متن درس
منازل السائرین : تحلیل و تبیین زهد عامه و خاصه در پرتو عرفان شیعی
تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه بیست و یکم -مقدمه- بخش 21)
مقدمه: درآمدی بر زهد و جایگاه آن در سلوک عرفانی
درس بیست و یکم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری با شرح کمالالدین عبدالرزاق قاسانی، چونان نگینی درخشان در سپهر عرفان شیعی، به تبیین تفاوتهای بنیادین میان زهد عامه و زهد خاصه میپردازد. این درس، با رویکردی عرفانی و نقادانه، مفاهیم کلیدی نظیر شطح، بوح واجب، رمز تمکین، اخلاص و خلاص را بررسی کرده و با نگاهی موشکافانه، کاستیهای برخی کتب عرفانی را مورد نقد قرار میدهد.
بخش نخست: نقد کتب عرفانی و ضرورت نگارش متون نظاممند
کاستیهای کتب عرفانی پیشین
درس بیست و یکم با استناد به عبارت نورانی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز میشود و به وجود کتب متعدد در حوزه عرفان عملی اشاره دارد. بسیاری از این آثار، هرچند ارزشمند، به دلیل فقدان جامعیت یا عدم تبیین دقیق مقامات عرفانی، ناقص تلقی میشوند. برخی از این کتب صرفاً مجموعهای از حکایاتاند و فاقد تحلیل عمیق مقامات یا بیان خصوصیات دقیق آنها هستند. این کاستیها، چونان حجابی بر حقیقت، مانع از فهم کامل سالک از مراتب سلوک میگردند.
تحلیل این نکته نشان میدهد که عرفان، بهعنوان علمی نظاممند، نیازمند متونی است که فراتر از گردآوری حکایات، به تبیین مقامات و حالات عرفانی با دقتی علمی بپردازند. این نقد، چونان مشعلی فروزان، بر ضرورت نگارش آثاری تأکید دارد که رموز عرفانی را با ساختاری روشن و منطقی ارائه کنند.
علت نگارش کتاب حاضر
کتاب حاضر به منظور رفع خلأ موجود در آثار پیشین نگاشته شده است. در بسیاری از کتب عرفانی، مفاهیمی نظیر رمز شطح، رمز تمکین و بوح واجب با یکدیگر مخلوط شده و تمایز روشنی میان آنها ارائه نگردیده است. این اختلاط، چونان غباری بر آیینه معرفت، فهم سالک را تیره میسازد.
این نکته بر اهمیت تفکیک دقیق اصطلاحات عرفانی تأکید دارد. بدون تمایز میان این مفاهیم، سالک در مسیر سلوک دچار سردرگمی میشود. نگارش متونی با دقت علمی، چونان کلیدی زرین، دروازه فهم عمیق عرفان را میگشاید.
اصطلاحات تخصصی عرفان
هر علمی دارای اصطلاحات خاص خود است و عرفان نیز از این قاعده مستثنی نیست. همانگونه که در علوم فقه، اصول و منطق، مبادی و اصطلاحات اولیه تبیین میشوند، عرفان نیز نیازمند آموزش مبادی و اصطلاحات خویش است. این اصطلاحات، چونان ستونهای بنای معرفت، پایههای فهم عرفانی را استوار میسازند.
این بخش بر ضرورت آموزش نظاممند عرفان تأکید دارد. بدون فهم دقیق اصطلاحات، درک مقامات عرفانی ممکن نیست. این امر، عرفان را بهعنوان علمی دقیق و ساختارمند معرفی میکند که نیازمند چارچوبی آموزشی است.
بخش دوم: تبیین زهد عامه و زهد خاصه
زهد عامه: اعراض از دنیا
زهد عامه به معنای اعراض از دنیا و ترک علایق مادی است. در این مقام، سالک دنیا را امری واقعی و دارای ارزش میبیند که باید از آن رویگردان شود. این اعراض، گاه با ریاضت به دست میآید و سالک را از تعلقات مادی رها میسازد. زهد عامه، چونان گام نخست در مسیر سلوک، برای مبتدیان ضروری است تا قلبشان از بند کثرت آزاد گردد.
تحلیل این مفهوم نشان میدهد که زهد عامه، ابزاری برای سبکباری سالک است. این مقام، چونان پلی است که سالک را از کثرت دنیا به سوی وحدت الهی رهنمون میسازد.
زهد خاصه: زهد از زهد
زهد خاصه، مقامی بس والاتر است که در آن، سالک از خود مفهوم زهد اعراض میکند. در این مقام، دنیا در نظر سالک فاقد ارزشی است که شایسته اعراض باشد. زاهد خاصه، چونان پرندهای که از قفس دنیا رها شده، نه تنها از دنیا، بلکه از خود عمل زهد نیز بینیاز میگردد. این مقام، تجلی بیاعتنایی کامل به کثرت و توجه محض به وحدت الهی است.
این تمایز، یکی از مفاهیم کلیدی عرفان عملی است. زهد خاصه، چونان قلهای رفیع، نشاندهنده کمال سالک در بینیازی از دنیا و حتی از خود زهد است.
نقش ریاضت در زهد
زهد عامه گاه از طریق ریاضت به دست میآید، اما زهد خاصه نیازی به این اعراض ظاهری ندارد. سالک در مقام زهد خاصه، دنیا را اساساً فاقد ارزش میبیند و از اینرو، نیازی به ریاضت برای ترک آن احساس نمیکند. این تفاوت، چونان تمایز میان ظاهر و باطن، نشاندهنده عمق زهد خاصه است.
این نکته بر تفاوت میان رویکردهای ظاهری و باطنی در عرفان تأکید دارد. ریاضت، چونان ابزاری برای مبتدیان، به کاهش تعلقات کمک میکند، اما در زهد خاصه، این ابزار کنار گذاشته میشود.
نمونههای زهد در اولیاء
اولیاء معصومین علیهمالسلام، مانند یوسف صدیق و سلیمان نبی، با وجود دسترسی به داراییهای مادی، زاهد بودند، زیرا دل به دنیا نبستند. امیرمؤمنان علیهالسلام، که صاحب الارض است، زاهد است، نه به دلیل ناداری، بلکه به سبب اعراض نفسانی از دنیا. این اولیاء، چونان باغبانی که گلهای باغ را برای دیگران پرورش میدهد، دنیا را امانت الهی میدانستند و از آن برای خود بهره نبردند.
این نمونهها، کمال زهد را در معصومین نشان میدهند. زهد واقعی، چونان گوهری در قلب، در نفس سالک شکل میگیرد، نه در وضعیت مادی او.
زهد و بیارتباطی با فقر و غنا
زهد به فقر یا غنا وابسته نیست، بلکه به اعراض نفسانی مربوط است. زاهد ممکن است در ظاهر دارا باشد، اما دل به دنیا نبندد. این اعراض، چونان آتشی در دل، نفس سالک را از تعلقات پاک میسازد. ممکن است فردی فقیر باشد، اما زاهد نباشد، زیرا اعراض نفسانی نکرده است؛ یا فردی غنی باشد و زاهد، زیرا دل به دنیا نبسته است.
این دیدگاه، ماهیت نفسانی زهد را برجسته میکند. زهد، چونان حالتی باطنی، فراتر از ظواهر مادی است.
بخش سوم: اصطلاحات عرفانی و تبیین شطح، بوح واجب و رمز تمکین
بوح واجب: ظهور تجلیات الهی
بوح واجب، حالتی است که سالک در اثر قرب الهی و ظهور تجلیات، کلماتی نظیر «أَنَا اللَّهُ» یا «أَنَا الْحَقُّ» بر زبان میآورد. این حالت، ناشی از شدت قرب به خداوند و ظهور کمالات الهی در وجود سالک است. بوح واجب، چونان فریادی از دل عاشق، تجلی وحدت با حق را نشان میدهد.
این مفهوم، اوج تجلیات الهی را در سالک نشان میدهد. این حالت، هرچند در ظاهر غیرمتعارف به نظر میرسد، باطناً حاکی از قرب و وحدت است.
رمز تمکین: استقرار در مقام بقا
رمز تمکین به حالتی اشاره دارد که سالک به مقام تمکین رسیده و انانیت در او ظاهر میشود، مانند گفتن «أَنَا الْبَاقِي». این انانیت، نه خودپرستی، بلکه ظهور حقیقت الهی در وجود سالک است. تمکین، چونان لنگرگاهی استوار، سالک را در مقام بقا تثبیت میکند.
این مفهوم، نیازمند دقتی عمیق است تا از سوءتفاهم جلوگیری شود. تمکین، نشانه استقرار در مقامات عرفانی و پیوند با حقیقت الهی است.
شطح مغلوب: نشانه نقص در سلوک
شطح مغلوب، حالتی است که سالک تحت تأثیر غلبه ظهورات الهی، کلمات غیرمتعارف و نامتعادل بر زبان میآورد که ظاهر خوشایندی ندارند. این حالت، نشانه نقص در سلوک و نبود تعادل است. شطح مغلوب، چونان شعلهای بیمهار، ممکن است سالک را به انحراف کشاند.
این نکته بر اهمیت تعادل در سلوک تأکید دارد. شطح مغلوب، نتیجه ضعف سالک یا نبود هدایت مربی واصل است.
نقد شطح و انانیت
شطح به دلیل ظاهر غیرمعقول و رعونتآمیز مورد نقد قرار گرفته است. عباراتی مانند «أَنَا الْفَاعِلُ فِي هَذَا الْعَالَمِ» به دلیل ایجاد سوءتفاهم، شطح تلقی میشوند. با این حال، فاعلیت انسان به صورت اعدی در عالم، امری معقول است و شطح نیست. انسان، چونان قلمی در دست حق، در نظام عالم اثرگذار است.
این تحلیل، با رد جبر، بر مسئولیت انسان در قبال اعمالش تأکید دارد. فاعلیت اعدادي، نشانهای از حیات و نقش فعال انسان در عرفان است.
نقد عبارت «لَيْسَ فِي جُبَّتِي سِوَى اللَّهِ»
عrase «لَيْسَ فِي جُبَّتِي سِوَى ٱللَّهُ» به دلیل اشاره به جبه بهعنوان امری غیرحقی، شرکآمیز تلقی شده و به جای آن، «لَيْسَ فِي الْعَالَمِ سِوَى اللَّهِ» پیشنهاد میشود. جبه، چونان حجابی ظاهری، نمیتواند ظرفی برای حق باشد.
این نقد، بر توحیدمحوری در عرفان تأکید دارد. هر اشاره به غیر حق، حتی استعاری، ممکن است به شرک منجر شود.
بخش چهارم: اخلاص و خلاص در سلوک عرفانی
اخلاص عامه: رهایی از غیر
اخلاص عامه به معنای رهایی از غیر خداوند و هواهای نفسانی است. این اخلاص، چونان شرطی ابتدایی، سالک را از تعلقات ظاهری پاک میسازد و او را برای سلوک آماده میکند.
این مفهوم، پایهای برای سلوک عرفانی است. اخلاص عامه، دروازهای است که سالک را به مراحل وثیقتر هدایت میکند.
اخلاص خاصه: خلاص از طمع
اخلاص خاصه، مقامی دشوار است که به معنای خلاص شدن از هرگونه زیادی و طمع است. این اخلاص، چون تیر خلاص، نفس سالک را از هرچه غیر حق است آزاد میکند و او را به مقام وحدت میرساند.
این تمایز، عمق اخلاص را در عرفان نشان میدهد. اخلاص خاص، فراتر از رهایی ظاهری، به آزادی کامل از خودیت اشاره دارد.
بخش پنجم: نقش مربی واصل و عصمت اولیاء
اهمیت مربی در سلوک
مربی واصل، چونان آشپزی ماهر که از سوختن یا نپختن غذا جلوگیری میکند، سالک را از انحرافات معنوی حفظ میکند. بدون هدایت مربی، سالک ممکن است دچار شطحیات، بدمستی یا انحرافاتی نظیر شود. این نکته، نقش کلیدی مربی را در سلوک برجسته میسازد.
این تشبیه، هدایت معنوی را چونان ضربان قلب سلوک میداند. مربی واصل، سالک را در مسیر کمال حفظ میکند.
عصمت اولیاء و انبیاء
اولیاء و انبیاء، به دلیل عصمت، از مشکلات شطحیات و انحرافات مصوناند. آنها، به قول معروف «بُشْرَهُ فِي وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ»، در ظاهر آرامش دارند، اما باطناً در دریای درد غوطهورند. این ویژگی، کمال معنوی و تعادل آنها را نشان میدهد.
عصمت، چونان سپری الهی، اولیاء را از هر خطا مصون نگه میدارد و آنها را الگویی برای سالکان میسازد.
بخش ششم: نقد سلسلههای عرفانی و تأکید بر مسیر معصومین
نقد سلسلههای غیرمعتبر
برخی سلسلههای عرفانی، مانند «بوق علی شاه» یا «شمس علی شاه»، فاقد اعتبار تلقی شدهاند. مسیر عرفانی معتبر، راه مستقیم به سوی ائمه اطهار علیهمالسلام است که بدون نیاز به واسطههای غیرمعتبر، به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه متصل است.
این نقد، بر اصالت مسیر عرفانی تأکید دارد. راه معصومین، چونان شریانی روشن، سالک را بیواسطه به حقیقت میرساند.
تکیه بر عصمت ائمه
مسیر عرفانی، از طریق ائمه اطهار علیهمالسلام و بدون نیاز به سلسلههای واسطهای تعریف میشود. این مسیر، با سند معتبر به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه متصل است و از هر انحرافی مصون است.
این نکته، بر اهمیت استناد به منابع معصوم تأکید دارد. ائمه، چونان مشکوات عرفان، راه حقیقت را روشن میکنند.
نقد وابستگی به سلسلههای غیرمعتبر
وابستگی به سلسلههایی مانند نعمت علیشاهی یا صفی علیشاهی مورد نقد قرار گرفته و خداوند بهعنوان تنها مرجع حقیقی معرفی شده است. این دیدگاه، هرگونه وابستگی به غیر خدا را نفی میکند.
این نقد، توحیدمحوری را در عرفان برجسته میسازد. خداوند، چونان مقصود نهایی، تنها مرجع سلوک است.
نقد تاریخی برخی عارفان
افرادی مانند بایزید بسطامی، هرچند ممکن است انسانهای شریفی باشند، فاقد سند معتبر برای پیروی هستند. در مقابل، ائمه اطهار علیهمالسلام با سند محکم، مرجع اصلی عرفاناند.
این نقد، بر لزوم استناد به منابع معتبر تأکید دارد. ائمه، با عصمت و سند قطعی، مرجع بیبدیل عرفاناند.
نقد استناد به عمر
استناد به عمر بن خطاب در مسائل عرفانی مورد نقد قرار گرفته، زیرا او فاقد درک عمیق عرفانی بوده و اسناد منسوب به وی معتبر نیستند. این نقد، بر اهمیت استناد به معصومین تأکید دارد.
این دیدگاه، عرفان را از آلودگی به غیر عصمت پاک میسازد. معصومین، تنها مرجع معتبر عرفاناند.
بخش هفتم: نقد انحرافات عرفانی و تبیین فاعلیت انسان
نقد انحرافات عرفانی
انحرافاتی نظیر جبرگرایی و تشبیه انسان به مرده در دست خداوند، از مشکلات عرفان غیرمعتبر است. این دیدگاهها، انسان را از حیات و فاعلیت محروم میکنند و با عرفان حقیقی ناسازگارند.
این نقد، بر حیات و فاعلیت انسان در عرفان تأکید دارد. انسان، چونان موجودی زنده و فعال، در مسیر الهی نقشآفرین است.
فاعلیت انسان در عالم
انسان به صورت اعدادي فاعل است و اعمال او در عالم اثر میگذارند. این فاعلیت، شطح نیست، بلکه اعتقادی معقول است. قرآن کریم در آیهای نورانی فرموده است:
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ
(: به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، تباهی در خشکی و دریا پدیدار شد. – سوره روم، آیه ۴۱)
این آیه، بر فاعلیت انسان در عالم دلالت دارد. انسان، چونان باغبانی که باغ عالم را میپرورد، مسئول اعمال خویش است.
جمعبندی: جایگاه زهد در سلوک عرفانی
درس بیست و یکم منازل السائرین، چون مشعلی فروزان، به تبیین تفاوتهای زهد عامه و خاصه در چارچوب عرفان شیعی پرداخته است. زهد عامه، با اعراض از دنیا، سالک را از تعلقات مادی رها میسازد، در حالی که زهد خاصه، با زهد از خود زهد، او را به وحدت الهی میرساند. این درس، مفاهیم عمیق نظیر بوح واجب، رمز تمکین، شطح مغلوب، اخلاص و خلاص را با دقتی علمی تبیین کرده و با نقد کتب عرفانی پیشین، بر ضرورت نگارش متون نظاممند تأکید دارد. نقش مربی واصل، عصمت اولیاء، و مسیر مستقیم ائمه اطهار علیهمالسلام بهعنوان محورهای سلوک برجسته شدهاند. آیات قرآن کریم، مانند «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ»، و احادیث معصومین، نقشهای جامع برای سلوک ارائه میدهند. این پژوهش، با حفظ تمامی جزئیات و معانی، عرفان را بهعنوان علمی نظاممند معرفی کرده و سالک را به سوی حقیقت رهنمون میسازد.