متن درس
منازل السائرین: تبیین مراحل توبه و وصول
تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه نوزدهم-مقدمه -بخش 19)
مقدمه
سلوک عرفانی، سفری است از کثرت خلقی به وحدت الهی، که در آن سالک با تزکیه نفس و رهایی از تعلقات، به سوی حق تعالی گام برمیدارد. کتاب منازل السائرین، اثر جاودان خواجه عبدالله انصاری، نقشهای دقیق از این مسیر ارائه میدهد که در آن، هر منزل، مقامی است برای تعالی روح و تقرب به ذات باریتعالی. درسگفتار نوزدهم، با محوریت تبیین ابواب مختلف سلوک و مراحل توبه، دریچهای به سوی فهم عمیق این مسیر میگشاید.
بخش اول: ابواب سلوک و مراتب توبه
تبیین ابواب سلوک
سلوک عرفانی در منازل السائرین، به ابوابی تقسیم میشود که هر یک، جنبهای از تزکیه نفس و وصول به حق را هدف قرار دادهاند. این ابواب عبارتاند از معاملات، اخلاق، اصول، اودیه، احوال، ولایات، حقایق و نهایات. هر باب، به مثابه دروازهای است که سالک را به سوی مرتبهای بالاتر از معرفت و شهود هدایت میکند.
در باب معاملات، سالک از رؤیت فعل غیر و دواعی نفسانی اجتناب میورزد و تنها فعل حق را مشاهده میکند. این مرحله، مقدمهای است برای رهایی از کثرت خلقی و تمرکز بر وحدت افعالی. در باب اخلاق، توبه از اراده، حول و قوه خویشتن است، که سالک را به تسلیم و توکل بر اراده الهی سوق میدهد. در اصول، قلب سالک ظاهر شده و او از التفات به غیر و سستی در عزم رجوع میکند. در اودیه، سالک از علم خویش با محو در علم حق انخلاع مییابد و از غفلت از حق، حتی برای لحظهای، توبه میکند. در احوال، سالک از سلو (فراغت از محبوب) و التفات به غیر، حتی نفس خویش، رها میشود. در ولایات، اولیاء از حرکت بدون وجد و تکدر به تلوین و حرمان مصوناند. در حقایق، سالک از مشاهدة غیر و بقای انیت توبه میکند و در نهایات، از ظهور بقیه (هرچه جز ذات) رها شده و به مقام لا اسم و لا رسم میرسد.
درنگ: تقسیمبندی ابواب سلوک، نقشهای تدریجی برای تعالی سالک ارائه میدهد، که در آن توبه، بهعنوان اصل بنیادین، در هر مرحله با معنایی متعالیتر ظاهر میشود. |
مراتب توبه در سلوک
توبه، به مثابه کلیدی است که قفلهای نفسانی را میگشاید و سالک را به سوی حق هدایت میکند. این توبه، در هر مرحله از سلوک، ماهیتی متفاوت مییابد. در مراحل اولیه، توبه از عصيان است، یعنی بازگشت از گناهان ظاهری. سپس، توبه از میل نفسانی، که سالک را از تعلقات دنیوی رها میسازد. در مراتب بالاتر، توبه از حظوظ است، یعنی رهایی از لذتهای نفسانی که حتی در عبادات ممکن است رخنه کنند. در مراحل پیشرفتهتر، توبه از نفسیت است، که سالک را از خودبینی و انیت نجات میدهد. نهایتاً، توبه از حول و قوه خویش است، که سالک را به توحید افعالی و تسلیم کامل به اراده حق میرساند.
این تنوع در مراتب توبه، نشاندهنده تکامل تدریجی سالک است. چنانکه در عرفان اسلامی آمده است: «حسنات الابرار، سیئات المقربین»، یعنی آنچه برای ابرار نیکو است، برای مقربین نقص تلقی میشود. هر مرحله، معیارهای جدیدی برای کمال ارائه میدهد و سالک را به تزکیه مداوم وامیدارد.
جمعبندی بخش اول
ابواب سلوک، به مثابه منازل یک کاروانسرای معنوی، سالک را از ظلمت نفس به نور حق هدایت میکنند. توبه، در هر باب، به سان مشعلی است که راه را روشن میسازد و سالک را از موانع نفسانی عبور میدهد. این مراحل، از معاملات تا نهایات، سیر تکاملی روح را ترسیم میکنند که در آن، سالک از کثرت به وحدت و از انیت به فناء میرسد.
