در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 70

متن درس





کتاب منازل السائرین: بازنویسی درس هفتادم، باب توبه

منازل السائرین: مفهوم وقت عرفانی و توبه

تحلیل و تبیین باب توبه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 70- باب توبه- بخش هجدهم)

مقدمه

باب توبه در کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، یکی از اساسی‌ترین مراحل سلوک عرفانی است که سالک را به سوی اصلاح رابطه با حق و رهایی از غفلت‌های وجودی هدایت می‌کند. درس هفتادم این کتاب، با تمرکز بر مفهوم توبه از تضييع وقت، به تبیین اهمیت حضور در محضر الهی و پرهیز از انحطاط معنوی می‌پردازد.

بخش اول: مفهوم وقت عرفانی و توبه از تضييع آن

تعریف وقت عرفانی

وقت عرفانی، لحظه‌ای است که سالک در شهود حق غرق می‌شود و به مقام جمع نزدیک می‌گردد، بی‌آنکه به مرتبه تمکن کامل دست یابد. این حالت، قرب به کمال است، نه خود کمال. به تعبیر متن اصلی: «المراد بالوقت حين استغراق فى المشاهدة، المشارف لمقام الجمع مع عدم البلوغ الى حدِّ التمكن و ذلك هو القُرب من الكمال.» این لحظه، چونان جرقه‌ای الهی است که قلب سالک را به نور حق روشن می‌سازد، اما پایداری در آن نیازمند مراقبت و هوشیاری مداوم است.

نکته کلیدی: وقت عرفانی، لحظه استغراق در شهود حق است که سالک را به وحدت وجودی نزدیک می‌کند، اما عدم تمکن، نشان‌دهنده محدودیت او در تصرف کامل الهی است.

در عرفان اسلامی، وقت عرفانی به مثابه پلی است میان کثرت خلقی و وحدت الهی. سالک در این لحظه، از تعینات نفسانی رها شده و در محضر حق حاضر می‌شود، اما هنوز به مقام ید بیضا و تصرف کامل نرسیده است. این قرب به کمال، چونان نزدیک شدن به آفتاب حقیقت است، اما تابش کامل آن هنوز در دسترس نیست.

آثار تضييع وقت عرفانی

تضییع وقت عرفانی، سالک را به سوی نقصان و دوری از کمال سوق می‌دهد. متن اصلی می‌فرماید: «فتضيعه يدعو الى درك النقصان الذى يقابله، فتجب التوبة عنه بدوام المحافظة عليه.» این غفلت، چونان از دست دادن گوهر گران‌بهای حضور در محضر حق است که سالک را به تفرقه و انحطاط معنوی گرفتار می‌سازد. توبه از این تضييع، با محافظت مداوم بر وقت و حضور در محضر حق ممکن می‌شود، که خود نیازمند هوشیاری و استقامت است.

محافظت بر وقت، به معنای حفظ آگاهی مداوم از حضور الهی است. این مراقبت، چونان نگهبانی از گنجینه‌ای گران‌قدر است که هر لحظه در معرض تاراج غفلت قرار دارد. سالک با این توبه، از سقوط به نقصان بازمی‌ماند و به سوی کمال هدایت می‌شود.

توبه از تضييع وقت: مرتبه اول سلوک

متن اصلی، توبه از تضييع وقت را به‌عنوان مرتبه اول توبه معرفی می‌کند: «در ظرف بيان اقسام توبه بيان شد كه مرحله‌ى اول توبه، توبه از تضييع وقت است.» این توبه، نقطه آغاز سلوک عرفانی است که سالک را به پشیمانی از غفلت‌های گذشته و اصلاح رابطه با وقت به‌عنوان امانت الهی دعوت می‌کند. این مرحله، چونان پاکسازی زمین دل از علف‌های هرز غفلت است تا بذر معرفت در آن کاشته شود.

سالک در این مرتبه، با بازنگری در گذشته خود، از هدر دادن وقت در امور بیهوده یا حتی خیر، اما بدون حضور الحق، پشیمان می‌شود. این توبه، پایه‌ای است برای حرکت به سوی خداوند و اصلاح رابطه با سرمایه گران‌قدر وقت.

بازتعریف مرتبه توبه

متن اصلی، با نقد تقسیم‌بندی سنتی، تضييع وقت را از مرتبه سوم (توبه خاصه) به مرتبه اول (توبه عامی) انتقال می‌دهد: «پس يك سخن ما اين شد كه تضييع وقت مرتبه‌ى سوم توبه نيست بلكه مرحله‌ى اول توبه است.» این بازتعریف، چونان اصلاح نقشه راه سلوک است که تضييع وقت را مانع اصلی تقرب به خداوند معرفی می‌کند.

این دیدگاه، بر ضرورت اصلاح دیدگاه‌های سنتی در باب توبه تأکید دارد. تضييع وقت، به مثابه غباری است که آینه دل را کدر می‌سازد و مانع از انعکاس نور حق می‌شود. توبه از آن، اولین گام در صیقل دادن این آینه است.

بخش دوم: تفاوت محبین و محبوبین در توبه

توبه محبین

توبه از تضييع وقت، مختص محبین است، نه محبوبین. متن اصلی می‌فرماید: «اين كه تضييع وقت را مرحله‌ى اول توبه مى‌دانيم، نسبت به محبّين است نه محبوبين.» محبین، سالکانی هستند که با تلاش و سلوک به دنبال محبت به خداوندند، در حالی که محبوبین، اولیای الهی‌اند که مورد عنایت ویژه حق قرار دارند.

نکته کلیدی: محبین، با توبه از تضييع وقت، مسیر سلوک خود را آغاز می‌کنند، در حالی که محبوبین، به دلیل قرب خاص به خداوند، از این مرحله فراتر رفته‌اند.

محبین، چونان مسافرانی‌اند که در ابتدای راه، با کوله‌بار غفلت و نقصان، به سوی مقصد الهی حرکت می‌کنند. توبه آن‌ها، چونان سبک کردن این بار است تا سفرشان روان‌تر شود.

توبه محبوبین

محبوبین نیز توبه دارند، اما توبه آن‌ها از تضييع وقت نیست: «محبوبين هم توبه دارند امّا توبه‌ى آنها از تضييع الوقت نيست.» این توبه، به مراتب عمیق‌تری مربوط است که با مقامات متعالی آن‌ها متناسب است. محبوبین، چونان ستارگان در آسمان معرفت‌اند که نورشان از منبع الهی ساطع می‌شود و توبه‌شان، صیقل دادن این نور برای درخشش بیشتر است.

این تفاوت، نشان‌دهنده مراتب گوناگون سلوک است. محبین در پی اصلاح غفلت‌های ظاهری‌اند، در حالی که محبوبین، در مراتب وجودی خود، به دنبال تعالی و کمال مطلق‌اند.

مخاطب منازل السائرین

متن اصلی، مخاطب اصلی کتاب منازل السائرین را محبین و ضعفاء معرفی می‌کند: «اين كتابهاى براى ضعفاء و محبّين نگارش شده است.» این کتاب، چونان راهنمایی است برای سالکانی که در آغاز مسیر سلوک قرار دارند و نیازمند هدایت برای اصلاح رفتار و تقرب به حق‌اند.

این مخاطب‌شناسی، نشان‌دهنده هدف والای کتاب در ارائه مسیری روشن برای کسانی است که هنوز به مراتب عالی عرفانی نرسیده‌اند. منازل السائرین، چونان نقشه‌ای است که راه را برای مسافران نوپا هموار می‌سازد.

بخش سوم: مراتب تضييع وقت و توبه از آن

تضييع وقت در میان عامه

تضییع وقت در میان مردم عادی، به معنای گذراندن عمر در بطالت، معصیت و امور بیهوده است: «تضييع الوقت هم خودش در مرحله دارد يكى از آن مردم عادى كه براى آنها نيز توبه لازم است.» این توبه عامی، نقطه آغاز اصلاح رفتار برای کسانی است که از غفلت‌های روزمره رنج می‌برند.

این سطح از توبه، چونان شست‌وشوی جامه‌ای آلوده است که باید از لکه‌های معصیت و بطالت پاک شود تا آماده پوشیدن در محضر حق گردد.

تضييع وقت در سلوک عرفانی

برای سالک و عارف، تضييع وقت به معنای عدم حضور در محضر حق است، حتی اگر وقت صرف امور خیر و علمی شده باشد: «وقتى مى‌گوئيم قسم اول توبه تضييع الوقت است يعنى تضييع الوقت من حضور الحق.» این غفلت، چونان گم شدن در کوچه‌های فرعی راه است که سالک را از مقصد اصلی بازمی‌دارد.

نکته کلیدی: تضييع وقت برای سالک، به معنای اشتغال به غیر حق، حتی در امور خیر مانند علم‌آموزی، است که بدون حضور الحق، ارزش معنوی محدودی دارد.

سالک ممکن است عمر خود را به تحقیق، خدمت یا کمال‌جویی اختصاص دهد، اما اگر این اعمال بدون آگاهی از حضور حق باشد، به تضييع وقت منجر می‌شود. این حضور، چونان نوری است که اعمال را از صوری بودن به حقیقت معنوی ارتقا می‌دهد.

نقد اشتغال به غیر حق

اشتغال به امور غیر از حق، مانند دنیا، علم و خلق، بدون حضور الحق، تضييع وقت است: «سالك ممكن است وقتش را هم به بطالت نگذرانده باشد امّا حضور الحق نداشته است يعنى در غير محضر حق بوده مثل دنيا، علم، خلق و… اشتغال داشته است.» این اشتغال، چونان پرسه زدن در باغی است که گل‌های آن عطر الهی ندارند.

این نقد، بر اهمیت اخلاص در اعمال تأکید دارد. هر فعالیتی، حتی خیر، اگر بدون جهت‌گیری الهی باشد، از ارزش معنوی محروم است و سالک را از مسیر تقرب دور می‌سازد.

توبه بزرگان از عدم توجه به قرآن کریم

بزرگان و عالمان، گاه از عدم توجه کافی به قرآن کریم توبه می‌کنند: «لذا اينكه گاهى بزرگان، عرفا، علماء و گذشتگان از عمر خودشان توبه مى‌كنند كه ما چرا به قرآن نپرداختيم؟» این توبه، نشان‌دهنده آگاهی آن‌ها از جایگاه محوری قرآن کریم در سلوک عرفانی است.

قرآن کریم، چونان چشمه‌ای زلال است که عارفان و سالکان از آن سیراب می‌شوند. عدم اهتمام به آن، حتی در میان عالمان، نوعی تضييع وقت است که نیازمند اصلاح است.

نقد صدرا به ابن سینا

متن اصلی به نقد ملاصدرا بر ابن سینا و حتی خود اشاره دارد: «مى‌بينيد كه مثل مرحوم صدرا به ابن سينا و يا حتى به خودش اشكال مى‌كند.» این نقد، نشان‌دهنده خودآگاهی عالمان بزرگ نسبت به محدودیت‌های فعالیت‌های علمی بدون حضور الحق است.

این خودآگاهی، چونان آینه‌ای است که عیوب اعمال را نمایان می‌سازد و عالمان را به توبه و اصلاح دعوت می‌کند. حتی علمی که خیر و کمال‌جویانه باشد، اگر برای غیر خدا باشد، ارزش محدودی دارد.

بخش چهارم: اخلاص و حضور در محضر حق

علم بدون خدا

علمی که بدون توجه به خدا کسب شود، مصداق تضييع وقت است: «ممكن است كسى بگويد كه من عمرم را صرف علم كردم امّا صرف علم شده ولى بى‌خدا.» این علم، چونان گوهری است که در تاریکی غفلت، درخشش خود را از دست می‌دهد.

در عرفان اسلامی، علم حقیقی آن است که با اخلاص و برای رضای خداوند کسب شود. علمی که برای خود یا اهداف دنیوی باشد، از حقیقت معنوی محروم است.

توبه از علم برای خود

اشتغال به علم برای خود، نوعی تضييع وقت است: «من به علم مشغول بودم امّا نه براى تو!! بلكه براى خودم است كه اين خود تضييع الوقت است.» این توبه، سالک را به سوی اخلاص و اصلاح نیت هدایت می‌کند.

اخلاص، چونان کلیدی است که قفل دل را می‌گشاید و آن را برای ورود نور الهی آماده می‌سازد. عملی که بدون این کلید باشد، از حقیقت توبه فاصله دارد.

آثار غیبت از حضور الحق

عدم حضور در محضر حق، به بُعد، کثرت، غفلت و حرمان منجر می‌شود: «در غير حضور الحق، بُعد، كثرت، غفلت و حرمان متوجه انسان مى‌شود.» این غیبت، چونان سایه‌ای است که نور معرفت را می‌پوشاند و سالک را به پراکندگی وجودی سوق می‌دهد.

نکته کلیدی: غیبت از حضور الحق، سالک را به تفرقه، کثرت و محرومیت معنوی گرفتار می‌سازد که با توبه و مراقبه مداوم قابل اصلاح است.

این آثار، مانع اصلی تقرب به خداوندند. سالک باید با توبه مداوم، این سایه‌ها را از دل خود بزداید و به نور حضور بازگردد.

خودآرایی و خودنمایی

خودآرایی و خودنمایی، قلب را از حضور خداوند محروم می‌کند: «فرمانى هم كه انسان به خودآرايى و خودنمايى دچار گشت ديگر جايى براى خدا باقى نمى‌ماند.» این خودمحوری، چونان حجابی است که نور حق را از دل دور می‌سازد.

در عرفان اسلامی، قلب سالک باید چون آینه‌ای صاف باشد که تنها انعکاس نور الهی را نشان دهد. خودنمایی، این آینه را کدر کرده و سالک را از مسیر سلوک منحرف می‌سازد.

مصاحبت با حق

متن اصلی، با استناد به عبارت «أنت صاحب فى السفر»، به مصاحبت با خداوند در مسیر سلوک اشاره دارد: «اين راه، بى‌صاحب نيست بلكه صاحب راه، در راه است.» این مصاحبت، سالک را از تنهایی و غفلت نجات می‌دهد.

این همراهی، چونان حضور دوستی وفادار است که سالک را در پیچ و خم‌های راه هدایت می‌کند و از گمراهی حفظ می‌سازد.

عارف و رؤیت حق

عارف، کسی است که هیچ حرکتی بدون رؤیت حق انجام نمی‌دهد: «عارف آن كسى است كه بى‌رؤيت حق نمى‌جنبد!» این حالت، نشان‌دهنده حضور مداوم در محضر حق است.

رؤیت حق، چونان چراغی است که راه عارف را روشن می‌سازد و او را از هرگونه غفلت و انحراف بازمی‌دارد. این حضور، قلب عارف را به نور الهی متصل می‌کند.

بخش پنجم: اخلاص در اعمال و عبادت

اخلاص در اعمال

متن اصلی، با استناد به آیه شریفه «إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (سوره الأنعام: 162، ترجمه فولادوند: «نماز و قربانیم و زندگی و مرگم برای خداوند پروردگار جهانیان است»)، بر اخلاص در اعمال تأکید دارد. اعمال، تنها زمانی ارزشمندند که برای خداوند باشند.

این اخلاص، چونان جانی است که به کالبد اعمال حیات می‌بخشد. بدون آن، اعمال به پوسته‌ای بی‌روح تبدیل می‌شوند که از حقیقت معنوی محرومند.

اعمال عبادی اولیا

اولیاء خدا، جز فعل عبادی چیزی ندارند: «اولياء خدا غير از فعل عبادى چيزى ندارند.» این اعمال، چونان نهرهایی‌اند که به دریای بی‌کران الهی متصل‌اند و سالک را به سوی مقصد هدایت می‌کنند.

فعل عبادی، عملی است که با اخلاص و حضور الحق انجام شود. این ویژگی، اولیاء را از دیگران متمایز می‌سازد و اعمالشان را به کمال می‌رساند.

عبادت مخلصانه

متن اصلی، با استناد به آیه شریفه «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا لِلَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (سوره البینة: 5، ترجمه فولادوند: «و به آنان فرمان داده نشد جز این که خدا را بپرستند و دین را برای او خالص گردانند»)، بر عبادت مخلصانه تأکید دارد.

نکته کلیدی: عبادت مخلصانه، عملی است که تنها برای رضای خداوند و بدون طمع به بهشت یا ترس از جهنم انجام می‌شود.

این عبادت، چونان گلی است که تنها برای عطرافشانی در محضر حق شکوفا می‌شود، نه برای جلب توجه خلق یا کسب پاداش دنیوی.

بخش ششم: توبه مداوم و موانع سلوک

توبه مداوم محبین

محبین باید از غفلت‌های خود توبه مداوم کنند: «پس بايستى انسان از اين غفلتها توبه كند و هميشه بايستى توبه نمايم.» این توبه، چونان آبی است که دل را از غبار غفلت شست‌وشو می‌دهد.

توبه مداوم، نشانه هوشیاری سالک در برابر موانع سلوک است. هر مرحله از سلوک، چالش‌های جدیدی را پیش روی سالک قرار می‌دهد که نیازمند اصلاح و پشیمانی مستمر است.

دشواری اخلاص

اخلاص، وظیفه‌ای سنگین است: «چشاى مشكل دارم كه كيش بار سنگينى را بردارم «مخلصين له الدين» حنيف باشيم.» حنیف بودن، به معنای آزادگی از تعلقات و جهت‌گیری خالص به سوی خداوند است.

این دشواری، چونان بالا رفتن از کوهی است که قله آن در نور الهی غرق است. سالک باید با استقامت و اخلاص، این مسیر را بپیماید.

غفلت از ضرورت توبه

غفلت از ضرورت توبه، نشانه ناآگاهی است: «چقدر غافل است آن كسى كه مى‌گويد من از چه چيزى توبه نمايم؟!» این نگرش، چونان گم شدن در تاریکی جهل است که سالک را از حقیقت سلوک دور می‌سازد.

این غفلت، ریشه در عدم خودآگاهی دارد. سالک باید با بصیرت، عیوب خود را بشناسد و به سوی اصلاح حرکت کند.

توبه و بی‌عملی

هر عملی، حتی خیر، اگر بدون اخلاص باشد، نیازمند توبه است: «هر كارى كه كرده‌اى بايد توبه كنى و اى كاش انسان كارى نمى‌كرد تا آنكه كار مى‌كند.» بی‌عملی، گاهی از نقصان مصون است.

این دیدگاه، چونان دعوتی است به رهایی از تعینات نفسانی. عملی که بدون حضور حق باشد، چونان سایه‌ای است که از نور حقیقت محروم است.

مفلس در امان خدا

متن اصلی، با استناد به عبارت «المفلس فى امان اللّه»، بی‌عملی را به دلیل مصونیت از نقص ترجیح می‌دهد: «كارى نمى‌كرد پس مشكلى هم نداشت.» مفلس، کسی است که از عیوب ناشی از اعمال ناقص در امان است.

