متن درس
منازل السائرین: تبیین قسم اخلاق در سلوک عرفانی
تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه سی و شش -مقدمه- بخش 36)
دیباچه
کتاب منازل السائرین، چونان مشعلی فروزان، راه سالکان را در مسیر سلوک عرفانی روشن میسازد. قسم اخلاق، به عنوان مرحلهای کلیدی پس از بدایات، ابواب و معاملات، سالک را از نفسیت به سوی قلب و کسب ملکههای فاضله هدایت میکند. این بخش، با تکیه بر درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، فرآیند تحول نفس به قلب را با ده صفت خلقی تبیین مینماید.
بخش یکم: جایگاه قسم اخلاق در سلوک عرفانی
هدف قسم اخلاق
قسم اخلاق، با آغاز از عبارت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، هدف خود را چنین بیان میکند: «فَتَخَلَّصَ الْعَقْلُ مِنْ شَوْبِ الْوَهْمِ بِنُورِ الشَّرْعِ، لِيَسْتَعِينَ بِهِ عَلَى إِحْسَاسِ الْمَلَكَاتِ الْفَاضِلَةِ فِي النَّفْسِ الَّتِي هِيَ الْأَخْلَاقُ». این عبارت، فرآیند رهایی عقل از آشوبهای وهم را به کمک نور شریعت توصیف میکند تا سالک بتواند ملکههای فاضله را در نفس خود احساس کند. قسم اخلاق، چونان پلی است که سالک را از نفسیت به سوی قلب میرساند، جایی که عقل با نور شریعت از تاریکی وهم رها شده و به سوی کمال اطمئنان هدایت میشود.
درنگ: قسم اخلاق، با رهایی عقل از وهم به کمک نور شریعت، سالک را به سوی کسب ملکههای فاضله هدایت میکند، که نقطه عطفی در تحول نفس به قلب است.
جایگاه قسم اخلاق در مسیر سلوک
قسم اخلاق، پس از بدایات (مراحل اولیه تهذیب نفس)، ابواب (ورود به قلب) و معاملات (رفع موانع و تسلیم در برابر حق) قرار دارد. بدایات، به تهذیب اولیه نفس میپردازد؛ ابواب، آستانه ورود به قلب است؛ و معاملات، با رفع موانع، به تسلیم کامل میانجامد. تسلیم در اینجا، نه اجبار، بلکه حالتی عاشقانه و انبساطی است که سالک با اختیار و آگاهی به آن میرسد، گویی چونان پرندهای که با بالهای عشق به سوی حق پرواز میکند.
ده صفت خلقی در قسم اخلاق
قسم اخلاق، شامل ده صفت خلقی است: صبر، رضا، شکر، حیاء، صدق، ایثار، سخاوت، خلق نیکو، تواضع و فتوت. این صفات، چونان نردبانی هستند که سالک را از صبر در برابر سختیها به فتوت، به عنوان اوج کمال خلقی، میرسانند. هر صفت، مرحلهای از تحول نفس به سوی قلب است که سالک را به سوی صفا و اطمئنان هدایت میکند.
بخش دوم: تحول نفس به قلب
خروج از نفسیت و ورود به قلب
باب اخلاق، خروج از نفسیت و ورود به قلب است. قلب، محل جمع و حرارت است، در حالی که نفس، محل پراکندگی و سردی است. قلب، چونان آیینهای است که نور الهی را بازمیتاباند، در حالی که نفس، در سیطره وهم، پراکنده و آشوبزده است. قسم اخلاق، نفس را از این پراکندگی به سوی وحدت قلبی ارتقا میدهد، گویی سالک از تاریکی غار نفسانی به سوی نور قلب هدایت میشود.
درنگ: قسم اخلاق، نفس را از پراکندگی و سردی نفسانی به سوی وحدت و حرارت قلبی ارتقا میدهد، که نشانهای از تحول وجودی سالک است.
تفاوت اخلاق کلامی و سلوک معرفتی
اخلاق کلامی، به زینت دادن نفس محدود است، گویی تنها ظاهر نفس را آراسته میکند. اما سلوک معرفتی، نفس را از نفسیت خارج کرده و به سوی قلب هدایت میکند. این سلوک، چونان سفری است که سالک را از پوسته ظاهری نفس به سوی گوهر قلب میرساند، جایی که صفاتی چون صبر، رضا و فتوت در او متجلی میشود.
بخش سوم: صبر، آغاز قسم اخلاق
صبر در برابر مکاره و مشتهیات
نهایتا معاملات به تسلیم، و بدایت قسم اخلاق به صبر میانجامد: «فَيَصْبِرُ عَلَى الْمَكَارِهِ وَعَنِ الْمُشْتَهَيَاتِ». صبر، اولین صفت خلقی است که سالک در برابر سختیها (مکاره) و لذتهای نفسانی (مشتهیات) به کار میگیرد. صبر در برابر مشتهیات، دشوارتر از مکاره است، زیرا عافیتطلبی، آمادگی نفس را متزلزل میکند. برای مثال، در روزه، قصد مفطر (نیت شکستن روزه) خود به تنهایی روزه را باطل میکند، زیرا صبر و امساک از دست رفته است.
درنگ: صبر، به عنوان پایه قسم اخلاق، سالک را در برابر سختیها و لذتهای نفسانی مقاوم میسازد و او را برای پذیرش اراده الهی آماده میکند.
حکمت و اراده الهی در صبر
سالک به دلیل آگاهی از حکمت و اراده الهی صبر میکند: «لِعِلْمِهِ بِأَنَّ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مُقْتَضَى حِكْمَةِ اللَّهِ وَإِرَادَتِهِ وَلَيْسَ لَهُ إِلَّا مَا قَسَّمَ اللَّهُ لَهُ». این معرفت، سالک را از جبرگرایی دور نگه میدارد و او را به پذیرش فعال و آگاهانه مقدرات الهی سوق میدهد، گویی سالک در برابر امواج تقدیر الهی چونان صخرهای استوار ایستاده است.
تحامل و مدیریت نفس
سالک با تحامل، نفس را به صبر هدایت میکند تا به رضا برسد: «فَيَتَحَمَّلُ عَلَى النَّفْسِ بِالصَّبْرِ حَتَّى يَبْلُغَ حَدَّ الرِّضَا بِمَا قَدَّرَ وَقَضَى». تحامل، به معنای مدیریت نفس با درایت و ملایمت است، گویی نفس چونان کودکی بازیگوش است که باید با ترنم و تساهل هدایت شود تا از رمیدن جلوگیری گردد. برای مثال، در خواندن نماز شب، سالک نباید ناگهان یازده رکعت بخواند، بلکه باید به تدریج نفس را به این عمل عادت دهد.
بخش چهارم: از رضا تا شکر
رضا و پذیرش مقدرات الهی
رضا، نتیجه صبر و پذیرش تدریجی مقدرات الهی است: «فَيَرْضَى بِمَا قَدَّرَ وَقَضَى». این پذیرش، نه از روی انقباض و اجبار، بلکه با انبساط و عشق است، گویی سالک در آغوش تقدیر الهی آرام گرفته است. خداوند، عاشق است و عاشق زورگو نیست؛ از اینرو، رضا حالتی عاشقانه است که سالک را به سوی قلب هدایت میکند.
شکر و تلقی بلاء به عنوان نعمت
سالک در مرحله شکر، حتی بلاء را نعمت میشمارد: «وَيُعَدُّهُ نِعْمَةً وَإِنْ كَانَ بَلَاءً». این دیدگاه، نتیجه معرفت عمیق به حکمت الهی است، چنانکه در کلام حضرت زینب (س) آمده: «ما رأیت إلا جمیلاً» (جز زیبایی ندیدم). این حالت، به آیه «قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ» (سوره سبأ، آیه ۱۳، : اندکی از بندگان من سپاسگزارند) اشاره دارد، که نشاندهنده کمال معنوی سالک است.
درنگ: شکر، به عنوان مرحلهای از قسم اخلاق، حتی بلاء را نعمت الهی میشمارد و سالک را به سوی معرفت عمیق حکمت الهی هدایت میکند.
بخش پنجم: حیاء، صدق و ایثار
حیاء و رؤیت حق
سالک به حیاء از خدا میرسد که نتیجه رؤیت حق است: «يَسْتَحْيِي مِنَ اللَّهِ أَنْ يَسْأَلَهُ غَيْرَ مَا فِيهِ وَمَا يَتَعَدَّدُ بِذَلِكَ». حیاء، نشانه معرفت به حضور خدا و رؤیت اوست، گویی سالک در برابر نور الهی شرم میکند که جز آنچه خدا برایش مقدر کرده، بخواهد. این حیاء، سالک را به سوی صدق و اخلاص هدایت میکند.
صدق، محور قسم اخلاق
صدق، صفت مرکزی قسم اخلاق است که در جد، جهد و عهد متجلی میشود: «فَيَصِيرُ صَادِقًا فِي الْجِدِّ وَالْجَهْدِ وَالْعَهْدِ». جد، به معنای جدیت و استواری است؛ جهد، تلاش عملی؛ و عهد، تعهد الهی. صدق، چونان گوهری است که در میانه قسم اخلاق میدرخشد و نفس را از بازیگوشی نفسانی به سوی قلب هدایت میکند.
ایثار و رهایی از ترس
سالک با رام کردن نفس، به ایثار میرسد: «فَيُؤْثِرُ مَعَ خَصَاصَتِهِ». ایثار، نتیجه رهایی از ترس نفسانی است، گویی سالک با اشباع نفس از تعلقات، به دیگران ایثار میکند، حتی در تنگدستی. این صفت، چونان درختی است که میوههای سخاوت و انبساط را به بار میآورد.
بخش ششم: سخاوت، خلق نیکو و تواضع
سخاوت و برابری فقر و غنا
سالک با رفع ترس، فقر و غنا را برابر میبیند: «لِتَسَاوِي الْغِنَى وَالْفَقْرِ». سخاوت، نتیجه انقطاع از تعلقات دنیوی است، گویی سالک در برابر فقر و غنا چونان دریاچهای آرام است که هیچ موجی آن را متلاطم نمیکند.
خلق نیکو و انبساط با خلق
سالک با خلق نیکو، با مردم انبساط پیدا میکند: «وَيَلْزَمُهُ الْخُلْقُ مَعَ الْخَلْقِ لِأَنَّهُ يَرَاهُمْ فِي سِرِّ الْقَدَرِ». این انبساط، نتیجه دیدن مردم در سرّ قدر است، گویی سالک در آینه تقدیر الهی، همه را جلوههای حق میبیند و از نزاع و جدال دور میماند.
عذرتراشی برای گناه دیگران
سالک برای سیئات دیگران عذر میتراشد: «بَلْ يَعْذِرُهُمْ فِي السَّيِّئَةِ». این صفت، نشانه ولايت عمومی و محبت است، گویی سالک به جای نکوهش، چونان مادری مهربان برای خطای دیگران توجیه میآورد. در روایات آمده که اگر نتوانی برای گناه دیگران عذر بتراشی، ضعف از توست، نه از او.
درنگ: عذرتراشی برای سیئات دیگران، نشانه ولايت عمومی و محبت است که سالک را از نکوهش و جدال دور میکند و به سوی محبت و اصلاح هدایت مینماید.
ولایت عمومی و امر به معروف
امر به معروف و نهی از منکر، مبتنی بر ولایت عمومی و محبت است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» (سوره حجرات، آیه ۱۰، : مؤمنان جز برادر نیستند، پس میان دو برادر خود صلح برقرار کنید). بدون محبت و برادری، امر به معروف اثرگذار نخواهد بود، گویی محبت چونان خاک حاصلخیزی است که بذر اصلاح را بارور میسازد.
تواضع و حمل اذیت
سالک با تواضع، خیرات را به دیگران میبخشد و اذیت را تحمل میکند: «فَيَتَوَاضَعُ مَعَهُمْ لِلَّهِ بِبَذْلِ الْمَعْرُوفِ وَحَمْلِ الْأَذَى». تواضع، چونان دریایی است که خیرات را به ساحل دیگران میرساند و اذیت را در ژرفای خود نگه میدارد. در کلام ابنسینا آمده: «حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ وَبِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ» (حزنش در قلبش و بشارتش در چهرهاش).
بخش هفتم: فتوت و بازگشت به فطرت اصیل
فتوت و صفا
سالک با فتوت، به صفا و کمال اطمئنان میرسد: «فَيَبْلُغُ مَقَامَ الْفُتُوَّةِ بِصَفَاءِ الْقَلْبِ عَنْ صِفَاتِ النَّفْسِ». فتوت، اوج قسم اخلاق است که قلب از صفات نفسانی پاک شده و به صفا میرسد، گویی سالک چونان آیینهای صیقلیافته، نور حق را بازمیتاباند.
انبساط و بازگشت به فطرت
سالک با انبساط کامل، به فطرت اصیل بازمیگردد: «لِطَهَارَةِ الْقَلْبِ وَارْتِفَاعِ الْمَوَانِعِ بِالْكُلِّيَّةِ وَالرُّجُوعِ إِلَى الْفِطْرَةِ الْأَصِيلَةِ». این بازگشت، نتیجه رفع کامل موانع نفسانی است، گویی سالک به چشمه زلال فطرت بازمیگردد. در کلام حضرت عیسی (ع) آمده: «أَنْ تَرُدَّ نَفْسَكَ إِلَى طَاهِرَةً كَمَا قَبِلْتَهَا مِنِّي طَاهِرَةً» (نفست را پاک به من بازگردان، همانگونه که پاک از من دریافت کردی).
درنگ: فتوت، اوج قسم اخلاق، قلب را از صفات نفسانی پاک کرده و سالک را به صفا و فطرت اصیل بازمیگرداند، گویی به چشمه زلال طهارت الهی واصل میشود.
جمعبندی
درس سی و ششم منازل السائرین، قسم اخلاق را چونان گوهری در مسیر سلوک عرفانی میستاید. این قسم، پس از بدایات، ابواب و معاملات، سالک را از نفسیت به سوی قلب هدایت میکند. ده صفت خلقی (صبر، رضا، شکر، حیاء، صدق، ایثار، سخاوت، خلق نیکو، تواضع و فتوت)، مراحل تحول نفس را ترسیم میکنند. صبر، پایه این مسیر است که سالک را به سوی رضا و شکر میرساند. حیاء و صدق، قلب را به سوی اخلاص هدایت میکنند، و ایثار و سخاوت، ترس نفسانی را محو میسازند. خلق نیکو و تواضع، سالک را به ولايت عمومی و محبت به خلق وامیدارند، و فتوت، اوج این مسیر، قلب را به صفا و فطرت اصیل بازمیگرداند. این فرآیند، با نور شریعت و مدیریت نفس، سالک را به کمال اطمئنان و وصول به حقیقت الهی رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی