متن درس
تأملی در انسان کامل و تعادل قوا
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 587)
مقدمه: انسان کامل، آیینه تمامنمای صفات الهی
در گستره عرفان اسلامی، مفهوم انسان کامل بهسان نگینی درخشان، تجلیگاه وحدت صفات الهی و انسانی است. این مقام، که در آثار عرفانی چون مصباح الانس به تفصیل بررسی شده، نهتنها نمود کمال وجودی انسان، بلکه پلی است میان حق و خلق، جایی که قوای روحی و طبیعی در هماهنگی کامل به خدمت اراده الهی درمیآیند. درسگفتار حاضر، برگرفته از نوار شماره 587 مصباح الانس، به کاوش در ویژگیهای انسان کامل، با تأکید بر تعادل و تعامل قوای وجودی او، میپردازد. این متن، با تبیین جایگاه او در نظام هستی، به تحلیل چگونگی وحدت اراده، رهایی از میول نفسانی و الگوگیری از سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میپردازد.
بخش نخست: انسان کامل و تعادل قوای وجودی
مفهوم تعادل در قوای انسان کامل
انسان کامل، بهمثابه آیینهای صیقلی، تمامی صفات و قوای وجودی خود را تحت اراده الهی سامان میدهد. برخلاف تصور برخی که کمال را در تخلیه قوا از هرگونه تأثیر میدانند، او قوای نفسانی، رحمانی و مزاجی را در ظرفی از تعادل قرار میدهد. این تعادل، چونان ترازویی دقیق، نه به معنای حذف قواست و نه غلبه یکی بر دیگری، بلکه تنظیم آنها در راستای تحقق وحدت اراده و رؤیت حق است. انسان کامل، با این هماهنگی، قوای خود را به ابزاری برای تقرب به ذات اقدس الهی بدل میسازد.
درنگ: تعادل قوای انسان کامل، نه در تخلیه، بلکه در تنظیم و هماهنگی آنها در خدمت اراده الهی است، گویی که او چونان باغبانی حکیم، هر شاخهای را بهموقع هرس میکند تا درخت وجودش بارور گردد. |
وحدت اراده و غایت در سلوک انسان کامل
یکی از برجستهترین ویژگیهای انسان کامل، وحدت در اراده و غایت اوست. او، با یکپارچهسازی قوای وجودی، تمامی آنها را به سوی رؤیت حق هدایت میکند. این وحدت، چونان نخی نامرئی، تمام مهرههای وجود او را به هم پیوند میدهد و از پراکندگی نیت و عمل جلوگیری میکند. انسان کامل، با این انسجام، قوای خود را در خدمت هدفی متعالی قرار داده و از آنها بهرهای معنوی میجوید.
ریاضت و قوت: دو بال انسان کامل
انسان کامل، در مواجهه با موقعیتهای گوناگون، میان ریاضت و قوت تعادل برقرار میکند. گاه، چونان زاهدی گوشهنشین، با کاهش نیازهای جسمانی، روح خود را صیقل میدهد و گاه، چونان پهلوانی در میدان خیبر، قوت جسمانی را در خدمت هدف الهی به کار میگیرد. این انعطافپذیری، نشان از حکمت عملی او دارد که نه در ریاضت افراط میکند تا جسمش آسیب بیند و نه در قوت چنان غرق میشود که از معنویت بازماند.
سلامت و سعادت: بستر کمال انسان
سلامت جسمانی و روحانی، چونان بنیادی استوار، شرط لازم برای سعادت انسان کامل است. بدون سلامت، امکان تحقق کمال وجودی میسر نیست، زیرا سلامت، بستری است که تعادل و تعامل قوا در آن شکل میگیرد. انسان کامل، با حفظ این سلامت، زمینه را برای تقرب به حق فراهم میسازد.
بخش دوم: رهایی از میول و نقد افراط و تفریط
تخلص از میول روحی و طبیعی
انسان کامل، از بند وابستگیهای روحی و طبیعی رها میشود. این تخلص، چونان گسستن از زنجیرهای نامرئی، به معنای رهایی از یکسویهنگری و ایجاد تعادل میان قوای روحی و طبیعی است. وابستگی به میول، چه در حوزه معنوی و چه مادی، چونان باری سنگین، سالک را از مسیر کمال بازمیدارد.
درنگ: رهایی از میول روحی و طبیعی، چونان بال گشودن پرندهای است که از قفس تنگ نفسانیات آزاد شده و به سوی آسمان بیکران حق پرواز میکند. |
نقد افراط و تفریط در سلوک عرفانی
یکی از آسیبهای سلوک عرفانی، افتادن در دام افراط و تفریط است. برخی سالکان، یا به سوی طبیعتگرایی افراطی میروند و از وظایف دینی غافل میمانند یا در عرفان چنان غرق میشوند که از مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعی بازمیمانند. عرفان حقیقی، چونان راهی میانه، مستلزم حفظ تعادل میان امور معنوی و مادی است، همانگونه که در سیره ائمه معصومین علیهمالسلام مشاهده میشود.
مدیریت حکیمانه ائمه در زندگی خانوادگی
ائمه معصومین علیهمالسلام، با وجود چالشهای خانوادگی، با مدیریت حکیمانه و تعادل قوا، زندگیای متعادل را اداره میکردند. این مدیریت، نتیجه رهایی آنها از وابستگی به میول نفسانی و طبیعی بود. آنها، چونان ناخدایی ماهر، کشتی زندگی را در میان امواج مشکلات به ساحل آرامش هدایت میکردند.
انعطافپذیری در رفتار متناسب با موقعیت
انسان کامل، رفتار و ظاهر خود را متناسب با مقتضیات هر موقعیت تنظیم میکند. این انعطافپذیری، چونان لباسی است که به تن هر موقعیت دوخته شده و نشاندهنده حکمت عملی اوست. او، بدون فاصله گرفتن از اصول متعالی، نیازهای افراد و شرایط را درک کرده و رفتار خود را هماهنگ میسازد.
بخش سوم: نقد ظاهرگرایی و الگوگیری از پیامبر اکرم
نقد ظاهرگرایی در عرفان
آراستگی ظاهری، چونان آیینهای است که باطن عارف را بازمیتاباند. متأسفاً، برخی با غفلت از این مهم، لباس انبیا را بهگونهای غیرمرتب و ناپاکزه به کار میبرند که از جاعزابیت آن میکاهد. انسان کامل، نهتن در باطن، بلکه در ظاهر نیز نمونهای از نظم و کمال است.
پیامبر اکرم: الگوی کامل انسانیت
قرآن کریم، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را الگویی نیکو معرفی میکند:
«وَلَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»
(سوره الأحزاب، آیه 24 ص، : «و برای شما در [زندگی] پیامبر خدا الگویی نیکوست.»). این آیه، به جامعیت سیره پیامبر (ص) در ایجاد تعادل میان امور معنوی و مادی اشاره دارد. انسان کامل، با الگوگیری از او، در عبادت، رفتار و مدیریت زندگی به کمال میرسد.
درنگ: پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، چونان مشعلی فروزان، راه کمال را روشن میسازد و انسان کامل با پیروی از او، در تمامی شئون زندگی به تعادل و حکمت دست مییابد. |
نقد مقایسه میان پیامبربر و امیرالمؤمنین
مقایسه میان پیامبربر اکرم صلیاللهعلهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام، به دلیل تفاوت در شرایط و چالشهای زندگی آنها، امری نادرست است. پیامبر (ص)، با مدیریت حکیمانه چالشهای پیچیدهتر، بهویژه در روابط خانوادگی، الگویی بینظیر است که وسعت نظر او را در هدایت امت نشان میدهد.
نقد درویشی بهجای عرفان حقیقی
عرفان حقیقی، برخلاف درویشی ظاهری که به تشریفات و ظواهر محدود است، بر معرفت و شهود استوار است. درویشی، چونان پوستهای توخالی، فاقد عمق معنوی است، در حالی که عرفان، چون گوهر در زندگی عارف تجلی می یابد.
بخش چهارم: جامعیت قوا و وارستگی در انسان کامل
شامل بودن صفات روحی و طبیعی
تمامی صفات انسانی، اعم از نفسانی، عقلی و عادی، تحت دو مقوله روحی و طبیعی قرار میگیرند. انسان کامل، با تنظیم این قوا، به جامعیتی دست مییابد که هیچ صفتی، چه نفسیس و چه خسیس، از او غایب نیست.
تأثیر مظهری قوای روحی و طبیعی
هر تأثیری در عالم، از قوای روحی یا طبیعی سرچشمه میگیرد. این دو قوه، چونان دو بال، در تعامل با یکدیگر، تمامی پدیدههای عالم را شکل میدهند. انسان کامل، با تعادل این قو، به تجلیگاه وحدت حق میرسد.
نقد عدم تعادل در عالمان و عارفان
هر عالم، عارف یا فیلسوفی که فاقد تعادل میان قوای روحی و طبیعی باشد، ناقص است. کمال، چونان گنجی گرانبها، تنها در سایه تعادل و تعامل این قوا به دست میآید.
نماز و زندگی به سیره پیامبر
پیامبر اکرم صلیاللهعلهیاهلهوآله، در تمامی جنبههای زندگی، از عبادت تا رفتار اجتماعی، الگویی کامل است. سالک، با الگوگیری از او، نهتنها در نماز، بلکه در تمامی شئون زندگی به تعادل میرسد.
بخش پنجم: اعتدال، علم و وارستگی
حفظ تعادل در رفتار روزمره
انسان کامل، چونان ستارهای استوار، از مسیر اعتدال منحرف نمیشود و تمامی تعینات را در راستای این میانهروی مدیریت میکند. این تعادل، در تمامی جنبههای زندگی او تجلی مییابد.
عقاید صحیح و علوم نافع
انسان کامل، با تکیه بر عقاید صحیح و علوم نافع، چونان راهیری فرزانه، به سوی کمال هدایت میشود. این علوم و عقاید، بستری برای تعادل روحی و طبیعی فراهم میسازند.
نیاز به صفات نفيس و خسيس
انسان کامل، به هر دو نوع صفت، چه نفيس (مانند علم و معرفت) و چه خسيس (مانند مهارتهای روزمره)، نیاز دارد. این جامعیت، چونان گنجینهای کامل، نشاندهنده کمال اوست.
نقد وابستگی نفسانی
وابستگی به امور مادی یا معنوی، چونان سدی استوار، مانع از تحقق کمال مطلق میشود. انسان کامل، با وارستگی از این وابستگیها، به سوی آزادی وجودی گام برمیدارد.
حب جاه: آخرین مانع صديقين
عشق به جاه و مقام، چونان آخرین زنجیر، در مراحل پایانی سلوک ظاهر میشود. انسان کامل، با رهایی از این وابستگی، که حتی در میان صديقين نیز دشوار است، به کمال مطلق دست مییابد.
درنگ: حب جاه، چونان سایهای پنهان، در قلب صديقين لانه میکند، اما انسان کامل با وارستگی از آن، چون خورشیدی بیغروب، به افق کمال طلوع میکند. |
جمعبندی و نتیجهگیری
درسگفتار شماره 587 مصباح الانس، چونان گنجینهای از معارف عرفانی، به تبیین جایگاه انسان کامل و ویژگیهای او در نظام هستی میپردازد. این متن، با تأکید بر ضرورت تعادل میان قوای روحی و طبیعی، رهایی از میول نفسانی و الگوگیری از سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، راه رسیدن به کمال را روشن میسازد. انسان کامل، چونان آیینهای تمامنما، صفات الهی را در وجود خود متجلی کرده و با مدیریت حکیمانه قوا، به وحدت اراده و رؤیت حق میرسد. عرفان حقیقی، در سایه این تعادل و وارستگی، انسان را از محدودیتهای نفسانی رها کرده و به سوی بیکران حق هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی |