متن درس
تجدد وجودی و مقام انسان کامل
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 616)
دیباچه
کتاب پیشرو، بازنویسی علمی و آکادمیک درسگفتار شماره 616 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است که در چارچوب اثر عرفانی «مصباح الانس» به بررسی مبانی عرفانی و فلسفی تجدد وجودی حق، نقد دیدگاههای سنتی در باب ثبات ذات و تحول ظاهر، و تبیین مقام انسان کامل بهعنوان مظهر جمع اسماء الهی میپردازد. این اثر با نگاهی نقادانه به فلسفههای سنتی و صدرایی، بر تجدد ذاتی و وجودی حق در تمامی مراتب تأکید کرده و عالم را ظهور نفس رحمانی و انسان کامل را مرکز حقایق اسمایی معرفی میکند.
بخش نخست: تجدد وجودی حق و نقد ثبات ذات
تحول ظاهر و نقد ثبات باطن
درسگفتار بر این اصل استوار است که حق در ظاهر خود متبدل است، در حالی که دیدگاه سنتی عرفان و فلسفه، باطن حق را ثابت و ساکن میپندارد. انسان نیز با تبدلات حق، تحول مییابد. این دیدگاه، با استناد به آیه کریمه ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است») تأیید میشود که تجدد حق را در تمامی مراتب وجودی تأکید میکند. با این حال، فرض ثبات باطن مورد نقد قرار گرفته و با استدلالهای فلسفی رد شده است.
| درنگ: تجدد حق، نه تنها در ظاهر، بلکه در تمامی مراتب وجودی، از ذات تا ظهور، جریان دارد و ثبات به معنای سکون در حق نفی میشود. |
این نقد، ریشه در فلسفه صدرایی دارد که با تبیین حرکت جوهری، تحول را به ذات اشیاء تسری میدهد. اما درسگفتار فراتر رفته و مفهوم ذات و جوهر را در غیر حق نفی میکند، زیرا ذات تنها به حق تعلق دارد و موجودات، صرفاً ظهورات و تعینات وجودی او هستند.
نفی جوهر و ذات در غیر حق
متن، وجود جوهر و ذات مستقل را در غیر حق نفی کرده و عالم را مجموعهای از ظهورات وجودی حق میداند. این دیدگاه، با وحدت وجود عرفانی همراستا بوده و با آیه کریمه ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ [مطلب حذف شد] : «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن») همخوانی دارد که حق را محور همه ظهورات معرفی میکند. موجودات، فاقد ذات مستقل بوده و تنها تعینات حقاند، مانند نَفَسی که از کوزه برون میتراود و کیفیت آن، به محتوای کوزه وابسته است.
تجدد وجودی بدون نقص
تجدد حق، نه به معنای تغییر همراه با نقص یا قوه و فعل، بلکه ظهوری ایجادی و وجودی است. درسگفتار، این تجدد را به فوارهای تشبیه میکند که در خود چرخش دارد، بدون آنکه چیزی به آن افزوده یا کاسته شود. این مفهوم، با آیه کریمه ﴿لَيْسَ [مطلب حذف شد] : «چیزی مانند او نیست») همخوانی دارد که حق را از هر نقصی مبرا میداند.
| درنگ: تجدد حق، ظهوری ایجادی است که از نقص و عارض مبرا بوده و در تمامی مراتب وجود جریان دارد. |
نقد فلسفه سنتی و صدرایی
درسگفتار، دیدگاههای فلسفه سنتی، بهویژه ابن سینا، که جوهر را ثابت و اعراض را متبدل میداند، و حتی فلسفه صدرایی را به دلیل عدم پاسخگویی به نیازهای جهانی مورد نقد قرار میدهد. این نقد، بر ضرورت تدوین فلسفهای تأکید دارد که با چالشهای معاصر سازگار بوده و قابلیت عرضه جهانی داشته باشد. متن، فلسفهای را پیشنهاد میکند که تجدد وجودی را محور قرار داده و از مفاهیم سنتی مانند ثبات جوهر فراتر میرود.
تحول در اعتقادات انسانی
حق، بحسب اعتقادات و باطن انسان، در صور و تصورات اعتقادی تحول مییابد، اما این تحول، به ذات واجبالوجود او آسیب نمیرساند. این دیدگاه، با آیه کریمه ﴿وَلِلَّهِ [مطلب حذف شد] : «و نامهای نیکوی خدا از آن اوست») همخوانی دارد که ظهورات را به اسماء الهی نسبت میدهد. تحولات، در ظرف ظهورات انسانی رخ میدهند، اما ذات حق، به معنای سکون، ثابت نیست.
ثبات غیبیه اطلاقیه
حقیقت غیبیه اطلاقیه حق، از تحول به معنای تغییر و نقص مبرا است، اما ظهورات آن در عالم و انسان متبدلاند. با این حال، درسگفتار حتی ثبات غیبیه را به معنای سکون نفی کرده و تجدد را صفت ذاتی حق میداند. این مفهوم، با تفسیر عرفانی «هُوَ الْغَيْبُ» همخوانی دارد که حق را در غیب مطلق معرفی میکند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین تجدد وجودی حق و نقد دیدگاههای سنتی در باب ثبات ذات پرداخت. حق، در تمامی مراتب، از ذات تا ظهور، در تجدد است و ثبات به معنای سکون در او راه ندارد. نفی جوهر و ذات در غیر حق، عالم را ظهورات وجودی حق معرفی میکند که تحولات آن، ایجادی و بینقص است. نقد فلسفههای سنتی و صدرایی، بر ضرورت فلسفهای جهانی و متناسب با نیازهای معاصر تأکید دارد.
بخش دوم: تبدلات اسمایی و نقش انسان کامل
تبدلات اسمایی و ظهورات
تحولات عالم و انسان، به تبدل اسماء الهی بازمیگردد که در ذهن انسان، مظاهر و ظهورات تجلی مییابد. این دیدگاه، عالم را مظهر اسماء الهی میداند و تحولات را نتیجه تجلیات مختلف اسمایی معرفی میکند. این مفهوم، با حدیث شریف «كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا» همخوانی دارد که خلقت را برای ظهور اسماء الهی میداند.
| درنگ: تحولات عالم، نتیجه تجلیات اسمایی حق است که در ظرف مُظهر و مَظهر، از جمله انسان، متجلی میشود. |
انسان کامل، مظهر جمع اسماء
انسان کامل، به دلیل جمع بین مظهريات، محکوم به حکم الهی است و این حکم، بر عالم در عصر او پیاده میشود. او، بهعنوان مظهر جمع اسماء، محور تحولات عالم بوده و حکم الهی را متجلی میسازد. این مقام، با آیه کریمه ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي [مطلب حذف شد] : «من در زمین خلیفهای قرار میدهم») همخوانی دارد که انسان را خلیفه الهی معرفی میکند.
مقام جمع و اجمال
انسان کامل، دارای مقام جمع (دیدن همه با هم) و اجمال (دیدن حقیقت همه) است، بدون گرفتاری در تلبسات خلقی. او همه را با هم میبیند، حقیقت همه را درک میکند و از تعلقات نفسانی آزاد است، مانند طبیبی که مرض را میشناسد، اما به آن مبتلا نمیشود. این مقامات، انسان کامل را مظهر جامع اسماء و اضداد میسازد.
عالم، صورت انسان کامل
تمام عالم، صورت حقیقت جامع انسان کامل است که تعینات الهی را در خود متجلی میکند. این دیدگاه، عالم را مظهر انسان کامل و انسان کامل را مظهر حق میداند، مانند آینهای که تصویر حق را در خود منعکس میکند. این مفهوم، با حدیث «الإِنْسَانُ عَالَمٌ أَكْبَر» همخوانی دارد که انسان را عالم اکبر معرفی میکند.
| درنگ: عالم، صورت انسان کامل است که بهعنوان مظهر جمع اسماء، تعینات الهی را در خود متجلی میسازد. |
تعینات الهی و نفس رحمانی
عالم، تعینات الهی است، مانند نفس رحمانی که ظهورات مختلف (علم، قدرت، لطف) را متجلی میکند. درسگفتار، عالم را به نَفَسی تشبیه میکند که کیفیت آن، به محتوای الهی وابسته است، مانند نَفَسی که بوی سیر یا لطافت گل را با خود حمل میکند. این مفهوم، با اصطلاح «نَفَسُ الرَّحْمَانِ» در عرفان ابن عربی همخوانی دارد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تبدلات اسمایی و نقش انسان کامل در تجلی حکم الهی پرداخت. تحولات عالم، نتیجه تجلیات اسمایی است و انسان کامل، بهعنوان مظهر جمع اسماء، محور این تحولات است. عالم، صورت انسان کامل بوده و تعینات آن، ظهورات نفس رحمانی حقاند. مقام جمع و اجمال، انسان کامل را از تعلقات آزاد کرده و او را به مرکز حقایق اسمایی تبدیل میکند.
بخش سوم: نقصهای عالم و حکمت خلقت
نقصهای عالم و اختیار انسانی
نقصهای عالم، نتیجه انتخاب آزاد انسانهاست، نه خلقت الهی. این دیدگاه، با آیه کریمه ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ [مطلب حذف شد] : «فساد در خشکی و دریا به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده پدیدار شد») همخوانی دارد. درسگفتار تأکید میکند که حق، حتی نقصهای ظاهری مانند کوسه بودن را به خود نسبت نمیدهد و آنها را به اعمال انسان نسبت میدهد.
| درنگ: نقصهای عالم، نتیجه اختیار انسانی است و خلقت الهی از هر نقصی مبرا است. |
حکمت خلقت و توحید مفضل
حکمت الهی، خلقت را بینقص آفریده و نقصها را به اختیار انسانی نسبت میدهد. درسگفتار، با استناد به توحید مفضل امام صادق (ع)، مثال کوسه بودن را مطرح میکند که نقص آن، به اعمال انسان یا پیشینیان او بازمیگردد، نه به خلقت الهی. این دیدگاه، حق را از هر نقصی مبرا میداند و مسئولیت نقصها را به انسان واگذار میکند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به نقصهای عالم و حکمت خلقت پرداخت. نقصها، نتیجه اختیار انسانی است و خلقت الهی، محکم و بینقص آفریده شده است. استناد به توحید مفضل، مسئولیت نقصها را به انسان نسبت داده و حق را از هر عیبی مبرا میداند.
بخش چهارم: قلب صنوبری و مراتب روح
قلب صنوبری، مرکز افعال
قلب انسان کامل، به مثابه قلب صنوبری، عرش بخار، روح حیوانی و روح الهی است که مراتب وجودی را در خود جمع میکند. درسگفتار، قلب را مرکز افعال و کردار انسان کامل معرفی کرده و آن را از بخار معده تا نفس قدسیه ناطقه امتداد میدهد. این مفهوم، با دیدگاه عرفانی شیخ اکبر در باب قلب بهعنوان مرآت حق همخوانی دارد.
| درنگ: قلب صنوبری انسان کامل، عرش مراتب وجودی از بخار تا نفس قدسیه است و مرکز افعال و کردار او را تشکیل میدهد. |
مراتب روح و نفس قدسیه
روح حیوانی، مظهر بخار است و عرش روح الهی (نفس قدسیه ناطقه) را تشکیل میدهد که تدبیر قلب را بر عهده دارد. این مراتب، سلسله وجودی انسان را از مادی به الهی نشان میدهند و قلب را محور این تحولات معرفی میکنند. روح حیوانی، از بخار معده نشأت گرفته و با تلطیف، به نفس قدسیه ارتقا مییابد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به قلب صنوبری و مراتب روح در انسان کامل پرداخت. قلب، مرکز افعال و مراتب وجودی است که از بخار تا نفس قدسیه را در بر میگیرد. این دیدگاه، قلب را مرآت حق و محور تحولات وجودی انسان معرفی میکند.
نتیجهگیری نهایی
کتاب حاضر، با تدوین درسگفتار شماره 616 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین تجدد وجودی حق، نقش انسان کامل و حکمت خلقت پرداخت. حق، در تمامی مراتب در تجدد است و عالم، ظهور نفس رحمانی و تعینات اسماء الهی است. انسان کامل حکم الهی را در عالم متجلی میسازد. نقصهای عالم، به اختیار انسانی بازمیگردد و قلب صنوبری، عرش مراتب وجودی انسان کامل است.
| با نظارت صادق خادمی |