متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 563)
مقدمه: انسان کامل و خاتمیت خلقت در عرفان نظری
این نوشتار، بازنویسی علمی و فاخر درسگفتار شماره 563 از مجموعه مصباحالانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که به تبیین جایگاه انسان کامل، خاتمیت خلقت، و مراتب سلوک عرفانی با محوریت جمع احاطی و تحرر از رقبه مقامات میپردازد.
بخش اول: انسان کامل، مظهر جامع اسما و صفات
توقف ظهور انسان بر توجه کامل حق
درسگفتار با تأکید بر این اصل آغاز میشود که ظهور صورت انسان، وابسته به توجه کامل حقتعالی به او در مقام ایجاده است. این توجه، همچون نوری که از خورشید وجود بر آیینه خلقت میتابد، انسان را بهعنوان مظهر جامع اسما و صفات الهی متجلی میسازد. انسان، به دلیل این توجه بیکران الهی، در مرتبهای قرار میگیرد که تمامی مراتب وجودی را در خود جمع میکند.
این توجه کامل، نهتنها به خلقت انسان هویت میبخشد، بلکه او را به مرکزی برای ظهور فیض الهی تبدیل میکند. انسان، همچون کوزهای زرین، ظرف دریافت فیض الهی است که تمامی کمالات خلقی و حقی را در خود جای میدهد.
خلقت انسان با یدین الهی
خلقت انسان، با دو دست الهی، یعنی ید غیب و ید شهادت، صورت پذیرفته است. ید غیب، ارواح قدسیه را پدید میآورد و ید شهادت، طبیعت و اجسام را. این دو ساحت، همچون دو بال پرنده وجود، انسان را به موجودی جامع میان عالم امر و عالم خلق تبدیل میکنند. انسان، بهمثابه آیینهای که نور باطن و ظاهر را بازمیتاباند، تمامی مراتب هستی را در خود منعکس میسازد.
این جامعیت، انسان را از محدودیتهای موجودات دیگر، مانند ملائکه یا اجسام مادی، آزاد میکند. انسان، نه محصور به مقام ملائکه است و نه محدود به ساحت طبیعت و جسم، بلکه تمامی این مراتب را در خود جمع میکند.
| درنگ: انسان، با خلقت از یدین الهی (غیب و شهادت)، جامع عالم امر و خلق است و تمامی مراتب وجودی را در خود جمع میکند. |
جامعیت انسان در اسما و صفات
انسان، نهتنها عالم به اسما الهی، بلکه جامع تمامی اسما و صفات است. این جامعیت، فراتر از علم صرف به اسما، شامل قدرت، جمال، جلال و سایر صفات الهی است که در وجود انسان ظهور مییابد. انسان، همچون باغی پرگل، تمامی جلوههای اسما و صفات الهی را در خود پرورش میدهد و بهعنوان مظهر جامع، تمامی حضرات خمس الهی را در خود منسبق دارد.
این نسبق، به معنای اعطای تمامی مراتب وجودی به انسان است که او را از تقید به مقام خاص، مانند مقام ملائکه یا موجودات مادی، آزاد میسازد. انسان، به دلیل این جامعیت، مرآت حق و خلق است و تمامی آنچه در این دو ساحت مشتمل است، در وجود او متجلی میشود.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، جایگاه انسان کامل را بهعنوان مظهر جامع اسما و صفات الهی تبیین کرد. انسان، با توجه کامل حق و خلقت با یدین الهی، تمامی مراتب خلقی و حقی را در خود جمع میکند. این جامعیت، انسان را از محدودیتهای سایر موجودات آزاد کرده و او را به آیینهای تمامنما برای ظهور فیض الهی تبدیل میسازد.
بخش دوم: خاتمیت انسان و تمامیت خلقت
خاتمیت انسان، خاتم خلقت
درسگفتار تأکید میکند که با خلقت انسان، تمامیت خلق الهی محقق شده است. انسان، بهعنوان خاتم خلقت، نقطه اوج نظام هستی است و هیچ مخلوقی برتر از او خلق نخواهد شد. این خاتمیت، همچون مهر پایانی بر نامه خلقت، انسان را بهعنوان کاملترین مظهر الهی معرفی میکند.
