در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 603

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 603)

بخش نخست: انسان کامل، سنگ محک حق و باطل

در این بخش، به تبیین جایگاه انسان کامل در نظام هستی پرداخته می‌شود انسان کامل، با معرفتی توحیدی، نه تنها عالم وجود را در خویش متجلی می‌سازد، بلکه با بصیرتی الهی، حق را از باطل، خیر را از شر، و نیک را از بد تمییز می‌دهد. این مقام، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با ظرافت و عمق تبیین شده، انسان کامل را خلیفه‌ای معرفی می‌کند که با ادراک مراتب موجودات نزد پروردگار، حق هر موجود را به شایستگی ادا می‌کند. متن پیش‌رو، با نگاهی عمیق به دو امر ختام کلام، به‌ویژه امر دوم که علامات ظهور حق و تزویر را آشکار می‌سازد، به بازنمایی این مقام متعالی می‌پردازد.

مقدمه: ختام کلام و دو امر بنیادین

سخن در ختام کلام، به دو امر اساسی گره خورده است که انسان کامل را در قله معرفت و عمل قرار می‌دهند. امر نخست، غلبه حق و خلق در وجود سالک است که با تحقق هفده صفت و خصوصیت، عالم هستی را به مثابه بدن او متجلی می‌سازد. این جامعیت وجودی، انسان کامل را مظهر اتم و اعم اسما و صفات الهی قرار می‌دهد، چنان‌که حتی نازل‌ترین مراتب وجود، مانند سنگ مثانه در بدن، در او جای می‌گیرند. امر دوم، که محور اصلی این بخش است، ذکر علاماتی است که به واسطه آن‌ها تزویر مدعیان باطل آشکار شده و حال کاملین منور می‌گردد. این علامات، چونان سنگ محکی در دست انسان کامل، حقیقت را از دروغ و سالوس را از اطاعت جدا می‌سازند. این دو امر، چون دو بال، سالک را به مقام خلافت الهی می‌رسانند، جایی که او با معرفتی الهی، خلق را همان‌گونه می‌شناسد که پروردگار متعال می‌شناسد.

درنگ: انسان کامل، با دارا بودن هفده صفت و معرفت توحیدی، عالم هستی را در وجود خویش متجلی ساخته و با بصیرتی الهی، حق را از باطل تمییز می‌دهد. این مقام، او را به خلیفه‌ای تبدیل می‌کند که حق هر موجود را به شایستگی ادا می‌نماید.

امر نخست: غلبه حق و خلق در انسان کامل

انسان کامل، که در عرفان نظری به‌عنوان مظهر تام الهی شناخته می‌شود، با تحقق هفده صفت و خصوصیت، به مقامی می‌رسد که عالم هستی در وجود او تجلی می‌یابد. این صفات، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام با دقت تبیین شده‌اند، شامل جامعیت وجودی و ادراک مراتب هستی است. عالم، به مثابه بدن انسان کامل، تمامی مراتب وجود، از اعلا تا اسفل، را در بر می‌گیرد. حتی فاسق، زنديق، و کافر، که در مراتب نازل قرار دارند، در این بدن عظیم، جایگاهی دارند، همان‌گونه که سنگ مثانه در بدن انسان جای دارد. این استعاره، که با ظرافت در متن اصلی به کار رفته، به جامعیت وجودی انسان کامل اشاره دارد که هیچ مرتبه‌ای از هستی از دایره وجود او بیرون نیست.

این جامعیت، نه تنها به معنای شمول تمامی مراتب وجود است، بلکه به غلبه حق بر خلق در وجود سالک نیز دلالت دارد. انسان کامل، با تحقق این صفات، به مقامی می‌رسد که عالم را در خویش جمع کرده و به مثابه آینه‌ای، تمامی اسما و صفات الهی را منعکس می‌کند. این مقام، که در قرآن کریم با آیه شریفه «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (بقره: ۳۰؛ : من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم) تبیین شده، انسان کامل را نیابت‌دهنده پروردگار در اداره و هدایت عالم معرفی می‌کند.

امر دوم: علامات ظهور حق و تزویر

امر دوم، که محور اصلی این بخش است، به ذکر علاماتی اختصاص دارد که انسان کامل به واسطه آن‌ها، تزویر مدعیان باطل را آشکار ساخته و حال کاملین را منور می‌سازد. این علامات، چونان سنگ محکی در دست سالک واصل، حقیقت را از دروغ و سالوس را از اطاعت جدا می‌کنند. انسان کامل، با بصیرتی توحیدی، خلق را به اندازه حق می‌شناسد، همان‌گونه که پروردگار متعال آن‌ها را می‌شناسد. این معرفت، نه از جنس علم نظری، بلکه معرفتی شهودی است که سالک را به ادراک مراتب موجودات نزد خدا قادر می‌سازد.

در این مقام، انسان کامل، طالب، مؤمن، و غیرمؤمن را تمییز می‌دهد، اما این شناخت را در بیان ابراز نمی‌کند، مگر در موارد استثنایی که به حکمت الهی لازم باشد. این سکوت، که از تقوای عرفانی سالک سرچشمه می‌گیرد، مانع از تجاوز به حریم الهی و خودنمایی می‌شود. چنان‌که در متن اصلی آمده، ابراز شناخت، نوعی تجاوز است و سالک واقعی، جز در موارد ضروری، از آن پرهیز می‌کند. این ویژگی، انسان کامل را از مدعیان کاذب، که به شهوت مقام یا سادیسم گرفتارند، متمایز می‌سازد.

درنگ: علامات ظهور، که انسان کامل به واسطه آن‌ها تزویر مدعیان را آشکار می‌سازد، به معرفت توحیدی او اشاره دارد که خلق را در نسبت با خدا و به‌عنوان مظاهر فعل الهی می‌شناسد.

معرفت انسان کامل به خلق

معرفت انسان کامل به خلق، از جنس ادراک شهودی است که او را قادر می‌سازد هر موجود را در مرتبه‌ای که نزد پروردگار دارد، بشناسد. این معرفت، که در متن اصلی با تعبیر «معرفة قدر کل موجود» آمده، به شناخت دقیق اندازه و جایگاه هر موجود در نظام هستی دلالت دارد. انسان کامل، با این بصیرت، نه تنها مراتب وجودی خلق را درک می‌کند، بلکه حق هر موجود را به شایستگی ادا می‌نماید. این توفیه حق، که با تعبیر «یوفیه حقه» در متن اصلی تبیین شده، به رفتار عادلانه و حکیمانه سالک اشاره دارد که مطابق با مشیئت الهی است.

تمایز میان معرفت الهی و معرفت اولیا، در این مقام آشکار می‌شود. پروردگار متعال، خلق را به ظرف ذات خویش می‌شناسد، در حالی که اولیای الهی، آن‌ها را به ظرف ظهور فعل الهی می‌شناسند. این تمایز، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام با دقت تحلیل شده، به مراتب معرفتی اشاره دارد: معرفت الهی، ذاتی و بی‌واسطه است، و معرفت اولیا، از طریق شهود مظاهر فعل الهی در عالم تحقق می‌یابد. این شهود، انسان کامل را به مقامی می‌رساند که حق، خیر، و نیک را از باطل، شر، و بد تمییز می‌دهد، بدون آنکه تشابه یا تردیدی برایش پیش آید.

رفتار معصومین و التزام به شریعت

انسان کامل، با وجود علم باطنی به مراتب خلق، در قضاوت و رفتار، به بینه ظاهری و شریعت پایبند است. این ویژگی، که در رفتار معصومین علیهم‌السلام به‌ویژه رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام تجلی یافته، نشان‌دهنده التزام کامل به احکام شرعی است. چنان‌که در متن اصلی آمده، معصومین، با وجود آگاهی از باطن امور، بر اساس دلایل ظاهری قضاوت می‌کردند تا شریعت را الگویی برای امت قرار دهند. این رفتار، به سالکین می‌آموزد که در سلوک عرفانی، تعادل میان ظاهر و باطن را حفظ کنند: در ظاهر، تابع شریعت باشند و در باطن، به علم الهی توجه کنند.

این تعادل، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام با تمثیلی زیبا تبیین شده، به مثابه دو بال برای پرواز سالک به سوی حق است. سالک، با پایبندی به شریعت، از انحراف در سلوک مصون می‌ماند و با توجه به علم باطنی، به معرفت توحیدی دست می‌یابد. این ویژگی، انسان کامل را از مدعیان کاذب متمایز می‌سازد که با اظهار غیرضروری معرفت، از مسیر حق منحرف می‌شوند.

جمع‌بندی بخش نخست

انسان کامل، به‌عنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، با تحقق هفده صفت، عالم هستی را در وجود خویش متجلی می‌سازد. او با معرفتی توحیدی، خلق را در نسبت با پروردگار می‌شناسد و حق هر موجود را به شایستگی ادا می‌کند. علامات ظهور، که تزویر مدعیان را آشکار و حال کاملین را منور می‌سازد، به بصیرت الهی او اشاره دارند که حق را از باطل تمییز می‌دهد. این مقام، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام با عمق و ظرافت تبیین شده، انسان کامل را خلیفه‌ای معرفی می‌کند که با رفتار حکیمانه و عادلانه، نیابت پروردگار را در زمین به انجام می‌رساند.

بخش دوم: خلافت الهی و معامله حکیمانه

در این بخش، به جایگاه انسان کامل به‌عنوان خلیفه الهی پرداخته می‌شود که با معرفتی الهی، همان‌گونه با خلق معامله می‌کند که پروردگار متعال معامله می‌نماید. این مقام، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث نبوی تبیین شده، انسان کامل را به مثابه آینه‌ای معرفی می‌کند که فعل الهی را در عالم منعکس می‌سازد. او با ادراک مراتب موجودات نزد خدا، حق هر موجود را به اندازه استحقاقش ادا کرده و از اسراف یا زیاده‌روی پرهیز می‌کند. این بخش، با نگاهی عمیق به حديث «أنتم مثلي»، مقام متعالی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و اولیای الهی را در قرب به حق تبیین می‌کند.

خلافت الهی و معامله با خلق

انسان کامل، به‌عنوان خلیفه خلق، نیابت پروردگار را در اداره و هدایت عالم بر عهده دارد. این مقام، که در قرآن کریم با آیه شریفه «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (بقره: ۱۲۴؛ : من تو را برای مردم پیشوا قرار دادم) تبیین شده، به رفتار حکیمانه و عادلانه سالک اشاره دارد که مطابق با مشیئت الهی است. انسان کامل، با معرفتی که از علم حق گرفته شده، مرتبه هر موجود را نزد پروردگار می‌شناسد و با آن همان‌گونه معامله می‌کند که خدا معامله می‌نماید. این معامله، که با تعبیر «یعامله بما لو تجلی الحق سبحانه» در متن اصلی آمده، به مظهریت تام انسان کامل در فعل الهی دلالت دارد.

چنان‌که در درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام تبیین شده، اگر پروردگار متعال به ذات خویش در عالم تجلی کند، همان‌گونه با موجودات معامله می‌کند که انسان کامل انجام می‌دهد. این تشبیه، که با ظرافت و عمق ارائه شده، به کمال مظهریت سالک اشاره دارد که رفتار او عین فعل الهی در عالم است. انسان کامل، با ادراک حق الادراك، مرتبه هر موجود را نزد خدا می‌شناسد و حق آن را به شایستگی ادا می‌کند، بدون آنکه به خواسته‌های نفسانی یا زیاده‌خواهی خلق تن دهد.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان خلیفه الهی، با خلق همان‌گونه معامله می‌کند که پروردگار متعال معامله می‌نماید، و این معامله، از معرفت توحیدی و ادراک مراتب موجودات نزد خدا سرچشمه می‌گیرد.

توفیه حق و پرهیز از اسراف

یکی از صفات برجسته انسان کامل، توفیه حق هر موجود به اندازه استحقاق آن است. این ویژگی، که با تمثیلی زیبا در متن اصلی تبیین شده، به اهمیت اعتدال در رفتار و پرهیز از اسراف اشاره دارد. چنان‌که در درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام آمده، مصرف بیش از حد دارو یا غذا، به اسراف منجر می‌شود، چه در شکم ریخته شود و چه در زباله‌دان. انسان کامل، به مثابه طبیبی حکیم، تنها به اندازه نیاز هر موجود به او عطا می‌کند و از زیاده‌روی پرهیز می‌نماید. این رفتار، که با حکمت و عدالت گره خورده، سالک را از معلمان و پزشکان ناشی متمایز می‌سازد که با عطای بیش از حد، به گمراهی یا اسراف می‌انجامند.

این تمثیل، که با زبانی فاخر و دلنشین ارائه شده، به اهمیت دقت در تربیت و هدایت اشاره دارد. انسان کامل، با بصیرتی الهی، ظرفیت هر مرید را می‌شناسد و به اندازه استحقاق او به وی عطا می‌کند. این رفتار، نه تنها از اسراف جلوگیری می‌کند، بلکه مرید را به سوی کمال هدایت می‌نماید. چنان‌که در متن اصلی آمده، اولیای محبین، که با زحمت به معرفت رسیده‌اند، گاه در تربیت مریدان به دشواری می‌افتند، اما اولیای محبوبین، با فیضی الهی، ناخودآگاه مریدان را هدایت می‌کنند، بدون آنکه خود یا دیگران را گدا سازند.

حديث «أنتم مثلي» و قرب الهی

یکی از نکات برجسته درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام، نقل و تحلیل حديث شریف «أنتم مثلي إلا أني أبیت عند ربي یطعمني و یسقیني» است. این حديث، که به مقام متعالی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله اشاره دارد، او را از دیگران متمایز می‌کند که در مضجع خویش می‌خوابند، در حالی که ایشان شب را در قرب پروردگار به سر می‌برند. این قرب، که با تعبیر «أبیت عند ربي» تبیین شده، به دریافت فیض مستقیم الهی و اطعام و سقایت از سوی پروردگار دلالت دارد.

در تحلیل این حديث، که با دقت و ظرافت در متن اصلی ارائه شده، نسخه «أنكم مثلي» نادرست خوانده شده و «أنتم مثلي» صحیح دانسته شده است. این تصحیح، به اهمیت دقت در نقل احادیث و پرهیز از تحریف در متون دینی اشاره دارد. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، با تواضع، خویش را بشری مانند دیگران معرفی می‌کنند، اما با تمایز قرب الهی، که در قرآن کریم با آیه شریفه «إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ» (نساء: ۱۶۳؛ : ما به تو وحی کردیم چنان‌که به نوح وحی کردیم) تبیین شده، از دیگران متمایز می‌شوند.

درنگ: حديث «أنتم مثلي» به قرب خاص پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به پروردگار اشاره دارد که با شب‌زنده‌داری و دریافت فیض الهی، ایشان را از دیگران متمایز می‌سازد.

شریعت و حال: طریق و اثر وصول

یکی از نکات عمیق درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام، تمایز میان شریعت و حال است. شریعت، به‌عنوان طریق وصول، راهنمایی است که سالک را به سوی حق هدایت می‌کند، در حالی که حال، اثر و نتیجه وصول به حق است. این تمایز، که با تعبیر «فإن الشریعة طریق الوصول والحال بعد الوصول» در متن اصلی آمده، به مراحل سلوک عرفانی اشاره دارد. شریعت، چونان جاده‌ای است که سالک را به مقصد می‌رساند، و حال، چونان نور معرفتی است که در دل واصلین تجلی می‌یابد.

انسان کامل، با بصیرتی الهی، حال واصلین را تشخیص می‌دهد و آثار وصول را در آن‌ها می‌بیند. این ویژگی، که در متن اصلی با تعبیر «هو لائح للواصل» تبیین شده، به توانایی سالک در شناخت مراتب عرفانی دیگران اشاره دارد. اولیای الهی، که به شب‌زنده‌داری و قرب پروردگار متصف‌اند، با این بصیرت، سالکین را هدایت می‌کنند و از انحراف آن‌ها جلوگیری می‌نمایند.

جمع‌بندی بخش دوم

انسان کامل، به‌عنوان خلیفه الهی، با معرفتی توحیدی، خلق را همان‌گونه معامله می‌کند که پروردگار متعال معامله می‌نماید. او با ادراک مراتب موجودات نزد خدا، حق هر موجود را به اندازه استحقاقش ادا کرده و از اسراف پرهیز می‌کند. حديث «أنتم مثلي»، به قرب خاص پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و اولیای الهی اشاره دارد که با شب‌زنده‌داری و دریافت فیض الهی، از دیگران متمایز می‌شوند. شریعت، طریق وصول، و حال، اثر وصول است که انسان کامل با بصیرت خویش، آن را در واصلین تشخیص می‌دهد. این مقام، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام با عمق و ظرافت تبیین شده، انسان کامل را مظهر تام فعل الهی معرفی می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

انسان کامل، به‌عنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، با معرفتی توحیدی، عالم هستی را در وجود خویش متجلی ساخته و خلق را در نسبت با پروردگار می‌شناسد. او با بصیرتی الهی، حق را از باطل تمییز داده و تزویر مدعیان را آشکار می‌سازد. این مقام، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث نبوی تبیین شده، انسان کامل را خلیفه‌ای معرفی می‌کند که با رفتار حکیمانه و عادلانه، نیابت پروردگار را در زمین به انجام می‌رساند. شریعت، چونان طریق وصول، و حال، چونان اثر وصول، مراحل سلوک را ترسیم می‌کنند، و انسان کامل، با ادراک مراتب موجودات، حق هر موجود را به شایستگی ادا می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، اولین اعتبار عرفانی حق چیست؟

2. طبق متن، چرا در مقام لاتعینی بحث و گفتار ممکن نیست؟

3. در متن، احدیت به چه معناست؟

4. بر اساس متن، تفاوت اصلی بین احدیت و واحدیت چیست؟

5. طبق متن، نسبة علمیه ذاتیه در چه مقامی ظهور می‌یابد؟

6. لاتعینی حق به معنای اهمال یا عدم تحقق حق است.

7. احدیت در متن به عنوان مقام تعین اول و علم حق به نفسش تعریف شده است.

8. در ظرف لاتعینی، عبد نمی‌تواند به وصول لاتعینی دست یابد.

9. صفات سلبیه در عرفان به عنوان وصف حقیقی حق پذیرفته می‌شوند.

10. واحدیت در متن به عنوان مقام ظهور اسمایی و مظاهر اعیان ثابته معرفی شده است.

11. چرا در مقام لاتعینی، تعین خلقی برای حق وجود ندارد؟

12. تفاوت ظهور احدی و ظهور ظاهری (واحدی) چیست؟

13. نسبة علمیه ذاتیه در مقام واحدیت چه نقشی دارد؟

14. چرا صفات سلبیه در عرفان وصف حقیقی حق تلقی نمی‌شوند؟

15. وصول لاتعینی عبدی در متن چگونه ممکن است؟

پاسخنامه

1. لاتعینی و غیب هویت حق

2. چون لاتعینی فاقد تعین عقلی یا وهمی است.

3. تعین اول و علم حق به نفسش

4. احدیت فاقد کثرت است و واحدیت شامل مظاهر است.

5. مقام واحدیت و ظهور اسمایی

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. چون لاتعینی فاقد تعین ظهوری یا خلقی است که قابل ادراک عقلی یا وهمی باشد.

12. ظهور احدی فاقد کثرت و خلقیت است، اما ظهور ظاهری شامل مظاهر و اسمای الهی است.

13. نسبة علمیه ذاتیه ظهور اعیان ثابته و اسمای الهی را در مقام واحدیت متمایز می‌کند.

14. چون صفات سلبیه به عدم اشاره دارند و حق تنها با اشارات وجودی توصیف می‌شود.

15. عبد در ظرف صعود و فنای پس از بقا به وصول لاتعینی دست می‌یابد.

فوتر بهینه‌شده