این حالت، چونان رهایی از بار سنگین تعینات است که سالک را به سوی آزادی حقیقی هدایت می‌کند.

توبه و شوخی

توبه، لقلقه زبان نیست: «توبه يك لقلقه‌ى زبان نيست و متأسفانه ما گاهى اينطور عمل مى‌كنيم.» این نگرش سطحی، چونان بازی با گوهر گران‌بهای توبه است که ارزش آن را کاهش می‌دهد.

توبه حقیقی، فرآیندی عمیق و درونی است که نیازمند آگاهی، پشیمانی و اصلاح واقعی است، نه عملی صوری برای کسب ثواب.

بخش هفتم: وقت عرفانی و مراتب حضور

وقت عرفانی و استغراق

وقت عرفانی، لحظه استغراق در شهود حق است: «المراد بالوقت، غرض وقت عادى و عامى نيست بلكه وقت عرفانى است، حين الاستغراق فى المشاهدة.» این لحظه، چونان غواصی در دریای بی‌کران معرفت الهی است.

این وقت، سالک را از تعینات خلقی رها کرده و به وحدت وجودی نزدیک می‌سازد. ارزش آن، در گرو مراقبت و حفظ حضور است.

اشراف بر مقام جمع

وقت عرفانی، به مقام جمع اشراف دارد: «المشارف لمقام الجمع، اشراف بر مقام جمع دارد يعنى در ظرف توحيد و وحدت قرار مى‌گيرد.» این اشراف، چونان نگریستن به قله‌ای است که هنوز فتح نشده است.

مقام جمع، وحدت وجودی است که سالک در این مرحله به آن نزدیک می‌شود، اما هنوز به تمکن کامل نرسیده است.

عدم بلوغ به تمکن

سالک در این مرحله، هنوز به مقام تمکن نرسیده است: «مع عدم البلوغ الى حدِّ التمكن، هنوز آنجائى كه يد و بيضا كند نيست.» ید بیضا، نماد تصرف الهی است که در مراتب عالی سلوک محقق می‌شود.

این محدودیت، چونان فاصله‌ای است میان سالک و قله کمال که با تلاش و مراقبت مداوم قابل پیمودن است.

قرب به کمال

وقت عرفانی، قرب به کمال است: «ذلک هو القرب من الكمال، اين قرب از كمال است امّا خود كمال چيست؟» کمال واقعی، در مقام تمکن و کتمان محقق می‌شود.

این قرب، چونان نزدیک شدن به آفتاب حقیقت است، اما کمال، در وصول به ذات الهی و تحقق مقامات متعالی نهفته است.

مقام کتمان اولیا

مهم‌ترین مقام اولیاء، کتمان است: «اولياء خدا مهمترين مقامى كه داشته‌اند مقام كتمانشان بوده است.» کتمان، حفظ اسرار الهی و پرهیز از آشکارسازی مقامات معنوی است.

نکته کلیدی: کتمان، نشان‌دهنده تواضع و اخلاص اولیاء است که مقامات خود را از غیر خدا پنهان می‌کنند.

این مقام، چونان گنجی است که در صندوقچه قلب اولیاء نهان است و تنها برای حق آشکار می‌شود.

بخش هشتم: موانع سلوک و نقد عرفان معاصر

نزول به نقصان

تضییع وقت حضور، به نزول به نقصان منجر می‌شود: «فتضييعهُ، اگر وقت حضور را از دست بدهد، يدعوا الى درك النقصان به نزول مى‌افتد.» این نزول، چونان سقوط از قله‌ای است که سالک با زحمت به آن نزدیک شده بود.

این انحطاط، نتیجه غفلت از حضور در محضر حق است که سالک را به کثرت و تفرقه سوق می‌دهد.

دوام محافظت

توبه از تضييع وقت، با دوام محافظت بر حضور الحق محقق می‌شود: «فتجب التوبة عنه بدوام المحافظة عليه… دوام محافظت بالاتر است.» این دوام، چونان نگهبانی مداوم از گنجینه حضور است.

محافظت مداوم، نیازمند استقامت و هوشیاری است که سالک را از غفلت و انحراف مصون می‌دارد.

خستگی در سلوک

گاه سالک در مسیر سلوک خسته می‌شود: «گاهى سالك در راه از خدا خسته مى‌شود.» این خستگی، نتیجه هدایت نادرست یا ضعف مربی است.

این خستگی، چونان باری سنگین است که بر دوش سالک سنگینی می‌کند و او را از ادامه مسیر بازمی‌دارد.

محبوبین و محبین در سلوک

دو دسته از خستگی در سلوک مصون‌اند: «دو دسته در راه خسته نمى‌شوند يك دسته محبوبين هستند كه احتياج به مربى ندارند و يك دسته محبينى كه مربى توانا و آگاه داشته باشند.» این مصونیت، نتیجه عنایت الهی یا هدایت صحیح است.

محبوبین، چونان پرندگان آسمانی‌اند که بال‌هایشان از نور الهی است، و محبین با مربی توانا، چونان مسافرانی‌اند که با راهنمایی درست به مقصد می‌رسند.

نقش مربی در سلوک

مربی ناکارآمد، سلوک را دشوار می‌سازد: «اگر مربى ناشى داشته باشد فكر مى‌كند كه در راه يك كوه بزرگى بر سر اوست و سنگين است.» مربی توانا، مسیر را هموار می‌کند.

مربی، چونان چراغی است که راه را روشن می‌سازد. مربی ناکارآمد، این نور را خاموش کرده و سالک را در تاریکی گمراهی رها می‌کند.

انحطاط و تفرقه

انحطاط ناشی از تضييع وقت، به تفرقه و کثرت منجر می‌شود: «لان الانحطاط بالتضييع انما هو الوقوع فى التفرقة، كثرت و التهاب پيدا مى‌كند.» این تفرقه، چونان پراکندگی دانه‌های یک تسبیح است که رشته آن گسسته شده است.

تفرقه، مانع اصلی وحدت الهی است که با مراقبه و توبه قابل اصلاح است.

نقد عرفان معاصر

عرفان معاصر، گاه به گمراهی آلوده شده است: «عرفان در زمان ما در بسيارى از طرقش گمراهى است.» این انحراف، نتیجه مشکلات راه و راهبر است.

این گمراهی، چونان راهی است که به جای مقصد الهی، به باتلاق نفسانیات منتهی می‌شود. عرفان حقیقی، از این آلودگی‌ها مبراست.

راه انبیا و اولیا

راه انبیا و اولیا، مسیری صاف و پاک است: «راه انبياء و اولياء راه صافى است.» این راه، عاری از هرگونه آلودگی نفسانی است.

این مسیر، چونان جاده‌ای است که با نور هدایت الهی روشن شده و سالک را به سوی مقصد حقیقی هدایت می‌کند.

نقد عرفان آلوده

عرفان آلوده به هوس‌های نفسانی، به جایی نمی‌رسد: «گاهى در راه، عرفان را آلوده ساخته كه به جايى نمى‌رسد.» این آلودگی، چونان زهری است که گوهر عرفان را فاسد می‌سازد.

عرفان حقیقی، مبتنی بر اخلاص و پاکی است. هرگونه آلودگی نفسانی، آن را به انحراف می‌کشاند.

نقد افراط و تفریط

افراط و تفریط در عرفان، از حقیقت آن دور است: «اهل ظاهر مى‌بينى كسى مى‌گويد مثلا بسم اللّه مى‌گويد حرام شد… يكى هم در مقابل آب بسته و مى‌گويد همه‌اش حلال است.» اعتدال، کلید سلوک است.

این اعتدال، چونان خطی است که میان دو پرتگاه افراط و تفریط کشیده شده و سالک را به سوی مقصد هدایت می‌کند.

بخش نهم: توبه و معرفت

معرفت، پیش‌نیاز توبه

توبه بدون معرفت ممکن نیست: «حلا شخصى مى‌خواهد توبه كند، مگر توبه‌ى بدون معرفت مى‌شود؟!» معرفت، شناخت حقیقت اعمال و حدود الهی است.

این معرفت، چونان چراغی است که مسیر توبه را روشن می‌سازد و سالک را از گمراهی نجات می‌دهد.

متعلق توبه

توبه، متعلقی می‌خواهد: «توبه كه متعلّق مى‌خواهد… (من تضييع الوقت عن حضور الحق بدوام المراقبة و ترك الانحطاط من التضييع والتفرقه والكسل والخمول).» این توبه، شامل اصلاح رفتار و حفظ مراقبه است.

این متعلق، چونان هدفی است که سالک را به سوی اصلاح و رهایی از موانع سلوک هدایت می‌کند.

مستی و خماری در سلوک

سالک باید مست حضور حق باشد: «سالك بايد مست باشد و چنانچه ديد كه خمار است همين را بداند كه بيمار است.» خماری، نشانه بیماری روحی است.

مستی، چونان غرق شدن در دریای معرفت الهی است، و خماری، نشانه انقطاع از این حضور است.

رهایی اولیا از امراض

اولیاء خدا از امراض نفسانی مبرا هستند: «اولياء خدا هيچ وابسته به امراض و بلايا و مشكلات نبوده‌اند.» این رهایی، نتیجه حضور مداوم در محضر حق است.

این رهایی، چونان پرواز در آسمان بی‌کران معرفت است که اولیاء را از قید و بندهای نفسانی آزاد می‌سازد.

انحطاط و حجاب نفس

انحطاط ناشی از تضييع وقت، به حجاب نفس منجر می‌شود: «لان الانحطاط بالتضييع انما هو الوقوع يعنى التفرقة برؤية الغير والاحتجاب بصفات النفس.» این حجاب، مانع شهود حق است.

حجاب نفس، چونان پرده‌ای است که نور حق را از دل دور می‌سازد و سالک را به تفرقه و انحطاط گرفتار می‌کند.

جدایی هوس از دین

جدایی هوس از دین، نشانه عقل و آگاهی است: «چقدر خوب است كه انسان در هر بابى كه وارد مى‌وشد… هوسات خودش را با دين جدا كند.» این جدایی، سالک را به توبه صادقانه هدایت می‌کند.

این جدایی، چونان پاکسازی دل از آلودگی‌های نفسانی است که سالک را به سوی حقیقت دین هدایت می‌کند.

خطر توجیه گناه

توجیه گناه، گمراهی بزرگی است: «درصدد تبرئه گناهى با هزار و يك دليل باشد، اين خيلى گمراهى بزرگى است.» این توجیه، به جهل مرکب منجر می‌شود.

جهل مرکب، چونان تاریکی است که انسان را از حقیقت دور کرده و او را در توهم صحت اعمالش گرفتار می‌سازد.

بخش دهم: مراقبت و صحبت با حق

مراقبت و حفظ وقت

تضییع وقت، سالک را از نور مراقبه محروم می‌کند: «فيحزم صاحبه عن نور المراقبة… الموجب لحفظ الوقت بظلمة الحجاب.» مراقبت، کلید حفظ وقت و حضور در محضر حق است.

این مراقبت، چونان نگهبانی است که از گنجینه وقت حفاظت می‌کند و سالک را از ظلمت حجاب نجات می‌دهد.

کدورت صحبت با خدا

تضییع وقت، صحبت با خداوند را کدر می‌سازد: «كدورة الصحبة مع اللّه فى مقام المشاهدة.» این کدورت، به انقطاع از رابطه با حق منجر می‌شود.

صحبت با حق، چونان گفت‌وگویی عاشقانه است که با غفلت و تضييع وقت، تیره و مختل می‌شود.

مراتب حضور با خدا

صحبت با خدا (صحبة) بالاتر از مصاحبت است: «الصُّحبة مع اللئه بالاتر از المصاحبة مع اللئه است.» صحبت، ارتباطی عاشقانه و عمیق با خداوند است.

نکته کلیدی: صحبت با خدا (صحبة)، مرتبه‌ای متعالی‌تر از مصاحبت است که در زبان غزل و مناجات عاشقانه متجلی می‌شود.

این مرتبه، چونان اوج پرواز عارف است که در آن، قلب او با معشوق الهی به گفت‌وگو می‌نشیند.

زبان غزل

غزل، زبان صحبت با خداست: «غزل، الصحبة مع اللئه است، يعنى از خدا و با خدا حرف مى‌زند.» این زبان، بیان عاشق و معشوق است.

غزل، چونان نغمه‌ای است که از عمق قلب عارف برمی‌خیزد و با معشوق الهی هم‌نوا می‌شود.

سکر و صلاة

متن اصلی، با استناد به آیه شریفه «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى» (سوره النساء: 43، ترجمه فولادوند: «و به نماز نزدیک نشوید در حالی که مست هستید»)، به ممنوعیت نزدیک شدن به صلاة در حالت سکر اشاره دارد.

سکر، در اینجا به معنای غفلت و عدم نشاط معنوی است. این آیه، سالک را به آمادگی کامل برای حضور در محضر حق دعوت می‌کند.

شرایط حضور در صلاة

بدون صفا و حضور، صلاة بی‌معنا می‌شود: «مى‌فرمايد نزديك صلاة نرو، نمى‌گويد صلاة نخوان، مى‌گويد وضويش را هم نگير.» این آمادگی، شرط اساسی عبادت است.

صلاة، چونان دری است که تنها با کلید اخلاص و حضور گشوده می‌شود. بدون این کلید، حتی مقدمات آن بی‌فایده است.

ضعف ایمان و محیط

ایمان ضعیف، در برابر سختی‌ها ذوب می‌شود: «ايمان ا در حدد يكى‌چربى است، همين‌كه هه سختى مى‌افتد مى‌پزد.» این ضعف، حضور الحق را از بین می‌برد.

ایمان قوی، چونان صخره‌ای است که در برابر طوفان‌های سختی استوار می‌ماند و سالک را در مسیر سلوک حفظ می‌کند.

صاف کردن وقت

صاف کردن وقت، شرط رفع کدورت در صحبت با خداست: «لابد ليه من صفاء الوقت معه، اگر بخواهد كددورت بهدا كند بايد وقتش را صافى كند.» این صفا، حضور خالص در محضر حق است.

صاف کردن وقت، چونان زلال کردن چشمه دل است که نور حق را در خود منعکس می‌سازد.

صحت اطلاق صحبته

عبارت «اللهم أنت الصاحب فى السفر» نشان‌دهنده صحت اطلاق صحبته بر حضور است: «يصحح اطلاق الصحة على الحضور قوله عليه السلام: اللهم أنت الصاحب فى السفر.» این همراهی، سالک را از تنهایی نجات می‌دهد.

این عبارت، چونان دعایی است که سالک را به حضور دائمی خداوند در مسیر سلوک متصل می‌کند.

مراتب مشاهده و صحبته

مشاهده، مصاحبت و صحبت، مراتب صعودی حضورند: «مشاهدهه، المصاحبة، الصحة… صحة معاله اله بالاتر است.» صحبت، بالاترین مرتبه ارتباط با خداوند است.

این مراتب، چونان پله‌های نردبانی‌اند که سالک را به سوی قله معرفت الهی بالا می‌برند.

داستان عالم فاضل

متن اصلی، به داستان عالمی اشاره دارد که توبه را شوخی می‌پندارد: «مى‌گفت من هر وقت مى‌خواهم توبه كنم خنده‌ام مى‌گيرد.» این نگرش، نشانه ناآگاهی از حقیقت توبه است.

این داستان، چونان آینه‌ای است که سطحی‌نگری برخی عالمان را در برابر حقیقت عرفانی توبه نشان می‌دهد.

عالم عامی

این عالم، با وجود خیر و صفا، عامی است: «راست مى‌گويد، اين آدم خوبى است امّا عوام است.» عرفان، فراتر از ظاهر اعمال خیر است.

این عامی بودن، چونان پرده‌ای است که حقیقت عرفانی را از دید عالم پنهان می‌کند و او را در سطح ظاهر نگه می‌دارد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس هفتادم از باب توبه در منازل السائرین، با تمرکز بر توبه از تضييع وقت، سالک را به بازنگری در رابطه خود با وقت و حضور در محضر حق دعوت می‌کند. وقت عرفانی، لحظه استغراق در شهود حق است که سالک را به مقام جمع نزدیک می‌سازد، اما عدم تمکن، محدودیت او را نشان می‌دهد. تضييع وقت، حتی در امور خیر، مانع اصلی سلوک است و توبه از آن، با محافظت مداوم بر حضور الحق ممکن می‌شود. تفاوت محبین و محبوبین، نقش مربی توانا، و نقد انحرافات عرفان معاصر، از محورهای کلیدی این درس است. آیات شریفه «إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي» (الأنعام: 162) و «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا» (البینة: 5) بر اخلاص در اعمال تأکید دارند. داستان عالم فاضل، نشان‌دهنده سطحی‌نگری در برابر توبه است که با حقیقت عرفانی فاصله دارد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، مراد از 'وقت' در توبه سالک چیست؟

2. طبق درسگفتار، توبه محبین در مرحله اول به چه چیزی مربوط است؟

3. در درسگفتار، چه چیزی باعث انحطاط سالک می‌شود؟

4. بر اساس متن، کدام گروه از توبه از تضييع وقت معاف هستند؟

5. طبق درسگفتار، چه چیزی مقابل کمال قرار دارد و از تضييع وقت ناشی می‌شود؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که توبه از تضييع وقت تنها برای عوام است.

7. بر اساس متن، سالک بصیر حتی در صورت انجام اعمال خیر، اگر بدون حضور حق باشد، باید توبه کند.

8. درسگفتار تأکید دارد که تضييع وقت در حضور حق به معنای بطالت و معصیت است.

9. طبق متن، محافظت مداوم بر حضور حق مانع از انحطاط و تفرقه می‌شود.

10. درسگفتار بیان می‌کند که توبه محبین با توبه محبوبین یکسان است.

11. چرا درسگفتار توبه از تضييع وقت را مرحله اول توبه محبین می‌داند؟

12. تفاوت توبه عوام با توبه سالک در درسگفتار چیست؟

13. چرا تضييع وقت در حضور حق به نقصان منجر می‌شود؟

14. منظور از 'مخلصین له الدین' در درسگفتار چیست؟

15. چرا درسگفتار تأکید دارد که سالک باید دوام محافظت بر حضور حق داشته باشد؟

پاسخنامه

1. حین استغراق در شهود حق

2. توبه از تضييع وقت عن حضور الحق

3. تضييع وقت در حضور حق

4. محبوبین

5. نقصان

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا محبین باید از غفلت و اشتغال به غیر خدا، که مانع حضور حق است، توبه کنند.

12. توبه عوام از بطالت و معصیت است، اما توبه سالک از تضييع وقت عن حضور حق است.

13. زیرا تضييع وقت به تفرقه، کثرت و دوری از شهود حق منجر شده و سالک را از کمال بازمی‌دارد.

14. منظور انجام اعمال خالصانه برای خدا بدون توجه به بهشت، دوزخ یا منافع شخصی است.

15. زیرا محافظت مداوم بر حضور حق مانع انحطاط و کدر شدن صحبة با خدا می‌شود.

کد فوتر