متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 625)
مقدمه: درآمدی بر عرفان انسان کامل و تعینات اسمائی
کتاب مصباح الأنس، از شاهکارهای عرفان اسلامی، دریچهای است به سوی فهم عمیق مقام انسان کامل بهعنوان مظهر تام اسما و صفات الهی. این اثر، با نگاهی عرفانی و فلسفی، جایگاه انسان کامل را در نظام هستی، ارتباط او با عوالم وجودی و نقش او در تجلی حقایق الهی بررسی میکند. درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 625، که برگرفته از متن مصباح الأنس و شرح آن است، به کاوش در مفاهیمی چون مراقبت الهی، تعینات اسمائی، سیر نزولی و صعودی، و نقد حذف برخی عبارات کلیدی توسط شارح میپردازد.
انسان کامل، چونان آیینهای صاف و بیغبار است که نور حق را در تمامی مراتب وجود بازمیتاباند و با سریان در اسما، مواطن و حضراحت، پلی میان حق و خلق میسازد. استناد به آیات قرآن کریم، عمق این معارف را روشن میسازد و راه را برای فهم دقیقتر هموار میکند.
بخش اول: انسان کامل و مراقبت الهی
۱.۱. تدبر و شناخت نسبت حال سالک
انسان کامل، بهعنوان سالک طریق حق، مأمور است تا در آنچه از معارف الهی شنیده، تدبر کند و نسبت حال خویش را با مقامات عرفانی و صاحبان آنها بشناسد. تدبر، چونان غواصی در اقیانوس معرفت است که سالک را به گوهرهای نهان حقایق میرساند. این شناخت، نه تنها جایگاه سالک را در مسیر سلوک روشن میسازد، بلکه او را به تسلیم در برابر اراده الهی هدایت میکند.
مصباح الأنس، با تأکید بر این اصل، سالک را به تأمل در مقام انسان کامل و مقایسه آن با حال خویش دعوت میکند. این تأمل، گامی است به سوی ارتقای مرتبه وجودی و فهم عمیقتر از ارتباط با حق.
۱.۲. تثبیت تحت حکم وقت و حال
انسان کامل، در مقام مراقبت الهی، تحت حکم وقت و حال قرار میگیرد و خود را با شرایط زمانی و مکانی مقامات عرفانی هماهنگ میسازد. این تثبیت، چونان استقرار کشتی در میان امواج متلاطم است که با هدایت ناخدای الهی، به ساحل مقصود میرسد. وقت و حال، ظرفی غیرقابلتکرار است که هر لحظه، ظهور جدیدی از اسما و صفات الهی را متجلی میکند.
این اصل، به پویایی مقام انسان کامل اشاره دارد که در هر لحظه، با تسلیم به اراده الهی، مظهر جدیدی از حق میشود و از تکرار و ایستایی به دور است.
۱.۳. نقد حذف عبارات کلیدی توسط شارح
شارح مصباح الأنس، با حذف برخی عبارات کلیدی متن قونوی، از انتقال کامل حقایق عرفانی بازمانده است. این عبارات، شامل نکات مهمی درباره مراتب، حقایق و خصوصیات انسان کامل هستند که حذف آنها، چونان پوشاندن بخشی از آیینه حقیقت است که تصویر کامل را مخدوش میسازد.
این نقد، بر اهمیت حفظ متن اصلی تأکید دارد و نشان میدهد که هرگونه درز گرفتن عبارات، به فقدان معرفت منجر میشود. پژوهشگران باید به متن اصلی قونوی رجوع کنند تا از عمق معارف آن بهرهمند شوند.
درنگ: حذف عبارات کلیدی توسط شارح، مانع از انتقال کامل معارف عرفانی است. رجوع به متن اصلی قونوی، ضرورتی برای فهم دقیق مصباح الأنس است. |
۱.۴. مراقبت متقابل حق و انسان کامل
انسان کامل، در مقام مراقبت، با حق رابطهای متقابل دارد؛ او حق را مراقبت میکند و حق نیز او را تحت نظر دارد. این مراقبت، چونان گفتوگویی عاشقانه میان عاشق و معشوق است که هر یک، دیگری را در کانون توجه خویش قرار میدهد. انسان کامل، با حضور دائم در محضر الهی، به مقام قرب میرسد و حق، با نظر رحمت، او را در مسیر کمال هدایت میکند.
این رابطه متقابل، ریشه در عرفان اسلامی دارد که انسان کامل را آیینهای برای تجلی حق میداند و او را در تمامی مراتب وجودی، تحت مراقبت الهی قرار میدهد.
﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾ (سوره حدید، آیه ۴)
: «و او با شماست هر کجا که باشید.»
این آیه از قرآن کریم، به حضور دائم حق در کنار انسان اشاره دارد که در مراقبت متقابل انسان کامل و حق متجلی میشود.
۱.۵. جمعبندی بخش اول
انسان کامل، با تدبر در معارف الهی و تثبیت تحت حکم وقت و حال، به مقام مراقبت الهی میرسد. این مقام، رابطهای متقابل میان حق و انسان کامل برقرار میکند که او را به قرب الهی هدایت میسازد. نقد حذف عبارات کلیدی توسط شارح، بر ضرورت رجوع به متن اصلی تأکید دارد تا معارف عرفانی بهصورت کامل منتقل شوند.
بخش دوم: تعینات اسمائی و سریان در مواطن
۲.۱. ظهور انسان کامل بهعنوان مظهر اسما و صفات
انسان کامل، با رسیدن به مقام مراقبت الهی، به ظرفی برای ظهور اسما و صفات الهی تبدیل میشود. این ظهور، چونان تجلی نور خورشید در آیینهای صاف است که تمامی رنگها و زیباییهای آن را بازمیتاباند. انسان کامل، در این مقام، مظهر تمامی اسمای حسنی میشود و تعینات اسمائی مییابد.
مصباح الأنس، با تأکید بر این اصل، انسان کامل را مظهر «نحن اسماء الحسنی» میداند، در حالی که «له الاسماء الحسنی» به ذات الهی اشاره دارد. این تمایز، به تفاوت میان مظهر (انسان کامل) و مُظهِر (حق) اشاره میکند.
﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ﴾ (سوره اعراف، آیه ۱۸۰)
: «و نامهای نیک برای خداست.»
این آیه از قرآن کریم، به اسمای حسنی حق اشاره دارد که انسان کامل، مظهر تعینی آنهاست.
۲.۲. سریان انسان کامل در اسما و مواطن
انسان کامل، با سریان در اسما و مواطن، در تمامی مراتب ذاتی و فعلی الهی تعین مییابد. سریان، چونان جریان رودی است که از سرچشمه ذات الهی جاری میشود و تمامی عوالم را سیراب میکند. اسما، تعینات ذاتی حقاند و مواطن، عوالم وجودی که انسان کامل در آنها حاضر است.
این سریان، انسان کامل را به مظهر تمامی اسمای الهی، از اول و آخر، ظاهر و باطن، علم و قدرت، تبدیل میکند. او، در عالم ملكوت، جبروت، لوح و قلم، قضا و قدر، و دیگر مواطن، تعین مییابد و چونان لوح الهی، محو و اثبات را متجلی میسازد.
۲.۳. تمایز اسما، مواطن و حضرات
مصباح الأنس، میان اسما، مواطن و حضرات تمایز قائل میشود. اسما، تعینات ذاتی حقاند؛ مواطن، عوالم وجودی مانند ملكوت، جبروت، لوح و قلم؛ و حضرات، موجودات حاضر در این عوالم، مانند جبرائیل، میکائیل و دیگر ملائکه. انسان کامل، با تمامی این مراتب ارتباط دارد و چونان پلی است که ذات، فعل و موجودات را به هم پیوند میدهد.
این تمایز، چونان نقشهای است که مراتب وجودی را برای سالک روشن میسازد و او را به شناخت دقیقتر از نظام هستی هدایت میکند.
درنگ: انسان کامل، با سریان در اسما، مواطن و حضرات، مظهر تمامی مراتب ذاتی و فعلی الهی است و با آنها ارتباطی شهودی برقرار میکند. |
۲.۴. شناخت حضرات و مقامات توسط انسان کامل
انسان کامل، حضرات، مانند جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل، را بهخوبی میشناسد و با آنها ارتباطی نزدیک و متقابل دارد. این شناخت، چونان دانایی عالمی است که قواعد و مراتب علم را بهدقت میداند. او، صاحب و مصاحب حضرات است و با آنها حشر و نشر، بدهبستان، اشراق و شهود دارد.
مقامات، مراتب حضراتاند که انسان کامل، آنها را با دقت میشناسد. او، مانند معلمی که شاگردانش را با ویژگیهایشان میشناسد، مراتب جبرائیل، اسرافیل و دیگر حضرات را درک میکند و با هر یک، به تناسب مرتبهاش، تعامل میکند.
۲.۵. جمعبندی بخش دوم
انسان کامل، با ظهور بهعنوان مظهر اسما و صفات الهی و سریان در مواطن و حضرات، به مقام جامعیت میرسد. او، با شناخت دقیق حضرات و مقامات، ارتباطی شهودی با مراتب وجودی برقرار میکند و چونان آیینهای است که تمامی حقایق الهی را بازمیتاباند. تمایز میان اسما، مواطن و حضرات، ساختار نظام هستی را برای سالک روشن میسازد.
بخش سوم: سیر نزولی و صعودی انسان کامل
۳.۱. سیر نزولی در مراتب وجودی
انسان کامل، در سیر نزولی، از مراتب اسما، مواطن و حضرات عبور میکند و در هر مرتبه، تعینی جدید مییابد. این سیر، چونان نزول باران از آسمان معرفت است که زمینهای مختلف وجود را سیراب میکند. او، در این مسیر، مظهر اسمای الهی، عوالم وجودی و موجودات حاضر در آنها میشود.
این سیر نزولی، به انسان کامل امکان میدهد تا تمامی مراتب وجودی را در خود جمع کند و بهعنوان واسطه میان حق و خلق، نقشآفرینی کند.
۳.۲. سیر صعودی در منازل و منازلات
پس از سیر نزولی، انسان کامل به سیر صعودی در منازل و منازلات میپردازد. منازل، مراتب سلوک سالکاند و منازلات، تعاملات و مواجهات او با موجودات در این مسیر. این سیر، چونان صعود پرندهای است که از زمین به سوی آسمان معرفت بال میگشاید و در هر منزل، با حضراتی جدید دیدار میکند.
منازلات، به معنای اشتباک و تعامل با موجودات در منازل است که سلوک را پویا و زنده نگه میدارد. انسان کامل، در این مسیر، با جبرائیل، میکائیل و دیگر حضرات، گفتوگو و تعامل میکند.
۳.۳. اصول عالیه و اشخاص علیه
در سیر صعودی، انسان کامل با اصول عالیه و اشخاص علیه مواجه میشود. اصول عالیه، قواعد سلوکاند که مانند پلههای نردبانی، سالک را به سوی حق هدایت میکنند. این اصول، شامل قواعدی چون بخشش، فروتنی و ایستادگی در مسیر حق است.
اشخاص علیه، اولیای الهیاند که سالک باید با آنها همراهی کند یا از آنها عبور نماید. این اشخاص، چونان راهنمایانی هستند که سالک را در مسیر کمال یاری میرسانند.
درنگ: سیر نزولی و صعودی انسان کامل، او را به جامعیت در مراتب وجودی و تعامل با حضرات و اشخاص علیه میرساند. |
۳.۴. تأمل در حديث و لسان
سالک، مأمور است تا در محتوای حديث و زبان بیان آن تأمل کند، زیرا هر سالک به شیوهای خاص هدایت میشود. این تأمل، چونان باز کردن گرههای معرفت است که هر گره، به زبانی متفاوت گشوده میشود. زبان هدایت، برای هر سالک، منحصربهفرد است و او باید با دقت، پیام الهی را دریافت کند.
مصباح الأنس، با تأکید بر این اصل، سالک را به درک شخصی و انحصاری از معارف عرفانی دعوت میکند.
۳.۵. جمعبندی بخش سوم
سیر نزولی و صعودی انسان کامل، او را به جامعیت در مراتب وجودی و تعامل با حضرات و اشخاص علیه میرساند. منازل و منازلات، مسیر سلوک را پویا میکنند و اصول عالیه، قواعد هدایتاند. تأمل در حديث و لسان، سالک را به درک عمیقتر از معارف الهی هدایت میکند.
بخش چهارم: حیرت اولوالالباب و شرب فطاب
۴.۱. حیرت اولوالالباب در برابر انسان کامل
انسان کامل، با عظمت مقام خویش، اولوالالباب، مانند جبرائیل و میکائیل، را به حیرت میاندازد. این حیرت، چونان شگفتی ستارگان در برابر خورشید است که نور آن، تمامی آسمان را فرا میگیرد. اولوالالباب، صاحبان عقل و ملائکهاند که در برابر مقام انسان کامل، سر تعظیم فرود میآورند.
جبرائیل، با عشق به مقام ختمی و ولوی امیرمؤمنان، نمونهای از این حیرت است که در طواف انسان کامل، به قرب الهی میرسد.
﴿يَا أُولِي الْأَلْبَابِ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۹۷)
: «ای صاحبان خرد.»
این آیه از قرآن کریم، به اولوالالباب اشاره دارد که در برابر عظمت انسان کامل، به حیرت میافتند.
۴.۲. شرب فطاب و حفظ تعادل در سلوک
انسان کامل، با شرب معرفت، به طهارت و کمال میرسد و از مست شدن یا چپ کردن در سلوک مصون میماند. شرب فطاب، چونان نوشیدن آبی زلال است که نه تنها عطش را فرو مینشاند، بلکه وجود را پاک و پالوده میسازد. این طهارت، انسان کامل را از افراط و تفریط دور نگه میدارد.
برخلاف برخی عرفا، مانند منصور حلاج و بایزید بسطامی، که با شرب معرفت، از تعادل خارج شدند و ادعاهایی چون «انا الحق» مطرح کردند، انسان کامل با شرب فطاب، عاقل و پخته میشود.
درنگ: شرب فطاب، انسان کامل را به طهارت و تعادل در سلوک میرساند و او را از افراط و تفریط مصون میدارد. |
۴.۳. علم الحکمه و فصلالخطاب
انسان کامل، در مرتبه چهارم سلوک، به علم الحکمه و فصلالخطاب میرسد و قادر به هدایت دیگران میشود. این مرتبه، چونان قلهای است که سالک، پس از عبور از منازل سلوک، بر آن میایستد و با حکمت و بصیرت، راه را به دیگران نشان میدهد.
علم الحکمه، دانایی عمیق به حقایق الهی است و فصلالخطاب، توانایی تبیین این حقایق به زبانی روشن و قاطع. انسان کامل، در این مقام، هادی و مرشد نفوس است.
۴.۴. جمعبندی بخش چهارم
انسان کامل، با عظمت مقام خویش، اولوالالباب را به حیرت میاندازد و با شرب فطاب، به طهارت و تعادل میرسد. او، در مرتبه علم الحکمه و فصلالخطاب، هادی نفوس میشود و با حکمت و بصیرت، راه کمال را به دیگران نشان میدهد.
بخش پنجم: نقد تاریخی و جایگاه ائمه معصومین در عرفان
۵.۱. نقد جنجال عرفا در برابر ائمه
بزرگنمایی عرفایی مانند بایزید بسطامی و منصور حلاج در برابر ائمه معصومین، عملی ناسپاسانه و نادرست است. این عرفا، هرچند بزرگ و تأثیرگذار بودند، در برابر مقام والای ائمه، چونان قطرهای در برابر دریا هستند. تاریخ، با تحریف و جنجال، جایگاه ائمه را کمرنگ کرده و عرفای دیگر را برجسته ساخته است.
این نقد، به ضرورت بازگشت به عرفان اصیل ائمه تأکید دارد که منبع اصلی معرفت و کمالاند.
۵.۲. خاکساری عرفا در برابر ائمه
عرفای بزرگ، در برابر ائمه معصومین، خود را خاکسار و شاگرد میدانستند. این خاکساری، چونان فروتنی درختی تنومند است که در برابر آفتاب حقیقت، سر تعظیم فرود میآورد. ائمه، اولیای تام الهیاند که تمامی عرفا، در برابر عظمت آنها، به شاگردی افتخار میکردند.
مصباح الأنس، با تأکید بر این اصل، جایگاه ائمه را بهعنوان قلههای عرفان اسلامی برجسته میسازد.
درنگ: ائمه معصومین، قلههای عرفان اسلامیاند و تمامی عرفا، در برابر عظمت آنها، خاکسار و شاگرد بودهاند. |
۵.۳. تحریف تاریخی عرفان
تاریخ عرفان، تحت تأثیر تحریفهای سیاسی، جایگاه ائمه معصومین را کمرنگ کرده و عرفای دیگر را بهصورت غیرمنصفانه برجسته ساخته است. این تحریف، چونان پردهای است که نور حقیقت را میپوشاند و مانع از آشکار شدن عظمت ائمه میشود.
موانع سیاسی، مانند فشارهای بنیامیه و بنیعباس، از آشکار شدن مقامات عرفانی ائمه، مانند امام صادق علیهالسلام، جلوگیری کردهاند.
۵.۴. عرفان والای ائمه
ائمه معصومین، مانند امام صادق علیهالسلام، دارای مقامات عرفانی والایی بودند که به دلیل موانع سیاسی، کمتر آشکار شده است. روایاتی مانند چرخش خانه با اشاره امام صادق، نشاندهنده عظمت عرفانی ایشان است که فراتر از عرفای دیگر بود.
این مقامات، چونان گنجهایی نهاناند که با کاوش در معارف اهل بیت، برای سالک آشکار میشوند.
﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ﴾ (سوره کهف، آیه ۱۱۰)
: «بگو: من تنها بشری مانند شما هستم که به من وحی میشود.»
این آیه از قرآن کریم، به مقام والای اولیای الهی اشاره دارد که با وحی و اتصال به حق، به کمال میرسند.
۵.۵. جمعبندی بخش پنجم
ائمه معصومین، قلههای عرفان اسلامیاند و تمامی عرفا، در برابر عظمت آنها، خاکسار بودهاند. تحریف تاریخی، جایگاه ائمه را کمرنگ کرده و عرفای دیگر را بهصورت غیرمنصفانه برجسته ساخته است. عرفان والای ائمه، گنجی نهان است که با کاوش در معارف اهل بیت، برای سالک آشکار میشود.
بخش ششم: قونوی، مولانا و نقش تدریس در عرفان
۶.۱. بزرگی قونوی و پختگی سخنانش
صدرالدین قونوی، شاگرد برجسته محیالدین ابن عربی، با پختگی در تبیین آرای استادش، شخصیتی بزرگ در عرفان اسلامی است. سخنان او، چونان مرواریدهایی تراشخوردهاند که از سخنان استادش منسجمتر و روشنترند. قونوی، با شرح دقیق مصباح الأنس، معارف عرفانی را بهصورت علمی و منظم ارائه کرده است.
این پختگی، نتیجه تدریس و بحث علمی اوست که او را از دیگر عرفا متمایز ساخته است.
۶.۲. برتری قونوی بر شمس تبریزی
قونوی، با تکیه بر مقام محیالدین، شمس تبریزی را به چالش کشید و او را از خود راند. این اقتدار، چونان ایستادگی کوهی استوار در برابر نسیمی گذرا است. شمس، با وجود تأثیرش بر مولانا، در برابر قونوی، که صاحب کسوت و استاد بود، جایگاهی نداشت.
این روایت، به عظمت علمی و عرفانی قونوی اشاره دارد که او را سلطان عرفان قونیه ساخته بود.
درنگ: صدرالدین قونوی، با پختگی سخنان و اقتدار علمی، شخصیتی برجسته در عرفان اسلامی است که شمس تبریزی را به حاشیه راند. |
۶.۳. تأثیر شمس بر مولانا
مولانا، تحت تأثیر شمس تبریزی، از جایگاه حجهالاسلام به عرفان عملی روی آورد و تحول یافت. این تحول، چونان بیداری گلی است که با نسیم معرفت، شکوفا میشود. شمس، با رندی و تجربه، مولانا را از مدرسه به سوی خانقاه هدایت کرد و او را به شاعری عارف تبدیل ساخت.
این تأثیر، نشاندهنده نقش شمس در بیداری عرفانی مولاناست، هرچند قونوی او را برتر میدانست.
۶.۴. نقش تدریس در پختگی عرفانی
تدریس، به دلیل تعامل با خواص، به تعمیق معرفت و پختگی عرفانی کمک میکند. قونوی، با تدریس و بحث علمی، به مرتبهای از پختگی رسید که او را از منبریان متمایز ساخت. تدریس، چونان کورهای است که طلای معرفت را خالص میکند و از ناخالصیهای عوامانه دور میسازد.
این اصل، به اهمیت آموزش علمی در مسیر سلوک عرفانی تأکید دارد.
۶.۵. روابط خانوادگی عرفا
روابط خانوادگی، مانند ازدواج مادر قونوی با محیالدین و دختر مولانا با شمس، پیوندهای عرفانی را تقویت کرد. این پیوندها، چونان رشتههایی هستند که عرفا را به هم متصل میکنند و معرفت را در میان آنها جاری میسازند. هرچند نتایج این پیوندها متفاوت بود، اما نقش آنها در عرفان اسلامی غیرقابلانکار است.
این روابط، نشاندهنده تعاملات عمیق میان عرفای بزرگ است که فراتر از علم، به زندگی آنها نیز نفوذ کرده بود.
۶.۶. ناز و نیاز در عرفان
عرفان، نیازمند ناز و نیاز است؛ نماز بدون زکات، که نشانه نیاز است، مقبول نمیافتد. این اصل، چونان دو بال پرندهای است که بدون یکی، پرواز ممکن نیست. ناز و نیاز، اخلاص و تسلیم در برابر حق را نشان میدهند و شرط قبولی عبادتاند.
﴿يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ﴾ (سوره بقره، آیه ۳)
: «نماز را برپا میدارند و زکات میدهند.»
این آیه از قرآن کریم، به اهمیت ناز و نیاز در عبادت اشاره دارد که در عرفان، شرط کمال است.
۶.۷. جمعبندی بخش ششم
صدرالدین قونوی، با پختگی سخنان و اقتدار علمی، شخصیتی برجسته در عرفان اسلامی است که شمس تبریزی را به حاشیه راند. تأثیر شمس بر مولانا، او را به عرفان عملی هدایت کرد و تدریس، پختگی عرفانی قونوی را تقویت نمود. روابط خانوادگی و ناز و نیاز، پیوندهای عرفانی را عمیقتر کردند و عرفان را به زندگی عرفا پیوند زدند.
نتیجهگیری نهایی
مصباح الأنس، با کاوش در مقام انسان کامل راهنمایی عمیق برای فهم ارتباط او با عوالم وجودی ارائه میدهد. انسان کامل، با مراقبت الهی، سریان در اسما و مواطن، و سیر نزولی و صعودی، به جامعیت میرسد و اولوالالباب را به حیرت میاندازد. شرب فطاب، او را به طهارت و تعادل هدایت میکند و علم الحکمه و فصلالخطاب، او را هادی نفوس میسازد. نقد تاریخی، بر ضرورت بازگشت به عرفان اصیل ائمه معصومین تأکید دارد که قلههای معرفتاند. قونوی، با پختگی و اقتدار، معارف عرفانی را تبیین کرد و تدریس، پختگی او را تقویت نمود.
با نظارت صادق خادمی |