در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

منازل السائرین 43

متن درس






تمکّن و توحید: شرح باب حقائق و نقش وحدت در سلوک عرفانی

منازل السائرین: تمکّن و توحید: شرح باب حقائق و نقش وحدت در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه چهل و سوم -مقدمه- بخش 43)

مقدمه: تمکّن، دروازه حقائق و وحدت الهی

کتاب شریف منازل السائرین، اثر خواجه عبدالله انصاری با شرح عارف واصل کمال‌الدین عبدالرزاق قاسانی، نقشه‌ای بدیع و نظام‌مند از مراحل سلوک عرفانی ارائه می‌دهد که سالک را از ظلمات غفلت به سوی نور قرب الهی رهنمون می‌شود. درس چهل و سوم این اثر، به شرح باب تمکّن و قسم حقائق اختصاص دارد که مرحله‌ای متعالی پس از مراتب بدایات، ابواب، معاملات، اخلاق، اصول، اودیه، احوال و ولایت است. تمکّن، استقرار سالک در مقام ولایت است که او را به نور وجود آراسته کرده و به سوی مکاشفه عینی در مقام خفی هدایت می‌کند. قسم حقائق، آثار بلای ولایت را به رؤیت ذات الهی تبدیل می‌سازد و با مراتب مکاشفه، مشاهده و معاینه، سالک را به قبض، بسط، سکر، صحو و نهایتاً توحید می‌رساند. این باب، به‌سان آینه‌ای است که تجلیات الهی را در قلب سالک منعکس می‌کند و او را از دوگانگی اثنینیت به وحدت توحید رهنمون می‌سازد.

بخش اول: تمکّن، استقرار در نور وجود

مفهوم تمکّن و جایگاه آن در سلوک

تمکّن، به معنای استقرار حال سالک در مقام ولایت است که او را به نور وجود ملبس کرده و به سوی مکاشفه عینی در مقام خفی هدایت می‌کند. این استقرار، هم نفسی (باطنی) و هم خارجی (ظاهری) است و سالک را از تلاطم احوال و غربت ولایت به پایداری و اقتدار می‌رساند. تمکّن، به‌سان ریشه‌ای است که درخت وجود سالک را در خاک ولایت استوار می‌سازد و او را برای دریافت نور حق آماده می‌کند.

درنگ: تمکّن، استقرار سالک در مقام ولایت است که با آراستگی به نور وجود، او را به مکاشفه عینی در مقام خفی سوق می‌دهد.

قرآن کریم در سوره هود، آیه ۱۱۲ می‌فرماید: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ [مطلب حذف شد] : پس همان‌گونه که مأمور شده‌ای، پایداری کن و هرکه با تو توبه کرده است). این آیه، بر لزوم استقامت در تمکّن تأکید دارد و سالک را به پایداری در مسیر حق دعوت می‌کند.

تمکّن نفسی و خارجی

تمکّن نفسی، به معنای ثبات باطنی سالک در ساحت ولایت است که او را از نوسانات نفسانی و احوال متغیر مصون می‌دارد. تمکّن خارجی، استقرار ظاهری سالک در مقام ولایت است که در تعامل با خلق و حفظ نظام اجتماعی تجلی می‌یابد. این دو وجه، به‌سان دو بال‌اند که سالک را به سوی آسمان قرب الهی پرواز می‌دهند.

درنگ: تمکّن، دارای دو وجه نفسی (باطنی) و خارجی (ظاهری) است که سالک را در ساحت ولایت به ثبات می‌رساند.

این ثبات، به‌مانند کوهی است که در برابر طوفان‌های نفسانی و ظاهری استوار می‌ماند و سالک را در مسیر حق نگه می‌دارد.

بخش دوم: قسم حقائق، تجلی آثار ولایت

حقائق، ظهور کمالات ولایت

قسم حقائق، مرحله‌ای است که آثار بلای ولایت، مانند غربت، غرق و غیبت، به رؤیت و کمالات تبدیل می‌شود. در باب ولایت، سالک گرفتار بلایای الهی بود، اما در حقائق، این بلاها به نور رؤیت ذات مبدل می‌گردند. حقائق، به‌سان باغی است که گل‌های معرفت از خاک بلای ولایت در آن می‌شکفند.

درنگ: قسم حقائق، آثار بلای ولایت را به رؤیت و کمالات تبدیل می‌کند و سالک را از غربت به نور ذات هدایت می‌نماید.

قرآن کریم در سوره بقره، آیه ۱۵۵ می‌فرماید: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ [مطلب حذف شد] : و قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم و به شکیبایان بشارت ده). این آیه، بلای ولایت و ظهور آثار آن در حقائق را تأیید می‌کند.

مراتب حقائق: مکاشفه، مشاهده و معاینه

حقائق شامل سه مرتبه مکاشفه (رؤیت نفسی)، مشاهده (رؤیت قلبی) و معاینه (رؤیت روحی) است. مکاشفه، رؤیتی آنی و تیغ ذات است که به نفس تعلق دارد. مشاهده، رؤیت قلبی ذات است که با رفع حجاب‌های نفسانی همراه است. معاینه، رؤیت عیانی با روح است که سالک را به شهود کامل ذات الهی می‌رساند. این مراتب، به‌سان پله‌هایی هستند که سالک را از رؤیت محدود به رؤیت کامل ذات بالا می‌برند.

درنگ: مراتب حقائق شامل مکاشفه (رؤیت نفسی)، مشاهده (رؤیت قلبی) و معاینه (رؤیت روحی) است که سالک را به رؤیت کامل ذات هدایت می‌کند.

قرآن کریم در سوره نور، آیه ۳۵ می‌فرماید: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ [مطلب حذف شد] : خدا نور آسمان‌ها و زمین است. مثل نور او مانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد). این آیه، نور رؤیت ذات در معاینه را تأیید می‌کند.

مکاشفه: رؤیت نفسی و تیغ ذات

مکاشفه، رؤیتی آنی است که به نفس تعلق دارد و سالک در آن تیغ ذات را مشاهده می‌کند، نه خود ذات را. این رؤیت، به‌سان جرقه‌ای است که تاریکی نفس را برای لحظه‌ای روشن می‌سازد، اما هنوز به عمق ذات راه نیافته است.

درنگ: مکاشفه، رؤیت آنی تیغ ذات به نفس است که سالک را به سوی رؤیت عمیق‌تر هدایت می‌کند.

این جرقه، به‌مانند شعله‌ای است که راه را نشان می‌دهد، اما هنوز مقصد را به تمامی آشکار نساخته است.

مشاهده: رؤیت قلبی و رفع حجاب

مشاهده، رؤیت قلبی ذات است که با رفع حجاب‌های نفسانی و قلبی همراه است. در این مرحله، قلب سالک به نور ذات منور شده و او را به شهود باطنی نزدیک‌تر می‌کند. مشاهده، به‌سان آینه‌ای است که تصویر ذات الهی در آن منعکس می‌شود.

درنگ: مشاهده، رؤیت قلبی ذات با رفع حجاب است که قلب سالک را به نور الهی منور می‌سازد.

این آینه، با صیقل یافتن از زنگار نفس، آماده دریافت نور کامل ذات می‌گردد.

معاینه: رؤیت روحی و شهود عیانی

معاینه، رؤیت عیانی ذات با روح است که در مقام خفی رخ می‌دهد. در این مرحله، سالک با چشم روح، حق را به‌صورت عیان می‌بیند و به اوج رؤیت ذات می‌رسد. معاینه، به‌سان دری است که به سوی اقیانوس بی‌کران ذات الهی گشوده می‌شود.

درنگ: معاینه، رؤیت عیانی ذات با روح است که در مقام خفی، سالک را به شهود کامل هدایت می‌کند.

این دریا، قلب و روح سالک را در خود غرق می‌سازد و او را به وحدت با حق نزدیک‌تر می‌کند.

بخش سوم: قبض و بسط در سلوک حقائق

قبض در معاینه و شدت تجلی

در معاینه، سالک با رؤیت عیانی ذات به قبض می‌افتد، زیرا شدت تجلی ذات او را کلافه می‌کند. این قبض، واکنش طبیعی نفس و قلب در برابر نور عظیم الهی است که اگر با بسط الهی همراه نشود، ممکن است سالک را به هلاکت یا گمراهی بکشاند. قبض، به‌سان طوفانی است که کشتی وجود سالک را در می‌نوردد و او را در برابر عظمت حق عاجز می‌سازد.

درنگ: قبض در معاینه، نتیجه شدت تجلی ذات است که سالک را کلافه کرده و نیازمند بسط الهی برای تعادل است.

قرآن کریم در سوره اعراف، آیه ۱۴۳ می‌فرماید: وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَٰكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا [مطلب حذف شد] : و هنگامی که موسی به میقات ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا، خودت را به من نشان ده تا تو را ببینم. فرمود: هرگز مرا نخواهی دید، ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود استوار ماند، مرا خواهی دید. پس چون پروردگارش بر کوه تجلی کرد، آن را متلاشی ساخت و موسی بی‌هوش افتاد). این آیه، شدت تجلی ذات و قبض ناشی از آن را نشان می‌دهد.

احتیاط در سلوک محبین

محبین، که با زحمت و تلاش به مراتب حقائق می‌رسند، باید در سیر از مکاشفه به مشاهده و معاینه با احتیاط گام بردارند. تعجیل در این مراحل ممکن است به قبض دائم یا گمراهی منجر شود. مرشد، با تأخیر و تعلل، سالک را از شتاب بازمی‌دارد تا به بسط الهی دست یابد. این احتیاط، به‌سان سپری است که سالک را از خطرات تجلیات عظیم حفظ می‌کند.

درنگ: محبین باید با احتیاط از مکاشفه به معاینه سیر کنند، زیرا تعجیل ممکن است به قبض دائم یا گمراهی منجر شود.

قرآن کریم در سوره کهف، آیه ۱۱۰ می‌فرماید: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ [مطلب حذف شد] : بگو: من تنها بشری مانند شما هستم که به من وحی شده که خدای شما خدای یگانه است. پس هرکه به لقای پروردگارش امید دارد، باید کار شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ‌کس را شریک نکند). این آیه، لزوم عمل صالح و پرهیز از شتاب در سلوک را تأیید می‌کند.

بسط و تعادل در سلوک

پس از قبض، سالک با بسط الهی به تعادل می‌رسد و قادر به لحاظ خلقی می‌شود، یعنی می‌تواند هم‌زمان با حق و خلق مرتبط باشد. بسط، سالک را به مقام جمعيت می‌رساند که در آن، با حق و خلق به‌صورت متوازن تعامل می‌کند. بسط، به‌سان نسیمی است که پس از طوفان قبض، آرامش را به قلب سالک بازمی‌گرداند.

درنگ: بسط الهی، سالک را از قبض به تعادل رسانده و او را قادر به لحاظ خلقی و تعامل با حق و خلق می‌سازد.

قرآن کریم در سوره آل‌عمران، آیه ۱۵۹ می‌فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ [مطلب حذف شد] : پس به [برکت] رحمت الهی با آن‌ها نرم‌خو شدی، و اگر تندخو و سخت‌دل بودی، از اطرافت پراکنده می‌شدند). این آیه، لزوم نرم‌خویی با خلق پس از بسط را نشان می‌دهد.

سکر و حیرانی در بسط

بسط، سکر (مستی) و حیرانی ذات را به همراه دارد که با حیرانی احوال (صفات) متفاوت است. سکر، از شدت طرب یا حزن ناشی می‌شود و سالک را به مرز توحید نزدیک می‌کند. سکر، به‌سان شرابی است که قلب سالک را از خود بی‌خود کرده و او را در دریای ذات غرق می‌سازد.

درنگ: سکر و حیرانی در بسط، از شدت تجلی ذات ناشی می‌شود و سالک را به مرز توحید نزدیک می‌کند.

قرآن کریم در سوره ق، آیه ۱۵ می‌فرماید: أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ ۚ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ [مطلب حذف شد] : آیا از آفرینش نخستین ناتوان شدیم؟ بلکه آن‌ها در سردرگمی از آفرینش جدیدند). این آیه، حیرانی در برابر تجلیات ذات را نشان می‌دهد.

صحو و اتصال حقانی

پس از سکر، سالک به صحو (هوشیاری) می‌رسد و اتصال حقانی پیدا می‌کند، جایی که خود را عین الله و قرآن ناطق می‌بیند، اما از کونین منفصل است. صحو، به‌سان بیداری پس از مستی است که سالک را به آگاهی کامل از حق می‌رساند.

درنگ: صحو، هوشیاری پس از سکر است که سالک را به اتصال حقانی و انفصال از کونین هدایت می‌کند.

قرآن کریم در سوره زمر، آیه ۳ می‌فرماید: أَلَا [مطلب حذف شد] : آگاه باشید که دین خالص از آن خداست). این آیه، اخلاص در اتصال حقانی را تأیید می‌کند.

بخش چهارم: روح و مقام خفی

روح، حقیقت ورای نفس و قلب

روح، حقیقتی ورای نفس و قلب است که در مقام خفی قرار دارد. سالک با نفخ روح به تمکّن و رؤیت عیانی می‌رسد. روح، به‌سان نوری است که از امر الهی ساطع شده و سالک را به خلق و آفرینش الهی متصل می‌کند.

درنگ: روح، حقیقتی در مقام خفی است که با نفخ الهی، سالک را به تمکّن و رؤیت عیانی می‌رساند.

قرآن کریم در سوره شوری، آیه ۵۲ می‌فرماید: وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ [مطلب حذف شد] : و این‌گونه روحی از امر خود به تو وحی کردیم). این آیه، نفخ روح و مقام خفی را تأیید می‌کند.

نفخ روح و خلق الهی

نفخ روح، که در قرآن کریم با عبارت «نفختُ فيه من روحي» توصیف شده، در طبیعت انسان وجود دارد، اما در همه افراد به فعلیت نمی‌رسد. سالک با رسیدن به تمکّن، به فعلیت روح دست می‌یابد و مانند انبیاء، قادر به خلق و آفرینش می‌شود. این نفخ، به‌سان دمیدن حیات در خاک وجود سالک است که او را به مقام خالقیت الهی نزدیک می‌کند.

درنگ: نفخ روح، سالک را به فعلیت روحی رسانده و او را قادر به خلق و آفرینش الهی می‌سازد.

این فعلیت، به‌مانند گلی است که از خاک وجود سالک می‌روید و عطر الهی را در عالم می‌پراکند.

بخش پنجم: تمکّن و مسئولیت خطورات

خطورات فعلی و اقتدار سالک

در تمکّن، خطورات سالک (افکار و اراده‌ها) به فعلیت می‌رسد، اما او باید آن‌ها را کنترل کند تا به توحید دست یابد. اولیاء خدا، خطورات خود را به فعلیت نمی‌رسانند تا خلق متضرر نشود. این اقتدار، به‌سان شمشیری است که در نیام نگه داشته می‌شود تا از آسیب به خلق جلوگیری کند.

درنگ: در تمکّن، خطورات سالک به فعلیت می‌رسد، اما اولیاء خدا آن‌ها را کنترل می‌کنند تا خلق متضرر نشود.

قرآن کریم در سوره یس، آیه ۸۲ می‌فرماید: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ [مطلب حذف شد] : فرمان او چون چیزی را اراده کند، تنها این است که به آن بگوید باش، پس می‌شود). این آیه، فعلیت خطورات الهی را نشان می‌دهد که در اولیاء به‌صورت کنترل‌شده ظاهر می‌شود.

کتمان کمالات و حفظ خلق

باب حقائق، باب کتمان است. اولیاء خدا کمالات و رؤیت‌های خود را اظهار نمی‌کنند، زیرا ولخرجی نشانه دوری از راه است. کتمان، نشانه تواضع و حفظ توحید است که اولیاء را از خودنمایی بازمی‌دارد. این کتمان، به‌سان گنجی است که در صندوق وجود اولیاء پنهان می‌ماند تا خلق از حرمان مصون بمانند.

درنگ: کتمان کمالات در باب حقائق، نشانه تواضع و حفظ توحید است که اولیاء را از خودنمایی بازمی‌دارد.

قرآن کریم در سوره آل‌عمران، آیه ۱۷۹ می‌فرماید: مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ [مطلب حذف شد] : خدا مؤمنان را بر آنچه هستند وا نمی‌گذارد تا ناپاک را از پاک جدا کند). این آیه، لزوم تمییز اولیاء واقعی از مدعیان را تأیید می‌کند.

اظهار تمکّن و حرمان خلق

اولیاء خدا تمکّن خود را اظهار نمی‌کنند تا خلق را تحقیر نکنند. اظهار تمکّن، سانسور وجودی ایجاد می‌کند و نظام خلقت را مختل می‌سازد. این پرهیز، به‌سان پرده‌ای است که اولیاء بر کمالات خود می‌کشند تا خلق در سایه اختیار خود به رشد ادامه دهند.

درنگ: اولیاء خدا تمکّن را اظهار نمی‌کنند تا خلق از حرمان و اختلال در نظام خلقت مصون بمانند.

قرآن کریم در سوره کهف، آیه ۷ می‌رسد: إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ [مطلب حذف شد] : ما آنچه را بر زمین است، زیوری برای آن قرار دادیم تا آن‌ها را بیازماییم که کدامشان نیکوکارترند). این آیه، نظام اختیار و آزمایش خلق را نشان می‌دهد.

بخش ششم: نقش مرشد در سلوک حقائق

مرشد، سالک را از تعجیل در معاینه بازمی‌دارد و با پرسه و تأخیر، او را به بسط هدایت می‌کند تا از قبض و گمراهی در امان بماند. نقش مرشد، به‌سان چراغی است که مسیر تاریک سلوک را روشن می‌کند و سالک را از پرتگاه‌های قبض و شطحیات حفظ می‌نماید.

درنگ: مرشد، با تأخیر و هدایت، سالک را از تعجیل در معاینه بازمی‌دارد و به بسط و تعادل می‌رساند.

قرآن کریم در سوره آل‌عمران، آیه ۲۰۰ می‌رسد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا [مطلب حذف شد] : ای کسانی که ایمان آورده‌اید، شکیبایی کنید و پایداری ورزید و مرزبانی کنید و از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید). این آیه، صبوری تحت هدایت مرشد را تأیید می‌کند.

بخش هفتم: محبین و محبوبین در سلوک

محبین و سلوک تدریجی

محبین، با زحمت و احتیاط به حقائق می‌رسند و در معاینه به قبض می‌افتند. این مسیر، برای آن‌ها نیازمند تلاش و هدایت مرشد است تا از آفات قبض و گمراهی در امان بمانند. محبین، به‌سان کوهنوردانی هستند که با صبر و احتیاط به قله‌های حقائق می‌رسند.

درنگ: محبین با زحمت و احتیاط به حقائق می‌رسند و در معاینه به قبض می‌افتند، نیازمند هدایت مرشد.

این تلاش، به‌مانند کاشتن بذری است که با صبر و مراقبت به بار می‌نشیند.

محبوبین و عنایت خاص

محبوبین، با عنایت خاص الهی، پیش از گذراندن تمامی ابواب، عیان ذات را می‌بینند و از قبض و بسط آزادند. اینان، به‌سان پرندگانی هستند که با بال‌های لطف الهی، بی‌واسطه به اوج آسمان معرفت پرواز می‌کنند.

درنگ: محبوبین با عنایت خاص،، پیش از تمامی ابواب، عیان ذات را دیده و از قبض و بسط آزادند.

قرآن کریم در سوره بقره، آیه ۲۰۷ می‌رسد: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ [مطلب حذف شد] : و از مردم کسی است که جان خود را برای خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا به بندگان مهربان است). این آیه، تلاش محبین و عنایت به محبوبین را نشان می‌دهد.

بخش هشتم: توحید، غایت سلوک

توحید و رفع اثنینیت

غایت باب حقائق، توحید است که با رفع اثنیینیت (دوگانگی) محقق می‌شود. سالک با تفویض امر به خدا، از خودیت و دوگانگی رها شده و به وحدت با حق می‌رسد. توحید، به‌سان مقصدی است که تمامی مسیر سلوک برای رسیدن به آن طی شده است.

درنگ: توحید، غایت باب حقائق است که با رفع اثنینیت و تفویض امر به خدا محقق می‌شود.

قرآن کریم در سوره اخلاص، آیه ۱ می‌رسد: قُلْ [مطلب حذف شد] : بگو او خدای یگانه است). این آیه، جوهره توحید را بیان می‌کند.

باب حقائق و کتمان توحید

باب حقائق، باب کتمان است و اولیاء خدا با عدم اظهار کمالات، توحید را حفظ می‌کنند. ولخرجی در اظهار کمالات، نشانه دوری از راه است و اولیاء با کتمان، خلق را از حرمان و خود را از خودنمایی مصون می‌دارند. این کتمان، به‌سان گنجی است که در خزانه توحید نهان می‌ماند.

درنگ: باب حقائق، باب کتمان است و اولیاء با عدم اظهار کمالات، توحید را حفظ می‌کنند.

این گنج، تنها در محضر حق آشکار می‌شود و خلق از نور آن در سایه تواضع اولیاء بهره‌مند می‌گردند.

جمع‌بندی

درس چهل و سوم منازل السائرین، با تبیین باب تمکّن و قسم حقائق، مراحل نهایی سلوک عرفانی را به‌صورت نظام‌مند ترسیم می‌کند. تمکّن‌، استقرار سالک در مقام ولایت است که او را به نور وجود آراسته کرده و به مککاشفه عینی هدایت می‌کند. قسم حقائق، با مراتب مکاشفه، مشاهده و معاینه، آثار بلای ولایت را به رؤیت ذات تبدیل می‌سازد. سالک در معاینه به قبض می‌افتد، اما با بسط الهی به سکر، صحو و اتصال حقانی می‌رسد. اولیاء خدا، با کنترل خطورات و کتمان کمالات، خلق را از حرمان حفظ می‌کنند و به توحید، غایت سلوک، دست می‌یابند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن، قسم حقائق چه جایگاهی در سلوک سالک دارد؟

2. کدام مرحله در باب حقائق به رؤیت روحی منجر می‌شود؟

3. تمکّن در باب حقائق به چه معناست؟

4. کدام مفهوم در متن به عنوان نتیجه بسط پس از قبض معرفی شده است؟

5. اکمل مراتب رؤیت در باب عرفان طبق متن چیست؟

6. طبق متن، رؤیت ذات در باب مکاشفه به صورت کامل محقق می‌شود.

7. متن بیان می‌کند که سالک محب در صورت تعجیل از مکاشفه به معاینه ممکن است به قبض دچار شود.

8. متن اشاره دارد که محبوبین در باب حقائق نیازی به طی مراحل مکاشفه و مشاهده ندارند.

9. طبق متن، تمکّن سالک به معنای اظهار اقتدار و خطورات در برابر خلق است.

10. متن تأکید می‌کند که باب حقائق به توحید منتهی می‌شود.

11. تفاوت اصلی بین مکاشفه، مشاهده و معاینه در باب حقائق چیست؟

12. چرا سالک محب در باب حقائق باید با احتیاط از مکاشفه به معاینه حرکت کند؟

13. مفهوم «عین الاثنینیه» در باب حقائق به چه معناست؟

14. چرا اولیای خدا طبق متن از اظهار تمکّن خودداری می‌کنند؟

15. منظور از «باب الجمعيات» در متن چیست؟

پاسخنامه

1. نتیجه باب ولايت

2. معاینه

3. استقرار و قدرت جمعيت

4. سکر

5. رؤیت روحی

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. مکاشفه رؤیت نفسی، مشاهده رؤیت قلبی و معاینه رؤیت روحی است.

12. زیرا تعجیل ممکن است به قبض منجر شود که سالک را کلافه یا گمراه کند.

13. عین الاثنینیه به دوگانگی بین سالک و حق اشاره دارد که هنوز به توحید نرسیده است.

14. زیرا اظهار تمکّن باعث حرمان و تحقیر خلق می‌شود و با توحید سازگار نیست.

15. باب الجمعيات به توانایی سالک در جمع بین حق و خلق پس از بسط اشاره دارد.