متن درس
شوق لقای حق در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 574)
دیباچه
این نوشتار، تحلیل علمی درسگفتار شماره 574 از مجموعه مصباح الأنْس، اثر گرانسنگ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که به تبیین تأثیر عدم شهود بر شوق و طلب سالک محب در مسیر سلوک عرفانی میپردازد. این اثر، به بررسی شرایطی میپردازد که سالک محب، در فقدان شهود، بهجای یأس، به شوق و حرص برای وصول به لقای الهی ترغیب میشود.
بخش نخست: طرح مسئله و تمایز سالکان
سؤال هفدهم: تأثیر عدم شهود بر شوق سالک
درسگفتار شماره 574، با طرح سؤال هفدهم از مجموعه مصباح الأنْس، به کاوش در این پرسش اساسی میپردازد که در چه شرایطی فقدان شهود در سالک محب، بهجای یأس و ناامیدی، به افزایش شوق و طلب برای وصول به حق منجر میشود: «مَتَى يَكُونُ عَدَمُ الشُّهُودِ مُوجِبًا لِحِرْصِ الطَّالِبِ وَلِزِيَادَةِ التَّشَوُّقِ وَالتَّحَيُّؤِ لِلطَّلَبِ». این سؤال، به بررسی حالات درونی سالک در مواجهه با عدم وصول به مراتب عالی سلوک اختصاص دارد و از منظر عرفان نظری، به تحلیل پیچیدگیهای مسیر معرفت الهی میپردازد. شهود، بهمنزله نوری است که راه سالک را به سوی حق روشن میسازد، اما فقدان آن، مانند سایهای است که گاه سالک را به آزمون میکشد و گاه او را به سوی قلههای بلندتر هدایت میکند.
درنگ: سؤال هفدهم، به بررسی شرایطی میپردازد که عدم شهود در سالک محب، بهجای یأس، به شوق و طلب برای وصول به حق منجر میشود. |
تمایز سالک محب و سالک محبوب
در آغاز بحث، تمایزی بنیادین میان سالک محب و سالک محبوب ترسیم میشود. سالک محبوب، به دلیل مقام والای قرب به حق، همواره در حالت شهود است و از عدم روایت مصون میماند: «الْمَحْبُوبُونَ لَا يُصَابُونَ بِعَدَمِ الرُّؤْيَةِ». اینان، مانند ستارگانی درخشان در آسمان وجود، بینیاز از عبور از ظلمات عدم شهود، در نور حق سیر میکنند. در مقابل، سالک محب، که با محبت و اشتیاق به سوی حق گام برمیدارد، ممکن است در ظرف ریاضت و سلوک، به شهود و وصول دست نیابد. این فقدان، گاه او را به یأس میکشاند و گاه، مانند جرقهای، آتش شوق و طلب را در دلش شعلهور میسازد.
درنگ: سالک محبوب، به دلیل قرب تام، از عدم شهود مصون است، در حالی که سالک محب، در فقدان شهود، با چالشهایی مواجه میشود. |
دو حالت در مواجهه با عدم شهود
سالک محب، در مواجهه با عدم شهود، به یکی از دو حالت دچار میشود: یأس و ناامیدی یا شوق و طلب. حالت نخست، زمانی رخ میدهد که موانعی مانند نقص مربی، فقدان هدایت، عدم استعداد ذاتی، یا نامناسب بودن روش ریاضت، سالک را از ادامه مسیر بازمیدارد. این موانع، مانند سنگهایی در مسیر رودخانه سلوک، جریان طلب را متوقف میسازند. در مقابل، حالت دوم، زمانی است که سالک، به دلیل وجود زمینههای ذاتی یا وصفی، بهجای یأس، به شوق و حرص برای وصول ترغیب میشود. این شوق، مانند بادی است که کشتی سالک را به سوی ساحل حق پیش میراند.
درنگ: عدم شهود در سالک محب، گاه به یأس و گاه به شوق و طلب منجر میشود، بسته به موانع یا زمینههای موجود. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با طرح سؤال هفدهم، به تبیین تأثیر عدم شهود بر سالک محب پرداخت و تمایز میان سالک محب و محبوب را روشن ساخت. سالک محبوب، به دلیل مقام قرب، از عدم شهود مصون است، در حالی که سالک محب، در فقدان شهود، با دو حالت یأس یا شوق مواجه میشود. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید که همواره میدرخشد و ستارهای که گاه در سایه ابرها پنهان میشود، مراتب متفاوت سلوک را آشکار میسازد. بحث در بخشهای آتی، به بررسی عوامل یأس و شوق و نقش آنها در مسیر سلوک خواهد پرداخت.
بخش دوم: عوامل یأس و شوق در عدم شهود
عوامل یأس در فقدان شهود
عدم دستیابی به شهود، زمانی که ناشی از موانع خارجی یا داخلی باشد، سالک را به یأس و ناامیدی سوق میدهد. این موانع شامل نقص مربی، فقدان هدایت، عدم استعداد ذاتی، یا نامناسب بودن روشهای ریاضت است. مربی ناقص، مانند راهنمایی است که خود در تاریکی گم شده و سالک را به بیراهه میکشاند. فقدان مربی، سالک را مانند مسافری بیچراغ در شب ظلمانی رها میکند. عدم استعداد، مانند خاکی است که ظرفیت رویش گل ندارد، و روش نامناسب ریاضت، مانند آبی است که بهجای سیراب کردن، زمین را غرقاب میسازد. این عوامل، سالک را از وصول به حق بازمیدارند و او را در دام یأس گرفتار میکنند.
درنگ: نقص مربی، فقدان هدایت، عدم استعداد، یا نامناسب بودن ریاضت، از عوامل یأس در عدم شهود هستند. |
شوق و طلب ناشی از عدم معرفت ذاتی
شوق و طلب در سالک محب، زمانی پدیدار میشود که او از مقتضای حقیقت ذاتی خود و نصیبش از وجود مطلق آگاه نباشد: «إِنْ لَا يَعْرِفَ الْإِنْسَانُ مُقْتَضَى حَقِيقَتِهِ». این عدم معرفت، مانند نادانستن پایان راه است که سالک را به ادامه مسیر ترغیب میکند. سالک، چون نمیداند که آیا به غایت کمال خود رسیده یا هنوز ظرفیت بیشتری دارد، به طلب و حرص برای وصول هدایت میشود. این ناآگاهی، مانند کلیدی است که قفلهای سلوک را میگشاید و سالک را به سوی افقهای ناپیدا سوق میدهد.
درنگ: عدم معرفت به مقتضای حقیقت ذاتی و نصیب از وجود مطلق، سالک را به شوق و طلب برای وصول ترغیب میکند. |
ظل تام و نصیب از حضرت الهی
سالک ممکن است ظل تام، یعنی مظهر کامل حضرت الهی، باشد یا تنها بخشی از این نصیب را دارا باشد: «إِنَّهُ الظِّلُّ التَّامُّ فِي مَرْتَبَتِهِ». ظل تام، مانند آیینهای است که نور حق را بهتمامی بازتاب میدهد، در حالی که نصیب ناقص، مانند آیینهای کوچک است که تنها بخشی از نور را منعکس میکند. عدم آگاهی سالک از میزان نصیب خود، او را به شوق و طلب برای کشف حقیقت وجودیاش هدایت میکند. این ناآگاهی، مانند بذری است که در خاک سلوک کاشته شده و با طلب، به درختی تنومند بدل میشود.
درنگ: سالک، با ناآگاهی از نصیب خود (ظل تام یا ناقص)، به شوق و طلب برای وصول به حق هدایت میشود. |
معرفت طریقی و معرفت نتیجهای
معرفت به نصیب، نه صرفاً معرفت طریقی (آگاهی از مسیر)، بلکه معرفت نتیجهای (درک غایت کمال) است. سالک ممکن است مسیر سلوک را بداند، اما از نتیجه نهایی و غایت وجودی خود بیخبر باشد: «لَيْسَ بِمَعْرِفَتِهَا بِحَسَبِ الْحَالَةِ الذَّاهِبَةِ فَقَطْ». این ناآگاهی از نتیجه، مانند ندانستن مقصد سفر است که سالک را به ادامه راه وامیدارد. معرفت نتیجهای، مانند نوری است که پایان مسیر را روشن میسازد، اما فقدان آن، سالک را به طلب بیشتر ترغیب میکند.
درنگ: معرفت به نصیب، معرفت نتیجهای است که فقدان آن، سالک را به طلب و شوق برای وصول هدایت میکند. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی عوامل یأس و شوق در فقدان شهود پرداخت. نقص مربی، فقدان هدایت، عدم استعداد، یا نامناسب بودن ریاضت، سالک را به یأس میکشانند، در حالی که عدم معرفت به حقیقت ذاتی و نصیب از وجود مطلق، او را به شوق و طلب هدایت میکند. ظل تام یا ناقص، و معرفت طریقی در برابر نتیجهای، مانند دو سوی یک سکه، مراتب سلوک را ترسیم میکنند. این تحلیل، مانند نقشهای است که مسیر پرپیچوخم سلوک را برای سالک روشن میسازد.
بخش سوم: نقش مربی و مخاطرات سلوک
ضرورت مربی صالح در سلوک
مربی صالح، مانند چراغی است که مسیر سلوک را برای سالک روشن میسازد. او با آگاهی از ظرفیتهای سالک، حرص غیرمفید را به طلب سازنده تبدیل میکند: «الْمُرَبِّي الصَّالِحُ يُوَجِّهُ الْحِرْصَ إِلَى الطَّلَبِ». بدون مربی، سالک ممکن است به یأس، انحراف، یا گمراهی کشیده شود. مربی، مانند ناخدایی است که کشتی سالک را در دریای پرتلاطم سلوک به ساحل امن میرساند. او با شناخت استعدادهای سالک، او را از دام حرص کاذب رها ساخته و به سوی طلب حقیقی هدایت میکند.
درنگ: مربی صالح، با هدایت سالک از حرص به طلب، او را از یأس و انحراف مصون میدارد. |
مخاطرات سلوک و نیاز به هدایت
سلوک عرفانی، با دو مخاطره اساسی همراه است: عدم آگاهی از فقدان وصول یا وجود ظرفیت وصول بیشتر. سالک ممکن است ندانسته باشد که وصولی در کار نیست یا ظرفیت وصول مضاعف دارد: «مَخَاطِرُ السُّلُوكِ: عَدَمُ مَعْرِفَةِ الْوُصُولِ أَوْ زِيَادَتِهِ». بدون مربی، این ناآگاهی به یأس، انحراف، یا گمراهی منجر میشود. این مخاطرات، مانند گردابهایی در مسیر سلوک، سالک را تهدید میکنند، اما مربی صالح، مانند پلی است که او را از این گردابها عبور میدهد.
درنگ: عدم آگاهی از فقدان یا زیاده وصول، بدون مربی، به یأس یا گمراهی منجر میشود. |
خطر خودمحوری در سلوک
خودمحوری، بهویژه در سالکانی که خود را کامل و واصل میپندارند، مانند آفتی است که درخت سلوک را از ریشه میخشکاند. این خودمحوری، ممکن است به انحراف، گمراهی، یا حتی لعن الهی منجر شود: «الْخَطَرُ فِي التَّمَرْكُزِ حَوْلَ الذَّاتِ». تاریخ عرفان، پر از نمونههایی است که افراد به دلیل خودمحوری، از مسیر حق منحرف شده و به دام گمراهی افتادهاند. این خطر، مانند سایهای است که در کمین سالک نشسته و تنها با هدایت مربی و معرفت الهی دفع میشود.
درنگ: خودمحوری، سالک را به انحراف و گمراهی سوق میدهد و تنها با هدایت مربی دفع میشود. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به نقش حیاتی مربی صالح و مخاطرات سلوک پرداخت. مربی، با هدایت سالک از حرص به طلب، او را از یأس و انحراف مصون میدارد. مخاطرات سلوک، مانند عدم آگاهی از وصول یا خودمحوری، سالک را تهدید میکنند، اما مربی صالح، مانند نوری است که این تاریکیها را میزداید. این تحلیل، مانند نقشهای است که راههای پرخطر سلوک را برای سالک روشن میسازد و او را به سوی مقصد هدایت میکند.
بخش چهارم: شهود عين ثابت و یوم اللقا
شهود عين ثابت و وصولات عالی
شهود عين ثابت، به معنای درک حقیقت وجودی خود در علم الهی، سالک را به وصولی عمیقتر هدایت میکند: «اطَّلَعَ عَلَى عَيْنِهِ الثَّابِتَةِ». این شهود، مانند آیینهای است که حقیقت وجود سالک را بازتاب میدهد و او را از مسیرهای ظاهری به سوی لقای الهی سوق میدهد. حتی در فقدان شهود ظاهری، این معرفت، مانند موجی است که سالک را به سوی ساحل کمال میکشاند و عدم شهود را به وصولات عالی بدل میسازد.
درنگ: شهود عين ثابت، سالک را به وصولی عمیقتر هدایت کرده و عدم شهود را به وصولات عالی تبدیل میکند. |
شوق مجمل به یوم اللقا
شوق سالک کامل، شوق مجملی است به یوم اللقا، روز دیدار حق، که از طلبهای خاص و محدود فراتر میرود: «تَشَوُّقٌ مُجْمَلٌ لِيَوْمِ اللِّقَاءِ». این شوق، ناشی از فقر ذاتی انسان و وابستگی او به حق است، مانند رودی که تنها با پیوستن به دریا آرام میگیرد. سالک کامل، با این شوق، از تعلقات جزئی آزاد شده و به سوی لقای الهی هدایت میشود. این مفهوم، با حدیث منسوب به پیامبر اکرم (ص) همخوانی دارد: «أَفَلَا أَكُونُ عَبْدًا شَكُورًا» (: «آیا بنده شکرگزار نباشم؟»)، که بر شکر و تسلیم در برابر حق تأکید دارد.
درنگ: شوق مجمل به یوم اللقا، سالک را از تعلقات جزئی آزاد کرده و به لقای الهی هدایت میکند. |
نقش اخبار الهی در هدایت
اخبار الهی، چه بهصورت مستقیم (الهام) یا با واسطه (از طریق مربی یا اولیا)، سالک را از جهل و گمراهی حفظ میکند: «بِأَخْبَارٍ إِلَهِيَّةٍ بِوَاسِطَةٍ أَوْ بِدُونِهَا». این اخبار، مانند نوری است که مسیر سلوک را روشن میسازد و سالک را با معرفت و اطمینان به سوی حق هدایت میکند. اولیای الهی، با دریافت این اخبار، از خطا مصون میمانند و راه را با یقین طی میکنند.
درنگ: اخبار الهی، سالک را از جهل و گمراهی حفظ کرده و مسیر سلوک را روشن میسازد. |
تخلیه ولایت و گمراهی
تخلیه ولایت، به معنای محرومیت از حمایت الهی به دلیل گناه، فساد، یا خودمحوری، سالک را به گمراهی سوق میدهد: «تَخْلِيَةُ الْوَلَايَةِ تُؤَدِّي إِلَى الضَّلَالِ». اولیای حق، با معرفت و تسلیم، از این تخلیه مصوناند، اما گناهکاران، مانند کسانی که از نور ولایت محروم شدهاند، در تاریکی گمراهی سرگردان میشوند. این مفهوم، مانند پردهای است که میان سالک و نور حق کشیده میشود و او را از فیض الهی محروم میسازد.
درنگ: تخلیه ولایت، به دلیل گناه یا خودمحوری، سالک را از حمایت الهی محروم کرده و به گمراهی سوق میدهد. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به بررسی شهود عين ثابت، شوق به یوم اللقا، نقش اخبار الهی، و خطر تخلیه ولایت پرداخت. شهود عين ثابت، مانند آیینهای است که حقیقت وجود را بازتاب میدهد و سالک را به وصولات عالی هدایت میکند. شوق مجمل به یوم اللقا، او را از تعلقات جزئی آزاد میسازد. اخبار الهی، راه را روشن کرده و تخلیه ولایت، سالک را به گمراهی میکشاند. این تحلیل، مانند نغمهای الهی، سالک را به سوی لقای حق دعوت میکند.
بخش پنجم: اولیای الهی و مقام لقای حق
اولیای الهی و معرفت شهودی
اولیای الهی، مانند امیرالمؤمنین (ع)، به دلیل معرفت شهودی و اخبار الهی، از تعلقات مسیر آزاد شده و به لقای الهی میرسند: «الْأَوْلِيَاءُ يَعْلَمُونَ بِمَعْرِفَةٍ شُهُودِيَّةٍ». برای مثال، واکنش امیرالمؤمنین (ع) به ضربت ملجم، «فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ» (ترجمه: به پروردگار کعبه سوگند که رستگار شدم)، نشاندهنده رضایت و وصول به لقای الهی است. این مقام، مانند قلهای است که اولیا بر فراز آن ایستاده و از ظلمات مسیر فراتر رفتهاند.
درنگ: اولیای الهی، با معرفت شهودی، از تعلقات مسیر آزاد شده و به لقای الهی میرسند. |
تسلیم در برابر مشیت الهی
اولیای الهی، با تسلیم کامل در برابر مشیت الهی، از جهل و گمراهی مصون میمانند: «شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا» (ترجمه: خواست که تو را کشته ببیند). این تسلیم، مانند دری است که به سوی باغ لقای حق گشوده میشود. اولیا، با آگاهی از مشیت الهی، حتی در سختیها، به رضایت و شکر میرسند، مانند درختی که در طوفان استوار میماند.
درنگ: اولیای الهی، با تسلیم در برابر مشیت الهی، از جهل مصون مانده و به لقای حق میرسند. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به مقام اولیای الهی و وصول آنها به لقای حق پرداخت. اولیا، با معرفت شهودی و تسلیم در برابر مشیت الهی، از تعلقات مسیر آزاد شده و به یوم اللقا میرسند. واکنش امیرالمؤمنین (ع) به ضربت ملجم، مانند نغمهای است که رضایت و رستگاری را در برابر مشیت الهی ترنم میکند. این تحلیل، مانند آیینهای است که عظمت اولیا را در پرتو لقای حق بازتاب میدهد.
جمعبندی نهایی
درسگفتار شماره 574 از مجموعه مصباح الأنْس، با تبیین تأثیر عدم شهود بر شوق و طلب سالک محب، به کاوش در پیچیدگیهای سلوک عرفانی پرداخت. تمایز میان سالک محب و محبوب، عوامل یأس و شوق، نقش مربی صالح، مخاطرات سلوک، شهود عين ثابت، شوق به یوم اللقا، اخبار الهی، تخلیه ولایت، و مقام اولیای الهی، مانند نغمههای یک سمفونی عرفانی، حقیقت سلوک را ترسیم میکنند. آیات قرآن کریم، مانند «أَفَلَا أَكُونُ عَبْدًا شَكُورًا»، و مثالهای اولیا، مانند «فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ»، به تبیین مفاهیم یاری رساندند. این اثر، مانند دریچهای است که به سوی باغ معرفت الهی گشوده شده و خواننده را به تأمل در مراتب سلوک دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |