در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 63

متن درس





بازنویسی درس شصت و سوم: باب توبه از منازل السائرین

منازل السائرین: عدالت و رحمت الهی در فرآیند توبه

تحلیل و تبیین باب توبه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه شصت و سوم- باب توبه- بخش یازدهم)

مقدمه

در ساحت عرفان اسلامی، باب توبه از منازل السائرین، یکی از ژرف‌ترین مباحث در فهم رابطه انسان با خداوند است. این منزل، که در درس شصت و سوم از شرح آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره مورد بررسی قرار گرفته، به تبیین حکمت الهی در تعامل با بندگان از منظر عدالت و رحمت می‌پردازد. در این راستا، نقدهای ارائه‌شده بر دیدگاه‌های جبرگرایانه، به‌ویژه مفهوم «عین ثابت» در عرفان ابن‌عربی، با تأکید بر اصول کلام شیعی و نقش اختیار انسان، به‌دقت بررسی شده است.

بخش نخست: حکمت الهی در آزمون بندگان

هدف الهی از مجازات: برپایی حجت عدالت

درنگ: خداوند، با برپایی حجت عدالت خود، بنده را بر اساس اعمالش مورد قضاوت قرار می‌دهد. این عدالت، ریشه در نظام علّی و معلولی دارد و مجازات را نتیجه انتخاب آگاهانه بنده می‌داند.

در این بخش، به یکی از اهداف بنیادین الهی در تعامل با بندگان اشاره شده است: «والثاني: ليقيم على العبد حجَّةَ عدله، فيعاقبه على ذنبه بحُجتِّه». این عبارت، بر آن است که خداوند، با استناد به عدالت ذاتی خود، حجتی قاطع بر بنده اقامه می‌کند تا مجازات او مبتنی بر دلیل و برهان عادلانه باشد. مفهوم «حجة عدله» در اینجا، به دلیلی روشن و رسا اشاره دارد که ریشه در نظام هستی و انتخاب‌های بنده دارد. عدالت الهی، به‌گونه‌ای ترسیم شده که هر مجازاتی، نتیجه مستقیم اعمال بنده است و از هرگونه خودسری یا استبداد به دور است.

حکمت الهی در این فرآیند، نه‌تنها در آشکارسازی ظرفیت‌های وجودی بنده، بلکه در تحقق اراده‌ای متعال نهفته است که نظام هستی را به‌سوی کمال هدایت می‌کند. خداوند، از طریق صفات خود، اعم از رحمت و عدالت، بندگان را در بوته آزمون قرار می‌دهد تا آن‌ها را به آگاهی و رشد معنوی رهنمون سازد. این آزمون، همچون آیینه‌ای است که حقیقت وجودی انسان را در برابر او قرار می‌دهد و او را به بازنگری در اعمال و نیاتش دعوت می‌کند.

دوگانه رحمت و عدالت در صفات الهی

درنگ: صفات الهی، اعم از رحمت و عدالت، به‌صورت متعادل و هماهنگ در تعامل با بندگان عمل می‌کنند و دو مسیر متمایز بخشش و عذاب را پیش روی انسان قرار می‌دهند.

در ادامه، به پیچیدگی رابطه صفات الهی با وضعیت بندگان پرداخته شده است: «سخنى كه در كتاب بود و بسيار هم مشكل داشت اين بود كه خداوند همه صفاتش را در جهت بخشش يا عذاب ما قرار مى‌دهد». این عبارت، به دوگانه رحمت و عدالت در نظام الهی اشاره دارد. خداوند، با بهره‌گیری از صفات خود، دو مسیر متمایز را پیش روی بنده قرار می‌دهد: بخشش، که جلوه رحمت و عفو اوست، و عذاب، که نماد عدالت و قهاریت اوست. این دوگانه، همچون دو بال پرنده‌ای است که بنده را به‌سوی مقصد نهایی‌اش، یعنی کمال یا مواجهه با نتایج اعمالش، هدایت می‌کند.

