در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 34

متن درس

 

منازل السائرین: کوبیدن ابواب کمال

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه سی و چهار -مقدمه- بخش 34)

مقدمه

سلوک عرفانی، چونان سفری است در ژرفای وجود، که سالک را از ظلمات نفس به سوی انوار قلب و کمال رهنمون می‌سازد. درس سی و چهارم از کتاب شریف منازل السائرین، با محوریت قسم ابواب، به تبیین مرحله‌ای کلیدی در این مسیر می‌پردازد؛ مرحله‌ای که سالک پس از پیمودن بدایات، به آستانه قلب می‌رسد و درهای کمال را می‌کوبد. این درس‌گفتار، چونان مشعلی فروزان، فرآیند انتقال از نفس به قلب را با دقتی عمیق و بیانی فاخر ترسیم می‌کند. قسم ابواب، چون پلی است میان مراحل ابتدایی سلوک و مقامات متعالی قلب، که سالک را از بند تعلقات نفسانی آزاد کرده و به سوی تجلی‌گاه انوار الهی هدایت می‌کند. متن پیش‌رو، به کاوش در مراتب تهذیب نفس، رفع موانع، و گشایش ابواب کمال می‌پردازد.

بخش نخست: تبیین قسم ابواب و جایگاه آن در سلوک

آغاز قسم ابواب و هدف آن

درس سی و چهارم با عبارت شریف «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز می‌شود و قسم ابواب را به مثابه مرحله‌ای معرفی می‌کند که سالک پس از اتمام بدایات، درهای کمال را می‌کوبد: «فَتَقْرَعُ (أَبْوَابَ الْكَمَالِ) عِنْدَ نِهَايَةِ الْبِدَايَاتِ الرَّافِعَةِ لِلْمَوَانِعِ الْقَاطِعَةِ لِلْعَلَائِقِ». این عبارت، چونان نقشه‌ای دقیق، فرآیند انتقال از مراحل اولیه سلوک به سوی قلب و کمال را ترسیم می‌کند. ابواب کمال، درهای ورودی به مقامات معنوی والا هستند که با رفع موانع درونی و قطع تعلقات مادی گشوده می‌شوند. این فرآیند، چونان کلیدی است که قفل‌های نفس را می‌گشاید و سالک را به سوی قلب، که جایگاه تجلی انوار الهی است، رهنمون می‌سازد.

درنگ: قسم ابواب، مرحله‌ای انتقالی است که سالک پس از اتمام بدایات، با رفع موانع درونی و قطع تعلقات مادی، درهای کمال را می‌کوبد تا از نفس به قلب منتقل شود.

چرایی نام‌گذاری قسم ابواب

نام‌گذاری این قسم به «ابواب» از آن روست که سالک، پس از پیمودن مراحل بدایات و بیداری نسبت به اعمال خویش، از حالت عامی عبور کرده و به آستانه قلب می‌رسد. نفس، که در بدایات با ریاضت و سماع وعد و وعید الهی رام شده، به «باب» یا در ورودی قلب مبدل می‌گردد. این باب، چونان دروازه‌ای است که با کوبیدن آن، سالک به سوی کمال گشایش می‌یابد. این فرآیند، نیازمند رفع موانع نفسانی و قطع علائق دنیوی است، تا سالک از فضای نفس به فضای قلب منتقل شود.

این درس‌گفتار، قسم ابواب را به مثابه گذرگاهی توصیف می‌کند که سالک در آن، از سیطره نفس اماره و مسوّله به سوی نفس لوامه و سپس قلب حرکت می‌کند. قلب، چونان آیینه‌ای صیقلی، محل تجلی اسماء و صفات الهی است، و ورود به آن نیازمند گشایش ابواب کمال است. این گشایش، سفری است دشوار که سالک را از ظلمات نفس به سوی نور قلب هدایت می‌کند.

تمایز بدایات و ابواب

بدایات، چونان زمینی است که در آن، سالک غیرعارف با ابزارهایی چون یقظه (بیداری نسبت به اعمال)، محاسبه (خودارزیابی)، ریاضت (تمرینات معنوی سخت)، و سماع وعد و وعید الهی (شنیدن وعده‌ها و هشدارهای الهی) به تهذیب نفس می‌پردازد. این مرحله، ظرف صفات عوام است، جایی که نفس محور اصلی سلوک است و قلب هنوز به‌طور کامل وارد فرآیند نشده است. اما در قسم ابواب، سالک به آستانه قلب می‌رسد و با حالاتی چون حزن، خوف، اشفاق، و ورع مواجه می‌شود. این حالات، چونان پله‌هایی هستند که سالک را از فضای نفس به سوی قلب بالا می‌برند.

درنگ: بدایات، ظرف تهذیب نفس با ابزارهایی چون یقظه و ریاضت است، در حالی که ابواب، مرحله انتقال به قلب است که با حالاتی چون حزن، خوف، و ورع همراه است.

بخش دوم: فرآیند تهذیب نفس و گشایش ابواب کمال

نقش نفس در بدایات

در بدایات، نفس محور سلوک است و سالک با تمرینات معنوی چون ریاضت و محاسبه، به مهار آن می‌پردازد. نفس در این مرحله، چونان اسبی سرکش است که با افسار ریاضت و تازیانه محاسبه رام می‌شود. اما این رام شدن، هنوز سالک را به قلب نرسانده است. کسی که در نفس باقی مانده، با وجود آگاهی از دستورات الهی، از انجام آن عاجز است و در برابر تمایلات نفسانی تسلیم می‌شود. این درس‌گفتار، نفس را در بدایات به مثابه زندانی توصیف می‌کند که باید با ابزارهای معنوی آزاد شود تا به آستانه قلب برسد.

انتقال از نفس به قلب

انتقال از نفس به قلب، چونان سفری است از ظلمات به نور. سالک در بدایات، با نفس اماره و مسوّله مواجه است که با زینت دادن دنیا و شهوات، او را فریب می‌دهد. اما با ریاضت و سماع وعد و وعید الهی، نفس به سوی لوامه شدن حرکت می‌کند. نفس لوامه، چونان وجدانی بیدار، سالک را از غفلت نجات داده و او را به سوی قلب هدایت می‌کند. این فرآیند، نیازمند رفع موانع درونی و قطع علائق مادی است، که در قسم ابواب به اوج خود می‌رسد.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى (سوره نازعات، آیه 40)؛ و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوی بازداشت ().

این آیه، فرآیند مهار نفس و حرکت به سوی کمال را تأیید می‌کند، جایی که سالک با خوف و نهی نفس از هوی، به سوی قلب گام برمی‌دارد.

رفع موانع و قطع علائق

رفع موانع و قطع علائق، دو فرآیند متمایز اما مکمل در قسم ابواب هستند. رفع موانع، چونان برداشتن سنگ‌های کوچک و متعدد از مسیر است، که به تدریج انجام می‌شود. اما قطع علائق، چونان خرد کردن صخره‌ای عظیم است که نیازمند تلاشی عمیق و مراتب‌دار است. موانع، شامل قوای نفسانی مانند شهوات و عادات ناپسند هستند، در حالی که علائق، وابستگی‌های عمیق مادی و دنیوی را دربرمی‌گیرند. این درس‌گفتار، این دو را به مثابه دو بال پرواز سالک به سوی کمال معرفی می‌کند.

درنگ: رفع موانع، برداشتن موانع ساده و متعدد نفسانی است، در حالی که قطع علائق، خرد کردن وابستگی‌های پیچیده و مراتب‌دار مادی را دربرمی‌گیرد.

بخش سوم: حالات نفسانی در قسم ابواب

حزن و خوف

سالک در قسم ابواب، با حالاتی چون حزن و خوف مواجه می‌شود. حزن، چونان آهی است که از ژرفای دل سالک برمی‌خیزد و به از دست دادن فرصت‌های خیر در گذشته اشاره دارد. خوف، چونان سایه‌ای است که از آینده‌ای مبهم بر دل سالک می‌افتد و ترس از عقوبت الهی را در او برمی‌انگیزد. این دو حالت، چونان دو بال، سالک را از غفلت بیدار کرده و او را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

حزن، اندوهی است نسبت به کوتاهی‌ها و فرصت‌های از دست‌رفته، و خوف، نگرانی از پیامدهای اعمال در آینده. این درس‌گفتار، حزن را به گذشته و خوف را به آینده پیوند می‌دهد، و هر دو را انگیزه‌ای برای حرکت به سوی قلب می‌داند.

اشفاق و خشیت

اشفاق، چونان حذری دائمی است که سالک را از سوء عاقبت می‌رهاند. این حالت، همراه با امید به رهایی، سالک را در مسیری پویا نگه می‌دارد. خشیت، اما، ترسی است عمیق و دائمی که از معرفت الهی نشأت می‌گیرد. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (سوره فاطر، آیه 28)؛ از بندگان خدا تنها دانشمندان از او می‌ترسند ().

خشیت، نشانه علم حقیقی است که در دل عالمان به حق ریشه دوانده و آنها را به اطاعت دائمی از خدا وا می‌دارد. این درس‌گفتار، خشیت را حالتی دائمی معرفی می‌کند که از انکشاف معرفت الهی سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: اشفاق، حذر دائمی از سوء عاقبت با امید به رهایی است، و خشیت، ترس دائمی از خدا به دلیل معرفت الهی است که تنها در عالمان حقیقی یافت می‌شود.

خشوع و اخبات

خشوع، چونان فروتنی‌ای است که سالک را در برابر عظمت الهی به اطاعت وا می‌دارد. اخبات، اما، تسلیمی کامل است که در آن، اراده شخصی سالک محو شده و تنها اراده الهی در او جریان می‌یابد. اخبات، چونان حالتی است که سالک، مانند پرنده‌ای سبک‌بال، در برابر نسیم اراده حق تسلیم می‌شود و هیچ مقاومتی از خود نشان نمی‌دهد.

زهد و ورع

زهد، چونان سبک شدن از بار تعلقات دنیوی است، که سالک را از حلال‌های دنیا بی‌نیاز می‌کند. ورع، اما، مرتبه‌ای متعالی‌تر است که به انقطاع کامل از غیر حق می‌انجامد. این درس‌گفتار، زهد را در بدایات به دوری از حرام و در ابواب به بی‌اعتنایی به حلال مرتبط می‌داند. ورع، چونان قله‌ای است که سالک در آن، از هرگونه تعلق آزاد شده و تنها به حق وابسته است.

درنگ: زهد، بی‌اعتنایی به حلال‌های دنیا است، و ورع، انقطاع کامل از غیر حق، که سالک را به آزادی کامل از تعلقات می‌رساند.

انقطاع و تبتل

انقطاع، قطع کامل تعلقات است، و تبتل، تجرید کامل از غیر حق. تبتل، چونان حالتی است که سالک در آن، چون پرنده‌ای آزاد از قفس دنیا، تنها به سوی حق پرواز می‌کند. در این مرتبه، هیچ تحریکی از نفس در او اثر نمی‌گذارد، و تنها تکلیف الهی او را به حرکت وا می‌دارد. این درس‌گفتار، تبتل را نشانه کمال اولیاء خدا می‌داند، که از تحریکات نفسانی مصون‌اند.

بخش چهارم: نقش اولیاء خدا در تبیین تبتل

رفتار کریمانه اولیاء

اولیاء خدا، چونان آیینه‌هایی هستند که تجلی حق را در رفتار خویش بازمی‌تابانند. این درس‌گفتار، با ذکر نمونه‌هایی از سیره حضرت علی علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام، تبتل را به مثابه حالتی معرفی می‌کند که در آن، تحریکات نفسانی هیچ اثری بر سالک ندارد. رفتار کریمانه امام حسین علیه‌السلام با حر، چونان جلوه‌ای از تبتل است که در آن، هیچ بغضی جز بغض لله و هیچ حبی جز حب لله در دل سالک جای ندارد.

هنگامی که حر به سوی امام حسین علیه‌السلام آمد، امام با او چون فرزندی از فرزندان خویش رفتار کرد. این رفتار، نه از تحریک نفسانی، بلکه از تکلیف الهی سرچشمه می‌گرفت. این درس‌گفتار، این رفتار را نشانه‌ای از تبتل و انقطاع کامل از غیر حق می‌داند، که در آن، سالک تنها بر اساس اراده الهی عمل می‌کند.

درنگ: رفتار اولیاء خدا، مانند حضرت علی علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام، نمونه‌ای از تبتل است که در آن، هیچ تحریکی از نفس اثر نمی‌گذارد و تنها تکلیف الهی مبنای عمل است.

تفاوت تحریک و تکلیف

تحریک، چونان واکنشی است که از نفس و تمایلات دنیوی سرچشمه می‌گیرد، در حالی که تکلیف، عملی است که بر اساس اراده الهی انجام می‌شود. این درس‌گفتار، با مثال‌هایی از سیره اولیاء، نشان می‌دهد که آنها از تحریکات نفسانی مصون‌اند و تنها بر اساس بغض لله و حب لله عمل می‌کنند. برای نمونه، هنگامی که عمرو بن عبدود به حضرت علی علیه‌السلام توهین کرد، آن حضرت نه از تحریک نفسانی، بلکه از تکلیف الهی برخاست و عمل کرد. این تمایز، نشان‌دهنده تفاوت میان انسان دنیوی و سالک حقیقی است.

سالک در مرتبه تبتل، چونان پرنده‌ای است که از قفس نفس رها شده و تنها به سوی حق پرواز می‌کند. این درس‌گفتار، با نقد تصورات نادرست، تأکید می‌کند که تبتل به معنای بی‌تفاوتی یا بی‌حسی نیست، بلکه حالتی است که سالک در آن، غیور و مجرد از غیر حق است.

بخش پنجم: ورود به ابواب رحموت و رغبوت

رحموت و خیرات الهی

سالک در قسم ابواب، با مشاهده منّت الهی (رحموت)، به خیرات و برکات الهی دست می‌یابد. رحموت، چونان جویباری است که از سرچشمه فیض الهی جاری شده و سالک را سیراب می‌کند. این درس‌گفتار، رحموت را به خیرات و نعمات الهی پیوند می‌دهد که سالک با مشاهده آنها، به سوی کمال هدایت می‌شود.

رغبوت و اشتیاق به حق

رغبوت، اشتیاقی است که سالک را به سوی حق می‌کشاند. این حالت، چونان شعله‌ای است که در دل سالک افروخته شده و او را به سوی وصل الهی هدایت می‌کند. این درس‌گفتار، رغبوت را همراه با رجاء (امید به رحمت الهی) معرفی می‌کند، که هر دو انگیزه‌های معنوی سالک را تقویت کرده و او را به سوی قلب می‌برند.

درنگ: رحموت، خیرات و برکات الهی است که سالک با مشاهده آن به سوی کمال هدایت می‌شود، و رغبوت، اشتیاق به حق است که با رجاء همراه شده و سالک را به قلب نزدیک می‌کند.

بخش ششم: نور قلب و اطاعت نفس

تابش نور قلب بر نفس

در قسم ابواب، نور قلب چونان خورشیدی بر نفس می‌تابد و آن را مطیع خود می‌سازد. این فرآیند، چونان تحول کیمیاگری است که نفس را از سیطره تمایلات دنیوی آزاد کرده و به سوی اطاعت از قلب هدایت می‌کند. این درس‌گفتار، این مرحله را نقطه اوج قسم ابواب می‌داند، جایی که نفس تحت تأثیر نور قلب قرار گرفته و به ابزاری برای تحقق اراده الهی تبدیل می‌شود.

وحدت نفس و قلب

وحدت نفس و قلب، چونان پیوند دو رود است که در نهایت به اقیانوس حق می‌پیوندند. سالک در این مرحله، بیگانگی میان نفس و قلب را رفع کرده و نفس را مطیع قلب می‌سازد. این فرآیند، نیازمند کوبیدن مستمر ابواب کمال است تا نور قلب بر نفس بتابد و آن را به سوی کمال هدایت کند.

درنگ: نور قلب بر نفس می‌تابد و آن را مطیع خود می‌سازد، تا بیگانگی میان نفس و قلب رفع شده و سالک به وحدت وجودی دست یابد.

جمع‌بندی

درس سی و چهارم منازل السائرین، چونان آیینه‌ای است که فرآیند انتقال از بدایات به قسم ابواب را بازمی‌تاباند. این درس‌گفتار، قسم ابواب را به مثابه گذرگاهی معرفی می‌کند که سالک در آن، با کوبیدن درهای کمال، از سیطره نفس به سوی قلب حرکت می‌کند. بدایات، ظرف تهذیب نفس با ابزارهایی چون یقظه، محاسبه، و ریاضت است، در حالی که ابواب، مرحله‌ای است که سالک با حالاتی چون حزن، خوف، اشفاق، خشیت، خشوع، اخبات، زهد، ورع، انقطاع، و تبتل، به سوی قلب هدایت می‌شود. این حالات، چونان پله‌هایی هستند که سالک را از ظلمات نفس به نور قلب می‌رسانند. رفتار اولیاء خدا، مانند حضرت علی علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام، نمونه‌ای از تبتل و انقطاع کامل از غیر حق است که تنها بر اساس تکلیف الهی عمل می‌کنند. نور قلب، در نهایت، نفس را مطیع خود ساخته و سالک را به وحدت وجودی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، چرا مرحله پس از بدایات به 'ابواب' نامیده شده است؟

2. کدام‌یک از موارد زیر جزو مراتب ابواب ذکر شده در درسگفتار نیست؟

3. در درسگفتار، تفاوت اصلی بین 'رفع' و 'قطع' چیست؟

4. نفس مسوّله در درسگفتار به چه چیزی اشاره دارد؟

5. آخرین منزل از ابواب ذکر شده در درسگفتار چیست؟

6. بر اساس درسگفتار، سالک در مرحله بدایات به قلب وارد می‌شود و از نفس گذر می‌کند.

7. نفس لوّامه در درسگفتار به‌عنوان نیرویی معرفی شده که انسان را از نفس اماره دور می‌کند.

8. درسگفتار بیان می‌کند که زهد در ابواب به معنای دوری از حرام است.

9. سالک در مرحله ابواب با حزن نسبت به گذشته و خوف نسبت به آینده مواجه می‌شود.

10. بر اساس متن، تبتل به معنای انقطاع کامل از غیر خدا و عدم تأثیرپذیری از تحریکات نفسانی است.

11. تفاوت اصلی بین نفس مسوّله و نفس لوّامه چیست؟

12. چرا سالک در مرحله ابواب به حزن و خوف می‌افتد؟

13. مفهوم 'تبتل' در درسگفتار چگونه تعریف شده است؟

14. چرا زهد در مرحله ابواب از حلال است و نه از حرام؟

15. نقش نور قلب در مرحله ابواب چیست؟

پاسخنامه

1. زیرا سالک به قلب وارد می‌شود و موانع را رفع می‌کند

2. توبه

3. رفع به برداشتن موانع بسیط و قطع به خرد کردن علایق مراتب‌دار اشاره دارد

4. نفسی که زینت دنیا و لذت شهوات را بزرگ جلوه می‌دهد

5. تبتل

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. نفس مسوّله زینت دنیا و شهوات را بزرگ جلوه می‌دهد و حامی نفس اماره است، در حالی که نفس لوّامه انسان را از اماره دور کرده و به فکر وامی‌دارد.

12. حزن به دلیل از دست دادن خیرات گذشته و خوف به دلیل ترس از عقاب آینده در سالک ایجاد می‌شود.

13. تبتل به معنای انقطاع کامل از غیر خدا و تجرید از علایق نفسانی است که سالک را مجرد و غیرقابل تحریک می‌کند.

14. زیرا زهد از حرام در بدایات انجام شده، اما در ابواب، زهد از حلال برای سبک شدن و دنبال کردن حق لازم است.

15. نور قلب بر نفس می‌تابد و آن را تشنه قلب کرده، بیداری و اطاعت را در نفس ایجاد می‌کند.

فوتر بهینه‌شده