متن درس
باب التذکر: درآمدی بر سلوک عرفانی
تحلیل و تبیین باب تذکر کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 98- باب تذکر- بخش چهارم)
مقدمه
در مسیر سلوک عرفانی، تذکر به مثابه دروازهای است که سالک را به سوی آگاهی و حضور در برابر حق رهنمون میسازد. این باب، که از کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری استخراج شده، به تبیین ماهیت، مبادی و شرایط تحقق تذکر میپردازد. تذکر، به معنای توجه، حضور و وجود قلبی در ظرف وجدان درونی، نه تنها یادآوری حق، بلکه زیستن در ساحت آگاهی و اتصال به حقیقت الهی است. در این راستا، سه شرط اساسی تذکر (انتفاع بالعظة، استبصار بالعبرة، و ظفر بثمرة الفکر) به صورت تفصیلی بررسی شده و با استعارات و تمثیلات ادبی، غنای معنایی آن پرورانده شده است.
بخش یکم: ماهیت و جایگاه تذکر در سلوک عرفانی
تعریف تذکر
تذکر، به مثابه شعلهای است که در تاریکی غفلت، قلب سالک را روشن میسازد. این مفهوم، که در ظرف وجدان درونی تحقق مییابد، فراتر از یادآوری صرف، به معنای حضور فعال و آگاهانه در برابر حق است. تذکر، نقطه عزیمت سلوک عرفانی است که سالک را از خواب غفلت بیدار کرده و به سوی معرفت و عمل صالح رهنمون میشود. برخلاف اشتغال ذهنی یا غفلت، که قلب را در بند امور فانی نگه میدارد{He0}ارد، تذکر، قلب را به سوی آگاهی و اتصال به حقیقت الهی سوق میدهد.
درنگ: تذکر، حضور قلبی و آگاهی فعال در برابر حق است که سالک را از غفلت به سوی معرفت الهی رهنمون میسازد. |
اهمیت تذکر در سلوک
تذکر، به مثابه کلیدی است که قفل غفلت را میگشاید و قلب را برای دریافت فیض الهی آماده میسازد. این حضور قلبی، زمینهساز معرفت و عمل صالح بوده و سالک را از پراکندگی ذهن و اسارت در امور دنیوی رها میکند. بدون تذکر، اعمال عبادی به پوستهای بیروح تبدیل میشوند که فاقد اثر معنویاند.
بخش دوم: مبادی و شرایط تحقق تذکر
شروط سهگانه تذکر
برای تحقق تذکر، سه شرط اساسی لازم است که به مثابه ستونهای بنای این مقام عرفانیاند:
- الانتفاع بالعظة: بهرهمندی از موعظه و تأثیرپذیری از نصایح الهی و انسانی.
- الاستبصار بالعبرة: بصیرت یافتن از طریق تأمل و تعقل در عبرتها.
- الظفر بثمرة الفکر: موفقیت در دستیابی به نتایج تفکر سالم، که به ظهور معارف و حقایق در قلب منجر میشود.
این شروط، به ترتیب، بر پذیرش موعظه، بصیرت عقلانی و نتیجهگیری معرفتی تأکید دارند. فقدان هر یک از این شروط، مانع از تحقق تذکر کامل میشود، مانند بنایی که بدون یکی از ستونهایش فرو میریزد.
درنگ: تذکر، بنایی است که بر سه ستون استوار است: پذیرش موعظه، بصیرت عقلانی، و پویایی معرفتی. فقدان هر یک، مانع از تحقق تذکر حقیقی میشود. |
شرط اول: بهرهمندی از موعظه
بهرهمندی از موعظه، مستلزم قلبی است که از غفلت و اشتغال ذهنی آزاد باشد. قلب غافل، مانند زمینی خشک و بیحاصل است که بذر موعظه در آن ریشه نمیدواند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
﴿فَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (سوره ذاریات، آیه ۵۵)
: «پس تذکر ده، که همانا تذکر به مؤمنان سود میرساند.»
این آیه تأکید دارد که تذکر تنها در قلبی مؤمن و مستعد اثر میگذارد. مؤمن، به دلیل دارا بودن استعداد فطری، قادر به پذیرش موعظه و حرکت به سوی توجه است. این آمادگی قلبی، مانند خاک حاصلخیزی است که بذر موعظه در آن سبز میشود و به تذکر منجر میگردد.
تطبیق با امر به معروف و نهی از منکر
مشابه امر به معروف و نهی از منکر، تذکر نیز زمانی مؤثر است که احتمال تأثیر وجود داشته باشد. اگر قلب سالک فاقد قابلیت پذیرش باشد، تذکر بیثمر خواهد بود، مانند امر به معروفی که بدون احتمال تأثیر، از فعلیت میافتد. این تطبیق، بر اهمیت وجود زمینه مناسب برای تأثیرگذاری تأکید دارد.
نقش استعداد و قابلیت
قلب مؤمن، به دلیل استعداد ذاتی، از وعدهها و تهدیدهای الهی متأثر شده و به سوی تذکر حرکت میکند. در مقابل، قلب غیرمؤمن، به دلیل فقدان این استعداد، از تذکر بهرهای نمیبرد. این استعداد، مانند زمینی آماده است که بذر موعظه در آن به بار مینشیند.
تواضع در پذیرش موعظه
قلب زنده، موعظه را از هر کس، حتی کودک یا همسر، میپذیرد، در حالی که قلب غافل، به دلیل تکبر، از پذیرش حقیقت سر باز میزند. داستان زنی که در حمام با وضوی نادرست و بیتوجه به نصیحت دیگران عمل میکرد، نشاندهنده غفلت و فقدان انتفاع از موعظه است. قلب ذاکر، مانند گوش شنوایی است که از هر منبع، معرفت و حکمت میجوید.
درنگ: قلب زنده، موعظه را از هر منبعی، حتی فروترین افراد، میپذیرد و از آن بهره میجوید، در حالی که قلب غافل، در بند تکبر، از حقیقت رویگردان است. |
شرط دوم: بصیرت از طریق عبرت
استبصار بالعبرة، به معنای کسب بصیرت از طریق تأمل و تعقل در عبرتهاست. سالک باید توانایی درایت و اعتبار در خویشتن را داشته باشد تا به تذکر دست یابد. بدون بصیرت، ذکر به عملی مکانیکی و بیروح تبدیل میشود، مانند تسبیحگفتن جاهلی که فاقد اثر معنوی است. تذکر، مختص انسان عاقل و صاحب بصیرت است، زیرا ذکر در دل زنده و عاقل اثر میگذارد.
نقد ذکر مکانیکی
ذکر بدون بصیرت، مانند حرکت نعش یا مردهای است که فاقد حیات معنوی است. چنین ذکری نه تنها بیثمر است، بلکه ممکن است به تردید در ارزش ذکر منجر شود. این نقد، بر اهمیت کیفیت در ذکر تأکید دارد؛ ذکری که بدون حضور قلب و بصیرت انجام شود، مانند بذری است که در زمین خشک کاشته شده و نتیجهای به بار نمیآورد.
درنگ: ذکر حقیقی، نیازمند حضور قلب و بصیرت عقلانی است؛ بدون این دو، ذکر به عملی بیروح و بیثمر تبدیل میشود. |
شرط سوم: دستیابی به ثمره تفکر
ظفر بثمرة الفکر، به معنای موفقیت در دستیابی به معارف و حقایق در قلب سالک است. این ثمره، نشانهای از زنده بودن قلب و پویایی تذکر است. قلب ذاکر، مانند درختی است که هر روز شکوفهها و میوههای جدیدی تولید میکند، در حالی که قلبی که هر روز همانند روز قبل است، فاقد حیات و تذکر است.
تمثیل درخت زنده و قلب ذاکر
قلب ذاکر، مانند درختی است که هر روز غنچهها و شکوفههای تازهای در آن پدیدار میشود. این پویایی، نشانه حیات معنوی است. در مقابل، قلبی که هر روز همانند روز قبل است، مانند مغازهای است که قفسههایش خالی شده و چیزی به آن افزوده نمیگردد. چنین قلبی، غافل و فاقد تذکر است.
نقد قلب ایستا
قلبی که هر روز تکرار روز پیشین است، مانند کارتنهای خالی است که ظاهری پر دارند، اما در باطن تهیاند. این وضعیت، به ویژه در آخرالزمان، نشانه غفلت و فقدان تذکر است. قلب زنده، هر روز با معارف جدیدی روبهرو میشود، مانند درختی که برگها و شکوفههای تازه تولید میکند.
مثال حکیم و پویایی معرفت
حکیمی که از نوشتههای روز پیشین خود خجالت میکشید، نمونهای از پویایی معرفت و قلب زنده است. او هر روز به معارف جدیدی دست مییافت و از ایستایی پرهیز میکرد. این مثال، بر ضرورت رشد مداوم در سلوک تأکید دارد.
درنگ: قلب ذاکر، مانند درختی زنده است که هر روز معارف و حقایق جدیدی در آن شکوفا میشود، در حالی که قلب ایستا، مانند کارتنهای خالی، فاقد حیات معنوی است. |
بخش سوم: نقد اعمال عبادی بدون حیات قلبی
لزوم زنده کردن قلب پیش از ذکر
پیش از انجام ذکر و دعا، قلب باید زنده شود. ذکر در قلب مرده، مانند کاشتن بذر در زمین خشک است که هیچ نتیجهای ندارد. قلب مرده، مانند باغچهای آهکی است که هرچه در آن کاشته شود، سبز نمیشود. برای زنده کردن قلب، باید مانند افزودن کود به خاک، زمینه را آماده کرد.
نقد افراط در اعمال عبادی
افراط در قرآنخوانی، دعا و ذکر بدون توجه به ظرفیت قلب، به گمراهی و بیاعتقادی منجر میشود. مثال فردی که مفاتیح را خوانده و بیثمر یافته، نشاندهنده فقدان حیات قلبی است. اعمال عبادی، مانند دارویی است که باید به اندازه ظرفیت قلب مصرف شود، وگرنه به جای درمان، به زیان میانجامد.
قانون یکسان عوالم مادی و معنوی
قانون کشاورزی (آمادهسازی زمین، آبیاری و کاشت بذر) در عالم معنوی نیز صدق میکند. قلب، مانند زمینی است که باید آبیاری شود تا بذر ذکر در آن اثر کند. بدون این آمادهسازی، اعمال عبادی مانند بذری است که در سنگ و سرب کاشته شده و هدر میرود.
درنگ: قلب، مانند زمین کشاورزی، نیاز به آمادهسازی و آبیاری دارد تا بذر ذکر در آن ریشه دوانده و به ثمر نشیند. |
تأکید بر قرائت قرآن کریم برای تازگی قلب
قرائت قرآن کریم باید به تازگی و پویایی قلب منجر شود. قرآن کریم میفرماید:
﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾ (سوره مزمل، آیه ۲۰)
: «پس آنچه از قرآن میسر شد، بخوانید.»
این قرائت، باید قلب را هر روز به معرفتی نو برساند. قرائت بدون اثر، نشانه غفلت و فقدان تذکر است.
درنگ: قرائت قرآن کریم، زمانی مؤثر است که قلب را به تازگی و معرفت نو رهنمون سازد؛ وگرنه، نشانه غفلت و ایستایی است. |
جمعبندی
باب التذکر از منازل السائرین، به مثابه چراغی است که مسیر سلوک عرفانی را روشن میسازد. این باب، با تأکید بر سه شرط اساسی تذکر (انتفاع بالعظة، استبصار بالعبرة، و ظفر بثمرة الفکر)، چارچوبی دقیق برای تحقق حضور قلبی ارائه میدهد. قلب زنده، مانند درختی است که هر روز شکوفهها و میوههای جدیدی تولید میکند، در حالی که قلب غافل، مانند کارتنهای خالی، فاقد حیات و پویایی است. نقدهای این باب، بر خطر غفلت، ایستایی و افراط در اعمال عبادی بدون آمادگی قلبی تأکید دارند. آمادهسازی قلب، پیش از انجام اعمال عبادی، مانند آمادهسازی زمین برای کاشت بذر است.
با نظارت صادق خادمی |