در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 92

متن درس





منازل السائرین: باب التفکر، منزل نود و دوم

منازل السائرین: وصول به حقیقت تفکر

تحلیل و تبیین باب تفکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۲- باب تفکر- بخش یازدهم)

مقدمه

در مسیر سلوک عرفانی، تفکر به مثابه مشعلی فروزان است که راه سالک را به سوی حق روشن می‌سازد. منزل نود و دوم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، که در این نوشتار با شرح و تفسیر آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره بررسی می‌شود، به «باب التفکر» اختصاص دارد. این منزل، تفکر را نه تنها به‌عنوان عملی عقلانی، بلکه به‌مثابه پلی معنوی برای وصول به حقیقت توحید معرفی می‌کند. تفکر در این مقام، نیازمند شروطی است که سالک را از بند رسوم و عادات رها ساخته و به شناخت مواضع غیریت یا عبرت هدایت می‌کند.

بخش اول: مرسومات عبد و تجلی صفات الهی

متن اصلی و تحلیل

وَأَمَّا مَرْسُومَاتُ الْعَبْدِ مِنْ نَعُوتِهِ وَآثَارِهِ وَعَادَاتِهِ فَلِأَنَّهَا عِلَلٌ يَجِبُ أَنْ تُتَّهَمَ عِنْدَ تَجَلِّي الصِّفَاتِ الإِلَهِيَّةِ وَلَوَامِعِ أَنْوَارِ التَّوْحِيدِ فَإِنَّهَا تَمْحُو الْرُسُومَ وَالآثَارَ وَبِمَعْرِفَتِهِ مَوَاقِعَ الْغَيْرِ

مرسومات عبد، یعنی خصایص، آثار و عادات او، به دلیل ماهیت علّی و بیمارگونه‌شان، در برابر تجلی صفات الهی و انوار توحید، مشکوک و قابل اتهام‌اند. این تجلیات، به مثابه نوری الهی، مرسومات را محو کرده و سالک را به شناخت مواضع غیریت هدایت می‌کنند. مرسومات، که شامل عادات نفسانی، سنت‌های اجتماعی و رفتارهای شخصی است، در سلوک عرفانی به دلیل تعارض با حقیقت توحید، باید مورد نقد و بررسی قرار گیرند. هنگامی که نور توحید بر قلب سالک می‌تابد، این عادات، همچون سایه‌هایی در برابر آفتاب، ناپدید می‌شوند و سالک را به سوی وحدت وجود رهنمون می‌سازند.

درنگ: مرسومات عبد، در برابر تجلیات الهی، چونان کاهی در برابر طوفان حقیقت‌اند که محو شده و سالک را به سوی معرفت توحیدی هدایت می‌کنند.

بخش دوم: شروط وصول به حقیقت تفکر

شرط اول: مصاحبت علم

برای وصول به حقیقت تفکر، سالک باید سه شرط را رعایت کند که نخستین آن، همراهی با علم است. تفکر عرفانی، بدون پشتوانه آگاهی و بصیرت، به انحراف می‌انجامد. علم، به مثابه جهت مقتضی، تضمین‌کننده صحت تفکر است و سالک را از پرتگاه جهل و گمراهی حفظ می‌کند. این آگاهی، نه تنها دانش نظری، بلکه بصیرتی است که از تجربه سلوکی و هدایت مربی صالح نشأت می‌گیرد.

درنگ: علم، چونان چراغی است که مسیر تفکر سالک را روشن ساخته و او را از تاریکی جهل به سوی نور معرفت هدایت می‌کند.

شرط دوم: اتهام مرسومات

دومین شرط، اتهام مرسومات است. سالک باید عادات و سنت‌های خود را مشکوک تلقی کرده و آن‌ها را با معیار حال توحیدی محک بزند. برخلاف عامه که به رسوم اجتماعی و عادات روزمره دل‌بسته‌اند، سالک با تأمل و دقت، هر سنتی را که با وصول به حق ناسازگار است، کنار می‌گذارد. این نقد، مشابه تزکیه علمی در فلسفه است که فیلسوف قواعد را مشکوک می‌بیند و با برهان آن‌ها را می‌سنجد. در عرفان نیز، سالک رسوم را در پرتو نور توحید ارزیابی کرده و آنچه را که با حقیقت ناسازگار است، نفی می‌کند.

درنگ: اتهام مرسومات، چونان غربال عرفانی است که رسوم ناسازگار با توحید را از قلب سالک جدا می‌سازد.

شرط سوم: معرفت مواقع الغير یا عبر

سومین شرط، شناخت مواضع غیریت یا عبرت است. سالک باید غیریت‌هایی که او را از حق دور می‌کنند، شناسایی کرده و با غيرت عرفانی آن‌ها را دفع نماید. غیریت، شامل محبت به غیرحق، مانند فرزند، مال یا هر آنچه قلب را از ذکر خدا بازمی‌دارد، است. در تفسیر کاشانی، این مفهوم به «مواقع العبر» تبدیل شده که به معنای فرصت‌های عبرت و عبور است. سالک باید این فرصت‌ها را، که چونان دروازه‌های معنوی‌اند، شناسایی کرده و از آن‌ها برای استعلا و تقرب به حق بهره ببرد.

درنگ: معرفت مواقع الغير یا عبر، چونان کلیدی است که درهای استعلا را به روی سالک می‌گشاید و او را از بند غیریت رها می‌سازد.

بخش سوم: شريعت، حال و نقد رسوم غیرشرعی

تقدم شريعت بر حال

شريعت، به‌عنوان لسان وحی و قانون الهی، معیار صحت حال سالک است. هرگاه حال سالک با حکم شرعی منافات یابد، این حال بیمارگونه تلقی می‌شود. برخی انحرافات عرفانی، مانند رویکردهای قلندری و درویشی، حال را بر شريعت مقدم می‌دارند و این خطا به گمراهی و شیطنت می‌انجامد. شريعت، چونان ستونی استوار است که سالک را از سقوط در پرتگاه‌های نفس اماره حفظ می‌کند.

درنگ: شريعت، چونان ترازوی الهی است که حال سالک را سنجیده و او را از انحرافات عرفانی مصون می‌دارد.

نفی رسوم غیرشرعی

رسوم غیرشرعی، اعم از عادات اجتماعی، عامیانه یا قومی، در برابر حال توحیدی سالک فانی می‌شوند. حال، به مثابه تجلی الهی، بر این رسوم غالب شده و آن‌ها را محو می‌کند. با این حال، نفی مطلق رسوم اجتماعی نادرست است، زیرا برخی از این سنت‌ها، مانند راستگویی و امانت‌داری، حتی در میان غیرمؤمنان، با توحید سازگارند. سالک باید با دقت، رسوم را با معیار شرع و عقل سنجیده و آنچه را که با حقیقت ناسازگار است، کنار بگذارد.

درنگ: حال توحیدی، چونان آتشی است که رسوم غیرشرعی را می‌سوزاند، اما سنت‌های الهی را چون گوهری درخشان حفظ می‌کند.

بخش چهارم: مکاشفات و معیار صحت

مکاشفات سالک، هرچند تجربه‌ای باطنی است، باید با معیارهای شرع، عقل و برهان سنجیده شود. اگر مکاشفه‌ای با این معیارها سازگار نباشد، کاذب تلقی می‌شود. این امر، مشابه رؤیایی است که ممکن است در خواب درست دیده شود، اما در بیداری به‌گونه‌ای دیگر تفسیر گردد. سالک باید با هوشیاری، مکاشفات خود را با شريعت و عقل محک بزند تا از خطا و گمراهی در امان بماند.

درنگ: مکاشفات، چونان آینه‌ای است که باید در پرتو شرع و عقل صیقل یابد تا حقیقت را منعکس کند.

بخش پنجم: غيرت عرفانی و فرصت‌شناسی

غيرت عرفانی

غيرت عرفانی، توانایی سالک در شناسایی و دفع غیریت‌ها، یعنی محبت به غیرحق، است. سالک غيور، چونان نگهبانی است که قلب خود را از نفوذ نامحرمان حفظ می‌کند. بی‌غيرتی، نشانه عدم تشخیص غير است که سالک را به سوی محبت غیرحق سوق می‌دهد. این غيرت، سالک را به سوی محبت خالص حق هدایت کرده و او را از بند تعلقات دنیوی رها می‌سازد.

درنگ: غيرت عرفانی، چونان سپری است که قلب سالک را از هجوم غیریت‌ها محافظت می‌کند.

فرصت‌شناسی و معبرهای سلوک

سالک باید فرصت‌های استثنایی سلوک، یا معبرهای معنوی، را شناسایی کرده و از آن‌ها برای استعلا بهره ببرد. این فرصت‌ها، چونان لحظات نابی هستند که در میان جریان روزمره زندگی، امکان صعود معنوی را فراهم می‌کنند. بسیاری از انسان‌ها، به دلیل عدم فرصت‌شناسی، از این لحظات کلیدی محروم می‌مانند. سالک، مانند بازرگانی هوشیار، باید این فرصت‌ها را قدر دانسته و از آن‌ها برای تقرب به حق استفاده کند.

درنگ: معبرهای سلوک، چونان دروازه‌های بهشتی‌اند که سالک با فرصت‌شناسی از آن‌ها عبور کرده و به حق می‌رسد.

بخش ششم: استنادات قرآنی و تبیین غیریت

آیه حضرت سلیمان

إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ (قرآن کریم، سوره ص، آیه ۳۲، : «گفت: من دوستى اسبان را بر یاد پروردگارم برگزیدم تا [خورشید] در پرده شد»)

این آیه، نمونه‌ای از غیریت است که محبت غیرحق (اسب‌ها) حضرت سلیمان را از ذکر خدا بازداشت. این محبت، هرچند برای خدا بود، اما به دلیل توجه به غیر، غیریت ایجاد کرد و سالک باید با غيرت عرفانی، چنین تعلقاتی را دفع کند.

درنگ: محبت غیرحق، چونان پرده‌ای است که قلب سالک را از نور ذکر خدا محروم می‌سازد.

آیه فتنه سلیمان

وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ (قرآن کریم، سوره ص، آیه ۳۴، : «و هر آینه سلیمان را آزمودیم»)

خداوند، حضرت سلیمان را با محبت اسب‌ها آزمود تا غیریت را در او آشکار سازد. این فتنه، نشان‌دهنده حساسیت بالای سلوک است که حتی انبیاء نیز از آن مصون نیستند. خداوند، به عدالت و جوانمردی، از قوت بندگان با آن‌ها مواجه می‌شود، نه از ضعف آن‌ها.

درنگ: فتنه الهی، چونان آینه‌ای است که غیریت‌های نهان را در قلب سالک آشکار می‌سازد.

آیه پیامبر اکرم (ص)

وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ (قرآن کریم، سوره نصر، آیه ۲، : «و دیدى که مردم دسته‌دسته در دین خدا درمی‌آیند»)

حتی در مرتبه پیامبر اکرم (ص)، توجه به ناس، نوعی غیریت ایجاد کرد که استغفار را لازم ساخت. این آیه، نشان‌دهنده آن است که در سلوک، هر توجهی به غیرحق، حتی در مراتب عالی، غیریت تلقی می‌شود.

درنگ: غیریت، حتی در مرتبه انبیاء، چونان سایه‌ای است که قلب را از نور حق محجوب می‌کند.

کرامت در برابر ضعف

إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا (قرآن کریم، سوره فرقان، آیه ۷۲، : «و چون بر لغو بگذرند، با بزرگواری می‌گذرند»)

سالک باید با کرامت از ضعف دیگران عبور کرده و از آن بهره‌برداری نکند. ضعف‌کشی، برخلاف غيرت عرفانی، سالک را از مسیر حق دور کرده و به عذاب الهی می‌کشاند. این آیه، بر ضرورت جوانمردی در مواجهه با ضعف دیگران تأکید دارد.

درنگ: کرامت، چونان گوهری است که سالک را از ناجوانمردی ضعف‌کشی مصون می‌دارد.

بخش هفتم: نقد پر کاری بی‌حاصل و اهمیت معبرشناسی

پر کاری بدون توجه به معبرها و فرصت‌ها، مانند تلاشی بی‌ثمر است که سالک را به خستگی و انحراف می‌کشاند. مطالعه مداوم بدون معبرشناسی، چونان دویدن در مسیری بی‌مقصد است. سالک باید معبرهای سلوک را، که چونان درهای بهشتی‌اند، شناسایی کرده و از آن‌ها برای صعود معنوی بهره ببرد. این معبرها، فرصت‌های کوتاهی هستند که امکان تقرب به حق را فراهم می‌کنند.

درنگ: معبرشناسی، چونان قطب‌نمایی است که سالک را در مسیر سلوک به سوی مقصد حق هدایت می‌کند.

بخش هشتم: اختلاف کاشانی و طلمسانی

در تفسیر عبارت «مواقع الغير»، اختلاف میان کاشانی و طلمسانی برجسته است. کاشانی، این مفهوم را به «مواقع العبر» تفسیر کرده که به معنای فرصت‌های عبرت و عبور است. شرح کاشانی، علمی، عالمانه و حکیمانه است، در حالی که اثر طلمسانی، ابتدایی و ساده تلقی می‌شود. این اختلاف، نشان‌دهنده عمق تحلیل کاشانی در برابر سطحی‌نگری طلمسانی است.

درنگ: تفسیر کاشانی، چونان نوری است که عمق معانی عرفانی را در برابر سادگی طلمسانی آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی

منزل نود و دوم از منازل السائرین، تفکر را به‌عنوان ابزاری برای وصول به حق معرفی می‌کند که مستلزم سه شرط اساسی است: مصاحبت علم، اتهام مرسومات، و معرفت مواقع الغير یا عبر. سالک باید با آگاهی، رسوم را نقد کرده و غیریت‌ها یا فرصت‌های عبرت را شناسایی نماید. شريعت، معیار صحت حال است و رسوم غیرشرعی در برابر تجلیات الهی فانی می‌شوند. آیات قرآن کریم، مانند إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ (ص: ۳۲) و وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ (ص: ۳۴)، خطر غیریت را حتی در مرتبه انبیاء نشان می‌دهند. سالک باید با غيرت عرفانی، غیریت‌ها را دفع کرده و با فرصت‌شناسی، از معبرهای سلوک عبور کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، باب لحظ در چه مرحله‌ای از سلوک قرار دارد؟

2. طبق درسگفتار، تفاوت اصلی بین استحقاق و عنایت چیست؟

3. استاد فرزانه قدس سره در درسگفتار، عطاء زائد بر استحقاق را به چه چیزی نسبت می‌دهند؟

4. بر اساس درسگفتار، کدام ویژگی در مرتبه اول باب لحظ برجسته است؟

5. طبق متن، چرا مومن در مقام لحظ از غصه و اضطراب آزاد است؟

6. بر اساس درسگفتار، استحقاق عبد به معنای حقی است که بدون لطف حق ایجاد می‌شود.

7. در مقام لحظ، سالک به دلیل معرفت به سر القدر از طلب و سوال بی‌نیاز می‌شود.

8. حزن مومن در مقام لحظ به دلیل کمبود نان و آب است.

9. عنایت الهی در باب لحظ به معنای خیر بدون زحمت و طلب است.

10. شکر واجب در مقام لحظ به طور کامل در دسترس سالک قرار دارد.

11. تفاوت اصلی بین ظرف استحقاق و ظرف عنایت در چیست؟

12. چرا مومن در مقام لحظ از غم و اندوه آزاد است؟

13. منظور از عطاء زائد بر استحقاق چیست؟

14. چرا دعای سالک در مقام لحظ از نوع تذلل است؟

15. مکر حق در مقام لحظ چه خطری برای سالک ایجاد می‌کند؟

پاسخنامه

1. بدایت باب ولایت

2. عنایت ظرف همواری است، اما استحقاق ظرف زحمت

3. عنایت سابقه حق

4. سبق الفضل

5. به دلیل معرفت به سبق الفضل

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. استحقاق ظرف طلب و زحمت است، در حالی که عنایت ظرف همواری و خیر بدون طلب است.

12. زیرا معرفت به سبق الفضل و سر القدر او را از اضطراب و طلب بی‌نیاز می‌کند.

13. عطایی است که از عنایت سابقه حق ناشی می‌شود، نه از عمل یا طلب عبد.

14. زیرا دعا در این مقام برای اظهار فروتنی و انفصال به امر حق است، نه تکدی.

15. مکر حق ممکن است سالک را به غرور و غفلت بکشاند و او را از لطف الهی محروم کند.

فوتر بهینه‌شده