متن درس
کتاب منازل السائرین: تبیین عرفان عملی و معرفت توحیدی
تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه دوم-مقدمه-بخش دوم)
دیباچه: درآمدی بر عرفان عملی و معرفت توحیدی
کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، با شرح کمالالدین عبدالرزاق قاسانی، یکی از آثار برجسته در حوزه عرفان اسلامی است که به تبیین مراحل سلوک و معرفت الهی میپردازد. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بازنویسی و تحلیل علمی محتوای درس دوم مقدمه این اثر اختصاص یافته است. هدف
بخش اول: حیات الهی و معرفت توحیدی در سلوک عرفانی
تبیین عرفانی حیات و انس با حق
در آغاز مقدمه شرح منازل السائرین، شارح به توصیف مراتب سلوک عرفانی پرداخته و بیان میدارد که خداوند سالکان را به معرفت خویش زنده میسازد، با او انس میبخشد و آنان را به نطق حق و شهود حیات الهی واصل میکند: «ثمَّ أحياهم به و آنَسهم فَنَطَقوا بالحق اذ شاهَدوا محيّاه». این بیان، مراحلی از سلوک را ترسیم میکند که از فنا آغاز شده و به حیات معرفتی و انس با حق منتهی میشود. سالک در این مسیر، از خود تهی گشته و در پرتو معرفت الهی، به حیاتی نوین دست مییابد که در آن، هر کلام و کردارش جلوهای از حقیقت حق است. این تحول وجودی، مانند گلی است که در باغ معرفت شکوفا میشود و عطر توحید را در هستی پراکنده میسازد.
درنگ: حیات معرفتی در عرفان، نهتنها حیات جسمانی، بلکه زیستن در پرتو حق و انس با اوست که سالک را به نطق حقیقت و شهود حیات الهی رهنمون میشود. |
این مفهوم با نظریههای عرفانی مانند «فنا فی الله» و «بقا بالله» همخوانی دارد، که در آن سالک پس از محو خود در ذات الهی، به حیاتی متعالی دست مییابد که تمامی اعمالش ظهور حق است.
ستایش پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام
شارح در ادامه، با صلوات بر پیامبر اکرم (ص) و آل و اصحاب او، بر نقش بیبدیل ایشان در رفع حجاب از بصائر پیروان و سیراب ساختن تشنگان معرفت از دریای علم خود تأکید میورزد: «و صلاة على من رفع الحجابَ عن بصائر الذين إتَّبعُوه و من بَحْر علمه امتاهوا». این ستایش، جایگاه پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام را بهعنوان هدایتگران معنوی و منابع فیاض معرفت الهی برجسته میسازد. قرآن کریم نیز در این باره میفرماید:
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
: و در خانههای خود بمانید و مانند روزگار جاهلیت پیشین [خود را] به نمایش نگذارید و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید. جز این نیست که خدا میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند (سوره احزاب، آیه 33).
این آیه، نقش محوری اهل بیت علیهمالسلام در هدایت معنوی و طهارت باطنی را تأیید میکند، گویی آنان دریای بیکرانیاند که تشنگان معرفت را سیراب میسازند.
درنگ: پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت علیهمالسلام، چونان مشعلهای هدایت، حجاب جهل را از بصائر پیروان برمیدارند و از دریای علم خویش، همه موجودات را سیراب میکنند. |
بخش دوم: تمایز اخلاق عرفانی و اخلاق کلامی
اخلاق عرفانی: معرفت در برابر احساس
منازل السائرین، اثری در قلمرو اخلاق عرفانی است که بر معرفت و ادراک متمرکز است، نه بر احساسات زودگذر مانند گریه و ترس که در اخلاق کلامی، یا به تعبیر درسگفتار، «سبک منبری» رایج است. اخلاق کلامی، با تکیه بر احساساتی نظیر ترس از قبر و قیامت، تأثیراتی موقت و محدود ایجاد میکند که گاه پس از لحظاتی، سالک را به حال پیشین بازمیگرداند. اما اخلاق عرفانی، چونان چشمهای زلال، در پی گشودن دل به معرفت و رؤیت حقیقت است، نه صرف برانگیختن احساسات. این تمایز، مانند تفاوت میان نوری پایدار و جرقهای زودگذر است که یکی راه را روشن میکند و دیگری تنها لحظهای میدرخشد.
درنگ: اخلاق عرفانی، با محوریت معرفت، سالک را به سوی ادراک حقیقت هدایت میکند، در حالی که اخلاق کلامی، با تکیه بر احساسات، تأثیراتی موقت و ناپایدار دارد. |
این نقد، ضرورت بازنگری در روشهای تربیتی دینی را برجسته میسازد و بر آموزش معرفتمحور بهعنوان راهی برای تحول پایدار تأکید دارد.
تفاوت علم و معرفت
در اخلاق عرفانی، تمایز میان علم و معرفت از اهمیت بسزایی برخوردار است. علم، کلی و شامل مفاهیم ذهنی است، در حالی که معرفت، جزئی و متعلق به اشخاص و اشیاء است. معرفت، چونان کلیدی است که قفل وجود را میگشاید و سالک را به شناخت شهودی و عملی رهنمون میشود. در این نگاه، عمل سالک، جلوه معرفت اوست، گویی هر کردار، آیینهای است که حقیقت باطنی او را بازمیتاباند. این تمایز، با نظریههای معرفتشناسی اسلامی، مانند تفاوت میان علم حصولی و حضوری، همخوانی دارد و عرفان را بهعنوان علمی وجودی معرفی میکند.
ارتباط حکمت نظری و عملی
حکمت عملی، که در اعمال انسان متجلی میشود، ریشه در حکمت نظری دارد، که اندیشه و معرفت او را شکل میدهد. به تعبیر درسگفتار، «از کوه همان برون تراود که در اوست». عمل انسان، چونان سایهای است که از حقیقت وجودی او برمیخیزد. این وحدت وجودی میان فکر و عمل، عرفان را از دیگر نظامهای اخلاقی متمایز میسازد، چنانکه هر کردار، جلوهای از حقیقت باطنی سالک است. این دیدگاه، با فلسفه اخلاق اسلامی و تأکید بر انسجام میان نیت و عمل همخوانی دارد.
درنگ: عمل سالک، آیینه معرفت اوست و حکمت عملی، ریشه در حکمت نظری دارد، گویی هر کردار، تجلی حقیقت وجودی انسان است. |
عمل بهعنوان آیینه وجود
انسان نیازی به ایستادن در برابر آیینه ندارد تا خود را ببیند؛ اعمال، خط، لباس و ظاهر او، خود واقعیاش را نشان میدهند. به تعبیری، هر انتخاب و کردار، چونان امضایی است که هویت وجودی او را بر صفحه هستی نقش میبندد. سالک با نگریستن به انتخابهایش، از رنگ لباس تا شیوه رفتار، خود را مییابد، گویی هر جزء از وجودش، داستانی از حقیقت او روایت میکند. این مفهوم، با نظریههای روانشناختی مدرن در تحلیل رفتار بهعنوان بازتاب شخصیت همخوانی دارد.
جهان بهعنوان جلوه الهی
قرآن کریم در سوره بقره، آیه 115 میفرماید:
وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
: و مشرق و مغرب از آن خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست. بیگمان خدا گشایشگر داناست.
این آیه، جهان را مظهر الهی میداند و بیان میکند که هر کجا نظر افکنی، جلوه حق را میبینی. انسان نیز در هر چیز، از لباس تا رفتار، میتواند خود را در پرتو این حقیقت ببیند. این دیدگاه، مانند آیینهای است که هستی را در برابر سالک قرار میدهد تا در هر پدیده، نشانهای از حق و خود بیابد.
درنگ: جهان، مظهر الهی است و انسان در هر انتخاب و کردار، خود را در آیینه حقیقت الهی میبیند، گویی هر پدیده، نشانهای از وجود او و حق است. |
خودشناسی از طریق انتخابها
انسان در انتخابهایش، از رنگ لباس تا شیوه آرایش ظاهر، خود را مییابد. این انتخابها، چه در امور طبیعی مانند رنگ مو و چه در امور اختیاری مانند عمامه، هویت وجودی او را آشکار میسازند. این مفهوم، مانند نقشی است که قلم اختیار بر صفحه وجود میکشد و سالک را به خودشناسی رهنمون میشود. این دیدگاه، با نظریههای روانشناختی هویت و تأثیر انتخابها بر شخصیت همخوانی دارد و بر نقش آگاهانه انتخابها در سلوک تأکید میورزد.
بخش سوم: نقد نظامهای اجتماعی و اخلاقی
ظهور باطن در سیاست و اجتماع
سیاستها و نظامهای اجتماعی، بازتاب باطن ملتها و امتهاست. امتها، برخلاف برخی سیاستهای ساختگی و غیرعلمی، دارای اصالت وجودیاند. درسگفتار تأکید دارد که ملتها و امتها، چه در مسیر توحید باشند و چه کفر، طبیعیاند و ظهور حقیقت باطنی آنهاست. این دیدگاه، مانند رودی است که از چشمه حقیقت سرچشمه میگیرد و هویت جمعی را در بستر اجتماع جاری میسازد. این مفهوم، در جامعهشناسی دینی و تحلیل رفتار جمعی کاربرد دارد.
نقد عرفان احساسی و غصههای بیجا
عرفان عملی، بر معرفت و گشودن دل متمرکز است، نه غصههای بیمورد مانند ترس از کفن یا قیامت. سالک باید در لحظه حال زیست کند و دلش را به نور معرفت روشن سازد، نه اینکه در اندوه گذشته یا آینده غرق شود. این نقد، مانند نسیمی است که ابرهای تیره را از آسمان دل کنار میزند و سالک را به سوی روشنایی معرفت هدایت میکند. این دیدگاه، با فلسفه ذهنآگاهی در روانشناسی مدرن قابل مقایسه است.
درنگ: عرفان عملی، سالک را به زیستن در لحظه حال و گشودن دل به معرفت دعوت میکند، نه غرق شدن در غصههای بیمورد و احساسات زودگذر. |
دیدن با دل و اعضای بدن
عرفان عملی، به دیدن با دل و اعضای بدن، مانند پا، تأکید دارد، نه صرفاً با چشم. این مفهوم، مانند راهرویی است که با پای دل در مسیر حقیقت گام برمیدارد و هر عضو بدنش، چونان چراغی، راه را روشن میکند. سالک نابینا نیز میتواند با پای معرفت راه رود، گویی دل و اعضای او، چشم باطن او هستند. این ایده، با مفهوم «چشم دل» در آثار عارفان بزرگ مانند مولانا همخوانی دارد.
نقد کاستی اخلاق کلامی
اخلاق کلامی، با تکیه بر احساسات، پس از هزار سال، نتایج چشمگیری نداشته است، برخلاف روش معصومان علیهمالسلام که شاگردان بسیاری تربیت کردند. درسگفتار میپرسد: «چرا در این هزار سال، رشد چشمگیری نداشتهایم؟» پاسخ در این است که سبک احساسی، فاقد عمق ادراکی است. این نقد، مانند زنگ بیداری است که حوزههای علمیه را به بازنگری روشهای تربیتی و تأکید بر ادراک معرفتی دعوت میکند.
درنگ: اخلاق کلامی، به دلیل تکیه بر احساسات، از عمق ادراکی برخوردار نیست و نمیتواند تحول پایداری در سالک ایجاد کند، برخلاف روش معصومان علیهمالسلام. |
نقد شاگردی ناقص
افرادی مانند ابوسفیان و ابولهب، با وجود شاگردی پیامبر اکرم (ص)، به دلیل فقدان ادراک، رشد نیافتند. استاد ماهر، شاگرد را به مقصد میرساند، اما اگر شاگرد آمادگی نداشته باشد، سرگردان میماند. این مفهوم، مانند باغبانی است که بذر را در خاک آماده میکارد، اما اگر خاک حاصلخیز نباشد، بذر به بار نمینشیند. این دیدگاه، در نظریههای آموزشی و تربیت معنوی کاربرد دارد.
بخش چهارم: عرفان بهعنوان حقیقت مطلق
اخلاق عرفانی بهعنوان ادراک
اخلاق عرفانی، ادراکی است و بر حقیقت و هستی، از فرد تا جامعه، متمرکز است، نه صرف ذهنیت یا باطن. عرفان، مانند دریایی است که از قطره فرد تا امواج جمع را در بر میگیرد و همه را در پرتو حقیقت متحد میسازد. این تعریف، عرفان را بهعنوان یک نظام جامع وجودی معرفی میکند که با آثار عارفان بزرگ مانند ابنعربی همخوانی دارد.
عرفان: حق مطلق و وحدت هستی
عرفان، حق مطلق است و غیر حق در عالم وجود ندارد. همه هستی، از خدا تا گیاه، عارف است، اما انسان مقام جمع عرفان را داراست. کردار، اعتقاد و اخلاق او باید با عرفانش همخوانی داشته باشد، گویی انسان، چونان آیینهای است که تمامی مراتب هستی را در خود بازمیتاباند. این مفهوم، با فلسفه وحدت وجود و نظریه انسان کامل مرتبط است.
درنگ: عرفان، حق مطلق است و انسان، بهعنوان خلیفه الهی، مقام جمع عرفان را داراست که کردار و اعتقادش باید در هماهنگی با حقیقت توحیدی باشد. |
نقد تعصب در تحلیل متون عرفانی
تحلیل منازل السائرین باید با دید نقد علمی و بهدور از تعصب انجام شود تا اعتقاد شیعی و معنای حقیقی شیعه بودن تبیین گردد. شیعه، به معنای ادراک و معرفت است، نه صرف احساسات یا مناسک ظاهری. این رویکرد، مانند جویباری است که از چشمه حقیقت سرچشمه میگیرد و متون عرفانی را با نگاهی بیطرفانه و عالمانه بررسی میکند.
بخش پنجم: آزادگی و حرّیت در عرفان
نقد تملق شارح به سلطان
شارح، به دلیل درخواست سلطان، شرح کتاب را پذیرفته و او را با القاب مبالغهآمیز ستوده است، که با حرّیت عرفانی سازگار نیست. عارف، چونان سرو آزادهای است که جز در برابر حق سر فرو نمیآورد. این نقد، تناقض میان تملق دنیوی و آزادگی عرفانی را برجسته میسازد و با منش آزادگی همخوانی دارد.
درنگ: عارف حقیقی، جز به حق و ظهورات او سخن نمیگوید و از تملق اهل دنیا پرهیز میکند، گویی سرو آزادهای است که در برابر غیر حق خم نمیشود. |
عرفان و آزادگی
عرفان، درس حرّیت، سلحشوری و ندیدن غیر حق است. عارف، جز به خدا و ظهورات او سخن نمیگوید، حتی اگر به سنگ سجده کند، ذکر «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ» بر لب دارد. این دیدگاه، عرفان را چونان شمشیری برّان معرفی میکند که هرچه غیر حق است را از دل سالک میزداید. این مفهوم، با آزادگی اولیاء، مانند امام حسین علیهالسلام، همخوانی دارد.
نقد کرنش به دنیاپرستان
عارف نباید به اهل دنیا کرنش کند، حتی اگر به سنگ سجده نماید، باید آن را ظهور حق بداند. درسگفتار، با اشاره به سخن شاعر، «موحد چو دریای، ریزی زرش / چو شمشیر هندی، نهی بر سرش»، بر آزادگی عارف تأکید میورزد. این نقد، مانند آتشی است که هرچه غیر حق است را میسوزاند و سالک را به سوی توحید رهنمون میشود.
الگوهای عرفانی و آزادگی
بزرگانی چون الهی قمشهای، با آزادگی و پرهیز از باج دادن به دنیا، الگوهای عرفان حقیقیاند. آنان، مانند ستارگان درخشانیاند که راه حقیقت را در تاریکی دنیا روشن میکنند. این الگوها، در تحلیل تاریخ عرفان معاصر ایران و نقش عالمان آزاده کاربرد دارند.
نقد عرفان کاذب
عرفانی که با فراماسونری، سیاست یا منافع دنیوی آمیخته شود، عرفان نیست، بلکه دنیاپرستی است. درسگفتار، این انحراف را مانند بتی میداند که به نام عرفان پرستیده میشود، اما در حقیقت، جز پوستهای از سیاست و سیاحت نیست. این نقد، در آسیبشناسی عرفانهای نوظهور و ضرورت اصالت در سلوک عرفانی کاربرد دارد.
درنگ: عرفان کاذب، که با منافع دنیوی آمیخته شده، مانند بتی است که به نام حقیقت پرستیده میشود، اما در واقع، جز پوستهای از سیاست نیست. |
نقد ملیگرایی افراطی
تأکید بیش از حد بر ایران یا هر مکان، با توحید سازگار نیست، زیرا همه عالم ملک حق است. قرآن کریم میفرماید:
لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ
: آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست، و اگر آنچه در دل دارید آشکار کنید یا پنهان دارید، خدا شما را به آن محاسبه میکند (سوره بقره، آیه 284).
این آیه، بر اولویت توحید بر تعصبات مکانی و موسمي تأکید دارد، گویی عالم، چونان کتابی است که هر صفحهاش نام حق را ندا میدهد.
بخش ششم: جامعه و مسئولیت دینی
جامعه و وحدت اعتقاد
جامعه، جمعیتی است با وحدت اعتقاد. حدیث شریف «مَنْ أَصْبَحَ وَلَمْ يَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» بر اهمیت اهتمام به امور مسلمین تأکید دارد. این تعریف، جامعه را مانند بدنی میداند که اعضای آن با ایمان و همبستگی معنوی به هم پیوند خوردهاند. این مفهوم، در جامعهشناسی اسلامی و تحلیل انسجام اجتماعی کاربرد دارد.
توجه به نعمتهای الهی
انسان باید نسبت به نعمتهای الهی، مانند خانه و شهر، اهمال نکند و آنها را ظهور حق بداند. این دیدگاه، مانند باغبانی است که هر نهال را با دقت پرورش میدهد، نهتنها برای خود، بلکه برای آنکه نشانهای از حق باشد. این مفهوم، با اخلاق زیستمحیطی و مسئولیت اجتماعی در اسلام همخوانی دارد.
درنگ: نعمتهای الهی، از خانه تا شهر، ظهور حقاند و انسان باید با مسئولیتپذیری، آنها را در پرتو توحید پاس بدارد. |
بخش هفتم: عبادت و معرفت عاشقانه
عبادت عاشقانه عارف
عارف، از سر عشق عبادت میکند، نه از سر تکلیف یا ترس. نماز اولیاء، مانند امام سجاد علیهالسلام، از محبت سرچشمه میگیرد: «لا إله إلا الله حقاً حقاً، لا إله إلا الله إيماناً وتصديقاً». این عبادت، مانند جویباری است که از چشمه عشق الهی سرچشمه میگیرد و دل سالک را سیراب میسازد. این دیدگاه، با عرفان عملی و تأکید بر محبت در آثار عارفان بزرگ مرتبط است.
صعقه و معرفت عارف
عارف در حالت صعقه، که صیقل و اتصال به حق است، محو در ذکر میشود و هر عملی از او، ظهور حق است. این حالت، مانند آتشی است که دل را صاف میکند و سالک را به وحدت با حق میرساند. این مفهوم، با نظریههای عرفانی مانند «اتحاد عارف و معروفه» قابل مقایسه است.
درنگ: صعقه عارف، حالتی است که دل او صیقل یافته و در ذکر حق محو میشود، گویی هر کردارش، جلوهای از حقیقت الهی است. |
حیات و علم در عرفان
علم و اراده، وابسته به حیاتاند و عارف، حیات حق را مشاهده میکند، که اساس همه اسماء الهی است. درسگفتار تأکید دارد که بدون حیات، علم و ارادهای وجود ندارد، گویی حیات، چونان ریشهای است که درخت علم و اراده از آن میروید. این دیدگاه، با فلسفه اسماء و صفات الهی در عرفان اسلامی مرتبط است.
تفاوت عرفان با دیگر علوم
در عرفان، برخلاف دیگر علوم، معرفت به حیات وابسته است. عارف غیرزنده، عارف نیست، گویی عرفان، چونان جانی است که در کالبد حیات میدمد. این تمایز، عرفان را بهعنوان علمی وجودی و زنده معرفی میکند و در تحلیل تفاوت آن با علوم صوری کاربرد دارد.
معنای صلوات
صلوات، به معنای توجه و تخلق به پیامبر اکرم (ص) است، نه صرف دعا. قرآن کریم میفرماید:
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا
: قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست برای کسی که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را بسیار یاد میکند (سوره احزاب، آیه 21).
این تعریف، صلوات را چونان پلی میداند که سالک را به تخلق به پیامبر و الگوبرداری از او رهنمون میسازد.
درنگ: صلوات، توجه وجودی به پیامبر اکرم (ص) و تخلق به اوست، گویی سالک با اقتدا به ایشان، خود را در آیینه حقیقت نبوی میبیند. |
بخش هشتم: نقد اشرافیگری و مردممداری
نقد اشرافیگری در حوزهها
حوزههای علمیه نباید اشرافی باشند و باید با فقرا انس گیرند، نه با اغنیا. درسگفتار، با اشاره به منش آزادگی، بر ضرورت سادهزیستی و مردممداری در عالمان دینی تأکید دارد. عالم، مانند چشمهای است که باید همه را سیراب کند، نهتنها ثروتمندان را.
مردممداری عالم
عالم باید با مردم، که بندگان خدا هستند، انس داشته باشد و از اشرافیگری پرهیز کند. این مفهوم، مانند خورشیدی است که بر همه، از فقیر تا غنی، نور میافکند. عالم مردممدار، با حضور در میان بندگان خدا، حقیقت دین را متجلی میسازد. این ایده، در تحلیل نقش روحانیت در جامعه اسلامی کاربرد دارد.
درنگ: عالم دینی باید با فقرا انس گیرد و از اشرافیگری پرهیز کند، گویی چون خورشیدی است که بر همه بندگان خدا نور میافکند. |
جمعبندی
درس دوم مقدمه منازل السائرین، با تبیین مفاهیم عمیق عرفانی، بر تمایز بنیادین میان اخلاق عرفانی و کلامی تأکید دارد. عرفان، بهعنوان حقیقت مطلق، سالک را به معرفت، آزادگی و ندیدن غیر حق دعوت میکند. نقدهای مطرحشده، از جمله تملق شارح به سلطان و اشرافیگری در حوزهها، بر ضرورت اصالت، حرّیت و مردممداری در سلوک عرفانی و زندگی دینی دلالت دارند. این متن، با زبانی فاخر و علمی، تلاش کرد تا مفاهیم را برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص تبیین کند و چارچوبی برای مطالعات عرفانی و نقد متون دینی ارائه دهد، گویی آیینهای است که حقیقت عرفان را در برابر دیدگان قرار میدهد.
با نظارت صادق خادمی |