در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 85

متن درس





باب تفکر: تأمل در مراتب توحید و نقد تفکر، کشف و تقلید

تأمل در مراتب توحید و نقد تفکر، کشف و تقلید

تحلیل و تبیین باب تفکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه هشتاد و پنجم -باب تفکر- بخش چهارم)

مقدمه

باب تفکر در کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از منازل بنیادین سلوک عرفانی است که به جایگاه تأمل در شناخت حق تعالی و رابطه آن با کشف و تقلید می‌پردازد. این درس، با تمرکز بر محدودیت‌های عقل در وصول به ذات الهی و نقد دیدگاه‌هایی که تفکر را به جحود و انکار منتسب می‌سازند، سه راه سلوک—کشف، تفکر و تقلید—را بررسی کرده و ارزش هر یک را در مرتبه خود تبیین می‌نماید. درس‌گفتار حاضر، با استناد به آیات قرآن کریم و نقد استدلال‌های سنتی، بر پویایی تفکر به‌عنوان راه میانی تأکید ورزیده و از فروکاستن آیات الهی به تقلید صوری پرهیز می‌کند.

بخش نخست: تبیین توحید و محدودیت‌های عقل

مفهوم توحید و فنای رسوم

توحید، به‌عنوان غایت سلوک عرفانی، تنها با فنای رسوم و استهلاک همه‌چیز در حقیقت احدیت محقق می‌گردد. این مقام، که با رفع دوگانگی حادث و قدیم همراه است، فراتر از توان عقل بشری قرار دارد. متن اصلی چنین بیان می‌دارد: وَالتَّوْحِيدُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِفَنَائِهَا وَاسْتِهْلَاكِ الْكُلِّ فِي عَيْنِ الْأَحَدِيَّةِ وَانْتِفَاءِ الْحُدُوثِ فِي الْقِدَمِ. فنای رسوم، به‌سان ذوب شدن قطره در اقیانوس بی‌کران احدیت است، که تعینات و حدود را از میان برمی‌دارد و سالک را به وحدت مطلق الهی رهنمون می‌سازد. عقل، به دلیل محدودیت در ادراک لاتعین، از وصول به این مرتبه عاجز است و تنها از طریق کشف و شهود می‌توان به این حقیقت دست یافت.

درنگ: توحید، با فنای رسوم و استهلاک همه‌چیز در حقیقت احدیت و رفع دوگانگی حادث و قدیم محقق می‌شود، که فراتر از توان عقل و نیازمند کشف است.

این تعریف از توحید، بر ضرورت رفع هرگونه دوگانگی و اثبات وحدت حق تأکید دارد. احدیت، مرتبه‌ای است که هیچ تعینی در آن راه ندارد و سالک باید از همه رسوم و تعینات نفسانی و خلقی عبور کند تا به این مقام دست یابد. این فرآیند، گویی سفری است از ظلمت تعینات به سوی نور بی‌حد و حصر الهی.

استناد به آیه قرآنی

برای تبیین توحید، به آیه شریفه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (: هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است) استناد شده است. این آیه، بر فنای همه‌چیز جز وجه الله تأکید دارد، که نشان‌دهنده بقای حقیقت الهی و نابودی تعینات ناسوتی است. وجه الله، به خلق حق، انسان کامل یا مقام ختمی تفسیر می‌شود، که همگی مظاهر الهی‌اند و از هلاكت ناسوتی مصون‌اند. هلاكت در این آیه، به تلاشی ناسوت و نابودی ظاهری اشاره دارد، نه از میان رفتن حقیقت خلق، که مظهر وجه الله است.

درنگ: آیه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ بر هلاكت ناسوت و بقای مظاهر الهی، مانند خلق یا انسان کامل، تأکید دارد.

این تفسیر، گویی پرده‌ای از راز خلقت برمی‌دارد که همه‌چیز در ناسوت متلاشی می‌شود، اما حقیقت خلق، که مظهر وجه الله است، در مرتبه باطنی استوار می‌ماند. این آیه، سالک را به تأمل در بقای الهی و فنای خلقی دعوت می‌کند.

عجز عقل در وصول به توحید

عقل، به دلیل محدودیت در ادراک ذات الهی، از وصول به توحید عاجز است. این عجز، نه به معنای انکار حق، بلکه به حیرت منجر می‌شود. متن اصلی تأکید می‌کند که توحید، امری است که عقل از آن ناتوان است و نجات از محدودیت‌های آن، تنها با نور کشف ممکن می‌گردد. حیرت، به‌سان ایستادن در برابر دریای بی‌کران حقیقت است که عقل را از ادامه مسیر بازمی‌دارد و او را به سوی شهود هدایت می‌کند.

درنگ: عقل، در وصول به ذات الهی عاجز است و تفکر در این مرتبه به حیرت، نه جحود، منجر می‌شود. کشف، راه نجات از این محدودیت است.

این دیدگاه، بر نارسایی عقل در برابر ذات تأکید دارد، اما تفکر را به‌طور کامل نفی نمی‌کند. عقل، در مراتب نازل‌تر، مانند شناخت نعمات و مظاهر خلق، ابزاری ارزشمند است، اما در مرتبه احدیت، جای خود را به کشف می‌سپارد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین مفهوم توحید و محدودیت‌های عقل در وصول به آن پرداخت. توحید، با فنای رسوم و استهلاک در احدیت محقق می‌شود و آیه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ بر بقای وجه الله و هلاكت ناسوت تأکید دارد. عقل، به دلیل نارسایی در ادراک ذات، به حیرت می‌رسد و کشف، راه نجات از این محدودیت است. این بخش، گویی نقشه‌ای است که مسیر توحید را از محدودیت‌های عقلانی به سوی شهود الهی ترسیم می‌کند.

بخش دوم: نقد تقسیم‌بندی سه‌گانه سلوک

تقسیم‌بندی راه‌های سلوک

متن اصلی، راه سلوک را به سه مرتبه تقسیم می‌کند: کشف (راه وصول)، تفکر (منجر به جحود)، و تقلید (راه ظواهر قرآن کریم). این تقسیم‌بندی، کشف را راه عالی، تفکر را نارسا و تقلید را راه رهایی از تفکر معرفی می‌کند. اما این دیدگاه مورد نقد قرار گرفته است، زیرا تفکر، به‌عنوان راه میانی، دارای پویایی و ارزش است و نمی‌توان آن را به جحود تقلیل داد. این تقسیم‌بندی، گویی ساختمانی است که پایه‌های آن نیازمند استحکام بیشتر است.

درنگ: تقسیم‌بندی سلوک به کشف، تفکر و تقلید، با نسبت دادن جحود به تفکر، نادرست است. تفکر، راه میانی و پویا در سلوک عرفانی است.

نقد این تقسیم‌بندی، بر ضرورت بازنگری در جایگاه تفکر تأکید دارد. تفکر، نه‌تنها جحود نیست، بلکه پلی است که سالک را از تقلید به کشف هدایت می‌کند.

نقد کبرای تقسیم‌بندی

کبرای این تقسیم‌بندی، که تفکر را به جحود و انکار منتسب می‌کند، نادرست است. تفکر، ذاتاً حرکتی است که به قرب و وصول نسبی منجر می‌شود. متن اصلی تأکید می‌کند که تفکر، یعنی پویایی، حرکت و قرب، نه جحد و شرك. این نقد، گویی نوری است که تاریکی‌های نسبت نادرست به تفکر را می‌زداید.

درنگ: تفکر، به دلیل پویایی و حرکت ذاتی، به قرب الهی منجر می‌شود و نمی‌توان آن را به جحود یا انکار منتسب کرد.

این دیدگاه، بر ارزش تفکر در سلوک تأکید دارد و آن را از اتهام جحود مبرا می‌سازد. تفکر، به‌سان رودی است که سالک را به سوی دریای حقیقت سوق می‌دهد.

تفکر به‌عنوان راه متوسط

تفکر، به‌عنوان راه میانی، بین تقلید (مبتدیان) و کشف (خواص) قرار دارد. متن اصلی پیشنهاد می‌دهد که راه بدایت، تقلید؛ راه میانی، تفکر؛ و راه نهایت، کشف است. این ساختار، تفکر را به‌عنوان پلی بین رکود تقلید و شهود کشف معرفی می‌کند. تفکر، گویی نردبانی است که سالک را از زمین تقلید به آسمان کشف می‌رساند.

درنگ: تفکر، راه میانی بین تقلید و کشف است که سالک را از رکود به سوی شهود هدایت می‌کند.

این جایگاه، بر ارزش متعادل تفکر در سلوک تأکید دارد و آن را از نفی یا تقلیل به تقلید حفظ می‌کند.

نقد توسل به تقلید برای رهایی از تفکر

توسل به تقلید برای رهایی از تفکر، نادرست است، زیرا تقلید، رکود است و تفکر، حرکت. متن اصلی نقد می‌کند که پیشنهاد رهایی از تفکر از طریق تقلید، به‌سان جایگزینی پویایی با ایستایی است. این دیدگاه، گویی دعوتی است به بازگشت از مسیر پیشرفت به سوی عقب‌ماندگی.

درنگ: تقلید، به دلیل رکود ذاتی، نمی‌تواند جایگزین پویایی تفکر شود. توسل به تقلید برای رهایی از تفکر، نادرست است.

این نقد، بر ضرورت حفظ حرکت فکری تأکید دارد و تقلید را به مرتبه مبتدیان محدود می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به نقد تقسیم‌بندی سه‌گانه سلوک پرداخت و جایگاه تفکر را به‌عنوان راه میانی تثبیت کرد. تفکر، نه جحودآمیز است و نه قابل تقلیل به تقلید. این راه، با پویایی و حرکت، سالک را از رکود تقلید به سوی شهود کشف هدایت می‌کند. نقد کبرا و صغرای تقسیم‌بندی، گویی اصلاح نقشه‌ای است که مسیر سلوک را دقیق‌تر ترسیم می‌نماید.

بخش سوم: آیات قرآنی و استدلال توحیدی

آیه «لو کان فیهما آلهة إلا الله لفسدتا»

آیه شریفه لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا (: اگر در آسمان‌ها و زمین خدایانی جز الله بودند، هرآینه تباه می‌شدند)، با استدلالی منطقی، توحید را اثبات می‌کند. این آیه، بیان می‌دارد که وجود فساد در عالم، نشانه شرك است و نظام عالم، گواه وحدت الهی. متن اصلی تأکید می‌کند که این آیه، نه تقلیدی، بلکه فکری و استدلالی است.

درنگ: آیه لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا با برهان منطقی، توحید را اثبات کرده و تفکر عقلانی را ترغیب می‌نماید.

این آیه، گویی معادله‌ای منطقی است: هر جا فساد است، شرك است؛ و هر جا شرك نیست، نظام عالم سالم است. این استدلال، سالک را به تأمل در نظام خلقت دعوت می‌کند.

نقد تفسیر تقلیدی آیات

متن اصلی، تفسیر آیات قرآنی به‌عنوان تقلید را نادرست می‌داند. آیات، مانند لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا، با دعوت به بررسی نظام عالم، تفکر و استدلال را ترویج می‌کنند. این آیات، نه تعبدی صوری، بلکه استدلالی‌اند و نمی‌توان آن‌ها را به تقلید فروکاست. این نقد، گویی پرده‌ای از سوءتفاهم برمی‌دارد که آیات را از جایگاه استدلال به سطح تقلید نازل کرده است.

درنگ: آیات قرآنی، مانند لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا، استدلالی و فکری‌اند و نمی‌توان آن‌ها را به تقلید صوری محدود کرد.

این دیدگاه، بر ارزش عقل و استدلال در فهم آیات تأکید دارد و از تقلیل آن‌ها به تقلید پرهیز می‌کند.

برهان منطقی آیه

آیه لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا، برهانی منطقی ارائه می‌دهد که هر فساد در عالم، نتیجه شرك است. این آیه، با تحلیل نظام عالم، معادله‌ای منطقی ترسیم می‌کند: هر جا شرك است، فساد است؛ و هر جا شرك نیست، نظام عالم سالم است. این برهان، گویی نقشه‌ای است که رابطه شرك و فساد را با دقت ترسیم می‌نماید.

درنگ: آیه لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا، با معادله منطقی، هر فساد را نشانه شرك و نظام عالم را گواه توحید می‌داند.

این استدلال، سالک را به تأمل عمیق در نظام خلقت دعوت می‌کند و عقل را به‌عنوان ابزاری برای فهم توحید به کار می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به بررسی آیات قرآنی و نقش استدلالی آن‌ها در اثبات توحید پرداخت. آیه لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا، با برهان منطقی، توحید را اثبات کرده و تفکر عقلانی را ترغیب می‌نماید. نقد تفسیر تقلیدی آیات، بر ارزش استدلال در فهم قرآن کریم تأکید دارد. این بخش، گویی آینه‌ای است که عقل را در برابر حقیقت توحید قرار می‌دهد.

بخش چهارم: تفکر در نعمات و محدودیت در ذات

تفکر در نعمات الهی

قرآن کریم، سالک را به تفکر در نعمات الهی، مانند سماوات و ارضین، دعوت می‌کند: يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ. این دعوت، بر ارزش تفکر در مظاهر خلق تأکید دارد و آن را راهی برای فهم توحید معرفی می‌نماید. متن اصلی، با استناد به روایت تَفَكَّرُوا فِي آلَاءِ اللَّهِ وَلَا تَفَكَّرُوا فِي ذَاتِ اللَّهِ، تفکر در نعمات را توصیه کرده و تفکر در ذات را به دلیل عجز عقل نهی می‌کند.

درنگ: تفکر در نعمات الهی، مانند سماوات و ارضین، توصیه قرآنی است، اما تفکر در ذات الهی، به دلیل عجز عقل، نهی شده است.

این نهی، گویی هشداری است که عقل را از ورود به قلمروی فراتر از توانش بازمی‌دارد و او را به تأمل در مظاهر هدایت می‌کند.

حیرت، نتیجه تفکر در ذات

تفکر در ذات الهی، به حیرت منجر می‌شود، نه جحود یا انکار. متن اصلی تأکید می‌کند که عقل، در مواجهه با ذات، به دلیل نارسایی، به حیرت می‌رسد. این حیرت، به‌سان ایستادن در برابر قله‌ای است که عقل از فتح آن عاجز است، اما این نارسایی، بطلان تفکر نیست.

درنگ: تفکر در ذات الهی، به حیرت، نه جحود، منجر می‌شود و نشانه نارسایی عقل در این مرتبه است.

این تمایز، بر ارزش تفکر در مراتب نازل‌تر تأکید دارد و حیرت را مقدمه‌ای برای کشف معرفی می‌کند.

تفاوت نارسایی و بطلان

نارسایی تفکر در وصول به ذات، غیر از رسایی باطل است. متن اصلی، این تمایز را روشن می‌سازد که عجز عقل، به معنای انکار حق نیست، بلکه محدودیت ابزار عقل در مرتبه احدیت است. این دیدگاه، گویی خط‌کشی است که نارسایی را از بطلان جدا می‌سازد.

درنگ: نارسایی عقل در وصول به ذات، غیر از بطلان تفکر است و نشانه محدودیت ابزار عقل است.

این تمایز، تفکر را در جایگاه خود ارزشمند می‌داند و آن را از اتهام بطلان مبرا می‌سازد.

شناخت خدا به خدا

شناخت خدا، تنها از طریق خود او ممکن است: اعْرِفِ اللَّهَ بِاللَّهِ. متن اصلی تأکید می‌کند که خدا را با خلق نمی‌توان شناخت، بلکه خلق را با خدا باید شناخت. این اصل، گویی کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید.

درنگ: شناخت خدا، از طریق خود او (اعرف الله بالله) ممکن است، نه از طریق خلق، اما خلق با خدا قابل شناخت است.

این دیدگاه، بر محدودیت خلق به‌عنوان ابزار شناخت ذات تأکید دارد و معرفت الهی را به کشف و شهود وابسته می‌داند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به تفکر در نعمات و محدودیت در ذات الهی پرداخت. قرآن کریم، سالک را به تأمل در سماوات و ارضین دعوت می‌کند، اما تفکر در ذات را به دلیل عجز عقل نهی می‌نماید. حیرت، نتیجه تلاش عقل در این مرتبه است، که سالک را به سوی کشف هدایت می‌کند. شناخت خدا، تنها با خدا ممکن است، گویی نوری است که از خود حق بر قلب سالک می‌تابد.

بخش پنجم: کشف، علم لدنی و مراتب سلوک

تعین در کشف و عقل

هم کشف و هم عقل، متعین را ادراک می‌کنند. متن اصلی تأکید می‌کند که تفاوت کشف و عقل، در وصول (کشف) یا عدم وصول (عقل) است، نه در تعین یا لاتعین. این دیدگاه، گویی پرده‌ای از سوءتفاهم برمی‌دارد که کشف را از تعین مبرا می‌داند.

درنگ: کشف و عقل، هر دو با تعین سروکار دارند و تفاوت آن‌ها در وصول (کشف) یا عدم وصول (عقل) است.

این تمایز، بر اشتراک تعین در هر دو ابزار تأکید دارد و کشف را به دلیل توانایی وصول به حقیقت توحید متمایز می‌سازد.

تفاوت کشف و تفکر در وصول

فرق کشف و تفکر، در وصول (کشف) و عدم وصول (تفکر) است. متن اصلی بیان می‌دارد که کشف، با رفع رسوم، به توحید می‌رسد، اما تفکر، به دلیل محدودیت رسوم، به حیرت منجر می‌شود. این تفاوت، گویی فاصله‌ای است بین قله شهود و دامنه تأمل.

درنگ: کشف، با رفع رسوم، به توحید می‌رسد، اما تفکر، به دلیل محدودیت رسوم، به حیرت منجر می‌شود.

این دیدگاه، بر برتری کشف در وصول به احدیت تأکید دارد، اما ارزش تفکر را در مراتب نازل‌تر نفی نمی‌کند.

نور اعتصام و کشف

نجات از نارسایی تفکر، با نور اعتصام به ضیاء کشف ممکن است. متن اصلی بیان می‌دارد که اعتصام به خدا، سالک را به نور کشف هدایت می‌کند. اعتصام، به‌سان چنگ زدن به ریسمان الهی است که سالک را از حیرت به شهود می‌رساند.

درنگ: اعتصام به خدا، با نور کشف، سالک را از نارسایی تفکر نجات می‌دهد.

این اصل، بر ضرورت توسل به حق در مسیر سلوک تأکید دارد و کشف را به‌عنوان مقصد نهایی معرفی می‌کند.

علم لدنی و کشف

علم لدنی، علمی غیراکتسابی و الهی است که از طریق کشف به سالک عطا می‌شود: وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا (: و از نزد خود به او علمی آموختیم). متن اصلی، این علم را فراتر از علم فکری و استدلالی می‌داند که مستقیماً از حق ناشی می‌شود.

درنگ: علم لدنی، علمی الهی و غیراکتسابی است که از طریق کشف به سالک عطا می‌شود و فراتر از علم فکری است.

این علم، گویی گوهری است که از خزانه الهی به قلب سالک عطا می‌شود و نشانه کمال مرتبه کشف است.

ارزش مراتب سلوک

تقلید، تفکر و کشف، هر یک در مرتبه خود ارزشمندند. متن اصلی تأکید می‌کند که تقلید برای مبتدیان، تفکر برای متوسطین و کشف برای خواص، هر یک خیرات و کمالات خاص خود را دارند. این مراتب، گویی پله‌هایی هستند که سالک را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

درنگ: تقلید، تفکر و کشف، هر یک در مرتبه خود ارزشمندند و خیرات و کمالات خاص خود را دارند.

این دیدگاه، بر تکامل تدریجی سالک تأکید دارد و هر مرتبه را در جایگاه خود ارزشمند می‌داند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به بررسی کشف، علم لدنی و مراتب سلوک پرداخت. کشف، با رفع رسوم، به توحید می‌رسد و علم لدنی، نشانه کمال این مرتبه است. تقلید، تفکر و کشف، هر یک در مرتبه خود ارزشمندند و سالک را به سوی کمال هدایت می‌کنند. این بخش، گویی چراغی است که مسیر شهود و علم الهی را روشن می‌سازد.

بخش ششم: اقرار به توحید و لزوم عصمت

اقرار به توحید و استدلال

اقرار به توحید، لزوماً تقلیدی نیست و می‌تواند استدلالی یا کشفی باشد. متن اصلی نقد می‌کند که اقرار به توحید، منحصر به تقلید نیست و می‌تواند از طریق استدلال فکری یا شهود کشفی محقق شود. این دیدگاه، گویی دریچه‌ای است که اقرار را از محدودیت تقلید آزاد می‌سازد.

درنگ: اقرار به توحید، می‌تواند استدلالی یا کشفی باشد و لزوماً تقلیدی نیست.

این تمایز، بر ارزش استدلال و کشف در اقرار به توحید تأکید دارد و آن را از تقلید صوری متمایز می‌کند.

لزوم عصمت در فهم

فهم دقیق حقایق الهی، نیازمند عصمت است، زیرا غیرمعصوم ممکن است در تحلیل و استدلال خطا کند. متن اصلی تأکید می‌کند که غیرمعصوم، حتی با دقت، ممکن است دچار خطا شود و رجوع به معصومین در فهم توحید ضروری است. این اصل، گویی هشداری است که سالک را به سوی عصمت هدایت می‌کند.

درنگ: فهم حقایق توحیدی، نیازمند عصمت است و غیرمعصوم ممکن است در تحلیل خطا کند.

این دیدگاه، بر ضرورت رجوع به معصومین تأکید دارد و محدودیت‌های عقل بشری را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به اقرار به توحید و لزوم عصمت پرداخت. اقرار به توحید، می‌تواند استدلالی یا کشفی باشد و رجوع به عصمت، برای فهم دقیق حقایق ضروری است. این بخش، گویی آینه‌ای است که ضرورت هدایت معصومین را در مسیر توحید نمایان می‌سازد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس هشتاد و پنجم از باب تفکر در منازل السائرین، با تبیین جایگاه تفکر در سلوک عرفانی، به نقد تقسیم‌بندی سه‌گانه کشف، تفکر و تقلید پرداخت. توحید، با فنای رسوم و استهلاک در احدیت محقق می‌شود و عقل، به دلیل نارسایی، از وصول به آن عاجز است. آیات قرآنی، مانند كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ و لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا، با برهان‌های منطقی، تفکر را ترغیب می‌کنند و از تفسیر تقلیدی مبرا هستند. تفکر، به‌عنوان راه میانی، پویا و ارزشمند است و به حیرت، نه جحود، منجر می‌شود. کشف، با رفع رسوم، به توحید می‌رسد و علم لدنی، نشانه کمال این مرتبه است. تقلید، تفکر و کشف، هر یک در مرتبه خود خیرات دارند، اما رجوع به عصمت برای فهم دقیق حقایق ضروری است.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن، کدام راه به عنوان راه عالی برای رسیدن به توحید معرفی شده است؟

2. کدام آیه در متن برای توضیح توحید ذکر شده است؟

3. طبق متن، فکر در مقایسه با کشف چه محدودیتی دارد؟

4. متن چه چیزی را به عنوان علم لدنی معرفی می‌کند؟

5. طبق متن، آیه 'لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا' چه نوع استدلالی را نشان می‌دهد؟

6. متن بیان می‌کند که فکر به انکار و جحد منجر می‌شود.

7. طبق متن، آیه 'لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا' یک استدلال منطقی برای اثبات توحید است.

8. متن تأکید دارد که تقلید به تنهایی برای رسیدن به توحید کافی است.

9. طبق متن، فکر به حیرت منجر می‌شود، نه به انکار.

10. متن اشاره دارد که علم لدنی همان علم استدلالی و اکتسابی است.

11. تفاوت اصلی بین فکر و کشف در رسیدن به توحید طبق متن چیست؟

12. چرا متن آیه 'لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا' را تقلیدی نمی‌داند؟

13. منظور از 'علم لدنی' در متن چیست؟

14. چرا متن فکر را راه متوسط می‌داند؟

15. طبق متن، چرا فکر در ذات خدا نارسا است؟

پاسخنامه

1. کشف

2. کل شیء هالک الا وجهه

3. نارسایی و عدم وصول به هدف نهایی

4. علم غیراکتسابی از جانب خدا

5. استدلال منطقی

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. فکر به دلیل رسوم و مبادی به حیرت می‌رسد، اما کشف به وصول و رويت منجر می‌شود.

12. زیرا این آیه استدلال منطقی برای اثبات توحید ارائه می‌کند، نه تقلید.

13. علم لدنی علمی غیراکتسابی است که مستقیماً از جانب خدا به سالک اعطا می‌شود.

14. زیرا فکر بین تقلید (راه دانی) و کشف (راه عالی) قرار دارد و به حیرت می‌رسد.

15. زیرا فکر به مبادی و رسوم وابسته است و نمی‌تواند ذات خدا را درک کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده