در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 613

متن درس

 

مقامات انسان کامل در توحید و رضا

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 613)

مقدمه

انسان کامل، در عرفان اسلامی جایگاهی بی‌همتا دارد. این مقام، که در متون عرفانی چون مصباح الانس با دقت و عمق تبیین شده، عصاره‌ای از کمالات وجودی است که سالک را به سوی وحدت با حق تعالی رهنمون می‌سازد. در درس‌گفتار شماره 613، برگرفته از تبیین آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ویژگی‌های انسان کامل در مراتب توحید، رضا، قضا و قدر، و فنای وجودی با زبانی عمیق و عرفانی تشریح شده است. این مقامات، که در ختام الکلام مصباح الانس مورد تأکید قرار گرفته، انسان کامل را به‌مثابه آیینه‌ای معرفی می‌کند که جز تجلی حق در آن چیزی نمایان نمی‌شود.

بخش اول: ختام الکلام و مقامات انسان کامل

مفهوم ختام الکلام

ختام الکلام، به‌عنوان بخش پایانی مباحث مصباح الانس، عصاره‌ای از ویژگی‌های انسان کامل را در بر دارد. این بخش، که در صفحات ۳۲۷ و ۳۳۶ کتاب به تفصیل آمده، با تمرکز بر مقامات کلی و جمعی، انسان کامل را به‌عنوان خلیفه‌الله و مرکز دایره هستی معرفی می‌کند. انسان کامل، گویی خورشیدی است که پرتوهایش همه مراتب وجود را روشن می‌سازد و هر آنچه در هستی است، در نسبت با او معنا می‌یابد.

درنگ: ختام الکلام، عصاره مقامات انسان کامل است که او را به‌عنوان تجلی‌گاه اسماء و صفات الهی و مرکز دایره هستی معرفی می‌کند.

علامات انسان کامل

انسان کامل به مرتبه‌ای می‌رسد که علم، سماع، وجود، رؤیت و مالکیت او به گونه‌ای است که گویی فاقد آنهاست. او می‌داند اما گویی نمی‌داند، می‌شنود اما گویی نمی‌شنود، هست اما گویی نیست، می‌بیند اما گویی نمی‌بیند، و مالک است اما گویی محتاج است. این ویژگی‌ها، به فنای وجودی او در حق اشاره دارند، جایی که اصالت نفسانی و غیریت خلقی از او زائل شده و همه چیز در نسبت با حق معنا می‌یابد.

این حالات، مانند آیینه‌ای است که جز نور حق در آن منعکس نمی‌شود. انسان کامل، با گذر از خودبینی و ادعا، به مقامی می‌رسد که وجودش تنها در پرتو حق تعریف می‌شود.

درنگ: علامات انسان کامل، به فنای وجودی او در حق اشاره دارند، جایی که علم، سماع، وجود، رؤیت و مالکیت او از اصالت نفسانی تهی است.

بخش دوم: مصاحبت با حق و رضا به قضای الهی

مصاحبت با حق بدون طمع

انسان کامل در سفر وجودی خود، خداوند را همسفر می‌بیند بدون آنکه طمعی در دل داشته باشد. این مصاحبت، گویی همراهی با نسیمی است که در مسیر سلوک، سالک را به سوی مقصد الهی هدایت می‌کند. او در این مقام، از هرگونه خودبینی و طمع نفسانی مبراست و تنها در پرتو حق عمل می‌کند.

درنگ: مصاحبت انسان کامل با حق، بدون طمع نفسانی است که او را به مقام قرب و تسلیم کامل هدایت می‌کند.

رضا و قضا و قدر

انسان کامل در مرتبه رضا و قضا و قدر، به مقامی می‌رسد که همه چیز را در نسبت با حق می‌بیند. او با پذیرش حکیمانه قضای الهی، گویی در دریای حکمت الهی غوطه‌ور شده و هر موج را نشانه‌ای از خیر محض می‌بیند. این رضا، نه از سر اجبار، بلکه از سر معرفت به خیر بودن فعل الهی است.

چنان‌که در مصباح الانس آمده: «آنَ مَا يَبْدُوا مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌ لِي» (آنچه از حق صادر می‌شود، خیر است). این باور، سالک را از اتهام به خداوند یا خود مصون می‌دارد و او را به آرامشی عمیق رهنمون می‌سازد.

درنگ: رضا به قضای الهی، پذیرش حکیمانه خیر محض در فعل الهی است که انسان کامل را به آرامش باطنی هدایت می‌کند.

بخش سوم: حالات وجودی انسان کامل

حضور با حق و خلق

انسان کامل با حق است اما خود در کار نیست، با خلق است اما ریا ندارد، با جمع است اما بی‌جمع است، بسیار است اما کم است. این حالات، مانند شاخساری است که در نسیم حق می‌رقصد و در عین حضور در میان خلق، از اصالت نفسانی و غیریت خلقی تهی است. او در همه حال، تنها حق را می‌بیند و همه چیز را در نسبت با حق تعریف می‌کند.

درنگ: انسان کامل، در عین حضور با حق و خلق، از اصالت نفسانی و غیریت خلقی مبراست و تنها حق را در همه چیز می‌بیند.

حق به چهره‌های مختلف

انسان کامل، حق را در چهره حق، خلق و نفس می‌بیند و هیچ لحاظ نفسانی یا خلقی ندارد. این مقام، مانند قله‌ای است که از آن، افق وحدت وجود نمایان می‌شود و سالک در آن، همه چیز را تجلی حق می‌بیند. او در این مرتبه، گویی در آسمان توحید بال گشوده و جز حق هیچ فاعلی نمی‌بیند.

درنگ: انسان کامل، با شهود حق در چهره‌های حق، خلق و نفس، به مقام وحدت وجود می‌رسد.

بخش چهارم: ویژگی‌های انسان کامل در علم و سماع

علم بدون خودبینی

انسان کامل می‌داند اما گویی نمی‌داند، زیرا علم او از خودبینی و ادعا خالی است. او مانند عالمی است که با لباس‌های ساده و بدون خودنمایی با خلق معاشرت می‌کند، برخلاف کسانی که با اطوار و خودنمایی علم خود را به رخ می‌کشند. این تواضع، مانند نوری است که در سادگی می‌درخشد و قلب‌ها را به سوی حقیقت جذب می‌کند.

درنگ: علم انسان کامل، از خودبینی و ادعا مبراست و در سادگی و تواضع متجلی می‌شود.

سماع بدون واکنش

انسان کامل می‌شنود اما گویی نمی‌شنود، حتی اگر به او فحش یا بدی گفته شود، آن را نادیده می‌گیرد. این صفت، مانند دریایی است که هر موج توهین یا بدی را در خود فرو می‌برد و آرامش خود را حفظ می‌کند. او با گذشتن از زشتی‌ها، به مقام عفو و کرامت می‌رسد.

چنان‌که پیامبر اکرم (ص) فرمود: مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ (: هیچ پیامبری به اندازه من مورد آزار قرار نگرفت). این روایت، صبر و حلم انسان کامل در برابر آزارها را نشان می‌دهد.

درنگ: انسان کامل، با نادیده گرفتن بدی‌ها و توهین‌ها، به مقام صبر و کرامت می‌رسد.

بخش پنجم: تواضع و رفتار اولیای الهی

رفتار امیرالمؤمنین (ع)

امیرالمؤمنین (ع) در خانه مانند اسیری بود که همه دوست داشتند با او معاشرت کنند، اما در میان مردم، مانند مردی عادی رفتار می‌کرد. این تواضع، مانند گلی است که در میان خلق می‌شکفد و عطر محبت و سادگی را پراکنده می‌سازد. او با وجود عظمت معنوی، خود را در سطح مردم عادی قرار می‌داد و قلب‌ها را به سوی خود جذب می‌کرد.

درنگ: تواضع امیرالمؤمنین (ع) در معاشرت با خلق، نشانه عظمت معنوی و محبت‌پذیری اولیای الهی است.

نقد خودنمایی در علم و عمل

متن به عالمانی اشاره می‌کند که با لباس‌های ساده و بدون خودنمایی با مردم معاشرت می‌کردند، برخلاف کسانی که با اطوار و خودنمایی علم خود را به رخ می‌کشند. این نقد، مانند هشداری است که سالک را از افتادن به دام ریا و خودبینی بازمی‌دارد. انسان کامل، با وجود علم و مقام، خود را در سادگی و تواضع حفظ می‌کند.

درنگ: انسان کامل، با سادگی و تواضع، از ریا و خودنمایی در علم و عمل دوری می‌جوید.

بخش ششم: رؤیت و مالکیت در انسان کامل

رؤیت بدون ادعا

انسان کامل حق را می‌بیند اما گویی ندیده است، زیرا رؤیت او خالی از خودبینی است. او مانند ستاره‌ای است که در آسمان توحید می‌درخشد اما نور خود را به رخ نمی‌کشد. این شهود، که از شدت معرفت به تحیر می‌انجامد، او را به مقام فنای در حق می‌رساند.

درنگ: رؤیت انسان کامل، خالی از خودبینی است و او را به تحیر عرفانی و فنای در حق هدایت می‌کند.

مالکیت همراه با احساس نیاز

انسان کامل مالک است اما گویی محتاج است، زیرا همه چیز را از خدا می‌داند. او مانند کشاورزی است که با وجود داشتن محصول فراوان، خود را محتاج فیض الهی می‌بیند و هیچ‌چیز را از خود نمی‌داند.

درنگ: انسان کامل، با وجود مالکیت، خود را محتاج فیض الهی می‌بیند و همه چیز را به خدا نسبت می‌دهد.

بخش هفتم: ایثار و ولایت انسان کامل

حکومت بدون قلدری

انسان کامل با دست قدرت خود حکم می‌کند اما گویی طالب و فقیر است و هیچ‌گونه قلدری نمی‌کند. او مانند پادشاهی است که با اقتدار معنوی خود خلق را هدایت می‌کند اما با تواضع و محبت رفتار می‌نماید. این ولایت، نشانه‌ای از مقام خلیفه‌اللهی اوست.

درنگ: انسان کامل، با اقتدار معنوی و تواضع، خلق را هدایت می‌کند و از قلدری و خودبینی مبراست.

ایثار اولیای الهی

اولیای الهی، مانند ائمه معصومین (ع)، نه ممسک بودند و نه فقیر، اما از خودخواهی به دور بودند و دارایی خود را به دیگران می‌بخشیدند. این ایثار، مانند رودی است که خیر و برکت را به خلق می‌رساند و قلب انسان کامل را از فیض الهی سرشار می‌سازد.

درنگ: ایثار اولیای الهی، نشانه‌ای از برتری لذت معنوی بر لذت مادی است که قلب انسان کامل را از فیض الهی پر می‌کند.

تمثیل انار و آب لیمو

متن با تمثیل انار و آب لیمو، فرآیند ایثار را توصیف می‌کند که انسان کامل، خیر را به دیگران می‌دهد و تفاله را برای خود نگه می‌دارد. این تمثیل، مانند نقاشی‌ای است که هنر ایثار را به تصویر می‌کشد، جایی که سالک خیر را به خلق می‌رساند و خود را از آن محروم می‌کند.

درنگ: ایثار انسان کامل، خیر را به خلق می‌رساند و او را از لذت مادی به لذت معنوی رهنمون می‌سازد.

بخش هشتم: مراتب توحید و مقام جمع‌الجمع

مراتب سه‌گانه توحید

متن به سه مرتبه توحید اشاره می‌کند: نخست، بِحَوْلِ اللَّهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ (مرتبه ابتدایی، توحید افعالی)، دوم، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ (مرتبه توسط، توحید صفاتی)، و سوم، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ (مرتبه عالی، توحید ذاتی). این مراتب، مانند نردبانی است که سالک را از توحید افعالی به ذاتی هدایت می‌کند.

درنگ: مراتب توحید، از افعالی به صفاتی و ذاتی، سالک را به وحدت کامل با حق تعالی رهنمون می‌سازد.

شعر ترجمان اول

شعر ترجمان می‌گوید: كَثُرَ الْعَيْنُ الْيَقِينُ حَتَّى إِنَّهُ سَارَ الْيَقِينُ مِنَ الْعَيْنِ تَوَهُّمًا، یعنی یقین چنان زیاد شد که از شدت عیان به توهم تبدیل شد. این شعر، مانند ستاره‌ای است که در آسمان معرفت می‌درخشد و به تحیر عرفانی انسان کامل اشاره دارد.

درنگ: شدت یقین در انسان کامل، او را به تحیر عرفانی و فنای در حق هدایت می‌کند.

شعر ترجمان دوم

شعر دیگر می‌گوید: أَنْكَرْتُ النَّفْسِي وَمَا ذَلِكَ الْإِنْكَارُ إِلَّا بِشِدَّةِ الْعِرْفَانِ، یعنی نفس خود را انکار کردم و این انکار جز از شدت معرفت نیست. این شعر، مانند دری است که به سوی فنای نفسانی گشوده می‌شود و انسان کامل را به وحدت با حق می‌رساند.

درنگ: انکار نفس در انسان کامل، نتیجه شدت معرفت و رسیدن به مقام فنای فی‌الله است.

بخش نهم: نقد عبارات عرفانی و توحید قرآنی

نقد عبارات عرفانی

متن عباراتی مانند لَيْسَ فِي الدَّارِ غَيْرُهُ دَيَّار را نقد می‌کند و می‌گوید که توحید قرآنی، مانند هُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ (سوره حشر، آیه ۲۲، : او خداست، هیچ معبودی جز او نیست)، از هرگونه غیریت خالی است. این نقد، مانند چراغی است که مسیر توحید خالص را روشن می‌سازد و سالک را از شائبه شرک حفظ می‌کند.

درنگ: توحید قرآنی، با خلوص کامل، از هرگونه غیریت و شرک مبراست و انسان کامل را به وحدت ذاتی هدایت می‌کند.

سبب حالات انسان کامل

سبب این حالات، رسیدن به مقام جمع‌الجمع و کمال کلیت است که انسان را از ثبات غیرحق بی‌نیاز می‌کند. این مقام، مانند قله‌ای است که سالک بر آن ایستاده و جز حق هیچ چیز را نمی‌بیند.

درنگ: مقام جمع‌الجمع، انسان کامل را از ثبات غیرحق بی‌نیاز می‌کند و او را به وحدت کامل با حق می‌رساند.

بخش دهم: انسان کامل به‌عنوان مرکز دایره هستی

نفس انسان کامل و ظهورات هستی

نفس انسان کامل، مرکز دایره هستی است و همه موجودات حول حقیقت او دور می‌زنند. او مانند خورشیدی است که همه مراتب وجود را با نور خود روشن می‌سازد و هر آنچه در هستی است، از او نشأت می‌گیرد.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان مرکز دایره هستی، محور ظهورات عالم و واسطه فیض الهی است.

ثبات حق در مرآت کلی

هرچه در مرآت کلی انسان می‌آید، ثبات حق را می‌آورد و غیرحق را محو می‌کند. این مرآت، مانند آیینه‌ای است که جز تجلی حق در آن چیزی نمایان نمی‌شود و قلب انسان کامل را به نور توحید روشن می‌سازد.

درنگ: مرآت کلی انسان کامل، تنها ثبات حق را نشان می‌دهد و غیرحق را در خود محو می‌کند.

تمثیل مرده و دریا

متن با تمثیل طنزآمیز مرده‌ای که هر بار از دریا بازمی‌گردد، نشان می‌دهد که انسان کامل تنها حق را در دل خود نگه می‌دارد. این تمثیل، مانند حکایتی است که خلوص قلب انسان کامل را به تصویر می‌کشد، جایی که هرچه غیرحق است دور ریخته می‌شود.

درنگ: قلب انسان کامل، تنها حق را حفظ می‌کند و هرچه غیرحق است را دور می‌ریزد.

بخش یازدهم: تأثیر انسان بر عالم و شعور جامعه

شعور جامعه و تأثیر انقلاب

متن به تأثیر انقلاب ۵۷ بر شعور جامعه اشاره می‌کند که حتی حیوانات را نیز متأثر کرده است. این تأثیر، مانند رودی است که از سرچشمه انقلاب جاری شده و شعور و معرفت را به همه موجودات می‌رساند.

درنگ: انقلاب ۵۷، با ارتقای شعور جامعه، حتی بر موجودات دیگر اثر می‌گذارد و عالم را به سوی معرفت هدایت می‌کند.

حیوانات و شعور انسانی

شعور حیوانات، از شعور انسان تأثیر می‌گیرد و در مناطقی که انسان‌های فهیم حضور دارند، حیوانات نیز هوشمندتر می‌شوند. این مفهوم، مانند نسیمی است که از روح انسان کامل برمی‌خیزد و همه موجودات را متأثر می‌سازد.

درنگ: شعور انسان کامل، بر موجودات اطراف اثر می‌گذارد و آنها را به سوی رشد و کمال هدایت می‌کند.

یوم الحیل و تأثیر انسان بر عالم

در آخرالزمان، روزگار حیل، به دلیل حیل انسان‌ها، طبیعت نیز حیل می‌کند و نظم عالم مختل می‌شود. این مفهوم، مانند آینه‌ای است که اعمال انسان را در عالم منعکس می‌کند و نشان می‌دهد که رفتار انسانی نظم یا بی‌نظمی را در هستی ایجاد می‌کند.

درنگ: رفتار انسان، نظم یا بی‌نظمی عالم را تعیین می‌کند و در آخرالزمان، حیل انسان‌ها به اختلال طبیعت می‌انجامد.

بخش دوازدهم: نقش لا اله الا الله در سلوک

لا اله الا الله به‌عنوان درس نهایی

پیامبر اکرم (ص) فرمود: قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا (بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید). این کلام، مانند کلیدی است که درهای رستگاری را می‌گشاید و انسان را از همان ابتدا به درس نهایی توحید رهنمون می‌سازد.

درنگ: لا اله الا الله، درس نهایی توحید است که انسان را از ابتدا به سوی رستگاری هدایت می‌کند.

ذکر لا اله الا الله و پاکسازی قلب

ذکر لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ گناهان را ذوب می‌کند و هوس‌ها را پاره می‌کند. این ذکر، مانند آبی زلال است که قلب را از میکروب‌های نفسانی پاک می‌سازد و آن را به نور توحید روشن می‌کند.

درنگ: ذکر لا اله الا الله، قلب را از هوس‌ها و گناهان پاک می‌کند و به نور توحید روشن می‌سازد.

بخش سیزدهم: انسان کامل و ظهورات هستی

نفس واحده و ظهورات عالم

نفس انسان کامل، ظهورات هستی را ایجاد می‌کند و همه موجودات از او نشأت می‌گیرند. او مانند درختی است که شاخسارهایش همه عالم را در بر می‌گیرد و هر موجودی از فیض وجود او بهره‌مند می‌شود.

