متن درس
تفکر، حرکت غایتمند به سوی آینده
تحلیل و تبیین باب تفکر کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۸۲-باب تفکر- بخش اول)
مقدمه
درس هشتاد و دوم از مجموعه گرانسنگ منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، در باب تفکر و در قالب بخش نخست این منزل عرفانی، به تبیین جایگاه تفکر بهعنوان حرکتی غایتمند به سوی آینده میپردازد. این درس، که برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است، تفکر را نقطه عطفی در سیر و سلوک عرفانی معرفی میکند که سالک را از التيام گذشته به سوی پویایی و آگاهی در آینده رهنمون میسازد. محتوای این درس، تمرکز بر مفاهیم کلیدی چون حرکت، بصیرت، و هدفمندی، در پیوند با آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهمالسلام، دارد.
بخش اول: جایگاه تفکر در سیر و سلوک عرفانی
تفکر، منزل پویایی پس از التيام نفس
تفکر، بهعنوان یکی از منازل کلیدی در سیر و سلوک عرفانی، پس از مبادی پیشین یعنی یقظه، توجه، محاسبه، و انابه قرار میگیرد. این مبادی، همگی به التيام نفس و رفع اضطرابها و کاستیهای گذشته معطوفاند، حال آنکه تفکر، با تغییر جهت به سوی آینده، سالک را به حرکتی آگاهانه و هدفمند فرا میخواند. تا مرحله انابه، نفس سالک درگیر بازسازی و ترمیم جراحتهای گذشته است، اما در باب تفکر، این نفس از زمینگیر شدن رها شده و به سوی راه رفتن و پیشرفت معنوی گام برمیدارد.
تفکر، مانند نسیمی است که پس از آرامش طوفانهای نفسانی، روح سالک را به سوی افقهای نوین هدایت میکند و او را از توقف در گذشته به سوی پویایی در آینده سوق میدهد.
نقش مبادی پیشین در آمادهسازی نفس
مبادی یقظه، توبه، محاسبه، و انابه، همگی در خدمت التيام و بازسازی نفس سالکاند. یقظه، بیداری و آگاهی از غفلت را به ارمغان میآورد؛ توبه، بازگشت به سوی حق را میسر میسازد؛ محاسبه، نفس را به ارزیابی دقیق گذشته وا میدارد؛ و انابه، با کرنش و فروتنی، نفس را به نرمش و تسلیم در برابر خداوند میرساند. این مراحل، زبریها و ناسپاسیهای نفس را میزدایند و آن را برای ورود به ظرف تفکر آماده میکنند.
این مبادی، مانند باغبانانی هستند که خاک نفس را از خار و خاشاک گذشته پاک کرده و آن را برای کاشت بذر تفکر و معرفت آماده میسازند.
انابه، نقطه اوج التيام نفس
انابه، بهعنوان آخرین مرحله از مبادی پیشین، نقطه اوج التيام نفس است. در این مرحله، نفس از زبری و سرکشی رها شده و به حالت کرنش و نرمش در برابر خداوند درمیآید. این فروتنی، مانند خاکی حاصلخیز است که سالک را برای دریافت بذرهای معرفت و حرکت به سوی آینده مهیا میکند.
انابه، مانند رودی است که پس از عبور از سنگلاخهای گذشته، آرام و زلال به سوی دریای معرفت جاری میشود.
بخش دوم: ماهیت و ویژگیهای تفکر در سلوک عرفانی
تفکر، حرکت غایتمند به سوی آینده
تفکر، برخلاف مراحل پیشین که به جبران کاستیها و التيام گذشته معطوف بودند، حرکتی آگاهانه و هدفمند به سوی آینده است. این حرکت، با تأمل، دقت، و بصیرت همراه است و نفس را از حالت توقف و افتادگی به سوی پویایی و پیشرفت سوق میدهد. تفکر، مانند مسافری است که با هدف مشخص، از مبدأ خویش به سوی مقصدی متعالی رهسپار میشود.
این حرکت، مانند کشتیای است که پس از لنگر انداختن در بندر گذشته، بادبانهای خود را برای سفر به سوی افقهای ناشناخته برمیافرازد.
ویژگیهای تفکر در سلوک عرفانی
تفکر در سلوک عرفانی، با ویژگیهایی چون تأمل، دقت، آگاهی، معرفت، بصیرت، روشنی، انکشاف، رؤیت، و وضوح تعریف میشود. این ویژگیها، ذهن سالک را از پراکندگی و غفلت رها کرده و آن را برای ادراک حقیقت و حرکت به سوی هدف متعالی آماده میکنند. تفکر، مانند چراغی است که تاریکیهای نفس را روشن میسازد و راه سالک را به سوی مقصد الهی آشکار میکند.
این ویژگیها، مانند رنگهای گوناگون در تابلوی نقاشی معرفتاند که هر یک، جلوهای از زیبایی حقیقت را به نمایش میگذارند.
تمایز تفکر از غصه
غصه، به گذشته معطوف است و با پشیمانی، اضطراب، و ناله همراه است، حال آنکه تفکر، به آینده نظر دارد و با حرکت، هدفمندی، و بصیرت تعریف میشود. تا مرحله انابه، سالک درگیر غصههای گذشته است، اما در باب تفکر، این غصهها پایان مییابد و حرکت به سوی آینده آغاز میشود. غصه، مانند زنجیری است که سالک را به گذشته میبندد، اما تفکر، کلیدی است که این زنجیرها را میگشاید و او را به سوی آزادی معنوی هدایت میکند.
این تمایز، مانند جدایی شب از روز است که سالک را از تاریکی پشیمانی به روشنایی امید و پویایی میرساند.
نقش هدف در تفکر
تفکر، بدون هدف و غایت، ممکن نیست. سالک باید معبود، مطلوب، و هدفی متعالی، مانند وصول به حق، داشته باشد تا تفکر او معنا یابد. کسی که فاقد هدف است، فاقد تفکر است، زیرا تفکر، حرکتی است که از مبادی به سوی مراد هدایت میشود. هدف، مانند ستارهای است که در آسمان سلوک میدرخشد و سالک را در مسیر خود راهنمایی میکند.
این هدفمندی، مانند قطبنمایی است که جهت حرکت سالک را در دریای بیکران معرفت تعیین میکند.
حرکت از مبادی به مراد
تفکر، به معنای حرکت از مبادی (امکانات و ظرفیتهای موجود، مانند توبه، محاسبه، و انابه) به مراد (هدف نهایی، یعنی وصول به حق) است. سالک باید ابتدا موجودیت خود را بررسی کند، امکانات و ظرفیتهای خویش را بشناسد، و سپس با برنامهریزی دقیق، به سوی هدف متعالی حرکت نماید. این تعریف، مبتنی بر تعریفی فلسفی از تفکر است که مرحوم حاجی سبزواری در منظومه آورده: «حرکة من المبادی إلی المراد». این حرکت، مانند پلی است که سالک را از ساحل امکانات موجود به جزیره هدف متعالی میرساند.
این حرکت، مانند جویباری است که از چشمه مبادی سرچشمه گرفته و به سوی دریای مراد جاری میشود.
بخش سوم: نقش قرآن کریم در تفکر
قرآن کریم، ابزار و آلت تفکر
قرآن کریم، بهعنوان ذکر، ابزار و وسیله تفکر است. هدف از نزول قرآن، تبیین احکام و معارف برای همه مردم (ناس) است تا با تأمل در آن، به تفکر واداشته شوند. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
(النحل: ۴۴) (: «و ما این ذکر [قرآن] را بهسوی تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را بهسویشان نازل شده است بیان کنی و باشد که آنان بیندیشند.»)
این آیه، بر نقش محوری قرآن کریم در فرآیند تفکر تأکید دارد. قرآن، نهتنها برای مؤمنین، بلکه برای همه ناس نازل شده است، که این شمولیت، ظرفیت جهانی آن را برای هدایت و تفکر نشان میدهد.
قرآن کریم، مانند چراغی است که راه تفکر را روشن میسازد و سالک را از تاریکی جهل به سوی نور معرفت هدایت میکند.
تفکر، فعل آگاهانه مبتنی بر معرفت
تفکر، نیازمند آگاهی و پختگی است. جاهل نمیتواند تفکر کند، زیرا تفکر، فعل آگاهانهای است که مبتنی بر معرفت و بصیرت است. قرآن کریم، با تبیین احکام و معارف، زمینه این آگاهی را فراهم میکند و سالک را به سوی تفکر هدایت مینماید. بدون قرآن، تفکر عرفانی ممکن نیست، و بدون تفکر، قرآن به کار سالک نمیآید.
این رابطه دوسویه، مانند پیوند آب و خاک است که در کنار یکدیگر، درخت معرفت را بارور میسازند.
نقش تبیین در تفکر
هدف از نزول قرآن کریم، تبیین احکام و معارف برای مردم است. این تبیین، زمینهساز تفکر است، زیرا بدون آگاهی از آنچه نازل شده، تفکر ممکن نیست. شارح در اینباره میفرماید که قرآن کریم، احکام شرع، شامل واجبات، مستحبات، محرمات، مکروهات، و مباحات، و همچنین مواعظ، نصایح، عبرتها، و معارف را تبیین میکند تا مردم با تأمل در آنها، به تفکر و اعتبار واداشته شوند و راههای نجات را بشناسند.
تبیین، مانند کلیدی است که قفلهای جهل را میگشاید و درهای تفکر را به روی سالک باز میکند.
نقد مفهوم مباحات
در نگاه عرفانی، مباحات به معنای افعال بیتفاوت مطلق وجود ندارند. هر فعلی، رجحان یا مذمتی دارد و نمیتوان آن را کاملاً بیاهمیت دانست. مباحات، افعالی هستند که خداوند نسبت به آنها بیتفاوت به نظر میآید، اما در حقیقت، هر فعل در سلوک عرفانی دارای تأثیرات معنوی است. این دیدگاه، مانند ترازویی است که حتی کوچکترین اعمال را وزن میکند و هیچ فعلی را بیاهمیت نمیداند.
این دقت، مانند نگاهی است که در هر ذره، جلوهای از حقیقت الهی را میجوید.
مواعظ و عبرتها، ابزارهای تکمیلی تفکر
قرآن کریم، علاوه بر احکام، شامل مواعظ، نصایح، عبرتها، و معارف است که سالک را به تفکر، اعتبار، و شناخت راههای نجات هدایت میکند. این عناصر، مانند گوهرهایی هستند که در صدف قرآن کریم نهفتهاند و سالک با تأمل در آنها، به بصیرت و معرفت دست مییابد.
این مواعظ و عبرتها، مانند آیینههایی هستند که چهره حقیقت را به سالک نشان میدهند و او را از غفلت به سوی آگاهی رهنمون میسازند.
بخش چهارم: تفکر، ریاضت عرفانی و ارزش آن
تفکر، بزرگترین ریاضت عرفانی
تفکر، بزرگترین و سختترین ریاضت در سلوک عرفانی است. این ریاضت، نیازمند تمرکز، استجماع قوا، و رهایی از غفلت و پراکندگی ذهنی است. برخلاف عبادات جسمانی، مانند نماز و روزه، که به جسم و ظاهر معطوفاند، تفکر، عملی روحانی و مجرد است که مغز و روح را درگیر میکند.
تفکر، مانند صعود به قلهای بلند است که هر گام آن، نیازمند تلاشی عظیم و تمرکز بیوقفه است.
ارزش تفکر در روایات
روایت «تفکر ساعة خیر من عبادة ستین سنة» نشان میدهد که یک لحظه تفکر، از شصت سال عبادت مقبول ارزشمندتر است. «ساعة» در اینجا به معنای لحظهای جرقهمانند است که اثری عمیق و ماندگار دارد. این برتری، به دلیل ماهیت روحانی تفکر است که عمل مغز و روح است، درحالیکه عبادت، عمل جسم است.
این لحظه تفکر، مانند جرقهای است که تاریکیهای نفس را روشن میسازد و راه معرفت را هموار میکند.
سختی تفکر در مقایسه با عبادات
تفکر، به دلیل شدت و دشواری، از عبادات جسمانی مانند نماز و روزه سختتر است. این سختی، به دلیل نیاز به تمرکز، استجماع قوا، و رهایی از غفلت است. سالک برای تفکر، باید ذهن خود را از پراکندگی و لغزندگی رها کند، که این امر، مانند مهار اسبی سرکش است که جز با تلاشی عظیم ممکن نمیشود.
این دشواری، مانند گذر از تنگنای غارهای تاریک است که تنها با نور بصیرت و استقامت ممکن میگردد.
تفکر بهعنوان تلمس البصیرة
تفکر در عرفان عملی، به معنای «تلمس البصیرة لاستدراک البقیة» است، یعنی لمس آگاهانه حقیقت و هدف با بصیرت، برای دستیابی به غایت متعالی. این تعریف، تفکر را بهعنوان یک فرآیند ملموس و رؤیتی معرفی میکند که با آگاهی و بصیرت همراه است و هدف آن، وصول به حقیقت است.
تلمس البصیرة، مانند لمس گوهری در تاریکی است که با نور آگاهی، وجود آن آشکار میشود.
بخش پنجم: نقد ارتجاع و فقدان تفکر در جامعه
نقد ارتجاع و گذشتهگرایی
ارتجاع، به معنای تمرکز بر گذشته و غفلت از آینده، با تفکر ناسازگار است. حتی استناد به قرآن کریم و معصومین علیهمالسلام، اگر صرفاً گذشتهگرایانه باشد، ارتجاع محسوب میشود. قرآن و معصومین، منابع زنده و پویایی هستند که باید در خدمت آینده قرار گیرند. ارتجاع، مانند درجا زدن در باتلاق گذشته است که سالک را از حرکت به سوی آینده بازمیدارد.
این نقد، مانند زنگ بیداری است که سالک را از خواب غفلت گذشتهگرایی بیدار میکند.
نقد فقدان تفکر در جامعه اسلامی
جامعه اسلامی، به دلیل تمرکز بر گذشته و غفلت از آینده، از تفکر محروم است. این فقدان، مانع از پویایی فرهنگی و تمدنی میشود. علماء، دانشمندان، و بزرگان، اغلب به جای ترسیم آینده، به گذشته میپردازند، که این امر، جامعه را از حرکت بازمیدارد.
این فقدان، مانند خزان باغی است که از نسیم تفکر محروم مانده و میوههای تمدن را به بار نمیآورد.
نقد ارتجاع در حوزههای علمی
تمرکز بیش از حد بر کتب هزارساله و غفلت از مسائل روز، یکی از عوامل عقبماندگی حوزههای علمی است. مطالعه صرف کتب سنتی، بدون توجه به نیازهای معاصر، به غفلت و ارتجاع منجر میشود. این تمرکز، مانند حبس شدن در دیوارهای گذشته است که سالک را از دیدن افقهای نوین محروم میکند.
این نقد، مانند کلیدی است که قفلهای ارتجاع را میگشاید و درهای تفکر خلاق را به روی حوزهها باز میکند.
تفکر، اساس فرهنگ و تمدن
تفکر، اساس فرهنگ و تمدن است. جامعهای که فاقد تفکر باشد، نمیتواند فرهنگ و تمدن تولید کند. تفکر، به آینده معطوف است و از ارتجاع به گذشته پرهیز میکند. این اصل، مانند بذری است که در خاک آگاهی کاشته شده و درخت تمدن را به بار میآورد.
تفکر، مانند جریانی است که رودخانه فرهنگ را به سوی دریای تمدن هدایت میکند.
بخش ششم: راهکارهای عملی برای تفکر
اختصاص زمان برای تفکر
سالک باید زمانی مشخص، مانند پنج یا ده دقیقه، را به تفکر اختصاص دهد و از هرگونه فعالیت دیگر، مانند مطالعه، عبادت، یا پراکندگی ذهنی، پرهیز کند. این زمان، مانند خلوتگاهی است که سالک در آن، با خود و خدای خویش به گفتوگو مینشیند.
این اختصاص، مانند گشودن پنجرهای است که نسیم معرفت را به درون قلب سالک میآورد.
تفکر بهعنوان مفعولیت در برابر خدا
سالک باید گاهی از فاعلیت (فعالیت ذهنی و جسمانی) دست بکشد و به مفعولیت (دریافت لطف الهی) روی آورد. این مفعولیت، به معنای استقرار و دریافت فیض الهی است. سالک باید مانند زمینی باشد که در انتظار باران الهی، آرام و پذیرا میماند.
این مفعولیت، مانند تسلیم شدن در آغوش لطف الهی است که قلب سالک را از فیض معرفت سیراب میسازد.
مثالهای تمثیلی برای مفعولیت
مثالهایی مانند ناتوانی در نخ کردن سوزن به دلیل حرکت مداوم، یا سوختن خانه به دلیل عدم گوش دادن، نشاندهنده لزوم استقرار و دریافت فیض الهی است. سالک باید مانند سوزنی ثابت بماند تا نخ معرفت الهی در آن جای گیرد، یا مانند شنوندهای باشد که با سکوت، پیام حقیقت را دریافت میکند.
این مثالها، مانند آیینههایی هستند که ضرورت آرامش و تسلیم را به سالک نشان میدهند.
نقد پراکندگی ذهنی و زبانی
ذهن، زبان، و چشم انسان، به دلیل لغزندگی و پراکندگی، مانع از تفکر میشوند. سالک باید این لغزندگی را مهار کند تا بتواند تفکر کند. ذهن لغزنده، مانند اسبی است که جز با لگام تمرکز، مهار نمیشود.
این مهار، مانند ساختن سدی است که جلوی سیلاب پراکندگی را گرفته و آب معرفت را در قلب سالک آرام میسازد.
تفکر بهعنوان پیشبینی آینده
تفکر، شامل پیشبینی و برنامهریزی برای آینده است. سالک باید با تأمل، آینده خود، جامعه، و دین را ترسیم کند و نتایج پیشبینیهای خود را ارزیابی نماید. این تمرین، مانند کشیدن نقشهای است که مسیر سلوک را برای سالک روشن میسازد.
این پیشبینی، مانند کاشتن بذری است که با مراقبت و تأمل، به درختی از معرفت و بصیرت تبدیل میشود.
جمعبندی
درس هشتاد و دوم از منازل السائرین، با تمرکز بر باب تفکر، به تبیین این منزل عرفانی بهعنوان حرکتی غایتمند به سوی آینده پرداخته است. تفکر، پس از مبادی یقظه، توبه، محاسبه، و انابه، سالک را از التيام گذشته به سوی پویایی و آگاهی در آینده هدایت میکند. این منزل، با ویژگیهایی چون تأمل، دقت، بصیرت، و رؤیت، نفس را از غصههای گذشته رها کرده و به سوی وصول به حق رهنمون میسازد. قرآن کریم، بهعنوان ذکر و ابزار تفکر، نقش محوری در این فرآیند دارد و با تبیین احکام و معارف، زمینهساز بصیرت و آگاهی است. نقد ارتجاع و گذشتهگرایی، بر لزوم تمرکز بر آینده و پویایی فرهنگی و تمدنی تأکید دارد. تفکر، بهعنوان بزرگترین ریاضت عرفانی، نیازمند تمرکز، استقرار، و رهایی از پراکندگی ذهنی است. این درس، با ارائه راهکارهای عملی، مانند اختصاص زمان برای تفکر و مفعولیت در برابر خدا، سالک را به سوی معرفت و بصیرت دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی