در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 13

متن درس

 

کتاب منازل السائرین: اصل شهادت در عرفان عملی

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه سیزدهم-مقدمه-بخش 13)

دیباچه

کتاب شریف منازل السائرین، اثر خواجه عبدالله انصاری با شرح کمال‌الدین عبدالرزاق قاسانی، از برجسته‌ترین آثار عرفان اسلامی است که با ساختاری نظام‌مند و بیانی موزون، مراحل سلوک معنوی را به تصویر می‌کشد. درس سیزدهم این اثر، با تمرکز بر اصل شهادت، به‌عنوان دروازه ورود به عرفان عملی و سلوک عرفانی معرفی می‌شود. این درس، با تبیین مراتب شهادت، از اقرار زبانی تا شهود رؤیتی، و پیوند آن با اسما‌ء الهی «الأول»، «الآخر»، «الظاهر» و «الباطن»، چارچوبی جامع برای فهم توحید و جایگاه سالک در مسیر شهود ارائه می‌دهد.

بخش نخست: شهادت به توحید، دروازه سلوک عرفانی

مقدمه قرآنی و شهادت به یگانگی الهی

درس سیزدهم منازل السائرین با عبارتی از قرآن کریم آغاز می‌شود که شهادت به توحید ذاتی و صفاتی خداوند را در بر دارد:

آیه قرآن کریم:

وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، الْأَوَّلُ الْآخِرُ الظَّاهِرُ الْبَاطِنُ

این عبارت، اقراری است که سالک را به مرتبه توحید ذاتی و صفاتی رهنمون می‌سازد و به‌عنوان اصل عرفان عملی و نقطه آغاز سلوک عرفانی معرفی می‌شود. شهادت به یگانگی خداوند، نه‌تنها اقراری زبانی، بلکه چونان کلیدی است که درهای معرفت و شهود را به سوی سالک می‌گشاید. صفات «الأول»، «الآخر»، «الظاهر» و «الباطن» به جامعیت ذات الهی اشاره دارند و تجلی آن را در تمامی مراتب وجودی نشان می‌دهند. «الأول» به آغاز همه‌چیز در مرتبه ذات، «الآخر» به نهایت همه‌چیز در بازگشت به ذات، «الظاهر» به ظهور ذات در مظاهر خلقی، و «الباطن» به بطون ذات در ورای ظواهر دلالت می‌کند. این شهادت، سالک را به درک عمیق توحید و وحدت الهی هدایت می‌کند و او را از کثرت ظاهری به سوی وحدت باطنی رهنمون می‌سازد.

درنگ: شهادت به توحید ذاتی و صفاتی، دروازه ورود به سلوک عرفانی است که سالک را به درک جامعیت ذات الهی و تجلی آن در مراتب وجودی رهنمون می‌سازد.

شهادت به‌عنوان شهد دل

شهادت، در عرفان عملی، فراتر از اقرار زبانی، به شكوفایی حقیقت در دل سالک توصیف می‌شود. این شكوفایی، چونان شکفتن گلی در باغستان قلب، شهد معرفت الهی را به سالک ارزانی می‌دارد. وصول به ظرف شهادت، به معنای درک شیرینی و لذت ناشی از شهود حقیقت الهی است. شهد دل، استعاره‌ای عرفانی است که به تجربه وجودی و شهودی توحید اشاره دارد، تجربه‌ای که قلب سالک را از نور معرفت منور می‌سازد و او را به سوی حقیقت رهنمون می‌کند. این شهد، چونان عسلی زلال، نه‌تنها قلب را سیراب می‌کند، بلکه روح سالک را به آرامش و سكینه می‌رساند.

شهادت، در این معنا، نتیجه وصول به مرتبه‌ای است که سالک حقیقت توحید را نه‌تنها باور دارد، بلکه آن را با تمام وجود درک می‌کند. این درک، چونان نوری است که از خورشید حقیقت بر قلب سالک می‌تابد و او را از تاریکی کثرت به روشنای وحدت می‌رساند. این تجربه، نقطه عطفی در سلوک عرفانی است که سالک را از اقرار ظاهری به شهود باطنی هدایت می‌کند.