بخش دوم: اصول و آداب سلوک
ترتیب، موالات و مسارعه
سلوک عرفانی، نیازمند رعایت ترتیب، موالات و مسارعه است. ترتیب، به معنای رعایت مراحل سلوک به ترتیب منطقی و معنوی است. موالات، پیوستگی در حرکت به سوی حق را تضمین میکند، و مسارعه، شتاب آگاهانه و همراه با دقت در این مسیر است. مسارعه، از تعجیل (شتابزدگی) متمایز است، زیرا تعجیل به خطا میانجامد، اما مسارعه، حرکت سریع اما متعادل را میطلبد.
این سه اصل، به مثابه سه ستون استوار، بنای سلوک را حفظ میکنند. سالک، مانند کاروانی که در بیابان راه میپیماید، باید با نظم و پیوستگی حرکت کند تا از گمراهی و رکود در امان بماند.
درنگ: رعایت ترتیب، موالات و مسارعه، سالک را از رکود و شتابزدگی مصون داشته و او را به سوی وصول به حق هدایت میکند. |
رفع ثقل ناسوت
ثقل ناسوت، به معنای تعلقات مادی و نفسانی، مانع اصلی صعود سالک به سوی حق است. این ثقل، مانند سنگهای سنگین بر دست و پای سالک، او را زمینگیر میکند. با رفع این ثقل، سالک به سبکی معنوی دست مییابد و دل بستن به غیر برای او محال میشود. چنانکه شاعر میسراید:
من آنچه خواندهام همه از یادم رفت / الا حدیث دوست که تکرار میکنم
این بیت، بیانگر مقامی است که سالک از کثرت خلقی رها شده و تنها حق را میبیند. رفع ثقل ناسوت، مانند رهایی پرنده از قفس، سالک را به سوی آسمان معرفت پرواز میدهد.
نقش مربی در سلوک
مربی، به مثابه راهنمایی دانا، سالک را در تنظیم صعود و نزول یاری میکند. سلوک، مانند پرواز هواپیماست که نیازمند مدیریت دقیق اوج و حضیض است. مربی، با هدایت سالک، از تخریب ناسوت او جلوگیری کرده و تعادل معنوی را حفظ میکند. مثال پیامبر اکرم (ص) و خطاب «کلمنی یا حمیرا» به عایشه، نشاندهنده تأثیر ثقل ناسوتی بر سلوک است. در مقابل، حضرت خدیجه (س)، با خلوص و تعادل معنوی، مکمل پیامبر (ص) بود.
جمعبندی بخش دوم
اصول سلوک، از ترتیب و موالات تا رفع ثقل ناسوت و هدایت مربی، زیربنای حرکت سالک به سوی حق را تشکیل میدهند. این اصول، مانند نقشهای دقیق، مسیر را روشن ساخته و سالک را از موانع نفسانی و بیرونی مصون میدارند.
بخش سوم: موانع و راهحلهای سلوک
وسواس و شک، دشمنان سلوک
وسواس و شک، به مثابه زنجیرهایی هستند که سالک را در بند نفس نگه میدارند. وسواس، ریشه در تردید و عدم یقین دارد و سالک را از پیشرفت بازمیدارد. چنانکه در قرآن کریم آمده است:
يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ
(سوره ناس، آیه ۵، : که در دلهای مردم وسوسه میکند)
این آیه، به وسوسه شیطانی اشاره دارد که با شک و تلوین، سالک را از وحدت محروم میکند. سالک باید با اخلاص و توکل، از این موانع رهایی یابد.
درنگ: وسواس و شک، بزرگترین موانع سلوکاند که با اخلاص، توکل و رهایی از تردید، برطرف میشوند. |
سلوک، میدان جنگ معنوی
سلوک، جنگی است که در آن محراب، میدان حرب است و شیطان، دشمن اصلی. سالک، مانند رزمندهای است که باید با نفس و وسوسهها بجنگد تا به حق واصل شود. اولیاء خدا، با حریت و یقین، از شک و تردید رها هستند و به مقام ولایت میرسند.
رد یأس و دشواری در سلوک
تزریق یأس و دشوار جلوه دادن سلوک، انحرافی اعتقادی و معرفتی است. سلوک، تا حدی دشوار است، اما پس از رفع ثقل ناسوت، وصل به حق آسان میشود. این تحول، مانند انعکاس نور در آینهای صیقلی، قلب سالک را به سوی حق روشن میسازد.
جمعبندی بخش سوم
موانع سلوک، از وسواس و شک تا یأس و تعلقات نفسانی، مانند خارهایی در مسیر گلستان معرفتاند. سالک با حریت، اخلاص و توکل، این موانع را پشت سر گذاشته و به وحدت الهی میرسد.
بخش چهارم: اولیاء و تجلی حق
حالاچه اولیاء در برابر دنیا
اولیاء خدا، به دلیل اتصال به حق، از دنیا بینیازند و نمیتوان آنها را به کثرت خلقی کشاند. چنانکه گفته شده: «لِيَ مَعَ اللَّهِ حَالَاتٌ» (برای من با خدا حالاتی است). این حالات، تجارب متعالیاند که اولیاء را از کثرت جدا میکنند.
مثال امام حسین (ع)
امام حسین (ع)، با گفتار «یا سَيُوفُ خُذِينِي»، پناه به شمشیر برد که مهربانترین موجود بود. در ظهر عاشورا، «ابيض وجهه» شد، یعنی حق بر زمین تجلی کرد. کربلا، ظرف ظهور وداع اسمایی و وصول به ذات الهی است.
درنگ: کربلا، نه تنها یک واقعه تاریخی، بلکه یک حقیقت عرفانی است که وداع با کثرت و تجلی ذات حق را نشان میدهد. |
عرفان در ظرف اولیاء
عرفان حقیقی، تنها در ظرف اولیاء و ائمه (ع) محقق میشود. غیر از آن، قلندری و درویشی است که فاقد عمق معنوی عرفان اصیل است. اولیاء، با اخلاص و شهادت، الگوی سلوک عرفانیاند.
جمعبندی بخش چهارم
اولیاء خدا، بهویژه امام حسین (ع)، آیینه تمامنمای عرفان حقیقیاند. آنها با وداع از کثرت و اتصال به ذات الهی، راه سلوک را برای سالکان روشن ساختهاند.
بخش پنجم: نهایات و وداع اسمایی
مقام نهایات و لا اسم و لا رسم
در نهایات، سالک از ظهور بقیه توبه کرده و به مقام لا اسم و لا رسم میرسد. این مقام، مختص محبوبین است که از همه اسماء و صفات گذشته و در ذات الهی محتند هستند. وداع با اسماء، مانند رهایی پرنده از بند تعینات، سالک را به آزادی مطلق میرساند.
محبوبین و محبین
محبوبین، با وداع از اسماء و صفات، از محبین متمایزند. محبین، هنوز درگیر تعیناتاند، اما محبوبین، در ذات الهی غرق شدهاند.
جمعبندی بخش پنجم
نهایات، قله سلوک عرفانی است که در آن، سالک از همه تعینات رها شده و در ذات الهی محو میشود. این مقام، مختص محبوبین است که با وداع اسمایی، به وحدت کامل دست مییابند.
نتیجهگیری کلی
سلوک عرفانی در منازل السائرین، سفری است از ظلمت نفس به نور حق، که در آن سالک با تزکیه، توبه و رهایی از تعلقات، به وحدت الهی میرسد. ابواب سلوک، از معاملات تا نهایات، مراحل این سفر را ترسیم میکنند. توبه، بهعنوان اصل بنیادین، در هر مرحله با معنایی متعالیتر ظاهر میشود. اولیاء خدا، بهویژه امام حسین (ع)، الگوی این سلوکاند که با وداع از کثرت، تجلی ذات حق را به نمایش گذاشتند. کربلا، ظرف ظهور این حقیقت عرفانی است. سالک با حریت، اخلاص و توکل، از موانعی چون وسواس و شک عبور کرده و به مقام لا اسم و لا رسم میرسد. این نوشتار، با تبیین دقیق این مفاهیم، راهنمایی جامع برای پژوهشگران و سالکان ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی |