در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 32

متن درس

 

منازل السائرین: ارتباط ظرف باطن و ظاهر در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه سی و دوم -مقدمه- بخش 32)

مقدمه: تبیین باطن و ظاهر در مسیر سلوک

درس سی و دوم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، به تبیین ارتباط عمیق و پویای میان باطن و ظاهر در فرآیند سلوک عرفانی اختصاص دارد. این درس، با محوریت باطن به‌عنوان جوهره و اصل سیر به سوی حق، نقش ظاهر را به‌مثابه ابزاری مکمل و ضروری بررسی می‌کند. باطن، چونان دریایی ژرف، حقیقت وجود را در خود نهان دارد و ظاهر، آینه‌ای است که این حقیقت را در مراتب ناسوت بازتاب می‌دهد.

بخش اول: مراتب سلوک و انحصار در ده مرتبه

ساختار نظام‌مند مراتب سلوک

سلوک عرفانی، سفری است که در ظرف باطن انسان شکل می‌گیرد و مراتب آن به ده مرحله محدود شده است. این مراحل، چونان نردبانی به سوی حق، به‌صورت ترتیبی با یکدیگر پیوند دارند و سالک را از ناسوت به لاهوت رهنمون می‌سازند. این انحصار، نشان‌دهنده نظمی حکیمانه در سیر معنوی است که هر مرحله، پیش‌نیاز مرحله بعدی بوده و ارتباطی متقابل میان آن‌ها برقرار است.

درنگ: انحصار مقامات سلوک در ده مرتبه، ساختاری نظام‌مند را ترسیم می‌کند که هر مرحله، به‌صورت ترتیبی، سالک را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد.

محوریت باطن و نقش مکمل ظاهر

سیر به سوی حق، اساساً در ظرف باطن رخ می‌دهد، اما این سیر بی‌نیاز از استعانت ظاهر نیست. باطن، چونان جوهره‌ای اصیل، حقیقت وجود را در خود جای داده و ظاهر، چونان ظرفی برای نمود این حقیقت، نقشی فرعی اما ضروری ایفا می‌کند. این تعامل پویا، مانند انعکاس نور در آینه، باطن را در مراتب ظاهری متجلی می‌سازد.

درنگ: باطن، جوهره سلوک و اصل حرکت به سوی حق است، در حالی که ظاهر، ابزاری مکمل برای تجلی این حقیقت محسوب می‌شود.

رابطه متقابل باطن و ظاهر

سلوک معنوی، در ظرف باطن تحقق می‌یابد، اما این باطن با ظاهر بی‌ارتباط نیست. ظاهر، مظهر و نمود باطن است و حقیقت وجود در باطن نهفته است. این رابطه، چونان جریانی دوسویه، اعمال ظاهری را به باطن صعود می‌دهد و حالات باطنی را به ظاهر نزول می‌بخشد.

درنگ: ارتباط پویای باطن و ظاهر، سلوک را به سفری دوسویه تبدیل می‌کند که در آن، اعمال ظاهری به باطن صعود کرده و حالات باطنی در ظاهر متجلی می‌شوند.

بخش دوم: نقش ظاهر در سلوک

ظاهر به‌مثابه ظرف نمود

ظاهر، چونان آینه‌ای صیقلی، حقیقت باطن را بازتاب می‌دهد. این ظرف، نمود حقیقت است و نه خود حقیقت. به تعبیر قرآن کریم: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرحمن: ۲۹؛ : هر روز او در کاری است). این شأن الهی، باطنی است که در ظاهر متجلی می‌شود و تمام موجودات، از گیاهان تا انسان، در این تعامل باطن و ظاهر شریک‌اند.

درنگ: ظاهر، ظرف نمود حقیقت باطن است و شأن الهی، باطنی است که در ظاهر موجودات تجلی می‌یابد.

خطر اصالت‌یافتن ظاهر

بزرگ‌ترین مانع در سلوک، اصالت‌یافتن ظاهر است. هنگامی که ظاهر به‌جای باطن اصل انگاشته شود، سالک در دام ظاهرسازی گرفتار می‌آید. روایتی منقول است: «أبغض الناس إلى الله من كان ثوبه خیر من عمله» (منفورترین افراد نزد خدا، کسی است که ظاهرش بهتر از باطنش باشد). این روایت، هرچند مرسل و فاقد سند قوی است، بر اهمیت اخلاص و همخوانی ظاهر و باطن تأکید دارد.

