متن درس
منازل السائرین: تبیین خطبه، اسماء الهی و تعینات ذات
تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه سوم-مقدمه-بخش سوم)
مقدمه
کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری با شرح کمالالدین عبدالرزاق قاسانی، یکی از شاهکارهای عرفان اسلامی است که در آن، مراحل سلوک معنوی و معرفت الهی با دقتی عمیق و زبانی فاخر تبیین شده است. درس سوم از مقدمه این اثر، به بررسی خطبه کتاب، اهمیت اسماء الهی، و مفاهیم عمیق عرفانی نظیر احدیت، واحدیت، قیوم و صمد میپردازد.
بخش نخست: خطبه، نماد توحید و ولایت
اهمیت خطبه در شرع و عرفان
خطبه، به مثابه دروازهای معنوی به سوی معرفت الهی، در سنت شرعی و عرفانی جایگاهی والا دارد. این آیین کلامی، نه تنها موضع خطیب را در برابر حق و خلق مشخص میسازد، بلکه چونان آیینهای، اعتقادات توحیدی و التزام به ولایت را بازمیتاباند. خطبه، با ساختار چهارگانه خود، شامل حمد الهی، صلوات بر پیامبر اکرم (ص)، درود بر اهل بیت (ع)، و لعن بر دشمنان خدا، پیامبر و اولیاء، نظامی اعتقادی را در قالب توحید، نبوت، امامت و تبرّی به نمایش میگذارد. این ساختار، چونان نغمهای الهی، سلوک معنوی سالک را به سوی وحدت وجودی هدایت میکند.
درنگ: خطبه، به مثابه منشوری است که نور توحید، نبوت، امامت و تبرّی را در خود متجلی میسازد و سالک را به سوی معرفت حق رهنمون میشود.
لزوم قرائت خطبه
قرائت خطبه، سنتی است که ریشه در سیره اولیاء دارد و ترک آن، به مثابه گسستن از این سنت نورانی، خلاف مشی معنوی است. خطبه، چونان سندی است که خطیب را به اصول اعتقادی متعهد میسازد و او را از پراکندگی کلام و انحراف از مسیر حق بازمیدارد. این سنت، نه تنها در مجالس دینی، بلکه در هر گفتار و نوشتار معنوی، باید رعایت شود تا موضع توحیدی و ولایی خطیب آشکار گردد.
ساختار چهارگانه خطبه
خطبه، در چهار بخش متعین میشود: نخست، حمد الهی، که چونان سرآغازی نورانی، دل را به سوی حق متوجّه میسازد؛ دوم، صلوات بر پیامبر اکرم (ص)، که نماد التزام به نبوت است؛ سوم، درود بر اهل بیت (ع)، که استمرار ولایت و امامت را متجلی میکند؛ و چهارم، لعن بر دشمنان خدا، پیامبر و اولیاء، که تبرّی از باطل را نشان میدهد. این ساختار، چونان نقشهای معنوی، مسیر سلوک را ترسیم میکند و سالک را از گمراهی مصون میدارد.
بخش دوم: اسماء الهی، دریچهای به سوی معرفت
اسماء الهی در خطبه
صاحب متن، در خطبه، با عبارت «الحمدلله الواحد الاحد القيوم الصمد»، به برخی از اسماء حسنی اشاره میکند. این انتخاب، چونان گزینش گوهرهایی از گنجینه بیکران الهی، بر محوریت توحید و کمال ذاتی حق تأکید دارد. اسماء «واحد»، «احد»، «قیوم» و «صمد»، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راه را برای ورود به مباحث عمیق عرفانی هموار میسازند.
علم اسماء و جایگاه ویژه آن
علم اسماء، علمی است خاص و ویژه اولیاء، که از فلسفه، عرفان و فقه متمایز است، هرچند عرفان و حکمت به آن نزدیکترند. این علم، چونان گوهری نایاب، در دسترس همگان نیست و تنها اولیاء الهی، که به نور معرفت مزیناند، بدان دست مییابند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
: و خدا همه نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت: اگر راست میگویید، مرا از نامهای اینها خبر دهید.
این آیه، چونان آیینهای، برتری معرفت آدمی به علم اسماء را در برابر ملائکه نشان میدهد و جایگاه والای این علم را در سلوک الهی تبیین میکند.
خودآموز بودن علم اسماء
علم اسماء نزد بزرگان، چونان گلی است که در باغ معرفت، بهصورت خودآموز شکوفا میشود. این علم، به دلیل شهودی بودن، از قواعد فنی و تکنیکی فلسفه و فقه به دور است و محدودیتهای معرفت بشری را در برابر علوم الهی آشکار میسازد. این دیدگاه، چونان نسیمی، محدودیتهای دانش بشری را در برابر عظمت معرفت الهی به تصویر میکشد.
درنگ: علم اسماء، چونان گنجی پنهان در سینه اولیاء، از دسترس علوم متعارف به دور است و تنها با نور شهود الهی گشوده میشود.
بخش سوم: احدیت و واحدیت، مراتب ظهور ذات
احدیت و واحدیت: تعینات الهی
احدیت، چونان قلهای رفیع در عرفان نظری، تعین اولی و ظرف اندماج اسماء است، در حالی که واحدیت، چونان دشتی گسترده، تعین ثانی و ظرف انبساط اسماء به شمار میرود. احدیت، وحدت مطلق ذات الهی را متجلی میسازد، جایی که همه اسماء در ذات اندماج یافته و کثرتی در کار نیست. واحدیت اما، چونان شاخههایی از درخت توحید، کثرت متعین اسماء را در خود جای میدهد.
اندماج و انبساط اسماء
در احدیت، اسماء الهی، چونان قطراتی در اقیانوس ذات، بهصورت اندماجی ظهور دارند و هیچ کثرتی در آنها متصور نیست. در واحدیت اما، این اسماء، چونان گلهایی در باغ وجود، بهصورت انبساطی و با کثرت متعین ظاهر میشوند. این تمایز، چونان دو سوی یک سکه، مراتب ظهور ذات الهی را از وحدت مطلق به کثرت متعین نشان میدهد.
ثبوتی بودن احد و واحد
اسماء «احد» و «واحد»، برخلاف تصور برخی متکلمان که آنها را سلبي میپندارند، ثبوتی و وجودیاند. این اسماء، چونان نورهایی از ذات الهی، حقیقت وجودی دارند و نه صرفاً نفی کثرت یا شراکت. این دیدگاه، نقدی است بر کلام متکلمان که اسماء را بهصورت سلبي تعریف میکنند و از حقیقت وجودی آنها غافل میمانند.
درنگ: احد و واحد، چونان دو گوهر ثبوتی از گنجینه ذات الهی، نه سلبي، بلکه وجودی و حقیقیاند و مراتب توحید را متجلی میسازند.
نقد تعریف سلبي اسماء
تعریف اسماء بهصورت سلبي، مانند «نه جسم، نه مکان»، چونان نقاشیای است که به جای ترسیم زیباییهای وجود، تنها به نفی امور خلقی میپردازد. این تعریف، انتزاعی و خلقی است و شایسته ساحت قدسی حق نیست. اسماء الهی، چونان گوهرهایی وجودی، باید بهصورت ثبوتی و حقیقی تعریف شوند، نه با نفی و سلب.
بخش چهارم: اللّه، اسم جامع واحدیت
اللّه بهعنوان اسم واحدیت
اسم «اللّه»، چونان خورشیدی در آسمان اسماء الهی، جامع صفات جمال و جلال است و به مقام واحدیت اشاره دارد. برخلاف تصور شارح که آن را اسم ذات میداند، اللّه اسم ذات نیست، زیرا ذات بیتعین، اسمپذیر نیست. این اسم، چونان دری وسیع، همه صفات و کمالات الهی را در خود جای داده و در قرآن کریم، فراوانتر از هر اسم دیگر آمده است.
ذات و فقدان اسم
ذات الهی، چونان اقیانوسی بیکران و بیتعین، اسمپذیر نیست و تنها با «هو» یا احدیت وصف میشود. این دیدگاه، چونان نسیمی که از ورای حجابهای وجود میوزد، بر فراتر بودن ذات از هر تعین و اسم تأکید دارد. «لا اسم له و لا رسم»، چونان شعاری است که ذات را از قید اسم و رسم آزاد میسازد.
فراوانی اسم اللّه در قرآن کریم
اسم «اللّه»، چونان نغمهای آسمانی، سراسر قرآن کریم را فرا گرفته و هیچ صفحهای از این کتاب نورانی بدون آن نیست. این فراوانی، چونان نشانهای است از جامعیت و وسعت این اسم، که چونان محور توحید، همه اسماء الهی را در خود گرد آورده است.
درنگ: اسم اللّه، چونان گوهری جامع، محور توحید و وسیعترین اسماء الهی است که سراسر قرآن کریم را نورانی ساخته است.
نقد تعریف اللّه بهعنوان اسم ذات
شارح، به خطا، اللّه را اسم ذات میداند، حال آنکه ذات بیتعین، اسمپذیر نیست. این نقد، چونان چراغی در تاریکی، بر ضرورت دقت در تعریف اسماء و پرهیز از خلط مفاهیم فلسفی و عرفانی تأکید دارد. اللّه، اسم واحدیت است که همه صفات و کمالات را در خود متجلی میسازد.
بخش پنجم: الحمد، ستایش ذاتی حق
الحمد و تمامیت
در عبارت «الحمدلله»، الف و لام، چونان نشانههایی از تمامیت، دلالت بر این دارند که تمام حمد از آن مقام حق است. این تعریف، چونان جویباری زلال، حمد را بهعنوان ستایش مطلق حق معرفی میکند که با جامعیت اسم اللّه همخوانی دارد.
نقد تعریف حمد توسط شارح
شارح، حمد را ستایش مطلق میداند، اما تعریف دوم او، که حمد را در مقابل احسان میگیرد، به شکر نزدیک است و از مرتبه والای حمد ذاتی فرومیکاهد. حمد ذاتی، چونان گلی است که به دلیل کمال تام حق شکوفا میشود، نه به سبب نعمت یا احسان.
حمد ذاتی و عبادت از سر وجود
حمد ذاتی، به دلیل استحقاق ذاتی حق و کمال تام اوست، چنانکه امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک». این کلام، چونان شعلهای نورانی، عبادت و حمد را از انگیزههای مادی، مانند ترس از جهنم یا طمع به بهشت، متمایز میسازد. این دیدگاه، بر محبت و وجود حق در سلوک تأکید دارد.
درنگ: حمد ذاتی، چونان نغمهای الهی، از سر کمال تام حق سرچشمه میگیرد و سالک را به سوی عبادت بیریا رهنمون میشود.
بخش ششم: نقد تعریف قیوم و صمد
نقد تعریف قیوم و صمد بهعنوان صفات فعلی
شارح، به خطا، قیوم و صمد را صفات فعلی میداند، حال آنکه این اسماء، ثبوتی و ذاتیاند. این نقد، چونان آیینهای، بر ضرورت تعریف دقیق اسماء و پرهیز از خلط صفات ذاتی و فعلی تأکید دارد. قیوم و صمد، چونان دو گوهر در گنجینه اسماء الهی، حقیقت ذاتی حق را متجلی میسازند.
بخش هفتم: عرفان شیعی و وحدت صفات و ذات
نقد تعریف سلبي احد و واحد
شارح، احد و واحد را سلبي میداند، اما این تعریف، چونان خطایی در نقاشی حقیقت، نادرست است. این اسماء، ثبوتی و وجودیاند و دیدگاه شیعی، بر عینی بودن صفات با ذات تأکید دارد. این نقد، بر تفاوت بنیادین عرفان شیعی با کلام سنی دلالت میکند.
احدیت و واحدیت در عرفان شیعی
در عرفان شیعی، ذات الهی با تعین احدیت (وحدت مطلق) و واحدیت (کثرت در وحدت) ظهور مییابد. صفات، چونان ریزشهایی از چشمه ذات، عين ذاتاند و از آن جدا نیستند. این دیدگاه، چونان پلی میان ذات و مخلوقات، وحدت وجودی را تبیین میکند.
نقد تعریف صفات بهعنوان اعتباری
شارح، صفات را اعتباری و فاقد وجود خارجی میداند، اما این دیدگاه، چونان سایهای بر حقیقت، نادرست است. صفات الهی، وجود اتصافی (ثانوی) دارند و حقیقیاند، نه اعتباری. این تمایز، بر وجود حقیقی صفات بدون جدایی از ذات تأکید دارد.
وجودات اولی و ثانوی در صفات
صفات الهی، چونان نهرهایی که از اقیانوس ذات سرچشمه میگیرند، وجود اتصافی (ثانوی) دارند، نه وجود منحاز (اولی). این تمایز، چونان چراغی، حقیقت و وجود حقیقی صفات را روشن میسازد.
درنگ: صفات الهی، چونان جلوههایی از ذات، وجودی و حقیقیاند و در عرفان شیعی، عين ذات شمرده میشوند.
نقد تعابیر غیرشیعی در شرح
استفاده شارح از تعابیری مانند «کَرَمَ اللّهُ وَجْهَه» برای امیرالمؤمنین (ع)، چونان خطایی در نگارش حقیقت، غیرشیعی است. شیعه، از «علیهالسلام» استفاده میکند، که نشانه التزام به ولایت و عصمت است. این نقد، بر ضرورت دقت در تعابیر دینی تأکید دارد.
نقد تعریف اخلاص توسط شارح
شارح، به نقل از امیرالمؤمنین (ع)، اخلاص را نفي صفات میداند، اما منظور، نفي صفات زائده است، نه نفي مطلق صفات. این کلام، چونان گوهری در کلام معصوم، بر اخلاص در عبادت به دلیل کمال ذاتی حق تأکید دارد.
وحدت صفات و ذات
صفات الهی، چونان نورهایی که از خورشید ذات ساطع میشوند، عين ذاتاند و زائد بر آن نیستند. این دیدگاه، برخلاف کلام متکلمان سنی، بر وحدت وجودی ذات و صفات تأکید دارد و عرفان شیعی را بهعنوان نظامی جامع معرفی میکند.
نقد دیدگاه قدماء ثمانیه
دیدگاه اهل سنت درباره قدماء ثمانیه، که صفات را جدا از ذات میداند، چونان نقاشیای ناقص از حقیقت الهی است. در عرفان شیعی، صفات عين ذاتاند و این دیدگاه، تفاوت بنیادین عرفان شیعی با کلام سنی را نشان میدهد.
بخش هشتم: عرفان عملی و هشدارهای معنوی
نقد ظاهرگرایی در عرفان
عرفان، چونان حقیقتی جرد و مرد، نباید به ظواهر مادی مانند ریش و سبيل محدود شود. این حقیقت، چونان گوهری پاک، در سینه سالک میدرخشد و از سطحینگری به دور است. عرفان، راهی است به سوی معرفت و قرب الهی، نه تظاهر به ظواهر.
اهمیت حضور معنوی در حرم
حضور در حرم حضرت معصومه (س)، چونان زیارتی است که باید با استمداد و معرفت همراه باشد، نه پرسهزدن و ظاهرگرایی. زیارت، چونان نسیمی معنوی، دل را به سوی قرب الهی سوق میدهد و سالک را از غفلت بازمیدارد.
درنگ: زیارت حرم حضرت معصومه (س)، چونان سفری معنوی، باید با حضور قلب و استمداد از نور ولایت همراه باشد.
خطر سلب توفیق
غفلت و ظاهرگرایی، چونان سایههایی تاریک، میتوانند منجر به سلب توفیق شوند، چنانکه علما از نجف و کربلا محروم شدند. این هشدار، چونان زنگ بیداری، بر ضرورت هوشیاری معنوی و حفظ توفیقات الهی تأکید دارد.
جمعبندی
درس سوم از مقدمه منازل السائرین، با تبیین خطبه، اسماء الهی و تعینات ذات، دریچهای به سوی معرفت توحیدی و سلوک عرفانی میگشاید. خطبه، چونان منشوری نورانی، توحید، نبوت، امامت و تبرّی را متجلی میسازد. اسماء الهی، بهویژه احد، واحد، قیوم و صمد، چونان گوهرهایی از گنجینه توحید، مراتب ظهور ذات را تبیین میکنند. نقدهای شارح بر تعریف سلبي اسماء، اعتباری دانستن صفات، و تعابیر غیرشیعی، چالشهای معرفتی را آشکار میسازد. عرفان شیعی، با تأکید بر عینی بودن صفات با ذات و اصالت معرفت، از رویکردهای کلامی متمایز میشود. این نوشتار، با بازنویسی فاخر و علمی درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تلاش کرد تا مفاهیم عرفانی را در قالبی نظاممند و برای مخاطبان متخصص ارائه دهد.
با نظارت صادق خادمی