درنگ: شهادت، شكوفایی حقیقت در دل سالک است که با درک شهد معرفت الهی، قلب او را به نور توحید منور می‌سازد.

تمایز شهادت و عبادت

عبادت و شهادت، گرچه هر دو در مسیر تقرب به حق قرار دارند، از نظر ماهیت و مرتبه متفاوت‌اند. عبادت، امری فطری و جمعی است، چنان‌که در آیه شریفه قرآن کریم آمده است:

آیه قرآن کریم: سوره فاتحه، آیه ۵:

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

: تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.

این آیه، به فطری بودن عبادت اشاره دارد که شامل همه انسان‌ها، حتی کسانی که در ظاهر از آن غافل‌اند، می‌شود. عبادت، چونان جویباری است که از چشمه فطرت الهی جاری است و همه موجودات را در بر می‌گیرد. اما شهادت، امری شخصی، اختیاری و وابسته به ظرف شهود است. شهادت، چونان گوهری است که تنها در صدف قلب سالکی که به بصیرت و شهود دست یافته، پدیدار می‌شود. این تمایز، مراتب مختلف سلوک را نشان می‌دهد: عبادت، پایه‌ای فطری و عمومی دارد، در حالی که شهادت، نتیجه تلاش فردی و دستیابی به مرتبه شهود است.

شهادت، برخلاف عبادت که جمعی است، به اراده و اختیار سالک وابسته است. این اختیار، سالک را به سوی انتخاب آگاهانه حقیقت هدایت می‌کند و او را از اقرار عمومی به سوی شهود شخصی رهنمون می‌سازد. این تفاوت، چونان تمایز میان راهی هموار برای همه و مسیری صعب‌العبور برای برگزیدگان است.

درنگ: عبادت، امری فطری و جمعی است، در حالی که شهادت، امری شخصی و اختیاری است که به بصیرت و شهود سالک وابسته است.

بخش دوم: مراتب شهادت و سلوک عرفانی

مراتب سه‌گانه شهادت: از اسلام تا رؤیت

شهادت در منازل السائرین در سه مرتبه تعریف می‌شود: شهادت اسلامی (لسانی)، شهادت ایمانی (ادراکی و ولایی)، و شهادت رؤیتی (شهودی). هر مرتبه، چونان پله‌ای از نردبان سلوک، سالک را به سوی مرتبه‌ای بالاتر هدایت می‌کند.

شهادت اسلامی: این مرتبه، اقرار زبانی به «لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ» است که شخص را در دایره اسلام قرار می‌دهد. این اقرار، چونان کلیدی است که درهای شریعت را به سوی سالک می‌گشاید و حقوق و حدود شرعی او را حفظ می‌کند. شهادت لسانی، گرچه ابتدایی‌ترین مرتبه است، اما چونان بذری است که در زمین قلب کاشته می‌شود و با مراقبت، به درختی تنومند از معرفت تبدیل می‌گردد.

شهادت ایمانی: این مرتبه، به باور قلبی و ادراک توحید اشاره دارد و به مقام ولایت می‌رسد. شهادت ایمانی، چونان نوری است که در قلب سالک می‌درخشد و او را از ظلمت شک و تردید رهایی می‌بخشد. این مرتبه، با ادراک عقلانی و قلبی توحید همراه است و سالک را به سوی درک عمیق‌تر حقیقت هدایت می‌کند.

شهادت رؤیتی: بالاترین مرتبه شهادت، شهود مستقیم حقیقت الهی است که سالک در آن، توحید را نه از طریق برهان یا ادراک، بلکه از طریق رؤیت شهودی تجربه می‌کند. این مرتبه، چونان قله‌ای است که سالک پس از پیمودن راهی صعب‌العبور به آن می‌رسد و حقیقت الهی را با تمام وجود مشاهده می‌کند. شهادت رؤیتی، با استناد به فقه، به شهادت «عن حس» تشبیه شده که نیازمند تجربه مستقیم و عینی است، نه صرف علم و ادراک.

این مراتب، چونان جویبارهایی هستند که از چشمه توحید سرچشمه می‌گیرند و هر یک، سالک را به سوی مقصدی والاتر هدایت می‌کنند. شهادت رؤیتی، به‌عنوان آغاز شهادت حقیقی، سالک را به سوی مقام احسان رهنمون می‌سازد.

درنگ: شهادت در سه مرتبه اسلامی (لسانی)، ایمانی (ادراکی و ولایی) و رؤیتی (شهودی) تعریف می‌شود که شهادت رؤیتی، آغاز شهادت حقیقی و اوج سلوک عرفانی است.

شهادت رؤیتی و مقام احسان

شهادت رؤیتی، سالک را به مقام احسان می‌رساند، مقامی که در حدیث نبوی به «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ» تعریف شده است. این مقام، به معنای عبادت با حالت رؤیت الهی است، حالتی که سالک با «بارقه» (جرقه شهود) و «تیغ شهود» به درک مستقیم حقیقت الهی نائل می‌شود. بارقه، چونان جرقه‌ای است که در تاریکی قلب می‌درخشد و سالک را به سوی نور حقیقت هدایت می‌کند. تیغ شهود، چونان شمشیری است که حجاب‌های کثرت را می‌درد و سالک را به وحدت می‌رساند.

مقام احسان، با سكینه و وقار همراه است، آرامشی که از شكوفایی شهد شهادت در دل سالک پدید می‌آید. این سكینه، چونان نسیمی است که پس از طوفان‌های سلوک، قلب سالک را نوازش می‌دهد و او را به آرامشی عمیق و پایدار می‌رساند. شهادت رؤیتی، میوه شهادت است که سالک را از نیاز به برهان و بیّنه بی‌نیاز می‌کند و او را به تجربه مستقیم حقیقت می‌رساند.

درنگ: شهادت رؤیتی، سالک را به مقام احسان می‌رساند، جایی که با بارقه و تیغ شهود، به رؤیت حقیقت الهی و سكینه معنوی دست می‌یابد.

تمایز شاهد و مشهود در مراتب شهادت

شهادت در هر مرتبه، با شاهد و مشهود متفاوت تعریف می‌شود. شاهد، کسی است که شهادت می‌دهد، و مشهود، آن چیزی است که به آن شهادت داده می‌شود. در مراتب مختلف شهادت، این تمایز به شرح زیر است:

شاهد لسانی: اقرار به توحید با زبان، که مشهود آن، یگانگی الهی در سطح ظاهری است.

شاهد ایمانی: باور قلبی به توحید، که مشهود آن، حقیقت توحید در مرتبه باطنی است.

شاهد ادراکی: درک عقلی توحید، که مشهود آن، مفهوم توحید در چارچوب عقلانی است.

شاهد رؤیتی: شهود مستقیم حقیقت الهی، که ممکن است با بارقه (جرقه شهود) یا بدون آن باشد. مشهود در این مرتبه، خود حقیقت الهی است که بدون واسطه درک می‌شود.

شهادت جمع، به معنای شهود جامع توحید در تمامی مراتب وجودی است. این شهادت، چونان آینه‌ای است که تمامی جلوه‌های حقیقت الهی را در خود بازمی‌تاباند و سالک را به درک وحدت در کثرت هدایت می‌کند. شاهد جمع، سالکی است که تمامی مراتب شهادت را در خود جمع کرده و به شهود کامل توحید رسیده است.

درنگ: شاهد و مشهود در هر مرتبه شهادت متفاوت‌اند، و شهادت جمع، شهود جامع توحید در تمامی مراتب وجودی است.

بخش سوم: اسما‌ء الهی و پیوند با شهادت

اسما‌ء چهارگانه و جامعیت ذات الهی

اسما‌ء الهی «الأول»، «الآخر»، «الظاهر» و «الباطن» به‌عنوان اسما‌ء تقابلی معرفی شده‌اند که در ظرف حد، تقابل دارند، اما در ظرف حق، به وحدت می‌رسند. این اسما‌ء، چونان چهار ستون خیمه توحید، جامعیت ذات الهی را نشان می‌دهند:

الأول: آغاز همه‌چیز در مرتبه ذات، که شامل تمامی ابدائیت‌ها، مراتب علمی و قدرتی است. این اسم، چونان سرچشمه‌ای است که تمامی هستی از آن جاری می‌شود.

الآخر: نهایت همه‌چیز در بازگشت به ذات، که شامل اعادیت‌ها، جزای ثواب و عقاب، و قیامت کبری است. این اسم، چونان مقصدی است که تمامی موجودات به سوی آن بازمی‌گردند.

الظاهر: ظهور ذات در مظاهر خلقی، که تمامی ظهورات عالم را در بر می‌گیرد. این اسم، چونان آفتابی است که بر همه‌چیز می‌تابد و آن را آشکار می‌سازد.

الباطن: بطون ذات در ورای ظواهر، که تمامی حقایق پنهان را شامل می‌شود. این اسم، چونان گنجی است که در اعماق حقیقت نهفته است.

در مرتبه حق، این اسما‌ء به وحدت می‌رسند، زیرا حقیقت الهی فراتر از تقابل است. این وحدت، در شهادت جمع متجلی می‌شود، جایی که سالک تمامی مراتب را در ظرف توحید مشاهده می‌کند. این اسما‌ء، چونان آینه‌هایی هستند که هر یک جلوه‌ای از حقیقت الهی را بازمی‌تابانند، اما در نهایت، به یک حقیقت واحد اشاره دارند.

آیه قرآن کریم: سوره حدید، آیه ۳:

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ

: اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.

این آیه، به جامعیت ذات الهی و وحدت اسما‌ء چهارگانه اشاره دارد و سالک را به شهود این حقیقت رهنمون می‌سازد.

درنگ: اسما‌ء «الأول»، «الآخر»، «الظاهر» و «الباطن» در ظرف حد تقابلی‌اند، اما در ظرف حق به وحدت می‌رسند و جامعیت ذات الهی را نشان می‌دهند.

دولت اسما‌ء بر یکدیگر

اسما‌ء چهارگانه، بر یکدیگر «دولت» دارند، به این معنا که هر یک، دیگری را در بر می‌گیرد، اما حقیقت آنها یکی است. «دولت» در اینجا، به معنای سیطره و جامعیت است. برای مثال، «الأول» تمامی ابدائیت‌ها را در بر می‌گیرد، اما در مرتبه ظهور، تحت دولت «الظاهر» قرار می‌گیرد. به همین ترتیب، «الباطن» تمامی حقایق پنهان را شامل می‌شود، اما در مرتبه رجوع، تحت دولت «الآخر» است. این دولت‌ها، چونان امواجی هستند که در دریای حقیقت الهی به هم می‌پیوندند و در نهایت، به ساحل وحدت می‌رسند.

این وحدت، در آیه شریفه قرآن کریم متجلی است: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ». این آیه، نشان می‌دهد که گرچه اسما‌ء چهارگانه از نظر ظاهری متفاوت‌اند، اما حقیقت آنها یکی است. شهادت به این اسما‌ء، سالک را به درک این وحدت هدایت می‌کند و او را از تقابل ظاهری به سوی عینیت باطنی رهنمون می‌سازد.

درنگ: اسما‌ء چهارگانه بر یکدیگر دولت دارند، به این معنا که هر یک دیگری را در بر می‌گیرد، اما حقیقت آنها در وحدت الهی متجلی است.

مراتب عالم و پیوند با اسما‌ء

اسما‌ء چهارگانه، به مراتب عالم خلق و امر، قضاء و قدر، و فعالیت الهی اشاره دارند:

الأول: شامل تمامی ابدائیت‌ها، از جمله ظهور ام‌الکلین, و کتاب، لوح محفوظ، احکام قضاء و و قدر، و مراتب فعالیت در عالم خلق و امر است. این اسم، چونان سرچشمه‌ای است که تمامی علوم و قدرت الهی از آن جاری می‌شود.

الآخر: شامل اعادیت‌ها، جزای ثواب و عقاب، و قیامت کبری است. این اسم، تمامی نهاییات را در بر می‌گیرد و به بازگشت همه‌چیز به سوی حق اشاره دارد.

الظاهر: شامل تمامی ظهورات عالم، از عالم ناسوت تا قیامت کبری است. این اسم، ظهورات را در تمامی مراتب وجودی نشان می‌دهد.

الباطن: شامل تمامی بتون و حقایق پنهان است که در ورای ظهورات قرار دارند. این اسم، به حقایق نهان در عالم امر و ملکوت اشاره دارد.

این اسما‌ء، تمامی مراتب وجود را در بر می‌گیرند و سالک را به درک جامعیت توحید در این مراتب هدایت می‌کنند. شهادت به این اسما‌ء، سالک را به سوی شهودی می‌رساند که در آن، تمامی عالم را جلوه‌ای از حقیقت الهی می‌بیند.

درنگ: اسما‌ء چهارگانه به مراتب عالم خلق و امر، قضاء و قدر، و فعالیت الهی اشاره دارند و سالک را به درک جامعیت توحید رهنمون می‌سازند.

بخش پنجم: شهادت الهی و وحدت شاهد و مشهود

تفسير آيه «شهد الله أنه لا إله إلا هو»

آيه شريفه قرآن کريم در سوره آل‌عمران به شهادت خداوند، ملائکه و اولوالعلم بر توحيد اشاره دارد:

آيه قرآن کريم: سوره آل‌عمران، آيه 18:

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ

: خداوند گواهی داد که جزء او خدایی نیست، و فرشتگان و صاحبان علم نیز، در حالی که به عدالت قیام کرده‌اند.

این آیه، سه مرتبه شهادت را نشان می‌دهد:
شهادت الهی: شهادت ذات حق بر یگانگی خود، که بالاترین مرتبه شهادت است و به احدیت ذاتی اشاره دارد.

شهادت ملائکه: شهادت موجودات ملکوتی بر توحید، که به عالم غیب و مراتب شعوری آن‌ها دلالت می‌کند.

شهادت اولوالعلم: شهادت عالمان به علم الهی، که به شهود عقلانی و شهودی توحید اشاره دارد و شامل اولیای الهی است که به درک حقیقت رسیده‌اند.

این شهادت‌ها، به وحدت ذاتی و احدیت الهی دلالت دارند و سالک را به درک جامعیت توحید هدایت می‌کنند. شهادت الهی، چونان نوری است که از خورشید حقیقت بر عالم می‌تابد و تمامی مراتب را روشن می‌سازد. شهادت ملائکه و اولوالعلم، به ترتیب، چونان انعکاس این نور در آینه‌های ملکوت و قلب عارفان است.

درنگ: آیه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» به شهادت الهی، ملائکه و اولوالعلم بر توحید دلالت دارد و به وحدت ذاتی و احدیت الهی اشاره می‌کند.

وحدت شاهد و مشهود در شهادت الهی

در شهادت الهی، شاهد و مشهود یکی هستند، زیرا ذات الهی خود شاهد و خود مشهود است. این وحدت، به احدیت ذاتی اشاره دارد و نشان می‌دهد که در مرتبه حق، تمایزی میان شاهد و مشهود وجود ندارد. این مفهوم، در تضاد با فقه ظاهری است که شاهد و مشهود را جدا می‌داند. در فقه، شاهد باید غیر از مشهود باشد، اما در عرفان، وحدت شاهد و مشهود، اوج شهادت رؤیتی است. این وحدت، چونان قطره‌ای است که در اقیانوس حقیقت حل می‌شود و از خود هیچ اثری به جای نمی‌گذارد.

شهادت الهی، سالک را به درک این حقیقت که رهن می‌دهد که تمامی شهودها در نهایت به ذات واحد حق بازمی‌گردند. این درک، سالک را از دوگانگی رها می‌کند و او را به شهود کامل توحید می‌رساند. شهادت، در این مرتبه، چونان کلیدی است که درهای احدیت را می‌گشاید و سالک را به وحدت وجودی هدایت می‌کند.

درنگ: در شهادت الهی، شاهد و مشهود یکی هستند، که به احدیت ذاتی اشاره دارد و سالک را به شهود وحدت کامل توحید می‌رساند.

بخش پنجم: شهادت و آثار عملی آن

ثقل ذکر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللّه»

ذکر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللّه» به‌عنوان سنگین‌ترین ذکر معرفی شده است، زیرا بار معرفتی و وجودی عمیقی دارد. این ذکر، برخلاف صلوات که به دلیل سبکی و تازگی، آرامش‌بخش است، نیازمند حضور قلب و توجه عمیق است. ثقل این ذکر، چونان باری است که بر دوش‌های قلب نهاده می‌شود و با تکرار و مداومت، در جان سالک جای می‌گیرد. این وزن، نشان‌دهنده عمق معرفتی ذکر است که سالک را به درک وحدت الهی و رهایی از کثرت هدایت می‌کند.

تکرار این ذکر، چونان حکاکی نقشی بر سنگ است که با هر بار ذکر، عمیق‌تر می‌شود و قلب را به سوی حقیقت آماده می‌سازد. این ثقل، در نماز، اذان و اقامه نیز برجسته است، جایی که شهادت به توحید، به‌عنوان اصل، بارها تکرار می‌شود تا در جان سالک نفوذ کند. این تکرار، سالک را به سوی حضور و توجه قلب هدایت می‌کند و او را از لقلقه زبان دور می‌سازد.

درنگ: ذکر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللّه» به دلیل ثقل معرفتی و وجودی، نیازمند حضور قلب است و سالک را به درک عمیق توحید هدایت می‌کند.

شهادت به‌عنوان رزق اولیاء

شهادت، رزق اصلی اولیای الهی است که آن‌ها را از نیاز به خوراک مادی بی‌نیاز می‌کند. مثال ساده‌زیستی امیرالمؤمنین (ع)، که با نان جو و زندگی حداقلی به سر می‌برد، نشان‌دهنده این حقیقت است که رزق حقیقی اولیاء، شهادت و معرفت الهی است. این رزق، چونان غذای روح است که قلب را سیر کرده و به آرامش و وقار معنوی می‌رساند. اولیاء، با این رزق، از وابستگی به مادیات رها می‌شوند و به غنای معنوی دست می‌یابند.

شهادت، اشتها را به مادیات کور می‌کند و قلب را به سوی حقیقت پر می‌گرداند. این رزق، مانند آبی زلال است که عطش روح را فرو می‌نشاند و سالک را از نیازهای ظاهری بی‌نیاز می‌سازد. ساده‌زیستی اولیاء، نه از سر فقر، بلکه از غنای معنوی آنهاست که با شهادت به توحید، قلب خود را سیراب کرده‌اند.

درنگ: شهادت، رزق اصلی اولیای الهی است که آن‌ها را از نیاز به مادیات بی‌نیاز کرده و به سكینه و وقار معنوی می‌رساند.

شهادت، مقدمه ظهورات عملی

شهادت، به‌عنوان پایه سلوک، مقدمه ظهورات عملی مانند یقظه (بیداری) و محاسبه (خودارزیابی) است. سالکی که به شهود حقیقت رسیده، به‌طور طبیعی بیدار و آگاه است. یقظه، چونان گشوده شدن دیده‌ای است که پس از خواب، عالم را به نور حقیقت می‌بیند. محاسبه، مانند آیینه‌ای است که سالک خود را در آن می‌نگرد و اعمالش را با حقیقت می‌سنجد. این ظهورات، نتیجه طبیعی شهود هستند که سالک را به سوی عمل صالح و تقوی هدایت می‌کنند.

شهادت، سالک را به بیداری وجودی می‌رساند که در آن، حضور الهی را در تمامی مراتب وجودی احساس می‌کند. این بیداری، چونان طلوع خورشید است که تاریکی غفلت را می‌زداید و سالک را به سوی نور هدایت می‌کند. محاسبه، نتیجه این بیداری است که سالک را به خودنگری و اصلاح عمل وا می‌دارد.

درنگ: شهادت، مقدمه ظهورات عملی مانند یقظه و محاسبه است که سالک را به بیداری و آگاهی وجودی هدایت می‌کند.

بخش ششم: شهادت در عالم و استماع آن

شهادت موجودات و بشنوی

موجودات عالم، به‌نوعی به توحید الهی شهادت می‌دهند و سالک می‌تواند با استماع این شهادت‌ها، به درک عمیق‌تری از توحید برسد. این استماع، نتیجه بصیرت عرفانی است که سالک را قادر می‌سازد شهادت موجوداتی مانند مورچه یا جوجه را بشنود. این شهادت، فراتر از ادراکات حسی، به شهود ملکوتی وابسته است و سالک را به درک حضور الهی در تمامی مظاهر هستی هدایت می‌کند.

استماع شهادت موجودات، چونان شنیدن نوای تسبیح عالم است که از هر ذره‌ای به گوش می‌رسد. این نوا، سالک را به یادآوری حضور حق در همه‌چیز وا می‌دارد و او را از غفلت رهایی می‌دهد. شهادت موجودات، مانند آینه‌ای است که حقیقت الهی را در هر مظهر بازمی‌تاباند و سالک با بشنیدن آن، به وحدت عینی می‌رسد.

درنگ: سالک با استماع شهادت موجودات، به درک حضور الهی در تمامی مظاهر هستی می‌رسد که نتیجه بصیرت عرفانی است.

شهادت در ادعیه و زیارات

شهادت در ادعیه و زیارات، به‌عنوان اصل عینیت و رؤیت معرفی شده است. عباراتی مانند «أَشْهَدُ أَنَّكَ تَسْمَعُ كَلَامِی» یا «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ» نشان‌دهنده حضور عینی سالک در برابر حقیقت الهی و تأیید عمل معصوم در راستای توحید است. این شهادت‌ها، نه‌تنها اقرار به توحید، بلکه تأثیری عمیق در قلب سالک دارند و او را به ارتباط نزدیک‌تر با حق و اولیای الهی هدایت می‌کنند.

شهادت در ادعیه، مانند کلیدی است که درهای حضور عاطفی و معنوی را می‌گشاید. این ادعیه، سالک را به درک عینیتی می‌رسانند که در آن، حق و اولیای او را در برابر خود حاضر می‌بیند. این حضور، قلب را به نور معرفت منور می‌کند و سالک را به سوی توحید عملی هدایت می‌نماید.

درنگ: شهادت در ادعیه و زیارات، اصل عینیت و رؤیت است که سالک را به درک حضور الهی و ارتباط با اولیای او هدایت می‌کند.

بخش هفتم: شهادت و توحید جامع

شهادت به توحید ذاتی، صفاتی و فعلی

شهادت به «وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» شامل توحید ذاتی، صفاتی و فعلی است که نفف نفاق را در تمامی مراتب نشان می‌دهد. توحید ذاتی، به یگانگی ذات الهی؛ توحید صفاتی، به یگانگی صفات الهی؛ و توحید فعلی، به یگانگی افعال الهی اشاره دارد. این سه‌گانه، در شعار «وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَدَه» متجلی است که به‌عنوان ویژگی ممتاز نظام توحیدی معرفی شده است.

این شعار، چونان پرچمی است که نفف نفاق را در تمامی مراتب اعلام می‌کند. توحید ذاتی، قلب را از شرک خفی پاک می‌سازد؛ توحید صفاتی، صفات الهی را از تشبیه رها می‌کند؛ و توحید فعلی، افعال را به سوی حق متمرکز می‌سازد. این شهادت، سالک را به درک عمیق وحدت الهی هدایت می‌کند و او را از کثرت ظاهری رها می‌سازد.

درنگ: شهادت به «وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» شامل توحید ذاتی، صفاتی و فعلی است و نفف نفاق را در تمامی مراتب نشان می‌دهد.

شهادت عیانی و ذوقي

شارح تأکید می‌کند که شهادت، عیانی و ذوقي است و فراتر از شهادت ایمانی و اسلامی عمل می‌کند. شهادت عیانی، به معنای تجربه مستقیم و عینی حقیقت الهی است که به دل می‌خورد و از لسان خشک به دور است. این شهادت، چونان آبی است که ذائقه معنوی را سیراب می‌کند و سال را به درک وجودی توحید می‌رساند.

شهادت ذوقي، مانند نوشیدن از چشمه حقیقت است که نه‌تنها علم را، بلکه طعم حقیقت را به سالک می‌چشاند. این شهادت، سالک را از اقرار ظاهری و علم نظری فراتر می‌برد و او را به شهود عینی و وجودی هدایت می‌کند. این تجربه، قلب را به نور معرفت منور می‌کند و سالک را به آرامش معنوی می‌رساند.

درنگ: شهادت عیانی و ذوقي، تجربه عینی و مستقیم حقیقت الهی است که فراتر از شهادت علمی و ایمانی، قلب را به نور معرفت منور می‌کند.

جمع‌بندی

درس سیزدهم منازل السائرین، با تمرکز بر اصل شهادت، به‌عنوان محور عرفان عملی و دروازه ورود به معرفت و شهود الهی، چارچوبی جامع برای فهم توحید ارائه می‌دهد. شهادت، در مراتب لسانی، ایمانی و رؤیتی، سالک را از اقرار زبانی به شهود مستقیم حقیقت هدایت می‌کند. اسما‌ء چهارگانه «الأوَّل»، «الآخِر»، «الظَّاهر» و «الباطن»، جامعیت ذات الهی را نشان می‌دهند و در شهادت جمع، به وحدت می‌رسند. آیه شریفه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» به شهادت الهی، ملائکه و اولوالعلم بر توحید دلالت دارد و وحدت شاهد و مشهود را در احدیت الهی متجلی می‌سازد. شهادت، رزق اولیای الهی است که آن‌ها را از مادیات بی‌نیاز کرده و به سكینه معنوی می‌رساند. این درس، با تأکید بر استماع شهادت موجودات، شهادت در ادعیه، و توحید ذاتی، صفاتی و فعلی, سالک را به درک عمیق وحدت در کثرت هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معنای اصلی «شهادت» چیست؟

2. کدام یک از موارد زیر در مورد «شهادت ایمان» در متن صحیح است؟

3. طبق متن، کدام آیه به شهادت خدا، ملائکه و اولوالعلم اشاره دارد؟

4. بر اساس متن، کدام یک از اسماء چهارگانه (اول، آخر، ظاهر، باطن) از اسماء تقابلی هستند؟

5. کدام ویژگی شهادت رؤیتی در متن تأکید شده است؟

6. شهادت در متن به عنوان ظرف فطرت و جمعی توصیف شده است.

7. بر اساس متن، شهادت رؤیتی بالاتر از شهادت ایمانی است.

8. متن بیان می‌کند که شهادت خدا به خودش به معنای جدایی شاهد و مشهود است.

9. طبق متن، شهادت لسانی کافی است تا شخص را در فقه به عنوان شاهد پذیرفت.

10. متن تأکید می‌کند که شهادت اولیاء خدا رزق معنوی آن‌هاست.

11. تفاوت اصلی بین شهادت لسانی و شهادت رؤیتی در متن چیست؟

12. چرا در متن گفته شده که «لا اله الا الله» از اذکار سنگین است؟

13. منظور از «شهادت جمع» در متن چیست؟

14. چرا در متن شهادت اولیاء خدا به رزق تشبیه شده است؟

15. منظور از «دولت اسماء» در توضیح اسماء چهارگانه چیست؟

پاسخنامه

1. شهد دل و شکوفایی جان مؤمن

2. شهادت ایمان ظرف ولایت و ادراک است

3. شهد الله انه لا اله الا هو والملائكة و اولوا العلم قائما بالقسط

4. اول، آخر، ظاهر و باطن

5. عن حس و بر اساس مشاهده مستقیم است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. شهادت لسانی صرفاً اقرار زبانی به توحید است، در حالی که شهادت رؤیتی بر اساس مشاهده مستقیم و حس است.

12. زیرا لفظ و معنای آن عمیق و سنگین است و با تکرار، زبان و جان انسان را به چالش می‌کشد.

13. شهادت جمع به شهادتی اطلاق می‌شود که شامل شهود اول، آخر، ظاهر و باطن است و به وحدت الهی اشاره دارد.

14. زیرا شهادت برای اولیاء خدا مانند غذا، نیازهای معنوی آن‌ها را سیر می‌کند.

15. دولت اسماء به تأثیر و سیطره هر یک از اسماء (اول، آخر، ظاهر، باطن) بر یکدیگر و بر ظهورات الهی اشاره دارد.

فوتر بهینه‌شده