در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 35

متن درس

 

کتاب منازل السائرین: تبیین مقام معاملات در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه سی و پنجم -مقدمه- بخش 35)

دیباچه

درس سی و پنجم از مجموعه منازل السائرین، با محوریت مقام معاملات، سومین قسم از اقسام ده‌گانه سلوک عرفانی را تبیین می‌کند. معاملات، عرصه‌ای است که سالک با قلب خویش وارد سودایی الهی می‌شود و با واگذاری امور به حق و ترک حظوظ نفسانی، به سوی تسلیم و سلامت دل گام برمی‌دارد. این مقام، سفری است از رعایت اعمال ظاهری تا رسیدن به اوج تسلیم، که در آن قلب سالک، چون آینه‌ای صیقل‌یافته، نور حق را بازمی‌تاباند.

بخش یکم: چیستی مقام معاملات

معنای معاملات در سلوک عرفانی

در مقام معاملات، سالک با قلب خود وارد تعاملی الهی می‌شود که در آن، نفس تحت تأثیر نور قلب، مطیع و پاسخگوی دعوت‌های الهی می‌گردد. به تعبیر متن اصلی:
«وَ هَذِهِ كُلُّهَا انْفِعَالَاتٌ فِي النَّفْسِ وَ قُوَاهَا لِفَيْضَانِ نُورِ الْقَلْبِ عَلَيْهَا تَجْعَلُهَا مُطِيعَةً لَهُ، مُجِيبَةً لِدَوَاعِيهِ فِي (الْمُعَامَلَاتِ)». این انفعالات نفسانی، نتیجه فیضان نور قلب است که نفس را به سوی اطاعت و انقطاع به حق هدایت می‌کند. معاملات، به مثابه سودایی است که سالک با کنار گذاشتن طمع و حظوظ نفسانی، با حق‌تعالی وارد معامله‌ای معنوی می‌شود. قلب، چون ظرفی پاک، از تعلقات نفسانی آزاد شده و به سوی قرب الهی متمایل می‌گردد.

درنگ: معاملات، عرصه‌ای است که قلب سالک، با خروج از نفسانیت، به سودای الهی با حق می‌پردازد و نفس را به اطاعت و انقطاع رهنمون می‌سازد.

تمایز معاملات از بدایات و ابواب

معاملات، در مقایسه با بدایات و ابواب، مرحله‌ای متعالی‌تر در سلوک عرفانی است. در بدایات، گاه اعمال با مخالفت‌هایی همراه است و در ابواب، حظوظ نفسانی ممکن است عمل را آلوده کند. اما در معاملات، سالک با رعایت دقیق حقوق الهی، از هرگونه نافرمانی پرهیز می‌کند. این مقام، نقطه عزیمت از خودمحوری به حق‌محوری است، جایی که قلب، چون ستاره‌ای در آسمان معرفت، تنها به سوی نور حق می‌درخشد. این تمایز، معاملات را به منزلگاهی بدل می‌سازد که سالک در آن، با هوشیاری و دقت، از مخالفت با حق دوری می‌جوید.

درنگ: معاملات، با پرهیز کامل از مخالفت با حق، سالک را از بدایات و ابواب متمایز کرده و به سوی حق‌محوری هدایت می‌کند.

بخش دوم: منازل معاملات

رعایت: سرآغاز معاملات

رعایت، اولین منزل معاملات است که سالک با تنظیم اعمال بر اساس رضایت الهی، نفس را آرام و مطیع می‌سازد. به تعبیر متن اصلی:
«وَ أَوَّلُ مَا يَبْتَدِي بِهِ الْقَلْبُ فِي الْمُعَامَلَةِ (رِعَايَةُ) الْأَعْمَالِ لِتَطْمَئِنَّ النَّفْسُ بِهَا مُطَوَّعَةً». رعایت، به مثابه کلیدی است که درِ قلب را به سوی اطاعت الهی می‌گشاید. سالک در این مرحله، با پرهیز از مخالفت با حق، اعمال خود را با خواست الهی همسو می‌سازد. این رعایت، نه از سر حظوظ نفسانی، بلکه به قصد قربت الهی انجام می‌شود، تا نفس از خودمحوری به سوی حق‌محوری سوق یابد.

درنگ: رعایت، نقطه آغاز معاملات است که با تنظیم اعمال بر اساس خواست الهی، نفس را برای سلوک آماده می‌سازد.

مراقبت: تداوم رعایت

پس از رعایت، مراقبت مرحله‌ای است که سالک رعایت خود را حفظ کرده و از شکسته شدن آن جلوگیری می‌کند. به تعبیر متن اصلی:
«ثُمَّ (مُرَاقَبَةُ) الْحَقِّ فِي السَّيْرِ إِلَيْهِ». مراقبت، چون نگهبانی است که در مسیر سلوک، سالک را از انحراف و لغزش محافظت می‌کند. این مرحله، با آگاهی از نظارت الهی، سالک را به هوشیاری مداوم وامی‌دارد. خدا، به مثابه رقیب، مراقب اعمال سالک است و او را به حفظ رعایت در برابر وسوسه‌های نفسانی دعوت می‌کند. مراقبت، حرکت توأم با احتیاط در مسیر حق است، که سالک را از افتادن در دام نفس بازمی‌دارد.

درنگ: مراقبت، تداوم رعایت است که با هوشیاری و آگاهی از نظارت الهی، سالک را در مسیر حق ثابت‌قدم نگه می‌دارد.

حرمت: احترام به حریم الهی

مراقبت، به حرمت الهی منجر می‌شود، جایی که سالک برای حق‌تعالی حریمی قائل شده و محرم و نامحرم را در دل خود متمایز می‌سازد. به تعبیر متن اصلی:
«تَعْظِيمُ (الْحُرْمَةِ) وَ إِيفَاءُ حَقِّ الْخَشْيَةِ». حرمت، چون پرده‌ای مقدس است که قلب سالک را از آلودگی به غیرحق محافظت می‌کند. این مرحله، سالک را به احترام و خشیت الهی دعوت می‌کند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:
«وَالْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» (سوره بقره، آیه ۱۶۵، : و مؤمنان به خدا محبت شدیدتری دارند). این محبت، حرمت حق را در دل مؤمن تقویت کرده و او را به انقطاع به سوی خدا سوق می‌دهد.

درنگ: حرمت، احترام و تقدسی است که سالک برای حق قائل شده و با محبت و خشیت، قلب خود را به سوی انقطاع هدایت می‌کند.

اخلاص: خلاصی از غیر

اخلاص، مرحله‌ای است که سالک عمل خود را از ریا و حظوظ نفسانی پاک می‌سازد. به تعبیر متن اصلی، اخلاص «خلاصی از غیر خداست» و حتی نیت اخلاص نیز نباید در آن دخیل باشد، زیرا خود این نیت، غیریتی به همراه دارد. اخلاص، چون آبی زلال است که قلب را از هرگونه آلودگی غیرالهی شست‌وشو می‌دهد. ریا، مانعی است که حرمت حق را خدشه‌دار می‌کند، چنان‌که سالک با توجه به غیر، از قرب الهی دور می‌افتد. این مرحله، سالک را به عملی دعوت می‌کند که تنها برای خدا و به قصد قربت انجام شود.

درنگ: اخلاص، خلاصی کامل از غیر است که عمل را از ریا و حظوظ نفسانی پاک کرده و تنها برای قرب الهی انجام می‌دهد.

تهذیب: پالایش اخلاص

پس از اخلاص، تهذیب مرحله‌ای است که سالک اخلاص خود را پالایش کرده و آن را به کمال می‌رساند. به تعبیر متن اصلی، تهذیب «پاک و زیبا کردن اخلاص» است. این مرحله، چون رنگ‌آمیزی نقشی است که اخلاص را شایسته تقدیم به درگاه الهی می‌سازد. تهذیب، عمل را از هرگونه نقص و ناخالصی پاک کرده و آن را با صفا و ملكوت همراه می‌سازد. سالک در این منزل، با علم و آگاهی، عمل خود را برای خدا مهذب می‌کند و از هرگونه خودبینی و انتظار نفسانی دوری می‌جوید.

درنگ: تهذیب، پالایش اخلاص است که عمل را از نقص پاک کرده و آن را شایسته تقدیم به حق می‌سازد.

استقامت: پایداری در عمل

استقامت، مرحله‌ای دشوار است که سالک در آن، با پایداری در عمل خالصانه، در برابر سختی‌های سلوک مقاوم می‌شود. به تعبیر متن اصلی:
«وَ لَا عَمَلَ إِلَّا (بِالِاسْتِقَامَةِ) فِيهِ إِلَى الْحَقِّ… مُجَاهِدًا فِيهِ». استقامت، چون جهادی در راه حق است که سالک را به سوی ثبات و مقاومت هدایت می‌کند. این مرحله، نیازمند همت والا و استقلال است، تا سالک از توقف در مراتب پایین رهایی یابد و عمل خود را تنها برای خدا استوار سازد.

درنگ: استقامت، جهاد در راه حق است که با همت والا و استقلال، عمل را برای خدا استوار می‌سازد.

توکل و تفویض: واگذاری به حق

توکل و تفویض، مراحل بعدی معاملات هستند که سالک را از اتکا به خود به واگذاری کامل به حق هدایت می‌کنند. توکل، اعتماد به خدا در برابر احساس تنهایی است، و تفویض، واگذاری کامل امور به حق، چنان‌که سالک خود را موکل نمی‌بیند. به تعبیر متن اصلی:
«تَفْوِيضُ أَمْرِهِ إِلَى اللَّهِ» و «نَعْمَ الْمَوْلَى وَ نَعْمَ الْوَكِيلُ». تفویض، برتر از توکل است، زیرا در آن، سالک همه امور را به خدا می‌سپارد و خود را از هرگونه خودمحوری آزاد می‌سازد.

درنگ: تفویض، واگذاری کامل به حق است که سالک را از خودمحوری به سوی انقطاع کامل هدایت می‌کند.

ثقه و تسلیم: اوج معاملات

ثقه و تسلیم، مراحل نهایی معاملات هستند که سالک در آن، با اطمینان به کفایت الهی، همه امور را به خدا واگذار می‌کند. تسلیم، به دو نوع قهری و الطافی تقسیم می‌شود. تسلیم قهری، از ترس و ناچاری است و به نزاع می‌انجامد، اما تسلیم الطافی، از سر محبت و عشق است و به سلام و قرب الهی منجر می‌شود. به تعبیر متن اصلی:
«ثُمَّ تَسْلِيمُ مَا يُزَاحِمُ الْعَقُولَ». تسلیم، چون سپردن خود به دریای بی‌کران الهی است که سالک را به ساحل سلامت دل می‌رساند.

درنگ: تسلیم الطافی، از سر محبت، سالک را به سلام و قرب الهی هدایت کرده و اوج معاملات را رقم می‌زند.

بخش سوم: موانع و چالش‌های معاملات

حظوظ نفسانی و ریا

یکی از بزرگ‌ترین موانع در مقام معاملات، حظوظ نفسانی و ریا است. سالک ممکن است اعمال خود را به قصد صفا یا منفعت نفسانی انجام دهد، که این امر، عمل را از قربت الهی دور می‌سازد. به تعبیر متن اصلی، نیت صفا در نماز، شرك است، زیرا قربت باید تنها برای خدا باشد. ریا، حتی در عدم تحمل نقد یا مخالفت، مانع اخلاص است. این نقد، به‌ویژه در جامعه دینی، که توقع ظاهرسازی بیشتر است، اهمیت می‌یابد. سالک باید از ریا و نفاق دوری کرده و عمل خود را تنها برای خدا خالص سازد.

درنگ: ریا و حظوظ نفسانی، موانع اصلی اخلاص در معاملات هستند که سالک را از قرب الهی بازمی‌دارند.

وهم و قیاس

وهم و قیاس، از دیگر موانع معاملات هستند که سالک را از تسلیم بازمی‌دارند. وهم، به جزئیات نفسانی و قیاس، به محاسبات ظاهری اشاره دارد. به تعبیر متن اصلی:
«وَ يَشُقُّ عَلَى الْأَوْهَامِ وَ يُخَالِفُ الْقِيَاسِ». این موانع، سالک را به سوی محاسبات مادی و ظاهری سوق می‌دهند، مانند نگرانی از آینده یا زیان‌های ظاهری. سالک باید با نور شرع، عقل خود را از وهم پاک کرده و به سوی تسلیم هدایت شود.

درنگ: وهم و قیاس، موانعی هستند که با نور شرع و خلاصی عقل، سالک را به سوی تسلیم هدایت می‌کنند.

مضرات ظاهری اعمال

اعمال الهی گاه با مضرات ظاهری همراهند که تسلیم را دشوار می‌سازد. به عنوان مثال، شهادت در راه خدا، از منظر ظاهری، زیان‌هایی چون از دست دادن زندگی یا نگرانی برای خانواده دارد. اما سالک با تسلیم، این زیان‌ها را در برابر منافع باطنی ناچیز می‌بیند. این دیدگاه، تسلیم را به پذیرش اراده الهی در برابر محاسبات مادی وابسته می‌سازد.

درنگ: تسلیم، پذیرش زیان‌های ظاهری برای کسب منافع باطنی است که سالک را به سوی قرب الهی سوق می‌دهد.

بخش چهارم: نقش علم و شرع در معاملات

علم: مبنای عمل در سلوک

علم، شرط اساسی عمل در سلوک است. به تعبیر متن اصلی، «هر کاری که انجام می‌دهیم باید بالعلم باشد». علم، چون چراغی است که مسیر سلوک را روشن می‌کند و عمل را از جهل و خطا محافظت می‌نماید. سالک با علم، از تقلید کورکورانه و عادات نادرست دوری کرده و اعمال خود را بر اساس رضایت الهی تنظیم می‌کند.

درنگ: علم، مبنای آگاهی در سلوک است که عمل را از جهل محافظت کرده و به سوی حق هدایت می‌کند.

نقش شرع در هدایت عقل

شرع، مکمل عقل در سلوک است. به تعبیر متن اصلی:
«تَخَلَّصَ الْعَقْلَ مِنْ شَوْبِ الْوَهْمِ… لَا يُمْكِنُ إِلَّا بِنُورِ الشَّرْعِ». همچنین آمده است:
«إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ، حُجَّةٌ ظَاهِرَةٌ وَ حُجَّةٌ بَاطِنَةٌ» (برای خدا بر مردم دو حجت است: حجت ظاهری و حجت باطنی). حجت ظاهری، انبیا و رسل، و حجت باطنی، عقل است. بدون شرع، عقل به تنهایی قادر به هدایت سالک نیست. شرع، چون راهنمایی است که عقل را از آلودگی وهم پاک کرده و به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد.

درنگ: شرع، مکمل عقل است که با نور خود، سالک را از وهم رهایی داده و به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

بخش پنجم: از معاملات به اخلاق

سلامت دل: نتیجه معاملات

معاملات، ظرف سلامت دل است که سالک در آن، قلب خود را تسلیم حق کرده و به سلام الهی می‌رسد. این سلامت، چون گوهری است که قلب را برای ورود به مقام اخلاق آماده می‌سازد. به تعبیر متن اصلی، «وقتی دل سلام حق پیدا کرد، تازه وارد باب اخلاق می‌شود». سلامت دل، نتیجه تسلیم کامل است که سالک را از خودمحوری به حق‌محوری سوق می‌دهد.

درنگ: سلامت دل، نتیجه تسلیم در معاملات است که قلب را برای ورود به مقام اخلاق آماده می‌سازد.

ورود به مقام اخلاق

پس از معاملات، سالک وارد مقام اخلاق می‌شود، جایی که فضایل نفسانی چون رضا، شکر، ایثار و فتوت در او ظهور می‌یابد. به تعبیر متن اصلی:
«لِيَسْتَعِينَ بِهِ عَلَى إِثْبَاتِ الْمَلَكَاتِ الْفَاضِلَةِ فِي النَّفْسِ التِي هِيَ (الْأَخْلَاقُ)». این فضایل، مختص اولیا یا مؤمنانی است که باطن توحیدی دارند. ایثار و فتوت، چون میوه‌های درختی هستند که در خاک تسلیم روییده و با نور معرفت بالیده‌اند.

درنگ: اخلاق، ظهور فضایل نفسانی است که پس از سلامت دل در معاملات، در سالک شکوفا می‌شود.

جمع‌بندی

درس سی و پنجم منازل السائرین، مقام معاملات را به‌عنوان سومین قسم سلوک عرفانی تبیین می‌کند، جایی که سالک با قلب خود وارد سودایی الهی شده و از رعایت اعمال تا تسلیم کامل به حق را طی می‌کند. این مقام، با ده منزل رعایت، مراقبت، حرمت، اخلاص، تهذیب، استقامت، توکل، تفویض، ثقه و تسلیم، سالک را به سوی سلامت دل و آمادگی برای ورود به مقام اخلاق هدایت می‌کند. رعایت، سرآغاز این مسیر است که نفس را مطیع می‌سازد؛ مراقبت، آن را حفظ می‌کند؛ حرمت، قلب را به خشیت و محبت الهی متصل می‌سازد؛ اخلاص، عمل را از غیر پاک می‌کند؛ و تهذیب، آن را به کمال می‌رساند. استقامت، توکل و تفویض، سالک را به واگذاری کامل به حق سوق می‌دهند، و تسلیم الطافی، اوج این مقام است که با محبت و عشق، به سلام و قرب الهی می‌رسد. موانعی چون ریا، وهم و قیاس، با نور علم و شرع برطرف می‌شوند. شرع، چون راهنمایی است که عقل را از وهم پاک کرده و به سوی حقیقت هدایت می‌کند. معاملات، با سلامت دل، سالک را برای ظهور فضایل اخلاقی آماده می‌سازد، تا چون درختی پربار، میوه‌های رضا، شکر و ایثار را به بار آورد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، اولین منزل در باب معاملات چیست؟

2. مفهوم «رعایت اعمال» در باب معاملات به چه معناست؟

3. بر اساس درسگفتار، اخلاص به چه معناست؟

4. کدام منزل در باب معاملات به معنای واگذاری کامل امور به خدا است؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا ریا در عمل آن را باطل می‌کند؟

6. بر اساس درسگفتار، مراقبت به معنای حفظ رعایت از شکسته شدن است.

7. انجام عمل برای صفا یافتن نفس، طبق درسگفتار، مصداق قربت به خدا است.

8. در باب معاملات، سالک باید حرمت حق را با ایفای نقش بندگی حفظ کند.

9. تفویض در باب معاملات به معنای واگذاری امور به غیر خداست.

10. اخلاص در عمل به معنای تجرید عمل از هرگونه توجه به غیر خداست.

11. تفاوت توکل و تفویض در باب معاملات چیست؟

12. چرا ریا در عمل، طبق درسگفتار، مانع اخلاص می‌شود؟

13. منظور از «تعظیم الحرمة» در درسگفتار چیست؟

14. چگونه تهذیب عمل در باب معاملات انجام می‌شود؟

15. چرا سالک در باب معاملات باید تسليم شود؟

پاسخنامه

1. رعایت

2. مواظبت از عدم مخالفت با حق‌تعالی

3. خلاصی از غیر خدا در عمل

4. تفویض

5. چون حرمت حق را نقض می‌کند

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. توکل به معنای تکیه بر خدا با حفظ خود به عنوان موکل است، اما تفویض واگذاری کامل امور به خداست بدون دخالت خود.

12. ریا مانع اخلاص می‌شود زیرا حرمت حق را نقض کرده و عمل را به غیر خدا آلوده می‌کند.

13. تعظیم الحرمة به معنای بزرگ داشتن حرمت خدا و ایفای حقوق او با نقش بندگی است.

14. تهذیب عمل از طریق علم، همت والا، و استقامت در راه حق انجام می‌شود.

15. سالک باید تسلیم شود تا دلش سالم شده و به سلام و قرب حق دست یابد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده