در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 599

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 599)

دیباچه

در گستره‌ی معارف الهی و عرفان اسلامی، انسان کامل به‌سان آیینه‌ای تمام‌نما از اسما و صفات الهی، محور تعاملات وجودی عالم و مظهر کمالات بی‌کران حق‌تعالی است. درس‌گفتار شماره 599 از مجموعه‌ی ارزشمند مصباح الانس، با تکیه بر این مفهوم والا، به بررسی جایگاه انسان کامل در مواجهه با موافقان و مخالفان می‌پردازد. این گفتار، با نگاهی عمیق به عصمت، امامت و تأثیر وجودی انسان کامل، به‌ویژه در تعامل با مخالفانی چون معاویه، پرده از رازهای عرفانی و فلسفی برمی‌دارد. انسان کامل، چون درختی تنومند، تمامی مظاهر وجودی را در خود جای داده و حتی دشمنان را به اعتراف به عظمت خویش وامی‌دارد.

بخش نخست: انسان کامل و دوگانگی ایمان و تکفیر

ایمان و تکفیر در مواجهه با انسان کامل

انسان کامل، به‌سان مشعلی فروزان در ظلمات وجود، هم ایمان و محبت را در دل‌های پاک برمی‌انگیزد و هم به دلیل مقام متعالی عصمت، مورد تکفیر و انکار نفوس ناآرام قرار می‌گیرد. این دوگانگی، ریشه در تفاوت ادراک قلبی و وهم حاکم بر افراد دارد. در بیان درس‌گفتار آمده است:

درنگ: «انه يؤمن بك و همآ فيودّك و يثنيك و يكفّرك عينآ و وجودآ» – انسان کامل، در قلب برخی، ایمان و ستایش برمی‌انگیزد و در نزد دیگران، به دلیل محدودیت‌های ادراکی، تکفیر می‌شود. این تعارض، نشان‌دهنده‌ی تأثیر عمیق وجودی او بر تمامی نفوس است.

این دوگانگی، نمودار پیچیدگی تعامل انسان کامل با عالم است. ایمان به او، از ادراک قلبی سرچشمه می‌گیرد که حقیقت را درمی‌یابد، اما تکفیر، از وهم نفسانی نشأت می‌گیرد که از درک کمالات متعالی بازمی‌ماند. این ویژگی، انسان کامل را به محور عالم تبدیل می‌کند که حتی مخالفان را به واکنش وامی‌دارد.

وجوب وجودی انسان کامل در قلب‌ها

وجود انسان کامل، چون نوری که در تاریکی دل‌ها نفوذ می‌کند، در حکایت قلبی و وهم حاکم، واجب و غیرقابل انکار است. در درس‌گفتار آمده است: «فانت اى وجودك او تحققك بهذه المرتبة واجب عنده من حيث الحكاية القلبية و الوهم الحاكم». این وجوب، به تأثیر عمیق معنوی و وجودی انسان کامل اشاره دارد که حتی در ضمیر مخالفان، جایگاهی غیرقابل انکار می‌یابد. قلب، به‌سان آیینه‌ای صاف، حقیقت او را بازمی‌تاباند، اما وهم، چون غباری بر این آیینه، مانع دیدن حقیقت در ظاهر می‌شود.

استحالة انکار در ظاهر

گرچه قلب به وجود انسان کامل گواهی می‌دهد، در مقام مشاجره و ظاهر، انکار او به دلیل محدودیت‌های نفسانی ممکن است. درس‌گفتار می‌فرماید: «و مستحيل من حيث المشادة و الحكم ظاهر». این اصل، به تفاوت میان ادراک باطنی و ظاهری اشاره دارد. انسان کامل، در باطن غیرقابل انکار است، اما نفوس گرفتار وهم، در ظاهر او را رد می‌کنند. این تعارض، نشان‌دهنده‌ی عمق تأثیر انسان کامل است که حتی در انکار، حضور او احساس می‌شود.

بخش دوم: تمثیل انسان کامل به‌سان درخت تنومند

تمثیل درخت توانمند

انسان کامل، چون درختی تنومند و پربار، تمامی مظاهر وجودی را در خود جای داده است. درس‌گفتار این تمثیل را چنین بیان می‌کند: «انسان كامل را شما بايد فرض كنيد يك درخت توانمندى است كه شاخه دارد برگ دارد ميوه دارد». شاخه‌های شکسته، برگ‌های زرد و میوه‌های پوسیده، همگی از عیادی این درخت‌اند. دوستان، دشمنان، موافقان و مخالفان، همه ظهورات فعلی انسان کامل‌اند که در وجود او متجلی می‌شوند.

درنگ: انسان کامل، مانند درختی تنومند، تمامی مظاهر وجودی، از جمله دوستان و دشمنان، را در خود جای می‌دهد و به‌سان محور عالم، همه را تحت تأثیر کمالات خویش قرار می‌دهد.

این تمثیل، به جامعیت انسان کامل اشاره دارد. او، چون درختی ریشه‌دار در خاک وجود، تمامی شاخه‌های عالم را در خود پرورانده و حتی مخالفان را به ظهور کمالات خویش وامی‌دارد.

ظهورات فعلی انسان کامل

تمامی تعاملات، اعم از دوستی و دشمنی، به‌سان شاخه‌ها و میوه‌های درخت وجود انسان کامل، ظهورات فعلی او هستند. درس‌گفتار می‌فرماید: «دوستان و محبان دشمانان و مغرضان همه در واقع ظهورات فعلى انسان كامل هستند». این اصل، به نقش انسان کامل به‌عنوان مظهر حق اشاره دارد که حتی دشمنی‌ها، در نهایت، به آشکارسازی عظمت او می‌انجامد.

واسطه‌گری رزق الهی

انسان کامل، چون چشمه‌ای جوشان از فیض الهی، واسطه‌ی رزق آسمانی و زمینی است. درس‌گفتار می‌فرماید: «به ييمنعى رزق الوراء… رزقت السماء و العرضى». او، به‌سان پلی میان حق و خلق، فیض الهی را به تمامی موجودات عالم توزیع می‌کند. این واسطه‌گری، نشان‌دهنده‌ی جایگاه بی‌همتای انسان کامل در نظام هستی است.

بخش سوم: عصمت و چالش‌های ادراکی

تفاوت ادراک مخالفان

مخالفان، گرچه شخصیت انسان کامل را می‌پذیرند، عصمت و کمالات متعالی او را به دلیل محدودیت‌های ادراکی انکار می‌کنند. درس‌گفتار می‌فرماید: «اين‌ها نمى‌پذيرند كه اين‌ها هستند مى‌پذيرند كه پيامبر هم شخصيتى است ولى اسمت ديگر چى است». این انکار، از ناتوانی در فهم عمق عصمت سرچشمه می‌گیرد. مخالفان، به جنبه‌های ظاهری انسان کامل اکتفا کرده و از درک حقیقت باطنی او بازمی‌مانند.

عصمت و معنای آن

عصمت انسان کامل، نه تنها به معنای پرهیز از گناه، بلکه به معنای مصونیت از خطا و حتی فقدان احتمال خطاست. درس‌گفتار می‌فرماید: «عصمت دارد يعنى خطا هم نمى‌كند… احتمال خطا را هم از آن بر مى‌دارد». این ویژگی، به دلیل عمق و پیچیدگی، برای بسیاری غیرقابل پذیرش است و به انکار منجر می‌شود. عصمت، چون گوهری نایاب، تنها در دل‌های پاک به‌تمامی درک می‌شود.

درنگ: عصمت انسان کامل، فراتر از عدم گناه، به معنای مصونیت از خطا و حتی فقدان احتمال خطاست. این ویژگی، به دلیل عمق معنوی، برای بسیاری از نفوس غیرقابل فهم و پذیرش است.

نقد دیدگاه شیخ صدوق

شیخ صدوق، با طرح مفهوم صحو (اشتباه غیرعمدی)، کوشید خطای احتمالی انبیا را توجیه کند، اما این دیدگاه با عصمت مطلق در تعارض است. درس‌گفتار می‌فرماید: «شيخ صدوق مشكل پيدا مى‌كند صحو نوى مى‌نويسد». این نقد، به چالش‌های کلامی در فهم عصمت اشاره دارد. عصمت، به معنای طهارت کامل، هرگونه نقص، حتی خطای غیرعمدی، را نفی می‌کند.

بخش چهارم: تعامل انسان کامل با دشمنان

زندگی در میان دشمنان

ائمه معصومین، چون ستارگانی درخشان در شبی تار، در میان دشمنان و شرایط خصمانه زیستند و با حکمت و طهارت، از آسیب مصون ماندند. درس‌گفتار می‌فرماید: «ائمه‌ى معصومين… تو دل شير مى‌خستيدند و با پلنگ هم خانه مى‌شدند». این تمثیل، به اقتدار و طهارت ائمه در مدیریت روابط با دشمنان اشاره دارد. آن‌ها، با وجود خطر، نه تنها آسیب ندیدند، بلکه محیط را تحت تأثیر کمالات خویش قرار دادند.

تمثیل خانه مارها

ائمه، چون کسانی که در خانه‌ای پر از مارهای سمی زیست می‌کنند، در میان دشمنان خطرناک زندگی کردند، اما با طهارت و حکمت، از گزند مصون ماندند. درس‌گفتار می‌فرماید: «توى خانه‌ى مار هستند و مار هستند و زندگى مى‌كنند». این تمثیل، به توانایی بی‌همتای ائمه در مدیریت شرایط خصمانه اشاره دارد. آن‌ها، چون چشمه‌ای زلال در میان سنگلاخ، دشمنان را نیز تحت تأثیر قرار دادند.

درنگ: ائمه معصومین، با عصمت و حکمت، در میان دشمنان خطرناک زیستند و نه تنها از آسیب مصون ماندند، بلکه با طهارت خویش، حتی دشمنان را تحت تأثیر قرار دادند.

تمثیل زنبورها

انسان کامل، چون کسی که هزاران زنبور را بدون آسیب به خود یا آن‌ها مدیریت می‌کند، با دشمنان تعامل می‌نماید. درس‌گفتار می‌فرماید: «چندين هزار زنبور را به خودش مى‌ريزد… يك دانه‌ى آن‌ها هم آزار نمى‌بينند». این تمثیل، به حکمت و اقتدار انسان کامل در مواجهه با دشمنان اشاره دارد. او، با آرامش و طهارت، روابط را به گونه‌ای مدیریت می‌کند که نه خود آسیب می‌بیند و نه به دیگران زیان می‌رساند.

قدرت الهی در ائمه

قدرت ائمه معصومین، چون شعاعی از نور الهی، در مدیریت روابط خصمانه و حفظ طهارت در میان دشمنان متجلی می‌شود. درس‌گفتار می‌فرماید: «قدرت خدا را ما كجا ديديم… امير مؤمنان قدرت چى داشته است». این قدرت، ریشه در اتصال ائمه به مبدأ هستی دارد که آن‌ها را در شرایط دشوار، هدایت‌گر و مقتدر می‌سازد.

بخش پنجم: نقد تاریخ‌نگاری و شناخت ائمه

نقد تاریخ‌نگاری عاشورا

تاریخ‌نگاری عاشورا، اغلب به واقعه کربلا محدود شده و از زندگی پیشین امام حسین (ع) غفلت ورزیده است. درس‌گفتار می‌فرماید: «امام حسين كه سلطان كربلا است فقط از عاشوراى اين‌ها شروع مى‌كنند». این محدودیت، به شناخت ناقص از ائمه منجر می‌شود. شناخت کامل، نیازمند مطالعه جامع تمامی ابعاد زندگی آن‌هاست، از آغاز تا پایان.

زندگی در مارآباد

ائمه، چون باغبانانی در باغی پر از مارهای سمی، در محیطی پر از دشمنی زیستند و با حکمت و طهارت، هدایت‌گر بودند. درس‌گفتار می‌فرماید: «اولياى معصومين در گرگ آباد در مار آباد زندگى مى‌كردند». این تمثیل، به شرایط دشوار زندگی ائمه و اقتدار آن‌ها در حفظ طهارت اشاره دارد.

نقد ادعای تشیع

ادعای تشیع، مستلزم پیروی کامل از سیره ائمه است، اما بسیاری، به دلیل ناتوانی در این امر، تنها در حد محبت باقی می‌مانند. درس‌گفتار می‌فرماید: «نگوييد ما شيعه هستيم بگوييد ما محب هستيم». تشیع، چون راهی دشوار، نیازمند تعهد عملی است، نه صرف محبت ظاهری.

درنگ: تشیع، فراتر از محبت ظاهری، مستلزم پیروی عملی از سیره ائمه است. ادعای شیعه بودن، بدون این تعهد، تنها محبتی ناقص است.

کمک‌های ائمه به دشمنان

ائمه، چون چشمه‌های جوشان کرامت، حتی به دشمنان خود با حکمت و بزرگواری کمک می‌کردند. درس‌گفتار می‌فرماید: «حضرت فاطمه چه قدر به عايشه كمك كرد». این رفتار، نشان‌دهنده‌ی عظمت اخلاقی و طهارت ائمه است که حتی در برابر خصومت، با کرامت عمل می‌کردند.

بخش ششم: معاویه و تعامل با انسان کامل

ایمان و تکفیر معاویه

معاویه، به‌سان نفسی گرفتار وهم، به شخصیت انسان کامل ایمان داشت، اما عصمت و امامت او را تکفیر می‌کرد. درس‌گفتار می‌فرماید: «يؤمن بك… و يكفّرك عينآ و وجودآ». این دوگانگی، از تعارض میان قلب و نفس او نشأت می‌گیرد. قلب او، به ناچار، عظمت انسان کامل را تصدیق می‌کرد، اما نفسیت، مانع پذیرش کامل حقیقت می‌شد.

حب ناقص مخالفان

حتی مخالفان، چون شمر و معاویه، تحت تأثیر وجودی انسان کامل، حبی ناقص به او داشتند. درس‌گفتار می‌فرماید: «تمام مخالفين حب داشتند به ائمه‌ى معصومين حتى شمر حب داشته است». این حب، گرچه ناقص بود، نشان‌دهنده‌ی تأثیر عمیق انسان کامل بر ضمیر دشمنان است.

بغض و آزار مخالفان

مخالفان، به دلیل نفسیت، به انسان کامل بغض ورزیده و او را آزار می‌دادند، اما این بغض، مانع تأثیر وجودی او نمی‌شد. درس‌گفتار می‌فرماید: «فيبغضك و يشينك بغض داشتند به تو و يشينك هى ضرر می‌زدند». این آزار، در نهایت، به ضرر خود مخالفان تمام می‌شد.

طهارت و عصمت انسان کامل

انسان کامل، به دلیل طهارت و عصمت، چون گوهری بی‌نقص، در مرتبه‌ای قرار دارد که وجودش برای قلب‌ها واجب است. درس‌گفتار می‌فرماید: «حقيقة الاماميه نبويه وليه اسمتيه». این طهارت، او را به مظهر حق تبدیل می‌کند که حتی مخالفان نمی‌توانند او را کاملاً انکار کنند.

درنگ: عصمت انسان کامل، به معنای طهارت کامل از هر نقص، او را به مظهر حق تبدیل می‌کند که حتی دشمنان را به اعتراف به عظمتش وامی‌دارد.

خواب‌های معاویه

معاویه، در خواب‌هایش، تحت تأثیر وجودی امیرالمؤمنین قرار می‌گرفت و او را می‌دید، اما در بیداری، به دلیل نفسیت، این تأثیر را انکار می‌کرد. درس‌گفتار می‌فرماید: «چند بار معاويه خواب على را ديده است». این خواب‌ها، گواه تأثیر ناخودآگاه انسان کامل بر ضمیر مخالفان است.

شناخت معاویه برای فهم علی

شناخت انسان کامل، مستلزم شناخت مخالفان اوست. معاویه، چون کلیدی برای فهم عظمت امیرالمؤمنین، نقش مهمی در این شناخت دارد. درس‌گفتار می‌فرماید: «على را می‌خواهى بشناسى بايد معاويه را بشناسى». شناخت معاویه، به‌سان آینه‌ای، عظمت علی را آشکار می‌سازد.

درنگ: شناخت معاویه، به‌سان کلیدی برای فهم عظمت امیرالمؤمنین، راه را برای درک جایگاه انسان کامل هموار می‌کند.

تمثیل سگ گله

معاویه، چون سگ گله، با رفتار و واکنش‌هایش، عظمت قافله انسان کامل را آشکار می‌کند. درس‌گفتار می‌فرماید: «از صداى سگ گله… معلوم می‌شود اين قافله چند تايى است». این تمثیل، به نقش مخالفان در آشکارسازی عظمت انسان کامل اشاره دارد.

روان‌شناسی دزدها

مخالفان، چون دزدانی که از صدای سگ گله قوت قافله را می‌سنجند، با تحلیل رفتار انسان کامل، سعی در مقابله با او داشتند. درس‌گفتار می‌فرماید: «دزدها از صداى سگ‌ها… خودشان را براى آن قافله آماده می‌كردند». این تحلیل، به ناچار، عظمت انسان کامل را آشکار می‌کرد.

بخش هفتم: نزاع و تبعید مراد

نزاع معاویه با سلطه علی

معاویه، با سلطه‌ای که علی بر او داشت، به نزاع برخاست و سعی کرد مراد او را تبعید کند. درس‌گفتار می‌فرماید: «انه ينازعك بتسليطك اياه ولتبعيد مرادك». این نزاع، گرچه در ظاهر موفقیت‌هایی برای معاویه داشت، در باطن به ضرر او تمام شد.

تبعید مراد و رجعت

تبعید مراد انسان کامل، به معنای به تأخیر انداختن تحقق اهداف اوست که در رجعت به‌طور کامل محقق می‌شود. درس‌گفتار می‌فرماید: «لتبعيد مرادك… رجعت همين است». رجعت، چون وعده‌ای الهی، تحقق مراد انسان کامل را تضمین می‌کند.

درنگ: تبعید مراد انسان کامل، به تأخیر اهداف اوست که در رجعت، با تحقق کامل مرادش، به سرانجام می‌رسد.

ملاحظه معاویه نسبت به علی

معاویه، گرچه گمان می‌کرد بر علی پیروز شده، به دلیل عظمت و طهارت او، ناچار به ملاحظه‌اش بود. درس‌گفتار می‌فرماید: «هو يزعم انه قد انتصر عليك… ملاحظه‌ى تو را كردم». این ملاحظه، نشان‌دهنده‌ی تأثیر عمیق علی بر ضمیر معاویه است.

شکست معاویه در برابر علی

علی، با عظمت و طهارت خود، معاویه را در باطن شکست داد. درس‌گفتار می‌فرماید: «تنها كسى كه معاويه را از پاى در آورد على بوده است». این برتری معنوی، حتی در خانه‌نشینی ظاهری علی، آشکار است.

صلح امام حسن و معاویه

معاویه، با زیرکی، صلح امام حسن را به ابزاری برای تحقق اهداف خود تبدیل کرد، اما این صلح، ضرورتی استراتژیک برای حفظ مصالح دین بود. درس‌گفتار می‌فرماید: «امام حسن را چه كارش كرد… صلح معاويه». این صلح، گرچه در ظاهر به نفع معاویه بود، در باطن به حفظ دین یاری رساند.

نقش یزید در نابودی بنی‌امیه

یزید، با حماقت و اقدامات نسنجیده، مانند واقعه کربلا، به نابودی بنی‌امیه منجر شد. درس‌گفتار می‌فرماید: «يزيد باعث شد بنى اميه نابود شد». این واقعه، نتیجه‌ی نادانی یزید بود، نه اقدام امام حسین (ع).

شعر یزید و نفی نسب

شعر منسوب به یزید، که هاشمیان را به بازی با ملک متهم می‌کند، به دلیل پیچیدگی ادبی، ممکن است به او منتسب نباشد. درس‌گفتار می‌فرماید: «لئبت هاشم به الملك فلا خبرٌ جاء و لا وهجون». این شعر، با شخصیت یزید سازگار نیست و احتمالاً به شخص دیگری نسبت داده شده است.

بخش هشتم: نقد حوزه‌های علمی و لزوم تحقیق

نقد عدم تحقیق در حوزه‌ها

عدم تحقیق عمیق در حوزه‌های علمی، به شناخت ناقص از ائمه و مسائل دینی منجر شده است. درس‌گفتار می‌فرماید: «ما كم كار كرديم كه… صد ميليون و دويست ميليون شيعه اسير هستند». این نقد، به لزوم مطالعات عمیق و علمی برای پاسخ به شبهات و شناخت ائمه تأکید دارد.

وهم حاکم معاویه

معاویه، در خواب، تحت تأثیر وهم حاکم، حقیقت انسان کامل را ادراک می‌کرد، اما در بیداری، آن را انکار می‌نمود. درس‌گفتار می‌فرماید: «وهمآ الحاكم… در خواب على را می‌ديده». این وهم، گواه تأثیر ناخودآگاه انسان کامل بر ضمیر مخالفان است.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره 599 مصباح الانس، چون گوهری درخشان در گنجینه‌ی عرفان اسلامی او، چون درختی تنومند، تمامی مظاهر وجودی را در خود جای داده و حتی دشمنان را تحت تأثیر طهارت و کمالات خویش قرار می‌دهد. عصمت، به‌سان نوری که تاریکی‌های نفسانی را می‌شکافد، او را از هر نقص مصون می‌دارد و حتی مخالفان را به اعتراف به عظمتش وامی‌دارد. معاویه، به‌سان سگ گله، با واکنش‌هایش، عظمت قافله‌ی انسان کامل را آشکار می‌سازد. رجعت، چون وعده‌ای الهی، تحقق مراد انسان کامل را تضمین می‌کند. این نوشتار، با تبیین این مفاهیم در قالبی علمی، راه را برای شناخت عمیق‌تر انسان کامل و جایگاه او در نظام هستی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، عرش به چه منظوری خلق شده است؟

2. طبق متن، چه چیزی باعث محرومیت از فیض عرش می‌شود؟

3. بر اساس متن، صور سفلیه در چه رابطه‌ای با صور علویه قرار دارند؟

4. طبق متن، ویژگی اصلی عرش چیست؟

5. در متن، چه چیزی مانع بقای اخروی اهل دنیا یا کافران است؟

6. عرش در متن به عنوان ظرف کثرت و اختلاف توصیف شده است.

7. صور سفلیه به اذن الله تابع صور علویه هستند.

8. مراتب در حکمت متعالیه دارای اصالت و هویت مستقل هستند.

9. هر موجودی به مقدار قربش به عرش از فیض بیشتری برخوردار می‌شود.

10. کافر طبق متن در آخرت ثمره خیر کثیر خود را دریافت می‌کند.

11. چرا عرش به عنوان ظرف تمکین و سیطره فیض توصیف شده است؟

12. تفاوت فیض در ظرف وحدت و کثرت چیست؟

13. چرا کافر در آخرت ثمره خیر خود را نمی‌بیند؟

14. استعداد موجودات برای قبول فیض الهی چگونه حاصل می‌شود؟

15. چرا موجودات در هر لحظه به فیض الهی محتاج‌اند؟

پاسخنامه

1. برای افاده فیض عمومیევ عمومی به مخلوقات مادون

2. گرفتاری در کثرت

3. تابع صور علویه در فعل هستند

4. وحدانیت در نعت، صوره و حرکت

5. فقدان لحاظ وحدت و استجماع

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا عرش زمینه وحدت احدی را فراهم می‌کند و فیض الهی را به مخلوقات افاده می‌دهد.

12. در ظرف وحدت، افاده و استفاد فیض بیشتر است، اما در کثرت، موجود از برکت فیض عرش محروم می‌ماند.

13. زیرا کافر به دلیل گرفتاری در کثرت و فقدان وحدت، از بقای اخروی محروم است.

14. استعداد با مواجهه موجود با حق به وصف وحدانیت حاصل می‌شود.

15. زیرا عالم مفتقر بالذات است و بدون فیض الهی در هر لحظه به عدم می‌گراید.

فوتر بهینه‌شده