در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 632

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 632)

بخش یکم: اقتدار ذاتی الهی و تجلیات وجودی

درس‌گفتار حاضر، با محوریت نوار شماره 632 از مجموعه مصباح الانس، به تبیین عرفانی و فلسفی مقام انسان نقد دیدگاه‌های جبرگرایانه و تحقیرکننده انسان می‌پردازد. این بخش، با مناجاتی عمیق آغاز می‌شود که اقتدار ذاتی خداوند را در قالب تجلیات محسوس و آثار خاص الهی به تصویر می‌کشد.

مناجات و اقتدار الهی

مناجات آغازین، با عبارتی عمیق و پرمعنا، ظرف اقتدار الهی را به نمایش می‌گذارد:

فَأَزْعَمْتَ هَذِهِ خَاضِعَةً لِأَمْرِكَ وَقَبِلْتَ ذَلِكَ الْمُرَادَ مِنَ التَّجَلِّي الْمَحْسُوسِ الْمُقْتَضِي لِلْآثَارِ الْمَخْصُوصَةِ وَقَهَرْتَهَا أَنْتَ بِالْقَهْرِ الذَّاتِيِّ

: «پس تو خود دانستی که این [جهان] خاضع به امر توست و مراد را از تجلی محسوس که مقتضی آثار خاص است پذیرفتی و آن را با قهر ذاتی خود مقهور ساختی.»

این فراز، به اقتدار ذاتی خداوند اشاره دارد که تمامی مخلوقات را تحت امر خود قرار داده و تجلیاتش را در قالب آثار خاص متجلی می‌سازد. این مفهوم، با نظریه وحدت وجود هم‌خوانی دارد که خداوند را فاعل کل و مخلوقات را مظاهر فعل او می‌داند. خداوند، نقاش ازل است که با علم و قدرت ذاتی خود، تمامی موجودات را در قالب تجلیات جمالی و جلالی خلق کرده است. این تجلی، نه تنها شامل خیر و شر، بلکه تمامی تعینات وجودی را در بر می‌گیرد.

درنگ: اقتدار ذاتی خداوند، تمامی مخلوقات را دربرمی‌گیرد و آنان را به‌عنوان مظاهر تجلیات الهی، تحت امر و اراده او قرار می‌دهد. این اقتدار، نه تنها در خلقت، بلکه در تمامی افعال و آثار مخلوقات نیز متجلی است.

مخلوقات به‌عنوان فعل الهی

جهان، آیینه جمال و جلال الهی است و مخلوقات، تجلیات فعل خداوند هستند که به قدر استعداد وجودی خود خلق شده‌اند. این دیدگاه، به نظریه فیض الهی اشاره دارد که مخلوقات را مظهر صفات الهی می‌داند. هر مخلوق، به اندازه ظرفیت وجودی خود، جلوه‌ای از اسما و صفات الهی را در خود متجلی می‌سازد. استعداد هر مخلوق، حد و مرز دریافت فیض الهی را تعیین می‌کند، اما این حد، مانع از جامعیت فیض الهی نیست.

استعداد خلق و محدودیت وجودی

خداوند، مخلوقات را به قدر استعدادشان خلق کرده است. این استعداد، به معنای ظرفیت وجودی برای دریافت فیض الهی است. مخلوقات، نه بیش از اراده الهی هستند و نه جز آنچه خداوند برایشان مقدر کرده، می‌توانند باشند. این اصل، به هماهنگی کامل بین اراده الهی و وجود مخلوقات اشاره دارد. استعداد، همچون ظرفی است که فیض الهی در آن ریخته می‌شود، و هر مخلوق، به اندازه گنجایش این ظرف، از فیض بهره‌مند می‌گردد.

فعل مخلوقات از خداوند

هر آنچه مخلوقات انجام می‌دهند، از خداوند است و وجودشان، فعل اوست. این دیدگاه، به وحدت فعل در عرفان اسلامی اشاره دارد. تمامی افعال مخلوقات، در نهایت، به اراده الهی بازمی‌گردد. این نسبت، به معنای نفی اختیار نیست، بلکه به هماهنگی افعال انسانی با اراده الهی اشاره دارد. انسان، همچون آیینه‌ای است که نور الهی را در خود بازتاب می‌دهد، اما این بازتاب، به اندازه ظرفیت آیینه است.

بخش دوم: نقد جبرگرایی و تبیین اختیار انسانی

یکی از محورهای اصلی این درس‌گفتار، نقد دیدگاه‌های جبرگرایانه‌ای است که انسان را فاقد اختیار و صرفاً تابع اراده الهی می‌دانند. این بخش، با تأکید بر کرامت انسانی و هماهنگی اختیار انسان با اراده الهی، به تبیین مفهوم امر بین الامرین می‌پردازد.

نفی جبرگرایی و تمثیل مرده‌شویی

دیدگاه جبرگرایانه‌ای که انسان را مانند «کالميت فى يدى الغسال» (مرده‌ای در دست مرده‌شور) می‌داند، به شدت مورد نقد قرار می‌گیرد. انسان، نه مرده‌ای بی‌اختیار است و نه خداوند، مرده‌شوری است که او را به اجبار می‌شوید. این تمثیل، حتی با وجود دستگاه‌های مدرن مرده‌شویی، نمی‌تواند بیانگر رابطه انسان و خدا باشد. انسان، مخلوقی است دارای عقل و اراده، و خداوند، خالقی است که او را با کرامت آفریده است.

تمثیل مرده‌شویی، به نقد دیدگاه‌هایی می‌پردازد که انسان را فاقد اختیار و صرفاً تابع جبر الهی می‌دانند. این دیدگاه، با عرفان علوی که انسان را مظهر عظمت الهی می‌داند، در تضاد است. انسان، همچون گوهری است که در معدن وجود الهی صیقل می‌یابد، نه سنگی بی‌جان که در دستان غسال حرکت کند.

درنگ: انسان، مخلوقی دارای اختیار و کرامت است و خداوند، خالقی است که او را با عقل و اراده آفریده. دیدگاه جبرگرایانه، که انسان را به مرده‌ای بی‌جان تشبیه می‌کند، با عرفان اسلامی و کرامت انسانی ناسازگار است.

نفی نجاست میت مؤمن

یکی دیگر از نقدهای این درس‌گفتار، به دیدگاه‌های فقهی‌ای است که میت مؤمن را نجس می‌دانند. غسل میت، عملی تشریفاتی و معنوی است که برای احترام به مقام انسان انجام می‌شود، نه برای رفع نجاست. نجاست، چه ظاهری و چه باطنی، با آب پاک نمی‌شود، بلکه غسل، نشانه‌ای از کرامت انسانی و احترام به جایگاه اوست.

اختیار انسانی و هماهنگی با اراده الهی

انسان، دارای اختیار و اراده است، اما این اختیار، در حد وجود اوست و با اراده الهی هماهنگ است. این دیدگاه، به نظریه امر بین الامرین اشاره دارد که نه جبر مطلق را می‌پذیرد و نه اختیار مطلق را. انسان، همچون دانه‌ای در خرمن وجود الهی است که هویت خود را دارد، اما از کل وجود الهی جدا نیست.

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ

: «اوست که شما و آنچه را انجام می‌دهید آفرید» (قرآن کریم، سوره صافات: ۹۶).

این آیه، به وحدت وجودی بین انسان و خداوند اشاره دارد که تمامی افعال انسان، در نهایت، به اراده الهی بازمی‌گردد، اما این بازگشت، به معنای نفی هویت و اختیار او نیست.

تمثیل دانه و خرمن

اختیار انسانی، مانند دانه‌ای در خرمن است که نمی‌توان آن را از کل جدا کرد، اما این دانه، خود دارای هویت است. تفاوت بین دانه و خرمن، در کمیت است، نه در کیفیت وجود. گندم، چه دانه باشد و چه خرمن، گندم است. این تمثیل، به هماهنگی بین اختیار انسانی و اراده الهی اشاره دارد. انسان، بخشی از وجود الهی است، اما این وحدت، به معنای نفی هویت او نیست.

نفی شرک در اشاعه

شرک، در اصالت دادن به دانه (انسان) در برابر خرمن (خدا) رخ می‌دهد. دیدگاه‌هایی که انسان را مستقل از خدا می‌دانند، به شرک منجر می‌شوند. عرفان اسلامی، انسان را مظهر خداوند معرفی می‌کند که تمامی وجودش، جلوه‌ای از اسما و صفات الهی است.

بخش سوم: انسان، مظهر اسما و صفات الهی

این بخش، به تبیین جایگاه انسان به‌عنوان خلیفه الله و مظهر تمامی اسما و صفات الهی می‌پردازد. انسان، آیینه‌ای است که تمامی صفات الهی را به‌صورت بالقوه در خود دارد.

اسما و صفات در انسان

تمامی اسما و صفات الهی در انسان موجود است، اما به اندازه ظرفیت وجودی او. انسان، به‌عنوان خلیفه الله، جامعیت صفات الهی را در خود دارد، اما این جامعیت، در مراتب ظهور متفاوت است. انسان، همچون گوهری است که نور الهی را در خود بازتاب می‌دهد، اما شدت این بازتاب، به ظرفیت وجودی او بستگی دارد.

کیفیت و کمیت وجود

تفاوت بین انسان و خداوند، در کمیت وجود است، نه در کیفیت. گندم، چه دانه باشد و چه خرمن، در ماهیت گندم است. این دیدگاه، به وحدت وجودی اشاره دارد که تفاوت بین انسان و خدا را در مراتب ظهور می‌داند، نه در ماهیت وجود.

درنگ: انسان، مظهر تمامی اسما و صفات الهی است، اما این تجلی، به اندازه ظرفیت وجودی اوست. تفاوت بین انسان و خدا، در کمیت وجود است، نه در کیفیت.

نفی تحقیر انسان

انسان نباید خود را مرده یا نجس بداند، زیرا او مظهر جمال و جلال الهی است. این دیدگاه، به کرامت ذاتی انسان در عرفان اسلامی اشاره دارد. انسان، آیینه تمام‌نمای صفات الهی است و تحقیر او، در تضاد با این مقام والاست.

خداوند، نقاش ازل

خداوند، نقاش ازل است که تمامی مخلوقات را با علم و قدرت ذاتی خود خلق کرده است. این تصویر، به خلاقیت مطلق خداوند اشاره دارد که تمامی موجودات را به‌عنوان مظاهر علم و قدرت او آفریده است.

ذکر و مذکور

خداوند، هم ذکر است و هم مذکور. تمامی مخلوقات، مظهر قدرت و امر مطاع او هستند. این مفهوم، به وحدت بین ذاکر و مذکور در عرفان اسلامی اشاره دارد که خداوند را محور تمامی افعال و ظهورات معرفی می‌کند.

بخش چهارم: نقد تحریفات عرفانی و بازگشت به عرفان علوی

این بخش، به نقد تحریفات عرفانی و فقهی‌ای می‌پردازد که انسان را تحقیر کرده و عرفان را به گدایی و فقر ظاهری تقلیل داده‌اند. عرفان علوی، با تأکید بر کرامت و اقتدار انسانی، در برابر این تحریفات قرار می‌گیرد.

نفی گدایی در عرفان

عرفان واقعی، گدایی نیست، بلکه اقتدار و کرامت است. فقر در عرفان، به معنای تهی شدن از خودیت و رسیدن به فخر الهی است، نه گدایی و وابستگی مادی. عرفان، همچون گوهری است که انسان را از بند خودیت آزاد می‌کند و به سوی عظمت الهی رهنمون می‌سازد.

نقد فرهنگ گدایی در علم و عرفان

علما و عرفا نباید به گدایی و وابستگی مادی تن دهند، بلکه باید در مسیر فی سبیل الله خدمت کنند. این نقد، به ضرورت حفظ کرامت عالمان و عارفان در برابر وابستگی‌های مادی اشاره دارد. عالم و عارف، همچون ستارگانی هستند که با نور علم و معرفت، راه هدایت را روشن می‌کنند، نه با دست دراز کردن به سوی دنیا.

نفی اضطراب و بی‌خیالی در عرفان

عارف واقعی، از اضطراب به دور است، اما این به معنای بی‌خیالی نیست، بلکه نتیجه توکل و همت است. عرفان، پویایی و تفکر را به همراه دارد و عارف را فردی فعال و متفکر معرفی می‌کند. عارف، همچون درختی است که ریشه در ایمان دارد و شاخه‌هایش به سوی آسمان معرفت گسترده است.

عرفان معصومین در برابر تحریفات

عرفان معصومین، عرفانی است که اقتدار، نظافت، و کرامت را به همراه دارد، نه گدایی و شطحیات. این عرفان، انسان را به سوی بزرگی و عبادت از سر عشق رهنمون می‌سازد. کلام امیرمؤمنان علیه‌السلام، «لا خوف من النارك ولا طمع لجنتك»، به این عرفان اشاره دارد که عبادت را از سر وجد و عشق می‌داند، نه از ترس یا طمع.

درنگ: عرفان علوی، انسان را به سوی اقتدار، کرامت، و عبادت از سر عشق رهنمون می‌سازد. این عرفان، در برابر تحریفاتی که عرفان را به گدایی و فقر ظاهری تقلیل داده‌اند، ایستادگی می‌کند.

وجد در برابر حب

وجد، بالاتر از حب است، زیرا حب با شهوت همراه است، اما وجد، محبت خالص است. این تمایز، به مراتب محبت در عرفان اسلامی اشاره دارد که وجد را به‌عنوان بالاترین مرتبه عشق به خدا معرفی می‌کند. وجد، همچون نسیمی است که روح را به سوی معبود می‌برد، بی‌آنکه آلوده به خواهش‌های نفسانی باشد.

نقش معصومین در تحول عالم

حضور معصومین، حتی جهنم را به گلستان تبدیل می‌کند، زیرا آن‌ها مظهر کمال الهی‌اند. این مفهوم، به مقام ولایت معصومین اشاره دارد که قادر به تحول عالم و حتی تغییر سرنوشت جهنم هستند. معصومین، همچون خورشیدهایی هستند که با نور وجودشان، تاریکی‌های عالم را به روشنایی مبدل می‌سازند.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره 632 از مجموعه مصباح الانس، با تکیه بر مفاهیم عرفانی و فلسفی، به تبیین جایگاه انسان به‌عنوان مظهر اسما و صفات الهی و نقد دیدگاه‌های جبرگرایانه و تحقیرکننده انسان پرداخته است. انسان، نه مرده‌ای در دست مرده‌شور الهی است و نه فاقد اختیار و کرامت. عرفان اسلامی، با تأکید بر امر بین الامرین و اشاعه وجودی، انسان را مظهر تمامی صفات الهی می‌داند که در هماهنگی با اراده الهی عمل می‌کند. این درس‌گفتار، با نقد فرهنگ گدایی و تحقیر در برخی تفاسیر عرفانی و فقهی، به عرفان علوی و کرامت انسانی تأکید دارد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، فتح اول به چه معناست؟

2. طبق متن، کدام اسم در میان اسمای الوهیت اعظم است؟

3. بر اساس متن، امهات اسمای الوهیت کدام‌اند؟

4. طبق متن، چرا اسم قادر در مرتبه افعال اعظم است؟

5. بر اساس متن، چرا حی رأس اسمای الوهیت است؟

6. اسم اعظم به اعرفیت و شهرت وابسته است.

7. حی و قیوم از اجزای اسم اعظم محسوب می‌شوند.

8. انسان کامل به عنوان اسم اعظم واجب بالذات است.

9. اسمای الوهیت ظهورات ذات و مانند ظل برای حضرت ذات‌اند.

10. اسم اعظم منحصراً یک اسم واحد است و متعدد نیست.

11. منظور از فتح اول در متن چیست؟

12. چرا اسم الله اعظم اسمای الوهیت است؟

13. تفاوت مظهر و مظهر در چیست؟

14. چرا حی رأس اسمای الوهیت محسوب می‌شود؟

15. چرا اعرفیت اسما ربطی به اعظمیت ندارد؟

پاسخنامه

1. ایجاد موجودات

2. الله

3. حی، عالم، مرید، قادر

4. چون خالق، باری و مصور تابع آن‌اند

5. چون شرط همه اسما و جامع احکام است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. فتح اول به معنای ایجاد موجودات است که در ظرف ظهور رخ می‌دهد.

12. چون اسم الله ظرف جمع اسمای الوهیت و جامع احدیت آن‌هاست.

13. مظهر وجوبی است و تا ظرف اسمای افعال ادامه دارد، اما مظهر غیر وجوبی است.

14. چون حی شرط همه اسما و جامع احکام فعال و دراک است.

15. چون اعظمیت اسم اعظم به خفای آن وابسته است، نه به شهرت و اعرفیت.

فوتر بهینه‌شده