متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 583)
دیباچه
این نوشتار، بازنویسی و تدوین علمی درسگفتار شماره 583 از سلسله مباحث مصباحالانسان، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است که به بررسی عمیق مراتب عشق، تعشق، و شوق در سلوک عرفانی و جایگاه آنها در نسبت با ذات و فعل الهی میپردازد.
بخش نخست: تمایز عشق، تعشق و شوق در سلوک عرفانی
آغاز با نام الهی
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ (به نام خداوند رحمتگر مهربان، ). این عبارت، سرآغاز هر حرکت معنوی و نشانه استمداد از رحمانیت الهی برای فهم حقیقت عشق و معرفت است. در عرفان اسلامی، ذکر نام الهی، چونان کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید و سالک را به سوی مراتب کمال رهنمون میشود.
درنگ: آغاز با بسم الله، نشانه استمداد از رحمت الهی است که سالک را از غفلت به سوی بیداری و معرفت هدایت میکند. |
تمایز عشق و تعشق: ذات در برابر فعل
در عرفان اسلامی، تمایز بین عشق و تعشق، چونان جدایی نور از سایه، بنیادین است. عشق، وصفی ذاتی و متعالی است که به ذات حق معطوف میشود، در حالی که تعشق، حالتی فعلمحور و وابسته به ظواهر خلقی است. تعشق، چونان جویباری است که از سرچشمه حق سرچشمه میگیرد، اما در ظرف فعل (مخلوقات) محدود میماند. عشق، چونان خورشیدی است که بینیاز از طلب، در ذات حق میدرخشد. این تمایز، ریشه در قواعد صرف عربی دارد: عشق، مصدر مجرد و ذاتی است، اما تعشق، از باب تفعل، فعلی و وابسته به طلب و قید است.
درنگ: عشق، وصفی ذاتی و معطوف به حق است، در حالی که تعشق، حالتی فعلی و محدود به ظواهر خلقی است. |
رؤیت اثر حق و تعشق به مخلوقات
رؤیت اثر هر چیز از منظر حق، منجر به تعشق و تقید به آن اثر میشود. این رؤیت، گرچه از حق نشأت میگیرد، به دلیل تمرکز بر فعل، در مرتبهای متوسط از سلوک قرار میگیرد. سالک در این مرتبه، خدا را در ظرف خلق میبیند و بدون خلق، قادر به تصور حق نیست. این دیدگاه، چونان نگریستن به آینهای است که تصویر حق را در خود بازمیتاباند، اما خود آینه موضوعیت مییابد.
عشق الهی در برابر تعشق خلقی
دو نوع تعشق وجود دارد: تعشق خلقی که موضوع آن مخلوقات است و تعشق الهی که موضوع آن حق است. در تعشق خلقی، سالک خدا را از طریق مخلوقات میبیند، اما در تعشق الهی، خلق صرفاً مظهر حق است و موضوعیت ذاتی ندارد. این تمایز، چونان تفاوت میان نگریستن به دریا از ساحل و غوطهور شدن در ژرفای آن است. اولیای کامل، همه هستی را تجلی حق میبینند، در حالی که سالکان متوسط، در ظواهر خلقی محصور میمانند.
درنگ: تعشق خلقی، به مخلوقات معطوف است، اما تعشق الهی، خلق را مظهر حق میبیند و به ذات الهی متصل میشود. |
مراتب سلوک: از مبتدی تا کامل
فرق بین اولیای کامل و سالکان متوسط یا مبتدی، در موضوعیت حق یا خلق است. اولیای کامل، همه هستی، تعینات و ظهورات را حق میبینند، در حالی که سالک متوسط، حق را در ظرف خلق مشاهده میکند. این تفاوت، چونان جدایی آسمان از زمین است: اولیای کامل، در وحدت غوطهورند، اما سالکان متوسط، در کثرت خلقی گرفتارند.
انتخاب موضوع: حق یا خلق
در سلوک عرفانی، انتخاب موضوع تعیینکننده مرتبه سالک است. اگر حق را مظهر قرار دهیم و خلق را جلوه حق ببینیم، سلوک در مرتبه عالی قرار میگیرد. اما اگر خلق را موضوع قرار دهیم و حق را مهمان خلق ببینیم، سلوک در مرتبه متوسط باقی میماند. این انتخاب، چونان تعیین مقصد در سفری معنوی است که مسیر سالک را به سوی وحدت یا کثرت هدایت میکند.
درنگ: انتخاب حق بهعنوان موضوع، سالک را به مرتبه عالی سلوک میرساند، در حالی که موضوعیت خلق، او را در مرتبه متوسط نگه میدارد. |
رؤیت ظهورات در حق
مشاهده ظهورات در حق، به معنای دیدن تجلیات الهی در همه موجودات است که مرتبهای عالی محسوب میشود. اما اگر حق را در ظرف ظهورات ببینیم، این دیدگاه به مرتبه متوسط تنزل مییابد. این تمایز، چونان تفاوت میان نگریستن به خورشید و بازتاب آن در آب است: اولی ذات را میبیند، اما دومی در ظواهر محصور میماند.
بخش دوم: مراتب عشق و نسبت آن با ذات و فعل
عشق ذاتی و تعشق فعلی
عشق، چونان صفتی ذاتی، از تعشق که صفتی فعلی و وابسته به عمل است، متمایز میشود. عشق به ذات حق معطوف است و بینیاز از طلب، در حالی که تعشق با طلب و قید همراه است. این تفاوت، چونان جدایی روح از جسم است: عشق، حقیقت ذات را در بر میگیرد، اما تعشق در ظرف فعل محدود میماند.
آیه محبت مؤمنان
قرآن کریم میفرماید: وَٱلْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ (و مؤمنان به خدا محبت شدیدتری دارند، البقرة: ۱۶۵، ). این آیه بر شدت محبت مؤمنان به خدا تأکید دارد. حب در اینجا، بهعنوان عشق ذاتی معرفی شده که از تعشق فعلمحور متمایز است. این محبت، چونان شعلهای است که در دل مؤمن میدرخشد و او را به سوی ذات حق هدایت میکند.
درنگ: حب مؤمنان، عشقی ذاتی و متعالی است که به ذات حق معطوف بوده و از تعشق فعلمحور متمایز است. |
رؤیت اشیا بهعنوان مرایای حق
رؤیت اشیا بهعنوان آیینههای حق و تجلی اسمای الهی، مرتبهای عالی از سلوک را نشان میدهد. در این دیدگاه، سالک اشیا را نه بهعنوان موضوع، بلکه بهعنوان مظهر حق میبیند. این رؤیت، چونان نگریستن به آینهای است که جز تصویر حق در آن دیده نمیشود.
تعینات و اسمای الهی
تعینات (مظاهر خلقی) تنها زمانی اسمای الهی نامیده میشوند که به ذات حق نسبت داده شوند. این دیدگاه، مانع از محصور ماندن سالک در تعینات خلقی میشود و او را به سوی ذات حق هدایت میکند. این نسبت، چونان پلی است که کثرت را به وحدت متصل میسازد.
درنگ: تعینات، تنها با نسبت به ذات حق، اسمای الهی نامیده میشوند و سالک را به سوی وحدت هدایت میکنند. |
وحدت اسم و مسما
در مرتبه عالی سلوک، اسم الهی عین مسما (ذات حق) میشود. این وحدت، چونان محو شدن مرز بین نور و منبع آن است، جایی که تمایز بین اسم و مسما در رؤیت عارف کامل از بین میرود.
ظرف عشق و تعشق
ظرف عشق، محبوب (حق) است، در حالی که ظرف تعشق، محب (سالک) و طلب اوست. عشق، معطوف به ذات حق است و از طلب بینیاز، اما تعشق، به فعل و طلب وابسته است. این تمایز، چونان تفاوت میان غرق شدن در دریا و ایستادن بر ساحل آن است.
درنگ: عشق، معطوف به محبوب (حق) است، اما تعشق، به محب و طلب او وابسته است. |
حال اولیای کامل
اولیای کامل، فاقد تعشق و طلب خاص به ظواهر هستند، زیرا در مرتبه عشق ذاتی قرار دارند و از تعینات خلقی فراتر رفتهاند. این حالت، چونان رهایی از بندهای کثرت و وصول به وحدت ذات است.
رهایی از تأسف و شادمانی
قرآن کریم میفرماید: وَلَا تَأْسَفُوا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَآ ءَاتَىٰكُمْ (تا نه بر آنچه از دست شما رفته تأسف بخورید و نه به آنچه به شما رسیده شادمان باشید، الحدید: ۲۳، ). این آیه بر رهایی از تأسف و شادمانی نسبت به امور خلقی تأکید دارد، که ویژگی اولیای کامل است که در ظرف ذات قرار دارند.
درنگ: اولیای کامل، از تأسف و شادمانی نسبت به امور خلقی رها هستند و در ظرف ذات حق سیر میکنند. |
تمایز شوق و تعشق
شوق، در ظرف فقدان قرار دارد و با طلب همراه است، در حالی که تعشق، در ظرف وجدان (حضور) است. عشق، وجدان ذات است و تعشق، وجدان فعل. این تمایز، چونان تفاوت میان تشنگی در بیابان و سیراب شدن در کنار چشمه است.
عشق بهعنوان اطاعت مولا
عشق در مرتبه عالی، به معنای اطاعت محض از مولا (حق) است، بدون طلب ثواب یا نتیجه خلقی. این اطاعت، چونان تسلیم کامل به اراده حق است که سالک را از هرگونه تعلق رها میسازد.
درنگ: عشق، اطاعت محض از مولا است که سالک را از طلب ثواب و تعلقات خلقی رها میکند. |
بخش سوم: اعمال روزمره در سلوک عرفانی
خوردن و آشامیدن با نیت تقوا
قرآن کریم میفرماید: كُلُوا۟ وَٱشْرَبُوا۟ وَلَا تُسْرِفُوا۟ (بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، الأعراف: ۳۱، ). این آیه بر اهمیت اعتدال در خوردن و آشامیدن تأکید دارد، که با نیت تقوا و عبادت، به مرتبهای عرفانی تبدیل میشود. خوردن و آشامیدن، چونان سوخت مرکب سلوک است که با نیت الهی، ارزشی متعالی مییابد.
درنگ: خوردن و آشامیدن با نیت تقوا، عملی عرفانی است که سالک را برای عبادت و خدمت به دین تقویت میکند. |
حفظ نفس بهعنوان مرکب سلوک
قرآن کریم میفرماید: وَلَا تُلْقُوا۟ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى ٱلتَّهْلُكَةِ (و خود را با دست خود به سوی هلاکت نیفکنید، البقرة: ۱۹۵، ). این آیه بر لزوم حفظ نفس بهعنوان مرکب سالک تأکید دارد. حدیث شریف نیز میفرماید: «نفسک مطیتک فارفق بها» (نفس تو مرکب توست، با آن مدارا کن). این حدیث، نفس را چونان مرکبی معرفی میکند که باید با رفق و ملاحظه حفظ شود تا سالک بتواند به سلوک خود ادامه دهد.
درنگ: نفس، مرکب سلوک است که باید با اعتدال و مراقبت حفظ شود تا سالک به مقصد معرفت برسد. |
نکاح با نیت عشق و صفا
نکاح در نگاه عرفانی، نه صرفاً برای تکثیر عباد یا دفع دغدغه طبیعت، بلکه باید با نیت عشق و صفا انجام شود. کامیابی در نکاح، چونان تجلی وجود و عشق به حق است، نه صرفاً رفع نیازهای مادی. این دیدگاه، نکاح را از عملی مادی به تجربهای عرفانی ارتقا میدهد.
درنگ: نکاح با نیت عشق و صفا، عملی عرفانی است که سالک را به سوی تجلی وجود و اتصال به حق هدایت میکند. |
انتخاب از دنیا با نیت عرفانی
حدیث شریف میفرماید: «اختر من الدنیا من الثلاث: انسا، اتیغ، غربتى فى الصلاة» (از دنیا سه چیز برگزین: انس، عطر، و لذت در نماز). این حدیث، بر انتخاب اعمال با نیت عرفانی تأکید دارد. انس، عطر و لذت در نماز، چونان گوهرهایی هستند که سالک را به سوی معرفت و قرب الهی رهنمون میسازند.
خلوص عشق و رهایی از غیریات
عشق، چونان جریانی صاف و زلال، باید از هرگونه آلودگی مادی یا نفسانی پاک باشد. این خلوص، شرط وصول به مرتبه عالی سلوک است. هر عملی، از درس خواندن تا کار کردن و نکاح، باید با نیت عشق به حق انجام شود تا از حالت جبری و مادی به حالت عرفانی ارتقا یابد.
درنگ: عشق صافی، شرط سلوک متعالی است و تمامی اعمال باید با نیت عشق به حق انجام شوند. |
بخش چهارم: نقد رویکردهای عامیانه و اصلاح نگاه عرفانی
نقد ذوقیات در برابر علم عرفان
برخی عرفان را ذوق صرف میدانند و از قواعد علمی آن غفلت میورزند. عرفان، چونان مهندسی معرفت، دارای قواعد و فرمولهای دقیق است. عشق، تعشق و شوق، هر یک قاعدهای دارند که باید با دقت تبیین شوند. این دیدگاه، چونان نوری است که تاریکی جهل را میزداید و عرفان را بهعنوان علمی نظاممند معرفی میکند.
درنگ: عرفان، علمی نظاممند با قواعد دقیق است و نه صرفاً ذوق و احساس. |
ارزش عمل به نیت
ارزش هر عمل به نیت آن وابسته است. عملی که با نیت عشق به حق انجام شود، چونان گوهری است که در آسمان معرفت میدرخشد، اما عملی که برای ثواب یا مقاصد مادی انجام شود، در ظرف تعشق باقی میماند. این تمایز، چونان تفاوت میان پرواز در آسمان و گام زدن بر زمین است.
تأمل در زمان و مکان عمل
زمان و مکان انجام عمل، بر ارزش آن تأثیر میگذارد. نمازی که در اول وقت خوانده شود، چونان پرندهای است که با بالهای ملائک به سوی آسمان پرواز میکند. عملی که با حضور قلب و در زمان مناسب انجام شود، ارزشی متعالی مییابد.
درنگ: زمان و مکان عمل، بر ارزش عرفانی آن تأثیر میگذارد و حضور قلب، آن را متعالی میسازد. |
نقد نگاه مادی به نکاح
نکاح، اگر صرفاً برای تکثیر عباد یا دفع دغدغه طبیعت باشد، چونان کارخانهای است که از روح عشق تهی است. نکاح باید با نیت عشق و صفا انجام شود تا به تجربهای عرفانی تبدیل گردد. این دیدگاه، چونان باغی است که از گلهای معرفت شکوفا میشود.
نقد جامعه معاصر
جامعه معاصر، گاه از عشق و نیت نفسی تهی شده و اعمال به جبر و غیریات محدود شدهاند. درس خواندن برای مدرک، کار برای پول، و نکاح برای رفع نیاز، همگی از فقدان عشق رنج میبرند. این نقد، چونان آینهای است که حقیقت جامعه را عیان میکند و سالک را به سوی اصلاح دعوت مینماید.
درنگ: اعمال بدون نیت عشق، از روح عرفانی تهیاند و به جبر و غیریات محدود میمانند. |
بخش پنجم: جمعبندی و دعا
جمعبندی
این نوشتار، مراتب عشق، تعشق و شوق را در سلوک عرفانی بررسی کرد. عشق، بهعنوان وصفی ذاتی، معطوف به ذات حق است و سالک را به مرتبهای عالی هدایت میکند، در حالی که تعشق، حالتی فعلمحور و محدود به ظواهر خلقی است. شوق، در ظرف فقدان قرار دارد و از تعشق نازلتر است. اولیای کامل، از تعشق و طلب خلقی رها هستند و در ظرف ذات سیر میکنند. اعمال روزمره، مانند خوردن، آشامیدن، و نکاح، زمانی ارزش عرفانی مییابند که با نیت تقوا و عشق به حق انجام شوند. قرآن کریم و احادیث شریف، این معارف را با آیاتی چون كُلُوا۟ وَٱشْرَبُوا۟ وَلَا تُسْرِفُوا۟ و وَلَا تُلْقُوا۟ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى ٱلتَّهْلُكَةِ تأیید میکنند. عرفان، علمی نظاممند است که با قواعد دقیق، سالک را به سوی معرفت هدایت میکند. این بحث، با دعای اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ پایان مییابد، که نشانه توسل به اهل بیت (ع) و تأکید بر معرفت و خلوص در سلوک است.
با نظارت صادق خادمی |