در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 61

متن درس





بازنویسی درس شصت و یکم: اسرار توبه و نقد برداشت‌های جبری در سلوک عرفانی

منازل السائرین: اسرار توبه و نقد برداشت‌های جبری در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین باب توبه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۱- باب توبه- بخش نهم)

مقدمه: توبه، سفری عرفانی در پرتو رحمت الهی

توبه در سلوک عرفانی، نه‌تنها عملی برای بازگشت از گناه، بلکه سفری معنوی است که سالک را از ظلمت معصیت به نور قرب الهی رهنمون می‌سازد. درس شصت و یکم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، با تمرکز بر باب توبه و درس نهم آن، به تبیین لطایف و اسرار توبه می‌پردازد و با نگاهی نقادانه، برداشت‌های جبری و استکباری از رابطه خالق و مخلوق را مورد نقد قرار می‌دهد. این درس، با تأکید بر رحمت و محبت الهی، رابطه‌ای مبتنی بر عشق و اختیار را ترسیم می‌کند که در آن، خداوند نه بنده را در چنگال گناه رها می‌سازد و نه عزتش را در ذلت مخلوق می‌جوید.

بخش نخست: لطایف توبه و رابطه خالق و مخلوق

اسرار سه‌گانه توبه

در کلام آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، لطایف و اسرار توبه در سه محور بنیادین تبیین شده است. محور نخست، تأمل در رابطه میان جرم (گناه) و قضای الهی است، که سالک باید مراد خداوند را در گناه و توبه درک کند. این تأمل، سالک را به معرفتی عمیق از جایگاه گناه در نظام هستی رهنمون می‌سازد. محور دوم، نقد برداشت‌هایی است که گناه را نتیجه رها شدن بنده از سوی خداوند می‌دانند، و محور سوم، تأکید بر اولویت عزت نزد خداوند بر تأیید خلق است. این سه محور، چونان ستارگانی در آسمان سلوک، مسیر توبه را برای سالک روشن می‌سازند.

لطایف توبه در سه محور خلاصه می‌شود: درک رابطه جرم و قضای الهی، نقد برداشت‌های جبری از گناه، و اولویت عزت نزد خداوند بر تأیید خلق.

نقد برداشت جبری از رها شدن بنده

یکی از محوری‌ترین نکات درس شصت و یکم، نقد برداشت جبری از رابطه خالق و مخلوق است که گناه را نتیجه رها شدن بنده از سوی خداوند تلقی می‌کند. این دیدگاه، که در برخی متون عرفانی با عبارت «خلّاک والمعصیة» (خداوند تو را با گناه رها کرد) بیان شده، با اصول عرفان اسلامی ناسازگار است. آیت‌الله نکونام تأکید می‌ورزند که خداوند، که رحمةً للعالمین است، بنده را در چنگال گناه، چونان میشی در برابر گرگ، رها نمی‌سازد. این نقد، ریشه در آیات قرآن کریم دارد، مانند آیه إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَٰكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (*یونس: ۴۴؛ : «خداوند به مردم هیچ ستمی نمی‌کند، ولی مردم خود به خویشتن ستم می‌کنند»)، که بر مسئولیت انسان در قبال اعمالش تأکید دارد.

این دیدگاه جبری، گناه را نتیجه قضای الهی می‌داند که بنده را در برابر آن بی‌اختیار می‌سازد. چنین برداشتی، با عدالت و حکمت الهی در تضاد است، زیرا خداوند، طبق آیه لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (*بقره: ۲۸۶؛ : «خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند»)، تکلیفی فراتر از توان بنده بر او تحمیل نمی‌کند. توبه، در این منظر، چونان کلیدی است که قفل گناه را می‌گشاید، اما این گشایش، با اختیار و اراده بنده و در پرتو رحمت الهی رخ می‌دهد.

بخش دوم: نقد تشبیهات ناسازگار با عرفان اسلامی

تشبیه خداوند به شیر نر خونخواره

یکی از نقدهای برجسته آیت‌الله نکونام، رد تشبیه خداوند به «شیر نر خونخواره» است که در برخی اشعار عرفانی برای بیان عزت و قهار بودن خداوند به کار رفته است. این تشبیه، که تسلیم و رضا را تنها راه مواجهه با خداوند می‌داند، خداوند را به موجودی اقتدارگرا و مستبد تقلیل می‌دهد. چنین برداشتی، با صفت قرب الهی، که در آیه وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (*ق: ۱۶؛ : «و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم») متجلی شده، ناسازگار است. خداوند در عرفان اسلامی، معشوق و رحمان است، نه موجودی که از ترس و استکبارش باید تسلیم شد.

این نقد، چونان آیینه‌ای است که تحریفات عرفانی را آشکار می‌سازد. خداوند، که رحمتش همه‌چیز را دربرگرفته (وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ؛ *اعراف: ۱۵۶؛ : «رحمتم همه چیز را دربرگرفته است»)، با بندگانش رابطه‌ای مبتنی بر عشق و محبت دارد، نه ترس و اجبار. این دیدگاه، سالک را به سوی توبه‌ای دعوت می‌کند که از سر عشق به معشوق الهی است، نه از روی ناچاری.

نقد مفهوم رها شدن بنده در چنگال گناه

آیت‌الله نکونام با استناد به دعای منسوب به پیامبر اکرم (ص)، «اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَىٰ نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدًا» (خدایا، مرا حتی لحظه‌ای به خودم وامگذار)، تأکید می‌ورزند که خداوند بنده را در چنگال گناه رها نمی‌سازد. این دعا، چونان چراغی راهنما، وابستگی دائمی بنده به هدایت الهی را نشان می‌دهد. خداوند، به‌عنوان رحمةً للعالمین، بنده را در مسیر رحمت و هدایت حفظ می‌کند، نه آنکه او را در برابر گناه بی‌پناه گذارد.

این نقد، با مفهوم توحید افعالی در عرفان اسلامی همخوانی دارد. هر فعلی، در نهایت به اراده الهی بازمی‌گردد، اما این اراده با اختیار انسانی در تضاد نیست. گناه، نتیجه مقتضیات اعمال، اراده انسانی، و شرایط محیطی و تاریخی است، نه تحمیل الهی. توبه، در این منظر، چونان پلی است که سالک را از تاریکی گناه به نور هدایت رهنمون می‌سازد.

خداوند بنده را در چنگال گناه رها نمی‌سازد، بلکه با رحمت و هدایت خود، او را به سوی توبه و قرب الهی رهنمون می‌کند.

بخش سوم: نقد مفاهیم جبرگرایانه در عرفان

نقد مفهوم «لا یمکن ردّه»

یکی از مفاهیم مورد نقد در درس شصت و یکم، دیدگاه «لا یمکن ردّه» است که گناه یا سقوط بنده را نتیجه حکمی الهی می‌داند که بازگشت‌ناپذیر است. آیت‌الله نکونام این برداشت را با عدالت الهی ناسازگار می‌دانند، زیرا اگر گناه نتیجه حکمی غیرقابل‌تغییر باشد، اختیار و مسئولیت بنده زیر سؤال می‌رود. این دیدگاه، با آیه وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ (*شوری: ۳۰؛ : «و هر مصیبتی به شما رسد، به سبب دستاورد خود شماست») در تضاد است، که مصیبت‌ها را نتیجه اعمال خود انسان می‌داند، نه تحمیل الهی.

این نقد، چونان تیغی است که پرده جبرگرایی را می‌درد. سالک باید عنایت الهی را در هر شرایطی بجوید و از یأس و ناامیدی پرهیز کند. توبه، در این منظر، راهی است که با اختیار و اراده بنده، در پرتو لطف الهی، گشوده می‌شود.

نقد ذلت بنده به دلیل ناتوانی در دفع گناه

دیدگاه دیگری که مورد نقد قرار گرفته، این است که خداوند بنده را چنان ذلیل می‌کند که قادر به دفع گناه نیست («لم یقدر على دفعِه»). آیت‌الله نکونام این برداشت را غیرعادلانه می‌دانند، زیرا اگر بنده قادر به دفع گناه نباشد، تکلیف او غیرعادلانه خواهد بود. این دیدگاه، با آیه لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (*بقره: ۲۸۶؛ : «خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند») ناسازگار است. خداوند، که رحمتش فراگیر است، بنده را در مسیری قرار می‌دهد که با توان او متناسب باشد.

توبه، در این منظر، چونان دارویی است که زخم گناه را التیام می‌بخشد، اما این درمان، نیازمند اراده و تلاش بنده است. خداوند، با لطف خود، این مسیر را برای سالک هموار می‌سازد.

نقد عزت الهی مبتنی بر ذلت بنده

آیت‌الله نکونام با صراحت، این دیدگاه را که عزت خداوند در ذلت بنده است، رد می‌کنند. عزت الهی، ذاتی و مستقل از مخلوق است و نیازی به ذلیل کردن بنده ندارد. این دیدگاه، با توحید صفاتی، که صفات الهی را عین ذات او می‌داند، ناسازگار است. خداوند، طبق آیه الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (*زمر: ۱؛ : «عزیز و حکیم»)، عزتی ذاتی دارد که با خواری مخلوق اثبات نمی‌شود.

این نقد، چونان چراغی است که مسیر عرفان اسلامی را روشن می‌سازد. عزت الهی، در رحمت و محبت او متجلی است، نه در تحقیر بنده. توبه، در این منظر، راهی است برای بازگشت به عزت نزد خداوند، نه تسلیم در برابر اقتدار.

عزت الهی، ذاتی و مستقل از ذلت بنده است؛ خداوند با رحمت و محبت، بنده را به سوی عزت و قرب هدایت می‌کند.

بخش چهارم: نقد احسان الهی به عنوان جبران ذلت

احسان الهی، از سر لطف نه اقتدار

برخی برداشت‌ها، احسان الهی را به جبران ذلت بنده یا اثبات اقتدار خداوند نسبت می‌دهند. آیت‌الله نکونام این دیدگاه را غیراخلاقی و غیرعرفانی می‌دانند، زیرا احسان الهی از سر لطف و محبت است، نه برای اثبات سلطنت. این دیدگاه، با آیه إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (*اعراف: ۵۶؛ : «رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است») همخوانی دارد، که احسان الهی را از سر رحمت و قرب می‌داند.

احسان الهی، چونان بارانی است که زمین خشک وجود بنده را سیراب می‌کند، نه جبرانی برای تحقیر او. توبه، در این منظر، دعوتی است به بهره‌مندی از این باران رحمت، که با اختیار و اراده بنده به ثمر می‌نشیند.

نقد رسوایی نزد خلق در برابر رسوایی نزد خدا

آیت‌الله نکونام تأکید دارند که رسوایی نزد خداوند («بین جوار الله») از رسوایی نزد خلق مهم‌تر است. تمرکز بیش از حد بر آبروی اجتماعی، با عرفان اسلامی ناسازگار است، زیرا اولویت سالک باید عزت نزد خداوند باشد. این دیدگاه، با حدیث «مَنْ أَرْضَى اللَّهَ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ النَّاسَ» (هرکس خدا را با خشم مردم راضی کند، خدا او را از مردم بی‌نیاز می‌کند) همخوانی دارد.

این نقد، چونان آیینه‌ای است که حقیقت را از ظاهر جدا می‌سازد. سالک باید در پی عزت نزد خداوند باشد، نه تأیید خلق، که خود نیز مانند او در معرض خطا و گناه‌اند. توبه، در این منظر، بازگشت به جوار الهی و کسب عزت نزد اوست.

بخش پنجم: اولویت استحکام درونی و توحید

نقد بزرگ‌نمایی جایگاه خلق

آیت‌الله نکونام بزرگ‌نمایی جایگاه خلق در برابر خداوند را نادرست می‌دانند و تأکید دارند که عزت نزد خدا باید اولویت باشد. این دیدگاه، با آیه وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ (*منافقون: ۸؛ : «عزت از آن خدا و پیامبرش و مؤمنان است») همخوانی دارد. عزت، در ارتباط با خدا و ایمان تعریف می‌شود، نه تأیید خلق.

این نقد، سالک را به سوی استقلال معنوی هدایت می‌کند. عزت نزد خداوند، چونان گوهری است که در دل سالک می‌درخشد و او را از وابستگی به تأیید خلق بی‌نیاز می‌سازد.

نقد ظاهرسازی برای حفظ آبروی اجتماعی

آیت‌الله نکونام با تمثیلی زیبا، ظاهرسازی برای حفظ آبروی اجتماعی را نقد می‌کنند: «معتادی که با عطر زدن، بوی گناه خود را پنهان می‌کند، خود می‌داند که فاقد شخصیت است.» این تمثیل، بر اهمیت صداقت با خود و خدا تأکید دارد. ظاهرسازی، هرچند ممکن است آبروی اجتماعی را حفظ کند، نزد خداوند ارزشی ندارد. این دیدگاه، با حدیث «إِنَّ اللَّهَ لَا يَنْظُرُ إِلَىٰ صُوَرِكُمْ وَأَمْوَالِكُمْ وَلَٰكِنْ يَنْظُرُ إِلَىٰ قُلُوبِكُمْ وَأَعْمَالِكُمْ» (خدا به صورت‌ها و اموال شما نگاه نمی‌کند، بلکه به دل‌ها و اعمال شما می‌نگرد) همخوانی دارد.

توبه، در این منظر، چونان آبی زلال است که قلب سالک را از آلودگی ریا و ظاهرسازی پاک می‌سازد. سالک باید با صداقت و اصالت، به سوی خداوند بازگردد.

عزت نزد خداوند، مقدم بر تأیید خلق است؛ سالک باید با صداقت و استحکام درونی، به سوی جوار الهی بازگردد.

بخش ششم: عرفان مبتنی بر عشق، نه ترس و جبر

نقد عرفان مبتنی بر ترس و استکبار

آیت‌الله نکونام عرفانی را که مبتنی بر ترس و جبر است، نادرست می‌دانند و آن را با شعری که تسلیم از روی ناچاری را ترویج می‌کند، نقد می‌کنند: «در کف شیر نر خونخواره‌ای، غیر تسلیم و رضا کی چاره‌ای؟» این دیدگاه، با عرفان اسلامی، که مبتنی بر عشق و محبت به خداوند است، ناسازگار است. عرفان اسلامی، خداوند را معشوق و محبوب می‌داند، نه دیکتاتوری که بنده را به تسلیم از سر ترس وا می‌دارد.

این نقد، چونان نسیمی است که غبار ترس را از دل سالک می‌زداید. توبه، در این منظر، اظهار عشق به معشوق الهی است، نه تسلیم از روی ناچاری. سالک با توبه، قلب خود را به سوی نور محبت الهی می‌گشاید.

صفات الهی، عین ذات او

آیت‌الله نکونام تأکید دارند که صفات الهی، نظیر عزت و رحمت، زائد بر ذات خداوند نیست، بلکه عین ذات اوست. این دیدگاه، ریشه در توحید صفاتی دارد که در حکمت متعالیه و عرفان نظری شیعه مورد تأکید است. خداوند، طبق آیه قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (*بقره: ۱۴۲؛ : «مشرق و مغرب از آن خداست، هرکه را بخواهد به راه راست هدایت می‌کند»)، هدایت را از سر ذات خود و بدون غرض خارجی ارزانی می‌دارد.

این دیدگاه، خلقت را تجلی ذات الهی می‌داند که از سر عشق و حب الهی است، نه برای تحقیر یا اثبات اقتدار. توبه، در این منظر، بازگشت به این تجلی الهی و فعلیت بخشیدن به عشق نهفته در وجود انسان است.

بخش هفتم: خلقت و توبه در پرتو حب الهی

نقد غرض‌مندی در خلقت

آیت‌الله نکونام دیدگاه‌هایی را که خلقت را برای سود یا جود الهی می‌دانند، ناقص می‌شمارند. شعری که می‌گوید: «من نکردم خلق تا سودی کنم، بلکه کردم خلق تا جودی کنم»، به دلیل نسبت دادن غرض به خلقت، مورد نقد قرار گرفته است. خلقت الهی، بی‌غرض و از سر حب ذاتی است. آیه وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (*ذاریات: ۵۶؛ : «جن و انس را جز برای عبادت نیافریدم») به معنای عبادت به‌عنوان ظرف ظهور عنایت الهی تفسیر می‌شود، نه غرض خارجی.

خلقت، چونان آیینه‌ای است که تجلی ذات الهی را بازمی‌تاباند. توبه، در این منظر، بازگشت به این آیینه و پاک کردن غبار گناه از آن است.

خلقت، تجلی حب الهی

آیت‌الله نکونام خلقت را تجلی ذات الهی می‌دانند که از سر عشق و حب الهی است. این دیدگاه، با حدیث قدسی «كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ» (گنجی نهان بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم) همخوانی دارد. انسان، به‌عنوان مظهر حب الهی، در سجده و بندگى، این ظهور را فعلیت می‌بخشد. سجده، نه خوار شدن، بلکه اظهار عشق به معشوق الهی است.

توبه، در این منظر، چونان گامی است که سالک را به سوی فعلیت بخشیدن به این عشق الهی هدایت می‌کند. سالک با توبه، قلب خود را از غبار گناه پاک کرده و به جوار معشوق الهی بازمی‌گردد.

گناه و اطاعت، مظاهر ظهور الهی

آیت‌الله نکونام گناه و اطاعت را نتیجه مقتضیات اعمال و اراده انسانی می‌دانند، نه رها شدن از سوی خداوند. این دیدگاه، با توحید افعالی سازگار است که هر فعلی را در نهایت به اراده الهی نسبت می‌دهد، اما این اراده با اختیار انسانی هماهنگ است. گناه و اطاعت، مظاهر ظهور الهی در عالم کثرت هستند که تحت تأثیر عوامل محیطی، تاریخی و شخصی شکل می‌گیرند.

توبه، در این منظر، چونان پلی است که سالک را از مظهر گناه به مظهر اطاعت و قرب الهی رهنمون می‌سازد. این پل، با اراده بنده و در پرتو لطف الهی ساخته می‌شود.

خلقت، تجلی حب الهی است؛ توبه، بازگشت به این تجلی و فعلیت بخشیدن به عشق نهفته در وجود انسان است.

بخش هشتم: رحمت الهی و نظم عالم کثرت

رحمت الهی حتی در دوزخ

آیت‌الله نکونام حتی دوزخ را مظهر لطف الهی می‌دانند که برای حفظ نظم عالم کثرت ضروری است. این دیدگاه، با آیه وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (*اعراف: ۱۵۶؛ : «رحمتم همه چیز را دربرگرفته است») همخوانی دارد. عذاب دوزخ، نه از سر غضب، بلکه از سر حکمت و لطف الهی است که نظم عالم را حفظ می‌کند.

این دیدگاه، چونان نسیمی است که ترس از دوزخ را به امید رحمت الهی بدل می‌سازد. توبه، در این منظر، راهی است برای بهره‌مندی از این رحمت فراگیر و بازگشت به نظم الهی.

انسان، ظهور حب الهی

آیت‌الله نکونام انسان را ظهور حب و عشق الهی می‌دانند که در سجده و بندگى، این ظهور را فعلیت می‌بخشد. سجده، نه خوار شدن، بلکه اظهار عشق به معشوق الهی است. این دیدگاه، با عرفان اسلامی همخوانی دارد که رابطه خدا و بنده را بر اساس عشق و محبت تعریف می‌کند.

توبه، در این منظر، چونان گلی است که در باغ وجود انسان می‌روید و با آب رحمت الهی شکوفا می‌شود. سالک با توبه، به سوی این شکوفایی گام برمی‌دارد.

جمع‌بندی

درس شصت و یکم منازل السائرین، با تبیین لطایف توبه و نقد برداشت‌های جبری و استکباری از رابطه خالق و مخلوق، مسیری روشن در سلوک عرفانی ترسیم می‌کند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با نقد مفاهیمی چون رها شدن بنده در چنگال گناه، تشبیه خداوند به شیر نر خونخواره، و عزت الهی مبتنی بر ذلت بنده، عرفانی مبتنی بر عشق و محبت را معرفی می‌کنند. توبه، در این منظر، نه تسلیم از سر ناچاری، بلکه اظهار عشق به معشوق الهی است. خلقت، تجلی حب الهی است و گناه و اطاعت، مظاهر ظهور الهی در عالم کثرت‌اند. این متن، دعوتی است به بازاندیشی در رابطه بنده با خدا، با تأکید بر اصالت درونی، استحکام معنوی، و اولویت جوار الهی بر جوار خلق.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن، لطایف اسرار توبه به چند چیز تقسیم می‌شود؟

2. کدام مفهوم در متن به عنوان اولین لطایف اسرار توبه ذکر شده است؟

3. طبق متن، خداوند عبد را با جنايت به چه منظوری رها می‌کند؟

4. کدام صفت الهی در متن به عنوان غیر سازگار با رها کردن عبد با گناه ذکر شده است؟

5. طبق متن، چه چیزی در مورد صفات حق تعالی صحیح است؟

6. متن بیان می‌کند که خداوند عبد را با جنايت رها می‌کند تا او را ذلیل کند.

7. طبق متن، عزت خدا به این است که عبد را در چنگال معصيت قرار دهد.

8. متن تأکید می‌کند که صفات حق تعالی زائد بر ذات او نیستند.

9. متن اشاره دارد که رسوایی بین خلایق مهم‌تر از رسوایی نزد خدا است.

10. طبق متن، سجده به معنای اظهار ظهورات الهی است، نه خوار شدن در مقابل حق.

11. چرا متن رها کردن عبد با جنايت را با صفت رحمة للعالمين ناسازگار می‌داند؟

12. منظور از اینکه صفات حق زائد بر ذات نیستند چیست؟

13. چرا متن تأکید می‌کند که رسوایی نزد خدا مهم‌تر از رسوایی بین خلایق است؟

14. طبق متن، چرا سلوک محبين با تصور خدا به عنوان شير نر خونخواره سازگار نیست؟

15. نقش ظهورات الهی در فهم سلوک طبق متن چیست؟

پاسخنامه

1. سه چیز

2. نظر به جنايت و قضيه

3. برای یکی از دو معنی

4. رحمة للعالمين

5. عین ذات حق‌اند

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا رحمة للعالمين با رها کردن عبد در چنگال گناه که به مثابه گرگ درنده است، سازگار نیست.

12. یعنی صفات خدا مانند رحمت و عزت، عین ذات او هستند و غرض‌آلود یا جدا از ذات او نیستند.

13. زیرا عزت نزد خدا و در جوار حق از اهمیت بالاتری برخوردار است تا آبرو نزد خلق.

14. زیرا این تصور با عرفان و معرفت الهی که مبتنی بر عشق و لطف است، ناسازگار است.

15. ظهورات الهی مانند حب و لطف، اساس سلوک هستند و عبد را مظهر این صفات می‌سازند.

فوتر بهینه‌شده