در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 86

متن درس





تفکر در لطایف صنع: آبیاری بذر حکمت در سلوک عرفانی

تفکر در لطایف صنع: آبیاری بذر حکمت در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین باب تفکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه هشتاد و ششم -باب تفکر- بخش پنجم)

مقدمه

در ساحت عرفان اسلامی، تفکر به‌مثابه جویباری زلال، بذر حکمت را در جان سالک سیراب می‌کند و او را به سوی معرفت حقایق اشیا و تقرب به حق رهنمون می‌سازد. درس هشتاد و ششم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، که با شرح و تبیین آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه‌ای عمیق و روشنگرانه ارائه شده، به مقام تفکر در لطایف صنع الهی می‌پردازد. این درس، تفکر را حرکتی ذهنی از معلوم به مجهول تعریف کرده و آن را به آبی تشبیه می‌کند که زرع حکمت را پرورش می‌دهد. حکمت، به‌سان درختی تناور، در دو شاخه نظری و عملی ظهور می‌یابد: حکمت نظری، ادراک حقایق اشیا بر اساس ماهیت آن‌هاست، و حکمت عملی، رفتار و کرداری است که از اندیشه صحیح سرچشمه می‌گیرد.

بخش نخست: مفهوم و مراتب تفکر در سلوک عرفانی

تعریف تفکر: حرکت ذهنی از معلوم به مجهول

تفکر، در عرفان اسلامی، به‌سان سفری ذهنی است که سالک را از معلومات موجود به سوی کسب معارف مفقود هدایت می‌کند. این حرکت، که در درس‌گفتار به «حركت من موجود إلى تحصيل مفقود» تعریف شده، جریانی پویا و هدفمند است که ذهن سالک را از سطح ظاهری به عمق معرفتی می‌رساند. تفکر، نه صرفاً تأمل صوری، بلکه جنبشی است که با اندیشه صحیح و مطابق با حقیقت، بذر حکمت را در جان سالک می‌کارد. این تعریف، تفکر را به‌عنوان محور سلوک عقلانی معرفی می‌کند که بدون آن، معرفت و حکمت در نفس سالک شکوفا نمی‌شود، چنان‌که زمینی بی‌آب، محصولی به بار نمی‌آورد.

درنگ: تفکر، حرکتی ذهنی از معلوم به مجهول است که با اندیشه صحیح، بذر حکمت را در جان سالک سیراب کرده و به رشد معرفت می‌انجامد.

مراتب سه‌گانه تفکر

تفکر، در سلوک عرفانی، به سه مرتبه متمایز تقسیم می‌شود: نخست، تفکر در توحید، که به تأمل در ذات و صفات الهی معطوف است؛ دوم، تفکر در لطایف صنع، که به سیر در ظرایف و جزئیات خلقت الهی می‌پردازد؛ و سوم، تفکر در معانی اعمال و احوال، که به خودشناسی و اصلاح رفتار و حالات درونی سالک اختصاص دارد. این مراتب، به‌سان نردبانی است که سالک را از معرفت الهی به شناخت خلقت و سپس به اصلاح نفس رهنمون می‌سازد. هر مرتبه، دریچه‌ای به سوی معرفتی عمیق‌تر گشوده و سالک را به تقرب بیشتر به حق دعوت می‌کند.

تفکر در لطایف صنع: سیر در ظرایف خلقت

تفکر در لطایف صنع، که محور اصلی این درس‌گفتار است، به تأمل در ظرایف و جزئیات خلقت الهی اشاره دارد. این تفکر، برخلاف ادراک کلیات که برای همگان آشکار است، سالک را به توجه به خصوصیات، آثار، و طبیعت مخلوقات فرا می‌خواند. به‌مثابه نقاشی که نه‌تنها دیوار سفید را می‌بیند، بلکه کیفیت و دقت گچ‌کاری آن را نیز درمی‌یابد، سالک در این مرتبه، ظرایف صنعت الهی را در آسمان‌ها، زمین، و موجودات ریز و درشت کاوش می‌کند. این سیر، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
(سوره آل‌عمران: ۱۹۱، : «در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند»).

نقش تفکر در رشد حکمت

حکمت، به‌سان درختی است که ریشه‌اش در تفکر نهاده شده و بدون حرکت ذهنی، امکان رشد ندارد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که «رشد حكمت به فكر است يعنى به حركت است». تفکر، آبی است که بذر حکمت را سیراب کرده و آن را به باروری می‌رساند. سالک بدون تفکر، به‌سان کشاورزی است که زمین حاصلخیز خود را بی‌آب رها کرده و انتظار محصول دارد. این حرکت ذهنی، نه‌تنها به معرفت نظری منجر می‌شود، بلکه رفتار و کردار سالک را نیز به سوی حکمت عملی هدایت می‌کند.

ویژگی‌های تفکر صحیح

تفکر صحیح، باید مطابق با حقیقت و خالی از اعوجاج، ضیق، و انحطاط باشد. این تفکر، به‌سان جویباری زلال است که بدون آلودگی، به دریای معرفت می‌ریزد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که اندیشه باید «على ما هوله باشد»، یعنی با نفس حقیقت مطابقت داشته و از انحرافات فکری به دور باشد. چنین تفکری، حکمت موزون و متعادلی را در جان سالک پرورش می‌دهد، چنان‌که ساز خوش‌آهنگی نوایی دل‌انگیز تولید می‌کند.

بخش دوم: حکمت، ثمره تفکر

حکمت: علم به حقایق اشیا

حکمت، در تعریف درس‌گفتار، «العلم بحقايق الاشياء و خواصها و اوصفها و احكامها» است. این علم، به شناخت هویت، خواص، اوصاف، و احکام اشیا اختصاص دارد و به دو شاخه نظری و عملی تقسیم می‌شود. حکمت، به‌سان گوهری است که در معدن جان سالک نهفته و با تفکر، استخراج و صیقل می‌یابد. این علم، نه‌تنها معرفت نظری را شامل می‌شود، بلکه رفتار و کردار سالک را نیز سامان می‌دهد.

درنگ: حکمت، علم به حقایق، خواص، اوصاف، و احکام اشیاست که با تفکر در لطایف صنع، در جان سالک رشد کرده و به معرفت نظری و عملی منجر می‌شود.

حکمت نظری: ادراک حقایق بر اساس ماهیت

حکمت نظری، به شناخت حقایق اشیا آن‌گونه که هستند، بدون دخالت عمل، معطوف است. این حکمت، به‌سان آیینه‌ای است که حقیقت اشیا را بی‌هیچ تحریفی بازمی‌نمایاند. درس‌گفتار، حکمت نظری را «ادراك حقايق على ما خوله» تعریف کرده و آن را به شناخت هویت، خواص، و اوصاف اشیا مرتبط می‌داند. این شناخت، زیربنای حکمت عملی است و بدون آن، اعمال سالک به سطح جبلی و حیوانی فرو می‌کاهد.

حکمت عملی: اعمال مبتنی بر اندیشه

حکمت عملی، کردار و اعمالی است که بر اساس اندیشه صحیح و معرفت نظری انجام می‌شوند. درس‌گفتار تأکید می‌کند که «حكمت عملى هم كردار انسان به ملاك ادراك» است. این حکمت، به‌سان پلی است که معرفت نظری را به رفتار عملی متصل می‌کند. اعمالی چون نماز، خوراک، و رفتارهای روزمره، اگر از سر تفکر و اندیشه صحیح باشند، به حکمت عملی ارتقا می‌یابند، در غیر این صورت، به سطح غریزه حیوانی محدود می‌مانند.

تفاوت اعمال جبلی و حکمی

درس‌گفتار، با تمایز میان اعمال جبلی و حکمی، بر اهمیت اندیشه در ارزش‌گذاری رفتار تأکید می‌کند. اعمال جبلی، که از سر غفلت یا غریزه انجام می‌شوند، به‌سان حرکات چهارپایان، فاقد ارزش حکمی‌اند. اما اعمالی که ریشه در اندیشه صحیح دارند، به‌سان گوهری درخشان، حکمت عملی را متجلی می‌سازند. این تمایز، سالک را به تأمل در رفتار خود و تنظیم آن بر اساس معرفت دعوت می‌کند.

ظهور حکمت در قلب و زبان

هنگامی که حکمت در قلب سالک رشد کند، چشمه‌های آن از قلب به زبان جاری می‌شود. درس‌گفتار این حالت را با تعبیر «ظهرت ينابيع الحكمه من قلبه على لسانه» توصیف می‌کند. این ظهور، به‌سان جویباری است که از سرچشمه قلب به سوی زبان روان شده و معرفت سالک را در گفتار و رفتار او متجلی می‌سازد. این نشانه بلوغ معرفتی است که سالک را به مقام حکما و عارفان نزدیک می‌کند.

بخش سوم: لطایف صنع و چراگاه ذهنی

لطایف صنع: ظرایف خلقت در برابر کلیات

لطایف صنع، به ظرایف و جزئیات دقیق خلقت الهی اشاره دارد، در برابر کلیات که برای همگان آشکار است. درس‌گفتار با تمثیلی زیبا، این تمایز را روشن می‌کند: شناخت دیوار سفید، کلیتی است که همه درمی‌یابند، اما ادراک کیفیت و دقت گچ‌کاری آن، به ظرایف معطوف است. سالک در تفکر در لطایف صنع، به کاوش در خصوصیات، آثار، و طبیعت مخلوقات می‌پردازد و از سطح عمومی معرفت به عمق حکمت می‌رسد.

درنگ: لطایف صنع، ظرایف و جزئیات خلقت‌اند که تفکر در آن‌ها، سالک را از ادراک کلیات به عمق حکمت و معرفت هدایت می‌کند.

چراگاه ذهنی: نشانه پویایی معرفت

درس‌گفتار، مفهوم چراگاه ذهنی را به‌سان استعاره‌ای بدیع معرفی می‌کند که به ذهن پویا و فعال اشاره دارد. ذهن سالک، باید چون چراگاهی سرسبز باشد که معارف و اندیشه‌ها در آن جنبش و نشخوار کنند. ذهنی که فاقد چراگاه است، به‌سان قفسه‌ای از اشیای بی‌جان، تنها انباری از معلومات مرده است. این مفهوم، بر ضرورت تحول و پویایی فکری تأکید دارد و سالک را به نشخوار معارف و تحلیل مداوم دعوت می‌کند.

نقد ذهن بدون چراگاه

ذهن بدون چراگاه، به‌سان تاقچه‌ای است که کاسه و بشقاب و سماور بر آن چیده شده و پرده‌ای بر آن کشیده‌اند. این ذهن، فاقد حیات و پویایی است و نمی‌تواند حکمت و معرفت تولید کند. درس‌گفتار، با نقدی تیزبینانه، چنین ذهنی را از مقام حکمت و علم به دور می‌داند و سالک را به پرورش ذهن جوال و فعال فرا می‌خواند. این نقد، بر اهمیت جنبش فکری و تحلیل مداوم معارف تأکید دارد.

تفکر در صنع: افزایش‌دهنده علم

تفکر در لطایف صنع الهی، علم سالک را افزایش داده، آن را تقویت و رشد می‌دهد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که «فكر فى لطائف صنع الله تعالى فى خلقه يزيد ذلك العلم». این فرآیند، نه‌تنها به معرفت نظری منجر می‌شود، بلکه به تهذیب اخلاق و استحکام اعمال نیز می‌انجامد. سالک با سیر در خلقت، به‌سان کاوشگری است که هر گام او به کشف گوهری جدید از معرفت و تقوا می‌رسد.

بخش چهارم: مراتب سلوک و تفکر

تفکر مبتدیان: سیر در لطایف صنع

تفکر در لطایف صنع، به مبتدیان سلوک اختصاص دارد که در خلقت سیر می‌کنند و به کاوش در ظرایف و جزئیات آن می‌پردازند. درس‌گفتار، این مرتبه را با تعبیر «لأهل البديات» توصیف کرده و آن را به چراگاهی تشبیه می‌کند که سالک در آن به پرس‌وجو و تأمل در «چراها» می‌پردازد. این سیر، به‌سان گام‌های اولیه کودکی است که با شگفتی به جهان می‌نگرد و هر پدیده‌ای برای او پرسشی نو می‌آفریند.

درنگ: تفکر در لطایف صنع، به مبتدیان سلوک اختصاص دارد که با سیر در ظرایف خلقت، به پرس‌وجو و معرفت اولیه دست می‌یابند.

تفکر متوسطان: تأمل در تجلیات و واردات

متوسطان سلوک، در لطایف تجلیات و واردات تأمل می‌کنند. تجلیات، فیض‌هایی‌اند که از حق به قلب سالک می‌رسند، و واردات، حالات و پاسخ‌های درونی سالک در برابر این فیض‌ها هستند. درس‌گفتار، تجلیات را به نورهایی تشبیه می‌کند که از حق صادر شده و قلب سالک را روشن می‌سازند، در حالی که واردات، به‌سان جویبارهایی است که از قلب سالک به سوی حق جاری می‌شوند. این تمایز، رابطه پویا بین حق و سالک را نشان می‌دهد و مرتبه متوسطان را به تأمل در اسماء و صفات الهی ارتقا می‌بخشد.

تفکر نهایان: غوطه‌وری در ذات حق

نهایان سلوک، که به مقام فنا و بقا رسیده‌اند، در ذات حق غوطه‌ورند و از تأمل در تجلیات و واردات نیز فراتر می‌روند. این مرتبه، به‌سان اقیانوسی بی‌کران است که سالک در آن محو شده و جز حق چیزی نمی‌بیند. درس‌گفتار، این مقام را به متبلایان به حق توصیف کرده و آن را اوج سلوک عرفانی می‌داند. نهایان، به‌سان ستارگانی‌اند که در آسمان حقیقت می‌درخشند و نورشان از ذات الهی ساطع می‌شود.

تفاوت تجلیات و واردات

درس‌گفتار، با تبیینی دقیق، تفاوت تجلیات و واردات را روشن می‌کند: تجلیات، فیض‌های الهی‌اند که از حق به قلب سالک می‌رسند، و واردات، حالات و پاسخ‌های درونی سالک در برابر این فیض‌ها هستند. تجلیات، به‌سان نوری است که از خورشید حقیقت تابیده و قلب سالک را روشن می‌کند، در حالی که واردات، به‌سان بازتاب این نور در آیینه قلب سالک است. این تمایز، نشان‌دهنده مراتب مختلف سلوک و عمق معرفتی متوسطان است.

بخش پنجم: تفکر در اعمال و احوال

تفکر در معانی اعمال و احوال

تفکر در معانی اعمال و احوال، به بررسی رفتار و حالات درونی سالک اختصاص دارد. درس‌گفتار، این مرتبه را با تعبیر «فى معانى الاعمال والاحوال» توصیف کرده و آن را تسهیل‌کننده سلوک حقیقی می‌داند. این تفکر، به‌سان آیینه‌ای است که سالک در آن رفتار و حالات خود را می‌بیند و به اصلاح آن‌ها می‌پردازد. سالک با تأمل در اعمال خود، به‌سان باغبانی است که نهال رفتار خود را هرس کرده و به سوی کمال هدایت می‌کند.

درنگ: تفکر در معانی اعمال و احوال، مسیر سلوک حقیقی را تسهیل کرده و سالک را به خودشناسی و اصلاح رفتار هدایت می‌کند.

رابطه عمل و حال در سلوک

درس‌گفتار، رابطه عمل و حال را به‌سان دو بال پرنده‌ای توصیف می‌کند که سالک را در آسمان سلوک به پرواز درمی‌آورند. عمل، حال می‌آفریند، و حال، عمل را تقویت می‌کند. این رابطه پویا، از لطایف صنع، تجلیات، و واردات سرچشمه می‌گیرد و سالک را به سوی اصلاح مداوم رفتار و حالات درونی سوق می‌دهد. این فرآیند، به‌سان جویباری است که از سرچشمه معرفت به سوی باغ عمل روان می‌شود.

تسهیل سلوک حقیقی

تفکر در اعمال و احوال، مسیر سلوک حقیقی را هموار می‌کند. درس‌گفتار، این تفکر را به ابزاری تشبیه می‌کند که سالک را به شناخت ابزار و آلات خلقت مسلح کرده و او را در مسیر سلوک یاری می‌دهد. این تسهیل، به‌سان باز شدن گره‌های راه است که سالک را از دشواری‌های سلوک رها کرده و به سوی مقصد حقیقت هدایت می‌کند.

بخش ششم: نقد زور بدون فن و اهمیت حکمت نظری

نقد زور بدون فن

درس‌گفتار، با تمثیلی بدیع، تلاش بدون معرفت را به کشتی‌گیری بدون فن تشبیه می‌کند که با زور محض به میدان می‌رود و نتیجه‌ای جز خستگی و ناکامی نمی‌یابد. سالک بدون حکمت و معرفت، به‌سان کسی است که با دست خالی به دل کوه می‌زند و انتظار فتح قله دارد. این نقد، بر ضرورت تکیه بر حکمت نظری و عملی تأکید دارد و زحمت بدون فن را بی‌ثمر می‌داند.

درنگ: تلاش بدون فن و معرفت، مانند کشتی‌گیری بدون تکنیک است که به نتیجه نمی‌رسد. سالک باید با حکمت نظری و عملی به سلوک بپردازد.

اهمیت حکمت نظری

حکمت نظری، زیربنای حکمت عملی است و بدون آن، اعمال سالک به سطح جبلی فرو می‌کاهد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که «حكمت نظرى اگر داشته باشد حتمآ نمازش را مى‌خواند». این اصل، نشان می‌دهد که حکمت نظری حقیقی، به‌طور طبیعی به اعمال صالح منجر می‌شود. سالک با حکمت نظری، به‌سان باغبانی است که با شناخت خاک و نهال، به پرورش درختی تناور می‌پردازد.

فوت و فن خلقت

خلقت، دارای فوت و فن است که اولیاء خدا، به‌ویژه محبوبین، با تسلط بر آن، به سلوک آسان دست می‌یابند. درس‌گفتار، فوت را از فن مهم‌تر می‌داند و آن را به اسرار و لطایف خلقت تعبیر می‌کند. این فوت، به‌سان کلیدی است که درهای معرفت باطنی را می‌گشاید و سالک را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد. محبوبین، با این فوت و فن، به‌سان استادکارانی‌اند که با کمترین زحمت، اثری جاودان خلق می‌کنند.

نقد فشار بدون معرفت

درس‌گفتار، با نقدی صریح، بر فشار بی‌معرفت در سلوک انتقاد می‌کند. سالکی که با زور محض به مطالعه، عبادت، و ریاضت می‌پردازد، به‌سان کسی است که روده‌اش از شدت تلاش می‌ترکد، اما به مقصد نمی‌رسد. این نقد، بر ضرورت چراگاه ذهنی، معرفت، و فن تأکید دارد و سالک را به کاهش فشار و افزایش تأمل دعوت می‌کند. این تعبیر، به‌سان هشداری است که سالک را از بیراهه زحمت بی‌فایده بازمی‌دارد.

جمع‌بندی

درس هشتاد و ششم از منازل السائرین، با تبیین مقام تفکر در لطایف صنع، سالک را به سیر در ظرایف خلقت و ادراک حقایق دعوت می‌کند. تفکر، به‌سان جویباری زلال، بذر حکمت را سیراب کرده و به رشد حکمت نظری و عملی منجر می‌شود. حکمت نظری، شناخت حقایق اشیاست، و حکمت عملی، اعمالی است که از اندیشه صحیح سرچشمه می‌گیرد. مراتب تفکر، از مبتدیان (سیر در صنع) به متوسطان (تأمل در تجلیات و واردات) و نهایان (غوطه‌وری در ذات حق) تقسیم می‌شود. چراگاه ذهنی، نشانه پویایی معرفت است، و ذهن بدون چراگاه، انباری از معلومات مرده است. نقد زور بدون فن، بر ضرورت معرفت و حکمت تأکید دارد و فوت و فن خلقت را کلید سلوک آسان می‌داند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، فکر در چه چیزی به عنوان آب برای رویش حکمت توصیف شده است؟

2. طبق متن، حکمت نظری چیست؟

3. کدام نوع فکر در متن برای متوسطون ذکر شده است؟

4. بر اساس متن، حکمت عملی چه نوع اعمالی را شامل می‌شود؟

5. طبق متن، چراگاه ذهنی چه نقشی در حکمت دارد؟

6. فکر در لطائف صنعه به رشد حکمت کمک می‌کند.

7. حکمت نظری شامل اعمال اختیاری بر اساس شرع و عقل است.

8. بدون چراگاه ذهنی، علم به محفوظات تبدیل می‌شود و حکمت نیست.

9. حکمت عملی بدون حکمت نظری ممکن است.

10. متوسطون در فکر لطائف تجلیات و وارداتی هستند.

11. تفاوت حکمت نظری و حکمت عملی چیست؟

12. چرا فکر در لطائف صنعه به آب تشبیه شده است؟

13. چراگاه ذهنی در متن به چه معناست؟

14. چرا اعمال بدون اندیشه حکمت عملی محسوب نمی‌شوند؟

15. تفاوت تجلیات و وارداتی در فکر متوسطون چیست؟

پاسخنامه

1. لطائف صنعه

2. شناخت حقایق اشیاء بر اساس حقیقت آن‌ها

3. فکر در لطائف تجلیات و وارداتی

4. اعمال متفرع بر اندیشه صحیح

5. بستری برای نشخوار و حرکت اندیشه است

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. حکمت نظری شناخت حقایق اشیاء است، اما حکمت عملی اعمالی است که بر اساس اندیشه صحیح و مطابق شرع و عقل انجام می‌شود.

12. زیرا فکر مانند آبی است که بذر حکمت را سیراب کرده و به رشد آن کمک می‌کند.

13. چراگاه ذهنی بستری است که اندیشه در آن نشخوار کرده و با حرکت و جنبش به حکمت می‌رسد.

14. زیرا اعمال بدون اندیشه جبلی و حیوانی هستند و از حکمت نظری نشأت نگرفته‌اند.

15. تجلیات از حق صادر می‌شود، اما وارداتی از قلب سالک خارج می‌شود.

فوتر بهینه‌شده