در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 17

متن درس

کتاب منازل السائرین: ترتيب، موالات و عشق خالص در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه هفدهم-مقدمه-بخش 17)

دیباچه

این دفتر، که از سلسله مباحث منازل السائرین استخراج شده، به تبیین دقیق و علمی مراحل سلوک عرفانی، با تأکید بر ترتيب و موالات در طی منازل و نقش عشق خالص در وصول به توحید ذاتی می‌پردازد. درس‌گفتار هفدهم، برگرفته از سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی عمیق به ساختار منازل، اختلافات عرفا در تکمیل مقامات، و ضرورت رهایی از طمع در سلوک، راهنمایی جامع برای سالکان و پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان ارائه می‌دهد.

بخش یکم: زمینه‌چینی نگارش منازل السائرین

درخواست فقراء و غرباء هرات

خواجه عبدالله انصاری، در پاسخ به درخواست جماعتی از فقراء و غرباء اهل هرات، نگارش کتاب منازل السائرین را آغاز کرد. این سالکان، که مشتاق شناخت منازل سائرین به سوی حق‌تعالی بودند، از وی خواستند تا با بیانی روشن و جامع، معرفت این منازل را برایشان تبیین کند، به‌گونه‌ای که چون عنوانی بر معالم این مسیر، راهنمای ایشان باشد. فقراء، به معنای سالکان شناخته‌شده و دارای شهرت معنوی، و غرباء، به معنای سالکان گمنام و بی‌نام‌ونشان، هر دو در پی فهم دقیق مراحل سلوک بودند. این تقاضا، نشان‌دهنده اشتیاق عمیق ایشان به کسب بصیرت در مسیر عرفانی است، گویی چون تشنه‌ای در بیابان معرفت، در جستجوی چشمه‌ای زلال بودند.

درنگ: درخواست فقراء و غرباء هرات، نشان‌دهنده اشتیاق عمیق سالکان به شناخت منازل سلوک و ضرورت تدوین این منازل به‌صورت منظم و قابل فهم است.

تعلل خواجه در پاسخ‌گویی

خواجه در ابتدا در پاسخ به این درخواست تعلل ورزید، زیرا دریافت که در برخی از این سالکان، شهوت و طمع با عرفان و عشق الهی آمیخته شده است. این تعلل، از احتیاط وی در ارائه معارف عرفانی به کسانی حکایت دارد که ممکن است آمادگی کامل برای دریافت حقیقت نداشته باشند. طمع، چون حجابی است که مانع شهود نور الهی می‌شود، و خواجه، با بصیرت عرفانی خویش، این نقصان را در برخی از درخواست‌کنندگان تشخیص داد. این احتیاط، مانند نگهبانی است که از گنجینه معرفت در برابر کسانی که هنوز قلبشان از تعلقات پاک نشده، حفاظت می‌کند.

درنگ: تعلل خواجه در پاسخ به درخواست سالکان، از احتیاط وی در ارائه معارف به کسانی حکایت دارد که طمع و شهوتشان مانع دریافت حقیقت عرفانی است.

استخاره و استعانت از حق‌تعالی

خواجه، پس از استخاره و استعانت از خداوند متعال، به نگارش منازل السائرین همت گمارد. این اقدام، نشان‌دهنده توکل وی به هدایت الهی در تدوین این اثر است. استخاره، گویی چون کلیدی است که قفل‌های تردید را می‌گشاید، و استعانت، چون بال‌هایی است که مؤلف را به سوی قله‌های معرفت پرواز می‌دهد. این فرآیند، تضمین‌کننده آن است که محتوای کتاب، ریشه در فیض الهی دارد و از خطا مصون است.

درنگ: استخاره و استعانت خواجه از حق‌تعالی، نشان‌دهنده توکل وی به هدایت الهی در نگارش منازل السائرین و تضمین اصالت معنوی این اثر است.

بخش دوم: ساختار و تقسیم‌بندی منازل السائرین

تقسیم‌بندی به ده بخش و صد باب

خواجه، برخلاف برخی عرفا که منازل سلوک را به هزار منزل تقسیم کرده‌اند، این مسیر را به ده بخش و صد باب سامان داد تا از تطویل غیرضروری پرهیز کند و محتوا برای سالکان قابل حفظ و یادگیری باشد. این تقسیم‌بندی، شامل بدایات، ابواب، معاملات، استقامت، تهذیب، خلوص، اخلاق، اصول، قلب، و وادی است. هر بخش، جنبه‌ای خاص از سلوک را پوشش می‌دهد و گویی چون نردبانی است که سالک را پله‌پله به سوی عرش الهی هدایت می‌کند. این ساختار، نشان‌دهنده رویکرد عملی و آموزشی خواجه است که جامعیت را با ایجاز درآمیخته است.

درنگ: تقسیم‌بندی منازل به ده بخش و صد باب، نشان‌دهنده رویکرد عملی خواجه در ارائه مفاهیم عرفانی با حفظ جامعیت و تسهیل یادگیری است.

نقد تقسیم‌بندی هزارمنزلی ابوبکر کتانی

ابوبکر کتانی، عارف بغدادی سده‌های سوم و چهارم هجری، منازل سلوک را به هزار منزل نور و ظلمت تقسیم کرده بود. خواجه، این تقسیم‌بندی را به دلیل تطویل و پیچیدگی غیرضروری نقد کرد و با محدود کردن منازل به صد باب، از دشواری‌های آن اجتناب ورزید. این نقد، نشان‌دهنده رویکرد عمل‌گرایانه خواجه است که به جای غرق شدن در جزئیات، بر ارائه اصول کلی و جامع تمرکز دارد، گویی چون باغبانی که شاخه‌های زائد را هرس می‌کند تا درخت معرفت بارورتر گردد.

درنگ: نقد خواجه بر تقسیم‌بندی هزارمنزلی کتانی، بر اولویت ایجاز و جامعیت در تبیین منازل سلوک تأکید دارد.

اجتناب از کلام غیر و ایجاز در بیان

خواجه، کلام خود را از اقوال دیگران خالی کرد و آن را مختصر نمود تا لطيف و قابل حفظ باشد. این رویکرد، نه‌تنها اصالت بیان وی را حفظ کرد، بلکه یادگیری منازل را برای سالکان آسان‌تر ساخت. ایجاز در اینجا، مانند فشرده‌سازی گوهری گران‌بهاست که بدون کاهش ارزش، درخشش آن را برای همگان آشکار می‌سازد. این خلوص کلام، منازل السائرین را به منبعی ناب و بی‌واسطه برای سالکان تبدیل کرده است.

درنگ: خلوص کلام خواجه از اقوال غیر و ایجاز در بیان، منازل السائرین را به منبعی اصیل و قابل حفظ برای سالکان تبدیل کرده است.

تمایز منازل و مقامات

منازل، به معنای مراحل گذرای سلوک، با مقامات، که مراتب ثابت و پایدار هستند، تفاوت دارند. کتاب منازل السائرین، بر منازل تمرکز دارد و سخنی از مقامات به میان نمی‌آورد. این تمایز، نشان‌دهنده ماهیت پویا و مرحله‌ای سلوک است، گویی منازل، چون ایستگاه‌هایی در مسیر سفر معنوی‌اند که سالک باید آنها را یکی‌یکی طی کند تا به مقامات ثابت و متعالی دست یابد.

درنگ: تمایز منازل به‌عنوان مراحل گذرا از مقامات به‌عنوان مراتب ثابت، بر پویایی و مرحله‌ای بودن سلوک عرفانی تأکید دارد.

بخش سوم: اصول بنیادین سلوک عرفانی

ترتيب و موالات در سلوک

سلوک عرفانی، همانند احکام فقهی چون وضو و غسل، نیازمند رعایت ترتيب (نظم در طی مراحل) و موالات (پیوستگی و استمرار) است. طفره، یعنی پرش از یک مقام به مقام دیگر بدون طی مراحل، در سلوک محال است، همان‌گونه که در حرکت مادی، پیمودن مسیر بدون گام برداشتن ممکن نیست. این اصل، مانند نقشه‌ای است که سالک را در مسیری مشخص و منظم به سوی مقصد هدایت می‌کند، و هرگونه انحراف از آن، وی را از وصول به حقیقت بازمی‌دارد.

درنگ: رعایت ترتيب و موالات در سلوک، همانند احکام فقهی، برای طی منازل و وصول به حقیقت الهی ضروری است و طفره در این مسیر محال است.

اختلاف در تکمیل مقامات

در چگونگی تکمیل مقامات، میان عرفا اختلاف‌نظر وجود دارد. خواجه عبدالله انصاری و شارح معتقدند که سالک تا یک مقام را به‌طور کامل طی نکند، نمی‌تواند به مقام بعدی وارد شود. در مقابل، جنید بغدادی بر این باور است که سالک می‌تواند با تکمیل بخشی از یک مقام، به مقام بعدی گام نهد و جزئیات باقی‌مانده را در مقام بالاتر تکمیل کند. این اختلاف، دو دیدگاه را در سلوک نمایان می‌سازد: دیدگاه سخت‌گیرانه خواجه، که بر تکمیل کامل هر مرحله تأکید دارد، و دیدگاه انعطاف‌پذیر جنید، که پیشرفت تدریجی را ممکن می‌داند. شارح، در نهایت، نظر جنید را پذیرفتنی‌تر می‌داند، زیرا این دیدگاه، سالک را از توقف بیش از حد در یک مقام نجات می‌دهد و به وی اجازه می‌دهد با اشراف به مقامات بالاتر، نواقص پیشین را جبران کند.

درنگ: اختلاف میان خواجه و جنید در تکمیل مقامات، دو دیدگاه سخت‌گیرانه و انعطاف‌پذیر را نشان می‌دهد، و دیدگاه جنید به دلیل جلوگیری از توقف، پذیرفتنی‌تر است.

تمثیل آموزشی برای تکمیل مقامات

برای تبیین این اختلاف، تمثیلی آموزشی ارائه شده است: همان‌گونه که در علوم مقدماتی، مانند سیوطی و مغنی، یادگیری مراحل بعدی به تکمیل و آب‌بندی مراحل قبلی کمک می‌کند، در سلوک نیز جزئیات باقی‌مانده از یک مقام در مقام بعدی تکمیل می‌شود. این تمثیل، مانند نوری است که تاریکی‌های ذهن را روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که سلوک، فرآیندی پویا و تدریجی است، نه ایستا و متوقف. سالک، با حرکت به سوی مقامات بالاتر، اشراف بیشتری به مراحل پیشین می‌یابد و نواقص خود را اصلاح می‌کند.

درنگ: تکمیل جزئیات مقامات در مراحل بعدی، مانند آب‌بندی علوم مقدماتی در مراحل پیشرفته، بر پویایی و پیشرفت تدریجی در سلوک تأکید دارد.

اجتناب از توقف در سلوک

سالک نباید برای تکمیل جزئیات باقی‌مانده در یک مقام، بیش از حد متوقف شود، بلکه باید با طی مقام، در مرحله بعدی به تکمیل حظوظات بپردازد. توقف طولانی، مانند درجا زدن در میانه راه است که سالک را از مقصد بازمی‌دارد. این اصل، تعادل بین نظم و سرعت را در سلوک نشان می‌دهد، گویی سالک، چون پرنده‌ای است که با بال‌های ترتيب و موالات، به سوی آسمان معرفت پرواز می‌کند، اما نباید در شاخساری از جزئیات گرفتار شود.

درنگ: اجتناب از توقف در سلوک، سالک را از رکود نجات داده و با اشراف به مقامات بالاتر، تکمیل حظوظات را ممکن می‌سازد.

بخش چهارم: اهمیت جوانی و آمادگی در سلوک

جوانی، زمان طلایی سلوک

سلوک در جوانی، به دلیل انرژی، اشتیاق و انعطاف‌پذیری، آسان‌تر است و هرچه دیرتر آغاز شود، به دلیل انباشت عادات نفسانی، دشوارتر می‌گردد. جوانی، مانند زمینی حاصل‌خیز است که بذر معرفت در آن به‌سرعت می‌روید، اما با گذر زمان، این زمین سخت‌تر می‌شود و کشت حقیقت در آن دشوارتر. این اصل، سالکان را به بهره‌گیری از فرصت جوانی فرا می‌خواند تا پیش از آنکه بار تعلقات سنگین شود، به سوی حق پرواز کنند.

درنگ: جوانی، زمان طلایی سلوک است و تأخیر در این مسیر، به دلیل انباشت تعلقات نفسانی، دشواری را افزایش می‌دهد.

مثال عالم هفتادساله

عالمی هفتادساله از عارفی درخواست هدایت عرفانی کرد، اما ایشان به دلیل احتمال ناپایداری وی در مواجهه با حقایق عرفانی، از پذیرش خودداری نمودند. وی تشخیص داد که این عالم، به دلیل حسن ظن موقتی و عدم آمادگی درونی، ممکن است با شنیدن معارف عرفانی دچار تزلزل شود. این مثال، مانند هشداری است که سالک را از ورود به مسیر سلوک بدون آمادگی باطنی برحذر می‌دارد، گویی چون سفری است که بدون توشه کافی، به مقصد نمی‌رسد.

درنگ: آمادگی درونی برای سلوک ضروری است، و بدون آن، مواجهه با حقایق عرفانی ممکن است به تزلزل منجر شود.

بخش پنجم: عشق خالص و رهایی از طمع

سه منزل اصلی عرفان

عرفان، در نگاهی بنیادین، شامل سه منزل است: نخست، برخواستن از غیر، یعنی قطع طمع از مخلوقات؛ دوم، برخواستن از حق، یعنی رهایی از طمع به نعمت‌های الهی؛ و سوم، برخواستن از خود، یعنی رهایی از خودخواهی و طمع به خویشتن. این سه منزل، مانند سه دروازه‌اند که سالک را از کثرت تعلقات به سوی وحدت توحید ذاتی هدایت می‌کنند. این تقسیم‌بندی، هسته اصلی سلوک را تشکیل می‌دهد و سالک را به سوی اخلاص کامل رهنمون می‌سازد.

درنگ: سه منزل عرفان، یعنی قطع طمع از غیر، حق و خود، سالک را به سوی توحید ذاتی و اخلاص کامل هدایت می‌کند.

رفاقت بی‌طمع با حق‌تعالی

سالک می‌تواند با خداوند متعال رفاقتی بی‌طمع برقرار کند، نه به امید بهشت و نه از خوف جهنم، چنان‌که حضرت علی (ع) فرمود: وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ لَا خَوْفًا مِنْ نَارِكَ وَلَا طَمَعًا لِجَنَّتِكَ (تو را شایسته عبادت یافتم، نه از ترس آتش و نه به طمع بهشت). این رفاقت، مانند دوستی‌ای است که در آن، هیچ منفعتی جز خود معشوق مدنظر نیست، و سالک، چون عاشقی واله، تنها به وصال حق می‌اندیشد. این اخلاص، سالک را از هرگونه انگیزه مادی و حتی معنوی رها می‌سازد و او را به مقام ولایت ذاتی می‌رساند.

درنگ: رفاقت بی‌طمع با حق، بر اساس اخلاص کامل، سالک را به ولایت ذاتی و عشق خالص هدایت می‌کند.

تفاوت عشق و شهودت

عشق خالص، عاری از طمع، با شهوت که به انگیزه‌های نفسانی آلوده است، متفاوت است. شهوت، مانند رطوبتی است که با گل خاک آمیخته و دیوار را مرطوب می‌کند، اما عشق خالص، مانند آب زلال است که هیچ‌چیز را خیس نمی‌کند و در خود کامل است. این تمایز، مانند تفاوت بین نوری است که از خورشید می‌تابد و سایه‌هایی که در تاریکی شکل می‌گیرند. سالک باید با پالایش قلب، شهوت را به عشق تبدیل کند تا به حقیقت واصل شود.

درنگ: عشق خالص، عاری از طمع و شهوت، مانند آب زلال است که سالک را به حقیقت واصل می‌کند.

مثال استاد و شاگردان

شاگردانی که به دلیل توقف درس استاد، کلاس را ترک کردند، نشان‌دهنده فقدان عشق خالص و وابستگی به حظوظ نفسانی‌اند. این مثال، مانند قصه‌ای است که در آن، عاشقان حقیقی در برابر سختی‌ها پایدار می‌مانند، اما کسانی که به دنبال منافع‌اند، با اولین مانع پراکنده می‌شوند. سالک حقیقی، حتی در نبود نفع ظاهری، به مسیر خود ادامه می‌دهد، گویی که عشقش به حقیقت، او را از هر طمعی بی‌نیاز کرده است.

درنگ: فقدان عشق خالص در شاگردان، نشان‌دهنده وابستگی به حظوظ نفسانی است، در حالی که سالک حقیقی از این وابستگی رها است.

عشق و اطاعت اولیاء

اولیاء خدا، مانند حضرت علی (ع)، با اطاعت خالص و بدون سركشی، نمونه عشق حقیقی‌اند که با طمع آمیخته نیست. بیاناتی چون فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ (به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم) در لحظه شهادت، نشان‌دهنده این اخلاص است. اولیاء، گویی چون ستارگانی‌اند که در آسمان معرفت می‌درخشند و راه را برای سالکان روشن می‌کنند، بدون آنکه به هیچ طمعی آلوده شوند.

درنگ: اولیاء خدا، با عشق خالص و اطاعت بی‌طمع، الگوی سلوک حقیقی برای سالکان‌اند.

بخش ششم: ولایت ذاتی و صراط مستقیم

تفاوت ولایت ذاتی و صراط مستقیم

صراط مستقیم، مقدمه‌ای برای وصول به ولایت ذاتی است که عاری از طمع و وابستگی است. ولایت ذاتی، مقام نهایی سلوک است که در آن، سالک از هرگونه طمع، حتی به نعمت‌های الهی، رها شده و به توحید ذاتی می‌رسد. این مقام، مانند قله‌ای است که سالک پس از طی دره‌های کثرت، بر آن ایستاده و در آن، جز وجه الله چیزی نمی‌بیند. صراط مستقیم، گویی چون پلی است که سالک را به این قله می‌رساند، اما ولایت ذاتی، خود مقصد نهایی است.

درنگ: ولایت ذاتی، مقام نهایی سلوک است که با رهایی از طمع، سالک را به توحید ذاتی می‌رساند.

استناد به آیات قرآن کریم

آیه وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (سوره الشعراء: ۲۱۴، : و خویشاوندان نزدیکت را هشدار ده) بر مسئولیت پیامبر (ص) در دعوت به حق تأکید دارد، اما این دعوت، عاری از هرگونه طمع است. همچنین، حدیث وَمَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلُ مَا أُوذِيت (هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد)، سختی مسیر عشق خالص را نشان می‌دهد. این آیات، مانند چراغ‌هایی‌اند که مسیر سلوک را روشن می‌کنند و سالک را به سوی اخلاص هدایت می‌نمایند.

درنگ: آیات قرآن کریم و احادیث نبوی، بر سختی مسیر عشق خالص و مسئولیت دعوت بدون طمع تأکید دارند.

بخش هفتم: مراحل تحول در سلوک

سلوک بدون قلب در نیمه نخست

در نیمه نخست سلوک، تا رسیدن به مرحله اصول، سالک بدون قلب پیش می‌رود و قلب در مرحله پنجم، یعنی پس از طی نیمی از مسیر، ظاهر می‌شود. این مراحل اولیه، مانند آماده‌سازی زمینی است که باید شخم زده شود تا بذر قلب در آن کاشته گردد. قلب، به‌عنوان هسته وجودی سلوک، در مراحل میانی ظهور می‌کند و سالک را به سوی شهود حقیقت هدایت می‌نماید.

درنگ: قلب، به‌عنوان هسته سلوک، در نیمه دوم مسیر ظاهر می‌شود و سالک را به سوی شهود حقیقت هدایت می‌کند.

وادی و پرتاب به سوی حقیقت

در مرحله وادی، سالک از قله‌های ظاهری به دره‌های حقیقت پرتاب می‌شود تا به عشق و سلوک حقیقی دست یابد. این تحولات ناگهانی، مانند طوفانی‌اند که سالک را از تعلقات نفسانی جدا می‌کنند و او را به سوی نور الهی سوق می‌دهند. این پرتاب، گویی چون تولدی دوباره است که سالک را از قفس ماده به سوی آسمان معرفت رها می‌سازد.

درنگ: مرحله وادی، با پرتاب سالک به سوی حقیقت، او را از تعلقات نفسانی رها کرده و به عشق حقیقی می‌رساند.

نقش ابوعبید بشری در تبیین منازل

ابوعبید بشری می‌گوید که خداوند به برخی سالکان در ابتدای سلوک، نهایت را نشان می‌دهد، اما به دیگران در میانه راه. این دیدگاه، مانند نوری است که تنوع در هدایت الهی را روشن می‌سازد. برخی، چون قالوا بلی گفتند، از ابتدا به شهود وحدت می‌رسند، اما دیگران باید مراحل را تدریجاً طی کنند، گویی چون مسافرانی‌اند که برخی از ابتدا مقصد را می‌بینند و برخی در مسیر به آن آگاه می‌شوند.

درنگ: تنوع در هدایت الهی، برخی را در ابتدای سلوک به نهایت می‌رساند و برخی را در میانه راه به حقیقت رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی

درس هفدهم منازل السائرین، با تبیین ساختار منازل، اصول سلوک، و نقش عشق خالص در وصول به توحید ذاتی، راهنمایی جامع برای سالکان و پژوهشگران ارائه می‌دهد. خواجه عبدالله انصاری، در پاسخ به درخواست فقراء و غرباء هرات، منازل را به صد باب و ده بخش تقسیم کرد تا جامعیت و ایجاز را درآمیزد. ترتيب و موالات، از اصول بنیادین سلوک‌اند که سالک را از طفره و توقف بازمی‌دارند. اختلاف میان خواجه و جنید در تکمیل مقامات، دو دیدگاه سخت‌گیرانه و انعطاف‌پذیر را نشان می‌دهد، اما دیدگاه جنید به دلیل جلوگیری از رکود، پذیرفتنی‌تر است. جوانی، زمان طلایی سلوک است، و تأخیر در آن، دشواری را افزایش می‌دهد. عشق خالص، عاری از طمع، هسته اصلی عرفان است که اولیاء خدا، مانند حضرت علی (ع)، آن را به کمال تجلی داده‌اند. قلب، در نیمه دوم سلوک ظاهر می‌شود و سالک را به وادی‌های نهایی هدایت می‌کند. این درس، با تأکید بر اخلاص، نظم و سرعت، سالکان را به سوی وصول به حق‌تعالی فرا می‌خواند، گویی چون نسیمی است که پرده‌های کثرت را کنار زده و نور وحدت را به قلب سالک می‌تاباند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، ماتن کتاب خود را به چند بخش تقسیم کرده است؟

2. بر اساس متن، چه چیزی در سلوک عرفانی لازم است رعایت شود؟

3. طبق متن، نظر جنید درباره سلوک در مقامات چیست؟

4. متن درسگفتار عرفان را به چند منزل اصلی تقسیم می‌کند؟

5. بر اساس متن، فقراء و غرباء چه تفاوتی دارند؟

6. طبق متن، ماتن معتقد است که بدون اتمام کامل یک مقام نمی‌توان به مقام بعدی وارد شد.

7. متن بیان می‌کند که سلوک در جوانی آسان‌تر از سنین بالاتر است.

8. بر اساس متن، عشق حقیقی با طمع و شهوت سازگار است.

9. متن تأکید دارد که رعایت ترتیب و موالات نباید مانع سرعت در سلوک شود.

10. طبق متن، عرفان حقیقی با ظواهر مانند مقامات ظاهری و شهرت تعریف می‌شود.

11. تفاوت اصلی بین ترتیب و موالات در سلوک عرفانی طبق متن چیست؟

12. چرا متن سلوک در جوانی را آسان‌تر می‌داند؟

13. منظور از سه منزل اصلی عرفان در متن چیست؟

14. چرا متن عشق حقیقی را از شهوت متمایز می‌کند؟

15. طبق متن، چرا ماتن کتاب خود را از سخنان دیگران خالی کرده است؟

پاسخنامه

1. ده بخش

2. ترتیب و موالات

3. می‌توان قبل از اتمام کامل یک مقام به مقام بعدی وارد شد

4. سه منزل

5. فقراء مشهور و غرباء بی‌شهرتند

6. درست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. ترتیب به رعایت مراحل سلوک اشاره دارد، در حالی که موالات به پیوستگی و تداوم در طی این مراحل مربوط است.

12. زیرا در جوانی موانع کمتر و انگیزه بیشتر است، اما با افزایش سن، سلوک دشوارتر می‌شود.

13. سه منزل عرفان عبارتند از: بریدن طمع از غیر، از خود، و از خدا.

14. زیرا عشق حقیقی خالص و بی‌طمع است، اما شهوت با نیاز و طمع همراه است.

15. برای کوتاه‌تر و لطافت بیشتر در بیان و آسان‌تر شدن حفظ آن.

فوتر بهینه‌شده