در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 37

متن درس

منازل السائرین: تحول نفس به قلب: شرح باب اصول

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه سی و هفتم -مقدمه- بخش 37)

مقدمه: گذار از نفس به قلب در سلوک عرفانی

کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، نقشه‌ای جامع و نظام‌مند از مراحل سلوک عرفانی ارائه می‌دهد که سالک را از غفلت به سوی قرب الهی هدایت می‌کند. درس سی و هفتم این اثر، به شرح باب اصول، که دروازه ورود به مقامات قلبی است، اختصاص دارد. این درس، نقطه عطفی در سیر و سلوک محسوب می‌شود، جایی که نفس، پس از تکامل در مراتب بدایات، ابواب، معاملات و اخلاق، از حالت مانع به معین تبدیل شده و قلب به‌عنوان باطن انسان، فعال می‌گردد. این گذار، به‌سان پلی است که سالک را از محدودیت‌های نفسانی به سوی وسعت باطنی و قرب الهی رهنمون می‌شود. در این بازنویسی، محتوای درس‌گفتار با زبانی فاخر، علمی و متناسب با فضای دانشگاهی ارائه شده است تا برای پژوهشگران و متخصصان حوزه عرفان اسلامی، منبعی جامع و منسجم فراهم آورد. تمامی نکات کلیدی درس و تحلیل‌های مرتبط، با حفظ امانت و بدون حذف یا خلاصه‌سازی، در ساختاری نظام‌مند و با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی، بازنویسی شده‌اند.

بخش اول: اتمام منازل نفسانی و آغاز سیر قلبی

نقش نفس در مراحل اولیه سلوک

سلوک عرفانی در منازل السائرین از بدایات آغاز می‌شود و با عبور از ابواب، معاملات و اخلاق، به تکامل مراتب نفسانی می‌رسد. این مراحل، به‌سان نردبانی هستند که سالک را از غفلت اولیه به سوی گشادگی و انبساط نفسانی هدایت می‌کنند. بدایات، با بیداری و توبه، سالک را از خواب غفلت برمی‌انگیزد؛ ابواب، موانع را شناسایی و رفع می‌کند؛ معاملات، اعمال صالح را بنیان می‌نهد؛ و اخلاق، با فضیلت‌هایی چون صبر، رضا، شکر، حیا، صدق، ایثار، تواضع، فتوت و انبساط، نفس را به کمال می‌رساند.

درنگ: مراتب بدایات، ابواب، معاملات و اخلاق، مقدمات لازم برای تکامل نفس هستند که سالک را برای ورود به باب اصول و مقامات قلبی آماده می‌کنند.

این مراحل، به‌سان خاک حاصلخیزی هستند که بذر معرفت را در خود پرورش می‌دهند تا سالک برای شکوفایی باطنی آماده شود.

انبساط: کمال نهایی نفس

انبساط، به‌عنوان آخرین منزل در مراتب اخلاق، کمال نهایی نفس را نمایندگی می‌کند. این حالت، که با فتوت و جوانمردی همراه است، نفس را از انقباض و خوف رها کرده و به گشادگی و شجاعت می‌رساند. انبساط، به‌سان گلی است که از غنچه به شکوفایی کامل می‌رسد و تمامی ظرفیت‌های نفسانی خود را آشکار می‌سازد.

درنگ: انبساط، نشان‌دهنده کمال نفس است که با شجاعت و گشادگی روحی، سالک را از ترس و انقباض رها می‌کند.

این گشادگی، به‌مانند دری است که به سوی باغ معرفت گشوده می‌شود، اما نفس در این مرحله به محدودیت ذاتی خود می‌رسد.

محدودیت نفس و افول آن

نفس، پس از رسیدن به انبساط، به دلیل محدودیت‌های ذاتی خود، نمی‌تواند بیش از این رشد کند. همان‌گونه که گل پس از شکوفایی به پژمردگی می‌رسد، نفس نیز پس از انبساط، به افول می‌گراید. اما انسان، برخلاف گل، با ورود به باب قلب، از این محدودیت عبور کرده و به رشد باطنی ادامه می‌دهد.

درنگ: نفس پس از انبساط، به دلیل محدودیت‌های ذاتی، به افول می‌رسد، اما انسان با ورود به باب قلب، به رشد باطنی ادامه می‌دهد.

این محدودیت، به‌سان کرانه‌ای است که رود نفس در آن متوقف می‌شود، اما قلب، اقیانوسی بی‌کران است که سالک را به سوی بی‌نهایت هدایت می‌کند.

تحول نفس از مانع به معین

نفس، که پیش‌تر به دلیل سرکشی و تعلقات، مانع سلوک بود، پس از تکامل در مراتب اخلاق، به معین و یاری‌رسان قلب تبدیل می‌شود. این تحول، نقطه عطفی است که سالک را از فاز ظاهری به فاز باطنی سوق می‌دهد.

درنگ: نفس، پس از تکامل در مراتب اخلاق، از حالت مانع به معین تبدیل شده و به معاونت قلب می‌رسد.

این تحول، به‌سان سپاهی است که از سرکشی به فرمانبرداری روی می‌آورد و در خدمت پادشاه قلب قرار می‌گیرد.

بخش دوم: باب اصول، دروازه قلب

تعریف باب اصول و مقامات قلبی

باب اصول، که به باب قلب نیز تعبیر می‌شود، نقطه آغاز مراتب قلبی در سلوک است. در این مرحله، نفس به تکامل رسیده و قلب، به‌عنوان باطن انسان، فعال می‌شود. این مقامات، شامل قصد، عزم، اراده، ادب، یقین، انس، ذکر، فقر، غنا و عصمت است که سالک را به سوی قرب الهی هدایت می‌کنند.

درنگ: باب اصول، دروازه قلب است که با فعال شدن قلب، سالک از مراتب نفسانی به سوی مقامات باطنی هدایت می‌شود.

این باب، به‌سان دروازه‌ای است که سالک را از شهر نفس به سوی سرزمین قلب رهنمون می‌شود.

قلب و عدم فعلیت آن در غافلان

قرآن کریم در سوره اعراف، آیه ۱۷۹ می‌فرماید: لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (: آنان را دل‌هایی است که با آن نمی‌فهمند و گوش‌هایی است که با آن نمی‌شنوند و چشم‌هایی است که با آن نمی‌بینند. آنان مانند چهارپایانند، بلکه گمراه‌ترند. اینان همان غافلانند). این آیه، به قلب‌هایی اشاره دارد که هنوز به فعلیت نرسیده‌اند و در حالت استعداد باقی مانده‌اند.

درنگ: قلب در افراد غافل، در حالت بالقوه است و تا به فعلیت نرسد، قادر به فهم، شنیدن و دیدن حقیقت نیست.

این قلب، به‌سان چراغی خاموش است که نور آن در انتظار شعله‌ای برای افروختن است.

تفاوت نفس و قلب در سلوک

نفس، در مراتب اولیه سلوک، با حظوظ نفسانی مانند فتوت، جوانمردی و انبساط درگیر است که لذت‌های خودمحورانه‌ای را به همراه دارند. اما قلب، با فعال شدن، از این حظوظ رها شده و به سوی حقیقت باطنی حرکت می‌کند. قلب، مرکز وجودی انسان است که با قصد، عزم و اراده، سیر به سوی خدا را آغاز می‌کند.

درنگ: نفس با حظوظ نفسانی محدود است، اما قلب، با فعال شدن، به سوی حقیقت باطنی و قرب الهی حرکت می‌کند.

نفس، به‌سان سایه‌ای است که در نور قلب محو می‌شود و قلب، خورشیدی است که حقیقت را روشن می‌سازد.

روان‌شناسی نفس و قلب

در رویکرد عرفانی، نفس و قلب به‌عنوان دو بُعد وجودی انسان شناخته می‌شوند. اما در دنیای امروز، رویکردهای مادی‌گرایانه، وجود روان یا روح را انکار کرده و صرفاً به جنبه‌های کاربردی رفتار توجه دارند. این دیدگاه، از فهم عمیق تفاوت میان نفس و قلب ناتوان است و نیازمند بازنگری در فلسفه اخلاق و روان‌شناسی است.

درنگ: رویکرد عرفانی، بر تفاوت نفس و قلب تأکید دارد، در حالی که دیدگاه‌های مادی‌گرایانه، از فهم این تمایز ناتوان‌اند.

این نقد، به‌سان آینه‌ای است که کاستی‌های علوم مدرن را در برابر حکمت عرفانی آشکار می‌سازد.

بخش سوم: مقامات قلبی و سیر به سوی قرب

قصد، عزم و اراده: آغاز حرکت قلب

قلب، با فعال شدن، ابتدا قصد می‌کند که به معنای استجماع و آمادگی برای حرکت است. سپس عزم، به‌عنوان تصمیم راسخ، شکل می‌گیرد و در نهایت، اراده، این تصمیم را به فعلیت می‌رساند. این سه مقام، مراحل تدریجی حرکت قلب را نشان می‌دهند.

درنگ: قصد، عزم و اراده، مراحل اولیه باب قلب هستند که حرکت سالک به سوی قرب الهی را آغاز می‌کنند.

این مراحل، به‌سان جرقه‌هایی هستند که موتور قلب را به حرکت درمی‌آورند و سالک را به سوی مقصد هدایت می‌کنند.

تجرد از حظوظ نفسانی

برای ورود به مقامات قلبی، سالک باید از حظوظ نفسانی، مانند لذت‌های ناشی از فتوت، رضا و شکر، تجرد یابد. این تجرد، به معنای رهایی از وابستگی به اعمال و فضایل نفسانی است که سالک را از خودمحوری به حق‌محوری سوق می‌دهد.

درنگ: تجرد از حظوظ نفسانی، شرط لازم برای فعال شدن قلب و ورود به مقامات باطنی است.

این تجرد، به‌سان رهایی از بندهای نفسانی است که سالک را به سوی آسمان معرفت پرواز می‌دهد.

توقف در حظوظ نفسانی

بسیاری از سالکان، در مراتب نفسانی متوقف می‌شوند و به حظوظ نفسانی، مانند لذت‌های ناشی از جوانمردی یا عبادت، مشغول می‌گردند. این توقف، اگرچه کمال نسبی دارد، اما مانع رسیدن به کمال قلبی است.

درنگ: توقف در حظوظ نفسانی، سالک را از رسیدن به کمال قلبی بازمی‌دارد.

این توقف، به‌سان درجا زدن در کرانه رود است، در حالی که مقصد، اقیانوس بی‌کران قلب است.

قصد صادق و اصل الاصول

قصد صادق، به‌عنوان اولین اصل در باب قلب، صدقی باطنی است که با صدق نفسانی (ظاهری) متفاوت است. این صدق، مبنای تمام کمالات قلبی است و سالک را به سوی قرب الهی هدایت می‌کند.

درنگ: قصد صادق، به‌عنوان اصل الاصول، صدقی باطنی است که زمینه‌ساز قرب الهی و کمالات قلبی است.

این صدق، به‌سان نوری است که قلب را روشن کرده و مسیر قرب را هموار می‌سازد.

صدق و انصاف

صدق، به‌عنوان اصل کمال، پایه‌ای است که انصاف، به‌عنوان مکعب آن، تکمیل‌کننده کمالات است. هر منصفی صادق است، اما هر صادقی لزوماً منصف نیست. انصاف، به‌سان مکعبی است که مربع صدق را به کمال سه‌بعدی می‌رساند.

درنگ: صدق و انصاف، به‌سان مربع و مکعب، کمالات قلبی را تکمیل می‌کنند و هر منصفی صادق است، اما هر صادقی لزوماً منصف نیست.

این استعاره، به‌سان آینه‌ای است که عمق و گستردگی صدق و انصاف را در سلوک آشکار می‌سازد.

تأثیر موسیقی بر اراده

موسیقی و غنا، به‌عنوان حظوظ نفسانی، اراده را تضعیف می‌کنند و مانع عفاف و تقرب به خدا می‌شوند. در مقابل، ذکر، قرائت قرآن، خلوت و تنهایی، اراده را تقویت می‌کنند. قرآن کریم در سوره شعراء، آیه ۸۹ می‌فرماید: وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (: و کسانی که از بخل نفس خویش در امان مانند، اینانند که رستگارند).

درنگ: موسیقی و غنا، به‌عنوان حظوظ نفسانی، اراده را تضعیف کرده و مانع عفاف می‌شوند، در حالی که ذکر و قرائت قرآن، اراده را تقویت می‌کنند.

موسیقی، به‌سان صابونی است که نفس را لغزنده کرده و از ایستادگی در برابر معصیت بازمی‌دارد، اما ذکر، به‌سان سنگی است که اراده را استوار می‌سازد.

بخش چهارم: مقامات عالی قلبی

قلب و قرب الهی

قرب الهی تنها در مقام قلب ممکن است، زیرا قلب، مرکز باطن انسان و جایگاه تجلی الهی است. حدیث قدسی می‌فرماید: «لا يسعني أرضي ولا سمائي ويسعني قلب عبدي المؤمن» (زمین و آسمانم مرا در خود نمی‌گنجانند، اما قلب بنده مؤمنم مرا در خود جای می‌دهد). این حدیث، به عظمت قلب مؤمن اشاره دارد که قادر به پذیرش تجلی الهی است.

درنگ: قلب، به‌عنوان ظرف قرب، با فعال شدن، سالک را به سوی وصال الهی هدایت می‌کند.

قلب، به‌سان کوزه‌ای است که گنج بی‌کران الهی را در خود جای می‌دهد.

ادب و آداب حضره

ادب، مقام بعدی قلب، به معنای رعایت حدود الهی در حضور حق است. آداب حضره، سالک را از تمایلات نفسانی دور کرده و به سوی تقرب هدایت می‌کند. این ادب، در عباداتی چون طواف، با رعایت حدود الهی، تجلی می‌یابد.

درنگ: ادب، به معنای رعایت حدود الهی، سالک را در حضور حق به تقرب هدایت می‌کند.

ادب، به‌سان لباسی فاخر است که سالک را در محضر حق آراسته می‌سازد.

یقین و مراتب آن

یقین، در مراتب علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين، در مرحله جليه (حق اليقين) به کمال می‌رسد و زمینه‌ساز انس با خدا می‌شود. حق اليقين، شهود حقیقت الهی است که سالک را به اوج معرفت می‌رساند.

درنگ: حق اليقين، بالاترین درجه یقین است که سالک را به شهود حقیقت الهی و انس با آن می‌رساند.

یقین، به‌سان نوری است که تاریکی شک را می‌زداید و قلب را به سوی حقیقت روشن می‌کند.

انس و ذکر قلبی

انس، مقام بعدی قلب، به معنای الفت و نزدیکی با خدا است که به ذکر قلبی منجر می‌شود. این ذکر، نتیجه شدت انس و حضور دائم در برابر حق است که سالک را از غفلت و فراموشی بازمی‌دارد.

درنگ: انس، با ایجاد الفت با خدا، به ذکر قلبی منجر می‌شود که سالک را از غفلت مصون می‌دارد.

انس، به‌سان نسیمی است که قلب را به سوی باغ ذکر هدایت می‌کند و ذکر، عطر این باغ است که قلب را سرمست می‌سازد.

فقر و رهایی از غیر

فقر، به معنای رهایی از تعلقات غیرالهی، مقام یکتایی است که سالک را از خودبینی به سوی حق‌محوری هدایت می‌کند. این فقر، نه به معنای بدبختی، بلکه امانت‌داری نسبت به همه چیز و بی‌نیازی از غیر خداست.

درنگ: فقر، به معنای رهایی از غیر خدا، سالک را به مقام یکتایی و حق‌محوری می‌رساند.

فقر، به‌سان آینه‌ای است که جز تصویر حق در آن منعکس نمی‌شود.

غنا و عصمت

غنا، به معنای بی‌نیازی قلب از غیر خدا، به عصمت منجر می‌شود. عصمت، نوری است که قلب را از گناه بازمی‌دارد و سالک را به مقام مراد و کمال می‌رساند. حدیث «الغنى غنى القلب» به این بی‌نیازی قلب اشاره دارد.

درنگ: غنای قلبی، سالک را به مقام عصمت می‌رساند که در آن، گناه به دلیل پر بودن قلب از نور الهی، ممکن نیست.

غنا، به‌سان چشمه‌ای است که قلب را از زلال نور الهی سیراب کرده و عصمت، حصاری است که این چشمه را از آلودگی حفظ می‌کند.

جمع‌بندی

درس سی و هفتم منازل السائرین، با تبیین باب اصول، مسیر تحول از نفس به قلب را به‌صورت نظام‌مند ترسیم می‌کند. این درس، با تأکید بر اتمام مراتب نفسانی (بدایات، ابواب، معاملات و اخلاق) و آغاز مراتب قلبی (قصد، عزم، اراده، ادب، یقین، انس، ذکر، فقر، غنا و عصمت)، سالک را از حظوظ نفسانی به سوی قرب الهی هدایت می‌کند. نفس، پس از تکامل در انبساط، به معین قلب تبدیل شده و قلب، با فعال شدن، به سوی حقیقت باطنی حرکت می‌کند. این مسیر، با تمثیلات ادبی، به‌سان سفری از شهر نفس به سرزمین قلب ترسیم شده است که در آن، سالک از محدودیت‌های نفسانی به وسعت باطنی می‌رسد. این

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن، غایت کمال سالک در ظرف نفس چیست؟

2. باب اصول در متن به چه معناست؟

3. کدام صفت به عنوان اصل الاصول در کمالات معرفی شده است؟

4. طبق متن، کدام مرحله پس از ادب در ظرف قلب قرار دارد؟

5. کدام مفهوم در متن به عنوان نتیجه غنای قلبی معرفی شده است؟

6. طبق متن، انبساط در ظرف نفس به معنای شجاعت است.

7. متن بیان می‌کند که حظوظ نفسانی در ظرف قلب همچنان نقش اصلی را ایفا می‌کنند.

8. متن اشاره دارد که قصد و عزم در ظرف قلب به معنای حرکت فیزیکی است.

9. طبق متن، موسیقی برای تقویت اراده و قلب مفید است.

10. متن تأکید می‌کند که عصمت نتیجه غنای قلبی و دوری از حسرت و کمبود است.

11. چرا انبساط در ظرف نفس به عنوان پایان مراحل نفسانی محسوب می‌شود؟

12. تفاوت اصلی بین قصد و اراده در ظرف قلب چیست؟

13. چرا متن موسیقی را برای قلب و اراده نامناسب می‌داند؟

14. مفهوم «غنای قلبی» در متن به چه معناست؟

15. چرا هر صادقی لزوماً منصف نیست، اما هر منصفی صادق است؟

پاسخنامه

1. فتوت و انبساط

2. باب القلب

3. صدق

4. یقین

5. عصمت

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا انبساط نشان‌دهنده کمال نفس است و پس از آن نفس رشد بیشتری ندارد و قلب به راه می‌افتد.

12. قصد به معنای استجماع و جمع‌آوری نیرو است، در حالی که اراده فعلیت بخشیدن به این قصد و حرکت به سوی قرب الهی است.

13. موسیقی حظوظ نفسانی را تقویت می‌کند و باعث سستی اراده و لیز خوردن در برابر معصیت می‌شود.

14. غنای قلبی به معنای بی‌نیازی قلب از حظوظ نفسانی و پر شدن با نور الهی است.

15. زیرا انصاف مکعب صدق است و شامل صدق می‌شود، اما صدق به تنهایی ممکن است به انصاف نرسد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده