متن درس
بازاندیشی در مراتب توحید و عرفان
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 576)
دیباچه
در این نوشتار، به بازاندیشی و نقد مراتب توحید و مبادی آن در عرفان نظری پرداخته میشود، با تکیه بر درسگفتار شماره 576 از مجموعه *مصباح الانس*، که توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره ارائه شده است. این درسگفتار، با زبانی نقادانه و اصلاحی، به بازخوانی تعاریف سنتی توحید و عرفان میپردازد و با رد تعابیر کراهتبار و جبرگرایانه، توحید را بهمثابه حقیقتی ناب، عاشقانه و عزتمند معرفی میکند.
بخش نخست: نقد مراتب توحید و مبادی آن
مفهوم مراتب توحید
در عرفان سنتی، توحید به چهار مرتبه تقسیم شده است: قشر قشر، قشر، لب، و لب لب. این تقسیمبندی، که به ظاهر برای تبیین مراحل سلوک عرفانی ارائه شده، از منظر نقادانه این درسگفتار، ناکافی و گاه گمراهکننده است. مرتبه نخست، قشر قشر، به ایمانی ظاهری و لقلقه زبانی محدود میشود که قلب از آن غافل است. این مرتبه، بهسان پوستهای تهی از حقیقت، صرفاً به کلامی بیروح و غفلتآلود اشاره دارد که هیچ نسبتی با جوهره توحید ندارد. مرتبه قشر، به تقلید از خدا یاد کردن است، که همچنان از عمق حقیقت توحید فاصله دارد. مرتبه لب، به دیدن همه امور بهمثابه صادر از خداوند اشاره میکند، و لب لب، بالاترین مرتبه، به ادراک همه امور بهسان فعل الهی میانجامد.
این نقد، با استناد به آیه شریفه ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ (محمد: ۱۹، : «بدان که هیچ معبودی جز او نیست») همراستاست، که توحید را حقیقتی عاری از هرگونه قشر و ظاهرگرایی معرفی میکند. توحید، بهسان خورشیدی درخشان، در قلب مؤمن میدرخشد و نیازی به پوستههای تقلیدی یا لقلقه زبانی ندارد.
مبادی توحید و نقد آنها
مبادی توحید، به سه مرتبه تقسیم شدهاند: ثقه، وابستگی، و تسلیم مطلق. مرتبه ثقه، به اطمینان و اعتماد به خداوند اشاره دارد، که مؤمن با باور به کمال قدرت الهی، به این اطمینان دست مییابد. مرتبه وابستگی، بهسان کودکی که به مادرش وابسته است، مؤمن را در پیوندی عاطفی و معنوی با پروردگار قرار میدهد. این وابستگی، اگرچه گامی به سوی توحید است، همچنان دوئیت را در خود نهفته دارد، زیرا مؤمن و خداوند بهمثابه دو موجود متمایز تصور میشوند. مرتبه سوم، تسلیم مطلق، با تمثیلی جنجالبرانگیز معرفی شده است: کالميت بين يدى الغسال (مانند مرده در دست مردهشور). این تمثیل، که انسان را به مردهای بیاراده و خداوند را به مردهشور تشبیه میکند، از منظر این درسگفتار، نهتنها کراهتبار است، بلکه عرفان را به ورطه جبرگرایی و تحقیر انسان میکشاند.
این نقد، با تأکید بر آیات قرآن کریم، مانند ﴿إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ (انعام: ۱۶۲، : «نمازم و عبادتم و زندگیم و مرگم از آنِ خداوند، پروردگار جهانیان است»)، همراستاست. این آیه، حیات و اختیار مؤمن را در تسلیم به خداوند برجسته میسازد، نه مرگ و بیارادگی او را.
جمعبندی بخش نخست
مراتب و مبادی سنتی توحید، به دلیل گرایش به ظاهرگرایی و جبر، از حقیقت توحید فاصله دارند. توحید، بهمثابه گوهری ناب، باید از پوستههای غفلت و تقلید آزاد شود و در قالب زبانی عاشقانه و عزتمند ارائه گردد. این بخش، با نقد تعاریف سنتی، راه را برای بازاندیشی در عرفان هموار میسازد.
بخش دوم: نقد جبرگرایی و ضرورت زیبایی در عرفان
نقد جبرگرایی در تمثیل میت
تمثیل «کالميت بين يدى الغسال» نهتنها عرفان را از جمال و جاذبه تهی میکند، بلکه با ترویج جبرگرایی، انسان را به موجودی بیاراده و بیحیات فرومیکاهد. این تمثیل، که مؤمن را به مردهای بیجان و خداوند را به مردهشور تشبیه میکند، با اصل اختیار در تشیع و زیبایی عرفان ناسازگار است. عرفان، بهسان عروسی در میان علوم، باید با زبانی سرشار از عشق، حیات و صفا ارائه شود، نه با تعابیری که دل را میگریزاند و خدا و انسان را به تصاویری کراهتبار فرومیکاهد.
این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (نور: ۳۵، : «خداوند نور آسمانها و زمین است») همخوانی دارد، که خداوند را بهسان نوری معرفی میکند که قلب مؤمن را روشن و حیاتبخش میسازد.
ضرورت زیبایی و عزت در عرفان
عرفان، بهمثابه عروس علوم، باید با زبانی فاخر، عاشقانه و عزتمند ارائه شود. تعابیر کراهتبار، مانند مرده و مردهشور، نهتنها عرفان را از جاذبه تهی میکنند، بلکه دین را در نظر جهانیان بیفروغ میسازند. مؤمن، بهسان گوهری درخشان، دارای عزت است و نباید به مشاغلی تحقیرآمیز چون مردهشوری گماشته شود. این دیدگاه، با آیه ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾ (منافقون: ۸، : «عزت از آنِ خدا و پیامبرش و مؤمنان است») همراستاست، که بر کرامت و عزت مؤمن تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
جبرگرایی و تعابیر کراهتبار، عرفان را از حقیقت و جاذبهاش دور ساختهاند. عرفان باید با زبانی سرشار از عشق و عزت ارائه شود تا همراستا با آیات قرآن کریم، دلهای جهانیان را به سوی حقیقت الهی سوق دهد.
بخش سوم: نقد نجاست مرده مؤمن و پیشنهادهای اصلاحی
نقد نجاست مرده مؤمن
یکی از انتقادات محوری درسگفتار، به مفهوم نجاست مرده مؤمن بازمیگردد. در فقه سنتی، برخی فقها مرده مؤمن را نجس دانستهاند و غسل میت را بهعنوان تطهیر از نجاست معرفی کردهاند. این دیدگاه، از منظر این درسگفتار، با حقیقت ایمان و کرامت مؤمن ناسازگار است. غسل میت، تکلیفی شرعی است، نه تطهیر از نجاست، و مؤمن، حتی در مرگ، از نجاست مبراست. این استدلال، با احکام فقه شیعه همخوانی دارد، که غسل میت را بهعنوان عملی واجب، نه تطهیر نجاست، معرفی میکند.
پیشنهاد فناوری برای غسل میت
برای حفظ کرامت مؤمن و حذف مشاغل تحقیرآمیز چون مردهشوری، پیشنهاد شده است که از فناوری برای غسل میت استفاده شود. این پیشنهاد، بهسان دستگاهی که لباس یا ظرف را پاکیزه میسازد، دستگاهی را برای شستوشوی میت با رعایت احکام شرعی (سدر، کافور، و آب) معرفی میکند. این نوآوری، ضمن حفظ عزت مؤمن، جامعه اسلامی را از مشاغل تحقیرآمیز رها میسازد و با روح اصلاحگری در فقه همراستاست.
جمعبندی بخش سوم
نقد نجاست مرده مؤمن و پیشنهاد استفاده از فناوری برای غسل میت، گامی اصلاحی در فقه و فرهنگ اسلامی است. این دیدگاه، با تأکید بر کرامت مؤمن و نوآوری شرعی، به بازسازی چهرهای متعالی از دین میانجامد.
بخش چهارم: بازاندیشی در منازل سلوک و ارائه دین جذاب
نقد منازل سلوک
در عرفان سنتی، منازل سلوک به ترتیب از یقظه و توبه آغاز شده و به مراتب والایی چون معرفت، فنا، بقا، و توحید میرسد. توحید، بهمثابه غایت نهایی سلوک، در پایان این مسیر قرار دارد و قشر قشر یا تقلید، هیچ نسبتی با آن ندارد. این درسگفتار، با نقد مراتب اولیه (قشر قشر و قشر)، تأکید میکند که توحید، حقیقتی پوستکنده و عاری از هرگونه ظاهرگرایی است.
ضرورت ارائه دین جذاب
دین، بهسان گلی معطر، باید با زبانی جذاب و انسانی ارائه شود تا دلهای جهانیان را به سوی خود جذب کند. تعابیر عامیانه و کراهتبار، مانند مرده و مردهشور، دین را زمینگیر کرده و از جاذبه جهانی آن کاستهاند. این درسگفتار، با تأکید بر ضرورت ارائه دینی متعالی و عزتمند، خواستار پالایش عرفان و فقه از تحریفات و بدآموزیهای دشمنان اسلام است.
جمعبندی بخش چهارم
توحید، بهمثابه غایت سلوک، حقیقتی ناب و عاری از قشر است. ارائه دین با زبانی جذاب و عزتمند، نهتنها چهره اسلام را متعالی میسازد، بلکه دلهای جهانیان را به سوی حقیقت الهی سوق میدهد.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره 576 از *مصباح الانس*، با نقدی عمیق و اصلاحی بر مراتب و مبادی سنتی توحید، عرفان را از جبرگرایی و تعابیر کراهتبار پالایش کرده و به سوی حقیقتی عاشقانه و عزتمند سوق میدهد. توحید، بهسان گوهری درخشان، در قلب مؤمن میدرخشد و عرفان، بهمثابه عروسی در میان علوم، باید با زبانی سرشار از عشق و صفا ارائه شود تا دلها را به سوی حقیقت الهی جذب کند.