متن درس
تبیین انسان کامل در عرفان اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 598)
مقدمه
در گستره معارف اسلامی، مفهوم انسان کامل از جایگاه ویژهای برخوردار است. این مفهوم، که در عرفان اسلامی بهویژه در آثار شارحان برجستهای چون صدرالدین قونوی به تفصیل تبیین شده، نهتنها بهعنوان مقامی متعالی در سلوک معنوی، بلکه بهمثابه محور تحولات اجتماعی و الهیاتی معرفی میگردد. انسان کامل، که در بستر جامعه، با تمام تنوعات و تضادهایش، به کمال میرسد.
بخش نخست: انسان کامل، تجلیگاه جامعه
انسان کامل، در عرفان اسلامی، نه فردی منزوی و گوشهگیر، بلکه موجودی اجتماعی است که کمالش در تعامل با جامعه و در میان تضادهای حب و بغض، خیر و شر، و ایمان و کفر معنا مییابد. او بهمثابه آیینهای است که تمام اجزای جامعه، از نیکان تا خبائث، در آن منعکس میشوند و وجودش بدون این تنوع، ناقص میماند. این دیدگاه، انسان کامل را از تصورات رایج عامه، که او را به فردی منزوی یا ناتوان در امور دنیوی فرومیکاهد، متمایز میسازد.
انسان کامل بهمثابه بدن جامعه
جامعه برای انسان کامل، همانند بدن اوست؛ هر جزء آن، از مؤمنان تا مخالفان، نقشی در تکوین وجود او دارد. همانگونه که بدن انسان از اعضا و جوارح گوناگون تشکیل شده، جامعه نیز با تنوعاتش، هویت انسان کامل را شکل میدهد. بدون این اجزا، او نهتنها معنا نمییابد، بلکه به کمال نمیرسد. این تشبیه، انسان کامل را به موجودی کلان تبدیل میکند که تمام عناصر جامعه در وجود او متبلور میگردند.
درنگ: انسان کامل، مانند بدنی است که جامعه اجزای آن را تشکیل میدهد. مؤمنان و خبائث، هر یک عضوی از این بدناند و بدون آنها، انسان کامل معنا نمییابد. |
این مفهوم با سیره امیرالمؤمنین علیهالسلام همخوانی دارد؛ ایشان در جامعهای متشکل از سلمان و مقداد تا معاویه و عمرو عاص معنا یافتند. وجود خبائث، نهتنها از کمال ایشان نکاست، بلکه زمینهساز ظهور مقامات الهیشان گردید. بدون این تضادها، انسان کامل بهعنوان مظهر جمع اضداد شناخته نمیشد.
حب و بغض: نشانه تأثیر انسان کامل
انسان کامل، محور حب و بغض جامعه است. برخی او را دوست دارند و برخی از او نفرت میورزند. این دوگانگی، نهتنها نشانه تأثیر عمیق او بر جامعه است، بلکه او را از افراد عادی، که نسبت به آنها بیتفاوتی روا میشود، متمایز میسازد. همانگونه که خورشید، برخی را به گرما و نور رهنمون میشود و برخی را به سایه میراند، انسان کامل نیز با حضورش، قلبها را به دو سوی محبت و عداوت میکشاند.
این ویژگی با آیه شریفه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا» (مریم: ۹۶، : «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دلها] قرار خواهد داد») همخوانی دارد. محبت به اولیای خدا، نشانه ایمان است، در حالی که بغض نسبت به آنها، از ضلالت قلب خبر میدهد.
نقد تصورات نادرست از انسان کامل
تصورات عامهپسند از انسان کامل، که او را به فردی منزوی، ناتوان در امور دنیوی، یا صرفاً عارفی گوشهنشین فرومیکاهد، از حقیقت مقام او دور است. انسان کامل، حاکمی است که با اقتدار در جامعه حکمرانی میکند و خیر و شر به او نسبت مییابد. او نهتنها عارف است، بلکه مدیر و هدایتگر جامعهای است که در آن، تمام تضادها به سوی کمال الهی رهنمون میشوند.
این دیدگاه با آیه شریفه «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (انبیاء: ۷۳، : «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند») همراستاست. امامت، در این آیه، به هدایت اجتماعی و اقتدار الهی اشاره دارد که انسان کامل را از مدعیان دروغین متمایز میسازد.
جمعبندی بخش نخست
انسان کامل، در عرفان اسلامی، موجودی اجتماعی است که کمالش در بستر جامعه و در میان تضادهای حب و بغض معنا مییابد. او بهمثابه بدنی است که اجزای جامعه، از نیکان تا خبائث، آن را تشکیل میدهند. نقد تصورات نادرست از انسان کامل، بر ضرورت حضور فعال او در جامعه تأکید دارد. این بخش، با تبیین این مفاهیم، زمینه را برای بررسی عمیقتر صفات انسان کامل فراهم میآورد.
بخش دوم: حاکمیت و استقلال انسان کامل
حاکمیت انسان کامل، بدون جامعه معنا ندارد. او در بستری از مردم، با تمام تنوعاتشان، به مقام ولایت میرسد و بدون این بستر، حاکم نیست. استقلال او، ریشه در مکنت الهیاش دارد که او را از وابستگی به غیرخدا آزاد میسازد. این استقلال، او را از مدعیان دروغین ولایت، که با ناتوانی و انزوا ادعای مقامات الهی دارند، متمایز میکند.
حاکمیت اجتماعی انسان کامل
انسان کامل، حاکمی است که در جامعهای متشکل از مؤمنان و مخالفان به هدایت میپردازد. همانگونه که باغبانی در میان گلها و خارها به پرورش باغ میپردازد، انسان کامل نیز در میان خیر و شر جامعه، به تربیت نفوس مینشیند. بدون این بستر، حاکمیت او معنا نمییابد. این ویژگی، او را از افرادی که در بیابان انزوا ادعای ولایت دارند، جدا میسازد.
درنگ: حاکمیت انسان کامل، بدون جامعه معنا ندارد. او در بستر مردم، با تمام تنوعاتشان، به ولایت میرسد و بدون این بستر، حاکم نیست. |
این مفهوم با سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام همخوانی دارد. ایشان در جامعهای متشکل از مؤمنان و منافقان به هدایت پرداختند و حاکمیتشان در این تعاملات اجتماعی متبلور شد.
نقد مدعیان دروغین ولایت
مدعیانی که بدون اقتدار و حضور در جامعه ادعای ولایت دارند، از حقیقت این مقام دورند. ولایت الهی، مستلزم توانایی در مدیریت جامعه و هدایت نفوس است. افرادی که با ناتوانی در امور دنیوی، خود را والی الهی میخوانند، تنها به توهم گرفتارند. همانگونه که ستارهای در آسمان بیابر دیده نمیشود، ولایت حقیقی نیز در انزوا و ناتوانی آشکار نمیگردد.
این نقد با آیه شریفه «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ» (شوری: ۲۳، : «بگو برای آن [رسالت] از شما پاداشی جز مودت خویشاوندان نمیخواهم») همخوانی دارد. ولایت، در این آیه، به محبت و اقتدار اجتماعی پیوند خورده است.
استقلال انسان کامل در برابر مخالفان
انسان کامل، با استقلال و اقتدار، خود را حق میداند و مخالفان را باطل میشمارد. این استقلال، از اتصال او به حق الهی سرچشمه میگیرد و او را از تأثیرپذیری از باطل مصون میدارد. همانگونه که کوهی استوار در برابر طوفانها میایستد، انسان کامل نیز در برابر مخالفان، با مکنت الهیاش، پایدار میماند.
این مفهوم با آیه شریفه «إِنَّ الْحُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ» (یوسف: ۴۰، : «حکم جز برای خدا نیست») همراستاست که حاکمیت مطلق را به خدا و اولیای او نسبت میدهد.
جمعبندی بخش دوم
حاکمیت انسان کامل، در بستر جامعه و با استقلال الهی معنا مییابد. او نهتنها از مدعیان دروغین ولایت متمایز است، بلکه با اقتدار و مکنت، به هدایت نفوس میپردازد. نقد مدعیان انزواطلب و تأکید بر استقلال انسان کامل، جایگاه او را بهعنوان محور تحولات اجتماعی و الهی تثبیت میکند.
بخش سوم: شفقّت و رحمت انسان کامل
انسان کامل، با شفقّت باطنی، بر حال مخالفان و دشمنان خود میگرید و کینهای از آنها به دل نمیگیرد. او بهجای دشمنی، برای هدایت آنها تلاش میکند و با محبت، حتی خبائث را در بر میگیرد. این شفقّت، نشانه وسعت وجودی اوست که او را از اهل دنیا، که با دشمنی پاسخ دشمنی میدهند، متمایز میسازد.
شفقّت باطنی بر دشمنان
انسان کامل، همانگونه که مادری بر حال فرزند بیمارش میگرید، بر گمراهی دشمنان خود اشک میریزد. او کینهای از آنها به دل نمیگیرد و با رحمت، برای رستگاریشان دعا میکند. این شفقّت، از اتصال او به رحمت الهی سرچشمه میگیرد و او را به مظهر رحمانیت خدا تبدیل میکند.
درنگ: انسان کامل، با شفقّت باطنی، بر حال دشمنان خود میگرید و برای هدایت آنها تلاش میکند، بدون آنکه کینهای به دل گیرد. |
این ویژگی با سیره امیرالمؤمنین علیهالسلام در برخورد با ملجم مرادی همخوانی دارد. ایشان، با وجود آگاهی از قتل خود، برای هدایت قاتل تلاش کردند و با رحمت، او را نصیحت نمودند.
تفاوت انسان کامل با اهل دنیا
انسان کامل، برخلاف اهل دنیا، که با دشمنی و کینه پاسخ عداوت میدهند، با محبت و رحمت عمل میکند. او همانگونه که بارانی بر نیک و بد میبارد، رحمتش را بر دوست و دشمن گسترده میسازد. این تفاوت، ریشه در معرفت و اتصال او به حق دارد که او را از نفسانیات اهل دنیا آزاد میکند.
این مفهوم با آیه شریفه «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (فصلت: ۳۴، : «و نیکی و بدی یکسان نیست؛ [بدی را] با آنچه بهتر است دفع کن») همخوانی دارد. این آیه، پاسخ نیکی به بدی را توصیه میکند و سیره انسان کامل را تأیید مینماید.
سیره اولیای خدا در شفقّت
اولیای خدا، از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تا ائمه اطهار علیهمالسلام، با شفقّت بر دشمنان خود، حتی در برابر اذیت و دشمنی، برای هدایت آنها تلاش کردند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از دشمنانی که بر سرشان خاک ریختند عیادت نمودند، و امام رضا علیهالسلام با ملاحظه حال مأمون، برای هدایت او کوشیدند. این سیره، نشانه عظمت وجودی اولیای خداست.
جمعبندی بخش سوم
شفقّت باطنی انسان کامل، او را به مظهر رحمت الهی تبدیل میکند. او با محبت و رحمت، حتی دشمنان را در بر میگیرد و برای هدایت آنها تلاش میکند. این ویژگی، او را از اهل دنیا متمایز ساخته و سیره اولیای خدا را بهعنوان الگویی متعالی معرفی مینماید.
بخش چهارم: استکثار مخالفان و نقد ناسپاسی
مخالفان انسان کامل، خیرات و نعمتهای اندکی را که از او دریافت کردهاند، زیاد میشمارند و او را به زیادهخواهی متهم میکنند. این استکثار، نشانه حسد و ناسپاسی آنهاست که حق انسان کامل را نادیده گرفته و او را به ناحق مورد سرزنش قرار میدهند.
استکثار: نشانه حسد و ناسپاسی
استکثار، به معنای زیاد شمردن خیرات اندک، از ویژگیهای مخالفان انسان کامل است. آنها نعمتهایی را که از انسان کامل دریافت کردهاند، بهجای قدردانی، زیاد میشمارند و او را به زیادهخواهی متهم میکنند. این رفتار، همانگونه که ابری بر نور خورشید سایه میافکند، حقیقت انسان کامل را از دید آنها پنهان میسازد.
درنگ: مخالفان انسان کامل، خیرات اندکی را که از او دریافت کردهاند، زیاد میشمارند و او را به زیادهخواهی متهم میکنند، در حالی که این خیرات از جانب او به آنها اعطا شده است. |
این مفهوم با آیه شریفه «وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ» (اسراء: ۸۳، : «و چون به انسان نعمت دهیم، روی گرداند و به پهلو خزید») همخوانی دارد. ناسپاسی انسان در برابر نعمتهای الهی، در استکثار مخالفان انسان کامل نیز مشهود است.
نمونههای تاریخی استکثار
معاویه، عایشه، طلحه، و زبیر از جمله کسانی بودند که خیرات دریافتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام را زیاد شمردند و ایشان را به زیادهخواهی متهم کردند. معاویه، امیرالمؤمنین را به نادیده گرفتن حقوق خود متهم نمود، در حالی که خود طلبکار بود. عایشه، با ادعای مقام همسری پیامبر، خود را برتر از دیگران میدانست و حق امیرالمؤمنین را نادیده گرفت. طلحه و زبیر نیز، با استناد به خدماتشان در صدر اسلام، طلب حقوق بیشتری داشتند و خیرات الهی را که از انسان کامل دریافت کرده بودند، زیاد شمردند.
این نمونهها، با تاریخ صدر اسلام، بهویژه جنگهای جمل و صفین، همخوانی دارند. مخالفان، با ادعای حقطلبی، علیه انسان کامل قیام کردند و حقیقت ولایت را انکار نمودند.
نقد تقلید کورکورانه
تقلید کورکورانه، بهمثابه باری است که بر دوش مقلد و مرجع میافتد و مانع رشد معرفتی و سلوک الهی میشود. انسان کامل، با هدایت الهی، از این بار آزاد است و جامعه را به سوی حقیقت رهنمون میسازد. همانگونه که رودخانهای زلال، سنگهای مسیر را کنار میزند، انسان کامل نیز موانع جهل و تقلید را از پیش روی جامعه برمیدارد.
این نقد با آیه شریفه «اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ» (اعراف: ۳، : «از آنچه از پروردگارتان به سوی شما نازل شده است، پیروی کنید») همخوانی دارد. پیروی از وحی، راه رهایی از تقلید کورکورانه است.
جمعبندی بخش چهارم
استکثار مخالفان، نشانه حسد و ناسپاسی آنهاست که خیرات انسان کامل را نادیده گرفته و او را به ناحق متهم میکنند. نمونههای تاریخی، این ناسپاسی را به روشنی نشان میدهند. نقد تقلید کورکورانه، بر ضرورت هدایت الهی انسان کامل تأکید دارد و او را بهعنوان راهنمای حقیقت معرفی مینماید.
بخش پنجم: مصائب انسان کامل و عظمت رسالت
انسان کامل، بهویژه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، با مصائبی مواجه شد که او را از دیگر انبیا متمایز ساخت. این مصائب، نهتنها در جامعه، بلکه در خانه و محیط خصوصی او نیز رخ نمودند. این ویژگی، عظمت رسالت او را نشان میدهد و جایگاه انسان کامل را بهعنوان مظهر تحمل و شفقّت الهی تثبیت میکند.
مصائب خانگی پیامبر اکرم
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، برخلاف انبیای پیشین که مصائبشان عمدتاً در جامعه بود، در خانه خود نیز از سوی همسرانی چون عایشه و حفصه اذیت شدند. این اذیتها، بهگونهای بود که اهل بیت علیهمالسلام، برای جلوگیری از آزار پیامبر، کمتر به خانه ایشان میرفتند. همانگونه که درختی در میان طوفان استوار میماند، پیامبر نیز در میان این مصائب، با صبر و رحمت، به هدایت ادامه دادند.
درنگ: پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، در خانه خود نیز اذیت شدند، مصیبتی که او را از دیگر انبیا متمایز ساخت و عظمت رسالتش را نشان داد. |
این مفهوم با روایت منسوب به پیامبر، «وَمَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ» (هیچ پیامبری مانند من اذیت نشد)، و تاریخ صدر اسلام همخوانی دارد. مصائب خانگی پیامبر، نشانه عمق و گستردگی رسالت ایشان است.
مقایسه مصائب انبیا
انبیای پیشین، مانند حضرت ابراهیم و نوح، مصائب خود را عمدتاً در جامعه تجربه کردند و خانهشان مأمن آرامش بود. اما پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، حتی در خانه خود آرامش نداشتند. این ویژگی، مصائب ایشان را عمیقتر و متمایزتر از دیگر انبیا میسازد. همانگونه که الماسی در فشارهای عظیم شکل میگیرد، پیامبر نیز در این مصائب، به کمال رسالت خود رسیدند.
بغض عایشه نسبت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عایشه، به دلیل حسد و ناتوانی در فرزندآوری، نسبت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها بغض داشت. او آرزو داشت فرزندش خلیفه مسلمین شود، اما با عقیم بودن، این آرزو ناکام ماند. این بغض، ریشه در رقابت نفسانی داشت و او را از پذیرش مقام حضرت زهرا و فرزندانش بازداشت. همانگونه که سایهای در برابر نور خورشید بیاثر است، بغض عایشه نیز در برابر عظمت حضرت زهرا رنگ باخت.
این مفهوم با تاریخ صدر اسلام، بهویژه روابط عایشه با اهل بیت علیهمالسلام، همخوانی دارد. حسد او، مانع از پذیرش حقیقت ولایت شد.
جمعبندی بخش پنجم
مصائب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، بهویژه در خانه، عظمت رسالت ایشان را نشان میدهد. مقایسه مصائب انبیا، این ویژگی را برجسته میسازد. بغض عایشه نسبت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها، نشانه نفسانیاتی است که حقیقت ولایت را انکار میکند. این بخش، جایگاه انسان کامل را بهعنوان مظهر صبر و رحمت الهی تثبیت مینماید.
بخش ششم: عظمت عبارات قونوی و ولایت
عبارات صدرالدین قونوی در تبیین انسان کامل، به دلیل عمق، دقت، و پیوند با ولایت، از متون دیگر عرفانی متمایزند. این عبارات، بوی ولایت و خون میدهند و مفاهیم عمیق عرفانی را با زبانی فاخر و دقیق تبیین میکنند. قونوی، با نگارش این عبارات، انسان کامل را بهعنوان مظهر اسما و صفات الهی معرفی کرده و جایگاه او را در عرفان اسلامی تثبیت نموده است.
عظمت عبارات قونوی
عبارات قونوی، همانگونه که گوهری در صدف پنهان است، معانی عمیق عرفانی را در خود نهفته دارند. این عبارات، با دقت و فصاحت، انسان کامل را بهعنوان محور ولایت و هدایت الهی تبیین میکنند. برخلاف متون دیگر، که گاه به سطح ظاهر بسنده میکنند، عبارات قونوی به عمق حقیقت ولایت نفوذ کرده و آن را با زبانی بدیع و صنعتمندانه عرضه میدارند.
درنگ: عبارات قونوی، با عمق و دقت، انسان کامل را بهعنوان مظهر ولایت تبیین کرده و بوی ولایت و خون میدهند. |
این ستایش، اهمیت شارحان عرفانی مانند قونوی را نشان میدهد. او با نگارش این عبارات، مفاهیم عرفانی را برای مخاطبان متخصص به شکلی فاخر و دقیق تبیین کرده است.
پیوند عبارات با ولایت
عبارات قونوی، بهویژه در تبیین انسان کامل، با ولایت اهل بیت علیهمالسلام پیوندی عمیق دارند. این عبارات، بهگونهای نگاشته شدهاند که گویی برای امیرالمؤمنین علیهالسلام تابلویی ترسیم کردهاند. هر واژه، همانگونه که نغمهای در سمفونی عرفان است، به حقیقت ولایت اشاره دارد و انسان کامل را بهعنوان مظهر آن معرفی میکند.
جمعبندی بخش ششم
عبارات قونوی، با عمق و فصاحت، انسان کامل را بهعنوان مظهر ولایت تبیین کرده و از متون دیگر عرفانی متمایزند. پیوند این عبارات با ولایت اهل بیت علیهمالسلام، جایگاه آنها را در عرفان اسلامی تثبیت میکند. این بخش، اهمیت این عبارات را بهعنوان منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان برجسته میسازد.
جمعبندی نهایی
این کتاب، با تبیین مفهوم انسان کامل در عرفان اسلامی، او را بهعنوان موجودی اجتماعی معرفی کرد که کمالش در بستر جامعه و در میان تضادهای حب و بغض معنا مییابد. انسان کامل، با حاکمیت و استقلال الهی، به هدایت نفوس میپردازد و با شفقّت باطنی، حتی دشمنان را در بر میگیرد. استکثار مخالفان و نقد ناسپاسی آنها، حقیقت ولایت را آشکار میسازد. مصائب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، بهویژه در خانه، عظمت رسالت ایشان را نشان میدهد. عبارات قونوی، با عمق و فصاحت، این مفاهیم را به شکلی فاخر تبیین کرده و بوی ولایت میدهند. این اثر، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای مکمل، منبعی جامع برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم آورده است.
با نظارت صادق خادمی |