در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 60

متن درس





لطایف توبه و معرفت اراده الهی: بازنویسی درس شصتم منازل السائرین

منازل السائرین: لطایف توبه و معرفت اراده الهی

تحلیل و تبیین باب توبه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰- باب توبه- بخش هشتم)

مقدمه

توبه، چونان دریچه‌ای نورانی به سوی حقیقت الهی، در سلوک عرفانی منزلگاهی است که سالک را از تاریکی عصيان به روشنایی رجوع هدایت می‌کند. درس شصتم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، به تبیین لطایف و اسرار نهفته در توبه اختصاص دارد و آن را به‌مثابه باطن عصيان و فرصتی برای معرفت اراده الهی معرفی می‌کند. این درس، با نگاهی عمیق، سه لطيفه توبه را به‌عنوان سرّ‌السرّ این مقام روحانی تشریح کرده و سالک را به تأمل در مواجهه با گناه، عزت حق، و نقش توفیق الهی دعوت می‌نماید. توبه در این دیدگاه، نه صرفاً بازگشت از گناه، بلکه سفری معرفتی است که انسان را به شناخت محدودیت‌های خویش و عظمت الهی رهنمون می‌سازد.

بخش اول: حقیقت توبه و اسرار آن

توبه: باطن عصيان و منزلگاه معرفت

توبه، در نگاه عرفانی، نه تنها رجوع از گناه، بلکه باطن عصيان است که انسان را به آگاهی از چموشی خویش در برابر اراده الهی می‌رساند. عصيان، چون اسبی سرکش، نفس را به طغیان وامی‌دارد، اما توبه، چون افسار حکمت الهی، آن را به سوی تقرب هدایت می‌کند. این منزل روحانی، فرصتی است برای سالک تا در میدان آزمون گناه، حقیقت وجود خویش و عظمت حق را بازشناسد. خداوند، انسان را با اراده و اختیار در برابر گناه قرار می‌دهد، گویی او را در میدانی پهلوانی می‌نهد و می‌فرماید: «خَلَّاکَ وَالذَّنْبَ»؛ تو را با گناه تنها گذاشت تا اقتدار، توان و اراده‌ات را بیازمایی.

درنگ: توبه، باطن عصيان است که انسان را از چموشی نفس به معرفت اراده الهی رهنمون می‌سازد و فرصتی برای آزمون اقتدار و توان او در برابر گناه فراهم می‌آورد.

لطایف توبه: سرّ‌السرّ مقام روحانی

توبه، دارای اسرار و لطایفی است که چون لایه‌های پنهان گوهر، در باطن آن نهفته‌اند. این اسرار، خود دارای لطایفی هستند که به سرّ‌السرّ توبه اشاره دارند. این لطایف، سه‌گانه‌اند و هر یک، دریچه‌ای به سوی معرفت عمیق‌تر از حقیقت الهی می‌گشایند. سرّ‌السرّ توبه، چون نوری درخشان در دل مصباح، سالک را به درک باطن گناه و اراده حق هدایت می‌کند. این تقسیم‌بندی، توبه را از یک عمل ظاهری به مقامی چندلایه ارتقا می‌دهد که در هر لایه، معرفتی نوین پدیدار می‌شود.

درنگ: لطایف سه‌گانه توبه، سرّ‌السرّ این مقام روحانی‌اند که سالک را به معرفت باطن گناه و اراده الهی رهنمون می‌سازند.

بخش دوم: مواجهه با گناه و آزمون الهی

میدان گناه: آزمونی برای خودشناسی

خداوند، انسان را با اختیار و اراده در برابر گناه قرار می‌دهد تا در این میدان مبارزه، خود را بیازماید. این مواجهه، چون کشتی‌گیری در عرصه پهلوانی، فرصتی است تا سالک اقتدار، اراده و توان خویش را محک زند. «خَلَّاکَ وَالذَّنْبَ»؛ گویی حق تعالی انسان را در میدانی نهاده و فرموده: با گناه کشتی گیر تا حقیقت وجودت آشکار شود. این آزمون، نه برای شکست انسان، بلکه برای هدایت او به سوی معرفت عزت و حجت الهی است.

در این میدان، انسان هم آزاد است و هم گرفتار؛ هم قوی است و هم ناتوان. این پارادوکس، چون آینه‌ای، محدودیت‌های نفس و عظمت الهی را به او نشان می‌دهد. سالک در این مواجهه، درمی‌یابد که با وجود اراده و اختیار، بدون توفیق الهی، توان مقاومت در برابر گناه ندارد. این شناخت، او را به فروتنی و عبودیت سوق می‌دهد، گویی که از بلندای غرور به ژرفای تذلل ربوبی فرو می‌افتد.

درنگ: مواجهه با گناه، میدانی الهی است که انسان را به شناخت محدودیت‌های خویش و عظمت حق هدایت می‌کند و او را در پارادوکس آزادی و اسارت به سوی عبودیت رهنمون می‌سازد.

عزت الهی و ذلت خلقی

انسان در برابر طغیان، عزت و اقتدار حق را می‌یابد و درمی‌یابد که عزت ظاهری‌اش در برابر عظمت الهی چون کاهی در برابر کوه است. او که در پی بزرگی و قداست است، در ظرف عصيان، ذلت خویش را مشاهده می‌کند. این ذلت، نه برای خواری، بلکه برای بیداری است؛ گویی حق تعالی با آینه گناه، حقیقت نفس را به او نشان می‌دهد. سالک در این مقام، عزت حق را در برابر ناتوانی خویش می‌بیند و به کرنش در برابر ربوبیت الهی روی می‌آورد.

درنگ: عزت الهی در ظرف عصيان، ذلت خلقی را آشکار می‌سازد و سالک را به فروتنی و کرنش در برابر ربوبیت حق هدایت می‌کند.

حجت الهی در نفس انسانی

سالک در برابر گناه، حجت الهی را در خویش مشاهده می‌کند. او آزاد است، اراده و اختیار دارد، اما گرفتار می‌شود. این گرفتاری، چون تلنگری حکیمانه، او را به درک ناتوانی‌اش در برابر اراده الهی رهنمون می‌سازد. حجت حق، چون نوری در دل تاریکی، انسان را به خودآگاهی هدایت می‌کند و او را به سوی توبه سوق می‌دهد. این مشاهده، سالک را از خودبینی به خداگرایی می‌کشاند، گویی که از خواب غفلت به بیداری معرفت بیدار می‌شود.

درنگ: حجت الهی در نفس، سالک را به درک ناتوانی و اسارت در برابر اراده حق هدایت می‌کند و او را به سوی توبه و معرفت سوق می‌دهد.

بخش سوم: کمال گناه و نقش آن در سلوک

گناه: کمالی برای انسان

گناه، در نگاه عرفانی، نه تنها نقص، بلکه کمالی برای انسان است. برخلاف ملائکه که از اختیار و گناه محرومند، انسان از طریق مواجهه با عصيان، تذلل ربوبی را در خویش می‌یابد. این تذلل، چون بذری در خاک نفس، زمینه‌ساز رشد معرفت و عبودیت می‌شود. گناه، فرصتی است تا سالک عزت، حجت و اقتدار الهی را در خود مشاهده کند و به کرنش در برابر جلال و جمال حق روی آورد. این دیدگاه، گناه را از یک مانع به ابزاری برای خودشناسی و خدشناسی بدل می‌سازد.

درنگ: گناه، کمالی برای انسان است که او را از طریق تذلل ربوبی به معرفت عزت و اقتدار الهی هدایت می‌کند.

پارادوکس آزادی و اسارت

سالک در میدان گناه، خود را هم آزاد و هم گرفتار، هم قوی و هم ناتوان می‌بیند. این پارادوکس، چون دو روی یک سکه، حقیقت وجود انسان را آشکار می‌سازد. او در اقتدار حق غرق می‌شود و درمی‌یابد که اراده‌اش، بدون توفیق الهی، ناتوان است. این شناخت، او را به تسلیم در برابر اراده حق وامی‌دارد، گویی که از دریای غرور به ساحل عبودیت می‌رسد. این مقام، سالک را به درک وحدت اراده الهی و ناتوانی خویش هدایت می‌کند.

درنگ: پارادوکس آزادی و اسارت در میدان گناه، سالک را به تسلیم در برابر اراده الهی و معرفت وحدت حق هدایت می‌کند.

بخش چهارم: لطایف توبه و معرفت اراده الهی

لطيفه اول: نظر به جنايت و قضيه

لطيفه اول توبه، آن است که سالک میان جنايت (گناه) و قضيه (ماجرا) نظر کند تا مراد الهی را در آن بشناسد: «فَتَعْرِفُ مُرَادَ اللَّهِ فِيهَا». قضيه، ماجرایی است که هنوز به گناه منجر نشده و سالک در این مرحله، در برابر انتخابی قرار دارد. او باید اراده حق را در این آزمون ببیند، گویی که در آینه حکمت الهی، مراد خداوند را بازمی‌شناسد. این نظر، سالک را از خودمحوری به خداگرایی سوق می‌دهد و او را به درک حکمت الهی در مواجهه با گناه هدایت می‌کند.

درنگ: نظر به جنايت و قضيه، سالک را به شناخت مراد الهی در آزمون گناه هدایت می‌کند و او را از خودمحوری به خداگرایی سوق می‌دهد.

ناتوانی بدون توفیق الهی

بدون توفیق الهی، انسان با تمام توانمندی‌هایش در برابر گناه ناتوان است: «إِذْ خَلَّاکَ وَإِيتَانَهَا». این ناتوانی، چون تلنگری حکیمانه، سالک را به وابستگی کامل به عنایت الهی آگاه می‌سازد. اراده، علم و ایمان انسان، بدون لطف حق، چون شمعی در برابر طوفان، خاموش می‌شود. این شناخت، سالک را به توکل و تمسک به قدرت الهی وامی‌دارد، گویی که از تاریکی خودبینی به نور توحید گام می‌نهد.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي

(یوسف: ۵۳). : «و من نفس خود را تبرئه نمی‌کنم، زیرا نفس قطعاً به بدی فرمان می‌دهد، مگر آنکه پروردگارم رحم کند.» این آیه، ناتوانی ذاتی نفس و وابستگی به رحمت الهی را آشکار می‌سازد.

درنگ: بدون توفیق الهی، انسان در برابر گناه ناتوان است و تنها رحمت حق او را از دام عصيان رهایی می‌بخشد.

نقش توفیق در موفقیت اولیا

اولیای الهی، به‌واسطه توفیق الهی، از گناه دور می‌مانند، درحالی‌که دیگران به دلیل حرمان الهی به عصيان نزدیک می‌شوند. این توفیق، چون نسیمی رحمانی، سالک را از تاریکی گناه به روشنایی طاعت هدایت می‌کند. بدون عنایت حق، حتی توانمندترین انسان‌ها در برابر معصيت ناتوان‌اند. این تمایز، نقش محوری لطف الهی را در سلوک معنوی نشان می‌دهد، گویی که اولیا با بال توفیق به سوی قله‌های معرفت پرواز می‌کنند.

درنگ: توفیق الهی، اولیا را از گناه دور نگه می‌دارد و نقش محوری عنایت حق را در سلوک معنوی آشکار می‌سازد.

بخش پنجم: موانع و راهکارهای توبه

خطر اعتماد به اراده خویش

اعتماد به اراده و توان خویش در برابر گناه، به شکست منجر می‌شود. سالک باید به قدرت الهی تکیه کند، گویی که از شاخه ناپایدار نفس به تنه استوار حق پناه می‌برد. شرک در اراده، چون سمی مهلک، نفس را به سوی غرور و ناکامی سوق می‌دهد. بسیاری از شکست‌ها، نتیجه این خودمحوری است که انسان را از توفیق الهی محروم می‌سازد.

درنگ: اعتماد به اراده خویش، سالک را به شکست در برابر گناه سوق می‌دهد و تنها تمسک به قدرت الهی او را به پیروزی می‌رساند.

ناپایداری اعمال بدون توفیق

حتی در اعمال صالح، مانند نماز، انسان بدون توفیق الهی ممکن است ناکام بماند. وضو، قبله یا شرایط دیگر ممکن است باطل باشد، گویی که سالک در مسیر طاعت، بدون چراغ توفیق، در تاریکی گام برمی‌دارد. این ناپایداری، وابستگی کامل انسان به عنایت الهی را نشان می‌دهد. سالک باید در هر عمل، به توکل و تسلیم روی آورد، گویی که هر لحظه از حق یاری می‌طلبد.

درنگ: اعمال صالح بدون توفیق الهی ناپایدارند و سالک باید در هر گام به عنایت حق تکیه کند.

بخش ششم: مراتب وجودی و تشبیهات قرآنی

تشبیه نفس، قلب و روح

نفس، قلب و روح، چون مراتب وجودی انسان، در قرآن کریم به زیبایی تشبیه شده‌اند. خداوند در آیه نور می‌فرماید:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ

(نور: ۳۵). : «خدا نور آسمان‌ها و زمین است. مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی است، و آن چراغ در شیشه‌ای است که آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است.» نفس، چون درخت مبارکه، ظرف عام وجود است؛ قلب، چون زجاجه، روح نفس است؛ و روح، چون مصباح، نور قلب را برمی‌افروزد. این مراتب، سلسله مراتب معرفتی انسان را نشان می‌دهند.

درنگ: نفس، قلب و روح، مراتب وجودی انسان‌اند که در تشبیه قرآنی، به درخت مبارکه، زجاجه و مصباح مانند شده و سلسله معرفتی او را آشکار می‌سازند.

نسيان الجناية: روح حقیقت توبه

لطيفه اول توبه، نسيان الجناية است که سالک را به روح حقیقت توبه می‌رساند. این نسيان، رهایی از بار گناه و تمرکز بر عنایت الهی است، گویی که سالک از تاریکی عصيان به روشنایی رؤیت عنایت حق گام می‌نهد. در این مقام، او بر عاصی تکبر نمی‌ورزد و تنها لطف الهی را در کار می‌بیند. این فروتنی، او را به معرفت عمیق‌تر از توبه هدایت می‌کند.

درنگ: نسيان الجناية، روح حقیقت توبه است که سالک را از بار گناه رها کرده و به رؤیت عنایت الهی هدایت می‌کند.

بخش هفتم: صفات الهی در فرآیند توبه

پنج صفت الهی: عزت، احسان، حلم، قبول عذر و مغفرت

توبه، با پنج صفت الهی عجین است: عزت، احسان، حلم، قبول عذر و مغفرت. عزت حق، انسان را به ذلت می‌کشاند تا ناتوانی‌اش را بشناسد؛ احسان، گناه او را پنهان می‌کند تا آبرويش حفظ شود؛ حلم، عقوبت را به تأخیر می‌اندازد تا فرصت توبه یابد؛ قبول عذر، او را می‌پذیرد؛ و مغفرت، او را پاک می‌سازد. این صفات، چون نهرهای رحمت، سالک را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

درنگ: پنج صفت الهی (عزت، احسان، حلم، قبول عذر و مغفرت) در فرآیند توبه، سالک را از ذلت گناه به کمال معرفت هدایت می‌کنند.

احسان الهی در ستر گناه

احسان الهی، گناه انسان را پنهان می‌کند و او را در میان خلایق رسوا نمی‌سازد. این لطف، چون پرده‌ای حریر، عیوب نفس را می‌پوشاند و سالک را به سوی توبه دعوت می‌کند. گاه خداوند گناه را سال‌ها نهان می‌دارد تا انسان فرصت بازگشت یابد، گویی که باغبان حکیمی، نهال توبه را با صبر آبیاری می‌کند.

درنگ: احسان الهی، با ستر گناه، سالک را از رسوایی حفظ کرده و او را به سوی توبه هدایت می‌کند.

حلم الهی و تأخیر عقوبت

حلم الهی، عقوبت را به تأخیر می‌اندازد تا سالک فرصت توبه و استغفار یابد. این بردباری، چون طبیبی حکیم، به‌جای جراحی فوری، داروی صبر تجویز می‌کند تا نفس بهبود یابد. اما گاه حکمت الهی اقتضا می‌کند که عقوبت نازل شود، گویی که دست عدالت، پرده احسان را کنار می‌زند.

درنگ: حلم الهی، با تأخیر عقوبت، فرصت توبه را فراهم می‌آورد، اما حکمت حق گاه اقتضای عدالت می‌کند.

بخش هشتم: تفاوت محبّين و محبوبين

محبّين و آزمون گناه

محبّين، سالکانی‌اند که باید در میدان گناه مبارزه کنند، کشتی گیرند و گاه زمین خورند تا عزت و حکمت الهی را بشناسند. این آزمون، چون کوره‌ای است که طلای وجودشان را از ناخالصی‌ها پاک می‌کند. اما محبوبين، از این مبارزه معاف‌اند، گویی که از ابتدا در قله معرفت ایستاده‌اند و بی‌نیاز از آزمون، به حق رسیده‌اند.

درنگ: محبّين در میدان گناه آزمون می‌شوند تا به معرفت رسند، اما محبوبين بی‌نیاز از آزمون، در مقام معرفت‌اند.

نقش حکمت الهی در سلوک

حکمت الهی، گاه انسان را به مواجهه با گناه وامی‌دارد تا عزت و قدرت حق را بشناسد. این حکمت، چون چراغی در مسیر، سالک را از تاریکی غفلت به روشنایی خودشناسی هدایت می‌کند. گاه گناه، چون کوهی سترگ، در برابر او قد می‌افرازد و گاه چون کاهی ناچیز، از پیش پایش کنار می‌رود؛ همه به اراده و حکمت الهی.

درنگ: حکمت الهی، با مواجهه انسان با گناه، او را به خودشناسی و خدشناسی هدایت می‌کند.

بخش نهم: رؤیت عنایت و تحول معرفتی

رؤية العناية از نسيان الجناية

نسيان الجناية، سالک را به رؤیت عنایت الهی هدایت می‌کند. او که از بار گناه رها شده، چون کودکی که از خواب بیدار می‌شود، موجودات جدیدی را می‌بیند که پیش‌تر از درک آن‌ها عاجز بود. این رؤیت، گویی پرده از برابر چشمانش کنار می‌رود و نور عنایت حق را در هر لحظه می‌بیند. گاه گناه، چون کوهی سترگ، در برابرش قد می‌افرازد و گاه چون کاهی، به لطف الهی کنار می‌رود. این تحول، سالک را به شکر نعمت و ذهول از جنايت سوق می‌دهد.

درنگ: نسيان الجناية، سالک را به رؤیت عنایت الهی هدایت می‌کند و او را از بار گناه به شکر نعمت و ذهول از جنايت سوق می‌دهد.

تمسک به عنایت الهی

سالک باید به عنایت الهی تمسک جوید، زیرا بدون آن، هیچ حول و قوه‌ای نیست: «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ». این ذکر، چون کلیدی طلایی، درهای توفیق را می‌گشاید و سالک را از تاریکی خودبینی به روشنایی توحید هدایت می‌کند. انسان بدون عنایت حق، چون پر کاهی در برابر طوفان، ناتوان است، اما با تمسک به خدا، چون کوهی استوار، در برابر گناه می‌ایستد.

درنگ: تمسک به عنایت الهی، سالک را از ناتوانی به اقتدار معنوی هدایت می‌کند و او را در برابر گناه استوار می‌سازد.

جمع‌بندی

درس شصتم منازل السائرین، توبه را به‌عنوان منزلگاهی معرفتی معرفی می‌کند که سالک را از تاریکی عصيان به روشنایی رجوع به حق هدایت می‌نماید. این درس، با تبیین سه لطيفه توبه، آن را به‌مثابه سرّ‌السرّ مقام روحانی معرفی کرده و سالک را به تأمل در مواجهه با گناه، عزت حق و نقش توفیق الهی دعوت می‌کند. توبه، میدانی است که انسان در آن با پارادوکس آزادی و اسارت مواجه می‌شود و از طریق نسيان الجناية و تمسک به عنایت الهی، به عبودیت و فروتنی می‌رسد. پنج صفت الهی (عزت، احسان، حلم، قبول عذر و مغفرت) در این فرآیند، سالک را از ذلت گناه به کمال معرفت هدایت می‌کنند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، اولین لطافت اسرار توبه چیست؟

2. طبق متن، سالک در توبه چه چیزی را در مقابل ربوبیت حق مشاهده می‌کند؟

3. بر اساس متن، چرا خداوند عبد و ذنب را در میدان قرار می‌دهد؟

4. کدام یک از موارد زیر از اوصاف پنج‌گانه‌ای است که سالک در توبه می‌شناسد؟

5. طبق متن، نسیان جنايت چه نتیجه‌ای برای سالک به دنبال دارد؟

6. توبه در متن به عنوان باطن عصيان معرفی شده است.

7. سالک بدون عنایت الهی می‌تواند در برابر گناه مقاومت کند.

8. نسیان جنايت به معنای فراموشی گناه و دیدن عنایت حق است.

9. محبوبین نیاز به تمرین و کشتی گرفتن با گناه دارند.

10. عزت حق در میدان گناه باعث پیروزی قطعی سالک می‌شود.

11. چرا خداوند عبد و ذنب را در میدان قرار می‌دهد؟

12. تفاوت محبین و محبوبین در مواجهه با گناه چیست؟

13. نسیان جنايت در توبه چگونه تعریف شده است؟

14. حلم حق در توبه به چه معناست؟

15. چرا سالک در توبه ذلت خلقی خود را می‌بیند؟

پاسخنامه

1. شناخت عزت حق در قضا

2. ذلت خلقی

3. برای آزمایش توان و اراده عبد

4. حلم حق در امهال

5. دیدن عنایت حق

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. برای آزمایش اراده، توان و اقتدار عبد و نشان دادن عزت و حجت حق.

12. محبین با گناه کشتی می‌گیرند و تمرین می‌کنند، اما محبوبین بدون نیاز به تمرین از گناه دورند.

13. نسیان جنايت فراموشی گناه و دیدن عنایت حق است که سالک را به حقیقت توبه می‌رساند.

14. حلم حق یعنی مهلت دادن به عبد بدون مجازات فوری برای توبه و استغفار.

15. زیرا در برابر عزت و اقتدار حق، ناتوانی و طغیان خود را در گناه مشاهده می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده