در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 593

متن درس

 

تحلیل و تبیین مصباح الانس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 593)

مقدمه

در این نوشتار، درس‌گفتار شماره 593 از مجموعه گران‌سنگ مصباح الانس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با رویکردی علمی و تبیین شده است. این درس‌گفتار که به بررسی عمیق مفاهیم احتجاب، استخلاف، و موانع سلوک عرفانی در مسیر وصول به ذات حق تعالی می‌پردازد. محور اصلی این متن، تحلیل دقیق حجاب‌های نورانی و ظلمانی، نقش استخلاف در ایجاد واسطه‌مندی، و ضرورت رفع موانع برای نیل به مقام ذات است. با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی و استناد به آیات قرآن کریم و احادیث، تلاش شده تا محتوا به‌گونه‌ای منسجم و جامع ارائه شود که هم وفادار به متن اصلی باشد و هم برای مخاطبان متخصص، منبعی غنی و قابل‌استناد فراهم آورد.

بخش اول: احتجاب و موانع وصول به ذات

مفهوم احتجاب و سبحات عزت

درس‌گفتار با تبیین مفهوم احتجاب آغاز می‌شود که به معنای پوشیده شدن ذات حق تعالی در ورای سبحات عزت و شعاع‌های آن است. سبحات عزت، به جلوه‌های متعالی و نورانی حق اشاره دارد که به دلیل شدت نورانیت، خود به حجابی برای رؤیت مستقیم ذات الهی تبدیل می‌شوند. این احتجاب، نه از سر ممنوعیت، بلکه به سبب محدودیت‌های ادراکی سالک در مواجهه با ذات بی‌کران الهی است.

در این راستا، حدیثی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده که می‌فرماید:

إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى سَبْعِينَ أَلْفَ حِجَابٍ مِنْ نُورٍ وَظُلْمَةٍ

این حدیث به وجود هفتاد هزار حجاب نورانی و ظلمانی میان عبد و حق اشاره دارد. عدد «هفتاد هزار» نه به معنای تعداد دقیق، بلکه نشانه‌ای از کثرت و فراوانی این موانع است. حجاب‌های نورانی به تجلیات اسما و صفات الهی و حجاب‌های ظلمانی به قیود نفسانی و انعکاسات خلقی اشاره دارند. این تمایز، نشان‌دهنده پیچیدگی مسیر سلوک است که سالک را ملزم به عبور از مراتب مختلف می‌کند.

درنگ: احتجاب ذات حق، نتیجه شدت نورانیت تجلیات الهی است که به دلیل محدودیت ادراک انسانی، مانع رؤیت مستقیم ذات می‌شود. رفع این حجاب‌ها، نیازمند معرفت، عبادت، و سلوک عرفانی است.

حجاب‌های نورانی و ظلمانی

حجاب‌های نورانی، به اسما و صفات الهی مرتبط‌اند که به دلیل تعلق به مرتبه وجودی حق، مرتبه‌ای متعالی دارند، اما به سبب شدت نورانیت، برای سالک حجاب‌ساز می‌شوند. در مقابل، حجاب‌های ظلمانی از قیود نفسانی، معاصی، و تعینات خلقی ناشی می‌شوند که به محدودیت‌های وجودی انسان بازمی‌گردند. این دوگانه نور و ظلمت، نشان‌دهنده طیف گسترده‌ای از موانع است که سالک باید با ابزارهای عرفانی نظیر معرفت و عبادت از آن‌ها عبور کند.

به عنوان مثال، تصور کنید که نور خورشید، چنان درخشان است که چشم ناتوان انسان، به جای دیدن خود خورشید، تنها شعاع‌های پراکنده آن را می‌بیند. این شعاع‌ها، هرچند از جنس نورند، خود مانعی برای دیدن اصل خورشید می‌شوند. همین‌گونه، اسما و صفات الهی، هرچند جلوه‌های حق‌اند، به دلیل محدودیت ادراک بشری، حجاب‌هایی نورانی ایجاد می‌کنند.

جمع‌بندی بخش اول

مفهوم احتجاب، به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین مباحث عرفان اسلامی، بر محدودیت‌های ذاتی انسان در برابر بی‌کرانگی ذات حق تأکید دارد. حجاب‌های نورانی و ظلمانی، هر یک به‌نوعی، سالک را از وصول به ذات بازمی‌دارند. این بخش، با استناد به حدیث نبوی و تبیین سبحات عزت، زمینه‌ای برای فهم عمیق‌تر موانع سلوک فراهم می‌آورد.

بخش دوم: استخلاف و واسطه‌مندی در سلوک

مفهوم استخلاف و اقسام آن

استخلاف، به معنای نیابت و جانشینی، یکی از مفاهیم محوری درس‌گفتار است که در دو مرتبه تبیین می‌شود: استخلاف حق برای عبد (خداوند، عبد را خلیفه خود قرار می‌دهد) و استخلاف حق از سوی عبد (عبد، خود را خلیفه حق می‌سازد). هر دو مرتبه در ظرف فعل قرار دارند و به دلیل واسطه‌مندی، ذاتاً با حجاب همراه‌اند. این واسطه‌مندی، مانند وکیلی است که به نمایندگی از موکل سخن می‌گوید و حضور مستقیم موکل را در پس پرده نگه می‌دارد.

برای روشن‌تر شدن این مفهوم، می‌توان به تمثیلی حقوقی اشاره کرد: وکیل در محکمه، به جای موکل سخن می‌گوید و موکل، هرچند حاضر است، در سکوت قرار می‌گیرد. این سکوت، خود نشانه‌ای از حجاب است که حضور مستقیم را محدود می‌کند. در سلوک عرفانی نیز، استخلاف به‌عنوان رابطه‌ای دوسویه، سالک را در مرتبه فعل نگه می‌دارد و مانع وصول به ذات می‌شود.

درنگ: استخلاف، گرچه مقامی ارزشمند است، به دلیل قرار گرفتن در ظرف فعل، ذاتاً با حجاب همراه است و سالک را از وصول به مرتبه ذاتی بازمی‌دارد.

پیامدهای استخلاف

ظرف استخلاف، به دلیل ماهیت فعلی خود، منجر به ایجاد حجاب می‌شود. این حجاب، نه تنها مانع رؤیت مستقیم ذات حق است، بلکه سالک را در مرتبه‌ای محدود نگه می‌دارد. پرسشی که در درس‌گفتار مطرح می‌شود، این است: چه کسی خلیفه قرار می‌دهد و چه کسی خلیفه می‌شود؟ این پرسش، سالک را به تأمل در نقش خود در رابطه با حق دعوت می‌کند و محدودیت‌های ناشی از واسطه‌مندی را برجسته می‌سازد.

به عنوان تمثیلی دیگر، می‌توان استخلاف را به پلی تشبیه کرد که سالک را به سوی حق هدایت می‌کند، اما خود پل، به دلیل وجودش، مانع از تماس بی‌واسطه با مقصد می‌شود. این واسطه‌مندی، هرچند ضروری است، اما سالک را ملزم می‌کند تا برای وصول به ذات، از این پل عبور کند و آن را پشت سر بگذارد.

جمع‌بندی بخش دوم

استخلاف، به‌عنوان مفهومی کلیدی در عرفان اسلامی، رابطه‌ای پویا اما محدود میان عبد و حق را نشان می‌دهد. این رابطه، به دلیل قرار گرفتن در ظرف فعل، با حجاب‌هایی همراه است که سالک را از وصول به ذات بازمی‌دارند. درک این محدودیت‌ها، گام نخست در مسیر رفع حجاب‌ها و نیل به مقام ذاتی است.

بخش سوم: رفع حجاب‌ها و وصول به ذات

مراتب سلوک و رفع موانع

رفع حجاب‌ها، نیازمند طی مراحلی از معرفت، عبادت، رؤیت، حضور، و قرب است. این مراحل، مانند نردبانی هستند که سالک را از ظواهر خلقی به سوی حقیقت ذاتی هدایت می‌کنند. هر مرحله، ابزارها و اعمال خاصی را می‌طلبد که سالک را از قیود نفسانی و تعینات خلقی رها می‌سازد.

در قرآن کریم آمده است:

فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ

(: پس هر که را خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای [پذیرش] اسلام گشاده می‌سازد) [سوره انعام، آیه ۱۲۵]. این آیه، بر اهمیت شرح صدر و آمادگی قلبی برای رفع حجاب‌ها تأکید دارد.

ممنوعه و محدودیت‌های خلقی

مفهوم «ممنوعه» در درس‌گفتار، به محدودیت‌های خلقی اشاره دارد که ناشی از قیود نفسانی و تعلقات مادی است. خداوند، به دلیل بی‌کرانگی ذاتش، هیچ ممنوعه‌ای ندارد؛ این محدودیت‌ها، صرفاً از ناتوانی انسان در عبور از حجاب‌ها ناشی می‌شوند. به عنوان مثال، منطقه‌ای که برای عده‌ای ممنوع است، برای دیگران که از قیود رها شده‌اند، قابل‌دسترس است. این تمثیل، نشان‌دهنده تفاوت میان سالکانی است که در بند تعلقات‌اند و کسانی که به اخلاص و رهایی دست یافته‌اند.

درنگ: ممنوعه، صفتی خلقی است و نه الهی. رفع این محدودیت‌ها، نیازمند رهایی از قیود نفسانی و وصول به اخلاص کامل است.

صراط مستقیم و قرب ذاتی

صراط مستقیم، به معنای حرکت همراه با حق در مسیر رفع حجاب‌هاست. این مسیر، سالک را از ظواهر خلقی به سوی حقیقت ذاتی هدایت می‌کند. قرب به ذات و لقاء پروردگار، گرچه ممکن است، اما ادراک کامل ذات (اکتناه) به دلیل بی‌کرانگی حق، محال است.

در قرآن کریم آمده است:

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

(: و خدا را چنان‌که شایسته اوست، نشناختند، در حالی که زمین یکسره در روز قیامت در قبضه اوست) [سوره زمر، آیه ۶۷]. این آیه، بر محدودیت ادراک انسانی در برابر عظمت ذات حق تأکید دارد.

فنا و خرابی در مسیر عرفان

عارف، برخلاف دیگران که به دنبال آبادانی و ساختن‌اند، در پی خرابی و فنا است. این خرابی، به معنای محو تعینات نفسانی و رهایی از قیود مادی است. عبارت «لَيْسَ عَلَى الْخَرَابِ خَرَاجٌ» (بر ویرانه مالیات نیست)، به این حقیقت اشاره دارد که عارف در مقام فنا، از تمامی تکالیف و قیود رها می‌شود. این رهایی، مانند شهری است که در آن، هیچ دیواری جز دیوارهای الهی باقی نمانده و سالک در امان الهی قرار می‌گیرد.

در این مقام، عارف به اخلاص کامل می‌رسد و در روز قیامت، هیچ طلبی از حق ندارد. این حالت، نشانه تسلیم کامل و محو تعلقات است که سالک را به مقام ذاتی نزدیک می‌کند.

درنگ: عارف در مقام خرابی و فنا، از تمامی قیود و تکالیف رها شده و در امان الهی قرار می‌گیرد. این رهایی، مقدمه وصول به مقام ذاتی است.

جمع‌بندی بخش سوم

رفع حجاب‌ها و وصول به ذات، نیازمند طی مراتب سلوک از معرفت تا قرب است. عارف با رهایی از تعلقات و محو تعینات، به مقام فنا می‌رسد و در امان الهی قرار می‌گیرد. این بخش، با تأکید بر صراط مستقیم و مفهوم خرابی، راهنمایی برای سالکان در مسیر وصول به ذات ارائه می‌دهد.

نتیجه‌گیری کلی

درس‌گفتار شماره 593 مصباح الانس، با تبیین مفاهیم احتجاب، استخلاف، و موانع سلوک، به تحلیل عمیق مسیر عرفانی سالک می‌پردازد. حجاب‌های نورانی و ظلمانی، به‌عنوان موانعی در برابر وصول به ذات حق، نیازمند رفع از طریق معرفت، عبادت، و تسلیم کامل‌اند. استخلاف، گرچه مقامی ارزشمند است، به دلیل واسطه‌مندی، سالک را در مرتبه فعل نگه می‌دارد و مانع از نیل به ذات می‌شود. عارف با عبور از این حجاب‌ها و رسیدن به مقام خرابی و فنا، از قیود رها شده و در امان الهی قرار می‌گیرد. این متن، با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث، راهنمایی جامع برای پژوهشگران و سالکان عرفان اسلامی ارائه می‌دهد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، محبت جمالیه در چه ظرفی ظهور می‌یابد؟

2. طبق متن، محبت جلالیه به چه مرحله‌ای از ظهور کائنات مربوط است؟

3. بر اساس متن، چرا در عرفان عقل به معنای مفهومات ذهنی نیست؟

4. طبق متن، ظهورات بلاسبب چه ویژگی‌ای دارند؟

5. بر اساس متن، چرا موت اختیاری به معنای مرگ در هوشیاری است؟

6. محبت در عرفان تنها به ظرف نزول محدود است.

7. تمام کائنات به واسطه محبت ظهور یافته و خود محبت‌اند.

8. در عرفان، عقل به معنای مفهومات ذهنی و کلیات فلسفی است.

9. ظهورات بلاسبب در ظرف عرش و فوق عرش ظاهر می‌شوند.

10. محبت جلالیه در ظرف نزول ظهور می‌یابد.

11. تفاوت محبت جمالیه و محبت جلالیه در چیست؟

12. چرا عقل در عرفان به معنای مفهومات ذهنی نیست؟

13. ظهورات بلاسبب چه ویژگی‌ای دارند؟

14. موت اختیاری به چه معناست؟

15. چرا روشنی و سفیدی در سلوک توصیه شده است؟

پاسخنامه

1. در ظرف نزول

2. اعاده و رجوع

3. چون عقل در عرفان به ظهورات خارجی اشاره دارد

4. اشرف از ظهورات سببی‌اند

5. چون به فنای ارادی در حق اشاره دارد

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. محبت جمالیه در ظرف نزول و بسط ظهور می‌یابد، اما محبت جلالیه در ظرف اعاده و رجوع.

12. چون عقل در عرفان به ظهورات خارجی و جزئیت حق اشاره دارد.

13. ظهورات بلاسبب اشرف از ظهورات سببی‌اند و در ظرف عرش و فوق عرش ظاهر می‌شوند.

14. موت اختیاری به معنای فنای ارادی در حق در حالت هوشیاری است.

15. چون روشنی و سفیدی نشاط و محبت می‌آورد و مانع یأس و دل‌مردگی می‌شود.

فوتر بهینه‌شده