در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 612

متن درس





مصباح الانس

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 612)

مقدمه: تبیین عرفانی مقام انسان کامل

مصباح الانس، اثری برجسته در عرفان اسلامی، به کاوش در ژرفای مفاهیم توحیدی و معرفتی در نسبت میان حق و خلق می‌پردازد. درس‌گفتار شماره 612 این اثر، به بررسی مقام انسان کامل اختصاص دارد ، در مراتب الهی و کونی ظهور می‌یابد. انسان کامل، با اتحاد اراده و فعل خویش با حق، به مرتبه‌ای می‌رسد که هر کردار و حال او، تجلی‌گاه حقیقت الهی است.

بخش نخست: ظهور حق در مراتب انسان کامل

تجلی حق در مراتب الهی و کونی

انسان کامل، به‌منزله مظهر تام حق، در تمامی مراتب الهی (اسماء) و کونی (موجودات) ظهور می‌یابد. هر فعل و حال او، جلوه‌ای از حقیقت الهی است، چنان‌که در متن اصلی آمده: «و ظهور لحق عنه فى كل مرتبةٍ من المراتبة الهية و كونية فى كل حالٍ و فعلٍ». این جامعیت، نشان‌گر آن است که انسان کامل، آیینه‌ای است که حق در آن، بی‌هیچ حجابی، متجلی می‌شود. او نه تنها در مراتب وجودی، بلکه در تمامی احوال و افعال، مظهر کمال الهی است.

درنگ: انسان کامل، به‌منزله آیینه تمام‌نمای الهی، حق را در هر مرتبه‌ای از مراتب هستی متجلی می‌سازد.

نسبت افعال انسان کامل به حق

افعال انسان کامل، هرچند در ظاهر به انسانیت او نسبت داده می‌شود، در حقیقت، جلوه‌ای از کمال الهی است. چنان‌که در متن اصلی آمده: «مما كان ينسب الى هذا الانسان من حيث انسانيته و كماله الهى». این اصل، به توحید افعالی انسان کامل اشاره دارد، که کردار او نه از نفس، بلکه از اراده حق سرچشمه می‌گیرد. او چونان نهری است که از چشمه بی‌کران الهی جاری شده و هیچ قطره‌ای از خویشتن خویش در آن نیست.

اتحاد اراده انسان کامل با حق

اراده انسان کامل، با اراده الهی یکی می‌شود، چنان‌که در متن اصلی بیان شده: «افعال و كردارش جالئه الهى پيدا مى‌كند». این اتحاد، به معنای فنای اراده بشری در اراده حق است، جایی که کردار او از هر صبغه نفسانی پاک شده و تنها جلوه حق در آن نمایان است. این مقام، چونان ستاره‌ای در آسمان عرفان می‌درخشد که جز نور الهی از آن ساطع نمی‌شود.

درنگ: اتحاد اراده انسان کامل با حق، او را به مرتبه‌ای می‌رساند که هر کردارش، تجلی فعل الهی است.

تمثیل لیلا و وحدت وجودی

انسان کامل، با حق به وحدت وجودی می‌رسد، چنان‌که در تمثیل عرفانی آمده: «من كى هستم ليلى و ليلى كيست من هر دو يك روييم اندر دو بدن». این تمثیل، به وحدت باطنی انسان کامل با حق اشاره دارد، جایی که تمایز میان او و حق، تنها در ظاهر است و در حقیقت، یک روح در دو کالبد است. این وحدت، چونان دو شاخه از یک ریشه است که در خاک حقیقت الهی ریشه دوانده‌اند.

رفع محدودیت‌های بدنی در مقام کمال

در مقام کمال، انسان کامل از محدودیت‌های بدنی فراتر می‌رود، چنان‌که در متن آمده: «اصلا ديگر بدن نمى‌ماند». این تعبیر، به فنای کامل در حق اشاره دارد، جایی که بدن، به‌منزله حجاب، از میان برمی‌خیزد و وجود او در حقیقت الهی مستغرق می‌شود. این مقام، چونان دریایی است که قطره وجود بشری در آن محو شده و تنها بی‌کرانگی حق باقی مانده است.

بخش دوم: خلافت الهی و مقامات انسان کامل

اراده و فعل حق در انسان کامل

اراده و فعل انسان کامل، مظهر اراده و فعل الهی است، چنان‌که در متن آمده: «اراده‌اش تعين اراده‌ى حق ارادش ظهور فعل حق است». او فاعل حقیقی نیست، بلکه حق در او عمل می‌کند. این اصل، به توحید افعالی و نقش انسان کامل به‌عنوان ظرف ظهور الهی تأکید دارد. او چونان قلمی است در دست نویسنده‌ای الهی که جز اراده او بر صفحه وجود نمی‌نگارد.

خلافت الهی انسان کامل

انسان کامل، به‌عنوان خلیفه الهی، عنوان حق را بر خود دارد، چنان‌که در متن آمده: «عنوانش عنوان حق است… خليفه‌ى خداست». خلافت، به معنای نمایندگی حق در عالم است، جایی که او مظهر اسماء و صفات الهی شده و عالم را بر اساس حکمت حق اداره می‌کند. این مقام، چونان تاجی است که بر سر انسان کامل نهاده شده و او را به مرتبه‌ای بی‌مانند رسانده است.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان خلیفه الهی، مظهر حکمت و اسماء حق در عالم است.

افعال خارق‌العاده انسان کامل

انسان کامل، به دلیل اتصال به حق، قادر به انجام افعال خارق‌العاده‌ای چون استجابت دعا، طی‌الارض و شفابخشی است، چنان‌که در متن آمده: «مستجاب دعوه است… طى الارض دارد… شفا مى‌دهد». این افعال، نه از نفس او، بلکه از قدرت الهی سرچشمه می‌گیرد و نشان‌دهنده مقام خلافت اوست. این قدرت، چونان نوری است که از خورشید حق بر آیینه وجود او تابیده و عالم را روشن کرده است.

استقرار حق در وجود انسان کامل

انسان کامل، حق را در وجود خویش مستقر می‌یابد، چنان‌که در متن آمده: «خدا را در خود مستقر مى‌يابد». دل او، جایگاه حضرت پروردگار می‌شود و او با فنای در حق، ظرف تجلی الهی می‌گردد. این مقام، چونان کعبه‌ای است که حق در آن سکنا گزیده و انسان کامل، حاجی این حرم الهی شده است.

اخلاص و خلاص در انسان کامل

اخلاص انسان کامل، به خلاصی از نفسانیات منجر می‌شود، چنان‌که در متن آمده: «الاخلاص هو الخلاص». او با رهایی از شرک خفی، به توحید محض می‌رسد. این اخلاص، چونان کلیدی است که قفل‌های نفسانی را گشوده و او را به آزادی در حقیقت الهی رسانده است.

درنگ: اخلاص انسان کامل، او را از بند نفسانیات رها ساخته و به توحید محض می‌رساند.

بخش سوم: سلوک عرفانی و رهایی از تعلقات

رؤیت حق در انسان کامل

انسان کامل، جز حق را نمی‌بیند و تمامی افعال و حالاتش با رؤیت الهی همراه است، چنان‌که در متن آمده: «ديده‌ى حق همراه نيست». این مقام شهود، او را از غیر حق غافل می‌سازد، چنان‌که چونان عاشقی است که جز معشوق الهی، هیچ‌چیز در نظرش جلوه نمی‌کند.

کمیاب بودن انسان کامل

انسان کامل، به دلیل دشواری مقامش، کمیاب است، چنان‌که در متن آمده: «خيلى كم است نداريم نيست اما وفور هم در كار نيست». این کمیابی، به دشواری سلوک عرفانی و نادر بودن رسیدن به این مرتبه اشاره دارد. او چونان گوهری است که در اعماق اقیانوس معرفت یافت می‌شود.

ظهور حق از عبد

حق، از طریق انسان کامل، که عبد محض است، در مراتب الهی و کونی ظهور می‌یابد، چنان‌که در متن آمده: «ظهور الحق عبد حق از جانب او ظاهر مى‌شود». او با عبودیت کامل، ظرف ظهور الهی می‌شود، چونان بستری که رود حقیقت در آن جاری است.

دو چهره، یک حقیقت

انسان کامل و حق، در حقیقت یکی هستند، اما در ظاهر به‌صورت دو چهره متجلی می‌شوند، چنان‌که در متن آمده: «يك حقيقت است دو چهره». این وحدت وجودی، نشان‌گر آن است که تمایز ظاهری، مانع اتحاد باطنی نیست. او چونان آینه‌ای است که تصویر حق در آن نمایان است، اما خود آینه و تصویر، یکی هستند.

بخش چهارم: تجلی حق در اهل بیت علیهم‌السلام

معراج امام حسین علیه‌السلام در عاشورا

امام حسین علیه‌السلام، در ظهر عاشورا، به مقام معراج رسید، چنان‌که در متن آمده: «در ظرف معراج امام حسين… ابيزدَ وجه هى زيبا مى‌شده است». با هر سختی، زیبایی وجودی او، که ظهور حق بود، افزون شد. این مقام، چونان قله‌ای است که او در اوج مصیبت، بر آن ایستاد و نور حق از او درخشید.

درنگ: امام حسین علیه‌السلام، در عاشورا، با فنای در حق، مظهر زیبایی و تجلی الهی شد.

عشق و کمالات اهل بیت علیهم‌السلام

عشق و کمالات اهل بیت، به‌ویژه حضرت علی و حضرت زهرا علیهماالسلام، مظهر تام حق است، چنان‌که در متن آمده: «عشق على… يك گل جمال زهرا نيست». این عظمت، نشان‌گر بی‌نظیری اهل بیت در اتصال به حق است. آن‌ها چونان ستارگانی هستند که در آسمان ولایت، بی‌مانند می‌درخشند.

زهد و شجاعت اهل بیت علیهم‌السلام

حضرت علی علیه‌السلام، با زهد کامل، دنیا را رها کرد، چنان‌که در متن آمده: «امير المؤمنين اهل دنيا نبوده… سه طلاقه كرده است». همچنین، شجاعت حضرت زهرا علیه‌السلام در تحمل سختی‌ها، نشان‌دهنده مقام خلافت اوست. این زهد و شجاعت، چونان دو بال است که اهل بیت را به اوج مقامات الهی رسانده است.

بخش پنجم: سلوک توحیدی و رهایی از نفسانیات

سفرهای عرفانی انسان کامل

انسان کامل، پس از طی سفر به سوی خدا و خلق، به سفر در خدا می‌رسد، چنان‌که در متن آمده: «سفر الى اللّه… سفر فى اللّه لا اله غايتٍ». این سفر، غایتی ندارد و او را در بی‌غایتی حق محاصره می‌کند. این مقام، چونان اقیانوسی بی‌کران است که سالک در آن غرق شده و جز حق نمی‌بیند.

درنگ: سفر در خدا، انسان کامل را به مقام بی‌غایتی و اتصال به حق بی‌نهایت می‌رساند.

توکل و واگذاری امور به خدا

انسان کامل، خدا را وکیل مطلق خویش قرار می‌دهد، چنان‌که در متن آمده: «ثمّ تخذ اللّهَ وكيلاً مطلقاً». او تمامی امور را به اراده الهی می‌سپارد و از نفسانیات رها می‌شود. این توکل، چونان سپری است که او را از هر تعلقی مصون می‌دارد.

ایاک نعبد و ایاک نستعین

انسان کامل، با اخلاص کامل، عبادت و استمداد را تنها از خدا می‌داند، چنان‌که در قرآن کریم آمده:
﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ [مطلب حذف شد] : «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.»). این آیه، به اخلاص در توحید اشاره دارد که انسان کامل را از شرک نفسانی رها می‌سازد.

رهایی از تعلقات دنیوی و اخروی

برای انسان کامل، دنیا و آخرت در برابر حق بی‌ارزش است، چنان‌که در متن آمده: «والدنيا و الآخر حرامٌ الى اهل اللّه». او تنها به خدا وابسته است و از هر تعلقی رها می‌شود. این رهایی، چونان بال‌هایی است که او را به سوی بی‌نهایت الهی پرواز می‌دهد.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره 612 مصباح الانس، به تبیین مقام انسان کامل به‌عنوان مظهر تام حق و خلیفه الهی می‌پردازد. او با اتحاد اراده و فعل خویش با حق، از نفسانیات رها شده و به مرتبه‌ای می‌رسد که هر کردار و حالش، جلوه‌ای از حقیقت الهی است. این مقام، با سلوک عرفانی، اخلاص، توکل و رهایی از تعلقات به‌دست می‌آید.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، انسان کامل در چه ظرفی به مقام وحدت با حق می‌رسد؟

2. طبق متن، ویژگی اصلی عارف محقق چیست؟

3. بر اساس متن، مرتبه نهایی سفر سالک چیست؟

4. طبق متن، چه چیزی در انسان کامل به عنوان خليفة الله ظهور می‌یابد؟

5. بر اساس متن، چرا غایت انسان کامل بی‌غایتی توصیف شده است؟

6. بر اساس متن، انسان کامل در ظرف الهی خود را می‌بیند، نه حق را.

7. طبق متن، اخلاص در انسان کامل به معنای خلاص از صبغه نفسی و غیری است.

8. متن درسگفتار بیان می‌کند که سالک در مرتبه نهایی خود اراده‌ای مستقل از حق دارد.

9. بر اساس متن، انسان کامل به جای همه چیز حق را برمی‌دارد.

10. متن درسگفتار تأکید دارد که عارف محب به مرتبه 'سفر فی الله' می‌رسد.

11. منظور از 'ظهور الحق فی العبد' در متن چیست؟

12. چرا سالک در مرتبه کمال به 'وکالت مطلق' خدا می‌رسد؟

13. تفاوت عارف محب و عارف محقق در متن چیست؟

14. چرا غایت انسان کامل در متن 'بی‌غایتی' نامیده شده است؟

15. منظور از 'ایاک نعبد و ایاک نستعین' در متن چیست؟

پاسخنامه

1. ظرف الهی

2. جای دادن حق در نفس خود

3. سفر فی الله لا اله

4. حق در چهره عبد

5. چون غایتش خدا است که بی‌غایت است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. ظهور حق در عبد یعنی خدا در چهره انسان کامل ظاهر می‌شود و افعال او تجلی اراده الهی است.

12. زیرا سالک تمام امور خود را به خدا واگذار می‌کند و خود را تنها مظهر اراده الهی می‌بیند.

13. عارف محب خدا را می‌بیند، اما عارف محقق خدا را در نفس خود جای داده و مستقر می‌سازد.

14. چون غایت انسان کامل خدا است که خود بی‌غایت و نامحدود است.

15. این عبارت بیانگر عبودیت و استعانت محض از خدا بدون شائبه شرك است.