متن درس
منازل السائرین: محاسبه نفس و رهایی از خودبینی
تحلیل و تبیین باب محاسبه کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه هفتاد و هفت -باب محاسبه- بخش ششم)
منزل هفتاد و هفتم: مرتبه سوم محاسبه و اصول تواضع در سلوک عرفانی
منزل هفتاد و هفتم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، در باب محاسبه و درس ششم، به تبیین مرتبه سوم این مقام عرفانی میپردازد که چونان قلهای رفیع در مسیر سلوک، سالک را به رهایی از خودبینی و قضاوت دیگران دعوت میکند. این منزل، با تأکید بر دو اصل بنیادین—عدم رضایت از طاعات خود و پرهیز از تعییر (عیبجویی) دیگران—محاسبه را به فرآیندی توحیدی بدل میسازد که سالک را از دام انانیّت و خودفریبی رها میکند. محاسبه در این مرتبه، چونان آیینهای زلال، نفس سالک را در برابر حقیقت عریان میسازد تا با تواضع و حسن ظن، به سوی اخلاص و معرفت گام بردارد.
بخش یکم: مقدمهای بر مرتبه سوم محاسبه
مرتبه سوم محاسبه، چونان دریچهای به سوی حقیقت، سالک را به دو اصل کلیدی دعوت میکند: نخست، عدم رضایت از طاعات خود، زیرا هر طاعتی که سالک از آن راضی شود، به ضرر اوست و او را در دام خودبینی گرفتار میسازد؛ دوم، پرهیز از تعییر دیگران به دلیل معاصیشان، زیرا این عیبجویی، به خود سالک بازمیگردد و گناهی بزرگتر از معصیت دیگران است. خواجه عبدالله انصاری در این باره میفرماید:
متن اصلی: والثالث أن تعرف أن كلَّ طاعةٍ رضيتها منک فهى عليک، و كلّ معصيةٍ عيَّرت بها أخاك فهى اليک. فلا تضع ميزان وقتک من يديک.
ترجمه: سومین مرتبه این است که بدانی هر طاعتی که از آن راضی شدی، بر علیه توست، و هر معصیتی که به سبب آن برادرت را عیبجویی کردی، به سوی تو بازمیگردد. پس ترازوی وقت خود را از دستت رها مکن.
این دو اصل، چونان دو بال، سالک را به سوی محاسبهای عمیق و توحیدی هدایت میکنند. رضایت از طاعات، نشانهای از خودبینی است که طاعت را از ارزش میاندازد، و تعییر دیگران، به دلیل قضاوت نادرست، گناهی است که به خود سالک بازمیگردد. ترازوی محاسبه، که نماد دقت و عدالت در سلوک است، باید همواره در دست سالک باشد تا وقت و عمر او در مسیر حق ضایع نشود.
بخش دوم: عظمت و دشواری اصول محاسبه
محاسبه در مرتبه سوم، چونان قلهای دشوار، از عظمت و سنگینی برخوردار است. این مرتبه، سالک را به رعایت دو امر والا و دشوار دعوت میکند: عدم طلبکاری از خداوند به دلیل طاعات و پرهیز از بدهکار دانستن دیگران به دلیل معاصیشان. غفلت از این دو اصل، محاسبه را ناقص میسازد و سالک را از رسیدن به کمال بازمیدارد. این اصول، چونان دو نگهبان هوشیار، سالک را از خودبینی و قضاوت دیگران حفظ میکنند و او را به سوی تواضع و اخلاص هدایت مینمایند.
عدم طلبکاری از خداوند
نخستین اصل، پرهیز از طلبکاری از خداوند است. سالک نباید به دلیل طاعات خود، از خداوند طلبکار باشد یا از نفس و اعمالش راضی شود. رضایت از طاعات، چونان آتشی پنهان، اخلاص را میسوزاند و طاعت را به معصیتی علیه سالک بدل میکند. طاعات، چونان امانتی الهیاند که به سالک سپرده شدهاند، نه دستاوردی از او. رضایت از آنها، نشانهای از انانیّت است که محاسبه را باطل میسازد.
پرهیز از بدهکار دانستن دیگران
دومین اصل، پرهیز از بدهکار دانستن دیگران به خداوند به دلیل معاصیشان است. سالک نباید دیگران را به دلیل گناهانشان مورد عیبجویی قرار دهد، زیرا این تعییر، به خود او بازمیگردد. قضاوت دیگران، چونان بومرنگی است که به سوی قضاوتکننده بازمیگردد و او را در دام خودبینی و گناه گرفتار میسازد. این اصل، سالک را به حسن ظن و رحمت نسبت به دیگران دعوت میکند.
بخش سوم: ارتباط طلبکاری و بدهکاری در محاسبه
طلبکاری از خداوند و بدهکار دانستن دیگران، چونان دو روی یک سکه، ریشه در خودبینی دارند. هنگامی که سالک دیگران را به دلیل معاصیشان بدهکار به خدا میداند، به طور غیرمستقیم خود را طلبکار میپندارد، زیرا خود را برتر از دیگران میبیند. این خودبینی، محاسبه را به انحراف میکشاند و سالک را از مسیر توحید دور میسازد. خواجه عبدالله انصاری تأکید میکند که سالک باید تنها خود را مسئول اعمالش بداند و از قضاوت دیگران پرهیز کند.
نقد قضاوت جمعی
ادعای اینکه «همه به خدا بدهکارند»، نوعی قضاوت نادرست است که از محاسبه حقیقی به دور است. سالک باید تنها از بدهکاری خود سخن بگوید و از تعمیم قضاوت به دیگران پرهیز کند. ممکن است خداوند گناهان دیگران را ببخشد، اما خودبینی و تعییر سالک، او را از رحمت الهی محروم سازد. این دیدگاه، چونان چراغی هشداردهنده، سالک را به تمرکز بر نفس خود و پرهیز از قضاوت دیگران دعوت میکند.
بخش چهارم: تمایز گناه و تعییر
گناه و معصیت، واقعیتهایی شرعیاند که امر به معروف و نهی از منکر درباره آنها لازم است. اما تعییر (عیبجویی) از دیگران، عملی ناپسند و نشانه خودبینی است که از محاسبه حقیقی به دور است. نصیحت و امر به معروف، چونان آبی زلال، برای اصلاح دیگران جاری میشود، اما تعییر، چونان زهری مهلک، نفس سالک را مسموم میسازد. سالک باید با نیت خالص، دیگران را به خیر دعوت کند، اما از عیبجویی و قضاوت پرهیز نماید.
امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر، وظایف شرعیاند که با نیت اصلاح و خیرخواهی انجام میشوند. این وظایف، با محاسبه همخوانی دارند، مشروط بر اینکه با تواضع و بدون خودبینی انجام شوند. اما تعییر، که ریشه در تفاخر و برتریجویی دارد، از این وظایف متمایز است و به گناهی بزرگتر منجر میشود.
خطر تعییر و بدگویی
تعییر و بدگویی از دیگران، چونان آتشی است که ابتدا خود سالک را میسوزاند. هنگامی که سالک از دیگری بدگویی میکند، گناه او آشکارتر از گناه مورد اتهام است، زیرا بدگویی، عملی ارادی و مبتنی بر خودبینی است. به تعبیر درسگفتار، اگر کسی نزد سالک از دیگری بدگویی کند، سالک باید بدگو را مقصر بداند، نه آنکه مورد بدگویی قرار گرفته است، زیرا بدگویی، گناهی مشهود و ارادی است.
بخش پنجم: محاسبه و تواضع
محاسبه حقیقی، سالک را به تواضع هدایت میکند، بهگونهای که خود را برتر نبیند و دیگران را معیوب نداند. این تواضع، چونان گوهری درخشان، نفس سالک را از خودبینی پاک میسازد و او را به سوی معرفت و اخلاص رهنمون میکند. سالک باید خود را مقصر بداند و دیگران را معذور، تا از دام انانیّت رها شود.
خود را یافته نگرفتن
سالک نباید خود را به دلیل طاعاتش «یافته» بداند، زیرا هر طاعتی که انجام داده، برای خود او بوده و نه برای خداوند. رضایت از طاعات، چونان باری سنگین، سالک را از اخلاص دور میکند و او را در دام خودفریبی گرفتار میسازد.
دیگران را نابافته ندانستن
سالک نباید دیگران را به دلیل معاصیشان «نابافته» یا معیوب بداند. این قضاوت، به تعییر و خودبینی منجر میشود و محاسبه را باطل میکند. سالک باید با حسن ظن و رحمت، دیگران را به سوی خیر هدایت کند، نه اینکه آنها را مورد عیبجویی قرار دهد.
بخش ششم: خطر رضایت از طاعات
رضایت از طاعات، چونان حجابی است که حقیقت را از دید سالک پنهان میکند. هنگامی که سالک از طاعات خود راضی میشود، به توهم ادای حق خدا میافتد و خود را صاحب طاعت میپندارد. این توهم، طاعت را به معصیتی علیه او بدل میسازد. خواجه عبدالله انصاری تأکید میکند که هیچ طاعتی نمیتواند حق خداوند را ادا کند، زیرا عظمت او فراتر از طاعات انسانی است.
طاعات و اطاعت
طاعات، به معنای اطاعت از امر خداوند هستند، نه ارائه چیزی به او. سالک باید طاعات را با نیت اطاعت و تسلیم انجام دهد، نه با ادعای مالکیت و رضایت از خود. قرآن کریم در آیه ۱۶۲ سوره انعام، این حقیقت را به زیبایی تبیین میکند:
آیه ۱۶۲ سوره انعام: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
ترجمه (فولادوند): بگو: همانا نماز من و قربانیام و زندگی و مرگم برای خداوند، پروردگار جهانیان است.
این آیه، بر اخلاص در طاعات و نسبت دادن آنها به خداوند تأکید دارد. سالک باید طاعات را متعلق به خدا بداند، نه دستاورد خود.
ناتوانی طاعات در ادای حق خدا
هیچ طاعتی نمیتواند حق خداوند را ادا کند، زیرا عظمت او بینهایت است. رضایت از طاعات، به توهم ادای حق خدا منجر میشود و سالک را از اخلاص دور میکند. طاعات، چونان لطفی از جانب خداوند بر سالک هستند، نه دستاوردی از او.
بخش هفتم: بازگشت تعییر به سالک
تعییر دیگران به دلیل معصیت، چونان بومرنگی است که به سوی سالک بازمیگردد. این عمل، نه تنها دیگران را معیوب نمیکند، بلکه خود سالک را در دام گناه و خودبینی گرفتار میسازد. تعییر، گناهی ارادی و بزرگتر از معصیت دیگران است، زیرا با قضاوت و تفاخر همراه است.
مثال بدگویی
به تعبیر درسگفتار، اگر کسی نزد سالک از دیگری بدگویی کند، سالک باید بدگو را مقصر بداند، نه آنکه مورد بدگویی قرار گرفته است. بدگویی، گناهی آشکار و ارادی است که تعییرکننده را مقصرتر از دیگران نشان میدهد. این مثال، چونان آیینهای، حقیقت تعییر را عیان میسازد.
خطر خودبرتربینی در تعییر
تعییر، با تبرئه نفس و ادعای برتری، سالک را به خودبینی و گناه بزرگتر سوق میدهد. هنگامی که سالک دیگران را به دلیل معصیت عیبجویی میکند، خود را از گناه تبرئه میکند و این تبرئه، به گناهی افحش منجر میشود.
بخش هشتم: نقد شارح و تبیین گناه افحش
شارح کتاب، رضایت از طاعات را به دلیل خودبینی و ادعای مالکیت بر طاعت، به ضرر سالک میداند و تعییر را گناهی بزرگتر از معصیت دیگران معرفی میکند. اما در تحلیل افحش بودن تعییر، شارح آن را به بخشش یا عدم بخشش الهی مرتبط کرده است، در حالی که افحش بودن تعییر، به دلیل ارادی بودن و خودبینی است. این نقد، بر ضرورت دقت در تحلیل عرفانی تأکید دارد. گناه تعییر، چونان زخمی عمیق، به دلیل نیت ارادی و خودبینانه، از معصیت دیگران سنگینتر است.
تفاوت گناه نفسی و غیری
گناه دیگران، ممکن است از سر غفلت یا قصور باشد، اما تعییر، گناهی ارادی و مبتنی بر خودبینی است. این تفاوت، تعییر را به گناهی افحش بدل میکند، زیرا سالک با آگاهی و اراده، خود را برتر از دیگران میپندارد. این دیدگاه، بر خطر قضاوت و تفاخر در سلوک تأکید دارد.
غیبت و گناه افحش
غیبت، به دلیل ارادی بودن و خودبینی، گناهی بزرگتر از معصیت دیگران است. به تعبیر درسگفتار، اگر غیبتکننده از بدگویی لذت ببرد، به سادیسم گرفتار است و اگر لذت نبرد، به حماقت، زیرا گناهی بیثمر مرتکب شده است. این تحلیل، غیبت را چونان آتشی مهلک معرفی میکند که نفس سالک را میسوزاند.
بخش نهم: نصیحت خواجه و حفظ وقت
خواجه عبدالله انصاری، سالک را به حفظ وقت و دقت در محاسبه دعوت میکند تا از ضایع شدن عمر و فرصت سلوک جلوگیری شود. وقت، چونان سرمایهای گرانبها، در سلوک ارزشی بینهایت دارد و محاسبه دقیق، از هدر رفتن آن جلوگیری میکند. نصیحت خواجه، چونان چراغی راهنما، سالک را به رعایت دو اصل عدم رضایت از خود و پرهیز از تعییر هدایت میکند.
میزان عدالت در محاسبه
ترازوی محاسبه، که نماد عدالت و دقت در سلوک است، باید با رعایت تواضع و حسن ظن حفظ شود. سالک باید از رضایت از خود و تعییر دیگران پرهیز کند تا محاسبهاش به انحراف کشیده نشود. این ترازو، چونان مقیاسی دقیق، نفس سالک را در برابر حقیقت میسنجد.
ضایع شدن وقت
ضایع شدن وقت، چونان از دست دادن گوهری نایاب، سالک را در حرمان گرفتار میسازد. محاسبه نادرست، مانند خطایی در حل مسئلهای پیچیده، کل فرآیند سلوک را به تباهی میکشاند. سالک باید با دقت و مراقبت، وقت خود را در مسیر حق حفظ کند.
بخش دهم: اولیاء خدا و تواضع
اولیاء خدا، چونان ستارگان درخشان در آسمان سلوک، خیرات و کمالات را به خود نسبت نمیدهند و از آنها راضی نمیشوند. این تواضع، ریشه در معرفت عمیق آنها دارد که همه چیز را از خداوند میدانند. درسگفتار، با مثالی زیبا، این حقیقت را تبیین میکند: اولیاء خدا، مانند کسی که به اسکناسهای بانک ادعایی ندارد، خیرات را متعلق به خدا میدانند و از آنها راضی نمیشوند.
مثال اسکناس و تواضع
اگر در بانکی صد خروار اسکناس باشد، چه ربطی به انسان دارد؟ اما اگر چند سکه در جیبش باشد، از آن خوشحال میشود، زیرا آن را متعلق به خود میداند. اولیاء خدا، با وجود خیرات و کمالات فراوان، چونان کسی که هیچ ادعایی بر اسکناسهای بانک ندارد، همه چیز را از خدا میدانند و از خود راضی نمیشوند.
اخلاص در اعمال
اخلاص اولیاء خدا، در نسبت ندادن طاعات به خودشان است. آنها، چونان بندگان تسلیم، طاعات را به خداوند نسبت میدهند و از رضایت از خود پرهیز میکنند. این اخلاص، الگویی برای سالک در محاسبه است تا طاعات را با نیت اطاعت انجام دهد.
بخش یازدهم: سختگیری بر خود و آسانگیری بر دیگران
محاسبه، سالک را به سختگیری بر خود و آسانگیری بر دیگران دعوت میکند. سختگیری بر خود، چونان تازیانهای است که نفس را از خودبینی بازمیدارد، و آسانگیری بر دیگران، چونان نسیمی است که رحمت و حسن ظن را در دل سالک میدمد. این اصل، سالک را به خودشناسی و رحمت نسبت به دیگران هدایت میکند.
امکان بخشش دیگران
خداوند ممکن است گناهان دیگران را ببخشد، اما خودبینی و تعییر سالک، او را از رحمت الهی محروم سازد. این دیدگاه، سالک را به پرهیز از قضاوت و تمرکز بر اصلاح خود دعوت میکند. حسن ظن به دیگران، چونان کلیدی است که درهای رحمت الهی را میگشاید.
محبت و حسن ظن
محاسبه حقیقی، به محبت و حسن ظن به دیگران منجر میشود. سالک باید با رحمت و امید به بخشش دیگران، آنها را به سوی خیر هدایت کند، نه اینکه با بغض و عداوت، از آنها عیبجویی نماید. این محبت، چونان نوری است که تاریکیهای نفس را روشن میسازد.
بخش دوازدهم: امر به معروف و پرهیز از تعییر
امر به معروف و نهی از منکر، وظایف شرعیاند که با نیت خالص و برای اصلاح انجام میشوند. اما تعییر و مسخره کردن دیگران، نشانه خودبینی است و از محاسبه به دور است. سالک باید با رحمت و نیت خیر، دیگران را نصیحت کند، اما از عیبجویی و تفاخر پرهیز نماید.
انحراف درویشی
دیدگاه برخی درویشان که از امر به معروف و نهی از منکر پرهیز میدهند و میگویند «رها کن که خدا بزرگ است»، انحرافی است که با محاسبه منافات دارد. سالک باید وظایف شرعی را با نیت خالص انجام دهد، اما از تعییر و قضاوت شخصی پرهیز کند.
مثال طلحه و زبیر
طلحه و زبیر، که زمانی از دوستان خدا بودند، به دلیل نیت نادرست در اعمالشان، به دشمنان خدا تبدیل شدند. این مثال، چونان هشداری است که اخلاص در اعمال، پایه محاسبه و سلوک است. سالک باید از نیتهای نادرست و خودبینی پرهیز کند تا در مسیر حق پایدار بماند.
جمعبندی
منزل هفتاد و هفتم از منازل السائرین، با تمرکز بر مرتبه سوم محاسبه، سالک را به رهایی از خودبینی و قضاوت دیگران دعوت میکند. دو اصل کلیدی این مرتبه—عدم رضایت از طاعات و پرهیز از تعییر دیگران—چونان دو ستون استوار، محاسبه را به فرآیندی توحیدی بدل میسازند. رضایت از طاعات، به دلیل خودبینی، طاعت را به معصیت تبدیل میکند، و تعییر دیگران، به دلیل قضاوت نادرست، گناهی بزرگتر از معصیت آنهاست. سالک باید با تواضع، حسن ظن، و محبت، نفس خود را از انانیّت پاک کند و با نیت خالص، وظایف شرعی را انجام دهد. حفظ ترازوی محاسبه، از ضایع شدن وقت و عمر جلوگیری میکند و سالک را به سوی معرفت و اخلاص هدایت مینماید. این منزل، با تأکید بر اخلاص، تواضع، و رحمت، راهی روشن به سوی کمال عرفانی میگشاید.