در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 84

متن درس





کتاب منازل السائرین: باب التفکر، منزل هشتاد و چهارم

منازل السائرین: تفکر در سلوک توحیدی و رهایی از جحود

تحلیل و تبیین باب تفکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه هشتاد و چهار- باب تفکر- بخش سوم)

منزل هشتاد و چهارم: تفکر در عین توحید و مراتب وصول

منزل هشتاد و چهارم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، در باب التفکر، به کاوش در جایگاه تفکر در سلوک عرفانی و چالش‌های آن در مواجهه با عین توحید می‌پردازد. این منزل، چونان دریچه‌ای زلال به سوی حقیقت، تفکر را به مثابه موهبتی الهی و ابزاری برای حرکت سالک پس از توبه و انابه معرفی می‌کند، اما در عین حال، محدودیت‌های آن را در ادراک ذات الهی تبیین می‌نماید. تفکر در ذات توحید، به دلیل ماهیت استدلالی عقل، به ورطه جحود و حیرت فرو می‌غلتد، مگر آنکه سالک به نور کشف یا تمسک به علم ظاهری (شریعت) پناه برد

بخش یکم: مقدمه‌ای بر تفکر در سلوک عرفانی

تفکر، چونان مشعلی فروزان در مسیر سلوک، سالک را پس از توبه و انابه به حرکت وا می‌دارد. این منزل، با تأکید بر جایگاه تفکر به‌عنوان ظرف حرکت و ابزار شناخت، سالک را به تأمل در ذات، فعل، و حالات خلق دعوت می‌کند. خواجه عبدالله انصاری در متن اصلی می‌فرماید:

متن اصلی: فَأَمَّا الْفِكْرَةُ فِي عَيْنِ التَّوْحِيدِ فَهِيَ الِافْتِتَاحَامُ بَحْرَ الْجُحُودِ وَلَا يَنْجِي مِنْهُ إِلَّا الِاعْتِصَامُ بِضِيَاءِ الْكَشْفِ وَالتَّمَسُّكُ بِالْعِلْمِ الظَّاهِرِ.
ترجمه: اما تفکر در عین توحید، فرو رفتن در دریای جحود است و از آن جز با چنگ زدن به نور کشف و تمسک به علم ظاهری نجاتی نیست.

این عبارت، چونان هشداری توحیدی، سالک را از مخاطرات تفکر در ذات الهی آگاه می‌سازد. تفکر، به دلیل ماهیت استدلالی‌اش، در مواجهه با ذات بی‌کران الهی به حیرت و انکار می‌رسد، مگر آنکه با شهود یا شریعت هدایت شود. این بخش، با کاوش در تعریف تفکر، جایگاه آن در سلوک، و تقسیم‌بندی زوایای آن، بنیانی نظری برای تحلیل‌های بعدی فراهم می‌آورد.

درنگ: تفکر در عین توحید، به دلیل محدودیت عقل، به جحود منجر می‌شود، مگر با اعتصام به کشف یا تمسک به شریعت. تفکر، ظرف حرکت سالک پس از توبه و انابه است.

بخش دوم: جایگاه تفکر در سلوک توحیدی

تفکر، چونان پلی استوار، سالک را از توبه و انابه به سوی تقرب الهی رهنمون می‌شود. حرکت سلوک، که با بیداری معنوی آغاز می‌گردد، ظرف تفکر است و تفکر، ابزار پیشبرد این حرکت. این جایگاه، تفکر را به موهبتی الهی بدل می‌سازد که فعل عقل و ممیز انسان از دیگر موجودات است. به تعبیر درس‌گفتار، «فکر، فعل العقل» است و انسان را در مسیر شناخت و وصول به حق یاری می‌رساند.

حرکت، ظرف تفکر

سلوک، چونان سفری روحانی، با توبه و انابه آغاز می‌شود و حرکت، بستر این سفر است. تفکر، در این بستر، چونان چراغی راهنما، سالک را به تأمل در حقیقت دعوت می‌کند. حرکت بدون تفکر، چونان گام نهادن در تاریکی است، و تفکر بدون حرکت، چونان نوری بی‌هدف.

تفکر، موهبت الهی

تفکر، به‌عنوان فعل عقل، موهبتی الهی است که انسان را از دیگر مخلوقات متمایز می‌سازد. این موهبت، چونان کلیدی طلایی، درهای شناخت را به سوی سالک می‌گشاید، اما در حوزه ذات الهی، به دلیل محدودیت عقل، ناکارآمد می‌شود. این تناقض ظاهری، محور اصلی منزل هشتاد و چهارم است.

درنگ: تفکر، موهبتی الهی و فعل عقل است که پس از توبه و انابه، حرکت سلوک را هدایت می‌کند، اما در ذات الهی به جحود می‌انجامد.

بخش سوم: تقسیم‌بندی زوایای تفکر

تفکر در سلوک عرفانی، چونان شاخه‌های درختی تنومند، به سه حوزه تقسیم می‌شود: تفکر در عین توحید (ذات الله)، تفکر در فعل و صنعت الهی، و تفکر در حالات بندگان خدا (عباد الله). این تقسیم‌بندی، چونان نقشه‌ای جامع، حوزه‌های مجاز و غیرمجاز تفکر را برای سالک روشن می‌سازد.

تفکر در عین توحید

تفکر در ذات الهی، به دلیل محدودیت عقل، چونان فرو رفتن در اقیانوسی بی‌کران، به جحود و حیرت منجر می‌شود. ذات الهی، فراتر از ادراک عقلی است و تفکر در آن، به جای تقرب، به انکار سوق می‌دهد.

تفکر در فعل و صنعت الهی

تفکر در آیات و خلق الهی، چونان تأمل در آیینه‌ای زلال، به شناخت حق از طریق آثارش می‌انجامد. این حوزه، که در قرآن کریم بارها به آن امر شده، کارآمدترین زاویه تفکر است.

تفکر در حالات بندگان

تفکر در حالات عباد الله، چونان مطالعه کتابی زنده، سالک را به درک حقیقت انسانی و رابطه آن با حق هدایت می‌کند. این تأمل، به تواضع و معرفت نفس می‌انجامد.

درنگ: تفکر به سه حوزه تقسیم می‌شود: ذات الهی (ممنوع به دلیل جحود)، فعل و صنعت الهی (مطلوب و کارآمد)، و حالات بندگان (مفید برای معرفت نفس).

بخش چهارم: جحود در تفکر فی الله

تفکر در ذات الهی، چونان تلاش برای به دام آوردن پرنده‌ای بی‌نشان، به جحود، جهل، و کثرت منجر می‌شود. این جحود، نه انکار صریح، بلکه حیرتی است که از ناتوانی عقل در ادراک ذات بی‌کران سرچشمه می‌گیرد. خواجه عبدالله انصاری این خطر را با تمثیل «افتحام بحر الجحود» به زیبایی تبیین می‌کند.

ماهیت جحود

جحود در تفکر فی الله، به معنای حیرت و ناتوانی در اثبات است، نه انکار صریح. عقل، چونان مسافری در بیابانی بی‌انتها، در مواجهه با ذات الهی به سردرگمی می‌رسد و از اثبات حق عاجز می‌ماند.

علت جحود

تفکر، حرکتی از مبادی معلوم به مراد مجهول است. اما ذات الهی، به دلیل غیر بودن از معلومات عقلی، از دسترس تفکر خارج است. به تعبیر درس‌گفتار، «المطلوب مجهول و المبادی معلوم و المعلوم غیر المجهول»؛ یعنی حق، مجهولی است که با معلومات عقلی قابل استدلال نیست.

درنگ: تفکر در ذات الهی، به دلیل غیر بودن حق از معلومات عقلی، به جحود و حیرت منجر می‌شود، نه اثبات توحید.

بخش پنجم: راه‌های رهایی از جحود

برای نجات از ورطه جحود، دو مسیر پیش روی سالک است: اعتصام به ضیاء الکشف (شهود) و تمسک به علم الظاهر (تقلید از شریعت). این دو راه، چونان دو بال، سالک را از خطر انکار ذات الهی رها می‌سازند.

اعتصام به کشف

کشف، چونان نوری الهی، سالک را به رؤیت حقیقت توحید هدایت می‌کند. این مسیر، که متعالی‌ترین راه وصول است، از محدودیت‌های عقل فراتر می‌رود و به شهود حق می‌انجامد.

تمسک به تقلید

تقلید از شریعت، چونان عصایی استوار، سالک را از گمراهی حفظ می‌کند. این مسیر، اگرچه نازل‌تر از کشف است، برای عوام و کسانی که ظرفیت شهود ندارند، راهی مطمئن به سوی توحید است.

درنگ: رهایی از جحود، یا از طریق کشف (شهود و رؤیت) یا از طریق تقلید (علم ظاهری و شریعت) ممکن است.

بخش ششم: نقد دیدگاه جحود تفکر

دیدگاه جحود تفکر، که تفکر در ذات را به انکار مطلق می‌رساند، خالی از نقد نیست. تفکر، به‌عنوان موهبتی الهی، در حوزه‌های مناسب (مانند آیات و صنعت حق) به شناخت می‌انجامد و نمی‌توان آن را به‌طور کلی نفی کرد.

تفکر، موهبت الهی

تفکر، فعل عقل و موهبتی است که انسان را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. نفی مطلق تفکر، چونان انکار نعمتی الهی، با منطق عرفانی سازگار نیست. به تعبیر درس‌گفتار، «المعلوم یوجب المعلوم»؛ یعنی تفکر از معلوم به معلوم می‌رسد و نتیجه مجهول، پس از استدلال، معلوم می‌شود.

نقد مقایسه تفکر و تقلید

مقایسه تفکر با تقلید، که تفکر را نازل‌تر از تقلید می‌داند، مورد نقد است. تفکر، به‌عنوان مرتبه‌ای متوسط، از تقلید متعالی‌تر است، اما در اصول دین، تقلید نیز می‌تواند به باور منجر شود و معتبر است.

درنگ: تفکر، موهبتی الهی است که در حوزه آیات کارآمد است. مقایسه نادرست تفکر و تقلید، ارزش تفکر را نادیده می‌گیرد.

بخش هفتم: استنادات قرآنی به تفکر

قرآن کریم، چونان گنجینه‌ای بی‌پایان، تفکر را به سوی آیات و خلق الهی هدایت می‌کند و از تفکر در ذات نهی ارشادی دارد. آیات متعدد، سالک را به تأمل در صنعت حق دعوت می‌کنند، نه ذات بی‌کران.

آیه ۲۱۹ سوره بقره: كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
ترجمه (): این‌گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌گرداند، باشد که بیندیشید.

آیه ۱۹۱ سوره آل عمران: يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
ترجمه (): در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند.

این آیات، چونان چراغ‌هایی فروزان، متعلق تفکر را آیات الهی معرفی می‌کنند و سالک را از حیرت ذات بر حذر می‌دارند.

درنگ: قرآن کریم، تفکر را به سوی آیات و خلق هدایت می‌کند و نهی از تفکر در ذات، ارشادی و برای حفظ عوام از گمراهی است.

بخش هشتم: مراتب شناخت توحید

شناخت توحید، چونان نردبانی آسمانی، در سه مرتبه تبیین می‌شود: تقلید (نازل)، تفکر (متوسط)، و شهود (عالی). هر مرتبه، سالک را به درجه‌ای از توحید می‌رساند، اما وصول کامل، در فنای کل محقق می‌شود.

تقلید، مرتبه نازل

تقلید، چونان راهی هموار، برای عوام و کسانی که ظرفیت استدلال یا شهود ندارند، به باور توحید می‌انجامد. این مرتبه، اگرچه نازل، در اصول دین معتبر است.

تفکر، مرتبه متوسط

تفکر، چونان پلی استوار، سالک را از طریق استدلال به شناخت آیات و صنعت حق هدایت می‌کند. این مرتبه، از تقلید متعالی‌تر، اما از شهود نازل‌تر است.

شهود، مرتبه عالی

شهود، چونان قله‌ای رفیع، سالک را به رؤیت حقیقت توحید می‌رساند. این مرتبه، که متعالی‌ترین راه وصول است، از محدودیت‌های عقل و تقلید فراتر می‌رود.

درنگ: توحید در سه مرتبه تقلید (نازل)، تفکر (متوسط)، و شهود (عالی) محقق می‌شود. وصول کامل، در فنای کل است.

بخش نهم: توحید و فنای کل

توحید حقیقی، چونان گوهری درخشان، با فنای همه چیز در حق و اضمحلال عین متفکر محقق می‌شود. این فنا، چونان رهایی از بند تعینات، سالک را به وحدت احدی می‌رساند.

فنای رسوم

توحید، با فنای رسوم (مقدمات استدلال) و استهلاک کل در احدیت حاصل می‌شود. رسوم، چونان حجاب‌هایی عقلی، سالک را از حقیقت توحید دور می‌دارند.

شعر شیخ

خواجه عبدالله انصاری در شعری فاخر می‌فرماید: «ما وحد الواحد من واحدی اذ کل من وحده جاحدوا». این شعر، چونان آیینه‌ای زلال، بیان می‌کند که ادعای اثبات توحید، خود به کثرت و جحود می‌انجامد، زیرا «من» و «واحد» دو تعین ایجاد می‌کنند.

درنگ: توحید حقیقی، با فنای کل و اضمحلال متفکر در احدیت محقق می‌شود. ادعای اثبات توحید، به کثرت می‌انجامد.

بخش دهم: نقد سخت‌گیری در اصول دین

سخت‌گیری در رد تقلید در اصول دین، چونان بستن راهی هموار، با منطق عرفانی سازگار نیست. تقلید، اگر به باور منجر شود، معتبر است و نمی‌توان آن را به‌طور کلی نفی کرد.

جواز تقلید

تقلید در اصول دین، چونان کاسه‌ای که با شکستن به باور می‌انجامد، اگر به اعتقاد توحید منجر شود، معتبر است. باور، هدف اصلی است، نه مسیر.

نقد تناقض

مخالفت با تقلید در اصول دین، گاهی خود نوعی تقلید است، زیرا مخالفان به منابع فقهی وابسته‌اند. این تناقض، بر ضرورت تسامح در این حوزه تأکید دارد.

درنگ: تقلید در اصول دین، اگر به باور منجر شود، معتبر است. سخت‌گیری در رد تقلید، خود نوعی تقلید است.

بخش یازدهم: ملاک وصول به توحید

ملاک در سلوک، وصول به حق است، نه مسیر. هر طریقی، از تقلید ساده تا شهود عرفانی، اگر به توحید منتهی شود، معتبر است. این دیدگاه، چونان دری گشوده، سالک را از تنگ‌نظری رها می‌سازد.

وصول، هدف نهایی

وصول، چونان رسیدن به مقصد، ملاک سلوک است. سالک، چه با تقلید، چه با تفکر، و چه با شهود، اگر به حق برسد، به هدف دست یافته است.

تمثیل رسیدن

درس‌گفتار، با تمثیلی زیبا، وصول را به رسیدن به مقصد با هر وسیله‌ای تشبیه می‌کند: «به خانه برسید از هر طریق با هر وسیله، وقتی رسیدیم دیگر بحثی نداریم.» این تمثیل، بر اهمیت هدف در برابر ابزار تأکید دارد.

درنگ: ملاک سلوک، وصول به حق است، نه مسیر. هر طریقی که به توحید منجر شود، معتبر است.

بخش دوازدهم: نقش عقل و دل در سلوک

عقل و دل، چونان دو ابزار مکمل، در سلوک عرفانی نقش‌های متفاوتی ایفا می‌کنند. عقل، ابزار شناخت خلق است و دل، ابزار رؤیت حق.

عقل، ابزار خلق

عقل، چونان چشمی تیزبین، در حوزه صنعت و آیات الهی کارآمد است و سالک را به شناخت آثار حق هدایت می‌کند.

دل، ابزار حق

دل، چونان آیینه‌ای صیقلی، برای رؤیت ذات الهی آفریده شده است. این تمایز، بر محدودیت عقل در حوزه ذات و برتری دل در شهود تأکید دارد.

درنگ: عقل، ابزار شناخت خلق و دل، ابزار رؤیت حق است. تفکر در ذات، جای دل است، نه عقل.

بخش سیزدهم: اخلاص و خلاص در توحید

اخلاص کامل، چونان گوهری ناب، با خلاص و رهایی از تعینات محقق می‌شود. این خلاص، غایت سلوک و نشانه توحید وصولی است.

غایت اخلاص

به تعبیر درس‌گفتار، «غایة الاخلاص الخلاص»؛ یعنی اخلاص کامل، با رهایی از انانیت و کثرت به دست می‌آید. این خلاص، سالک را به فنای کل می‌رساند.

ایاک نعبد

تفسیر «ایاک نعبد» در درس‌گفتار، چونان کلیدی طلایی، بر نفی انانیت در عبادت تأکید دارد: «تو کی هستی که عبادت کنی؟» این تفسیر، عبادت را به حقیقت توحیدی آن می‌رساند.

درنگ: اخلاص کامل، با خلاص و فنای انانیت محقق می‌شود. «ایاک نعبد»، نفی نفس در عبادت است.

بخش چهاردهم: نقد ادعاهای بی‌وصول

ادعاهای توحید بدون وصول، چونان صدایی توخالی، نشانه ضعف معرفت است. درس‌گفتار، با نقد فقهای تقلیدی، بر اهمیت وصول در برابر ادعا تأکید دارد.

ضعف توحید تقلیدی

فقهایی که به تقلید بسنده می‌کنند، توحیدشان ضعیف است، زیرا بدون وصول، ادعای توحید بی‌ثمر است.

دعوا سر وصول

درس‌گفتار، با تمثیلی طنزآمیز، بر ملاک وصول تأکید می‌کند: «دعوا سر وصول است، نه فلوس.» این عبارت، اهمیت هدف را در برابر ابزار برجسته می‌سازد.

درنگ: ادعای توحید بدون وصول، بی‌ثمر است. ملاک، وصول به حق است، نه ادعا یا ابزار.

بخش پانزدهم: مستضعفین و رحمت الهی

کسانی که بدون معاندت به حق نرسیده‌اند، چونان مسافرانی گم‌گشته، مستضعف‌اند و مشمول رحمت الهی می‌شوند. این دیدگاه، رحمت بی‌کران حق را تبیین می‌کند.

مستضعفین، غیر معاندین

مستضعفین، به دلیل فقدان تقصیر، از معاندین متمایزند و در قیامت مورد عنایت الهی قرار می‌گیرند.

تمثیل قیامت

درس‌گفتار، با تمثیلی زیبا، مستضعفین را به کسانی تشبیه می‌کند که در قیامت می‌گویند: «ما رفتیم، نرسیدیم.» این تمثیل، بر رحمت الهی تأکید دارد.

درنگ: مستضعفین، که بدون معاندت به حق نرسیده‌اند، مشمول رحمت الهی‌اند. رحمت حق، بی‌کران است.

بخش شانزدهم: توفیق الهی و باور ساده

وصول به حق، گاهی نتیجه توفیق الهی است که به برخی عطا می‌شود و به برخی نه. باور ساده، اگر به وصول منجر شود، چونان بذری کوچک، به بهشت می‌انجامد.

توفیق، موهبت الهی

توفیق، چونان نسیمی الهی، برخی را بدون تلاش زیاد به وصول می‌رساند. این موهبت، نشانه عنایت حق است.

باور ساده

باور ساده، چونان کلیدی کوچک، اگر با اخلاص همراه باشد، به نجات منجر می‌شود. درس‌گفتار، با تمثیل «خواب در ماشین»، این حقیقت را به زیبایی تبیین می‌کند.

درنگ: توفیق الهی و باور ساده، اگر به وصول منجر شوند، به نجات می‌انجامند. اخلاص، کلید نجات است.

جمع‌بندی

منزل هشتاد و چهارم از منازل السائرین، با تمرکز بر باب التفکر، تفکر را به‌عنوان موهبتی الهی و ابزاری برای سلوک پس از توبه و انابه معرفی می‌کند. تفکر در ذات توحید، به دلیل محدودیت عقل، به جحود و حیرت می‌انجامد، مگر با اعتصام به کشف یا تمسک به شریعت. قرآن کریم، با آیاتی مانند «كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ» (بقره: ۲۱۹)، تفکر را به سوی آیات هدایت می‌کند و نهی از تفکر در ذات را ارشادی و برای حفظ عوام می‌داند. مراتب توحید، شامل تقلید (نازل)، تفکر (متوسط)، و شهود (عالی) است، اما ملاک، وصول به حق است، نه مسیر. توحید حقیقی، با فنای کل و اضمحلال تعینات محقق می‌شود. این منزل، با تأکید بر اخلاص، رحمت، و وصول، راهی روشن به سوی کمال عرفانی می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، فکر فی عین التوحید به چه معناست؟

2. طبق متن، چه چیزی باعث می‌شود فکر فی الله به جحود منجر شود؟

3. بر اساس متن، کدام روش برای نجات از جحود ناشی از فکر فی الله پیشنهاد شده است؟

4. در متن درسگفتار، فکر به چند دسته تقسیم شده است؟

5. طبق متن، چرا فکر فی ذات الله به حیرت منجر می‌شود؟

6. فکر فی الله طبق متن起身

7. تقلید در اصول دین طبق متن درسگفتار جایز نیست.

8. فکر فی خلق الله و صنعت الله در متن به عنوان راهی برای رسیدن به توحید توصیه شده است.

9. طبق متن، شهود بالاترین مرتبه برای وصول به توحید است.

10. فکر فی ذات الله طبق متن به اثبات وجود خدا منجر می‌شود.

11. تفاوت اصلی بین فکر فی الله و فکر فی خلق الله چیست؟

12. چرا طبقید در اصول دین طبق متن جایز است؟

13. منظور از اعتصام به ضیاء الکشف در متن چیست؟

14. چرا فکر فی ذات الله به انکار منجر می‌شود؟

15. نقش آیات الهی در متعلق فکر طبق متن چیست؟

پاسخنامه

1. اندیشیدن در مورد ذات خداوند

2. چون فکر حرکت از مبادی معلوم به مراد مجهول است

3. اعتصام به ضیاء الکشف یا تقلید از شریعت

4. سه دسته: فکر فی الله، فکر فی صنع الله، فکر فی عباد الله

5. چون ذات الله قابل اثبات نیست و جای شهود است

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. فکر فی الله به اندیشیدن در ذات خداوند اشاره دارد که به جحود منجر می‌شود، در حالی که فکر فی خلق الله به بررسی آثار و خلقت خداوند می‌پردازد که راهی برای اثبات حق است.

12. زیرا تقلید می‌تواند با ایجاد باور به توحید، انسان را به خدا برساند، حتی اگر از راه‌های ساده باشد.

13. اعتصام به ضیاء الکشف به معنای چنگ زدن به نورانیت شهود و رؤیت برای نجات از جحود است.

14. زیرا فکر در ذات الله به دلیل ماهیت اثباتی عقل به حیرت و انکار می‌انجامد، چرا که ذات الله جای ثبوت و شهود است.

15. آیات الهی متعلق فکر هستند و به جای فکر در ذات الله، باید در آنها تفکر کرد تا به توحید رسید.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده