در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

منازل السائرین 45

متن درس





نهایة المعرفة: تبیین منازل سلوک عرفانی در مسیر معرفت و توحید

منازل السائرین: نهایة المعرفة: تبیین منازل سلوک عرفانی در مسیر معرفت و توحید

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه چهل و پنجم -مقدمه- بخش 45)

مقدمه

در مسیر سلوک عرفانی، معرفت به مثابه دروازه‌ای است که سالک را به سوی حقیقت بی‌کران الهی رهنمون می‌شود. درس چهل و پنجم از مجموعه ارزشمند منازل السائرین، با عنوان «نهایة المعرفة»، به تبیین مراحل تحول وجودی سالک از معرفت تا توحید می‌پردازد. این متن، با رویکردی عمیق و دقیق، فرآیند گشودگی قلب به نور حقیقت را در قالب منازل ده‌گانه سلوک (معرفت، فنا، بقا، تحقیق، تلبس، وجود، تجرید، تفرید، جمع و توحید) شرح می‌دهد. هر منزل، چونان موجی در اقیانوس وجود، سالک را بین ظهور و باطن حقیقت جابه‌جا می‌کند تا او را به وحدت کامل با حق برساند.

بخش نخست: معرفت، دروازه سلوک

1. مقام عرفان و نهایة الفناء

«فَإِذَا وَقَعَ فِي مَقَامِ الْعِرْفَةِ بَلَغَ النِّهَايَةَ فِي الْفَنَاءِ»
هنگامی که سالک به مقام عرفان دست می‌یابد، به قله فنا نائل می‌شود. عرفان، حضوری بی‌واسطه در محضر حق‌تعالی است که در آن، خودبینی و تعلقات نفسانی محو می‌گردد. فنا، به مثابه انقطاع کامل از خویشتن و اتصال به حقیقت الهی، اوج این مقام است. این مرحله، چونان دری است که سالک را از قیود نفسانی رها کرده و به سوی بی‌کرانگی حقیقت هدایت می‌کند. عرفان، نه تنها شناخت، بلکه تجربه‌ای وجودی است که سالک را از تصورات ذهنی و تصدیقات علمی فراتر می‌برد و به شهود مستقیم حقیقت می‌رساند.

درنگ: عرفان، دروازه‌ای است که سالک را از خودبینی به سوی فنا و اتصال به حق رهنمون می‌سازد، و این فنا، نقطه اوج گشودگی وجودی به حقیقت است.

2. معرفت، آغاز و توحید، پایان

سلوک عرفانی، چونان قوسی صعودی است که از معرفت آغاز شده و در توحید به کمال می‌رسد. معرفت، دروازه‌ای است که سالک را به سوی شهود حضوری حق وارد می‌کند، و توحید، مقصد نهایی است که در آن، سالک وحدت حق را در همه مظاهر مشاهده می‌کند. این مسیر، چونان سفری است از کثرت به وحدت، که سالک را از خود به سوی حقیقت بی‌انتها هدایت می‌کند. معرفت، نه صرف دانستن، بلکه تجربه‌ای شهودی است که قلب را به نور الهی می‌گشاید.

3. ماهیت معرفت: ظهور، وصول و ادراک

معرفت، برخلاف علم که در چارچوب تصور و تصدیق محصور است، ماهیتی باز و شهودی دارد. معرفت، ظهور حق در قلب سالک، وصول به محضر او و ادراک بی‌واسطه حقیقت است. این ادراک، فراتر از تصدیق منطقی است و به حضور وجودی در برابر حق اشاره دارد. معرفت، چونان آینه‌ای است که نور حقیقت را در خود منعکس می‌کند، و سالک را از قیود ذهنی رها ساخته و به سوی تجربه مستقیم حقیقت می‌برد.

درنگ: معرفت، نه تصدیق ذهنی، بلکه شهود بی‌واسطه حقیقت است که قلب سالک را به نور الهی می‌گشاید.

4. تفاوت علم و معرفت: گشودگی در برابر بسته بودن

علم، به دلیل وابستگی به ساختارهای منطقی و تصدیقی، وجود انسان را در چارچوب‌های محدود ذهنی محصور می‌کند. در مقابل، معرفت، با ایجاد گشودگی وجودی، سالک را به سوی بی‌نهایت حق رهنمون می‌شود. علم، چونان قفسی است که ذهن را در خود زندانی می‌کند، اما معرفت، چونان کلیدی است که این قفس را گشوده و روح را به سوی آزادی الهی رها می‌سازد. این تمایز، ریشه در تفاوت میان شناخت نظری و شناخت شهودی دارد.

5. معرفت، انبساط وجودی

معرفت، در زمره تصورات است، اما نه به معنای تصورات محدود ذهنی، بلکه به معنای گشایش و انبساط وجودی. این انبساط، سالک را از انقباض نفسانی رها کرده و به سوی وسعت الهی سوق می‌دهد. معرفت، چونان نسیمی است که پرده‌های تاریک نفس را کنار زده و نور حقیقت را در قلب سالک می‌تاباند. این گشودگی، سالک را از قیود نفسانی آزاد کرده و به سوی شهود حقیقت نزدیک‌تر می‌کند.

بخش دوم: منازل سلوک و نوسان بین ظاهر و باطن

6. حرکت از معرفت به فنا

معرفت، به‌عنوان ظهور اولیه حق، سالک را به مرحله فنا هدایت می‌کند. فنا، محو شدن خودبینی و بازگشت به باطن حقیقت است. این حرکت، از ظاهر به باطن، چونان غواصی در اقیانوس حقیقت است که سالک را از سطح ظواهر به عمق حقیقت می‌برد. فنا، مرحله‌ای است که سالک از خود تهی شده و در حق مستغرق می‌گردد، و این بازگشت به باطن، به معنای انقطاع از ظواهر و اتصال به حقیقت ذاتی است.

درنگ: فنا، محو خودبینی و اتصال به باطن حقیقت است که سالک را از ظواهر به سوی حقیقت ذاتی هدایت می‌کند.

7. نوسان بین ظاهر و باطن

منازل سلوک (معرفت، فنا، بقا، تحقیق، تلبس، وجود، تجرید، تفرید، جمع و توحید) در یک حرکت نوسانی بین ظاهر و باطن جریان دارند. هر منزل، چونان موجی است که سالک را بین ظهور و خفای حقیقت جابه‌جا می‌کند تا او را به توحید برساند. این نوسان، مانند سیب شناوری است که در آب بالا و پایین می‌رود، و وجود سالک را صیقل داده و او را برای شهود وحدت آماده می‌کند.

8. تحول وجودی در سلوک

فرآیند سلوک، با نوسانات شدید بین منازل، وجود سالک را به‌گونه‌ای متحول می‌کند که تمامی ساختارهای نفسانی او درهم می‌ریزد. این تحول، چونان کوره‌ای است که ناخالصی‌های وجود را ذوب کرده و جوهر ناب آن را آشکار می‌سازد. این فرآیند، زمینه‌ساز اتصال کامل به حق است و سالک را از تعلقات نفسانی آزاد می‌کند.

9. تأثیر ظاهری اولیاء بر خلق

اولیاء الهی، به دلیل شدت تجلیات باطنی، تأثیر عمیقی بر دیگران می‌گذارند. این تأثیر، گاه به‌گونه‌ای است که بیننده را متحیر و مبهوت می‌کند، حتی اگر خود ولی در این حال باقی نماند. این جلوه‌ها، چونان شعله‌ای است که تاریکی‌های خلق را روشن می‌کند و آنها را به سوی حقیقت جذب می‌نماید.

10. تمثیل کتک‌خوردن و شنیدن ناله

تجربه مستقیم (کتک‌خوردن) در مقایسه با مشاهده غیرمستقیم (شنیدن ناله)، تأثیر متفاوتی بر افراد دارد. شنونده، به دلیل عدم تحمل، بیشتر متأثر می‌شود. این تمثیل، چونان آینه‌ای است که شدت تأثیر باطنی اولیاء بر خلق را نشان می‌دهد، که گاه از تجربه مستقیم نیز قوی‌تر است.

بخش سوم: منازل میانی و تکامل سلوک

11. نوسان بین منازل و رسیدن به توحید

سلوک، فرآیندی پویا و نوسانی است که سالک را از معرفت به توحید می‌رساند. این نوسان، بین ظهور و باطن، وجود سالک را به سوی وحدت با حق هدایت می‌کند. توحید، چونان قله‌ای است که سالک پس از پیمودن دره‌های کثرت، به آن دست می‌یابد و در آن، وحدت حق را در همه مظاهر مشاهده می‌کند.

12. تحقیق و اطمینان

منزل تحقیق، مرحله‌ای است که سالک به اطمینان قلبی می‌رسد. این اطمینان، نتیجه شهود حق در ذات خویش است که با تصدیق منطقی متفاوت است. اطمینان، چونان لنگرگاهی است که قلب سالک را در ساحل حقیقت مستقر می‌سازد و او را از هرگونه شک و تردید رها می‌کند.

درنگ: اطمینان، حالتی وجودی است که سالک در آن، حق را در خود مستقر می‌بیند و از تردید رها می‌شود.

13. تفاوت یقین و اطمینان

«وَجَهَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ لِيَظْلِمُوا بِهَا» [مطلب حذف شد] : «و آن را انكار كردند، در حالى كه دل‌هاشان بدان يقين داشت، از روى ستمگرى»).
این آیه از قرآن کریم نشان می‌دهد که یقین، ممکن است با انکار همراه باشد، اما اطمینان، حالتی است که انکار را ناممکن می‌سازد. اطمینان، نتیجه تحقیق و استقرار حق در قلب سالک است، و چونان نوری است که تاریکی‌های تردید را زایل می‌کند.

14. مقام ابراهیم و عارف محقق

مقام تحقیق، که با اطمینان همراه است، به مقام ابراهیم علیه‌السلام تشبیه شده است. عارف محقق، کسی است که حق را در ذات خود مستقر کرده و به اطمینان قلبی رسیده است. این مقام، چونان منزلگاهی است که سالک در آن، مانند ابراهیم، به تسلیم کامل و اطمینان به حق می‌رسد.

15. تلبس و ظاهرسازی اولیاء

تلبس، به معنای پوشاندن باطن الهی با ظواهر عادی است. اولیاء، برای حفظ خلق از شدت تجلیات باطنی، باطن خود را پنهان می‌کنند. این تلبس، چونان پرده‌ای است که نور سوزان حقیقت را ملایم می‌سازد تا خلق از تحیر در امان بمانند.

16. تفاوت تلبس پیامبر و امیرمؤمنان

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با تلبس کامل، باطن خود را چنان پنهان کرد که حتی افرادی مانند ابوسفیان را جذب کرد. اما امیرمؤمنان علیه‌السلام، به دلیل فصل‌الخطاب بودن، با ظهور جزئی باطن، خلق را متحیر ساخت. این تفاوت، چونان دو شیوه نورافشانی است: یکی چون خورشید که همه را گرم می‌کند، و دیگری چون شعله‌ای که تنها اهل تحمل را به خود جذب می‌نماید.

بخش چهارم: منازل عالی و وصول به توحید

17. وجود و یافتن حق

منزل وجود، مرحله‌ای است که سالک، حق را در ذات خود می‌یابد. این یافتن، نه از طریق تلاش، بلکه به‌صورت خودجوش و الهی رخ می‌دهد. وجود، چونان آینه‌ای است که حقیقت حق را در ذات سالک منعکس می‌کند و او را به شهود بی‌واسطه می‌رساند.

درنگ: در منزل وجود، حق خود به‌صورت خودجوش در ذات سالک جای می‌گیرد و او را به شهود بی‌واسطه حقیقت می‌رساند.

18. تفاوت تحقیق و وجود

در تحقیق، سالک حق را با تلاش در خود مستقر می‌کند، اما در وجود، حق خود به‌صورت خودجوش در ذات سالک جای می‌گیرد. این تفاوت، چونان فرق بین کوشش باغبان برای کاشت نهال و رویش خودجوش گل در باغ است. منزل وجود، مرحله دریافت مستقیم فیض الهی است.

19. تجرید و خلع تعلقات

«فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» [مطلب حذف شد] : «پس كفش‌هاى خود را بيرون آر كه تو در وادى مقدس طوى هستى»).
تجرید، مرحله‌ای است که سالک، با خلع تعلقات دنیوی و اخروی، خود را از هرچه غیر حق است پاک می‌کند. این خلع، چونان رهایی پرنده از قفس است که بال‌هایش را به سوی آسمان حقیقت می‌گشاید.

20. شخصیت حق در تجرید

در تجرید، سالک، حق را نه به‌صورت کلی و انتزاعی، بلکه به‌عنوان یک شخص متشخص می‌بیند. این شخص، نه به معنای جسمانی، بلکه به معنای حقیقت متعین و یگانه است. وحدت شخصیة وجود، چونان شهودی است که حق را به‌عنوان یگانه‌ای متشخص در قلب سالک متجلی می‌سازد.

21. تفرید و تفاوت با تجرید

تفرید، مرحله‌ای پیشرفته‌تر از تجرید است که سالک نه‌تنها حق را به‌عنوان شخص، بلکه به‌عنوان شخصیتی متعین با صفات متمایز می‌بیند. این شهود، چونان دیدن چهره‌ای است که نه تنها چشم، بلکه تمامی اجزای آن آشکار می‌شود. تفرید، تکمیل شهود حق در قلب سالک است.

22. جمع و وصول به توحید

جمع، مرحله‌ای است که سالک، وحدت و کثرت را در یک شهود واحد می‌بیند. این جمع، چونان آینه‌ای است که هم نور حق و هم سایه‌های خلق را در خود جای می‌دهد. توحید، نتیجه این جمع است که سالک را از هرگونه دوگانگی رها کرده و به وحدت محض می‌رساند.

23. راحتی مومن در توحید

توحید، مرحله‌ای است که مومن در آن به آرامش و راحتی کامل می‌رسد، زیرا از تمامی تعلقات و دوگانگی‌ها رها شده و به حق واصل می‌گردد. این آرامش، چونان ساحلی است که سالک پس از سفری پرتلاطم در آن لنگر می‌اندازد.

24. انخلاع از رسومات در مقام وجود

در مقام وجود، سالک از تمامی رسومات و تعینات رها شده و حق را در ذات خود به‌صورت مجرد می‌یابد. این انخلاع، چونان خلع جامه‌های کهنه است که روح را به سوی حقیقت عریان می‌رساند.

25. توحید حق در ذات و صفات

توحید، شهود حق در ذات و صفات اوست که در تمامی مظاهر و صور متجلی می‌شود. این شهود، چونان دیدن خورشید است که نورش در همه جا پراکنده است، اما منبع آن یگانه است.

26. نور توحید و ظهورات آن

نور توحید، که از ازل می‌درخشد، در مظاهر اسماء و صفات الهی ظهور می‌یابد. این نور، چونان شعاعی است که از صبح ازل طلوع کرده و آثار حق را در هیاکل توحید متجلی می‌سازد.

27. شهادت الهی در توحید

«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ» [مطلب حذف شد] : «خداوند گواهى داد كه جز او هيچ معبودى نيست، و فرشتگان و صاحبان دانش [نيز گواهى دادند]»).
در مقام توحید، حق خود به وحدت خویش شهادت می‌دهد. این شهادت، چونان آینه‌ای است که حقیقت یگانه را در قلب سالک منعکس می‌کند.

28. سنگینی ذکر لا اله الا الله

ذکر «لا اله الا الله»، به دلیل عمق معرفتی و توحیدی، سنگین‌ترین ذکر است. این ذکر، چونان کلیدی است که قفل‌های کثرت را گشوده و قلب را به سوی وحدت هدایت می‌کند.

درنگ: ذکر «لا اله الا الله»، سنگین‌ترین ذکر است که قلب را از کثرت به وحدت رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس چهل و پنجم از منازل السائرین، با عنوان «نهایة المعرفة»، یکی از عمیق‌ترین تبیین‌های سلوک عرفانی است که مسیر تحول وجودی سالک را از معرفت تا توحید ترسیم می‌کند. این متن، با ارائه منازل ده‌گانه سلوک، سالک را در نوسانی پویا بین ظهور و باطن حقیقت هدایت می‌کند. معرفت، چونان دروازه‌ای است که قلب را به نور حقیقت می‌گشاید، و توحید، چونان قله‌ای است که سالک در آن به وحدت کامل با حق می‌رسد. هر منزل، با ویژگی‌های خاص خود، سالک را از تعلقات نفسانی رها کرده و به سوی حقیقت محض رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معرفت در مقایسه با علم چه ویژگی‌ای دارد؟

2. اولین مرتبه از ده منزل باب معرفت در متن چیست؟

3. کدام مرتبه در متن به عنوان اطمینان توصیف شده است؟

4. بر اساس متن، تلبيس به چه معناست؟

5. آخرین مرتبه از ده منزل معرفت در متن چیست؟

6. بر اساس متن، معرفت از مقوله تصدیق است، نه تصور.

7. متن درسگفتار بیان می‌کند که تلبيس به معنای ظاهرسازی اولیاء خدا برای حفظ خلق است.

8. فناء در متن به عنوان مرتبه‌ای توصیف شده که سالک را به باطن می‌برد.

9. متن بیان می‌کند که توحید به معنای دیدن خدا به عنوان یک کلیت است.

10. بر اساس متن، تجرید به معنای دیدن خدا به عنوان یک شخص بدون غیر است.

11. تفاوت اصلی بین معرفت و علم در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا تلبيس در مرتبه پنجم برای اولیاء خدا لازم است؟

13. منظور از «وجد الله فی ذاته» در مرتبه وجود چیست؟

14. فرق بین تجرید و تفرید در متن چیست؟

15. چرا توحید در متن به عنوان باطن توصیف شده است؟

پاسخنامه

1. معرفت باز می‌کند و علم می‌بندد

2. معرفت

3. تحقیق

4. پنهان‌سازی باطن

5. توحید

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. معرفت باز می‌کند و به حضور و رؤیت حق منجر می‌شود، در حالی که علم بسته است و به تصدیق محدود می‌شود.

12. تلبيس برای پنهان‌سازی باطن اولیاء لازم است تا خلق از شدت ظهور باطن آنها آسیب نبینند.

13. به معنای یافتن خدا در ذات سالک است، به گونه‌ای که خدا خودش را در او جای می‌دهد.

14. تجرید دیدن خدا به عنوان شخص بدون غیر است، اما تفرید دیدن خدا به عنوان شخص و شخصیت توأمان است.

15. زیرا توحید مرتبه نهایی است که سالک در آن حق را در ذاتش و بدون غیر می‌بیند.