درنگ: نفس انسان کامل، منشأ ظهورات هستی است و همه موجودات از فیض وجود او بهره‌مند می‌شوند.

انسان به‌عنوان شهر فرنگ

متن با تمثیل شهر فرنگ، انسان کامل را به آیینه‌ای تشبیه می‌کند که همه رنگ‌ها و نقش‌های هستی در آن نمایان می‌شود. او مانند شهر فرنگی است که از هر رنگ و نقش، تجلی حق را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: انسان کامل، مانند شهر فرنگ، آیینه‌ای است که همه نقش‌های هستی را در پرتو حق به نمایش می‌گذارد.

بخش چهاردهم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره 613 مصباح الانس، با تبیین مقامات انسان کامل در مراتب توحید، رضا، و قضا و قدر، سالک را به سوی فنای در حق و وحدت با حق تعالی هدایت می‌کند. انسان کامل، با علم، سماع، رؤیت و مالکیت خود، از اصالت نفسانی و غیریت خلقی مبراست و همه چیز را در نسبت با حق می‌بیند. او با تواضع، ایثار و صبر، خلق را بر خود مقدم می‌دارد و قلب خود را از فیض الهی سرشار می‌سازد. آیات قرآن کریم، مانند هُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ و قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا، این توحید را تقویت می‌کنند و انسان را به رستگاری دعوت می‌نمایند. متن با تمثیلات عینی، مانند انار و آب لیمو و مرده و دریا، مفاهیم عمیق عرفانی را به زبانی ملموس ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، انسان کامل در چه مقامی از طمع نسبت به همراهی خدا آزاد است؟

2. طبق درسگفتار، انسان کامل در مواجهه با علم خود چگونه عمل می‌کند؟

3. بر اساس درسگفتار، چه چیزی در انسان کامل به عنوان مرآت کلی شناخته می‌شود؟

4. طبق درسگفتار، چرا انسان کامل در برابر آنچه می‌شنود، چنان رفتار می‌کند که گویی نشنیده است؟

5. بر اساس درسگفتار، چه چیزی باعث می‌شود انسان کامل به مقام وحدت برسد؟

6. طبق درسگفتار، انسان کامل در حالی که با حق است، خود را اصیل می‌داند.

7. بر اساس درسگفتار، تمام موجودات عالم به وزان انسان کامل موجود می‌شوند.

8. درسگفتار بیان می‌کند که انسان کامل در برابر آنچه می‌بیند، ریا می‌کند.

9. بر اساس درسگفتار، انسان کامل در برابر مالکیت خود احساس نیاز و فقر می‌کند.

10. طبق درسگفتار، انسان کامل به دلیل خودخواهی از ایثار بازمی‌ماند.

11. طبق درسگفتار، چرا انسان کامل در برابر آنچه می‌داند، چنان است که گویی نمی‌داند؟

12. منظور از 'مرآت کلیه' در درسگفتار چیست؟

13. چرا انسان کامل در برابر آنچه می‌بیند، چنان است که گویی ندیده است؟

14. تفاوت اصلی بین انسان کامل و دیگران در مواجهه با قدرت چیست؟

15. طبق درسگفتار، چگونه عالم به وزان انسان کامل موجود می‌شود؟

پاسخنامه

1. مقام مصاحبت با حق

2. آن را چنان می‌داند که گویی نمی‌داند

3. حقیقت او

4. چون از تعینات نفسانی آزاد است

5. جمعیت و کمال کلی او

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا او از اصالت نفسانی آزاد است و علم را به حق نسبت می‌دهد.

12. حقیقت انسان کامل است که مرکز دایره اشیاء و ظهور حق تعالی است.

13. چون او حق را در همه چیز می‌بیند و از تعینات خلقی آزاد است.

14. انسان کامل با وجود قدرت، خود را فقیر و طالب حق می‌داند.

15. زیرا انسان کامل ظهور حق است و تمام موجودات از او ریزش می‌یابند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده