متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 610)
دیباچه
کتاب حاضر، تدوینی علمی از درسگفتار شماره 610 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است که در چارچوب اثر عرفانی برجسته «مصباح الانس» به تبیین صفات انسان کامل و مراتب سلوک عرفانی پرداخته است. این اثر با تمرکز بر دو محور اصلی، یعنی ترک تحکم در تحسین و تقبیح افعال الهی و احاطه علمی به حضرات خمس، جایگاه متعالی سالک را در نظام هستیشناختی عرفان اسلامی روشن میسازد. هدف، ارائه اثری است که هم از منظر علمی غنا داشته باشد و هم با بهرهگیری از زیباییهای ادبی، روح عرفانی متن را به مخاطب منتقل کند.
بخش نخست: ترک تحکم در تحسین و تقبیح افعال الهی
مفهوم تحکم و ضرورت ترک آن
یکی از صفات برجسته انسان کامل، ترک تحکم در تحسین و تقبیح عقلانی مدرَکات است. تحکم، به معنای قضاوت بر افعال الهی با معیارهای محدود عقل بشری، مانعی اساسی در مسیر شهود توحیدی به شمار میرود. سالک عارف، با رهایی از این قضاوتها، همه افعال را از آن حیث که ظهور فعل حقاند، نیکو و حسن میبیند. این دیدگاه، ریشه در توحید افعالی دارد که بر اساس آن، هیچ فعلی بدون حکمت و مصلحت الهی واقع نمیشود.
درنگ: ترک تحکم، به معنای رفع هرگونه قضاوت شخصی بر افعال الهی است که سالک را به شهود حسن محض در همه مظاهر هستی رهنمون میسازد. |
این ترک، نه از سر غفلت یا خدر معنوی، بلکه از معرفتی عمیق به حکمت الهی سرچشمه میگیرد. سالک در این مقام، از اعتراض به فعل حق یا عرضحال در برابر مشیئت الهی پرهیز میکند و عالم و آدم را ظهور فعل پروردگار میبیند. چنین شهودی، او را از استقلالانگاری خود یا غیر رها ساخته و به مقام توحید افعالی سوق میدهد.
حسن بودن همه افعال الهی
درسگفتار تأکید میکند که تمام افعال عالم، از آن جهت که فعل حقاند، حسناند: «إِذَا الْجَمِيعُ حَسَنٌ». این اصل، به سالک میآموزد که حتی افعالی که به ظاهر نامطلوب مینمایند، در ظرف حکمت الهی خیر و نیکو هستند. همانگونه که زخمی بر تن، در نهایت به شفایی منجر میشود، هر فعل الهی نیز در نظام هستی به کمال و خیر منتهی میگردد.
رفع ملابس احوال و تعلقات
سالک در این مرتبه، از «مَلَابِسِ الْأَحْوَالِ» خلع میکند، یعنی از تعلقات و تعینات مقطعی رهایی مییابد و آنها را با حالی دیگر جایگزین میسازد: «يُبْدِلُهَا بِغَيْرِهَا». این خلع، به معنای آزادی از قیود احوال و رسیدن به مقام بیتعینی است که سالک را به شهود دائمی حق در همه حالات هدایت میکند. او به هیچ حال معینی تعلق ندارد و از دلبستگی به افعال یا احوال خاص آزاد است.
درنگ: خلع ملابس احوال، سالک را از تعلقات مقطعی رها ساخته و او را به آزادی معنوی و شهود محض حق رهنمون میکند. |
معرفت به جای غفلت
این ترک تحکم و خلع احوال، نه از غفلت قلبی یا خدر معنوی، بلکه از علم و معرفت عرفانی نشأت میگیرد. سالک با این معرفت، از هرگونه فریب معنوی مصون مانده و به درک دقیق ریزهکاریهای خلقت میرسد. تحکم، مانع «کمال احساس» است که در اینجا به معنای شهود باطنی و معرفت به معلومات الهی تفسیر میشود.
کمال ادراک در شهود خیر محض
سالک به «کمال ادراک» میرسد که در آن، همه افعال الهی را خیر محض میبیند. این ادراک، حتی زخم و خون را در ظرف حکمت الهی خیر مییابد، چنانکه گویی هر رخدادی، جلوهای از زیبایی و کمال الهی است. این شهود، سالک را از قضاوتهای شخصی و محدود عقلانی رها ساخته و به توحید محض هدایت میکند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین صفت ترک تحکم در تحسین و تقبیح افعال الهی پرداخت. این صفت، سالک را از قضاوتهای عقلانی محدود رها ساخته و به شهود حسن محض در همه افعال الهی رهنمون میکند. خلع ملابس احوال، رفع تعلقات و معرفت عرفانی، سالک را به کمال ادراک و آرامش درونی سوق میدهد. این مرتبه، پایهای برای مراتب بالاتر سلوک، از جمله احاطه به حضرات خمس، فراهم میآورد.
بخش دوم: احاطه علمی به حضرات خمس
مفهوم حضرات خمس
یکی دیگر از صفات انسان کامل، «أَحَاطَةٌ عِلْمِيَّةٌ إِلَهِيَّةٌ» به حضرات خمس است که شامل جبروت (عالم عقول)، ملكوت (عالم نفوس)، مثال، ناسوت و انسان کامل (مقام جمعي) میشود. این تقسیمبندی، نظام هستیشناختی عرفان اسلامی را ترسیم میکند که مراتب وجود را از عالم عقول تا عالم ماده و سپس به مقام جامع انسان کامل در بر میگیرد.
درنگ: حضرات خمس، مراتب وجودی عالم را شامل میشوند و انسان کامل بهعنوان حضرت خامس، جامع همه این مراتب است. |
انسان کامل بهعنوان حضرت خامس
انسان کامل، حضرت خامس خوانده میشود که مقام جمعي دارد و سایر حضرات را در خود متحد میسازد. این مقام، جایگاه متعالی انسان کامل را بهعنوان مظهر تام اسماء و صفات الهی نشان میدهد. او با احاطه علمی به همه مراتب وجود، به درک جامعی از نظام هستی دست مییابد.
معرفت به مأخذ و آخذ الهی
سالک هر مأخذ و آخذ را از خدا میشناسد: «يَعْرِفُ كُلَّ مَأْخَذٍ وَكُلَّ آخِذٍ عَنِ اللَّهِ». این معرفت، به توحید افعالی و شهود خدا بهعنوان مبدأ همه افعال و مظاهر اشاره دارد. سالک با درک این نسبت، هر فعل و مظهری را به اصل الهی مستند میبیند.
صورت استناد به اصل الهی
سالک عارف به «صُورَةِ الِاسْتِنَادِ» از مظهر به اصل الهی (اسماء و صفات) است. این شناخت، رابطه مظهر و مُظهر را روشن میسازد و سالک را به درک جامعی از نظام هستی هدایت میکند. او خیر و شر را در نسبت به خدا میبیند و همهچیز را در ظرف حکمت الهی مییابد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به احاطه علمی سالک به حضرات خمس و جایگاه انسان کامل بهعنوان حضرت خامس پرداخت. این احاطه، معرفتی الهی است که سالک را به درک جامع مراتب وجود و نسبت آنها با حق رهنمون میسازد. انسان کامل، با جمع همه حضرات در خود، مظهر تام اسماء و صفات الهی است و با شهود استناد مظاهر به اصل الهی، به کمال معرفت میرسد.
بخش سوم: مراتب قرب و مقام ذات
سه مقام قرب: نوافل، فرائض و ذات
درسگفتار، سه مقام قرب را معرفی میکند: قرب نوافل (افعالی)، قرب فرائض (مظهری) و قرب ذات (عالیترین مقام). این مراتب، سلسلهمراتب سلوک عرفانی را نشان میدهند که سالک را از افعال به مظهریت و سپس به ذات الهی هدایت میکنند.
قرب نوافل: آلت بودن سالک
در قرب نوافل، سالک با دست خدا عمل میکند: «يَدُ اللَّهِ، عَيْنُ اللَّهِ». این مقام، به فناء در افعال اشاره دارد که سالک با محو فعل شخصی، آلت فعل الهی میشود. او در این مرتبه، با انجام اعمال مستحبی، به حق نزدیک میشود، اما همچنان منت میگذارد.
درنگ: قرب نوافل، سالک را به فناء در افعال میرساند، اما به دلیل منتگذاری، از قرب فرائض پایینتر است. |
قرب فرائض: آلت بودن خدا
در قرب فرائض، خدا با سالک عمل میکند، نه سالک با خدا. این مرتبه، به مظهریت کامل سالک اشاره دارد که خدا او را بهعنوان مظهر خود در افعال به کار میگیرد. سالک در این مقام، با انجام وظایف واجب، بدون منتگذاری، به حق نزدیک میشود.
قرب ذات: تمحض در حق
قرب ذات، «مَرْتَبَةُ التَّمَحُّضِ إِمَّا صُولُ اللَّهِ تَعَالَى» است که سالک محض غیر خدا میشود. این مقام، به فناء کامل و وصول به ذات الهی اشاره دارد که سالک از همه تعینات، حتی اسماء و صفات، فارغ میشود. او در این مرتبه، مظهر ذات است بدون ظهور، تعین یا اسم.
درنگ: قرب ذات، عالیترین مقام سلوک است که سالک را به محض بودن در حق و رهایی از همه تعینات میرساند. |
تشکیک در جمع طرفین
تشکیک، به تردد میان قرب نوافل و فرائض اشاره دارد، اما قرب ذات، عاری از هرگونه تعین و تردد است. سالک در این مقام، به محض بودن در حق میرسد و از همه مراتب پایینتر فراتر میرود.
نقل از تفسیر منوی
درسگفتار از تفسیر منوی نقل میکند که میان مرتبه «كُنْتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ» و کمال، استخلاف و توکل است که خلیفه کامل را متمایز میکند. این نقل، به مراتب خلافت و نبوت اشاره دارد که سالک با استخلاف و توکل، به کمال مظهریت میرسد.
مراتب نبوت و خلافت
مراتب نبوت شامل نبوت، رسالت و خلافت است، اما امامت ذکر نشده است. این حذف، ممکن است به محدودیت دیدگاه مؤلف یا نقل تفسیر منوی مرتبط باشد. در عرفان شیعی، امامت مرتبهای متعالی است که خلافت را در بر میگیرد.
مراتب باطنی و ظاهری
مراتب باطنی (ربوبیت، عبودیت، ولایت) و ظاهری (نبوت، رسالت، خلافت) معرفی شدهاند، اما برخی مراتب باطنی حذف شدهاند. این حذف، به تمرکز بر مراتب ظاهری اشاره دارد، اما مراتب باطنی در عرفان اسلامی اساسیترند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به مراتب قرب و جایگاه متعالی قرب ذات پرداخت. قرب نوافل و فرائض، سالک را به فناء در افعال و مظهریت هدایت میکنند، اما قرب ذات، او را به محض بودن در حق و رهایی از همه تعینات میرساند. نقل از تفسیر منوی و مراتب نبوت و خلافت، جایگاه سالک بهعنوان خلیفه الهی را روشن میسازد.
بخش چهارم: اولیای ذاتی و وصول به ذات
اولیای ذاتی و محبوبین
اولیای ذاتی و محبوبین، عاشق ذات و مخلص از اغیارند که در ظرف ذات ختم میشوند. آنها با فناء کامل، تنها به ذات الهی متصل میگردند و از همه تعلقات رها میشوند.
درنگ: اولیای ذاتی، با عشق به ذات و اخلاص کامل، به وصول محض ذات الهی میرسند. |
نتیجه سلوک در ظرف ذات
سالک در ظرف ذات، هیچچیز در بساط ندارد و مانند قماربازی که همهچیز را میبازد، به وصول محض ذات میرسد. این استعاره، به فناء کامل و محو همه تعلقات اشاره دارد که سالک را به آرامش و یقین ابدی هدایت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به جایگاه اولیای ذاتی و نتیجه سلوک در ظرف ذات پرداخت. این مقام، سالک را به عشق محض و اخلاص کامل رهنمون میسازد، جایی که او از همه تعینات رها شده و به وصول ذات الهی میرسد.
نتیجهگیری نهایی
کتاب حاضر، با تدوین درسگفتار شماره 610 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین صفات انسان کامل و مراتب سلوک عرفانی پرداخت. ترک تحکم، احاطه به حضرات خمس، مراتب قرب و وصول به ذات، محورهای اصلی این اثر را تشکیل میدهند. انسان کامل، با شهود حسن محض در افعال الهی، خلع تعلقات و معرفت جامع به مراتب وجود، به عالیترین مقام سلوک، یعنی قرب ذات، میرسد.
با نظارت صادق خادمی |