در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 21

متن درس

 

منازل السائرین : تحلیل و تبیین زهد عامه و خاصه در پرتو عرفان شیعی

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه بیست و یکم -مقدمه- بخش 21)

مقدمه: درآمدی بر زهد و جایگاه آن در سلوک عرفانی

درس بیست و یکم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری با شرح کمال‌الدین عبدالرزاق قاسانی، چونان نگینی درخشان در سپهر عرفان شیعی، به تبیین تفاوت‌های بنیادین میان زهد عامه و زهد خاصه می‌پردازد. این درس، با رویکردی عرفانی و نقادانه، مفاهیم کلیدی نظیر شطح، بوح واجب، رمز تمکین، اخلاص و خلاص را بررسی کرده و با نگاهی موشکافانه، کاستی‌های برخی کتب عرفانی را مورد نقد قرار می‌دهد.

بخش نخست: نقد کتب عرفانی و ضرورت نگارش متون نظام‌مند

کاستی‌های کتب عرفانی پیشین

درس بیست و یکم با استناد به عبارت نورانی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز می‌شود و به وجود کتب متعدد در حوزه عرفان عملی اشاره دارد. بسیاری از این آثار، هرچند ارزشمند، به دلیل فقدان جامعیت یا عدم تبیین دقیق مقامات عرفانی، ناقص تلقی می‌شوند. برخی از این کتب صرفاً مجموعه‌ای از حکایات‌اند و فاقد تحلیل عمیق مقامات یا بیان خصوصیات دقیق آنها هستند. این کاستی‌ها، چونان حجابی بر حقیقت، مانع از فهم کامل سالک از مراتب سلوک می‌گردند.

تحلیل این نکته نشان می‌دهد که عرفان، به‌عنوان علمی نظام‌مند، نیازمند متونی است که فراتر از گردآوری حکایات، به تبیین مقامات و حالات عرفانی با دقتی علمی بپردازند. این نقد، چونان مشعلی فروزان، بر ضرورت نگارش آثاری تأکید دارد که رموز عرفانی را با ساختاری روشن و منطقی ارائه کنند.

درنگ: کتب عرفانی پیشین، هرچند ارزشمند، به دلیل فقدان جامعیت و تبیین دقیق مقامات، چونان ظرفی ناقص، نیازمند تکمیل با متون نظام‌منداند.

علت نگارش کتاب حاضر

کتاب حاضر به منظور رفع خلأ موجود در آثار پیشین نگاشته شده است. در بسیاری از کتب عرفانی، مفاهیمی نظیر رمز شطح، رمز تمکین و بوح واجب با یکدیگر مخلوط شده و تمایز روشنی میان آنها ارائه نگردیده است. این اختلاط، چونان غباری بر آیینه معرفت، فهم سالک را تیره می‌سازد.

این نکته بر اهمیت تفکیک دقیق اصطلاحات عرفانی تأکید دارد. بدون تمایز میان این مفاهیم، سالک در مسیر سلوک دچار سردرگمی می‌شود. نگارش متونی با دقت علمی، چونان کلیدی زرین، دروازه فهم عمیق عرفان را می‌گشاید.

درنگ: نگارش کتاب حاضر، چونان جویباری زلال، برای رفع اختلاط مفاهیم عرفانی و تبیین دقیق رموز سلوک ضروری است.

اصطلاحات تخصصی عرفان

هر علمی دارای اصطلاحات خاص خود است و عرفان نیز از این قاعده مستثنی نیست. همان‌گونه که در علوم فقه، اصول و منطق، مبادی و اصطلاحات اولیه تبیین می‌شوند، عرفان نیز نیازمند آموزش مبادی و اصطلاحات خویش است. این اصطلاحات، چونان ستون‌های بنای معرفت، پایه‌های فهم عرفانی را استوار می‌سازند.

این بخش بر ضرورت آموزش نظام‌مند عرفان تأکید دارد. بدون فهم دقیق اصطلاحات، درک مقامات عرفانی ممکن نیست. این امر، عرفان را به‌عنوان علمی دقیق و ساختارمند معرفی می‌کند که نیازمند چارچوبی آموزشی است.

درنگ: اصطلاحات عرفانی، چونان ستون‌های معرفت، پایه‌های سلوک را استوار کرده و فهم دقیق آنها شرط درک مقامات است.

بخش دوم: تبیین زهد عامه و زهد خاصه

زهد عامه: اعراض از دنیا

زهد عامه به معنای اعراض از دنیا و ترک علایق مادی است. در این مقام، سالک دنیا را امری واقعی و دارای ارزش می‌بیند که باید از آن روی‌گردان شود. این اعراض، گاه با ریاضت به دست می‌آید و سالک را از تعلقات مادی رها می‌سازد. زهد عامه، چونان گام نخست در مسیر سلوک، برای مبتدیان ضروری است تا قلبشان از بند کثرت آزاد گردد.

تحلیل این مفهوم نشان می‌دهد که زهد عامه، ابزاری برای سبکباری سالک است. این مقام، چونان پلی است که سالک را از کثرت دنیا به سوی وحدت الهی رهنمون می‌سازد.

درنگ: زهد عامه، چونان پلی زرین، سالک را از تعلقات مادی رها کرده و به سوی وحدت الهی هدایت می‌کند.

زهد خاصه: زهد از زهد

زهد خاصه، مقامی بس والاتر است که در آن، سالک از خود مفهوم زهد اعراض می‌کند. در این مقام، دنیا در نظر سالک فاقد ارزشی است که شایسته اعراض باشد. زاهد خاصه، چونان پرنده‌ای که از قفس دنیا رها شده، نه تنها از دنیا، بلکه از خود عمل زهد نیز بی‌نیاز می‌گردد. این مقام، تجلی بی‌اعتنایی کامل به کثرت و توجه محض به وحدت الهی است.

این تمایز، یکی از مفاهیم کلیدی عرفان عملی است. زهد خاصه، چونان قله‌ای رفیع، نشان‌دهنده کمال سالک در بی‌نیازی از دنیا و حتی از خود زهد است.

درنگ: زهد خاصه، چونان قله‌ای رفیع، سالک را از خود زهد رها کرده و به وحدت الهی متصل می‌سازد.

نقش ریاضت در زهد

زهد عامه گاه از طریق ریاضت به دست می‌آید، اما زهد خاصه نیازی به این اعراض ظاهری ندارد. سالک در مقام زهد خاصه، دنیا را اساساً فاقد ارزش می‌بیند و از این‌رو، نیازی به ریاضت برای ترک آن احساس نمی‌کند. این تفاوت، چونان تمایز میان ظاهر و باطن، نشان‌دهنده عمق زهد خاصه است.

این نکته بر تفاوت میان رویکردهای ظاهری و باطنی در عرفان تأکید دارد. ریاضت، چونان ابزاری برای مبتدیان، به کاهش تعلقات کمک می‌کند، اما در زهد خاصه، این ابزار کنار گذاشته می‌شود.

درنگ: زهد خاصه، چونان نوری باطنی، بی‌نیاز از ریاضت ظاهری، سالک را به بی‌اعتنایی کامل به دنیا می‌رساند.

نمونه‌های زهد در اولیاء

اولیاء معصومین علیهم‌السلام، مانند یوسف صدیق و سلیمان نبی، با وجود دسترسی به دارایی‌های مادی، زاهد بودند، زیرا دل به دنیا نبستند. امیرمؤمنان علیه‌السلام، که صاحب الارض است، زاهد است، نه به دلیل ناداری، بلکه به سبب اعراض نفسانی از دنیا. این اولیاء، چونان باغبانی که گل‌های باغ را برای دیگران پرورش می‌دهد، دنیا را امانت الهی می‌دانستند و از آن برای خود بهره نبردند.

این نمونه‌ها، کمال زهد را در معصومین نشان می‌دهند. زهد واقعی، چونان گوهری در قلب، در نفس سالک شکل می‌گیرد، نه در وضعیت مادی او.

درنگ: زهد اولیاء، چونان گوهری در قلب، با اعراض نفسانی از دنیا متجلی می‌شود، نه با ناداری ظاهری.

زهد و بی‌ارتباطی با فقر و غنا

زهد به فقر یا غنا وابسته نیست، بلکه به اعراض نفسانی مربوط است. زاهد ممکن است در ظاهر دارا باشد، اما دل به دنیا نبندد. این اعراض، چونان آتشی در دل، نفس سالک را از تعلقات پاک می‌سازد. ممکن است فردی فقیر باشد، اما زاهد نباشد، زیرا اعراض نفسانی نکرده است؛ یا فردی غنی باشد و زاهد، زیرا دل به دنیا نبسته است.

این دیدگاه، ماهیت نفسانی زهد را برجسته می‌کند. زهد، چونان حالتی باطنی، فراتر از ظواهر مادی است.

درنگ: زهد، چونان حالتی باطنی، به اعراض نفسانی وابسته است و از فقر و غنا بی‌نیاز است.

بخش سوم: اصطلاحات عرفانی و تبیین شطح، بوح واجب و رمز تمکین

بوح واجب: ظهور تجلیات الهی

بوح واجب، حالتی است که سالک در اثر قرب الهی و ظهور تجلیات، کلماتی نظیر «أَنَا اللَّهُ» یا «أَنَا الْحَقُّ» بر زبان می‌آورد. این حالت، ناشی از شدت قرب به خداوند و ظهور کمالات الهی در وجود سالک است. بوح واجب، چونان فریادی از دل عاشق، تجلی وحدت با حق را نشان می‌دهد.

این مفهوم، اوج تجلیات الهی را در سالک نشان می‌دهد. این حالت، هرچند در ظاهر غیرمتعارف به نظر می‌رسد، باطناً حاکی از قرب و وحدت است.

درنگ: بوح واجب، چونان فریادی عاشقانه، ظهور تجلیات الهی در سالک را متجلی می‌سازد.

رمز تمکین: استقرار در مقام بقا

رمز تمکین به حالتی اشاره دارد که سالک به مقام تمکین رسیده و انانیت در او ظاهر می‌شود، مانند گفتن «أَنَا الْبَاقِي». این انانیت، نه خودپرستی، بلکه ظهور حقیقت الهی در وجود سالک است. تمکین، چونان لنگرگاهی استوار، سالک را در مقام بقا تثبیت می‌کند.

این مفهوم، نیازمند دقتی عمیق است تا از سوءتفاهم جلوگیری شود. تمکین، نشانه استقرار در مقامات عرفانی و پیوند با حقیقت الهی است.

درنگ: رمز تمکین، چونان لنگرگاهی استوار، سالک را در مقام بقا تثبیت کرده و حقیقت الهی را در او متجلی می‌سازد.

شطح مغلوب: نشانه نقص در سلوک

شطح مغلوب، حالتی است که سالک تحت تأثیر غلبه ظهورات الهی، کلمات غیرمتعارف و نامتعادل بر زبان می‌آورد که ظاهر خوشایندی ندارند. این حالت، نشانه نقص در سلوک و نبود تعادل است. شطح مغلوب، چونان شعله‌ای بی‌مهار، ممکن است سالک را به انحراف کشاند.

این نکته بر اهمیت تعادل در سلوک تأکید دارد. شطح مغلوب، نتیجه ضعف سالک یا نبود هدایت مربی واصل است.

درنگ: شطح مغلوب، چونان شعله‌ای بی‌مهار، نشانه نقص در سلوک و نیازمند هدایت مربی واصل است.

نقد شطح و انانیت

شطح به دلیل ظاهر غیرمعقول و رعونت‌آمیز مورد نقد قرار گرفته است. عباراتی مانند «أَنَا الْفَاعِلُ فِي هَذَا الْعَالَمِ» به دلیل ایجاد سوءتفاهم، شطح تلقی می‌شوند. با این حال، فاعلیت انسان به صورت اعدی در عالم، امری معقول است و شطح نیست. انسان، چونان قلمی در دست حق، در نظام عالم اثرگذار است.

این تحلیل، با رد جبر، بر مسئولیت انسان در قبال اعمالش تأکید دارد. فاعلیت اعدادي، نشانه‌ای از حیات و نقش فعال انسان در عرفان است.

