در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 590

متن درس

 

انسان کامل، مظهر تجلی ذاتی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 590)

مقدمه

انسان کامل، چونان آیینه‌ای زلال و صیقل‌یافته، مظهر تجلی ذات الهی است که در پرتو نور حق، از هرگونه قید و بند خودبینی، تعلق و تصور کمال یا نقص رها می‌شود. این مفهوم والا، در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تکیه بر معارف عرفانی و آیات قرآن کریم، به‌گونه‌ای ژرف و دقیق تبیین شده است. در جلسه 590 از سلسله درس‌گفتارهای مصباح الانس، انسان کامل به‌عنوان موجودی معرفی می‌گردد که نه تنها از تعینات خلقی آزاد است، بلکه با وصول به مقام تجلی ذاتی، به مرتبه‌ای می‌رسد که تمامی ظهورات عالم، فیض‌های ربوبی و علوم الهی در وجود او متجلی می‌شوند.

بخش نخست: انسان کامل و تجلی ذاتی

مفهوم تجلی ذاتی و رهایی از قیود

انسان کامل، موجودی است که با وصول به مقام تجلی ذاتی، فراتر از اسماء، صفات، مراتب، نسب‌ها و اضافات قرار می‌گیرد. این تجلی، چونان نوری بی‌کران، حقیقت موجودات را در وجود او روشن می‌سازد و علوم الهی را در جانش متجلی می‌کند. او از هرگونه تعشق، تقید و حتی تصور کمال یا نقص آزاد است و خود را نه به‌عنوان موضوع ظهور، بلکه به‌عنوان آینه‌ای برای تجلی حق می‌بیند. قرآن کریم این مقام والا را چنین توصیف می‌کند:

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
(اخلاص: ۱، : «بگو اوست‏ خداى يگانه.»)

این آیه، چون مشعلی فروزان، وحدت ذاتی حق را نشان می‌دهد که انسان کامل در آن محو شده و به مرآت تجلیات الهی تبدیل می‌گردد.

درنگ: انسان کامل، با وصول به تجلی ذاتی، از قیود تعشق، تقید و تصور کمال یا نقص رها شده و به مظهر حق تبدیل می‌شود.

رهایی از خودبینی و شکسـت نفسی کاذب

انسان کامل، نه خود را کامل می‌داند و نه ناقص، بلکه حق را موضوع اصلی ظهور می‌بیند. او از شکسـت نفسی کاذب، که نوعی خودبینی پنهان است، پرهیز می‌کند. این رهایی، چونان بال‌های پرنده‌ای که از قفس تنگ ماده آزاد شده، او را به ساحت بی‌کران الهی رهنمون می‌سازد. وقتی او می‌گوید «حق ظاهر شده است»، حق را موضوع قرار می‌دهد و خود را آلت تجلی می‌بیند، نه آنکه خود را محور کمال یا نقص بداند. این نگاه، او را از هرگونه خودمحوری مصون می‌دارد و وجودش را به مرآت نور الهی تبدیل می‌کند.

بخش دوم: ظهور حکم و اثر در انسان کامل

حکم و اثر: تمایز و اهمیت

در انسان کامل، حکم (خصوصیات الهی) و اثر (صفات متجلی) در مقام مطلق الهی ظاهر می‌شوند. حکم، چونان کتابی خواندنی، حقیقت عمیق اشیاء را آشکار می‌کند، در حالی که اثر، چونان منظره‌ای دیدنی، ظهور ظاهری آنهاست. اولیاء خدا، با معرفت به احکام، از دیگران متمایز می‌شوند، زیرا احکام را می‌خوانند، در حالی که دیگران تنها آثار را می‌بینند. این تمایز، چونان تفاوت بین جواهرسنگی که گوهر را از ناخالصی جدا می‌کند، انسان کامل را به بصیرتی الهی مجهز می‌سازد. قرآن کریم این بصیرت را چنین ستوده است:

يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا
(انفال: ۲۹، : «خدا برای شما نیروی تمیز حق از باطل قرار می‌دهد.»)

انسان کامل، با این فرقان، احکام الهی را در هر پدیده‌ای می‌خواند و از انحراف مصون می‌ماند.

درنگ: حکم، خصوصیات خواندنی الهی است که انسان کامل آن را در پرتو تجلی ذاتی می‌خواند، در حالی که اثر، ظهور دیدنی است که دیگران نیز می‌توانند ببینند.

ظهور تعینات حقی در انسان کامل

تمامی ظهورات عالم، فیض‌های ربوبی و علوم الهی در انسان کامل به‌صورت تعینات حقی متجلی می‌شوند. این تعینات، عاری از هرگونه آلودگی خلقی هستند و چونان نوری زلال، حقیقت حق را در وجود او منعکس می‌کنند. تمثیل زنگ در درس‌گفتار، این حقیقت را به زیبایی نشان می‌دهد: هر عملی در انسان کامل، چون فشردن زنگی است که تنها صدای حق را به گوش می‌رساند و خلق، تنها به‌عنوان نماد یا نمود اسماء الهی ظاهر می‌شود. این خلوص، انسان کامل را به مقامی می‌رساند که هرچه در او ظهور یابد، تجلی حق است.

بخش سوم: انسان کامل، آینه حق

انسان کامل به‌عنوان مرآت الهی

انسان کامل، چونان آینه‌ای صاف و بی‌غبار، تابع تجلیات الهی است. او هیچ وجود مستقلی برای خود قائل نیست و تنها مرآت حق است. حق، مُظهر (فاعل ظهور)، انسان کامل، ظاهر (محل ظهور)، و خلق، مظهر (محل تجلی) هستند. این سه‌گانه، رابطه عمیق انسان کامل با حق را نشان می‌دهد که در آن، او واسطه‌ای برای ظهور نور الهی است. قرآن کریم این مقام را چنین توصیف می‌کند:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
(نور: ۳۵، : «خدا نور آسمان‌ها و زمین است.»)

انسان کامل، با اتصال به این نور، به مرآتی تبدیل می‌شود که تمامی ظهورات عالم را در پرتو حق منعکس می‌کند.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان آینه حق، تابع تجلیات الهی است و هیچ وجود مستقلی برای خود قائل نیست؛ او تنها مظهر ظهور حق است.

فناء و استهلاک در خدا

ذات انسان کامل، به دلیل فناء و استهلاک در خدا، از ظهور مستقل محو می‌شود. فناء، چونان ذوب شدن قطره‌ای در اقیانوس بی‌کران الهی، او را از خودبینی رها می‌سازد و تنها حکم و اثر الهی در او متجلی می‌گردد. این مقام، که در آن خلقیت انسان نفی می‌شود، او را به وطن غیبی ذات الهی می‌رساند. قرآن کریم این فنای وجودی را چنین بیان می‌کند:

كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
(قصص: ۸۸، : «هر چیز جز ذات او نابودشدنی است.»)

انسان کامل، با این استهلاک، به مرتبه‌ای می‌رسد که تنها وجه الهی در او ظهور می‌یابد.

بخش چهارم: تفاوت مراتب اولیاء و انبیاء

تفاوت در بیانات و حالات

اولیاء و انبیاء، با وجود وحدت در نور الهی، در مراتب وجودی، بیانات و حالاتشان متفاوت هستند. این تفاوت، چونان رنگ‌های گوناگون در یک گوهر واحد، ناشی از مراتب وجودی و تعینات الهی آنهاست. برای مثال، بیانات امیرالمؤمنین علیه‌السلام، امام هشتم علیه‌السلام و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله هر یک ویژگی‌های متمایزی دارند که نشان‌دهنده ظرف‌های مختلف تجلی الهی است. قرآن کریم این تفاوت را چنین بیان می‌کند:

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
(بقره: ۲۵۳، : «این پیامبران را برخی را بر برخی برتری دادیم.»)

این آیه، به تفاوت مراتب اولیاء و انبیاء اشاره دارد که هر یک، به مقتضای ظرف وجودی خود، تجلی الهی را به شکلی خاص منعکس می‌کنند.

درنگ: اولیاء و انبیاء، با وجود وحدت در نور الهی، در بیانات و حالاتشان متفاوت هستند که این تفاوت، ناشی از مراتب وجودی و تعینات الهی آنهاست.

مقایسه بیانات معصومین

مقایسه بیانات معصومین، مانند صحیفه سجادیه، نهج‌البلاغه و مناجات پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، نشان‌دهنده تفاوت در ظرف‌های تجلی الهی است. هر یک از این بیانات، چونان گلی منحصربه‌فرد در بوستان عرفان، ویژگی‌های خاصی دارند که در عین وحدت نورانی، مراتب متفاوتی را نشان می‌دهند. این تفاوت، نه به معنای برتری یا نقصان، بلکه به معنای تنوع در ظهورات الهی است که هر یک، به مقتضای مقام خود، حق را متجلی می‌سازند.

بخش پنجم: سلوک اولیاء و ربوبیت الهی

دقت در سلوک و حفظ ربوبیت

اولیاء خدا، در سلوک خود، چونان راهروانی دقیق و هوشیار، با حفظ ربوبیت قدم برمی‌دارند و از هرگونه هرزگی یا خودبینی پرهیز می‌کنند. این دقت، چونان حرکت نرم و هماهنگ یک نوازنده چیره‌دست، آنها را از انحراف مصون می‌دارد. تمثیل راه رفتن در درس‌گفتار، این حقیقت را به زیبایی نشان می‌دهد: اولیاء، بر خلاف دیگران که چون شتر با پاشنه‌های سنگین بر زمین می‌کوبند، با لطافت و آگاهی قدم برمی‌دارند و ربوبیت را در هر گام حفظ می‌کنند. قرآن کریم این دقت را چنین ستوده است:

وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
(لقمان: ۱۸، : «و در زمین با تکبر راه مرو، که خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد.»)

این آیه، بر اهمیت تواضع و دقت در سلوک اولیاء تأکید دارد که آنها را به مرتبه‌ای والا هدایت می‌کند.

درنگ: اولیاء خدا، با دقت در سلوک و حفظ ربوبیت در هر گام، از هرگونه خودبینی یا انحراف مصون می‌مانند و تجلیات الهی را متجلی می‌سازند.

تمثیل پاشنه پا و ارزش وجودی

درس‌گفتار، با تمثیل پاشنه پا، به ارزش وجودی انسان اشاره می‌کند که چون عتیقه‌ای گرانبها، در سخت‌ترین بخش وجود او نهفته است. پاشنه پا، که حتی با بریدگی خونریزی نمی‌کند، نمادی از استحکام و عظمت وجودی انسان است که خدا در آن نهان کرده است. این تمثیل، نشان می‌دهد که انسان کامل، با آگاهی از این ارزش، هر گام را با احتیاط و تقدس برمی‌دارد و از هدر دادن ربوبیت پرهیز می‌کند.

بخش ششم: حکم و خرابکاری در سلوک

حکم و الحاق به صالحین

درس‌گفتار، با تمثیل سامری، به اهمیت الحاق به صالحین در مسیر سلوک اشاره می‌کند. سامری، با دریافت حکم بدون الحاق به صالحین، به خرابکاری افتاد، زیرا نتوانست معرفت خود را با عمل صالح همراه کند. انسان کامل، با پیوستن به صالحین، از انحراف مصون می‌ماند و احکام الهی را در مسیر درست به کار می‌گیرد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ
(شعراء: ۸۳، : «پروردگارا، به من حکمت عطا کن و مرا به شایستگان ملحق فرما.»)

این آیه، بر اهمیت همراهی حکمت با صلاح تأکید دارد که انسان کامل را از گمراهی نجات می‌دهد.

درنگ: انسان کامل، با الحاق به صالحین، احکام الهی را در مسیر درست به کار می‌گیرد و از انحراف و خرابکاری مصون می‌ماند.

تفاوت حکم و اثر در قضاوت

حکم، چونان کلیدی زرین، حقیقت عمیق اشیاء را می‌گشاید، در حالی که اثر، تنها ظهور ظاهری آنهاست. اولیاء خدا، با خواندن احکام، از دیگران متمایز می‌شوند، زیرا دیگران تنها آثار را می‌بینند. در قضاوت، اثر عمل است که همه می‌بینند، اما حکم، حقیقت نهان آن است که تنها اولیاء می‌خوانند. این تمایز، چونان تفاوت بین نقاش و بیننده است که اولی حقیقت اثر را می‌سازد و دومی تنها آن را می‌نگرد.

بخش هفتم: دشمنان و آسیب‌پذیری اولیاء

دشمنان اولیاء و جایگاه امیرالمؤمنین

اولیاء خدا، به‌ویژه امیرالمؤمنین علیه‌السلام، به دلیل عظمت حکم و مقام ربوبی خود، دشمنان بسیاری دارند. این دشمنی، چونان سایه‌ای سنگین، نتیجه عظمت وجودی آنهاست که زمین تاب تحمل آن را ندارد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که هیچ‌کس به اندازه امیرالمؤمنین علیه‌السلام دشمن نداشته است، زیرا حکم او چنان والاست که بغض عالم را برمی‌انگیزد. این حقیقت، چونان آتشی فروزان، عظمت مقام او را نشان می‌دهد.

درنگ: اولیاء خدا، به‌ویژه امیرالمؤمنین علیه‌السلام، به دلیل عظمت حکم و مقام ربوبی، دشمنان بسیاری دارند که نتیجه عظمت وجودی آنهاست.

آسیب‌پذیری اولیاء در نقاط خاص

اولیاء خدا، با وجود مقام والا، در نقاط خاصی، که درس‌گفتار آن را «لول» می‌نامد، آسیب‌پذیر هستند. این نقاط، چونان خال‌هایی دقیق در نقشه وجود، محل تقدیر الهی برای شهادت آنهاست. برای مثال، امیرالمؤمنین علیه‌السلام در محراب به شهادت رسید، زیرا این نقطه، محل تقدیر الهی بود. این آسیب‌پذیری، نه از ضعف، بلکه از حکمت الهی سرچشمه می‌گیرد که اولیاء را در مسیر اراده حق قرار می‌دهد. قرآن کریم این تسلیم را چنین ستوده است:

فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ
(رعد: ۲۹، : «چه نیکوست فرجام آن سرای.»)

این آیه، بر مقام والای اولیاء در تسلیم به اراده الهی تأکید دارد.

بخش هشتم: سلطنت انسان کامل و مراتب تجلی

سلطنت معنوی انسان کامل

انسان کامل، با وصول به تجلی ذاتی، سلطنت معنوی بر تمامی معلومات و علوم پیدا می‌کند. این سلطنت، چونان تاجی زرین بر سر وجود او، نتیجه احاطه او بر احکام و علوم الهی است. او، با این سلطنت، بر تمامی مراتب وجود مسلط می‌شود و هر پدیده‌ای را در پرتو حق می‌بیند. درس‌گفتار، این مقام را به‌عنوان اوج کمال انسان معرفی می‌کند که در آن، او بر کل عالم و علم سلطه دارد.

درنگ: انسان کامل، با وصول به تجلی ذاتی، سلطنت معنوی بر تمامی معلومات و علوم پیدا می‌کند و بر مراتب وجود مسلط می‌شود.

نعت، رسم، حال و حکم

نعت (اسماء)، رسم (افعال)، حال (باطن) و حکم (اذن الهی) مراتب مختلف تجلی انسان کامل هستند. نعت، چونان نام‌هایی که حق را توصیف می‌کنند، رسم، چونان افعالی که از حق سرچشمه می‌گیرند، حال، چونان باطنی که نور الهی را در خود نهان دارد، و حکم، چونان اذنی که مسیر الهی را می‌گشاید، در انسان کامل متجلی می‌شوند. این مراتب، چونان لایه‌های گوهری گرانبها، وجود او را به کمال می‌رسانند.

بخش نهم: وحدت وجود و نقد حضرات

وحدت وجودی و نقد حضرات وجوب و امکان

درس‌گفتار، با نقد تقسیم‌بندی‌های سنتی مانند حضرات وجوب، امکان و ممتنع، همه عالم را عین وجوب الهی می‌داند. انسان کامل، در این وحدت وجودی، مظهر حق است و هیچ حضرتی جز حضرت وجود و ظهور وجود ندارد. این نگاه، چونان دریایی بی‌کران، تمامی دوگانگی‌ها را در وحدت الهی غرق می‌کند و انسان کامل را به‌عنوان مظهر این وحدت معرفی می‌کند.

درنگ: در نگاه عرفانی، همه عالم عین وجوب الهی است و انسان کامل، به‌عنوان مظهر این وحدت، از هرگونه دوگانگی رها می‌شود.

تجلی ربوبیت در همه موجودات

درس‌گفتار تأکید می‌کند که ربوبیت الهی، در همه موجودات، از نانوا تا اولیاء، متجلی است. حتی نانوا، که نان را به‌عنوان فیض ربوبی به دیگران می‌رساند، در ظرف ربوبیت قرار دارد. انسان کامل، با آگاهی از این حقیقت، هر موجودی را مظهر ربوبیت می‌بیند و از لگد زدن به عالم پرهیز می‌کند. این نگاه، چونان چشمه‌ای زلال، عالم را در پرتو نور الهی نشان می‌دهد.

جمع‌بندی

درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 590، چون گوهری درخشان در عرفان اسلامی، به تبیین مقام انسان کامل پرداخته است. انسان کامل، با رهایی از قیود خودبینی، تعشق و تقید، به مظهر تجلی ذاتی حق تبدیل می‌شود و تمامی ظهورات عالم، فیض‌های ربوبی و علوم الهی در وجود او متجلی می‌گردند. او، چونان آینه‌ای زلال، تنها حق را منعکس می‌کند و از هرگونه خودمحوری مصون است. تفاوت مراتب اولیاء، دقت در سلوک، اهمیت الحاق به صالحین، و آسیب‌پذیری در نقاط خاص، همگی نشان‌دهنده عمق و ظرافت این تبیین عرفانی است. آیات قرآن کریم و تمثیلات ادبی، این مفاهیم را به شکلی روشن و فاخر ارائه داده و جایگاه اولیاء، به‌ویژه امیرالمؤمنین علیه‌السلام، را به‌عنوان الگوهای کمال برجسته ساخته‌اند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، محبت الهی چیست؟

2. طبق متن، فاعل در ظرف عرفان چگونه توصیف شده است؟

3. بر اساس متن، محبت کونیه به چه اشاره دارد؟

4. طبق متن، محبت ذاتی در چه مرتبه‌ای قرار دارد؟

5. بر اساس متن، چرا تفکر در ذات الله ممکن نیست؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که تمام ظهورات هستی بالحب است.

7. طبق متن، محبت کونیه همان محبت ذاتی است.

8. متن بیان می‌کند که شرور عالمی فاعل مستقل دارند.

9. بر اساس متن، محبت حجابی به عشق به مظاهر دنیوی بدون لحاظ حق اشاره دارد.

10. متن درسگفتار می‌گوید که محبت صفاتی از محبت ذاتی جدا و مستقل است.

11. محبت ذاتی و محبت صفاتی در متن درسگفتار چه تفاوتی دارند؟

12. چرا در متن گفته شده که شرور عالمی فاعل مستقل ندارند؟

13. مفهوم حب حجابی در متن درسگفتار چیست؟

14. چرا در متن گفته شده که تفکر در ذات الله جایز نیست؟

15. محبت کونیه در متن درسگفتار چه نقشی در ظهورات ایفا می‌کند؟

پاسخنامه

1. روایت حق نفس ذات خویش

2. فاعل بالحب

3. حب جلوات حق

4. مرتبه احدیت

5. چون ذات الله ظرف عشق است

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. محبت ذاتی روایت حق نفس ذات خویش در مرتبه احدیت است، در حالی که محبت صفاتی ظهور اسمائی در مرتبه واحدیت است.

12. زیرا تمام افعال و ظهورات از حق‌اند و شر نیز ظهور حب الهی است، نه فعل مستقل.

13. حب حجابی عشق به مظاهر دنیوی مانند مال و منال بدون لحاظ حقیقت حق است.

14. زیرا ذات الله ظرف عشق و فناست، نه تفکر و اندیشه.

15. محبت کونیه حب جلوات حق است که علت ظهور تمام اشیاء و موجودات می‌شود.

فوتر بهینه‌شده