در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 83

متن درس





کتاب منازل السائرین: تأملی در باب تفکر

کتاب منازل السائرین: تعریف و جایگاه تفکر در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین باب تفکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه هشتاد و سوم -باب تفکر- بخش دوم)

مقدمه

باب تفکر در کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، به‌عنوان یکی از مراحل بنیادین سلوک عرفانی، نقشی محوری در هدایت سالک به سوی معرفت الهی ایفا می‌کند. درس هشتاد و سوم این اثر، تفکر را به مثابه چشم قلب و فعل عقل معرفی کرده و آن را در سه مرتبه متعالی توحید، صنع الهی، و معرفت احوال و اعمال انسان تبیین می‌نماید. این درس، با استناد به آیات قرآن کریم و عبارات عرفانی، تفکر را نقطه عطف حرکت سالک از آمادگی نفسانی به سوی وصول قلبی و عقلی می‌داند. تفکر، چونان چراغی است که تاریکی‌های نفسانی را می‌زداید و قلب را به سوی نور معرفت رهنمون می‌سازد.

بخش اول: تعریف و جایگاه تفکر در سلوک عرفانی

تعریف تفکر: تلمس بصیرت و تطلب عقل

تفکر، در نگاه خواجه عبدالله انصاری، به‌عنوان «تلمس البصیره لاستدراک البغیه» تعریف می‌شود، یعنی تلاش بصیرت برای لمس حقیقت و وصول به مطلوب. شارح این عبارت را چنین بسط می‌دهد: «تطلب العقل الذی هو للقلب بمنزله البصر للنفس مطلوبه لیدرکه»، به این معنا که تفکر، کوشش عقل است که چونان چشم قلب عمل کرده و مطلوب را برای ادراک و وصول طلب می‌کند. تلمس، غایت تفکر (لمس حقیقت) را نشان می‌دهد، در حالی که تطلب، بر تلاش و کوشش فاعلی عقل تأکید دارد. این دو تعریف، دو وجه مکمل تفکر را آشکار می‌سازند: غایت (وصول به حقیقت) و فاعلیت (تلاش عقلانی).

درنگ: تفکر، تلاش بصیرت (تلمس) و کوشش عقل (تطلب) برای وصول به حقیقت است که قلب را به مثابه چشم برای ادراک مطلوب فعال می‌سازد.

تفکر، چونان کلیدی است که قفل قلب را می‌گشاید و سالک را از تاریکی نفسانی به روشنایی معرفت هدایت می‌کند. این تعریف، تفکر را از سطح اندیشه‌های روزمره به مرتبه‌ای متعالی ارتقا می‌دهد که در آن عقل، با ابزار قلب، به سوی ادراک حقیقت حرکت می‌کند.

جایگاه تفکر در سلسله مراتب سلوک

تفکر، نقطه آغاز حرکت حقیقی سالک در مسیر سلوک است. مراحل پیشین، یعنی یقظه، توبه، محاسبه و انابه، به آماده‌سازی نفس برای حرکت اختصاص دارند، اما حرکت واقعی از باب تفکر آغاز می‌شود. متن اصلی می‌فرماید: «ان چه در ظرف سلوک از ابتدا تا ظرف فکر بود لحاظ آمادگی و آماده‌سازی نفس برای حرکت بود… حرکت در واقع از ظرف فکر برای سالک پیدا می‌شود.» این بیان، تفکر را چونان موتور محرک سلوک معرفی می‌کند که سالک را از بازسازی گذشته به سوی وصول به حق پیش می‌برد.

این حرکت، چونان جریان رودخانه‌ای است که پس از پاکسازی سرچشمه‌های نفسانی، با نیروی تفکر به سوی دریای معرفت جاری می‌شود. تفکر، نقطه عطفی است که سالک را از آمادگی نفسانی به سوی فعلیت قلبی و عقلی هدایت می‌کند.

تفکر، ظهور در قلب

تفکر، در ظرف قلب ظهور می‌یابد، نه در مرتبه نفس. متن اصلی می‌فرماید: «فکر در ظرف قلب ظهور پیدا می‌کند… همان طور که نفس برای دیدن با چشم می‌بیند قلب برای رسیدن و وصول با فکر می‌رسد.» قلب، مرتبه‌ای والاتر از نفس است که پس از تهذیب و طی مراحل سلوک فعلیت می‌یابد. تفکر، به مثابه چشم قلب، ابزار رؤیت باطنی است که سالک را به ادراک حقیقت رهنمون می‌سازد.

این ظهور، چونان گشوده شدن پنجره‌ای در قلب است که نور معرفت را به درون می‌تاباند. قلب، بدون تفکر، مانند چشمی بسته است که از رؤیت محروم مانده و در تاریکی نفسانیات گرفتار است.

تمایز عقل و نفس

تفکر، فعل عقل است که ذاتاً و فعلاً مجرد بوده و نیازی به ابزار مادی ندارد، در حالی که نفس، گرچه ذاتاً مجرد است، در فعل به حواس مادی وابسته است. متن اصلی می‌فرماید: «عقل، ذاتاً و فعلاً مجرد هست… ولی نفس گرچه مجرد هست ولی در فعل نیاز به ماده دارد.» این تمایز، برتری عقل را در سلوک نشان می‌دهد، زیرا تفکر، به‌عنوان فعل عقل، از محدودیت‌های نفسانی آزاد است.

عقل، چونان پرنده‌ای است که در آسمان معرفت پرواز می‌کند، در حالی که نفس، مانند پرنده‌ای در قفس حواس، به زمین مادیات وابسته است. تفکر، این پرنده را از قفس رها ساخته و به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

نقش قلب و فعلیت آن

قلب، مرتبه‌ای متعالی‌تر از نفس است که با طی مراحل سلوک فعلیت می‌یابد. متن اصلی می‌فرماید: «قلب بالاتر از نفس هست و کسی که مراتب و مراحلی را دنبال می‌کند دارای قلب می‌شود.» قرآن کریم نیز در آیه شریفه «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا» (سوره اعراف: 179، : «آنها قلب‌هایی دارند که با آن درک نمی‌کنند») بر وجود قلب در همه انسان‌ها تأکید دارد، اما فعلیت آن را مشروط به فهم و تفکر می‌داند.

قلب راکد، چونان چشمه‌ای است که در زیر خاک مدفون مانده و نیازمند کندوکاو تفکر است تا جوشش یابد. تفکر، این چشمه را به جریان می‌اندازد و قلب را به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند.

بخش دوم: مراتب سه‌گانه تفکر

مرتبه اول: تفکر در توحید

تفکر در توحید، عالی‌ترین مرتبه تفکر است که سالک را به معرفت حق هدایت می‌کند. متن اصلی می‌فرماید: «فکره فی عین التوحید… توحید، عالی‌ترین مرتبه هست لذا در این کتاب آخرین منزل می‌شود توحید.» این مرتبه، سالک را به درک وحدت الهی و رهایی از کثرت نفسانی رهنمون می‌سازد.

تفکر در توحید، چونان صعود به قله‌ای است که از فراز آن، سالک جز وحدت حق چیزی نمی‌بیند. این مرتبه، قلب را از شرک و غیر خدا پاک کرده و به سوی معرفت ناب هدایت می‌کند.

مرتبه دوم: تفکر در صنع الهی

مرتبه دوم تفکر، تأمل در لطایف صنع الهی است که به فعل حق در عالم خلقت مربوط می‌شود. متن اصلی می‌فرماید: «فکره فی لطائف الصنعه یعنی فعل التوحید، صنع الهی، جهان.» این تفکر، سالک را به شناخت آیات الهی در عالم و درک نظم و زیبایی خلقت هدایت می‌کند.

این تأمل، چونان گشت‌وگذاری در باغی پر از گل‌های الهی است که هر گل، نشانه‌ای از قدرت و حکمت حق را به نمایش می‌گذارد. سالک، با این تفکر، به عظمت فعل الهی در عالم پی می‌برد.

مرتبه سوم: تفکر در احوال و اعمال انسان

مرتبه سوم تفکر، معرفت احوال، اعمال و خصوصیات انسان است. متن اصلی می‌فرماید: «فکره فی معان الاعمال و الاحوال یعنی در انسان.» این مرتبه، سالک را به خودشناسی و ارزیابی اعمال و نیات خویش دعوت می‌کند.

درنگ: تفکر در سه مرتبه توحید (حق)، صنع الهی (عالم)، و احوال انسان (آدم) معرفت را کامل کرده و سالک را به شناخت حق، جهان و خود هدایت می‌کند.

این تفکر، چونان آینه‌ای است که عیوب و کمالات وجودی سالک را نمایان می‌سازد و او را به سوی اصلاح و کمال رهنمون می‌شود.

مثلث متعلقات تفکر

متعلقات تفکر، شامل حق، عالم و آدم است. متن اصلی می‌فرماید: «جز حق، عالم و آدم چیزی نداریم… اگر به دنبال فعل الحق و حق بود این می‌شود فکر.» این مثلث، جامعیت تفکر را نشان می‌دهد که سالک را به معرفت در سه حوزه اصلی هدایت می‌کند.

این مثلث، چونان نقشه‌ای است که مسیر سلوک را ترسیم می‌کند: حق، مقصد نهایی؛ عالم، آیینه فعل حق؛ و آدم، محمل خودشناسی. تفکر، با پوشش این سه حوزه، سالک را به کمال معرفت می‌رساند.

بخش سوم: تفکر و رهایی از نفسانیات

نفسانیات و حیوانیت

انسانی که در مرتبه نفس باقی می‌ماند، به لذات حسی محدود شده و به حیوان تشبیه می‌شود. متن اصلی می‌فرماید: «لذا این حیوان هست کسی که در ظرف نفس هست نفسانیات دارد… لذایذشان هم در همین حسیات هست.» این محدودیت، نتیجه عدم استفاده از قلب و تفکر است.

نفس، چونان قفسی است که انسان را در بند لذات مادی نگه می‌دارد. تفکر، با فعال‌سازی قلب، این قفس را می‌گشاید و انسان را به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند.

تفکر و رؤیت غیرچشمی

تفکر، رؤیت‌های غیرچشمی را در قلب فعال می‌سازد. متن اصلی می‌فرماید: «وقتی به فکر می‌افتد… بسیاری از رویت‌هایش غیرچشمی می‌شود.» این رؤیت، سالک را از وابستگی به حواس نفسانی رها کرده و به سوی ادراک باطنی هدایت می‌کند.

این رؤیت، چونان نوری است که در تاریکی قلب می‌تابد و سالک را از محدودیت‌های حواس ظاهری آزاد می‌سازد. تفکر، ابزار این رؤیت باطنی است که قلب را به سوی حقیقت می‌گشاید.

محدودیت نفس در رؤیت

نفس، به دلیل وابستگی به حواس، در رؤیت و ادراک محدود است. متن اصلی می‌فرماید: «انسان‌های مادی نفسانی… محدودیت خودشان را دارند.» برای مثال، انسانی که صدها بار از پله‌ای عبور کرده، در تاریکی بدون چشم ناتوان است، در حالی که حیوانات با نفس قوی‌تر، بدون چشم حرکت می‌کنند.

این محدودیت، چونان تاریکی است که نفس را در خود فرو می‌برد. تفکر، با فعال‌سازی قلب، این تاریکی را به نور معرفت تبدیل می‌کند.

پرخوری و ضعف نفس

پرخوری، نفس را تضعیف کرده و از بصیرت محروم می‌سازد. متن اصلی می‌فرماید: «پرخوری باعث می‌شود که… به قدر حیوانات هم نفسش الآن رویت ندارد.» این ضعف، انسان را از حیوانات نیز پایین‌تر می‌آورد.

پرخوری، چونان باری است که نفس را سنگین کرده و از پرواز به سوی معرفت بازمی‌دارد. تفکر، با ریاضت و تهذیب، این بار را سبک کرده و قلب را فعال می‌سازد.

بخش چهارم: عرفان عملی و نقش ریاضت در تفکر

تفکر و عرفان عملی

عرفان عملی، در حرکت به سوی مطلوب نهفته است، نه در دانستن صرف. متن اصلی می‌فرماید: «عرفان عملی یعنی حرکت به سوی مطلوب و نه دانستنش.» تفکر، موتور این حرکت است که سالک را از آگاهی نظری به وصول عملی هدایت می‌کند.

این حرکت، چونان سفری است که سالک را از ساحل معلومات به اقیانوس معرفت می‌رساند. تفکر، کشتی این سفر است که با نیروی عقل و قلب به پیش می‌رود.

تمرین و ریاضت برای تفکر

تفکر، نیازمند تمرین و ریاضت است تا نفس راکد شود و قلب فعال گردد. متن اصلی می‌فرماید: «در ظرف سلوک باید تمرین کرد برای فکر کردن… باید نفس را راکد کرد نفس را تعطیل کرد و تهدید و محدود کرد تا بتواند انسان از فکرش استفاده کند.» این تمرین، سالک را به رؤیت و حرکت بدون وابستگی به حواس نفسانی توانمند می‌سازد.

درنگ: تفکر، نیازمند ریاضت و تمرین است تا نفس راکد شده و قلب با عقل فعال گردد، و سالک به رؤیت غیرنفسانی و وصول به حقیقت دست یابد.

این ریاضت، چونان ورزش روح است که قلب را از سستی نفسانی رها کرده و به سوی فعلیت و حرکت هدایت می‌کند.

تست بصیرت قلبی

سالک باید قلب خود را تست کند تا ببیند آیا تفکر در آن فعال شده است یا خیر. متن اصلی می‌فرماید: «ببیند اصلاً استارت خورده به این قلب یا نه؟… انسان چشمش را ببندد ببیند می‌بیند یا نه؟» این تست، معیاری عملی برای سنجش بصیرت قلبی است.

این تست، چونان آزمونی است که نشان می‌دهد آیا قلب سالک از خواب نفسانی بیدار شده یا همچنان در تاریکی راکد مانده است. تفکر، معیار این بیداری است.

نقش مربی در سلوک

مربی، برای هدایت سالک و جلوگیری از گمراهی در تطلب ضروری است. متن اصلی می‌فرماید: «مربی لازم هست… یک آدم آگاهی و یک فنی بگوید گاز نده چون گشاد می‌کنی زیر خودت را.» مربی، با تجربه و آگاهی، سالک را از اشتباهات در مسیر تفکر و سلوک حفظ می‌کند.

مربی، چونان راهنمایی است که در تاریکی مسیر، چراغ به دست سالک می‌دهد تا از چاه‌های گمراهی در امان بماند. تفکر، بدون هدایت مربی، ممکن است به شیطنت و انحراف منجر شود.

بخش پنجم: علم، معلومات و تفکر

تمایز علم و معلومات

علم، معرفت زنده و پویاست، در حالی که معلومات، دانش راکد و بی‌حرکت است. متن اصلی می‌فرماید: «علم نیست… معلومات هست.» قرآن کریم نیز در آیه شریفه «مَثَلُ ٱلَّذِينَ يَحْمِلُونَ ٱلتَّوْرَىٰةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ ٱلْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا» (سوره صف: 5، : «مثل کسانی که تورات را حمل کردند ولی به آن عمل نکردند، مانند الاغی است که کتاب‌هایی را حمل می‌کند») بر بی‌ارزش بودن معلومات بدون عمل تأکید دارد.

معلومات، چونان استخری راکد است که با اندک آلودگی فاسد می‌شود، اما علم، مانند چشمه‌ای زلال است که با جوشش مدام، پاکی و حیات خود را حفظ می‌کند. تفکر، این چشمه را به جریان می‌اندازد.

تشبیه چشمه و استخر

متن اصلی، علم را به چشمه‌ای زلال و معلومات را به استخری راکد تشبیه می‌کند: «یک چشمه‌ای هست که یک کاسه آب دارد… زلال… اما یک مقدار جوهر بریزی توی آن استخر، آب خراب می‌شود.» این تشبیه، پویایی علم را در برابر رکود معلومات نشان می‌دهد.

چشمه علم، چونان جریانی است که از قلب سالک می‌جوشد و با تفکر، زلالی خود را حفظ می‌کند، در حالی که استخر معلومات، با اندک غفلت، به فساد و کدورت گرفتار می‌شود.

بخش ششم: تفکر و چالش‌های سلوک

تفکر و شیطنت

تفکر، حرکت به سوی حق و فعل حق است، اما تطلب به سوی غیرحق، شیطنت است. متن اصلی می‌فرماید: «اگر به دنبال شیطنت بود… فکر نیست.» تفکر، تنها زمانی اصیل است که متعلق آن حق، عالم یا آدم باشد.

شیطنت، چونان سایه‌ای است که در مسیر تفکر کمین کرده و سالک را به سوی گمراهی می‌کشاند. تفکر، با نیت خالص و تمرکز بر حق، این سایه را می‌زداید.

شريك و شرك

قلب فعال ممکن است با حضور شیطان (شریک) مواجه شود. متن اصلی می‌فرماید: «شریک همان شرک هست… گاهی قلب حرکت می‌کند ولی شیطان جلوتر از او آن‌جا حاضر می‌شود.» سالک باید با تفکر و ریاضت، شرک را دفع کند.

شرک، چونان غباری است که بر آینه قلب می‌نشیند و مانع انعکاس نور حق می‌شود. تفکر، با ریاضت، این غبار را پاک کرده و قلب را به سوی توحید هدایت می‌کند.

محبین و محبوبین

محبین، نیازمند تطلب و ریاضت‌اند، اما محبوبین، به دلیل عنایت خاص الهی، از این مراحل بی‌نیازند. متن اصلی می‌فرماید: «برای محبین این طور هست… برای محبوبین اصلاً این حرف‌ها نیست.» این تمایز، مراتب مختلف سالکان را نشان می‌دهد.

درنگ: محبین با تطلب و ریاضت به سوی حق حرکت می‌کنند، اما محبوبین با عنایت الهی بی‌نیاز از این مراحل به وصول می‌رسند.

محبین، چونان مسافرانی‌اند که با تلاش و کوشش به مقصد می‌رسند، در حالی که محبوبین، با نسیم لطف الهی به سوی حق پرواز می‌کنند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس هشتاد و سوم از باب تفکر در منازل السائرین، تفکر را به‌عنوان نقطه آغاز حرکت حقیقی سالک در سلوک عرفانی معرفی می‌کند. تفکر، فعل عقل و چشم قلب است که با تلمس بصیرت و تطلب عقل، سالک را به سوی ادراک حقیقت هدایت می‌کند. این درس، با تأکید بر سه مرتبه تفکر (توحید، صنع الهی، و احوال انسان)، معرفت را در سه حوزه حق، عالم و آدم کامل می‌سازد. آیات قرآن کریم، مانند «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا» (اعراف: 179) و «مَثَلُ ٱلَّذِينَ يَحْمِلُونَ ٱلتَّوْرَىٰةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا» (صف: 5)، بر ضرورت فعال‌سازی قلب با تفکر و تمایز علم از معلومات تأکید دارند. تفکر، نیازمند ریاضت و تمرین است تا نفس راکد شده و قلب به سوی وصول به حق حرکت کند. نقش مربی در هدایت سالک و دفع شرک و شیطنت، از دیگر محورهای کلیدی این درس است.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، تفکر چه نقشی در سلوک سالک ایفا می‌کند؟

2. طبق درسگفتار، فكر در چه ظرفی ظهور پیدا می‌کند؟

3. بر اساس درسگفتار، متعلق تفکر در مرتبه اول چیست؟

4. در درسگفتار، تفاوت اصلی بین تلمس بصیره و تطلب عقل چیست؟

5. طبق درسگفتار، چرا نفس ضعیف نمی‌تواند بدون چشم حرکت کند؟

6. بر اساس درسگفتار، فکر عملی است که تنها در ظرف نفس رخ می‌دهد.

7. قلب در درسگفتار به عنوان مرتبه‌ای بالاتر از نفس معرفی شده است.

8. فکر در درسگفتار به معنای حرکت نفسانی به سوی لذت‌های حسی است.

9. طبق درسگفتار، سالک برای رسیدن به فکر باید از قوای نفسانی خود فراتر رود.

10. بر اساس درسگفتار، تطلب بدون وصول به مطلوب، فکر کامل محسوب می‌شود.

11. چرا فکر در درسگفتار به عنوان چشم قلب توصیف شده است؟

12. تفاوت فکر و شیطنت در درسگفتار چیست؟

13. چرا نفس ضعیف در درسگفتار از حیوانات پایین‌تر دانسته شده است؟

14. منظور از «تطلب العقل مطلوبه ليدركه» در درسگفتار چیست؟

15. چگونه سالک در درسگفتار می‌تواند فکر خود را فعال کند؟

پاسخنامه

1. آغاز حرکت به سوی حق

2. قلب

3. توحید

4. تلمس غایت فکر و تطلب فاعل فکر را نشان می‌دهد

5. چون محدود به قوای حسی است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. فکر چشم قلب است زیرا قلب از طریق آن به وصول و معرفت می‌رسد، همان‌گونه که نفس با چشم می‌بیند.

12. فکر حرکت به سوی حق و فعل حق است، اما شیطنت تطلب غیر حق و فعل حق است.

13. نفس ضعیف به دلیل رکود و وابستگی به حواس، حتی از حیواناتی که با بصیرت غیرحسی حرکت می‌کنند، پایین‌تر است.

14. یعنی عقل با کوشش به سوی مطلوب خود حرکت می‌کند تا آن را ادراک و وصول کند.

15. سالک با ریاضت، محدود کردن نفس و تمرین بصیرت غیرحسی، فکر و قلب خود را فعال می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده