متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 626)
دیباچه
مناجات، به مثابه نجوای عاشقانه انسان با معبود، در منظومه عرفانی مصباح الانس جایگاهی بس والا دارد. این اثر، که از مکتب ابنعربی الهام گرفته، انسان را به سفری وجودی از شناخت ذات الهی تا درک عجز خویش و طلب کمال فرا میخواند.
بخش اول: شأنیت انسان کامل و مناجات تحلیلی
اهمیت مناجات در مصباح الانس
مناجات در مصباح الانس، نهتنها گفتوگویی عرفانی میان انسان و پروردگار است، بلکه راهی برای نیل به کمال انسانی معرفی شده است. این مناجات، با الهام از ساختار سوره فاتحه، انسان را به سوی پیوستگی وجودی با خدا هدایت میکند. این ارتباط در دو سطح تحلیل میشود: شأنیت انسان کامل و مناجات تحلیلی. انسان کامل، به مثابه آیینهای که کمال الهی را منعکس میکند، واسطهای میان خدا و خلق است و مناجات او، تجلی این ارتباط وجودی است.
درنگ: مناجات در مصباح الانس، پلی است میان انسان و خدا که با الهام از سوره فاتحه، انسان را از روزمرگی به سوی استکمال وجودی رهنمون میسازد.
شأنیت انسان کامل
انسان کامل، در عرفان اسلامی و بهویژه در مکتب ابنعربی، مظهر تام اسما و صفات الهی است. او موجودی است که در ساحت وجودی خویش، کمال الهی را بازمیتاباند و واسطهای میان حق و خلق محسوب میشود. این شأنیت، در سه عنصر کلیدی خدا، خلق و طلب کمال متجلی میشود. انسان کامل، با شناخت خدا و درک جایگاه خلقی خویش، به سوی استکمال گام برمیدارد.
مناجات به لسان کمال
مناجات به لسان کمال، با زبانی تغزلی و فاخر، معانی عمیق عرفانی را بیان میکند. این مناجات، با الهام از سوره فاتحه، بر پیوستگی وجودی انسان با خدا تأکید دارد. حسن اتصال در این مناجات، به معنای نجوای عاشقانهای است که انسان را از عجز به سوی کمال هدایت میکند. این پیوستگی در سه بعد صفات الهی، عجز انسانی و طلب هدایت آشکار میشود.
بخش دوم: ساختار سهگانه مناجات و تبیین صفات الهی
ساختار سهگانه مناجات
مناجات در مصباح الانس به سه بخش تقسیم میشود که هر یک بازتابی از ساختار سوره فاتحه است:
- حمد الهی: توصیف صفات ذاتی و فعلی پروردگار، که بر جمال و جلال الهی تمرکز دارد.
- اعتراف به عجز و قصور: انسان در برابر عظمت الهی، خود را ناتوان و محتاج میبیند.
- طلب هدایت و سعادت: انسان از خدا درخواست انس، هدایت و رسیدن به کمال میکند.
این ساختار سهگانه، انسان را از شناخت خدا به شناخت خویش و سپس طلب کمال هدایت میکند. سوره فاتحه، با آیات ﴿اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ (: سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است)، ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (: تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم) و ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ (: ما را به راه راست هدایت کن)، این حرکت وجودی را به زیبایی ترسیم میکند.
درنگ: ساختار سهگانه مناجات، با الهام از سوره فاتحه، انسان را از حمد الهی به اعتراف عجز و سپس طلب هدایت رهنمون میسازد، که این حرکت، سفری وجودی به سوی کمال است.
صفات الهی: جمال، جلال و افعال
صفات الهی به دو دسته جمالی (مانند رحمت و کرم) و جلالی (مانند قهار و جبار) تقسیم میشوند که از طریق افعال الهی در خلق ظهور مییابند. این صفات، مبنای شناخت انسان از خدا و حرکت او به سوی کمال است. جمال الهی، انسان را به انس و محبت دعوت میکند، در حالی که جلال الهی، خوف و حرمت را در دل او میافزاید.
اعتراف به عجز و قصور
انسان در برابر عظمت الهی، خود را عاجز و قاصر مییابد. این اعتراف، زمینهساز استقامت و استکمال است. درک محدودیتهای وجودی، انسان را از روزمرگی به سوی طلب کمال سوق میدهد. بدون این ادراک، انسان در گرداب روزمرگی گرفتار میماند و از حرکت به سوی کمال بازمیماند.
استقامت و استکمال در برابر استعانت
استقامت، صفتی خلقی است که انسان را به پایداری در مسیر حق وا میدارد. این استقامت، دربردارنده استعانت (کمکخواهی از خدا) است، اما استعانت بهتنهایی نمیتواند جایگزین استقامت شود. استقامت، نقش فعال انسان در فرآیند استکمال را نشان میدهد، در حالی که استعانت، واگذاری امور به خداست.
درنگ: استقامت، به مثابه ستونی استوار، انسان را در مسیر کمال نگه میدارد، در حالی که استعانت، چون نسیمی الهی، او را در این مسیر یاری میرساند.
بخش سوم: انس و خوف در برابر جمال و جلال
طلب انس با خدا
انسان در مناجات، انس با جمال الهی و پناه بردن از غضب جلال الهی را طلب میکند. انس با خدا، رابطهای عاشقانه و وجودی است که انسان را از ضلالت و گمراهی حفظ میکند. با این حال، این انس در میان انسانها کمیاب است و بسیاری در عبادات خود فاقد خضوع و خشوعاند.
تمثیلی زیبا در این باره چنین است: انسان تشنهای است که کوزهای آهنین پر از آب در دست دارد، اما به سبب بسته بودن درِ کوزه، از نوشیدن محروم است. این کوزه، نماد عطش انسان به خدا و ناتوانی او در وصول به ذات الهی بدون هدایت است.
خوف و انس در برابر جلال و جمال
خوف از جلال الهی و انس با جمال الهی، دو وجه مکمل رابطه انسان با خداست. خوف از جلال، نه صرفاً ترس از عذاب، بلکه درک عظمت الهی است که حتی معصومان را به خشیت وا میدارد. انس با جمال نیز، جذب شدن به لطف و رحمت الهی است که انسان را از گرفتاری در نفس و گناه بازمیدارد.
درنگ: خوف از جلال الهی، چون نگهبانی هوشیار، انسان را از ضلالت حفظ میکند، و انس با جمال الهی، چون چشمهای زلال، قلب او را به سوی محبت الهی سیراب میسازد.
نقد ترس صرف از عمل
ترس از خدا نباید به ترس از عمل (گناه) محدود شود، بلکه باید از جلال الهی ناشی گردد. حتی معصومان، به دلیل معرفت عمیق به جلال خدا، خوف بیشتری دارند. این دیدگاه، عرفان را از اخلاقیات متعارف متمایز میکند، زیرا خوف عارفان از عظمت الهی است، نه صرفاً ترس از عقوبت.
بخش چهارم: تحلیل آیات قرآنی و عرفان ذاتی
تحلیل آیه ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾
آیه ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ (: بگو او خدای یگانه است)، به مثابه شناسنامه ذات الهی است. «هو» به ذات باطنی خدا و «الله» به اسم جامع الهی اشاره دارد. احدیت (یگانگی مطلق) و واحدیت (یکتایی در صفات)، دو مرتبه از تعین الهی هستند که در این آیه متجلی شدهاند. این آیه، با تأکید بر عدم وجود چیزی فراتر از احدیت، عمق عرفانی خود را آشکار میسازد.
درنگ: آیه ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾، چون آیینهای زلال، ذات یگانه الهی را در دو مرتبه احدیت و واحدیت به نمایش میگذارد.
ترتیب آیات ﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ﴾
ترتیب آیات ﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ﴾ (: نزاییده و زاییده نشده)، از منظر استدلالی قابل تأمل است. نفی فرزند داشتن خدا (لم یلد) مقدم شده تا زمینهای برای نفی زاییده شدن او (لم یولد) فراهم آید. این ترتیب، از نظر منطقی محکمتر است، زیرا نفی فرزند داشتن، امری ملموستر و قابل اثباتتر در برابر ادعاهای مخالفان است.
لقاء ذاتی و عرفان محبوبین
عرفان محبین، بر صفات الهی تمرکز دارد، در حالی که عرفان محبوبین، به سوی لقاء ذاتی، یعنی ملاقات با ذات خدا بدون واسطه اسما و صفات، سوق مییابد. این مرتبه، مختص اولیا و معصومان است که با شهادت یا مسمومیت به این مقام میرسند. در این مرتبه، جنت و نار بیمعنا میشوند و انسان در ذات الهی غرق میگردد.
درنگ: عرفان محبوبین، چون قلهای رفیع، انسان را به لقاء ذاتی رهنمون میسازد، جایی که صفات و نعمتها رنگ میبازند و تنها ذات الهی باقی میماند.
نقد عرفان صفاتی
عرفان محبین، که بر صفات الهی مانند جنت و نعمت تمرکز دارد، در مقایسه با عرفان ذاتی، محدود و نازل است. عرفان ذاتی، با تأکید بر وصول به ذات الهی، غایت نهایی عرفان معرفی میشود. این دیدگاه، با تمثیلاتی مانند تشنگی به آب در کوزه آهنی، عطش انسان به خدا و ناتوانی او در وصول بدون هدایت را نشان میدهد.
بخش پنجم: نقد اجتماعی و عرفان متعهد
نقد رفتارهای اجتماعی
مصباح الانس، با اشاره به رفتارهای اجتماعی مانند اسراف و تجملگرایی، ضرورت عرفانی متعهد به جامعه را تأکید میکند. عارف واقعی، ضمن انس با خدا، به فکر اصلاح خلق است. این بخش، عرفان را از انزوای فردی خارج کرده و آن را بهعنوان ابزاری برای بهبود جامعه معرفی میکند.
تمثیلی در این باره چنین است: عارف، چون چشمهای جوشان، نهتنها خود را سیراب میکند، بلکه دشت تشنه جامعه را نیز سیراب میسازد. این تعهد، عرفان را از محبوس ماندن در خلوت فردی به سوی خدمت به خلق هدایت میکند.
درنگ: عرفان متعهد، چون خورشیدی تابان، نهتنها قلب عارف را روشن میکند، بلکه جامعه را از تاریکی جهل و اسراف رهایی میبخشد.
مثالهای عامهفهم و تبیین عرفانی
مصباح الانس از مثالهایی مانند تشنگی به آب در کوزه آهنی، رانندگی بیاحتیاط و محشر برای تبیین مفاهیم عرفانی بهره میگیرد. این مثالها، مفاهیم پیچیده را برای مخاطب ملموس میکنند. برای نمونه، رانندگی بیاحتیاط، نماد غفلت انسان از خطراتی است که در کمین اوست، و محشر، تجلی عظمت الهی و حسرت انسان در برابر آن است.
جمعبندی
مصباح الانس، به مثابه چراغی فروزان در مسیر عرفان، انسان را به سفری وجودی از شناخت خدا، درک عجز خویش و طلب کمال دعوت میکند. این سفر، با الهام از آیات قرآنی مانند ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ و ﴿لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ﴾، ذات یگانه و بینیاز الهی را به تصویر میکشد. تمایز میان عرفان محبین و محبوبین، نشاندهنده عمق این اثر است که فراتر از صفات، به ذات مطلق پروردگار نظر دارد. نقد رفتارهای اجتماعی، عرفان را به ابزاری برای اصلاح فرد و جامعه تبدیل میکند.
با نظارت صادق خادمی