خاتمیت انسان، مشابه خاتمیت نبوی است که تمامیت هدایت الهی را به ارمغان آورد. همانگونه که خاتمیت نبوت به معنای انقطاع ظهورات نیست، خاتمیت انسان نیز مانع جریان ظهورات ازلی و ابدی نمیشود. انسان، همچون دریایی بیکران، تمامی ظهورات الهی را تا ابد در خود جای میدهد.
تمامیت برتر از کمال
درسگفتار با استناد به آیات قرآن کریم مانند الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي [مطلب حذف شد] : «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»)، تبیین میکند که تمامیت، مرتبهای بالاتر از کمال است. کمال ممکن است ناقص باشد، اما تمامیت، کمال را در برگرفته و آن را به اوج میرساند.
انسان، با دارابودن تمامیت خلق، نهتنها کامل است، بلکه تمامی کمالات خلقی و حقی را در خود جمع کرده و بهعنوان خاتم موجودات، تمامی مراتب وجودی را در بر میگیرد.
| درنگ: خاتمیت انسان، به معنای تمامیت خلقت است و هیچ مخلوقی برتر از او خلق نخواهد شد، اما این خاتمیت با جریان ظهورات ابدی منافاتی ندارد. |
ظهورات ابدی و خاتمیت
خاتمیت انسان و نبوت، مانع تداوم ظهورات الهی نیست. اسلام و انسان، تا قیامت ظهور مییابند و این ظهورات، همچون جویبارهایی از فیض الهی، تا ابد جاریاند. خاتمیت، نه انقطاع، بلکه اوج کمال و تمامیت است که انسان را بهعنوان نسخه عالم هستی و حقایق آن معرفی میکند.
انسان، بهعنوان نطفه عالم، تمامی حقایق هستی را در خود منعکس میکند و به دلیل استعداد ذاتی، قادر است به فعلیت انسان کامل برسد. این استعداد، همچون بذری ازلی، در وجود انسان نهفته است و با سلوک عرفانی به شکوفایی میرسد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تأکید بر خاتمیت انسان و تمامیت خلقت، انسان را بهعنوان نقطه اوج نظام هستی معرفی کرد. خاتمیت، نه انقطاع ظهورات، بلکه مرتبهای از کمال است که انسان را بهعنوان مظهر جامع و نسخه عالم هستی تثبیت میکند. آیات قرآن کریم، این تمامیت را تأیید کرده و انسان را در مرتبهای فراتر از کمال صرف قرار میدهند.
بخش سوم: جمع احاطی و آزادی از رقبه مقامات
جمع احاطی در برابر جمع احدی
درسگفتار، انسان را بهعنوان موجودی جامع احاطی معرفی میکند که برخلاف جمع احدی (مرتبه مجرد ملائکه)، آلوده به خلق است. جمع احاطی، انسان را به آیینهای تبدیل میکند که تمامی مراتب حق و خلق را در خود منعکس میسازد. این جامعیت، انسان را از تقید به مقامات خاص آزاد کرده و او را به مرتبهای فراتر از ملائکه و اجسام مادی میرساند.
انسان، بهعنوان متعین در عما (فیض کلی حق)، جامع احکام حضرتین حقیه و خلقیه است. این مرتبه، همچون دریچهای به سوی فیض بیکران الهی، انسان را به مرکز ظهورات وجودی تبدیل میکند.
تحرر از رقبه مقامات
انسان کامل، با تحرر از رقبه مقامات، به مرتبهای میرسد که از بندهای دنیوی، اخروی، و حتی کمالات آزاد میشود. رقیت، اعم از بندگی دنیا، آخرت، آبرو، پول یا کمالات، انسان را از آزادی حقیقی بازمیدارد. انسان کامل، همچون پرندهای که از قفس رهایی یافته، تمامی مقامات را خراب میکند و تنها حق را میبیند.
این تحرر، انسان را به اعتدال وسطی میرساند که در آن، جذبههای اطراف (مانند اسما و صفات جزئی) کنار گذاشته میشود و انسان به سوی احدیت جمعالجمع هدایت میگردد. این مرتبه، همچون قلهای رفیع، تنها توسط انسان کامل شهود میشود.
| درنگ: انسان کامل، با تحرر از رقبه مقامات، از بندهای دنیوی و اخروی آزاد شده و به مرتبه احدیت جمعالجمع میرسد. |
نقد رقیت کمالات
درسگفتار با طنزی عمیق، رقیت کمالات را بدتر از رقیت دنیوی میداند. انسانی که به دنبال کمالات است، اگر با طمع همراه باشد، به شرك خفی گرفتار میشود. این طمع، همچون سایهای تاریک، انسان را از نور توحید محروم میسازد. انسان کامل، حتی از خدا طمع ندارد و تنها برای عشق به حق عمل میکند.
این دیدگاه، با اشاره به کلام امیرمؤمنان علیهالسلام، که نه از خوف جهنم و نه طمع بهشت، بلکه از عشق به حق عمل میکرد، تأیید میشود. عشق الهی، انسان را از هر نوع رقیت آزاد کرده و او را به مرتبهای میرساند که حق به دنبال او میافتد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر جمع احاطی و تحرر از رقبه مقامات، انسان کامل را بهعنوان موجودی آزاد از بندهای دنیوی و اخروی معرفی کرد. این آزادی، انسان را به مرتبهای میرساند که تنها حق را میبیند و از هرگونه طمع، حتی به کمالات، رهایی مییابد. این مرتبه، نقطه اوج سلوک عرفانی است که تنها توسط انسان کامل شهود میشود.
بخش چهارم: عرفان محبوبین و آزادی از قبله
محبوبین در برابر محبین
درسگفتار، با تمایز میان عرفان محبوبین و محبین، تأکید میکند که محبوبین، برخلاف محبین، به دنبال مقامات نیستند. محبین، با اخاذی و طمع به مقامات، از امانت الهی محروم میمانند، اما محبوبین، به دلیل بیطمعی و خلوص، مورد لطف الهی قرار میگیرند. اینان، همچون گلهایی بیادعا در باغ وجود، بدون طمع به مقامات، برگزیده حق میشوند.
مثال قصاب، که بدون طمع به مقامات، همسایه حضرت داود علیهالسلام در بهشت است، این بیطمعی را به تصویر میکشد. قصاب، با سادگی و خلوص، به مرتبهای میرسد که مقامطلبان از آن محرومند.
آیه فاینما تولوا و آزادی از قبله
درسگفتار با استناد به آیه فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ [مطلب حذف شد] : «به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست»)، تأکید میکند که انسان کامل، از قبله نیز آزاد است. این آزادی، انسان را به مرتبهای میرساند که حق خود به دنبال او میافتد. محبوبین، برخلاف محبین که به دنبال قبلهاند، نیازی به جهت و قبله ندارند، زیرا حق در همهجا با آنهاست.
این مرتبه، همچون دریایی که امواج آن در هر سو جاری است، انسان را از هرگونه اخاذی و طمع آزاد میکند و او را به وصال حق میرساند.
| درنگ: محبوبین، با بیطمعی و آزادی از قبله، به مرتبهای میرسند که حق به دنبال آنها میافتد، برخلاف محبین که به دنبال مقاماتاند. |
خطر منیت و مقامطلبی
درسگفتار، خطر منیت و طمع به کمالات را گوشزد میکند. انسانی که خود را برتر میداند یا به دنبال مقامات است، ممکن است ملعون و مطرود شود. این منیت، همچون آتشی که خرمن وجود را میسوزاند، انسان را از وصول به حق بازمیدارد. محبوبین، با سادگی و بیطمعی، از این خطر مصوناند.
مثال گماشتهای که بدون طمع به ولینعمت خدمت میکند، این خلوص را نشان میدهد. چنین انسانی، حتی در برابر وسوسههای نفسانی، پاک و بیطمع باقی میماند و به مرتبهای میرسد که حق او را برمیگزیند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تمایز میان عرفان محبوبین و محبین، بر بیطمعی و آزادی از قبله تأکید کرد. محبوبین، با خلوص و سادگی، به مرتبهای میرسند که حق به دنبال آنها میافتد. آیات قرآن کریم، مانند فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ، این آزادی را تأیید میکنند. نقد منیت و مقامطلبی، به ضرورت خلوص در سلوک عرفانی اشاره دارد.
بخش پنجم: نقد رقیت و مراتب سلوک عرفانی
نقد رقیت کمالات و دنیوی
درسگفتار با طنزی عمیق، رقیت کمالات را بدتر از رقیت دنیوی میداند. انسانی که به دنبال کمالات است، اگر با طمع همراه باشد، به شرك خفی گرفتار میشود. مثال کبوتربازی در برابر کاغذبازی، این تفاوت را به تصویر میکشد. کبوترباز، با موجود زنده سروکار دارد، اما کاغذباز، با مردهها بازی میکند. این تمثیل، به پوچی رقیتهای دنیوی و معنوی اشاره دارد.
نقد معاویه، که اگر دنیا را برای آخرت ترک کنیم، زاهدتر از دیگران است، به خطر طمع اخروی هشدار میدهد. انسان کامل، نه از خوف جهنم و نه طمع بهشت، بلکه از عشق به حق عمل میکند.
انبیاء و بیطمعی
انبیاء و اولیاء، بدون طمع به مقامات، برگزیده حق شدند. این بیطمعی، همچون آبی زلال، وجود آنها را از هرگونه شائبه منیت پاک کرد. درسگفتار با اشاره به انتخاب انبیاء از میان سادهترین افراد، مانند چوپانی در بیابان، این حقیقت را روشن میسازد که حق، بیطمعان را برمیگزیند.
این انتخاب، نشاندهنده امانت الهی در محبوبین است که بدون اخاذی و طمع، مورد لطف حق قرار میگیرند. انسان کامل، حتی اگر خدا تمامی خدايي را به او عرضه کند، دندان به آن نمیزند و تنها برای حق است.
| درنگ: انبیاء و اولیاء، با بیطمعی و خلوص، برگزیده حق شدند و از هرگونه منیت و مقامطلبی آزاد بودند. |
تحرر و اعتدال وسطی
انسان کامل، با تحرر از رقبه مقامات و رسیدن به اعتدال وسطی، از جذبههای اسما و صفات جزئی آزاد میشود. این آزادی، انسان را به مرتبهای میرساند که تنها احدیت جمعالجمع را میبیند. چنین انسانی، عبدالرحمن یا عبدالرزاق نیست، بلکه عبدالله یا حتی فراتر از عبدیت است، جایی که حق به دنبال او میافتد.
این مرتبه، همچون آسمانی بیابر، حقیقت توحید را آشکار میسازد و انسان را از هرگونه محدودیت و طمع رهایی میبخشد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با نقد رقیت کمالات و دنیوی، بر ضرورت بیطمعی و خلوص در سلوک عرفانی تأکید کرد. انبیاء و اولیاء، با سادگی و بیطمعی، برگزیده حق شدند و انسان کامل، با تحرر از جذبههای جزئی، به مرتبه احدیت جمعالجمع میرسد. این مرتبه، اوج سلوک عرفانی و آزادی از هرگونه بند است.
نتیجهگیری کلی: انسان کامل، خاتم خلقت و مظهر توحید
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره ۴۰۰ مصباحالانس، به تبیین جایگاه انسان کامل بهعنوان خاتم خلقت و مظهر جامع اسما و صفات الهی پرداخت. نکات کلیدی این نوشتار عبارتاند از:
- توقف ظهور انسان بر توجه کامل حق و خلقت با یدین الهی.
- خاتمیت انسان بهعنوان تمامیت خلقت، بدون منافات با ظهورات ابدی.
- جامعیت انسان در جمع احاطی حق و خلق.
- تحرر از رقبه مقامات و رسیدن به اعتدال وسطی.
- تمایز عرفان محبوبین و محبین و بیطمعی اولیاء در برابر مقامطلبی.
- آزادی از قبله و وصول به مرتبهای که حق به دنبال انسان میافتد.
- نقد منیت و خطر رقیت کمالات، حتی در سلوک عرفانی.
این اثر، با استناد به آیات قرآن کریم مانند الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ (مائده: ۳) و فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره: ۱۱۵)، جایگاه انسان را بهعنوان خلیفه الهی و مظهر توحید تبیین کرد. عرفان محبوبین، با تأکید بر بیطمعی و خلوص، انسان را به مرتبهای میرساند که حق او را برمیگزیند. مطالعه این متن، همراه با منابع عرفانی و فلسفی، به درک عمیقتر وحدت وجود و سلوک عرفانی کمک میکند.
| با نظارت صادق خادمی |