درنگ: فاعلیت انسان، چونان قلمی در دست حق، امری معقول است و از شطح متمایز می‌گردد.

نقد عبارت «لَيْسَ فِي جُبَّتِي سِوَى اللَّهِ»

عrase «لَيْسَ فِي جُبَّتِي سِوَى ٱللَّهُ» به دلیل اشاره به جبه به‌عنوان امری غیرحقی، شرک‌آمیز تلقی شده و به جای آن، «لَيْسَ فِي الْعَالَمِ سِوَى اللَّهِ» پیشنهاد می‌شود. جبه، چونان حجابی ظاهری، نمی‌تواند ظرفی برای حق باشد.

این نقد، بر توحیدمحوری در عرفان تأکید دارد. هر اشاره به غیر حق، حتی استعاری، ممکن است به شرک منجر شود.

درنگ: عبارت «لَيْسَ فِي الْعَالَمِ سِوَى اللَّهِ»، چون آیینه‌ای زلال، توحید محض را متجلی می‌سازد.

بخش چهارم: اخلاص و خلاص در سلوک عرفانی

اخلاص عامه: رهایی از غیر

اخلاص عامه به معنای رهایی از غیر خداوند و هواهای نفسانی است. این اخلاص، چونان شرطی ابتدایی، سالک را از تعلقات ظاهری پاک می‌سازد و او را برای سلوک آماده می‌کند.

این مفهوم، پایه‌ای برای سلوک عرفانی است. اخلاص عامه، دروازه‌ای است که سالک را به مراحل وثیق‌تر هدایت می‌کند.

درنگ: اخلاص عامه، چون دروازه‌ای زرین، سالک را از تعلقات غیر الهی رها می‌سازد.

اخلاص خاصه: خلاص از طمع

اخلاص خاصه، مقامی دشوار است که به معنای خلاص شدن از هرگونه زیادی و طمع است. این اخلاص، چون تیر خلاص، نفس سالک را از هرچه غیر حق است آزاد می‌کند و او را به مقام وحدت می‌رساند.

این تمایز، عمق اخلاص را در عرفان نشان می‌دهد. اخلاص خاص، فراتر از رهایی ظاهری، به آزادی کامل از خودیت اشاره دارد.

درنگ: اخلاص خاصه، چون تتر خلاص، سالک را از طمع و خودیت به وحدت الهی می‌رساند.

بخش پنجم: نقش مربی واصل و عصمت اولیاء

اهمیت مربی در سلوک

مربی واصل، چونان آشپزی ماهر که از سوختن یا نپختن غذا جلوگیری می‌کند، سالک را از انحرافات معنوی حفظ می‌کند. بدون هدایت مربی، سالک ممکن است دچار شطحیات، بدمستی یا انحرافاتی نظیر شود. این نکته، نقش کلیدی مربی را در سلوک برجسته می‌سازد.

این تشبیه، هدایت معنوی را چونان ضربان قلب سلوک می‌داند. مربی واصل، سالک را در مسیر کمال حفظ می‌کند.

درنگ: مربی واصل، چونان مشعلی فروزان، سالک را از انحرافات حفظ کرده و به کمال هدایت می‌کند.

عصمت اولیاء و انبیاء

اولیاء و انبیاء، به دلیل عصمت، از مشکلات شطحیات و انحرافات مصون‌اند. آنها، به قول معروف «بُشْرَهُ فِي وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ»، در ظاهر آرامش دارند، اما باطناً در دریای درد غوطه‌ورند. این ویژگی، کمال معنوی و تعادل آن‌ها را نشان می‌دهد.

عصمت، چونان سپری الهی، اولیاء را از هر خطا مصون نگه می‌دارد و آن‌ها را الگویی برای سالکان می‌سازد.

درنگ: عصمت اولیاء، چونان سپری الهی، آن‌ها را از انحراف مصون داشته و الگویی برای سلوک می‌سازد.

بخش ششم: نقد سلسله‌های عرفانی و تأکید بر مسیر معصومین

نقد سلسله‌های غیرمعتبر

برخی سلسله‌های عرفانی، مانند «بوق علی شاه» یا «شمس علی شاه»، فاقد اعتبار تلقی شده‌اند. مسیر عرفانی معتبر، راه مستقیم به سوی ائمه اطهار علیهم‌السلام است که بدون نیاز به واسطه‌های غیرمعتبر، به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه متصل است.

این نقد، بر اصالت مسیر عرفانی تأکید دارد. راه معصومین، چونان شریانی روشن، سالک را بی‌واسطه به حقیقت می‌رساند.

درنگ: مسیر عرفانی معتبر، چون شریانی روشن، از طریق ائمه اطهار بی‌واسطه به حقیقت متصل است.

تکیه بر عصمت ائمه

مسیر عرفانی، از طریق ائمه اطهار علیهم‌السلام و بدون نیاز به سلسله‌های واسطه‌ای تعریف می‌شود. این مسیر، با سند معتبر به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه متصل است و از هر انحرافی مصون است.

این نکته، بر اهمیت استناد به منابع معصوم تأکید دارد. ائمه، چونان مشکوات عرفان، راه حقیقت را روشن می‌کنند.

درنگ: ائمه اطهار، چون مشکوات عرفان، با عصمت خویش راه حقیقت را برای سالک روشن می‌سازند.

نقد وابستگی به سلسله‌های غیرمعتبر

وابستگی به سلسله‌هایی مانند نعمت علیشاهی یا صفی علیشاهی مورد نقد قرار گرفته و خداوند به‌عنوان تنها مرجع حقیقی معرفی شده است. این دیدگاه، هرگونه وابستگی به غیر خدا را نفی می‌کند.

این نقد، توحیدمحوری را در عرفان برجسته می‌سازد. خداوند، چونان مقصود نهایی، تنها مرجع سلوک است.

درنگ: توحیدمحوری، چونان رشته‌ای زرین، سال را از وابستگی به غیر خدا رها کرده و به حق متصل می‌کند.

نقد تاریخی برخی عارفان

افرادی مانند بایزید بسطامی، هرچند ممکن است انسان‌های شریفی باشند، فاقد سند معتبر برای پیروی هستند. در مقابل، ائمه اطهار علیهم‌السلام با سند محکم، مرجع اصلی عرفان‌اند.

این نقد، بر لزوم استناد به منابع معتبر تأکید دارد. ائمه، با عصمت و سند قطعی، مرجع بی‌بدیل عرفان‌اند.

درنگ: ائمه اطهار، با سند محکم و عصمت، چون مرجعی بی‌بدیل، راه عرفان را روشن می‌کنند.

نقد استناد به عمر

استناد به عمر بن خطاب در مسائل عرفانی مورد نقد قرار گرفته، زیرا او فاقد درک عمیق عرفانی بوده و اسناد منسوب به وی معتبر نیستند. این نقد، بر اهمیت استناد به معصومین تأکید دارد.

این دیدگاه، عرفان را از آلودگی به غیر عصمت پاک می‌سازد. معصومین، تنها مرجع معتبر عرفان‌اند.

درنگ: استناد به معصومین، چون نوری زلال، عرفان را از آلودگی به غیر عصمت پاک می‌سازد.

بخش هفتم: نقد انحرافات عرفانی و تبیین فاعلیت انسان

نقد انحرافات عرفانی

انحرافاتی نظیر جبرگرایی و تشبیه انسان به مرده در دست خداوند، از مشکلات عرفان غیرمعتبر است. این دیدگاه‌ها، انسان را از حیات و فاعلیت محروم می‌کنند و با عرفان حقیقی ناسازگارند.

این نقد، بر حیات و فاعلیت انسان در عرفان تأکید دارد. انسان، چونان موجودی زنده و فعال، در مسیر الهی نقش‌آفرین است.

درنگ: عرفان حقیقی، انسان را چون موجودی زنده و فعال، از جبرگرایی رها کرده و به فاعلیت می‌رساند.

فاعلیت انسان در عالم

انسان به صورت اعدادي فاعل است و اعمال او در عالم اثر می‌گذارند. این فاعلیت، شطح نیست، بلکه اعتقادی معقول است. قرآن کریم در آیه‌ای نورانی فرموده است:

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ
(: به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورده، تباهی در خشکی و دریا پدیدار شد. – سوره روم، آیه ۴۱)

این آیه، بر فاعلیت انسان در عالم دلالت دارد. انسان، چونان باغبانی که باغ عالم را می‌پرورد، مسئول اعمال خویش است.

درنگ: فاعلیت انسان، چون باغبانی در عالم، با تأیید قرآن کریم، نشانه مسئولیت اوست.

جمع‌بندی: جایگاه زهد در سلوک عرفانی

درس بیست و یکم منازل السائرین، چون مشعلی فروزان، به تبیین تفاوت‌های زهد عامه و خاصه در چارچوب عرفان شیعی پرداخته است. زهد عامه، با اعراض از دنیا، سالک را از تعلقات مادی رها می‌سازد، در حالی که زهد خاصه، با زهد از خود زهد، او را به وحدت الهی می‌رساند. این درس، مفاهیم عمیق نظیر بوح واجب، رمز تمکین، شطح مغلوب، اخلاص و خلاص را با دقتی علمی تبیین کرده و با نقد کتب عرفانی پیشین، بر ضرورت نگارش متون نظام‌مند تأکید دارد. نقش مربی واصل، عصمت اولیاء، و مسیر مستقیم ائمه اطهار علیهم‌السلام به‌عنوان محورهای سلوک برجسته شده‌اند. آیات قرآن کریم، مانند «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ»، و احادیث معصومین، نقشه‌ای جامع برای سلوک ارائه می‌دهند. این پژوهش، با حفظ تمامی جزئیات و معانی، عرفان را به‌عنوان علمی نظام‌مند معرفی کرده و سالک را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن، زهد عامه به چه معناست؟

2. بر اساس متن، زهد خاصه چیست؟

3. طبق متن، شطح مغلوب به چه نوع کلامی اشاره دارد؟

4. رمز تمکین در متن به چه معناست؟

5. بر اساس متن، چرا برخی کتاب‌های عرفانی مورد انتقاد قرار گرفته‌اند؟

6. زهد خاصه به معنای اعراض نفسی از دنیا بدون توجه به دارایی یا ناداری است.

7. شطح مغلوب در متن به کلامی گفته می‌شود که کاملاً معقول و متعادل است.

8. طبق متن، زهد عامه و زهد خاصه هر دو به ترک کامل دنیا وابسته‌اند.

9. اولياء معصومین در ظرف عصمت از شطحیات و بدمستی‌ها مصون هستند.

10. عبارت «انا الفاعل فی هذا العالم» در متن به عنوان شطح مغلوب معرفی شده است.

11. تفاوت اصلی بین زهد عامه و زهد خاصه در متن چیست؟

12. چرا شطح مغلوب در متن نامطلوب دانسته شده است؟

13. منظور از «بوح الواجد» در متن چیست؟

14. چرا متن تأکید دارد که زهد به فقر و غنا وابسته نیست؟

15. چگونه معصومین در متن به عنوان الگوی زهد معرفی شده‌اند؟

پاسخنامه

1. ترک دنیا

2. زهد در زهد

3. کلام با ظاهر غیرخوشایند و نامعقول

4. اظهار انانیت در مقام بقاء

5. به دلیل مخلوط کردن مقامات و حالات

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. زهد عامه ترک دنیاست، اما زهد خاصه اعراض از خود زهد است، زیرا دنیا در نظر زاهد خاصه ارزشی ندارد.

12. زیرا شطح مغلوب کلامی غیرمعقول و با ظاهر نامطلوب است که ناشی از غلبه ظهورات و عدم تعادل سالک است.

13. بوح الواجد اظهار کمالاتی است که سالک در اثر قرب الهی یافته و به زبان می‌آورد.

14. زیرا زهد یک اعراض نفسی است که به دل نبستن به دنیا مربوط می‌شود، نه به دارایی یا ناداری.

15. معصومین با وجود دارایی، دل به دنیا نبستند و همه چیز را برای دیگران و قربة الی الله صرف کردند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده