متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 636)
دیباچه
این اثر، بازنمایی درسگفتارهای عرفانی و کلامی آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسهای از سلسله مباحث مصباح الانس است که به تأمل در مفاهیم بنیادین توحید، رابطه ادراک بشری با صفات الهی، نقد دیدگاههای جبری، و جایگاه اصحاب کساء در سلوک معنوی میپردازد.
بخش نخست: مبانی توحیدی و ادراک بشری
آغاز با ذکر الهی و جایگاه مصباح الانس
درسگفتار با ذکر شریف بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (: «به نام خداوند بخشنده مهربان») آغاز میگردد، که به مثابه کلیدی برای گشودن درهای معرفت الهی است. مصباح الانس، اثری عظیم و گرانسنگ در عرفان اسلامی معرفی شده که به دلیل فقدان ضبط کامل برخی بخشها، ناقص مانده است. این کتاب، با هدف تکمیل و ترویج عرفان محبوبین در حوزههای علمیه، به تدریج بازسازی میشود. عرفان محبوبین، به عنوان رویکردی که از بالا به سوی خلق نازل میشود، در برابر عرفان محبین، که از پایین به سوی حق حرکت میکند، قرار گرفته و تفاوت این دو در نحوه تلقی از معرفت و تقرب به خداوند بررسی میشود.
درنگ: مصباح الانس، به مثابه چراغی در مسیر معرفت، کوشیده است تا با تبیین عرفان محبوبین، راه تقرب به ذات الهی را از منظری متعالی روشن سازد. |
وحدت افعال الهی و نقد جبر
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، تأکید بر وحدت افعال الهی است: هر خیر و شر، لطف و نقمت، از خداوند سرچشمه میگیرد. این مفهوم، با آیه شریفه إِنَّا هَدَيْنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان: ۳؛ : «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس») همخوانی دارد. با این حال، این وحدت نباید به جبر تفسیر شود. افعال الهی از طریق اسباب و مجاری طبیعی در عالم ظاهر میشوند، و جبر، به عنوان دیدگاهی که اختیار انسانی را نفی میکند، از سوی آیتالله نکونام قدسسره مورد نقد قرار گرفته است. ایشان تأکید دارند که اگر جبر از این معادلات حذف شود، بنیان معرفتی درستی شکل میگیرد که با واقعیت خلقت سازگار است.
برای تبیین این مفهوم، تمثیلی زیبا ارائه شده است: خداوند، چونان خورشیدی است که نورش بر همه عالم میتابد، اما ظهور این نور در آینههای گوناگون، بسته به صیقل و ظرفیت هر آینه، متفاوت است. این تفاوت، نه به جبر، بلکه به اقتضائات هر آینه بازمیگردد.
ادراک بشری و محدودیتهای آن
ادراک بشری، چه ظاهری و چه باطنی، مقید به تعینات خلقی است و از حیث قوه (توان)، مدت (زمان)، و تعداد محدود میشود. این محدودیت، نه به معنای تناهی ذاتی انسان، بلکه نتیجه ظهور الهی در قالب خلقت است. آیتالله نکونام قدسسره با نقد دیدگاه کلامی که ادراک بشری را ذاتاً متناهی میداند، تأکید دارند که انسان، به عنوان مظهر الهی، غیرمتناهی در ظهور است. این دیدگاه، با عرفان ابنعربی و شاگردش، صدرالدین قونوی، همخوانی دارد که انسان را آینه تمامنمای اسماء و صفات الهی میدانند.
درنگ: ادراک بشری، چونان جویباری است که از دریای بیکران الهی سرچشمه میگیرد؛ محدودیتش در ظرف است، نه در سرچشمه. |
تمایز وجود و ظهور
یکی از مفاهیم بنیادین درسگفتار، تمایز میان وجود (خداوند) و ظهور (خلق) است. خداوند، وجود مطلق و غیرمتناهی است که ذات دارد، در حالی که انسان، ظهور این وجود است و فاقد ذات مستقل. این تمایز، با آیه شریفه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: ۸۸؛ : «هر چیز جز وجه او نابودشدنی است») تأیید میشود. انسان، به مثابه آینهای است که تمامی صفات الهی را منعکس میکند، اما این انعکاس، ظهوری است، نه وجودی. این دیدگاه، انسان را از محدودیتهای کلامی رها ساخته و او را در جایگاه مظهر کامل الهی قرار میدهد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین مبانی توحیدی و ادراک بشری، به وحدت افعال الهی، نقد جبر، و تمایز وجود و ظهور پرداخت. این مباحث، انسان را به عنوان مظهر غیرمتناهی صفات الهی معرفی کرده و با تأکید بر اقتضائات خلقی، از دیدگاههای جبری فاصله گرفته است. این رویکرد، زمینه را برای تأملات عمیقتر در بخشهای بعدی فراهم میسازد.
بخش دوم: اقتضائات خلقی و نقد جبر
نقد دیدگاه تناهی خلق
آیتالله نکونام قدسسره با نقد دیدگاه کلامی که خلق را ذاتاً متناهی میداند، تأکید دارند که انسان، به عنوان ظهور الهی، غیرمتناهی است. این غیرمتناهی بودن، نه در ذات، بلکه در ظهور است. ایشان با تمثیلی زیبا، انسان را به تصویر آینهای تشبیه میکنند که قد و قامت خداوند را به تمامی منعکس میکند، اما خود، صرفاً ظهور است، نه وجود. این دیدگاه، با پرسشگری از مبانی کلامی، انسان را از محدودیتهای خودساخته رها میسازد و او را هموزن با عظمت الهی، البته در قالب ظهور، معرفی میکند.
اقتضائات خلقی و نقش اسباب
تمامی پدیدههای عالم، بر اساس اقتضائات خلقی شکل میگیرند. این اقتضائات، شامل عوامل محیطی، ژنتیکی، و اجتماعی است که سرنوشت انسان را رقم میزنند. آیتالله نکونام قدسسره با تأکید بر آیه إِنَّا هَدَيْنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان: ۳)، جبر و اختیار مطلق را نفی کرده و انسان را در چارچوب اقتضائات، مختار میدانند. این دیدگاه، با تمثیلی از رودخانهای که مسیرش با موانع و جریانهای طبیعی شکل میگیرد، تبیین شده است: انسان، چونان قایقی است که در این رودخانه حرکت میکند؛ نه کاملاً آزاد است و نه محکوم به جبر.
درنگ: اقتضائات خلقی، چونان نخهایی هستند که تار و پود هستی را میبافند؛ نه جبر است که انسان را در بند کشد و نه تفویض که او را بیحساب رها کند. |
نقد ازلی و غیرمعلل بودن افعال
دیدگاه کلامی که افعال الهی را ازلی و غیرمعلل میداند، مورد نقد قرار گرفته است. آیتالله نکونام قدسسره با اشاره به مباحث کفایه، تأکید دارند که تمامی تفاوتهای خلقی، نتیجه اقتضائات است، نه جبر ازلی. این نقد، با تمثیلی از باغبانی که هر بذر را بر اساس ظرفیتش میکارد، تبیین شده است: خداوند، باغبان حکیمی است که هر بذر را در خاک مناسب خود قرار داده، اما رشد آن، به اقتضائات و تلاش بذر وابسته است.
شرعیت، طریقت، و حقیقت
خطا در مراتب شرعیت (نقشه الهی)، طریقت (مجرا و سلوک)، و حقیقت (دریای معرفت) به اراده الهی نسبت داده شده، اما این نسبت، به معنای جبر نیست، بلکه نتیجه عدم انطباق با اقتضائات است. شرعیت، چونان نقشهای است که راه را نشان میدهد؛ طریقت، جویباری است که سالک در آن گام مینهد؛ و حقیقت، دریایی است که مقصد نهایی است. خطا در هر مرتبه، به عدم هماهنگی با این اقتضائات بازمیگردد، نه محرومیت ازلی.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تمرکز بر اقتضائات خلقی، دیدگاههای جبری را نقد کرده و انسان را در چارچوب اسباب و علل الهی، مختار معرفی نمود. این بخش، با تبیین مراتب شرعیت، طریقت، و حقیقت، راه سلوک را روشن ساخت و با تمثیلات ادبی، مفاهیم را به گونهای ملموس ارائه داد.
بخش سوم: توسل و ولایت
توسل به اصحاب کساء
توسل به اصحاب کساء (پنج تن آل عبا) به عنوان واسطههای فیض الهی، یکی از محورهای اصلی درسگفتار است. این توسل، با آیه شریفه إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجْسَ أَهْلَ ٱلْبَيْتِ (احزاب: ۳۳؛ : «خداوند فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید») تأیید میشود. اصحاب کساء، چونان ستارگانی هستند که در آسمان ولایت میدرخشند و راه تقرب به خداوند را روشن میسازند.
درنگ: اصحاب کساء، چونان پلی زریناند که سالک را از کرانههای ناسوت به ساحل لاهوت رهنمون میسازند. |
رابطه ائمه و امت
اکثریت امت نسبت به ائمه معصومین محبت داشتند، اما به دلیل ترس، منافع، یا موانع سیاسی، از اطاعت کامل بازماندند. آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که ائمه نیز با امت دشمنی نداشتند و تنها پنج درصد مخالفان، مانع هدایت عمومی شدند. این رابطه، با تمثیلی از باغی پر از گلهای عاشق و خارهای مانع تبیین شده است: ائمه، گلهای معطر این باغاند که همه عاشقان را به سوی خود میخوانند، اما خارهای قدرت و منافع، راه را بر بسیاری بسته است.
نقد جبر سیاسی
جبر، به عنوان ابزاری سیاسی برای توجیه سلطه بنیامیه و بنیعباس، مورد نقد قرار گرفته است. این دیدگاه، با آیه شریفه لَا تَفَرَّقُوا فِيهَا (شوری: ۱۳؛ : «در آن اختلاف نکنید») در تضاد است، زیرا جبر، وحدت امت را به نفع سلطهگران مخدوش کرد. آیتالله نکونام قدسسره جبر را جهل علمی و حربه سیاسی میدانند که برای ساکت کردن اعتراضات و توجیه ظلم به کار رفته است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر توسل به اصحاب کساء و رابطه محبتآمیز میان ائمه و امت، جایگاه ولایت را در سلوک عرفانی تبیین کرد. نقد جبر سیاسی، این بخش را به تحلیلی تاریخی و عرفانی از موانع هدایت امت پیوند داد.
بخش چهارم: مناجات و توحید ذاتی
مناجات و مالکیت الهی
مناجات درسگفتار، با آیه شریفه مَٰلِكِ يَوْمِ ٱلدِّينِ (فاتحه: ۴؛ : «مالک روز جزا») پیوند دارد. این مناجات، بیانگر تسلیم کامل در برابر مالکیت مطلق الهی است که تمامی خیر و شر را در بر میگیرد. آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که این مالکیت، نه به جبر، بلکه به اقتضائات الهی وابسته است.
تسبیح ذاتی و تنزیه الهی
تکرار «سبحانک» در مناجات، به تنزیه ذات الهی از هر قید و تشبیه اشاره دارد. این تسبیح، با آیه شریفه سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلْأَرْضِ (حشر: ۱؛ : «آنچه در آسمانها و زمین است، برای خدا تسبیح میگویند») همخوانی دارد. تسبیح، چونان نغمهای است که از اعماق هستی برمیخیزد و کمال مطلق الهی را ستایش میکند.
درنگ: تسبیح ذاتی، چونان آوایی است که از قلب هستی به سوی ذات بیکران الهی اوج میگیرد و هر قید و نقص را از ساحت قدس او نفی میکند. |
توکل و توسل در سلوک
توکل بر خداوند در همه امور و توسل به اصحاب کساء، دو رکن اساسی سلوک عرفانیاند. آیتالله نکونام قدسسره با تأکید بر عبارت «على الله فى كل الامور توكلى»، توکل را چونان سپردن کشتی وجود به امواج حکمت الهی توصیف میکنند. توسل به اصحاب کساء، راهی است برای اتصال به فیض بیکران الهی.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین مناجات، تسبیح ذاتی، و توکل و توسل، سلوک عرفانی را به توحید ذاتی پیوند داد. این بخش، با تأکید بر مالکیت الهی و تنزیه ذات، انسان را به تسلیم و تقرب به خداوند دعوت کرد.
جمعبندی نهایی
این اثر، با بازنمایی درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین مفاهیم عمیق توحیدی، نقد جبر، و نقش اقتضائات خلقی در عرفان اسلامی پرداخت. با تمایز میان وجود و ظهور، انسان به عنوان مظهر غیرمتناهی صفات الهی معرفی شد و دیدگاههای کلامی مبتنی بر تناهی خلق نقد گردید. تأکید بر توسل به اصحاب کساء و رابطه محبتآمیز میان ائمه و امت، جایگاه ولایت را در سلوک عرفانی روشن ساخت. نقد جبر سیاسی و علمی، همراه با تبیین شرعیت، طریقت، و حقیقت، عمق تحلیل عرفانی این متن را نمایان کرد.
با نظارت صادق خادمی |