در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

منازل السائرین 10

متن درس

 

کتاب منازل السائرین: تحلیل و تبیین مراتب کمال (فناء و بقاء) در عرفان شیعی

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 10-مقدمه-بخش 10)

مقدمه: درآمدی بر مراتب کمال در عرفان شیعی

عرفان شیعی، چونان گوهری درخشان در سپهر معرفت الهی، راهی ژرف به سوی شناخت حقیقت و وصول به ذات حق‌تعالی می‌گشاید. درس دهم از مقدمه کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری با شرح کمال‌الدین عبدالرزاق قاسانی، به تبیین مراتب کمال، یعنی فناء و بقاء، اختصاص یافته است. این مراتب، چونان قله‌های رفیع سلوک عرفانی، سالک را از هویت بشری به سوی احدیت الهی رهنمون می‌سازند. این نوشتار، با تجمیع درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، به بررسی این مراتب در پرتو عرفان شیعی می‌پردازد، نقدهایی بر رویکردهای کلامی ارائه می‌دهد و جایگاه فناء و بقاء را در نظام معرفتی و سلوکی روشن می‌سازد.

بخش نخست: تنزل مراتب وجود و تعینات الهی

سیر نزولی وجود از احدیت به هذیت

در عرفان نظری، مراتب وجود از مقام احدیت الهی، که وحدتی محض و عاری از هرگونه تعین است، آغاز می‌شود و به‌تدریج در قالب تعینات و مظاهر الهی تنزل می‌یابد. این سیر نزولی، که ایجادی است و با ترتیب مشخص رخ می‌دهد، هویت الهی را در هویت بشری (هذیت) مستور می‌سازد. این فرآیند، نه نقصی در ذات الهی، بلکه جلوه‌ای از تجلیات آن در کثرت ظاهری است.

این تنزل، چونان ریزش آبشاری زلال از قله‌ای رفیع، وجود را از وحدت محض به سوی کثرت هدایت می‌کند. هویت الهی، در بالاترین مرتبه، بی‌نیاز از هر تعین است، اما با نزول در مراتب، در قالب مظاهر خلقی ظاهر می‌شود. این دیدگاه، با نظریه تجلی ابن‌عربی همخوانی دارد، که وجود واحد را در مراتب گوناگون به‌صورت مظاهر متکثر می‌بیند. این سیر، سالک را به تأمل در وحدت زیرین کثرت دعوت می‌کند، تا از هذیت بشری به سوی احدیت الهی بازگردد.

درنگ: تنزل مراتب وجود، چونان ریزش نوری از خورشید احدیت، کثرت ظاهری را پدید می‌آورد، اما حقیقت وحدت الهی در همه مظاهر ساری و جاری است.

بخش دوم: فناء و بقاء در ذیل اسماء حسنی

مراتب کمال و پیوند با اسماء الهی

مراتب کمال، یعنی فناء و بقاء، در ذیل اسماء حسنی الهی، که شش اسم اصلی و ظهورات و مظاهر آنها را شامل می‌شود، تبیین می‌گردد. این مراتب، با برائت استحلال، یعنی رهایی از موانع، به مقامات بعدی سلوک متصل می‌شوند. فناء، محو شدن هویت خلقی در هویت الهی است، و بقاء، استقرار سالک با حقیقت الهی پس از فناء.

اسماء حسنی، چونان آیینه‌هایی درخشان، واسطه‌های تجلی الهی‌اند که سالک را از کثرت به وحدت رهنمون می‌سازند. این پیوند، چونان پلی استوار، سالک را از رزاقیت به رحمانیت، سپس به اللهیت، وحدت و نهایتاً احدیت هدایت می‌کند. برائت استحلال، چونان کلیدی، دروازه‌های این مراتب را می‌گشاید و سالک را از حجاب‌های خلقی رها می‌سازد.

درنگ: فناء و بقاء، چونان دو بال سلوک، در پرتو اسماء حسنی سالک را به سوی احدیت الهی پرواز می‌دهند.

بخش سوم: فناء به‌عنوان ظرف اختفای هویت الهی

اختفای هویت حق در هذیت خلق

در منهج اول، که ظرف فناء کامل است، هویت الهی در هویت خلقی مستور می‌شود. این اختفاء، نه غیبت حق، بلکه ظهور آن در قالب خلق است. سالک در این مقام، باید حجاب‌های خلقی را بردارد تا به حقیقت وحدت وجودی دست یابد.

این اختفاء، چونان پوشیده شدن خورشید در پشت ابرهای کثرت، حقیقت حق را پنهان نمی‌کند، بلکه آن را در قالب مظاهر خلقی جلوه‌گر می‌سازد. سالک، با رفع این حجاب‌ها، چونان مسافری که از میان مه به سوی نور گام برمی‌دارد، به شهود وحدت می‌رسد. این فرآیند، نیازمند درک عمیق وحدت شهود و ظهور حق در همه مظاهر است.

درنگ: فناء، چونان محو شدن سایه در نور خورشید، هویت خلقی را در هویت الهی غرق می‌سازد و حقیقت وحدت را آشکار می‌کند.

بخش چهارم: عالم به‌عنوان عین وصل و عاری از حجاب الهی

وحدت وجود و فقدان حجاب الهی

عالم، ذاتاً عاری از هرگونه حجاب الهی است، زیرا عین شهود و ظهور حق است. حجاب، نه از جانب حق، بلکه از جانب خلق است. این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت وجود دارد که عالم را جلوه‌ای از حق می‌داند.

عالم، چونان آیینه‌ای زلال، حقیقت حق را بازمی‌تاباند، و هرگونه حجاب، ناشی از محدودیت‌های ادراکی خلق است. این محدودیت، چونان غباری بر آیینه، مانع شهود کامل حق می‌شود. سالک، با رفع این غبار، به وصل حق می‌رسد و عالم را چونان باغی پر از جلوه‌های الهی می‌بیند.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ [مطلب حذف شد] : به هر سو رو کنید، آنجا چهره خداست. – سوره بقره، آیه ۱۱۵)

و نیز:

أَيْنَمَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ [مطلب حذف شد] : هر کجا باشید، خداوند همه شما را [به‌سوی خود] بازمی‌آورد. – سوره بقره، آیه ۱۴۸)

این آیات، بر معیت قیومیه حق دلالت دارند، که حضور فراگیر و دائمی حق را در همه مراتب وجود نشان می‌دهد. این حضور، چونان نوری فراگیر، هیچ حجابی را برنمی‌تابد.

درنگ: عالم، چونان آیینه‌ای زلال، عین ظهور حق است و حجاب، تنها از محدودیت‌های ادراکی خلق سرچشمه می‌گیرد.

بخش پنجم: تقسیم‌بندی حجاب‌ها به ظلمانی و نوری

حجاب‌های ظلمانی و نوری: وصف خلقی

حجاب‌ها به دو دسته ظلمانی و نوری تقسیم می‌شوند. حجاب ظلمانی، ناشی از جهل و غفلت است، و حجاب نوری، از محدودیت‌های ادراکی در مواجهه با نور الهی سرچشمه می‌گیرد. هر دو، وصف خلقی‌اند و به حق نسبت داده نمی‌شوند.

حجاب ظلمانی، چونان تاریکی شب، مانع رؤیت حقیقت است، و حجاب نوری، چونان نور شدید خورشید برای چشمی ضعیف، مانع شهود کامل می‌شود. این تمثیل، تفاوت میان موانع ابتدایی (جهل و غفلت) و موانع پیشرفته‌تر (ناتوانی در تحمل نور الهی) را نشان می‌دهد. رفع هر دو، نیازمند تقویت قوای ادراکی و معنوی سالک است.

درنگ: حجاب‌های ظلمانی و نوری، چونان سایه و نور شدید، هر دو از ضعف خلقی نشأت می‌گیرند و رفع آنها، راهگشای سلوک است.

جهل و غفلت: موانع حجاب ظلمانی

حجاب ظلمانی، یا از جهل ناشی می‌شود یا از غفلت. غفلت ممکن است با علم همراه باشد، اما جهل لزوماً با غفلت همزاد است. معصیت، گناه، کفر، شرک، عصيان و طغیان، همگی به جهل یا غفلت بازمی‌گردند و در ظرف مقدمات سلوک قرار دارند، نه خود سلوک.

جهل، چونان تاریکی مطلق، مانع هرگونه توجه و آگاهی است، در حالی که غفلت، چونان غباری بر دل، حتی در حضور علم مانع شهود می‌شود. این تمایز، اهمیت یقظه (بیداری) را به‌عنوان نقطه آغاز سلوک برجسته می‌سازد. سالک واقعی، کسی است که از این موانع عبور کرده و به بیداری رسیده است.

درنگ: جهل و غفلت، چونان زنجیرهایی بر پای سالک، مانع ورود به سلوک‌اند و یقظه، کلید رهایی از این بندها است.

بخش ششم: یقظه به‌عنوان آغاز سلوک

بیداری: دروازه سلوک عرفانی

یقظه، به معنای بیداری و رهایی از جهل و غفلت، نقطه آغاز سلوک عرفانی است. سالک واقعی، کسی است که از این دو مانع عبور کرده و با چشمی بیدار به سوی حق گام برمی‌دارد.

یقظه، چونان طلوع خورشید در دل سالک، تاریکی جهل و غفلت را می‌زداید و راه سلوک را روشن می‌سازد. این مرحله، که در نظام عرفانی خواجه عبدالله انصاری اولین منزل سلوک است، تحول وجودی سالک را از غفلت به آگاهی رقم می‌زند. بدون این بیداری، هر گامی در سلوک بی‌ثمر خواهد بود.

درنگ: یقظه، چونان مشعلی فروزان، دل سالک را از تاریکی جهل و غفلت روشن می‌کند و دروازه سلوک را می‌گشاید.

بخش هفتم: حجاب‌های نوری در ظرف سلوک

رفع تعینات و صعود به احدیت

در ظرف سلوک، حجاب‌های نوری ظاهر می‌شوند که همچنان خلقی‌اند. این حجاب‌ها، شامل تعلقات به اسماء و صفات الهی است که سالک باید از آنها عبور کند تا به وحدت و احدیت دست یابد.

حجاب‌های نوری، چونان پرده‌های نازک نور، مانع شهود کامل ذات الهی‌اند. سالک، با محو این تعینات، چونان پرنده‌ای که از قفس رها می‌شود، به سوی احدیت پرواز می‌کند. این فرآیند، نیازمند فناء در ذات الهی و رهایی از هرگونه تعلق است.

درنگ: حجاب‌های نوری، چونان پرده‌هایی ظریف، مانع شهود ذات‌اند و رفع آنها، سالک را به وحدت الهی می‌رساند.

بخش هشتم: سیر سالک از رزاقیت به احدیت ساریه

مراتب صعود و شهود احدیت

سالک از رزق و رزاقیت آغاز می‌کند، به رحمانیت، سپس به اللهیت، وحدت و نهایتاً احدیت می‌رسد. پس از زیارت ذات، احدیت ساریه را در همه‌چیز مشاهده می‌کند. این سیر، مراتب صعود از کثرت به وحدت و بازگشت به کثرت با نگاه وحدانی را نشان می‌دهد.

این سیر، چونان سفری از کرانه‌های کثرت به قله احدیت و بازگشت به باغ کثرت با چشمی وحدانی است. سالک، پس از شهود ذات، چونان شاعری که در هر برگ و گل جلوه معشوق را می‌بیند، احدیت را در همه مظاهر ساری می‌یابد. این مقام، بالاترین مرتبه سلوک است که سالک را به وحدت کامل می‌رساند.

درنگ: احدیت ساریه، چونان نوری که در همه‌چیز سایه می‌افکند، حقیقت وحدت را در کثرت مظاهر آشکار می‌سازد.

بخش نهم: تفاوت محبین و محبوبین

دو مسیر سلوک: صعودی و نزولی

محبین از هذیت بشری به هویت الهی و سپس به احدیت ساریه می‌رسند، در حالی که محبوبین از هویت الهی به هذیت نزول می‌کنند و نیازی به ریاضت‌های طولانی ندارند. این تمایز، دو مسیر سلوک را نشان می‌دهد: سلوک محبین، صعودی و پرمشقت، و سلوک محبوبین، نزولی و مبتنی بر جذبه الهی.

محبین، چونان کوهنوردانی که از دامنه به قله می‌رسند، با ریاضت و تلاش به احدیت می‌رسند، اما محبوبین، چونان پرندگانی که از آسمان به زمین فرومی‌آیند، با جذبه الهی به هذیت نزول می‌کنند. این تفاوت، ریشه در مراتب قرب و انتخاب الهی دارد.

درنگ: محبین با تلاش به احدیت می‌رسند، اما محبوبین با جذبه الهی از احدیت به هذیت نزول می‌کنند.

بخش دهم: خودشناسی به‌عنوان مقدمه سلوک

شناخت خویشتن و تعیین مسیر سلوک

سالک باید ابتدا خود را بشناسد تا بداند از محبین است یا محبوبین. این شناخت، نیازمند تأمل در خویشتن و بررسی خاطرات و ادراکات اولیه است. خودشناسی، با الهام از حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، پایه سلوک عرفانی است.

این خودشناسی، چونان آینه‌ای که چهره وجودی سالک را نشان می‌دهد، جایگاه او را در مسیر سلوک روشن می‌سازد. سالک، با تأمل در خاطرات اولیه، چونان کاوشگری که گنجی در دل خاک می‌جوید، ظرف رؤیت خود را شناسایی می‌کند.

درنگ: خودشناسی، چونان کلید طلایی، دروازه سلوک را می‌گشاید و سالک را به شناخت حق رهنمون می‌سازد.

تست خودشناسی در سلوک

سالک باید با بررسی اولین خاطرات خود، مانند خواب، خوراک یا تجارب کودکی، ظرف رؤیت خود را شناسایی کند. این فرآیند، مانند تست بینایی یا شنوایی، مبنای عملی برای آغاز سلوک است.

این تست، چونان آزمونی دقیق، محدودیت‌های ادراکی سالک را آشکار می‌کند. برای مثال، سالکی ممکن است تنها خاطره بول کردن یا دیدن باران را به یاد آورد، که نشان‌دهنده ظرف محدود رؤیت اوست. هرچه خاطرات واضح‌تر باشند، مسیر سلوک آسان‌تر خواهد بود.

درنگ: تست خودشناسی، چونان نقشه‌ای دقیق، ظرف رؤیت سالک را مشخص می‌کند و مسیر سلوک را هموار می‌سازد.

بخش یازدهم: اهمیت معرفت در سلوک

تقدم معرفت بر عمل

در سلوک، معرفت مقدم بر عمل است و عمل، ظهور معرفت محسوب می‌شود. بدون معرفت، عمل به تنهایی کافی نیست. معرفت، به معنای درک عمیق حقیقت الهی، زیربنای تمامی اعمال سالک است.

معرفت، چونان ریشه‌ای استوار، درخت سلوک را تغذیه می‌کند، و عمل، چونان میوه‌های این درخت، از آن سرچشمه می‌گیرد. سالکی که بدون معرفت عمل کند، چونان کشاورزی است که در زمینی سنگلاخ بذر می‌افشاند.

درنگ: معرفت، چونان مشعلی فروزان، راه سلوک را روشن می‌کند و عمل، جلوه‌ای از این نور است.

بخش دوازدهم: علم به‌عنوان حجاب اکبر

علم: انکشاف یا حجاب؟

علم، برای کسی که قوه رؤیتش ضعیف است، می‌تواند حجاب شود، اما ذاتاً انکشاف است و جهل، حجاب. علم حقیقی، راهگشای سلوک است، اما علم ظاهری برای ضعیف‌النظر حجاب اکبر است.

علم، چونان نوری است که برای چشمی قوی روشنگر است، اما برای چشمی ضعیف، چونان نور شدید خورشید، مانع رؤیت می‌شود. این تمثیل، نشان‌دهنده اهمیت تقویت قوه رؤیت در برابر علم ظاهری است.

درنگ: علم حقیقی، چونان کلیدی زرین، حجاب‌ها را می‌گشاید، اما علم ظاهری برای ضعیفان، حجابی اکبر است.

بخش سیزدهم: هدایت الهی به نزدیک‌ترین راه

دلالت حق بر اقرب السبل

حق‌تعالی، سالکان را به نزدیک‌ترین راه به سوی احدیت هدایت می‌کند. این هدایت، چونان جویباری زلال، سالک را از حجاب‌های تعینات به سوی جلال ذاتی حق رهنمون می‌سازد.

این دلالت، با الهام از آیه قرآنی «دَلَّهُمْ عَلَىٰ أَقْرَبِ السُّبُلِ إِلَى الْمَنْهَجِ الْأَوَّلِ»، بر معیت قیومیه و جذبه الهی تأکید دارد. سالک، با رفع حجاب‌ها، چونان مسافری که به مقصد نزدیک می‌شود، به احدیت می‌رسد.

درنگ: هدایت الهی، چونان نوری راهنما، سالک را از نزدیک‌ترین مسیر به احدیت رهنمون می‌سازد.

بخش چهاردهم: احراق و اشراق سبحات جلال

فناء و احراق تعینات

سبحات جلال الهی، با احراق همه‌چیز جز حق، ظهور می‌یابد. این احراق، جوهره سلوک عرفانی است که سالک را به فناء کامل می‌رساند. به فرموده امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «الحَقِيقَةُ كَشْفُ سَبُحَاتِ الْجَلَالِ مِنْ غَيْرِ إِشَارَةٍ».

احراق، چونان آتشی مقدس، تمامی تعلقات و تعینات را می‌سوزاند و سالک را به جلال ذاتی حق می‌رساند. این کلام، چونان مشعلی فروزان، حقیقت فناء را روشن می‌کند و سالک را به محو کامل در ذات دعوت می‌نماید.

درنگ: احراق، چونان آتشی الهی، تعینات را می‌سوزاند و سبحات جلال حق را آشکار می‌سازد.

بخش پانزدهم: تفاوت عرفان عملی و کلامی

عرفان عملی: سوز و احراق

عرفان عملی، مبتنی بر احراق و فناء است، در حالی که عرفان کلامی، به زینت و آرایش ظاهری محدود می‌شود. عرفان عملی، به دنبال محو خود در حق است، اما عرفان کلامی، به ظواهر بسنده می‌کند.

عرفان کلامی، چونان آرایشگری است که به زینت ظاهر می‌پردازد، اما عرفان عملی، چونان آتشی سوزان، درون سالک را از غیر حق پاک می‌سازد. این تفاوت، اصالت سلوک عملی را در برابر ظواهر کلامی نشان می‌دهد.

درنگ: عرفان عملی، با سوز و احراق، سالک را به وصال حق می‌رساند، اما عرفان کلامی، در زینت ظاهری متوقف می‌ماند.

بخش شانزدهم: ذکر یا الله و اخلاق عرفانی

یا الله: نفی غیر و شهود حق

گفتن «یا الله» در سلوک، به معنای اعلام حضور حق و نفی غیر اوست. این ذکر، سالک را به شهود وحدت هدایت می‌کند و اخلاق عرفانی را با سوز درونی پیوند می‌زند.

این ذکر، چونان فریادی از دل سالک، غیر حق را نفی می‌کند و حضور دائمی حق را گواهی می‌دهد. اخلاق عرفانی، با این سوز درونی، چونان گلی معطر، از خاکستر تعلقات می‌روید و سالک را به وصال می‌رساند.

درنگ: ذکر یا الله، چونان آتشی در دل، غیر حق را می‌سوزاند و اخلاق عرفانی را با سوز درونی به وصال حق پیوند می‌زند.

جمع‌بندی: تبیین جایگاه فناء و بقاء در عرفان شیعی

درس دهم منازل السائرین، چونان مشعلی فروزان، به تبیین مراتب کمال، یعنی فناء و بقاء، در چارچوب عرفان عملی پرداخته است. این درس، با تأکید بر وحدت وجود، عالم را عاری از حجاب الهی و مملو از ظهورات حق می‌داند. حجاب‌ها، اعم از ظلمانی و نوری، به خلق نسبت داده شده و سالک موظف است با رفع این موانع، از هذیت بشری به احدیت ساریه صعود کند. تمایز بین محبین و محبوبین، اهمیت خودشناسی، و نقش معرفت در سلوک، از محورهای اصلی این درس‌اند. آیات قرآنی، مانند «أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»، و کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره کشف سبحات جلال، بر حضور فراگیر حق و لزوم فناء در ذات الهی تأکید دارند. عرفان عملی، برخلاف عرفان کلامی، به احراق و سوز درونی وابسته است که سالک را به وصال حق می‌رساند. این درس، نقشه راه جامعی برای سالکان ارائه می‌دهد که با خودشناسی، رفع حجاب‌ها و فناء در ذات الهی، به شهود وحدت و احدیت ساریه می‌رسند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، حجاب‌های خلقی به چند دسته اصلی تقسیم می‌شوند؟

2. در ظرف سلوک، کدام ویژگی برای سالک ضروری است؟

3. کدام مفهوم در متن به عنوان ظرف کمال در سلوک معرفی شده است؟

4. بر اساس متن، چه تعداد حجاب در کلام امیرالمؤمنان(ع) ذکر شده است؟

5. کدام گروه در سلوک از احدیت به هذیت می‌رسند؟

6. حجاب‌های ظلمانی و نوری هر دو وصف حق هستند.

7. علم به خودی خود حجاب نیست، بلکه برای ضعیف‌البصر حجاب محسوب می‌شود.

8. محبین در سلوک از هذیت به احدیت و سپس به احدیت ساریه می‌رسند.

9. حجاب ظلمانی در ظرف سلوک مطرح است و نه در مقدمات آن.

10. فناء در عرفان عملی به معنای احراق و سوزاندن غیر حق است.

11. تفاوت اصلی بین حجاب ظلمانی و حجاب نوری چیست؟

12. چرا در متن گفته شده که حق‌تعالی هیچ حجابی ندارد؟

13. منظور از احدیت ساریه در سلوک چیست؟

14. چرا فناء در عرفان عملی از بقاء برتر دانسته شده است؟

15. تفاوت مسیر محبین و محبوبین در سلوک چیست؟

پاسخنامه

1. دو دسته

2. یقظه

3. فناء

4. هفتاد هزار

5. محبوبین

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. حجاب ظلمانی ناشی از جهل یا غفلت است، در حالی که حجاب نوری به ضعف رؤیت در برابر نور فراوان برمی‌گردد.

12. حق‌تعالی عين ظهور و شهود است و هر حجابی وصف خلقی است، نه وصف حق.

13. احدیت ساریه حالتی است که سالک ذات الهی را در همه تعینات و ظهورات مشاهده می‌کند.

14. فناء ظرف کمال است زیرا سالک در آن غیر حق را می‌سوزاند و جز حق نمی‌بیند.

15. محبوبین از احدیت به هذیت می‌رسند، اما محبین از هذیت به احدیت و سپس به احدیت ساریه می‌روند.