در عرفان اسلامی، صفات الهی به‌صورت متعادل و هماهنگ عمل می‌کنند. بخشش الهی، که با عفو و رحمت توصیف شده، و عذاب الهی، که مبتنی بر عدالت است، هر دو در راستای تحقق حکمت الهی عمل می‌کنند. این نظام‌مندی، از هرگونه تصادف یا خودسری در عملکرد خداوند مبراست و بنده را به‌سوی آگاهی و اصلاح دعوت می‌کند.

تمثیل عفو الهی: از آزمون تا بخشش

درنگ: عفو الهی، فرآیندی تمثیلی است که بنده را از سختی‌های آزمون به‌سوی توبه و پاکی هدایت می‌کند، همچون باغبانی که شاخه‌های خشکیده را هرس می‌کند تا درخت بارور شود.

در توصیف عفو الهی، آمده است: «در مورد بخشش سخن به ميان آمد كه ابتدا ما را مى‌زند بعد مى‌گويد: التماس كن! سپس خاكهايى را كه در اثر زمين خوردن بر ما قرار گرفته مى‌تكاند و مى‌گويد اكنون تو را بخشيدم كه اين عفو خدا بود». این تمثیل، عفو الهی را به‌صورت فرآیندی پویا ترسیم می‌کند: خداوند، همچون پدری مهربان، بنده را ابتدا با سختی‌ها و مصائب مواجه می‌سازد تا او را به آگاهی از خطایش رهنمون کند. سپس، با دعوت به توبه و بازگشت، او را از آلودگی گناه پاک می‌سازد و با رحمت بی‌کران خود، او را در آغوش می‌کشد. این فرآیند، همچون جویباری است که از سنگلاخ‌ها می‌گذرد و در نهایت به دریای رحمت الهی می‌پیوندد.

این تمثیل، ریشه در آیات قرآن کریم دارد که خداوند را آمرزنده و مهربان توصیف می‌کنند. «زدن» در اینجا، به معنای مواجهه با آزمون‌ها و سختی‌هایی است که بنده را به سوی توبه هدایت می‌کند. این فرآیند، جلوه‌ای از رحمت بی‌کران الهی است که حتی پس از خطای بنده، او را به‌سوی کمال رهنمون می‌سازد.

هیهات از عذاب الهی

درنگ: عذاب الهی، جلوه‌ای از عدالت و قهاریت خداوند است که در برابر اصرار بنده بر گناه اعمال می‌شود، اما هدف آن اصلاح و هدایت بنده است.

متن با لحنی عاطفی و تأکیدی، به شدت و عظمت عذاب الهی اشاره دارد: «حال كه عفو خدا اين‌گونه شد هيهات از عذاب خدا». این عبارت، با بهره‌گیری از واژه «هیهات»، به عظمت و شدت عذاب الهی در برابر رحمت بی‌کران او اشاره می‌کند. عذاب، در این دیدگاه، نه هدف اصلی خداوند، بلکه نتیجه طبیعی اعمال بنده است که در صورت اصرار بر گناه، به‌عنوان جلوه‌ای از عدالت الهی اعمال می‌شود. این عذاب، همچون آتشی است که کجی‌ها را می‌سوزاند تا حقیقت وجودی بنده را آشکار سازد.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های جبرگرایانه در عرفان نظری

نقد مفهوم سندسازی الهی

درنگ: خداوند، به‌عنوان منبع رحمت و عدالت، نیازی به سندسازی برای مجازات بندگان ندارد، زیرا عدالت او ذاتی و کامل است.

یکی از چالش‌های کلامی و عرفانی مطرح‌شده در متن، این پرسش است: «عذابش را كه مى‌خواهد دنبال كند، مى‌فرمايد: خداوند چرا ما را با معصيت همراه مى‌كند؟ بخاطر اينكه براى خودش دليل بتراشد». این دیدگاه، که خداوند بنده را در معرض گناه قرار می‌دهد تا دلیلی برای مجازات او فراهم کند، به‌نوعی به مفهوم جبر در عرفان نظری اشاره دارد. متن، این دیدگاه را به شدت نقد کرده و آن را به استکبار الهی نسبت می‌دهد: «خداى استكبارى اين‌گونه است و در كشورهاى اسلامى، زور و قلدرى كه جا افتاده بخاطر این است كه سطح عموم را این‌گونه تحت پوشش قرار داده‌اند».

این نقد، ریشه در تناقض میان این دیدگاه و اصول توحید و رحمانیت الهی دارد. تصور خداوند به‌عنوان موجودی که از طریق زور و سلطه عمل می‌کند، نه‌تنها با حقیقت عشق و رحمت الهی ناسازگار است، بلکه به بازتولید فرهنگ استبداد در جوامع اسلامی منجر شده است. خداوند، همچون چشمه‌ای زلال، رحمت و عدالت را به‌صورت متعادل بر بندگان جاری می‌سازد و نیازی به سندسازی برای توجیه اعمال خود ندارد.

نقد مفهوم عین ثابت و جبرگرایی

درنگ: مفهوم «عین ثابت» در عرفان ابن‌عربی، که گناه و عذاب را نتیجه مقتضای ذات بنده می‌داند، با اصل اختیار و مسئولیت‌پذیری انسان در کلام شیعی ناسازگار است.

متن، با تمثیلی گویا، به نقد مفهوم «عین ثابت» و جبرگرایی در عرفان نظری می‌پردازد: «خلّى بينه و بين المعصية مرا با گرگ(معصيت) در يك جا با هم مى‌اندازد… خودت كردى كه لعنت بر خودت باد». این تمثیل، دیدگاه جبرگرایانه را به چالش می‌کشد که گناه و عذاب را نتیجه مقتضای ذات ثابت بنده می‌داند. نویسنده استدلال می‌کند که اگر گناه نتیجه «عین ثابت» باشد، بنده نمی‌تواند مسئول آن تلقی شود، زیرا این ذات، خارج از اختیار اوست.

این نقد، به مفهوم «سرّ القدر» در فصوص الحکم ابن‌عربی ارجاع دارد: «اين سخنى كه ايشان در اينجا مطرح مى‌نمايد همانى است كه محى الدين هم در فصوص آورده… سرُّ القدر فوقَ سر القدر». مفهوم «سرّ القدر» به تعادل میان وحدت و کثرت در نظام هستی اشاره دارد، اما در اینجا به‌عنوان مبنای جبرگرایی نقد شده است. نویسنده، با تأکید بر کلام شیعی، وجود «عین ثابت» را زیر سؤال می‌برد: «من اصلا كجا عين ثابت داشتم؟». او استدلال می‌کند که اگر همه‌چیز از خداوند است («كلُّ من عنداللّه»)، نسبت دادن گناه به ذات بنده نادرست است.

حجت بالغه در ظرف اختیار

درنگ: حجت بالغه الهی، در ظرف اختیار و آگاهی انسان معنا پیدا می‌کند و مبتنی بر مسئولیت‌پذیری او در برابر اعمالش است.

نویسنده، با استناد به آیه قرآن کریم وَلِلَّهِ ٱلْحُجَّةُ ٱلْبَٰلِغَةُ (سوره الأنعام: 149، : «و برای خدا حجت رسا و تمام است»)، دیدگاه جبرگرایانه را نقد می‌کند: «لذا شيخ كه فرمود: اللّه الحجة البالغة گفتيم اين معنا، حجت بالغه نيست و اين سخن مردود است». او با ارجاع به سخن امام سجاد علیه‌السلام، حجت بالغه را به اختیار انسان مرتبط می‌سازد: «اگر قرآن مى‌فرمايد: ولله الحجة البالغه، آنى است كه امام سجاد(ع) فرموده كه اختيار است».

در این دیدگاه، خداوند در روز قیامت، بنده را با این پرسش مواجه می‌کند: «مى‌دانستى كه بد كردى يا نمى‌دانستى؟ اگر بگويى مى‌دانستم پس چرا بد كردى؟ اگر بگويى نمى‌دانستم پس چرا نرفتى كه بدانى؟». این پرسش‌ها، مسئولیت‌پذیری انسان را در ظرف اختیار و آگاهی برجسته می‌سازد. حجت بالغه، دلیلی قاطع است که خداوند با آن، بنده را به انتخاب درست هدایت می‌کند و او را مسئول نتایج اعمالش می‌داند.

نقد استکبار الهی و تمثیل پدر و پسر

درنگ: تصور خداوند به‌عنوان موجودی استکباری که بندگان را بدهکار خود می‌سازد، با حقیقت رحمت و عدالت الهی ناسازگار است.

متن، با نقدی تند، دیدگاه‌هایی را که خداوند را به‌عنوان موجودی استکباری ترسیم می‌کنند، رد می‌کند: «اين انكار خدايى نيست و از صفات خدايان استكبارى است كه همه‌اش مردم را بدهكار مى‌نمايند». این نقد، با تمثیلی طنزآمیز تکمیل می‌شود: «همان مثلى كه پدر به پسرش مى‌گفت: عاقَت مى‌كنم پسر هم به او مى‌گفت عوقِت مى‌كنم». این تمثیل، به‌صورت کنایی، نشان می‌دهد که اگر گناه نتیجه مقتضای عین ثابت باشد، بنده می‌تواند خداوند را مسئول بداند، زیرا همه‌چیز از اوست. این دیدگاه، به تناقض درونی جبرگرایی اشاره دارد و بر مسئولیت‌پذیری انسان در برابر اعمالش تأکید می‌کند.

بخش سوم: اختیار و اراده در نظام الهی

نقش اختیار در حجت بالغه

درنگ: اختیار انسان، مبنای مسئولیت‌پذیری او در برابر اعمالش است و حجت بالغه الهی در ظرف این اختیار معنا پیدا می‌کند.

با استناد به سخن امام صادق علیه‌السلام، متن بر نقش اختیار و اراده در نظام الهی تأکید می‌کند: «آنجائى كه امام صادق(ع) مى‌فرمايد: حجت بالغه است آنجائى است كه من اختيار، اراده و تكليف داشته باشم». این دیدگاه، با جبرگرایی در تضاد است و بر این نکته تأکید دارد که انسان با اراده و آگاهی خود، مسیر سعادت یا شقاوت را انتخاب می‌کند. حجت بالغه، در این چارچوب، به معنای فراهم آوردن شرایطی است که بنده با اختیار و آگاهی، انتخاب خود را انجام دهد و مسئولیت نتایج آن را بپذیرد.

نقد جبر در مقتضای عین ثابت

درنگ: اگر سرنوشت بنده از پیش تعیین شده باشد، عدالت الهی زیر سؤال می‌رود، زیرا بنده در انتخاب خود نقشی نداشته است.

متن، با لحنی نقادانه، مفهوم جبرگرایانه مقتضای عین ثابت را به چالش می‌کشد: «اگر بگوئيم مقتضاى عين ثابت تو جهنم است همان‌كه: گليم بخت تو را سياه بافته‌اند». این عبارت، به تناقض درونی دیدگاه جبرگرا اشاره دارد. اگر سرنوشت بنده از پیش تعیین شده باشد، مسئولیت گناه و عذاب به خداوند بازمی‌گردد، نه بنده. نویسنده، با تمثیلی گویا، استدلال می‌کند که اگر بافنده گلیم بخت را سیاه بافته، مشکل از بافنده است، نه نخ که صرفاً بافته شده است.

عدالت الهی و نقش تلاش

درنگ: عدالت الهی، بر اساس تلاش و شایستگی بنده قضاوت می‌کند و به کسانی که با وجود محدودیت‌ها به مقامات بالا می‌رسند، پاداش بیشتری عطا می‌کند.

متن، با مثالی فقهی، به بحث عدالت در نظام الهی می‌پردازد: «بعنوان مثال در مسائل فقهى در مورد تقليد مى‌گوئيد مرجع كه مورد تقليد قرار مى‌گيرد بايد حلال‌زاده باشد». نویسنده استدلال می‌کند که اگر فردی با وجود محدودیت‌های ذاتی، به مقام علمی یا معنوی برسد، محروم کردن او از حقوقش با عدالت الهی ناسازگار است. خداوند، با عدالت خود، به کسانی که با وجود سختی‌ها و محدودیت‌ها به مقامات بالا می‌رسند، پاداش بیشتری عطا می‌کند: «تو سنگى بزرگ نيز به پايت بسته‌اند و به اين مقام رسيده‌اى! خدا مى‌فرمايد: در مورد تو هيچ كم و كاستى نمى‌گذارم».

این دیدگاه، با اصل عدالت در کلام شیعی همخوانی دارد. خداوند، بر اساس میزان تلاش و سختی‌هایی که بنده متحمل شده، پاداش او را تعیین می‌کند. این عدالت، همچون ترازویی دقیق، شایستگی بنده را فارغ از محدودیت‌های ذاتی یا شرایط تولد می‌سنجد.

بخش چهارم: لطف الهی و فرآیند توبه

لطف سرّ توبه

درنگ: لطف الهی، سرّ توبه است که بنده را به‌سوی بازگشت و اصلاح هدایت می‌کند و او را در مسیر کمال یاری می‌رساند.

متن، با ارجاع به سخن خواجه عبدالله انصاری، به اهمیت لطف الهی در فرآیند توبه اشاره دارد: «جناب خواجه فرمودند: لطف سرّ توبه، و اين سخن بلندى است». توبه، نتیجه لطف الهی است که بنده را به‌سوی بازگشت و اصلاح هدایت می‌کند. این لطف، همچون نسیمی است که خاکستر گناه را از وجود بنده می‌زداید و او را به‌سوی نور رحمت الهی رهنمون می‌سازد.

اختیار کم‌رنگ و نقش دعا

درنگ: اختیار انسان، نیازمند تقویت با عوامل معنوی مانند دعا، ثنا و فروتنی است تا کارایی لازم را در مسیر کمال پیدا کند.

نویسنده، بر نقش دعا و توکل در تقویت اختیار انسان تأکید می‌کند: «اين اختيار هم بايستى با دعا، ثنا، كرنش، فروتنى و مربى همراه شود». اختیار انسان، به‌تنهایی کافی نیست و نیازمند اتصال به عوامل معنوی مانند دعا، قرآن کریم و مأثورات است. این عوامل، همچون آبی هستند که درخت اراده را بارور می‌سازند و آن را در مسیر کمال هدایت می‌کنند. متن، با تمثیلی زیبا، اختیار را به چای تشبیه می‌کند که نیازمند دم کشیدن با عوامل معنوی است تا رنگ و عطر واقعی خود را بیابد.

امر بین الامرین

درنگ: مفهوم «امر بین الامرین» در کلام شیعی، تعادل میان اراده الهی و اختیار انسانی را نشان می‌دهد و جبر و اختیار مطلق را رد می‌کند.

متن، با استناد به سخن امام صادق علیه‌السلام، به مفهوم «امر بین الامرین» اشاره دارد: «آقا(ع) فرمودند: امر بين أمرين، نه اينكه مقدارى اختيار و بقيه جبر است بلكه مشائى است». این دیدگاه، جبر و اختیار مطلق را رد می‌کند و بر تعادل میان اراده الهی و اختیار انسانی تأکید دارد. انسان مختار است، اما این اختیار در چارچوب نظام الهی معنا پیدا می‌کند. این تعادل، همچون رقص هماهنگ میان آسمان و زمین، انسان را در مسیر کمال هدایت می‌کند.

بخش پنجم: تفاوت اقتضاء و علّیت

تمایز اقتضاء و علّیت

درنگ: اقتضاء، به معنای ظرفیت و استعداد است و جبر ایجاد نمی‌کند، درحالی‌که علّیت، به معنای تعیین سرنوشت است و با اختیار انسان ناسازگار است.

متن، به تمایز میان اقتضاء و علّیت می‌پردازد: «ما وقتى مى‌گوئيم اقتضاء در مقابل عليت است… اقتضاء، عليت ندارد و جبرى در كار نيست». اقتضاء، به تفاوت‌های ذاتی میان انسان‌ها اشاره دارد، اما این تفاوت‌ها، سرنوشت آن‌ها را به‌صورت جبری تعیین نمی‌کنند. نویسنده، با تمثیلی از نفت و آب، این مفهوم را توضیح می‌دهد: «نفت يا بنزين اقتضاء آتش دارد امّا آب آن را ندارد». این تمثیل، نشان می‌دهد که اقتضاء، صرفاً ظرفیت است و نتیجه نهایی به اراده و انتخاب انسان بستگی دارد.

علم ذاتی خداوند

درنگ: علم الهی، ذاتی و مستقل است و به هیچ مخلوقی وابسته نیست، برخلاف دیدگاه‌هایی که علم خداوند را تابع اعمال بندگان می‌دانند.

نویسنده، بر ذاتی بودن علم الهی تأکید می‌کند: «خداوند در هيچ صفتى، تَبَع كسى نيست، همه هستى ظهورات اويند». این دیدگاه، با مفهوم توحید شیعی همخوانی دارد و علم الهی را از هرگونه وابستگی به مخلوقات مبرا می‌داند. برخلاف دیدگاه برخی عرفا که علم خداوند را تابع اعمال بندگان می‌دانند، نویسنده استدلال می‌کند که علم الهی، ذاتی، ظهوری و فعلی است و هیچ‌گونه انفعال یا تبعیت در آن راه ندارد.

بخش ششم: نقش معصیت و عصمت در کمال انسان

نقش معصیت در کمال

درنگ: معصیت، اگر با توبه همراه شود، می‌تواند به کمال انسان کمک کند، زیرا او را به آگاهی و اصلاح هدایت می‌کند.

متن، به نقش معصیت در فرآیند کمال انسان اشاره دارد: «معصيت يك ملاك و روكم كنى براى انسان و لذا كلى آن هم كمال است». معصیت، به‌عنوان آزمونی برای انسان، او را به‌سوی آگاهی و توبه هدایت می‌کند. این فرآیند، با نقش انبیا و اولیا در هدایت انسان همخوانی دارد. اگر معصیت نبود، انسان به کمال نمی‌رسید و عصمت اولیا نیز شناخته نمی‌شد.

نقش عصمت در شناخت خداوند

درنگ: عصمت اولیای الهی، معیاری برای شناخت حقیقت الهی و تمایز میان حق و باطل است.

با استناد به سخن معصومین علیهم‌السلام، متن به نقش اولیای الهی در شناخت خداوند اشاره دارد: «اينكه مى‌فرمايد: «بنا عُرفَ اللّه» يعنى عالم به واسطه ما شناخته مى‌شود». عصمت اولیا، معیاری برای سنجش کمال و هدایت انسان‌هاست. آن‌ها، همچون ستارگانی در آسمان هدایت، راه را به‌سوی حقیقت الهی نشان می‌دهند.

بخش هفتم: موهبت الهی و اختیار

موهبت الهی و نقش اختیار

درنگ: موهبت‌های الهی، ابزارهایی برای رشد و کمال انسان هستند که با اختیار او می‌توانند به خیر یا شر منجر شوند.

متن، به موهبت‌های الهی به‌عنوان ظرفیت‌هایی اشاره دارد که خداوند به انسان عطا کرده است: «موهبت هم خودش يك اقتضائى است و خداوند به هم موهبت نموده و اعطاء كرده». این موهبت‌ها، با اختیار انسان، می‌توانند به خیر یا شر منجر شوند. انسان، با اراده خود، می‌تواند این موهبت‌ها را در مسیر کمال یا انحراف به کار گیرد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس شصت و سوم از باب توبه در منازل السائرین، به بررسی رابطه میان عدالت و رحمت الهی، اختیار و جبر، و نقش توبه در کمال انسان می‌پردازد. این درس، با نقد دیدگاه‌های جبرگرایانه، به‌ویژه مفهوم «عین ثابت» در عرفان ابن‌عربی، بر نقش اختیار و مسئولیت‌پذیری انسان تأکید می‌کند. عدالت الهی، مبتنی بر آگاهی و انتخاب آزادانه بنده است، و حجت بالغه الهی در ظرف اختیار معنا پیدا می‌کند. معصیت، اگر با توبه همراه شود، می‌تواند به کمال انسان کمک کند، و اولیای الهی، به‌عنوان معیارهای عصمت، انسان را به‌سوی شناخت حقیقت الهی هدایت می‌کنند. این درس، با تأکید بر اصول کلام شیعی و عرفان اسلامی، به ارائه دیدگاهی متعادل و مبتنی بر توحید، رحمت و عدالت الهی می‌پردازد. خداوند، به‌عنوان حقیقت عشق و لطف، همه هستی را با ظهورات خود آکنده است و بنده را با رحمت و عدالت خویش به‌سوی کمال هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، هدف خداوند از همراه کردن بنده با معصیت چیست؟

2. مفهوم «عین ثابت» در متن به چه معناست؟

3. بر اساس متن، کدام یک از موارد زیر به عنوان حجت بالغه خداوند معرفی شده است؟

4. کدام صفت خداوند در متن به عنوان صفت استکباری نقد شده است؟

5. متن درسگفتار کدام مفهوم را به عنوان اساس اختیار انسان معرفی می‌کند؟

6. بر اساس متن، خداوند معصیت را خلق کرده تا بنده را به عذاب گرفتار کند.

7. متن بیان می‌کند که عین ثابت بنده، گناه و عذاب را به طور کامل تعیین می‌کند.

8. بر اساس متن، حجت بالغه خداوند در ظرف اختیار و اراده بنده قرار دارد.

9. متن درسگفتار تأکید می‌کند که خداوند علم تابع دارد و اعمال بنده را دنبال می‌کند.

10. متن بیان می‌کند که معصیت برای شناخت کمال و عصمت ضروری است.

11. چرا متن درسگفتار مفهوم «عین ثابت» را مورد انتقاد قرار داده است؟

12. منظور از «حجت بالغه» در متن چیست؟

13. چرا متن، دیدگاه جبر را مردود می‌داند؟

14. نقش معصیت در شناخت کمال طبق متن چیست؟

15. چگونه اختیار انسان در متن به «دم کردن» تشبیه شده است؟

پاسخنامه

1. ایجاد حجت برای عذاب بنده

2. حقیقت ذاتی بنده که گناه را اقتضا می‌کند

3. اختیار و اراده بنده

4. عدل و عذاب

5. امر بین الامرین

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا عین ثابت، اختیار بنده را نفی کرده و گناه و عذاب را به جبر نسبت می‌دهد.

12. حجت بالغه به معنای اختیار و اراده بنده است که خداوند بر اساس آن قضاوت می‌کند.

13. زیرا جبر، اختیار انسان را نفی کرده و خدا را به سندسازی برای عذاب متهم می‌کند.

14. معصیت ملاکی است که کمال و عصمت را آشکار کرده و انسان را به سوی رشد هدایت می‌کند.

15. اختیار انسان نیاز به شارژ با دعا، ثنا و عوامل معنوی دارد تا فعال و مؤثر شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده