متن درس
باب محاسبه: نقد نفس امّاره و تبیین مقام صدق یوسف علیهالسلام
تحلیل و تبیین باب محاسبه کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه هفتاد و چهارم- باب محاسبه- بخش سوم)
مقدمه
باب محاسبه در کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از مراحل بنیادین سلوک عرفانی است که سالک را به تأمل در خویشتن و بازنگری اعمال و نیاتش دعوت میکند. درس هفتاد و چهارم این اثر، با تمرکز بر نقد مفهوم «نفس امّاره بالسوء» و بررسی مقام والای حضرت یوسف علیهالسلام در برابر وسوسههای نفسانی، به تبیین جایگاه محاسبه نفس در مسیر تقرب به خداوند میپردازد. این درس، با استناد به آیات سوره یوسف در قرآن کریم، به رد نسبت دادن نفس امّاره به انبیاء، بهویژه حضرت یوسف علیهالسلام، و نقد سوءظن به نفس میپردازد.
بخش اول: نقد نسبت دادن نفس امّاره به حضرت یوسف علیهالسلام
نقد مفهوم نفس امّاره در پرتو آیات قرآنی
مفهوم «نفس امّاره بالسوء» که در آیه ۵۳ سوره یوسف آمده، به اقتضای کلی نفس انسانی اشاره دارد: وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي ۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ (: و من نفس خود را تبرئه نمیکنم، زیرا نفس قطعاً به بدی فرمان میدهد، مگر آنکه پروردگارم رحم کند، زیرا پروردگارم آمرزنده مهربان است). این آیه، بهطور کلی، گرایش نفس انسانی به سوی بدی را بیان میکند، اما استثنای «إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي» نفوس برگزیده، مانند انبیاء، را از این قاعده جدا میسازد. نسبت دادن نفس امّاره به حضرت یوسف علیهالسلام، به دلیل مقام عصمت و صدق ایشان، با آیات صریح قرآن کریم و اجماع علمای شیعه مغایرت دارد. این دیدگاه، بهسان نسیمی گمراهکننده است که حقیقت نورانی مقام انبیاء را در پس ابرهای شبهه پنهان میکند.
درنگ: نسبت دادن نفس امّاره به حضرت یوسف علیهالسلام، به دلیل مقام عصمت و صدق ایشان، با آیات قرآن کریم و اجماع علمای شیعه ناسازگار است. استثنای «إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي» نفوس برگزیده را از گرایش به بدی مصون میدارد.
حضرت یوسف علیهالسلام، بهعنوان بندهای مخلص و صادق، در آیات متعدد قرآن کریم تبرئه شده و از هرگونه تمایل به گناه مبرا دانسته شده است. این تبرئه، نهتنها از سوی خداوند، بلکه از جانب خود ایشان، عزیز مصر و حتی زلیخا تأیید شده است. این نکته، بهسان نوری است که تاریکی شبهات را میزداید و حقیقت مقام والای یوسف علیهالسلام را آشکار میسازد.
اهمیت روششناسی صحیح در تفسیر قرآن کریم
تفسیر قرآن کریم باید از خود قرآن نشئت گیرد، نه از منابع غیرمعتبر یا پیشفرضهای نادرست. برخی تفاسیر، بهویژه در منابع اهل سنت، با تحریف معنوی آیات، به اشتباه شبهاتی درباره مقام انبیاء، از جمله یوسف علیهالسلام، مطرح کردهاند. این درسگفتار، با تأکید بر اصالت متن قرآنی، از تفاسیر شتابزده و غیرمستند انتقاد میکند. قرآن کریم، بهسان دریایی بیکران است که تنها با هدایت الهی و روششناسی صحیح میتوان به عمق گوهرهای آن دست یافت. پرهیز از تفسیر سطحی، سالک را از عاقبت نادرست حفظ میکند و او را به سوی حقیقت رهنمون میسازد.
درنگ: تفسیر قرآن کریم باید از خود قرآن نشئت گیرد. پرهیز از تفاسیر غیرمستند و شتابزده، سالک را از تحریف معنوی و گمراهی حفظ میکند.
بخش دوم: ماجرای یوسف علیهالسلام و زلیخا در پرتو آیات سوره یوسف
موقعیت وسوسهانگیز زلیخا: آیه ۲۳ سوره یوسف
آیه ۲۳ سوره یوسف، صحنهای از وسوسه را توصیف میکند: وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ (: و آن زنی که [یوسف] در خانهاش بود، از او کام خواست و درها را بست و گفت: بیا که برای تو آمادهام). زلیخا، زنی قدرتمند و بانفوذ، بهعنوان بانوی اول مصر، شرایطی را فراهم آورد که از نظر ظاهری، امکان گناه را برای هر فردی مهیا میکرد. قدرت اجتماعی و نفوذ او، که حتی عزیز مصر را تحت تأثیر قرار میداد، این موقعیت را به آزمونی بزرگ برای یوسف علیهالسلام تبدیل کرد. این صحنه، بهسان طوفانی است که کشتی ایمان سالک را در معرض خطر قرار میدهد، اما ناخدای الهی او را به ساحل امن هدایت میکند.
زلیخا، با بسته شدن درها و اعلام آمادگی، تمامی موانع ظاهری را از سر راه برداشت. این موقعیت، نهتنها وسوسهای نفسانی، بلکه آزمونی برای حیثیت و مقام معنوی یوسف علیهالسلام بود. قدرت زلیخا، که قادر به زندان و آزادی افراد بود، این آزمون را به مرتبهای خطیر ارتقا داد.
پاسخ قاطع یوسف علیهالسلام: استقامت در برابر وسوسه
در پاسخ به این وسوسه، یوسف علیهالسلام فرمود: قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (: گفت: پناه بر خدا، او پروردگار من است که جایگاهم را نیکو کرده است. بهراستی که ستمگران رستگار نمیشوند). این پاسخ، نهتنها نشانهای از دوری از گناه، بلکه بیانگر قاطعیت و ایمان راسخ ایشان است. عبارت «مَعَاذَ اللَّهِ» در اینجا، فراتر از پناه بردن به خدا، به معنای محال دانستن گناه است. یوسف علیهالسلام، با این کلام، گناه را بهسان دیواری فرو ریخته میداند که هیچگاه به آن نزدیک نخواهد شد.
درنگ: عبارت «مَعَاذَ اللَّهِ» در پاسخ یوسف علیهالسلام، نهتنها پناهجویی، بلکه محال دانستن گناه را نشان میدهد. این قاطعیت، گواهی بر عصمت و ایمان راسخ ایشان است.
این پاسخ، نه از سر اجبار، بلکه از روی اختیار و ارادهای محکم ابراز شد. یوسف علیهالسلام، با این کلام، زلیخا را به ظلم متهم کرد و نشان داد که ارزشهای معنوی او فراتر از هر وسوسه مادی است. این استقامت، بهسان کوهی است که در برابر طوفانهای نفسانی استوار میماند.
تفاوت «مَعَاذَ اللَّهِ» و «أَعُوذُ بِاللَّهِ»
تفاوت میان «مَعَاذَ اللَّهِ» و «أَعُوذُ بِاللَّهِ» در ادبیات قرآنی، نشاندهنده عمق ایمان و مقام معنوی یوسف علیهالسلام است. «أَعُوذُ بِاللَّهِ»، که در کلام حضرت موسی علیهالسلام آمده (أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ، بقره: ۶۷)، به معنای پناهجویی است، اما «مَعَاذَ اللَّهِ» قاطعیت و محال دانستن گناه را بیان میکند. این تفاوت، بهسان فاصله میان درخواست پناه از طوفان و ایستادگی استوار در برابر آن است. یوسف علیهالسلام، با این کلام، نهتنها از گناه دوری جست، بلکه آن را بهطور کامل نفی کرد، گویی گناه در برابر ایمان او به ذرهای ناچیز بدل شده است.
درنگ: «مَعَاذَ اللَّهِ» در کلام یوسف علیهالسلام، برخلاف «أَعُوذُ بِاللَّهِ»، نشاندهنده قاطعیت در محال دانستن گناه است و از مقام والای ایمانی ایشان حکایت دارد.
بخش سوم: تبرئه یوسف علیهالسلام در آیات قرآنی
تبرئه الهی در آیه ۲۴ سوره یوسف
آیه ۲۴ سوره یوسف، پس از توصیف وسوسه زلیخا، میفرماید: وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (: و بهراستی [زلیخا] به او دل بست و او نیز به وی دل میبست، اگر برهان پروردگارش را ندیده بود. اینگونه کردیم تا بدی و زشتی را از او دور کنیم، زیرا او از بندگان خالص ما بود). این آیه، به دلیل اختلاف در تفسیر میان شیعه و اهل سنت، محل بحث است. برخی به اشتباه ادعا کردهاند که یوسف علیهالسلام نیز به زلیخا تمایل داشت، اما امام صادق علیهالسلام تأکید میکنند که «هَمَّ بِهَا» مقید به «لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ» است، یعنی تمایلی محقق نشد، زیرا برهان الهی مانع آن شد.
برهان ربانی، بهسان نوری الهی است که قلب یوسف علیهالسلام را از هرگونه گرایش به گناه مصون داشت. خداوند، با این تبرئه، یوسف علیهالسلام را بهعنوان بندهای مخلص معرفی میکند که از بدی و فحشا به دور است. این آیه، بهسان سندی آسمانی است که مقام عصمت و اخلاص ایشان را گواهی میدهد.
درنگ: آیه ۲۴ سوره یوسف، با تأکید بر برهان ربانی و اخلاص یوسف علیهالسلام، ایشان را از هرگونه تمایل به گناه تبرئه میکند و مقام عصمت ایشان را تأیید مینماید.
تبرئه توسط عزیز مصر: آیه ۲۹ سوره یوسف
آیه ۲۹ سوره یوسف میفرماید: فَلَمَّا رَأَىٰ قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ ۖ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ (: چون دید پیراهنش از پشت دریده شده است، گفت: این از مکر شماست، همانا مکر شما بزرگ است). این آیه، با اشاره به دریده شدن پیراهن یوسف علیهالسلام از پشت، گواهی عینی بر بیگناهی ایشان ارائه میدهد. عزیز مصر، با استدلال مبتنی بر شواهد، زلیخا را به خطا متهم کرده و به یوسف علیهالسلام دستور میدهد که از این ماجرا صرفنظر کند: يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا ۚ وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ (: ای یوسف، از این [ماجرا] درگذر و [تو ای زن] برای گناهت آمرزش بخواه، زیرا تو از خطاکاران بودی).
این استدلال، بهسان آینهای است که حقیقت را بیهیچ پردهای آشکار میسازد. عزیز مصر، با وجود نفوذ زلیخا، بر اساس شواهد عینی، به نفع یوسف علیهالسلام حکم کرد و خطای زلیخا را تأیید نمود. این تبرئه، نهتنها بیگناهی یوسف علیهالسلام را نشان میدهد، بلکه بر صدق و امانتداری ایشان تأکید دارد.
ترجیح زندان بر گناه: آیه ۳۳ سوره یوسف
در آیه ۳۳ سوره یوسف، یوسف علیهالسلام میفرماید: قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ (: گفت: پروردگارا، زندان نزد من محبوبتر است از آنچه مرا به آن میخوانند). این کلام، نشاندهنده استقامت بینظیر یوسف علیهالسلام در برابر وسوسههای مکرر است. ترجیح زندان بر گناه، بهسان انتخاب صخرهای سخت در برابر دریای خروشان وسوسههاست. یوسف علیهالسلام، با این انتخاب، ایمان راسخ و اراده استوار خود را به نمایش گذاشت و نشان داد که هیچ تهدیدی نمیتواند او را از ارزشهای الهیاش بازدارد.
درنگ: ترجیح زندان بر گناه توسط یوسف علیهالسلام، نشاندهنده ایمان راسخ و اراده استوار ایشان است که حتی در برابر تهدیدات، از ارزشهای الهی دست نکشید.
اعتراف زلیخا به صدق یوسف علیهالسلام: آیه ۵۱ سوره یوسف
آیه ۵۱ سوره یوسف، اعتراف صریح زلیخا به خطای خود را بیان میکند: قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ ۚ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ ۚ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ (: گفت: ماجرا چه بود وقتی که از یوسف کام خواستید؟ گفتند: منزه است خدا، ما بر او هیچ بدی ندانستیم. همسر عزیز گفت: اکنون حقیقت آشکار شد، من از او کام خواستم و او از راستگویان است). این اعتراف، نهتنها از سوی زلیخا، بلکه از سوی دیگر زنان حاضر در ماجرا نیز تأیید میشود. عبارت «حَصْحَصَ الْحَقُّ»، بهسان طلوع خورشید حقیقت است که هرگونه شبهه را از میان برمیدارد.
این آیه، نهتنها بیگناهی یوسف علیهالسلام را تأیید میکند، بلکه صدق و امانتداری ایشان را بهعنوان صفتی برجسته معرفی مینماید. زلیخا، با این اعتراف، پرده از حقیقت برمیدارد و خطای خود را آشکار میسازد.
تأکید یوسف علیهالسلام بر امانتداری: آیه ۵۲ سوره یوسف
یوسف علیهالسلام در ادامه میفرماید: ذَٰلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ (: این برای آن بود که بداند من در غیاب به او خیانت نکردم و خدا مکر خیانتکاران را هدایت نمیکند). این کلام، بر امانتداری و صدق یوسف علیهالسلام تأکید دارد. ایشان، نهتنها از گناه دوری کرد، بلکه این دوری را بهعنوان بخشی از امانتداری خود در برابر خداوند و عزیز مصر معرفی نمود. این امانت، بهسان گوهری است که در قلب یوسف علیهالسلام میدرخشد و او را از هرگونه خیانت مصون میدارد.
درنگ: یوسف علیهالسلام، با تأکید بر امانتداری و صدق، نهتنها از گناه دوری کرد، بلکه این دوری را بهعنوان نشانهای از اخلاص و وفاداری خود معرفی نمود.
بخش چهارم: نقد تفاسیر نادرست و تحریف معنوی
نقد تفسیر الفتوح رازی
برخی تفاسیر، مانند آنچه در الفتوح رازی آمده، به اشتباه ادعا کردهاند که یوسف علیهالسلام در برابر زلیخا تسلیم شد و تنها با دیدن برهان ربانی (بهصورت خیالی از پدرش) از گناه بازماند. این تفسیر، به دلیل ناسازگاری با مقام عصمت یوسف علیهالسلام و آیات صریح قرآن کریم، مردود است. چنین تفاسیری، بهسان غبارهایی هستند که بر آینه حقیقت مینشینند و تصویر روشن آیات قرآنی را کدر میسازند. امام صادق علیهالسلام، با تأکید بر قید «لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ»، این شبهه را رد کرده و نشان دادهاند که یوسف علیهالسلام هرگز به گناه تمایل نداشت.
این تفسیر نادرست، نهتنها به تحریف معنوی قرآن کریم منجر میشود، بلکه مقام والای انبیاء را زیر سؤال میبرد. برهان ربانی، هدایت الهی و عصمت است که یوسف علیهالسلام را از هرگونه گرایش به گناه مصون داشت.
درنگ: تفسیر نادرست الفتوح رازی، که یوسف علیهالسلام را به تمایل به گناه متهم میکند، با مقام عصمت ایشان و آیات قرآن کریم مغایرت دارد و تحریف معنوی محسوب میشود.
تفاوت تفاسیر شیعی و سنی در آیه ۲۴
اختلاف در تفسیر آیه ۲۴ سوره یوسف میان شیعه و اهل سنت، ریشه در برداشتهای متفاوت از «هَمَّ بِهَا» دارد. برخی از اهل سنت، این عبارت را به معنای تمایل واقعی یوسف علیهالسلام به زلیخا تفسیر کردهاند، اما شیعه، با استناد به کلام امام صادق علیهالسلام، معتقد است که این تمایل مشروط به فقدان برهان ربانی بود که هرگز محقق نشد. این تفاوت، بهسان دو راهی است که یکی به حقیقت رهنمون میشود و دیگری به گمراهی. تفسیر شیعی، با حفظ مقام عصمت، یوسف علیهالسلام را از هرگونه شبهه تبرئه میکند.
بخش پنجم: محاسبه نفس و پرهیز از سوءظن
نقد سوءظن به نفس در ظرف محاسبه
سوءظن به نفس، بهویژه پیش از محاسبه، غیرمنطقی و خطرناک است. محاسبه نفس، فرآیندی است که باید بر اساس واقعیت و بدون پیشداوری انجام شود. سوءظن بیاساس، بهسان سایهای است که نور حقیقت را در قلب سالک خاموش میکند و به وسواس، سستی و ترس منجر میشود. این درسگفتار، بر ضرورت واقعبینی در محاسبه نفس تأکید دارد و از حسنظن یا سوءظن بیاساس پیش از محاسبه نهی میکند. سالک باید، بهسان کاوشگری که در پی گوهر حقیقت است، بدون پیشداوری به بررسی اعمال و نیات خود بپردازد.
درنگ: سوءظن به نفس پیش از محاسبه، غیرمنطقی است و به وسواس و سستی منجر میشود. محاسبه نفس باید بر اساس واقعیت و بدون پیشداوری انجام گردد.
اگر پس از محاسبه، نفس به بدی متمایل باشد، این سوءظن نیست، بلکه واقعیت است. اگر به خیر متمایل باشد، حسنظن نیست، بلکه حقیقت است. این واقعبینی، بهسان کلیدی است که درهای خودشناسی و سلوک را به روی سالک میگشاید.
تفاوت اخلاق کلامی و اخلاق عرفانی
اخلاق کلامی، که به احساسات زودگذر و بدون نتیجه منجر میشود، با اخلاق عرفانی، که بر معرفت و اراده استوار است، تفاوت دارد. اخلاق کلامی، بهسان نسیمی است که لحظهای میوزد و اثری پایدار بر جای نمیگذارد. در مقابل، اخلاق عرفانی، با تکیه بر محاسبه دقیق نفس و معرفت عمیق، به تحول درونی و پایدار منجر میشود. این درسگفتار، با تأکید بر برتری اخلاق عرفانی، سالک را به تعمق در خودشناسی و محاسبه نفس دعوت میکند.
درنگ: اخلاق عرفانی، با تکیه بر معرفت و محاسبه نفس، بر اخلاق کلامی که به احساسات زودگذر محدود است، برتری دارد و به تحول درونی منجر میشود.
بخش ششم: فطرت الهی و امکان تحول نفس
فطرت الهی در همه نفوس
هیچ نفسی بهطور ذاتی شر نیست، زیرا همه نفوس دارای فطرت الهی هستند: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا (روم: ۳۰، : فطرت الهی که خداوند مردم را بر آن آفریده است). حتی نفس امّاره نیز میتواند تحت رحمت الهی متحول شود. این دیدگاه، بهسان بذری است که در خاک فطرت کاشته شده و با رحمت الهی به درختی پربار تبدیل میگردد. حتی افرادی مانند شمر، که به شرارت شهرهاند، ممکن است تحت رحمت الهی قرار گیرند. از اینرو، نباید از تحول هیچ نفسی ناامید شد.
درنگ: همه نفوس دارای فطرت الهی هستند و تحت رحمت الهی میتوانند متحول شوند. ناامیدی از تحول نفس، با فطرت الهی ناسازگار است.
این درسگفتار، با تأکید بر امکان تحول نفس، سالک را به امیدواری و تلاش برای ارتقای معنوی دعوت میکند. نفس امّاره، تنها در صورتی به بدی فرمان میدهد که از رحمت الهی محروم باشد. اما نفوس برگزیده، مانند یوسف علیهالسلام، به دلیل رحمت الهی، به مقام مطمئنه میرسند.
یوسف علیهالسلام: نمونه نفس مطمئنه
یوسف علیهالسلام، نهتنها از نفس امّاره به دور بود، بلکه نمونهای از نفس مطمئنه است که در برابر وسوسههای مادی و حیثیتی، استوار ماند. ایشان، حتی در شرایطی که حیثیتش در خطر بود، با گفتن «مَعَاذَ اللَّهِ» از ایمان خود دفاع کرد. این استقامت، بهسان ستونی است که آسمان ایمان را بر دوش میکشد. نفس مطمئنه، در عرفان اسلامی، نفسی است که به مقام یقین و آرامش رسیده و یوسف علیهالسلام این مقام را به بهترین وجه به نمایش گذاشت.
درنگ: یوسف علیهالسلام، بهعنوان نمونهای از نفس مطمئنه، با استقامت در برابر وسوسهها، مقام والای ایمانی و عرفانی خود را نشان داد.
بخش هفتم: اهمیت حفظ حیثیت در برابر تهدیدات
استقامت یوسف علیهالسلام در برابر تهدید حیثیتی
یوسف علیهالسلام، در برابر تهدید حیثیتی زلیخا، که میتوانست به اتهامات سنگین منجر شود، با قاطعیت ایستادگی کرد. این تهدید، نهتنها به شهوت، بلکه به حیثیت و جایگاه معنوی ایشان مربوط بود. در جامعه معاصر، بسیاری از افراد، به دلیل ترس از افشای نقاط ضعف، به گناهان بزرگتر تن میدهند. اما یوسف علیهالسلام، با گفتن «مَعَاذَ اللَّهِ»، نشان داد که حتی در برابر تهدید حیثیتی، از ارزشهای الهی خود دست نمیکشد. این استقامت، بهسان سپری است که قلب مؤمن را از تیرهای وسوسه حفظ میکند.
این درس، به مسائل معاصر نیز اشاره دارد، جایی که افراد ممکن است به دلیل ترس از افشای نقاط ضعف، به خطاها و جرمهای بزرگتر کشیده شوند. یوسف علیهالسلام، با ایستادگی در برابر این تهدیدات، الگویی برای مؤمنان ارائه میدهد که باید با شجاعت و ایمان، در برابر وسوسهها مقاومت کنند.
درنگ: یوسف علیهالسلام، با استقامت در برابر تهدید حیثیتی، الگویی از شجاعت و ایمان ارائه داد که حتی در برابر اتهامات، از ارزشهای الهی خود دست نکشید.
مقایسه با دیگر انبیاء: جایگاه ویژه یوسف علیهالسلام
حضرت یوسف علیهالسلام، در مقایسه با دیگر انبیاء، از جمله حضرت ابراهیم و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، با مخاطرات حیثیتی ویژهای مواجه شد. برخلاف ابراهیم علیهالسلام، که در معرض ذبح قرار نگرفت، یوسف علیهالسلام با تهدیداتی مواجه شد که حیثیت و ناموس او را هدف قرار داده بود. این مخاطرات، بهسان آتشهایی بودند که تنها با ایمان راسخ میتوان از آنها عبور کرد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز فرمودند که هر آنچه امتها و انبیاء تجربه کردهاند، ایشان نیز تجربه کردهاند. یوسف علیهالسلام، با غلبه بر این مخاطرات، به مقامی رسید که بهسان ستارهای در آسمان انبیاء میدرخشد.
بخش هشتم: جمعبندی و نتیجهگیری
درس هفتاد و چهارم از باب محاسبه در منازل السائرین، با تمرکز بر آیات سوره یوسف و داستان یوسف علیهالسلام و زلیخا، به تبیین مفهوم نفس امّاره بالسوء و نقد نسبت دادن آن به انبیاء، بهویژه یوسف علیهالسلام، پرداخته است. آیات ۲۳، ۲۴، ۲۹، ۳۳، ۵۱ و ۵۳ سوره یوسف، بهطور صریح بر بیگناهی، صدق و امانتداری یوسف علیهالسلام تأکید دارند و ایشان را بهعنوان بندهای مخلص و دارای نفس مطمئنه معرفی میکنند. نقد تفاسیر نادرست، مانند آنچه در الفتوح رازی آمده، نشاندهنده اهمیت روششناسی صحیح در تفسیر قرآن کریم است. این درس، با تأکید بر محاسبه نفس و پرهیز از سوءظن یا حسنظن بیاساس، سالک را به واقعبینی و خودشناسی دعوت میکند. فطرت الهی در همه نفوس، امکان تحول و ارتقای معنوی را فراهم میسازد، و یوسف علیهالسلام، بهعنوان نمونهای از نفس مطمئنه، الگویی بینظیر برای سلوک عرفانی ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی