متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 633)
دیباچه
این کتاب، با الهام از درسگفتارهای عمیق و عرفانی آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین و تحلیل مفاهیم بنیادین الهیات و عرفان اسلامی میپردازد. در این اثر، با نگاهی ژرف به رابطه انسان و ذات الهی، بر پویایی وجودی، استعداد بیکران و گرایش ذاتی موجودات به کمال مطلق تأکید شده است. نقد دیدگاههای سنتی فلسفی، بهویژه مفاهیم ماهیتگرایانه و جبرگرایانه، در کنار ارائه بدیلی مبتنی بر توحید افعالی و وجودی، محور اصلی این نوشتار را تشکیل میدهد.
بخش نخست: پویایی وجود و نقد محدودیتهای ماهیتگرایانه
انقیاد ذاتی و نقد محدودیتهای وجودی
در نگرش عرفانی، هر موجودی از سرچشمه الهی ظهور یافته و به سوی کمال مطلق در حرکت است. درسگفتار با طرح مفهوم «انقیاد ذاتی» آغاز میشود که در فلسفه سنتی، به معنای تسلیم موجودات به مرتبهای محدود و ثابت تفسیر شده است: «انقیادا ذاتیا لا یشوبه اضطراب لعلمه الذاتی بعدم قابلیتها لما فوقها». این دیدگاه، ریشه در فلسفه ارسطویی دارد که موجودات را در چارچوب ماهیتهای ثابت و محدود تعریف میکند. با این حال، این درسگفتار با قاطعیت این رویکرد را به چالش میکشد و استدلال میکند که چنین نگرشی، پویایی وجودی موجودات را نادیده میگیرد. استعداد موجودات، بهویژه انسان، نه محدود، بلکه بیکران است، زیرا هر موجودی مظهر تجلیات الهی است و به سوی کمال مطلق گرایش دارد.
درنگ: استعداد موجودات، بهویژه انسان، نامحدود است و هر ذره از هستی، به دلیل تعین الهی، به سوی کمال مطلق سوق مییابد. این دیدگاه، با رد محدودیتهای ماهیتگرایانه، بر پویایی وجودی تأکید دارد.
این نقد، با آیه شریفه وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ (اسراء: ۷۰، : «و بهراستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم») همخوانی دارد که بر کرامت ذاتی و استعداد بیکران انسانی تأکید میورزد. انسان، همانند آیینهای است که نور بیپایان الهی را در خود منعکس میکند، و هرگونه محدودیت در این آیینه، تنها سایهای موقت از موانع ظاهری است.
گرایش ذاتی به سلطانی و خداگونه شدن
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، تأکید بر گرایش ذاتی انسان به سلطانی و خداگونه شدن است: «این که کسی طلب سلطانی نمیکند این هم درست نیست، انسانها همه دنبال خدایی کردن هستند». برخلاف دیدگاه سنتی که موجودات را به مرتبهای ثابت و محدود مقید میداند، این نگرش عرفانی، انسان را موجودی میبیند که به دلیل تعین الهی، به کمال مطلق و الوهیت گرایش دارد. حتی کسانی که به صراحت ادعای الوهیت نمیکنند، در باطن به سوی این کمال در حرکتاند، گویی هر ذره از وجودشان فریاد میزند: «وحده لا شریک له».
درنگ: گرایش به سلطانی و خداگونه شدن، نه هوس، بلکه حقیقتی وجودی است که در ذات هر موجودی نهفته است. این گرایش، ریشه در تعینات الهی دارد که هر موجودی را به سوی وحدت و کمال مطلق هدایت میکند.
این دیدگاه، با حدیث شریف «تخلقوا بأخلاق الله» همسو است که انسان را به تجلی صفات الهی دعوت میکند. انسان، همانند رودی است که به سوی دریای بیکران الهی جاری است، و هیچ مانعی جز موانع موقتی نمیتواند این جریان را متوقف سازد.
موانع موقتی و احیای اشتهای کمالجویی
درسگفتار به موانع موقتی که اشتهای کمالجویی انسان را تحتالشعاع قرار میدهند، اشاره میکند: «گرفتاریها که پیش میآید، موانع که پیش میآید، یک مقدار اشتهای انسان کور میشود». این موانع، مانند فقر، بیماری یا زندان، تنها سایههایی گذرا هستند که گرایش ذاتی انسان به کمال را موقتاً کاهش میدهند. با رفع این موانع، اشتهای وجودی انسان دوباره احیا میشود، گویی بذری که در خاک نهفته است، با باران رحمت الهی سر از خاک برمیآورد.
این تحلیل، با روانشناسی عرفانی همخوانی دارد که شرایط محیطی را عاملی موقتی، نه تعیینکننده، میداند. انسان، با غلبه بر این موانع، میتواند به مراتب عالی وجودی دست یابد، همانند پرندهای که از قفس رهایی یافته و به سوی آسمان بیکران پرواز میکند.
بخش دوم: نقد مفاهیم فلسفی سنتی و ارائه بدیل عرفانی
نقد مفهوم ماهیت و محدودیتنگری
درسگفتار، مفهوم ماهیت را بهعنوان ریشه محدودیتنگری در فلسفه کلاسیک به شدت نقد میکند: «یک ماهیت آمده بدبخت کرده مردم دنیا را و آخرتشان را به باد داد». این مفهوم، که از ارسطو به ابنسینا و سپس به فلسفه اسلامی منتقل شده، موجودات را در چارچوبهای ثابت و محدود محصور میکند. در مقابل، این نگرش عرفانی، وجود را مقدم بر ماهیت میداند و بر بیکرانی هستی تأکید میورزد. ماهیت، همانند قفسی است که پرنده وجود را در خود زندانی کرده، اما حقیقت وجود، آزاد و بیحد است.
درنگ: مفهوم ماهیت، با محدود کردن موجودات در چارچوبهای ثابت، مانع از درک پویایی و بیکرانی وجودی آنها میشود. عرفان اسلامی، با مقدم دانستن وجود بر ماهیت، این محدودیت را نفی میکند.
این نقد، با فلسفه ملاصدرا که وجود را اصل و ماهیت را عَرَض میداند، همسو است. آیه شریفه فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره: ۱۱۵، : «هر کجا رو کنید، آنجا وجه خداست») نیز بر وحدت وجودی و بیکرانی هستی گواهی میدهد.
نقد جبرگرایی و تأکید بر اختیار ظهوری
یکی از انتقادات محوری درسگفتار، رد جبرگرایی فلسفی است که انسان را به تختهسنگی بیاختیار تشبیه میکند: «خرافهترین حرف جبر است». این دیدگاه، با انکار اختیار و پویایی انسان، او را از مسئولیت و کمالجویی محروم میسازد. در مقابل، درسگفتار بر اختیار ظهوری و تعینی انسان تأکید میکند که در آن، انسان مظهر اسماء الهی است و در عین انقیاد به اراده الهی، از آزادی در سیر به سوی کمال برخوردار است.
این تحلیل، با آیه شریفه إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان: ۳، : «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس») همخوانی دارد که بر اختیار انسان در انتخاب مسیر تأکید میورزد. انسان، همانند مسافری است که در مسیر بیکران الهی، با اختیار خود گام برمیدارد، اما مقصد نهایی او به سوی ذات الهی است.
وجودی بودن خیر و شر
درسگفتار، دیدگاه سنتی که شر را عدم میداند، به شدت نقد میکند: «شر وجودی است، خیر هم وجودی است». این دیدگاه، با رد نظریه اهرمنی و شر بهعنوان عدم، بر توحید افعالی تأکید دارد که همه خیر و شر را مظهر اسماء الهی میداند. شر، مظهر اسماء جلالی مانند قاطع و باطش است، در حالی که خیر، مظهر اسماء جمالی است. این دو، متضاد یکدیگرند، نه نقيض، و هر دو در نظام الهی جایگاه دارند.
قالب ادامه مییابد…
درنگ: خیر و شر هر دو وجودی هستند و مظهر اسماء الهیاند. شر، تجلی اسماء جلالی و خیر، تجلی اسماء جمالی است، و این دو در نظام توحیدی الهی متضاد، نه نقيض، یکدیگرند.
این تحلیل، با آیه شریفه كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ (نساء: ۷۸، : «همه از جانب خداست») همسو است که خیر و شر را به اراده الهی نسبت میدهد. همانند دو روی یک سکه، خیر و شر در نظام هستی مکمل یکدیگرند و هر دو از سرچشمه الهی جوشیدهاند.
نقد تفکیک خیر و شر از خدا
درسگفتار به بررسی حدیث شریف «الخير كله بيديك والشر ليس اليك» میپردازد و استدلال میکند که اگرچه شر به نفس انسانی نسبت داده میشود، اما در نهایت، استعداد و قدرت فعلیت آن از جانب خداست: «كل من عندالله». این دیدگاه، با تأکید بر توحید افعالی، شر را نیز در چارچوب نظام الهی قرار میدهد و آن را مظهر اسماء جلالی میداند.
این تفسیر، با آیه شریفه مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ (نساء: ۷۹، : «هر نیکی به تو رسد از خداست و هر بدی به تو رسد از خود توست») همخوانی دارد، اما آن را در پرتو توحید افعالی تفسیر میکند. شر، همانند رودی است که از چشمه زلال الهی سرچشمه گرفته، اما در مسیر خود با آلودگیهای نفسانی انسان درآمیخته است.
نقد مفهوم عدم ازلی
درسگفتار، مفهوم عدم ازلی را بهعنوان یک مفهوم فلسفی بیمعنا رد میکند: «عدم ازلی دروغ است، اصلاً عدم ازلی چیست؟». این دیدگاه استدلال میکند که عالم هستی سراسر وجود است و عدم، تنها بهصورت نسبی و در مقابل وجود معنا دارد. این نقد، با تأکید بر وجودی بودن همه پدیدهها، فلسفه ماهیتگرا را به چالش میکشد.
درنگ: عالم هستی سراسر وجود است و عدم، تنها مفهومی نسبی است. رد مفهوم عدم ازلی، بر بیکرانی و پویایی وجود تأکید دارد.
این تحلیل، با فلسفه ملاصدرا که عدم را فقدان وجود در مرتبهای خاص میداند، همسو است. عالم، همانند اقیانوسی بیکران است که هر موج آن، تجلی وجود الهی است و هیچ موجی نمیتواند به عدم بازگردد.
نظام اسبابی عالم و رد جبر
درسگفتار، عالم را دارای نظام اسبابی و علّی میداند: «عالم نظام اسبابی است، نظام فعل است، نظام تعین و ظهور است». این دیدگاه، با رد جبرگرایی، بر مسئولیت و اختیار انسان تأکید میکند. فیض اقدس و مقدس الهی در قالب علل و اسباب قرار گرفته و انسان، با اختیار ظهوری خود، در این نظام به سوی کمال حرکت میکند.
این تحلیل، با آیه شریفه لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ (رعد: ۱۱، : «برای او فرشتگانی است که از پیش و پس او را دنبال میکنند») همخوانی دارد که بر نظام علّی و اسبابی عالم گواهی میدهد. انسان، همانند باغبانی است که با ابزار استعدادهای خود، در باغ هستی به کشت و کار میپردازد.
بخش سوم: انسان کامل و جایگاه او در نظام هستی
انسان کامل و نقد تشبیه به تختهسنگ
درسگفتار، تشبیه انسان کامل به تختهسنگی بیاختیار را رد میکند: «انسان کامل… مثل یک تختهسنگ است در مقابل خدا». این دیدگاه، که ریشه در جبرگرایی دارد، انسان کامل را به موجودی بیاختیار و ثابت تشبیه میکند. در مقابل، درسگفتار استدلال میکند که انسان کامل، مظهر تام اسماء الهی است و دارای اختیار ظهوری و تعینی است که او را به سوی کمال مطلق هدایت میکند.
درنگ: انسان کامل، مظهر تام اسماء الهی است و دارای اختیار ظهوری است که او را از تشبیه به تختهسنگ بیاختیار مبرا میسازد.
این تحلیل، با حدیث شریف «أنا مدینة العلم و علیّ بابها» همسو است که جایگاه انسان کامل را بهعنوان مظهر علم و کمال الهی نشان میدهد. انسان کامل، همانند ستارهای درخشان در آسمان هستی است که نور الهی را به تمامی منعکس میکند.
استعداد بهعنوان ابزار، نه هدف
درسگفتار، استعداد را نه هدف، بلکه ابزاری برای سیر به سوی کمال مطلق میداند: «استعداد ابزارشان است، مردم با استعدادشان دارند حرکت میکنند، نه اینکه دنبال استعدادشان هستند». انسانها با استفاده از استعدادهای خود، به سوی حقیقت غایی حرکت میکنند، گویی استعداد، قایقی است که انسان را در دریای بیکران الهی به پیش میراند.
این دیدگاه، با نگرش عرفانی که استعداد را مرعی برای تجلی الهی میداند، همخوانی دارد. انسان، با بهرهگیری از این ابزار، میتواند به مراتب عالی وجودی دست یابد، همانند نقاشی که با قلمموی استعداد، تابلوی کمال را ترسیم میکند.
استفاده محدود از استعدادها
درسگفتار به استفاده محدود انسانها از استعدادهایشان اشاره میکند: «بیشترین استعداداتمان را مصرف نمیکنیم، کمترینش را استفاده میکنیم». با تربیت صحیح، میتوان درصد بیشتری از استعدادها را به فعل درآورد و انسان را به مراتب عالیتر رساند. این امر، همانند کشتزاری است که با آبیاری و مراقبت، به باروری کامل میرسد.
این تحلیل، با روانشناسی اسلامی که تربیت را عامل شکوفایی استعدادها میداند، همخوانی دارد. انسان، با پرورش استعدادهای خود، میتواند به نابغهای تبدیل شود که نور کمال را در جهان میپراکند.
عدل به معنای تفاوت، نه تساوی
درسگفتار، عدل را نه به معنای تساوی، بلکه به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود تعریف میکند: «فرق عدل با تعادل چیست؟ تساوی نیست، تفاوت است». این دیدگاه، با نقد تساوی مطلق، بر تفاوتهای وجودی و عدالت در توزیع این تفاوتها تأکید دارد.
این مفهوم، با آیه شریفه وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ (زخرف: ۳۲، : «برخی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی برتری دادیم») همخوانی دارد. عدل الهی، همانند باغبانی است که هر نهال را متناسب با ظرفیتش پرورش میدهد.
بخش چهارم: رحمت الهی و نظام توحیدی هستی
رحمت الهی بهعنوان تعین موجودات
درسگفتار، رحمت الهی را نه به معنای پنهان کردن، بلکه به معنای تعین و ظهور موجودات میداند: «تعینت الموجودات بالرحمة، همه را ظاهر کردی از رحمت». این دیدگاه، با تأکید بر اینکه همه هستی تعینات رحمت الهی هستند، بر توحید وجودی تأکید دارد.
درنگ: رحمت الهی، سرچشمه ظهور و تعین همه موجودات است. عالم هستی، تجلی رحمت بیکران الهی است که هر ذره را به سوی کمال هدایت میکند.
این مفهوم، با آیه شریفه وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف: ۱۵۶، : «رحمتم همه چیز را فرا گرفته است») همخوانی دارد. رحمت الهی، همانند بارانی است که بر همه کشتزارهای هستی فرو میریزد و آنها را سیراب میکند.
نقد فیض اقدس و تأکید بر توحید افعالی
درسگفتار، فیض اقدس را فاقد تعلیل به غیر خدا میداند: «فیض اقدس… لا یعلل لأزلیته بغیر الحق». این دیدگاه، با رد جعل و معلل، بر توحید افعالی تأکید دارد که همه پدیدهها را ظهور ذات الهی میداند.
این تحلیل، با فلسفه ملاصدرا که فیض را ظهور ذاتی خدا میداند، همسو است. فیض اقدس، همانند نوری است که از خورشید ذات الهی ساطع شده و همه هستی را روشن میکند.
جمعبندی
درسگفتار شماره 633 مصباح الانس، با ارائه نگرشی عرفانی و پویا، به تبیین جایگاه انسان در نظام هستی و رابطه او با ذات الهی میپردازد. این اثر، با نقد مفاهیم سنتی فلسفی مانند ماهیت، جبر و شر بهعنوان عدم، بر بیکرانی وجود، استعداد نامحدود و گرایش ذاتی موجودات به کمال مطلق تأکید میورزد. انسان، نه تنها به بندگى مقید نیست، بلکه به سوی خداگونه شدن در حرکت است. این دیدگاه، با تکیه بر توحید افعالی و وجودی، عالم را سراسر ظهور رحمت الهی میداند که هر ذره از آن، به سوی کمال هدایت میشود. این اثر، همانند چراغی است که در تاریکیهای محدودیتنگری، راه حقیقت را روشن میکند و پژوهشگران را به تأمل در بیکرانی هستی و جایگاه والای انسان در آن دعوت مینماید.
با نظارت صادق خادمی