متن درس
منازل السائرین: حرکت موزون در سلوک عرفانی
تحلیل و تبیین باب تفکر کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۰- باب تفکر- بخش نهم)
دیباچه
کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از برجستهترین آثار عرفان اسلامی است که مراحل سلوک سالک به سوی حق را با دقتی کمنظیر ترسیم میکند. باب تفکر، به عنوان منزل نخست این مسیر، نقشی بنیادین در آمادهسازی سالک برای حرکت موزون وجودی ایفا میکند. تفکر در این چارچوب، نه تنها ابزار اصلاح اعمال و احوال است، بلکه دروازهای به سوی فهم عمیقتر حقیقت و قرب الهی محسوب میشود.
بخش اول: چیستی تفکر و جایگاه آن در سلوک عرفانی
تفکر به مثابه حرکت موزون
تفکر در عرفان اسلامی، حرکتی است که با نظم و هماهنگی در وجود سالک شکل میگیرد و هدف آن اصلاح و ارتقای اعمال و احوال است. این حرکت، که خواجه عبدالله انصاری آن را «حرکت موزون» مینامد، به مثابه جریانی است که سالک را از ایستایی به سوی پویایی معنوی هدایت میکند. این حرکت، هرچند ارزشمند، محدود به حوزه اعمال و احوال است و نمیتواند به ذات الهی راه یابد، چنانکه در قرآن کریم آمده است:
«فَأَمَّا الْفِكْرَةُ فِي عَيْنِ التَّوْحِيدِ فَهِيَ اتِّهَامٌ فِي بَحْرِ الْجُحُودِ»
: «اما تفکر در ذات توحید، اتهامی است در دریای انکار.»
این آیه نشان میدهد که تفکر، اگرچه در اصلاح رفتارها و حالتهای وجودی کارآمد است، در برابر ذات الهی ناکارآمد بوده و حتی ممکن است به انکار منجر شود. تفکر، به مثابه موتور اولیه سلوک، سالک را از حالت سکون به حرکت درمیآورد، اما برای مراحل بالاتر، ابزارهای دیگری چون قلب و روح مورد نیاز است.
درنگ: تفکر، به عنوان منزل اول سلوک عرفانی، حرکتی موزون است که با اصلاح اعمال و احوال، سالک را برای مراحل بعدی آماده میکند، اما در برابر ذات الهی ناتوان است.
شرایط لازم برای تفکر موزون
خواجه عبدالله انصاری در شرح باب تفکر میفرماید:
«وَإِنَّمَا يَتَوَقَّفُ بِالْفِكْرَةِ عَلَى مَرَاتِبِ الْأَعْمَالِ وَالْأَحْوَالِ بِثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ بِاسْتِصْحَابِ الْعِلْمِ وَاتِّهَامِ الْمَرْسُومَاتِ وَمَعْرِفَةِ مَوَاقِعِ الْغَيْرِ»
: «و همانا تفکر بر مراتب اعمال و احوال، به سه چیز وابسته است: همراهی با علم، تصحیح رسومات، و شناخت مواضع غیر.»
این سه شرط، مقتضی و رفع موانع حرکت فکری را تشکیل میدهند:
- استصحاب علم: علم، به عنوان پایه تفکر، شرط لازم برای هرگونه حرکت موزون است. سالک باید دانش لازم برای هر عمل را دارا باشد تا حرکتش از سر درایت و آگاهی باشد.
- اتهام مرسومات: سالک باید رسومات عامه را که ممکن است مانع تفکر صحیح شوند، مورد بازنگری و تصحیح قرار دهد.
- معرفت مواقع غیر: شناخت و دفع موانع غیری، مانند حب دنیا و هواهای نفسانی، برای حفظ تمرکز تفکر بر حق ضروری است.
بخش دوم: نقش علم در تفکر عرفانی
علم به عنوان مقتضای تفکر
علم، ابزار اصلی تفکر موزون است. بدون آگاهی، هیچ عملی نمیتواند به عنوان تفکر قلمداد شود. برای مثال، عبادتی که بدون شناخت احکام و معانی آن انجام شود، از مقوله تفکر خارج است. عارف، به مثابه عالم ربانی، باید از تقلید کورکورانه و عادات عامه دوری کند و با دانشی عمیق، مسیر سلوک را بپیماید.
این تأکید بر علم، تمایز میان سالک عارف و فرد عادی را نشان میدهد. عارف، با بهرهمندی از علم، قادر است حرکتی موزون و آگاهانه را در مسیر قرب الهی آغاز کند. علم، به مثابه چراغی است که راه سالک را روشن میکند و او را از تاریکی جهل و تقلید میرهاند.
درنگ: علم، ابزار اصلی تفکر موزون است که سالک را از تقلید و عوامزدگی جدا کرده و حرکت او را به سوی حق هدایت میکند.
شريعت به عنوان ابزار علمی طريقت
شریعت، به عنوان مجموعه احکام و دانش دینی، بستر لازم برای تفکر موزون در طریقت را فراهم میکند. بدون شریعت، سالک فاقد ابزار علمی برای حرکت در مسیر عرفان است. شریعت، طريقت و حقیقت، سه مرحله بههمپیوسته در سلوک عرفانی هستند که هر یک به دیگری وابسته است. شریعت، به مثابه ریشهای است که درخت طریقت را تغذیه میکند و سالک را برای رسیدن به حقیقت آماده میسازد.
بخش سوم: رفع موانع تفکر
تصحیح رسومات: دوری از عادات عامه
رسومات عامه، اگرچه ممکن است شامل عناصر مثبتی باشند، غالباً حاوی انحرافات و کاستیهایی هستند که سالک را از مسیر سلوک بازمیدارند. عارف باید با دقت و درایت، این رسومات را مورد نقد قرار داده و از افکار و حالات عادی فاصله بگیرد. این فرآیند، به مثابه پالایش الماس از سنگهای ناخالص است که سالک را برای حرکت موزون آماده میکند.
تمایز میان عارف و عامه، در این است که عارف با عقل و عمل دقیقتر، از رسوم باطل دوری میجوید. این نکته در فلسفه و عرفان نیز صدق میکند، جایی که فیلسوف یا عارف از افکار عامیانه فاصله گرفته و به سوی فهم عمیقتر حرکت میکند.
دفع غیر: پالایش نفس از موانع
موانع غیری، مانند حب مال، فرزند، دنیا و هواهای نفسانی، حرکت فکری سالک را مختل میکنند. سالک باید این موانع را از دل خود بزداید تا تفکرش به سوی حق متمرکز بماند. این فرآیند، به مثابه جداسازی غبار از آینهای است که باید نور حق را بازتاب دهد. چنانکه در حدیث قدسی آمده:
«الْحُبُّ لِلَّهِ وَالْبُغْضُ لِلَّهِ»
این حدیث، بر اهمیت پالایش نفس از هر آنچه غیر حق است تأکید دارد. سالک باید به جایی برسد که تنها حب خالص الهی در او نقش تعیینکننده داشته باشد.
درنگ: دفع غیر، دشوارترین مرحله تفکر موزون است که نیازمند پالایش نفس از انگیزههای نفسانی و تمرکز بر حب خالص الهی است.
طمع به عنوان مانع اصلی سلوک
طمع، چه به غیر، چه به خود و چه به حق، مانع اصلی حرکت موزون سالک است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
«فَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
: «و کسی که از بخل نفس خود باز ایستد، آنان همان رستگارانند.»
طمع، به مثابه زنجیری است که سالک را به زمین میخکوب میکند. رهایی از طمع، چه در برابر خلق، خود یا حتی خدا، سالک را به سوی رستگاری هدایت میکند. این پالایش، به مثابه رهایی پرندهای از قفس است که بالهایش را برای پرواز به سوی حق میگشاید.
بخش چهارم: محبین و محبوبین در سلوک عرفانی
تمایز میان محبین و محبوبین
سالکان به دو دسته تقسیم میشوند: محبین، که با تلاش و ریاضت حرکت میکنند، و محبوبین، که به صورت طبیعی و بدون مانع به سوی حق سیر میکنند. محبین، که اکثریت سالکان را تشکیل میدهند، باید با زحمت موانع نفسانی را از خود دور کنند تا تفکرشان موزون شود. در مقابل، محبوبین، به دلیل لطف الهی، از موانع غیری مصون هستند و حرکتشان به سوی حق به صورت خودکار انجام میشود.
این تمایز، به مثابه تفاوت میان راهرویی است که با تلاش و کوشش مسیر را میپیماید و پرندهای که با بالهای گشوده در آسمان حقیقت پرواز میکند. عرفان محبین، که در کتب عرفانی مانند «منازل السائرین» شرح داده شده، عرفان ضعفاست، در حالی که عرفان محبوبین، که کمتر در این متون مورد توجه قرار گرفته، عرفان اولیای کامل است.
درنگ: عرفان محبین، برای سالکان عادی طراحی شده و با زحمت و ریاضت همراه است، در حالی که عرفان محبوبین، حرکتی طبیعی و بیمانع به سوی حق است.
عرفان اولیای خدا
عرفان اولیای خدا، مانند پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، فراتر از منازل و مقامات محبین است. این اولیا، به دلیل قرب الهی، نیازی به ریاضت برای دفع موانع ندارند. حضور آنها در عالم ناسوت، خود نوعی ریاضت و تبعید است، چنانکه امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «فزت و رب الکعبه»، که نشاندهنده شوق او برای رهایی از قفس ناسوت و بازگشت به حقیقت است.
این عرفان، به مثابه قلهای است که تنها اولیای کامل به آن دست مییابند، در حالی که محبین در دامنههای این کوه با تلاش و ریاضت گام برمیدارند.
بخش پنجم: نقد مفاهیم و رویکردها
نقد سطحینگری در عرفان و دین
عرفان و دین، به دلیل تکرار کلیشهای و بدون عمق، از ارزش و ظرافت خود دور شدهاند. عرفان، که باید حرکتی عمیق و موزون به سوی حق باشد، گاه در دام الفاظ و شعارهای بیمحتوا گرفتار شده و از اصالت خود بازمانده است. این سطحینگری، به مثابه غباری است که بر آینه عرفان نشسته و مانع بازتاب نور حقیقت میشود.
سالک باید از کلیشهها و ظواهر بیمحتوا فاصله گرفته و به سوی فهم عمیق و حرکت موزون حرکت کند. این نقد، بر ضرورت بازگشت به معانی اصیل و عمیق عرفان تأکید دارد.
نقد مفاهیم فلسفی قدیمی
متن به نقد مفهوم «حرکت قسری» در فلسفههای قدیمی پرداخته و تأکید میکند که تمام حرکات، طبیعی و موزون هستند. این دیدگاه، با یافتههای علمی جدید هماهنگ است که جاذبه را نیروی حاکم بر تمام حرکات میداند. در عرفان نیز، حرکت سالک باید موزون و طبیعی باشد، نه قسری و تحمیلی.
این نقد، به مثابه اصلاح عدسیهای کهنهای است که مانع دیدن حقیقت به صورت واضح میشدند. حرکت موزون سالک، مانند جریانی طبیعی است که تحت هدایت الهی به سوی مقصد هدایت میشود.
اختلاف شارحان در تفسیر اتهام مرسومات و دفع غیر
اختلاف میان شارحان، مانند کاشانی و طلمسانی، در تفسیر اتهام مرسومات و دفع غیر، نشاندهنده تفاوت در رویکردهای تفسیری است. کاشانی اتهام مرسومات را به معنای تصحیح رسومات میداند، در حالی که طلمسانی آن را ایهام مرسومات تفسیر کرده است. همچنین، دفع مواقع غیر در تفسیر طلمسانی به عبرت معنا شده است.
تفسیر کاشانی، به دلیل دقت و عمق بیشتر، از نظر علمی و عرفانی غنیتر است. این اختلاف، به مثابه دو مسیر مختلف در یک جنگل است که هر یک به شیوهای متفاوت سالک را به سوی مقصد هدایت میکند، اما مسیر کاشانی روشنتر و مطمئنتر است.
بخش ششم: جمعبندی و نتیجهگیری
باب تفکر در «منازل السائرین»، به عنوان منزل اول سلوک عرفانی، حرکتی موزون است که با اصلاح اعمال و احوال، سالک را برای مراحل بعدی آماده میکند. این حرکت، نیازمند سه شرط اساسی است: همراهی با علم، تصحیح رسومات و دفع موانع غیری. علم، به عنوان پایه تفکر، سالک را از تقلید و عوامزدگی جدا میکند. تصحیح رسومات، او را از انحرافات عامه دور نگه میدارد و دفع غیر، تمرکز او را بر حب خالص الهی حفظ میکند.
تمایز میان محبین و محبوبین، نشاندهنده تفاوت در مراتب سلوک است. محبین، با تلاش و ریاضت، مسیر را میپیمایند، در حالی که محبوبین، به دلیل لطف الهی، به صورت طبیعی به سوی حق حرکت میکنند. نقد سطحینگری در عرفان و دین، تأکید بر ضرورت علم و اجتهاد، و اصلاح مفاهیم فلسفی قدیمی، از دیگر نکات برجسته این باب است.
تفکر، هرچند ارزشمند، تنها برای اصلاح اعمال و احوال کارآمد است و برای رسیدن به ذات الهی، نیاز به ابزارهای دیگری چون قلب و روح است. این محدودیت، به مثابه مرزی است که سالک را به سوی مراحل بالاتر سلوک هدایت میکند. در نهایت، پالایش نفس از طمع، به عنوان مانع اصلی سلوک، سالک را به سوی رستگاری رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی