در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 96

متن درس

 

تذکر، دروازه‌ای به سوی حقیقت

تحلیل و تبیین باب تذکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 96- باب تذکر- بخش دوم)

مقدمه

در سیر و سلوک عرفانی، مقام تذکر به‌عنوان یکی از مراتب والای معنوی، جایگاهی بس رفیع دارد. این مقام، که در کتاب شریف «منازل السائرین» تألیف خواجه عبدالله انصاری به دقّت تبیین شده، در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با عمق و ژرفای بیشتری مورد تحلیل قرار گرفته است. این نوشتار با زبانی متین تلاش دارد تا مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی مرتبط با «فکر» و «ذکر» را تبیین نماید.

بخش یکم: تذکر، دروازه‌ای به سوی حقیقت

اهمیت عنوان باب و تمایز مفهومی

درس‌گفتار با اشاره به آیه شریفه وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ (: «و جز كسانى كه به سوى خدا بازمى‌گردند، [كسى‌] پند نمى‌گيرد»، غافر/13) آغاز می‌شود و عنوان «باب التذکر» را مورد بررسی قرار می‌دهد. پیشنهاد شده است که عنوان «باب الذکر» به دلیل جامعیت و شمول آن بر تمامی اقسام و مراتب ذکر، مناسب‌تر است. این تمایز، نشان‌دهنده عمق مفهومی ذکر به‌عنوان مقامی عرفانی است که فراتر از یادآوری محدود به انابه بوده و تمامی جنبه‌های وجودی و فعلیت آن را در بر می‌گیرد.

درنگ: عنوان «باب الذکر» به دلیل شمول بر تمامی مراتب وجودی و فعلیت ذکر، از «باب التذکر» متمایز است و نشان‌دهنده جایگاه رفیع ذکر در سیر و سلوک عرفانی است.

تذکر، در این مقام، نه‌تنها به معنای یادآوری است، بلکه به مثابه پلی است که سالک را از غفلت به حضور و از فقدان به وجدان رهنمون می‌سازد. این مفهوم، با تأکید بر آیه مذکور، نشان می‌دهد که تذکر تنها در سایه انابه و بازگشت به سوی حق ممکن است.

تمایز ماهوی بین فکر و ذکر

یکی از محورهای اصلی درس‌گفتار، تمایز بنیادین بین «فکر» و «ذکر» است. فکر، به‌عنوان حرکتی خلقی، در ظرف فقدان تعریف می‌شود و به معنای «طلب المفقود» (جست‌وجوی آنچه از دست رفته) است. در مقابل، ذکر، به‌عنوان موجودیت و فعلیت، در ظرف وجدان (حفظ آنچه موجود است) قرار دارد. فکر، حرکتی است که انسان را از مبادی به مرادی می‌رساند و در عرفان عملی به «تلمس البصیرة لاستدراک البهاء» (به‌کارگیری بصیرت برای رسیدن به کمال) تعبیر شده است. ذکر اما، به حفظ موجودیت و جلوگیری از غفلت معطوف است.

این تمایز، همانند تفاوت میان سفری پرفراز و نشیب در جست‌وجوی گنجی گمشده (فکر) و نگهبانی از گنجی که به دست آمده (ذکر) است. فکر، چونان موجی است که سالک را به سوی ساحل کمال می‌راند، اما ذکر، چونان ساحلی است که آرامش و ثبات را به ارمغان می‌آورد.

درنگ: فکر، حرکتی خلقی در ظرف فقدان است که به طلب کمال معطوف است، در حالی که ذکر، فعلیت و موجودیتی است که در ظرف وجدان، به حفظ حقیقت و دوری از غفلت می‌انجامد.

شوق و عشق: دو بال سلوک

درس‌گفتار، با تمثیلی زیبا، شوق و عشق را در نسبت با فکر و ذکر تبیین می‌کند. شوق، به‌عنوان طلب آنچه انسان فاقد آن است، در ظرف فقدان و حرکت (فکر) قرار دارد. عشق اما، به حفظ آنچه موجود است اختصاص دارد و در ظرف وجدان و ذکر جای می‌گیرد. شوق، چونان تشنگی است که سالک را به سوی چشمه حقیقت می‌کشاند، و عشق، چونان نوشیدن از آن چشمه و حفظ طراوت آن است.

این تمایز، چارچوبی عرفانی-فلسفی برای فهم رابطه بین فکر و ذکر ارائه می‌دهد. شوق، انگیزه حرکت به سوی کمال است، در حالی که عشق، پایداری در مقام وصال و حفظ ارتباط با حقیقت موجود را نشان می‌دهد. این دو، چونان دو بال پرنده‌ای هستند که سالک را در آسمان معرفت به پرواز درمی‌آورند.

درنگ: شوق، نیروی محرکه فکر در جست‌وجوی کمال است، در حالی که عشق، نگهبان ذکر در حفظ حقیقت و وصال با حق است.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست، با تبیین عنوان باب التذکر و تمایز آن با باب الذکر، به اهمیت ذکر به‌عنوان مقامی جامع و وجودی پرداخت. تمایز بین فکر و ذکر، به‌عنوان دو مرتبه متفاوت در سیر و سلوک، نشان‌دهنده حرکت از طلب به وصال است. شوق و عشق، به‌عنوان دو نیروی مکمل، سالک را از فقدان به وجدان رهنمون می‌سازند. این مفاهیم، پایه‌ای برای فهم عمیق‌تر مراتب بعدی سلوک فراهم می‌کنند.

بخش دوم: برتری ذکر بر فکر

مرتبه افضل ذکر

درس‌گفتار تأکید می‌کند که ذکر، به دلیل موجودیت و فعلیت، افضل از فکر است. اگرچه فکر، به نقل از حدیث شریف «تفکر ساعة خیر من عبادة سبعین سنة» (یک ساعت تفکر برتر از هفتاد سال عبادت است)، دارای مقامی بلند است، اما ذکر، به دلیل حفظ موجودیت و ارتباط مستقیم با حقیقت، مرتبه‌ای والاتر دارد. این برتری، چونان تفاوت میان شمعی است که در تاریکی می‌سوزد (فکر) و نوری که تمام فضای وجود را روشن می‌سازد (ذکر).

درنگ: ذکر، به دلیل فعلیت و حفظ موجودیت، از فکر که حرکتی خلقی در جست‌وجوی کمال است، افضل و والاتر است.

فکر، صفت خلقی؛ ذکر، صفت حقی

فکر، به دلیل نیاز به تصور، تصدیق و مقدمات فکری، صفتی خلقی است که در انسان رخ می‌دهد. در مقابل، ذکر، صفتی حقی و خلقی است که هم در انسان و هم در خداوند متعال وجود دارد، چنان‌که در آیه شریفه فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ (: «پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم»، بقره/152) اشاره شده است. این اشتراک، ذکر را به مقامی والا ارتقا می‌دهد، زیرا نه‌تنها در ظرف خلق، بلکه در ساحت حق نیز متجلی است.

فکر، چونان ابزاری است که انسان با آن در پی ساختن بنای معرفت است، اما ذکر، چونان خود بنای معرفت است که در آن، حضور و وصال محقق می‌شود. خداوند، به دلیل کمال مطلق، نیازی به فکر ندارد، چنان‌که در آیه إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (: «چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين است كه بگويد: باش، پس مى‌شود»، یس/82) بیان شده است.

درنگ: فکر، صفتی خلقی و محدود به انسان است، در حالی که ذکر، صفتی حقی و خلقی است که در خداوند و خلق مشترک بوده و به فعلیت و حضور معطوف است.

طنز عرفانی: امتیاز انسان بر خداوند

درس‌گفتار، با بیانی طنزآمیز، فکر را امتیازی برای انسان نسبت به خداوند می‌داند، زیرا خداوند، به دلیل کمال مطلق، فاقد فکر است و خلق را بدون نیاز به مقدمات فکری انجام می‌دهد. این طنز، به منظور تأکید بر محدودیت فکر در برابر فعلیت الهی به کار رفته است. فکر، برای انسان کمال است، اما در خداوند، به دلیل عدم نیاز به حرکت و مقدمات، نقص محسوب می‌شود.

این بیان، چونان آینه‌ای است که محدودیت‌های خلقی انسان را در برابر کمال مطلق الهی به نمایش می‌گذارد، اما در عین حال، ارزش تلاش انسانی در مسیر معرفت را ارج می‌نهد.

امتیازات خلقی در برابر اولیاء

درس‌گفتار، با ادامه طنز عرفانی، بیان می‌کند که انسان‌ها به دلیل درس‌خواندن و ریاضت‌های علمی، امتیازی بر اولیاء معصومین دارند، زیرا اولیاء نیازی به این ریاضت‌ها نداشته‌اند. این بیان، ضمن تأکید بر ارزش تلاش انسانی، به محدودیت‌های این تلاش در برابر کمالات ذاتی اولیاء اشاره دارد.

این تمثیل، چونان قیاسی است بین کوشش باغبانی که با زحمت بذر می‌کارد و میوه‌ای که بی‌نیاز از کوشش، در درخت وجود اولیاء به بار می‌نشیند.

درنگ: علم و ریاضت، کمالاتی خلقی هستند که برای انسان ارزشمندند، اما در برابر کمالات ذاتی اولیاء، در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تأکید بر برتری ذکر بر فکر، جایگاه والای ذکر را به‌عنوان صفتی حقی و خلقی تبیین کرد. فکر، به‌عنوان ابزاری خلقی، مقدمه‌ای برای رسیدن به کمال است، اما ذکر، به دلیل فعلیت و ارتباط مستقیم با حقیقت، مقامی والاتر دارد. طنز عرفانی درس‌گفتار، ضمن برجسته‌کردن محدودیت‌های فکر، ارزش تلاش انسانی را در مسیر سلوک ارج نهاد.

بخش سوم: انابه، پلی به سوی تذکر

نقش انابه در تذکر

درس‌گفتار، با استناد به آیه وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ، انابه را شرط لازم تذکر می‌داند. انابه، پس از یقظه (بیداری)، محاسبه (حسابرسی) و توبه رخ می‌دهد و به معنای ریختن دل و گریه از سر کم‌آوردن در برابر حق است. این مرتبه، با صفا و خلوص فطرت همراه است و قلب را برای پذیرش ذکر آماده می‌کند.

انابه، چونان بارانی است که خاک دل را شست‌وشو داده و آن را برای رویش بذر ذکر آماده می‌سازد. این گریه، نه از سر ضعف، بلکه از آگاهی به کمبودها و بازگشت به فطرت پاک است.

درنگ: انابه، پلی عاطفی و وجودی بین توبه و تذکر است که با صفا و خلوص فطرت، قلب را برای حضور در برابر حق آماده می‌کند.

قساوت قلب: مانعی در مسیر انابه

قساوت قلب، به‌عنوان مانعی اصلی برای انابه معرفی شده که از عواملی مانند پرخوری، پرخوابی، پرگویی و حتی حلال‌خوری بدون توجه به حقوق دیگران ناشی می‌شود. این عوامل، که در درس‌گفتار به «غواشی النشأة» (عوارض ناسوتی) تعبیر شده‌اند، قلب را از صفا و خلوص دور کرده و مانع از ریختن دل می‌شوند.

قساوت قلب، چونان سنگی است که بر چشمه دل نشسته و مانع از جاری‌شدن اشک می‌شود. حتی حلال‌خوری، اگر بدون توجه به حقوق دیگران باشد، می‌تواند به غفلت و قساوت منجر شود، چنان‌که درس‌گفتار با تمثیلی طنزآمیز بیان می‌کند که خوردن مال حلال، اگر تنها برای خود باشد، چونان نوشیدن آبی است که به جای سیراب‌کردن، فهم را کور می‌کند.

درنگ: قساوت قلب، نتیجه غفلت و انباشت عوارض ناسوتی است که مانع از انابه و ریختن دل می‌شود و قلب را از صفا و خلوص دور می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تأکید بر نقش انابه به‌عنوان پلی به سوی تذکر، اهمیت صفا و خلوص فطرت را در این مرتبه برجسته کرد. قساوت قلب، به‌عنوان مانعی اصلی، از عوارض ناسوتی ناشی می‌شود و تنها با بازگشت به فطرت پاک و دوری از غفلت می‌توان بر آن غلبه کرد. انابه، با گریه و ریختن دل، سالک را به سوی ذکر و حضور در برابر حق هدایت می‌کند.

بخش چهارم: ذکر در قرآن کریم

آمار قرآنی و جایگاه ذکر

درس‌گفتار به آمار قرآنی اشاره دارد: واژه «فکر» حدود 20 بار، «قلب» 132 بار و «ذکر» حدود 300 بار در قرآن کریم ذکر شده است. این تفاوت آماری، نشان‌دهنده مرتبه بالای ذکر است. قلب، به‌عنوان ظرف ذکر، و روح، به‌عنوان ظرف اعلای آن، مراتبی والاتر از فکر دارند.

این آمار، چونان نقشه‌ای است که جایگاه رفیع ذکر را در منظومه معارف قرآنی نشان می‌دهد. ذکر، چونان ستاره‌ای درخشان در آسمان قرآن کریم می‌درخشد و قلب و روح را به نور خود روشن می‌سازد.

درنگ: آمار قرآنی، با ذکر حدود 300 مورد از «ذکر» در برابر 20 مورد «فکر» و 132 مورد «قلب»، جایگاه والای ذکر را به‌عنوان مقامی وجودی و نه صرفاً لفظی نشان می‌دهد.

ذکر لفظی در برابر ذکر حقیقی

درس‌گفتار بین ذکر لفظی (مانند گفتن «سبحان الله») و ذکر حقیقی (توجه و حضور قلبی) تمایز قائل می‌شود. ذکر لفظی، بدون حضور قلب، می‌تواند با غفلت و حتی قساوت همراه باشد. ذکر لفظی، چونان پرچمی است که تنها علامتی از هیئت وجود است، اما ذکر حقیقی، خود هیئت و حضور در محضر حق است.

ذکر لفظی، ابزاری برای جلا و صیقل‌دادن ذکر قلبی است، اما بدون حضور قلب، فاقد اثر حقیقی است. درس‌گفتار، با تمثیلی طنزآمیز، ذکر لفظی بدون توجه را به گفتن «سبحان الله» در حین رباخواری تشبیه می‌کند که نه‌تنها اثر ندارد، بلکه به قساوت قلب می‌انجامد.

درنگ: ذکر لفظی، ابزاری برای جلا و صیقل‌دادن ذکر قلبی است، اما بدون حضور قلب، فاقد اثر حقیقی بوده و ممکن است با غفلت و قساوت همراه شود.

آسیب‌پذیری فکر در برابر پایداری ذکر

فکر، به دلیل ماهیت حرکتی و خلقی‌اش، مستعد خطا و گمراهی است، در حالی که ذکر، مانند عسل، از فساد و آلودگی مصون است. درس‌گفتار، با تمثیلی زیبا، فکر را به غذایی تشبیه می‌کند که اگر در یخچال نگه‌داری نشود، فاسد می‌شود، اما ذکر را به عسل می‌ماند که حتی در شرایط نامناسب، حفظ می‌شود.

این تشبیه، چونان نقاشی‌ای است که تفاوت بین شکنندگی فکر و پایداری ذکر را به تصویر می‌کشد. فکر، به دلیل وابستگی به مقدمات و محاسبات، ممکن است به خطا رود، اما ذکر، به دلیل ریشه‌داشتن در فعلیت و حضور، از آسیب مصون است.

درنگ: فکر، به دلیل ماهیت حرکتی‌اش، مستعد خطا و گمراهی است، در حالی که ذکر، مانند عسل، از فساد و آلودگی مصون بوده و پایداری وجودی دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر جایگاه رفیع ذکر در قرآن کریم، تفاوت بین ذکر لفظی و حقیقی را تبیین کرد. آمار قرآنی، مرتبه والای ذکر را نشان می‌دهد، و تمایز بین فکر و ذکر، پایداری ذکر را در برابر شکنندگی فکر برجسته می‌سازد. این بخش، اهمیت حضور قلبی و دوری از غفلت را در تحقق ذکر حقیقی تأکید کرد.

بخش پنجم: فکر و ذکر، دو رکن سلوک

نقش مکمل فکر و ذکر

درس‌گفتار تأکید می‌کند که انسان برای رسیدن به ذکر، به فکر نیاز دارد، اما بدون ذکر، فکر نیز به انحراف می‌افتد. فکر، ابزار حرکت به سوی کمال است، اما بدون ذکر، این حرکت به غفلت و انحراف منجر می‌شود. ذکر، به‌عنوان حفظ و تثبیت کمال، مکمل فکر است.

فکر و ذکر، چونان دو بال پرنده‌ای هستند که سالک را در آسمان معرفت به پرواز درمی‌آورند. بدون فکر، سالک به ذکر نمی‌رسد، و بدون ذکر، فکر او در گرداب غفلت غرق می‌شود.

درنگ: فکر و ذکر، دو رکن مکمل در سلوک عرفانی هستند؛ فکر، ابزار حرکت به سوی کمال است، و ذکر، ضامن حفظ و تثبیت آن.

غفلت و قساوت، موانع ذکر

غفلت و قساوت، موانع اصلی در مسیر ذکر هستند. غفلت، نتیجه بی‌توجهی به قرآن کریم و سجاده است، و قساوت، از انباشت عوارض ناسوتی مانند پرخوری، پرگویی و حسد ناشی می‌شود. درس‌گفتار، با تمثیلی طنزآمیز، غفلت را به مطالعه کتاب‌های غیرقرآنی در برابر قرآن کریم تشبیه می‌کند که ممکن است به قساوت قلب منجر شود.

غفلت، چونان غباری است که بر آینه قلب نشسته و مانع از انعکاس نور حقیقت می‌شود. قساوت، چونان سنگی است که این آینه را در هم می‌شکند. تنها با بازگشت به قرآن کریم و سجاده می‌توان این موانع را برطرف کرد.

درنگ: غفلت و قساوت، موانع اصلی ذکر هستند که با بازگشت به قرآن کریم و شریعت می‌توان بر آنها غلبه کرد.

اهمیت صفا و خلوص در انابه

انابه، نتیجه صفا و خلوص فطرت است و بدون آن، تذکر ممکن نیست. صفا، قلب را از قشر غواشی النشأة (عوارض ناسوتی) پاک می‌کند. درس‌گفتار، عواملی مانند پرخوری، پرخوابی، پرگویی و حتی حسد و غبطه را به‌عنوان موانع صفا معرفی می‌کند.

صفا، چونان آبی زلال است که قلب را شست‌وشو داده و آن را برای پذیرش نور ذکر آماده می‌سازد. بدون این صفا، قلب در قساوت و غفلت گرفتار می‌ماند.

درنگ: صفا و خلوص فطرت، پیش‌نیاز انابه و تذکر است که قلب را از عوارض ناسوتی پاک کرده و آماده پذیرش ذکر می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تأکید بر نقش مکمل فکر و ذکر، اهمیت تعادل بین این دو را در سلوک عرفانی تبیین کرد. غفلت و قساوت، به‌عنوان موانع اصلی، مانع از تحقق ذکر حقیقی می‌شوند، و صفا و خلوص فطرت، پلی به سوی انابه و تذکر است. این بخش، بر ضرورت بازگشت به قرآن کریم و شریعت برای رهایی از غفلت تأکید کرد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

باب التذکر در منازل السائرین، به‌عنوان یکی از مقامات کلیدی سلوک عرفانی، دروازه‌ای به سوی حقیقت و حضور در محضر حق است. تمایز بین فکر و ذکر، به‌عنوان دو مرتبه متفاوت در سیر و سلوک، نشان‌دهنده حرکت از طلب به وصال است. فکر، صفتی خلقی و مقدمه‌ای برای رسیدن به کمال است، در حالی که ذکر، صفتی حقی و خلقی است که در مقام فعلیت و حضور قرار دارد. انابه، با صفا و خلوص فطرت، پلی بین توبه و تذکر است و قلب را برای پذیرش ذکر آماده می‌کند. موانعی مانند غفلت و قساوت، که از عوارض ناسوتی ناشی می‌شوند، مانع تحقق ذکر حقیقی هستند و تنها با بازگشت به قرآن کریم، شریعت و صیقل‌دادن قلب می‌توان بر آنها غلبه کرد.

این نوشتار، با تبیین دقیق مفاهیم فکر، ذکر، انابه و موانع سلوک، نشان داد که سلوک عرفانی نیازمند تعادل بین حرکت (فکر) و تثبیت (ذکر) است. ذکر، چونان نوری است که قلب و روح را روشن می‌سازد و سالک را از تاریکی غفلت به روشنایی حضور رهنمون می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، فکر به چه معناست؟

2. طبق متن، ذکر چه تفاوتی با فکر دارد؟

3. بر اساس متن، چرا ذکر افضل از فکر است؟

4. طبق متن، متعلق فکر چیست؟

5. کدام یک از موارد زیر از غواشی نشأه محسوب می‌شود؟

6. ذکر طبق متن تنها صفت خلقی است و خداوند ذکری ندارد.

7. فکر طبق متن به ذات الله راه ندارد، ولی ذکر می‌تواند به ذات الله مربوط شود.

8. انابه طبق متن نیازی به صفاى فطرت ندارد.

9. ذکر لفظی بدون توجه قلبی، طبق متن، ذکری حقیقی محسوب نمی‌شود.

10. فکر در قرآن حدود 300 مورد ذکر شده است.

11. تفاوت اصلی بین شوق و عشق در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا فکر صفت خلقی است و ذکر صفت حقی و خلقی؟

13. منظور از غواشی نشأه در متن چیست؟

14. چرا انابه به صفاى فطرت وابسته است؟

15. چرا ذکر لفظی به تنهایی ذکری حقیقی نیست؟

پاسخنامه

1. حرکت موزون از مبادی به مراد

2. ذکر حفظ موجودیت است، ولی فکر حرکت خلقی است

3. چون ذکر ظرف وجدان و فعلیت است

4. آثار رحمت خدا

5. پرخوابی و پرخوری

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. شوق طلب چیزی است که انسان ندارد و حرکت برای به دست آوردن آن است، اما عشق حفظ موجودیت چیزی است که انسان دارد.

12. فکر حرکت خلقی برای رسیدن به کمال است و خداوند فکر ندارد، اما ذکر هم در خلق و هم در حق وجود دارد.

13. غواشی نشأه عوارضی مانند پرخوابی، پرخوری، پرگویی و حتی حلال‌خوری است که مانع صفاى فطرت و تذکر می‌شوند.

14. انابه ریختن دل و گریه از کم‌آوردن در برابر حق است که تنها با صفاى فطرت ممکن می‌شود.

15. ذکر لفظی بدون توجه قلبی و حضور دل، تنها نشانه‌ای صوری است و به غفلت و قساوت منجر می‌شود.

فوتر بهینه‌شده