درنگ: اصالت‌یافتن ظاهر، مانعی بزرگ در سلوک است و منفورترین افراد نزد خدا کسانی‌اند که ظاهرشان از باطنشان پیشی می‌گیرد.

بخش سوم: مراتب نفس در سلوک

نفس اماره و آغاز تحول

سلوک از نفس اماره، که در عالم کثرت و ناسوت غوطه‌ور است، آغاز می‌شود. این نفس، با بیداری (یقظه) به نفس لوامه تبدیل می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» (العصر: ۲-۳؛ : به‌راستی که انسان در زیان است، مگر کسانی که ایمان آورده‌اند). کنترل نفس اماره، شرط رهایی از خسران و ورود به سلوک است.

درنگ: یقظه، نقطه آغاز سلوک است که نفس اماره را به لوامه تبدیل کرده و سالک را از خسران نجات می‌دهد.

مراتب نفس: از اماره تا مطمئنه

نفس، مراتبی چون اماره، مسوله، مصوله، لوامه و مطمئنه را طی می‌کند. این سیر تکاملی، چونان پالایش آبی گل‌آلود، نفس را از شر به خیر رهنمون می‌سازد. هر مرحله، گامی به سوی تصفیه باطن و نزدیکی به حقیقت است.

درنگ: مراتب نفس، از اماره تا مطمئنه، سیر تکاملی سالک را از کثرت به وحدت ترسیم می‌کند.

بخش چهارم: قلب، روح و مراتب متعالی

قلب به‌مثابه محور تحول

قلب، چونان مرکزی نورانی، محور تحول باطنی است. پس از نفس مطمئنه، قلب ظهور می‌یابد و روح، که مرتبه‌ای والاتر از قلب است، از آن نشأت می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید: «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (الحجر: ۲۹؛ : و از روح خود در او دمیدم). روح، تجلی الهی در قلب است که سالک را به مراتب وحدت رهنمون می‌سازد.

درنگ: قلب، محور تحول باطنی و پیش‌نیاز روح است که از طریق آن، سالک به مراتب وحدت می‌رسد.

مراتب سر، خفاء و أخفاء

پس از قلب و روح، مراتب سر، خفاء و أخفاء ظهور می‌یابند. اخفاء، استتار سالک در حق، و أخفاء، استتار حق در سالک است. این مراتب، چونان لایه‌های ژرف وجود، سالک را به وحدت با ذات الهی نزدیک می‌کنند.

درنگ: مراتب سر، خفاء و أخفاء، مراحل پیشرفته سلوک را ترسیم می‌کنند که در آن، سالک و حق در وحدتی عمیق استتار می‌یابند.

بخش پنجم: عشق، اخلاص و تصفیه دل

عشق و نفی طمع

عشق، محبتی خالص و بی‌چشمداشت به حق است که طمع را نفی می‌کند. به کلام امیرمؤمنان علیه‌السلام: «لا خوفاً من نارك و لا طمعاً لجنّتك بل وجدت أهلاً للعبادة» (نه از ترس جهنم و نه به طمع بهشت، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم). این کلام، اخلاص در عبادت و محوریت عشق را نشان می‌دهد.

درنگ: عشق، محبتی خالص است که طمع را نفی کرده و عبادت را به اخلاص مزین می‌سازد.

لای‌روبی دل

سلوک، چونان لای‌روبی جویی گل‌آلود، فرآیند پاک‌سازی دل از آلودگی‌هاست. دل انسان، گاه چون حوضی پر از لجن، از حقیقت دور است. این لای‌روبی، دل را به دریایی زلال تبدیل می‌کند که حقیقت در آن متجلی می‌شود.

درنگ: سلوک، فرآیند لای‌روبی دل از آلودگی‌هاست که آن را به ظرف حقیقت تبدیل می‌کند.

بخش ششم: ولایت، نبوت و تعادل ظاهر و باطن

ولایت به‌مثابه باطن واصل

ولایت، باطن واصل سلوک است و نبوت، رسالت و امامت، ظهورات آن‌اند. در تشهد نماز، ابتدا «عبده» و سپس «رسوله» ذکر می‌شود، که نشان‌دهنده تقدم عبودیت (باطن) بر رسالت (ظاهر) است.

درنگ: ولایت، باطن واصل است و نبوت و رسالت، ظهورات آن در ظرف ظاهر هستند.

تعادل ظاهر و باطن

ظاهر باید بازتاب‌دهنده باطن باشد و نه اصل. شرعیت، بر ظاهر متمرکز است، اما باطن، پیچیده و عمیق است. قرآن کریم می‌فرماید: «لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (الأحزاب: ۲۱؛ : برای شما در رفتار پیامبر خدا الگوی نیکویی است). این تعادل، مانع از افراط در ظاهرسازی یا بی‌توجهی به ظاهر می‌شود.

درنگ: ظاهر باید بازتاب‌دهنده باطن باشد و نقش کمکی ایفا کند، نه آنکه اصل انگاشته شود.

بخش هفتم: مراتب غیوب و وحدت

مراتب غیوب باطن

غیوب باطن، شامل شش مرتبه است: استعداد (جن)، نفس، عقل، قلب، روح و غیب الغیوب. قلب، به‌عنوان اصل، محور این مراتب است و سالک را به سوی احدیت و وحدت رهنمون می‌سازد.

درنگ: غیوب باطن، از استعداد تا غیب الغیوب، سلسله‌مراتب سلوک را ترسیم می‌کنند که قلب، محور آن‌هاست.

احدیت و وحدت

غیب الغیوب، ظرف احدیت است که اسماء الهی را در بر می‌گیرد. سالک در این مرتبه، با ذات حق متحد می‌شود و وحدت، هدف نهایی سلوک است.

درنگ: احدیت، مرتبه‌ای است که سالک در آن با ذات حق متحد شده و به وحدت می‌رسد.

جمع‌بندی

درس سی و دوم منازل السائرین، با تبیین ارتباط باطن و ظاهر، باطن را اصل و ظاهر را فرع سلوک معرفی می‌کند. این سیر، از نفس اماره آغاز شده و با عبور از مراتب قلب، روح، سر، خفاء و أخفاء، به وحدت با حق منتهی می‌شود. آیات قرآن کریم و روایات، بر ضرورت کنترل نفس، اخلاص در عبادت و تعادل میان ظاهر و باطن تأکید دارند. قلب، محور برد بلند، و عقل، فرمانده برد کوتاه، نقش‌هایی مکمل در این مسیر ایفا می‌کنند. ولایت، باطن واصل، و رسالت، ظهور آن است.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، ظرف باطن در سلوک به چه معناست؟

2. طبق متن، چند مرتبه کلی برای سلوک انسان ذکر شده است؟

3. نفس اماره در چه مرحله‌ای به لوامه تبدیل می‌شود؟

4. بر اساس متن، ظرف اخفاء به چه اشاره دارد؟

5. طبق متن، کدام یک از مراتب زیر بالاتر از قلب قرار دارد؟

6. ظاهر در سلوک اصل است و باطن فرع محسوب می‌شود.

7. نفس اماره به‌طور کلی فاقد سلوک است مگر زمانی که به لوامه تبدیل شود.

8. عشق در سلوک به معنای طمع است و با آن هم‌خوانی دارد.

9. مراتب خفاء و اخفاء هر دو به عنوان ظرف سرّ شناخته می‌شوند.

10. عقل در سلوک نسبت به قلب دارای مرتبه بالاتری است.

11. تفاوت اصلی بین ظرف اخفاء و ظرف خفاء چیست؟

12. چرا طبق متن، ظاهر نمی‌تواند اصل در سلوک باشد؟

13. نفس لوامه در سلوک چه ویژگی‌ای پیدا می‌کند؟

14. چرا سلوک به لای‌روبی تشبیه شده است؟

15. رابطه بین عقل و قلب در سلوک چگونه توصیف شده است؟

پاسخنامه

1. ظرف بروز و حقیقت

2. شش مرتبه

3. هنگام یقظه و توجه

4. ظرف استتار حق در سالک

5. روح

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. ظرف اخفاء ظرف استتار حق در سالک است، در حالی که ظرف خفاء ظرف استتار خود سالک است.

12. زیرا حقیقت در باطن است و ظاهر تنها به عنوان اعداد و یاری‌دهنده نقش دارد.

13. نفس لوامه با یقظه و توجه، در خود منش، مشرب و مرزی را رؤیت می‌کند.

14. سلوک مانند لای‌روبی است زیرا با برداشتن لایه‌های لجن و آشغال، حقیقت دل که مانند دریاست، آشکار می‌شود.

15. عقل در برد کوتاه فرمانده است، اما در برد بلند، قلب مدیریت را بر عهده می‌گیرد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده