در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 569

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 569)


مقدمه: تبیین تقابل نسختین و وحدت وجود در عرفان نظری

این نوشتار، بازنویسی علمی درس‌گفتار شماره 569 از مجموعه مصباح‌الانس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، است که به بررسی معرفت تقابل نسختین (دو نسخه) از منظر ذوق ثانی و اتم می‌پردازد. این بحث عمیق عرفانی، با محوریت رابطه میان حق، عالم و انسان، به تبیین نظام هستی‌شناسی عرفانی و رفع توهم دوئیت در چارچوب وحدت وجود اختصاص دارد.

بخش اول: صورت‌بندی معرفت تقابل نسختین و ذوق ثانی

تبیین مفهوم تقابل نسختین

درس‌گفتار با تبیین معرفت تقابل نسختین آغاز می‌شود که به دو نسخه وجودی اشاره دارد: نسخه اول، تقابل انسان و عالم، و نسخه دوم، تقابل عالم و حق. این تقابل‌ها، پرسش بنیادین چگونگی جمع میان کثرت ظاهری و وحدت باطنی را مطرح می‌کنند. از منظر ذوق ثانی و اتم، که مرتبه‌ای متعالی‌تر از معرفت عادی است، این معرفت به شناخت اشیاء بالله و فهم حقیقت ظهوری عالم و انسان به‌عنوان صورت حق منجر می‌شود.

تقابل نسختین، همچون دو آیینه روبه‌رو، رابطه میان مراتب وجودی را بازنمایی می‌کند. نسخه اول، عالم را ظهور انسان می‌داند، و نسخه دوم، انسان و عالم را ظهورات حق معرفی می‌کند. این چارچوب، نه به معنای تعدد ذاتی، بلکه به مثابه تمایز در مراتب ظهور است که در نهایت به وحدت وجود بازمی‌گردد.

ذوق ثانی و اتم: معرفت اشیاء بالله

ذوق ثانی، به معنای معرفتی کامل‌تر و متعالی‌تر، بر شناخت اشیاء از منظر الهی تأکید دارد. این معرفت، عالم و انسان را نه به‌عنوان موجوداتی مستقل، بلکه به‌عنوان مظاهر و ظهورات حق می‌شناسد. انسان و عالم، همچون سایه‌هایی بر پرده وجود، تنها در پرتو نور حق معنا می‌یابند و هویت آن‌ها در نسبت با حق تعریف می‌شود.

این دیدگاه، به مثابه کلیدی زرین، قفل توهم دوئیت را می‌گشاید و خواننده را به سوی فهم وحدت وجودی هدایت می‌کند. معرفت اشیاء بالله، نه تنها کثرت ظاهری را رفع می‌کند، بلکه حقیقت ظهوری عالم و انسان را به‌عنوان صورت حق آشکار می‌سازد.

درنگ: معرفت تقابل نسختین، از منظر ذوق ثانی و اتم، به شناخت اشیاء بالله و فهم حقیقت ظهوری عالم و انسان به‌عنوان صورت حق منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست، چارچوب معرفت تقابل نسختین را تبیین کرد و با تأکید بر ذوق ثانی، معرفت اشیاء بالله را به‌عنوان راه‌حل رفع توهم دوئیت معرفی نمود. انسان و عالم، در این دیدگاه، ظهورات حق‌اند و تقابل ظاهری آن‌ها در وحدت باطنی وجود الهی حل می‌شود. این تبیین، زمینه را برای بررسی عمیق‌تر رابطه میان حق، عالم و انسان فراهم می‌آورد.

بخش دوم: رفع توهم دوئیت و حقیقت ظهورات الهی

دو رویکرد به رفع دوئیت

برای رفع توهم دوئیت میان حق و خلق، دو رویکرد مطرح می‌شود: نخست، اینکه حق تنها حقیقت است و عالم و انسان موهوم یا اعتباری‌اند؛ دوم، اینکه عالم و انسان ظهورات حقیقی حق‌اند. درس‌گفتار، رویکرد اول را به دلیل ناسازگاری با منطق قرآنی و عقلانی نقد می‌کند و رویکرد دوم را تأیید می‌نماید.

رویکرد اول، عالم را همچون سرابی در بیابان وجود می‌پندارد که فاقد حقیقت است. این دیدگاه، نه تنها عالم را نفی می‌کند، بلکه به‌طور غیرمستقیم حقیقت الهی را نیز زیر سؤال می‌برد، زیرا فعل الهی نمی‌تواند موهوم باشد. در مقابل، رویکرد دوم، عالم و انسان را همچون جویبارهایی از فیض الهی می‌داند که حقیقت آن‌ها در ظهور حق ریشه دارد.

نقد دیدگاه موهوم یا اعتباری بودن عالم

درس‌گفتار استدلال می‌آورد که اگر عالم موهوم یا اعتباری باشد، به دلیل مسانخت فعل و فاعل، حقیقت الهی نیز موهوم خواهد بود. عالم، به‌عنوان فعل الهی، نمی‌تواند فاقد حقیقت باشد، زیرا در این صورت، فاعلیت حق نیز زیر سؤال می‌رود. این نقد، همچون شمشیری برنده، ریشه‌های دیدگاه اعتباری را قطع می‌کند و عالم را به‌عنوان حقیقتی ظهوری تأیید می‌نماید.

عالم، همچون باغی پرشکوه، از سرچشمه وجود الهی سیراب می‌شود و هر شاخه و برگ آن، نشانه‌ای از حقیقت حق است. نفی حقیقت عالم، به معنای نفی آیات الهی است که قرآن کریم آن را به صراحت رد می‌کند.

استناد به منطق قرآنی

درس‌گفتار با استناد به منطق قرآن کریم، تأکید می‌کند که عالم نه موهوم است و نه اعتباری، بلکه حقیقتی است که در کنار حق تأیید می‌شود. قرآن کریم، عالم را به‌عنوان آیات الهی معرفی می‌کند که نشانه‌های حق‌اند و دارای وجود واقعی‌اند.

به‌ویژه، آیه وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْنِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ [مطلب حذف شد] : «و هیچ جنبنده‌ای در زمین و هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز می‌کند نیست مگر امت‌هایی همانند شما. ما در این کتاب از هیچ چیز فروگذار نکرده‌ایم، سپس به سوی پروردگارشان گردآورده می‌شوند») بر حقیقت وجودی عالم و بازگشت آن به حق دلالت دارد. این آیه، عالم را همچون کتابی گشوده معرفی می‌کند که هر سطر آن، حکایتی از ظهورات الهی است.

درنگ: عالم، به‌عنوان فعل الهی، حقیقتی ظهوری است که نمی‌تواند موهوم یا اعتباری باشد. قرآن کریم، با تأیید حقیقت عالم، آن را آیات الهی می‌داند.

تمایز وجود و ظهور

درس‌گفتار، تفاوت میان حق (حقیقت وجودی) و عالم (حقیقت ظهوری) را در این می‌داند که حق دارای ذات مستقل است، در حالی که عالم فاقد ذات مستقل بوده، اما حقیقت ظهوری خود را حفظ می‌کند. این تمایز، همچون خطی میان دریا و امواج آن، حق را از ظهوراتش متمایز می‌سازد، بدون آنکه حقیقت ظهور را نفی کند.

عالم، به مثابه سایه‌ای بر دیوار وجود، از نور حق پدید آمده و وجودش وابسته به اوست. این وابستگی، نه به معنای فقدان حقیقت، بلکه به معنای اتحاد در مرتبه ظهور است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد دیدگاه موهوم یا اعتباری بودن عالم، حقیقت ظهوری آن را تأیید کرد. استناد به قرآن کریم و تمایز میان وجود و ظهور، نشان داد که عالم و انسان، به‌عنوان مظاهر حق، دارای حقیقت‌اند و توهم دوئیت در وحدت وجودی رفع می‌شود. این تبیین، زمینه را برای بررسی رابطه انسان و عالم فراهم می‌آورد.

بخش سوم: انسان و عالم در نظام وحدت وجود

انسان کبیر و عالم کبیر

درس‌گفتار، انسان را به‌عنوان انسان کبیر و حقیقت عالم، و عالم را به‌عنوان عالم کبیر و بدن انسان معرفی می‌کند. انسان، به دلیل جامعیت کیفی، برتری بر عالم دارد، در حالی که عالم به لحاظ کمی گسترده‌تر است. این رابطه، همچون روح و جسم، انسان را به‌عنوان حقیقت جامع عالم و عالم را به‌عنوان مظهر جزئی آن معرفی می‌کند.

انسان، همچون خورشیدی در آسمان وجود، نور حقیقت را بر عالم می‌تاباند و عالم، به مثابه زمینی حاصلخیز، مظهر این نور است. این جامعیت، انسان را به مرتبه‌ای متعالی‌تر از عالم ارتقا می‌دهد.

تمایز جمع و تفصیل

درس‌گفتار تأکید می‌کند که انسان و عالم، در مقام ظهور حق، تفاوتی ندارند، مگر در جمع (انسان به‌عنوان حقیقت جامع) و تفصیل (عالم به‌عنوان مظهر جزئی). با این حال، دیدگاه عالم به‌عنوان اجمال و انسان به‌عنوان تفصیل رد می‌شود و برعکس، انسان تفصیل و عالم اجمال دانسته می‌شود.

انسان، همچون کتابی مفصل، تمامی حقایق عالم را در خود جای داده، در حالی که عالم، به مثابه خلاصه‌ای از این کتاب، تنها بخشی از حقیقت را بازمی‌تاباند. این دیدگاه، برتری کیفی انسان را بر عالم تأیید می‌کند.

استناد به مشاهد ثلاثه شیخ جندی

درس‌گفتار به رساله شیخ جندی استناد می‌کند که در مشاهد ثلاثه، انسان را کیفیت عالم و عالم را کمیت انسان می‌داند. این چارچوب، رابطه انسان و عالم را در قالب کیفیت و کمیت تحلیل می‌کند و انسان را به‌عنوان حقیقت برتر معرفی می‌نماید.

انسان، همچون روحی که جسم عالم را زنده می‌کند، کیفیت متعالی وجود است، در حالی که عالم، به مثابه جسم، تنها ظرف این کیفیت است. این تشبیه، جایگاه انسان را در نظام وجودی روشن می‌سازد.

درنگ: انسان، به‌عنوان انسان کبیر، حقیقت جامع عالم است، در حالی که عالم، به‌عنوان عالم کبیر، بدن انسان تلقی می‌شود و از نظر کیفی، انسان بر عالم برتری دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین رابطه انسان و عالم در نظام وحدت وجود، انسان را به‌عنوان حقیقت جامع و عالم را به‌عنوان مظهر جزئی معرفی کرد. استناد به شیخ جندی و تمایز جمع و تفصیل، برتری کیفی انسان را تأیید نمود و جایگاه او را به‌عنوان صورت حق روشن ساخت.

بخش چهارم: نقد خلط‌های عرفانی و تبیین ظهورات الهی

نقد اصطلاح «عین حق»

درس‌گفتار، کاربرد اصطلاح «عین حق» توسط برخی عرفا را نقد می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که به جای آن، از اصطلاحات «ظهورات حق» یا «شئون حق» استفاده شود. این نقد، به دلیل سوءتفاهم‌هایی است که اصطلاح «عین حق» ممکن است ایجاد کند، مانند وحدت شخصی میان حق و خلق.

اصطلاح «عین حق»، همچون شعله‌ای بی‌حفاظ، ممکن است به سوءتفاهم‌های فقهی و عامه‌پسند منجر شود. در مقابل، «ظهورات حق»، به مثابه چراغی در شبستان معرفت، حقیقت رابطه میان حق و خلق را بدون ابهام روشن می‌سازد.

نقد ضعف علمی برخی عرفا

درس‌گفتار، ضعف ساختار علمی برخی عرفا را مورد انتقاد قرار می‌دهد که با کاربرد اصطلاحات نادرست، به نزاع با فقها دامن زده‌اند. این ضعف، به خلط مفاهیم و سوءتفاهم‌هایی در فهم وحدت وجود منجر شده است.

عرفا، گاه همچون باغبانانی بی‌دقت، بذرهای معرفت را در خاکی ناسازگار کاشته‌اند و نتیجه، رشد سوءتفاهم‌هایی بوده که عرفان را در معرض نقد قرار داده است. استفاده از زبان علمی و دقیق، می‌تواند این کاستی‌ها را جبران کند.

ظهورات الهی در حضرات الوهیه و کونیه

درس‌گفتار تأکید می‌کند که اشیاء، در حضور الوهیت (بطون) و کونیت (ظهور)، ظهورات حق‌اند، نه عین حق. این تمایز، کثرت ظهوری را از وحدت ذاتی جدا می‌سازد و نظام وحدت وجود را تبیین می‌کند.

اشیاء، همچون پرتوهای نور از خورشید وجود، در مراتب بطون و ظهور متجلی می‌شوند. این پرتوها، نه خود خورشیدند و نه جدا از آن، بلکه ظهوراتی‌اند که از او سرچشمه گرفته‌اند.

درنگ: اشیاء، در حضرات الوهیه و کونیه، ظهورات حق‌اند، نه عین حق. استفاده از اصطلاح «ظهورات حق» به جای «عین حق» از سوءتفاهم‌های عرفانی جلوگیری می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد اصطلاحات نادرست عرفانی و تأکید بر ظهورات الهی، چارچوبی علمی برای فهم وحدت وجود ارائه کرد. نقد ضعف علمی عرفا و پیشنهاد اصطلاحات دقیق، راه را برای تبیینی روشن‌تر از رابطه حق و خلق هموار نمود.

بخش پنجم: وحدت وجود و مراتب معرفتی

وحدت وجود و کثرت ظهوری

درس‌گفتار تأکید می‌کند که کثرت در اسمای الهی، به ظهورات و مظاهر مربوط است، نه به ذات حق. اسما، عین ذات‌اند و کثرت، در مرتبه ظهور آن‌هاست. این دیدگاه، نظام وحدت وجود را از وحدت شخصی متمایز می‌سازد.

اسما، همچون نغمه‌هایی از یک ساز الهی، در ذات حق واحدند، اما در ظهور، به صورت کثرات متجلی می‌شوند. این کثرت، نه نقض وحدت، بلکه جلوه‌ای از فیض بی‌کران الهی است.

تمایز محقق و عارف

درس‌گفتار، محقق (واصل به حقیقت) را از عارف (در حال سلوک) متعالی‌تر می‌داند. محقق، اشیاء را ظهورات حق می‌بیند، نه عین حق، و به مرتبه‌ای از معرفت می‌رسد که کثرت ظهوری را در وحدت ذاتی حل می‌کند.

محقق، همچون کوه‌نوردی که به قله رسیده، منظره‌ای کامل از حقیقت را می‌بیند، در حالی که عارف، به مثابه راه‌پیمایی در دامنه، هنوز در مسیر است. این تمایز، مراتب معرفتی را در عرفان روشن می‌سازد.

حقیقت اعتباریات و مجاز

درس‌گفتار تأکید می‌کند که حتی اعتباریات و مجاز نیز دارای نفس‌الامر هستند. برای مثال، قضایای کاذبه (مانند «زید آمد» در حالی که زید مرده است) در ظرف وجود ذهنی، نفس‌الامر دارند، هرچند با واقعیت خارجی مطابقت ندارند.

اعتباریات، همچون سایه‌هایی در ذهن، واقعیتی در مرتبه وجود ذهنی دارند. این دیدگاه، جامعیت نظام وجودی را نشان می‌دهد که در آن، حتی امور کاذب، جایگاه خود را دارند.

درنگ: کثرت در اسمای الهی، به ظهورات و مظاهر مربوط است، نه به ذات حق. محقق، با درک این تمایز، اشیاء را ظهورات حق می‌بیند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین وحدت وجود و کثرت ظهوری، مراتب معرفتی را در عرفان روشن ساخت. تمایز میان محقق و عارف، و تأکید بر حقیقت اعتباریات، نظام جامع وجودی را تأیید کرد و راه را برای فهم عمیق‌تر وحدت وجود هموار نمود.

بخش ششم: نقد فنا و بقا در نظام عرفانی

نقد تعریف سنتی فنا و بقا

درس‌گفتار، تعریف سنتی فنا (زوال موجودات اعتباری) و بقا (بقای وجود حقیقی حق) را نقد می‌کند، زیرا موجود اعتباری از ابتدا فاقد وجود مستقل است و نسبت دادن فنا به آن بی‌معناست. فنا، تنها در مورد موجوداتی معنا دارد که وجودی مستقل داشته باشند و سپس زایل شوند.

این تعریف، همچون بنایی سست، بر پایه مفاهیمی نادرست استوار است. موجودات اعتباری، به مثابه سایه‌هایی بی‌دوام، از ابتدا وجودی مستقل ندارند و سخن گفتن از فنای آن‌ها، خطایی مفهومی است.

تبیین فنا و بقا در چارچوب وحدت وجود

در چارچوب وحدت وجود، فنا به معنای رفع توهم استقلال موجودات و بقا به معنای شهود وحدت حق است. عالم و انسان، به‌عنوان ظهورات حق، از ابتدا فاقد وجود مستقل‌اند و فنای آن‌ها، تنها رفع توهم دوئیت است.

فنا، همچون فروافتادن پرده‌ای از برابر چشم، توهم کثرت را کنار می‌زند و بقا، به مثابه گشوده شدن دریچه‌ای به سوی حقیقت، وحدت حق را آشکار می‌سازد. این دیدگاه، نظام عرفانی را از خلط‌های مفهومی پاک می‌کند.

درنگ: فنا، رفع توهم استقلال موجودات و بقا، شهود وحدت حق است. موجودات اعتباری، از ابتدا فاقد وجود مستقل‌اند و فنای آن‌ها بی‌معناست.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با نقد تعریف سنتی فنا و بقا، تبیینی نو از این مفاهیم در چارچوب وحدت وجود ارائه کرد. فنا، به معنای رفع توهم دوئیت، و بقا، به معنای شهود وحدت حق، جایگاه عالم و انسان را به‌عنوان ظهورات الهی روشن ساخت.

بخش هفتم: نظام مراتب وجودی و ظهورات عالم

ناسوت، ملکوت و علیین

درس‌گفتار، نظام مراتب وجودی را تبیین می‌کند که عالم ناسوت، ظهور عالم ملکوت، و ملکوت، ظهور عالم علیین است. خمسه طیبه، به‌عنوان ظرف ایجاد عالم علیین، در این نظام جایگاه ویژه‌ای دارند.

این مراتب، همچون پله‌هایی به سوی آسمان وجود، از ناسوت (جهان مادی) به ملکوت (جهان میانی) و علیین (جهان متعالی) صعود می‌کنند. خمسه طیبه، به مثابه ستارگانی در این آسمان، نور حقیقت را بر مراتب پایین‌تر می‌تابانند.

انسان به‌عنوان حقیقت جامع عالم

درس‌گفتار تأکید می‌کند که انسان، به‌عنوان حقیقت جامع، تمامی مراتب عالم را در خود دربرمی‌گیرد. عالم ناسوت، ملکوت و علیین، همگی در وجود انسان منعکس‌اند و او به‌عنوان صورت حق، مظهر تمامی این مراتب است.

انسان، همچون دریایی بی‌کران، تمامی امواج وجود را در خود جای داده و هر موج، جلوه‌ای از حقیقت اوست. این جامعیت، انسان را به مرتبه‌ای فراتر از عالم مادی ارتقا می‌دهد.

درنگ: عالم ناسوت، ظهور ملکوت، و ملکوت، ظهور علیین است. انسان، به‌عنوان حقیقت جامع، تمامی این مراتب را در خود منعکس می‌کند.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، با تبیین نظام مراتب وجودی، جایگاه عالم ناسوت، ملکوت و علیین را روشن ساخت. انسان، به‌عنوان حقیقت جامع، مظهر تمامی این مراتب است و نقش او به‌عنوان صورت حق در نظام وحدت وجود تأیید شد.

نتیجه‌گیری کلی: وحدت وجود و معرفت تقابل نسختین

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار شماره ۴۰۶ مصباح‌الانس، به تبیین معرفت تقابل نسختین و نظام وحدت وجود پرداخت. نکات کلیدی این نوشتار عبارت‌اند از:

  • معرفت تقابل نسختین، از منظر ذوق ثانی، به شناخت اشیاء بالله و فهم عالم و انسان به‌عنوان صورت حق منجر می‌شود.
  • عالم، به‌عنوان فعل الهی، حقیقتی ظهوری است و دیدگاه موهوم یا اعتباری بودن آن با منطق قرآنی ناسازگار است.
  • انسان، به‌عنوان انسان کبیر، حقیقت جامع عالم است و از نظر کیفی بر عالم برتری دارد.
  • نقد اصطلاح «عین حق» و پیشنهاد «ظهورات حق»، از سوءتفاهم‌های عرفانی جلوگیری می‌کند.
  • کثرت در اسمای الهی، به ظهورات مربوط است، نه به ذات حق، و محقق، این تمایز را به‌درستی درک می‌کند.
  • فنا، رفع توهم استقلال موجودات، و بقا، شهود وحدت حق است.
  • نظام مراتب وجودی، از ناسوت تا علیین، در وجود انسان به‌عنوان حقیقت جامع منعکس می‌شود.

این اثر، با استناد به آیات قرآن کریم، مانند وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْنِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم (انعام: ۳۸)، و نقد دیدگاه‌های نادرست عرفانی، چارچوبی علمی و منسجم برای فهم وحدت وجود ارائه کرد. مطالعه این متن، همراه با منابع عرفانی و فلسفی، به درک عمیق‌تر نظام هستی‌شناسی عرفانی کمک می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، معرفت ثانی به تقابل نسختین به چه معناست؟

2. طبق درسگفتار، چرا عالم و انسان به عنوان صورت حق شناخته می‌شوند؟

3. در درسگفتار، چرا فرض دوئیت بین حق و خلق رد شده است؟

4. کدام مفهوم در درسگفتار به عنوان ویژگی اصلی عالم ذکر شده است؟

5. طبق درسگفتار، چرا گفتن 'اشیا عین حق است' مشکل‌ساز دانسته شده است؟

6. در درسگفتار، عالم به عنوان توهم یا اعتباری صرف معرفی شده است.

7. طبق درسگفتار، انسان و عالم هر دو ظهورات حق هستند و تفاوتی در این جهت ندارند.

8. درسگفتار بیان می‌کند که اسمای الهی دارای تعدد ذاتی هستند.

9. بر اساس درسگفتار، معرفت اشیا بالله به معنای شناخت اشیا به عنوان ظهورات حق است.

10. درسگفتار تأکید دارد که عالم و انسان از نظر کمیت برابر هستند.

11. چرا در درسگفتار فرض عالم به عنوان توهم یا اعتباری رد شده است؟

12. منظور از معرفت اشیا بالله در درسگفتار چیست؟

13. چرا در درسگفتار گفته شده که اسمای الهی تعدد ذاتی ندارند؟

14. تفاوت اصلی بین انسان و عالم از نظر درسگفتار چیست؟

15. چرا گفتن 'اشیا عین حق است' در درسگفتار مورد انتقاد قرار گرفته است؟

پاسخنامه

1. شناخت اشیا از طریق حق و به عنوان حق

2. چون هر دو ظهورات حق هستند

3. چون خلق ظهور حق است و دو ذات نیست

4. حقیقت ظهوری بودن

5. چون تعدد ذات را القا می‌کند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا عالم حقیقت ظهوری دارد و ظهورات حق هستند، نه توهم یا اعتباری صرف.

12. شناخت اشیا از طریق حق و به عنوان ظهورات حق است.

13. زیرا اسمای الهی عین ذات حق هستند و تعدد در ظهورات و مظاهر است.

14. انسان به لحاظ کیفیت بزرگ‌تر است و عالم ظهور انسان است، اما عالم از نظر کمیت بزرگ‌تر است.

15. چون این تعبیر ممکن است تعدد ذات یا عینیت اشیا با حق را القا کند، در حالی که اشیا ظهورات حق هستند.