در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 101

متن درس

منازل السائرین: تأملاتی در باب تذکر

تحلیل و تبیین باب تذکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۱- باب تذکر- بخش هفتم)

دیباچه

باب تذکر در کتاب شریف «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، به مثابه دریچه‌ای است که سالک را به سوی بیداری معنوی و دریافت پند و اندرز رهنمون می‌سازد. این بخش، با تمرکز بر شروط بهره‌مندی از موعظه، به تبیین ضرورت آمادگی درونی و شرایط تأثیرگذاری پند در سلوک عرفانی می‌پردازد. در

بخش یکم: شدت افتقار به موعظه، دروازه بیداری معنوی

مفهوم شدت افتقار

موعظه، چونان بارانی است که بر زمین تشنه قلب سالک فرو می‌ریزد، اما تنها زمانی به بار می‌نشیند که زمین دل، آماده پذیرش آن باشد. در متن اصلی «منازل السائرین» آمده است:

«إنما اشتدّ الافتقار إلى الوعظ لمن كان ضعيف التفكر مبتدئاً، فيتعظ به، ويتذكر ما نسيه. فإن لم يشتدّ افتقاره لم ينتفع بالوعظ»

این عبارت، شدت افتقار (نیاز شدید) به موعظه را شرط اساسی بهره‌مندی از آن می‌داند. شدت افتقار، حالتی است که در آن سالک، با آگاهی از نقصان خویش، به دریافت پند و اندرز مشتاق می‌شود. این نیاز، ریشه در بیداری معنوی دارد و قلب را برای پذیرش هدایت آماده می‌سازد. همان‌گونه که خاک خشک، باران را به عمق خود فرو می‌برد، قلب نیازمند نیز موعظه را در ژرفای وجود خویش جای می‌دهد.

درنگ: شدت افتقار به موعظه، به مثابه کلید گشایش درهای تذکر است. این نیاز درونی، که از یقظه و محاسبه برمی‌خیزد، قلب سالک را برای دریافت هدایت آماده می‌سازد.

پیش‌نیازهای شدت افتقار

شدت افتقار، چونان میوه‌ای است که در سایه‌سار درخت یقظه، محاسبه، توبه و انابه به بار می‌نشیند. در درس‌گفتار آمده است که: «آن كسى كه افتقار را ادراك مى‌كند، كسى است كه يقظه داشته، محاسبه و توبه داشته و زمينه‌ها را در خودش فراهم كرده است.» این پیش‌نیازها، مراحل اولیه سلوک عرفانی‌اند که سالک را به سوی آگاهی و آمادگی برای دریافت موعظه هدایت می‌کنند. یقظه، چونان زنگ بیداری است که خواب غفلت را می‌شکافد؛ محاسبه، آینه‌ای است که عیوب نفس را نمایان می‌سازد؛ توبه، بازگشتی است به سوی حقیقت؛ و انابه، التفاتی مستمر به ذات اقدس الهی است. این مراحل، قلب را به مثابه زمینی حاصلخیز برای کاشت بذر موعظه آماده می‌کنند.

بخش دوم: نقد تفاسیر محدودکننده موعظه

نقد دیدگاه شارح: موعظه برای ضعیف‌الفکر

یکی از چالش‌های تفسیری در باب تذکر، دیدگاه شارح است که موعظه را صرفاً برای افراد ضعیف‌الفکر و مبتدی مناسب می‌داند. این دیدگاه، که در متن اصلی مورد نقد قرار گرفته، چنین بیان شده است: «موعظه براى كسى كه ضعيف الفكر باشه… ان كسى كه ضعيف التفكره، موعظه بدردش مى‌خوره يعنى موعظه براى عوام، افراد بى‌سواد، كم‌فكر، ضعيف الفكر، مبتدى و ناشى.» این تفسیر، با منطق قرآن کریم ناسازگار است، زیرا تذکر در قرآن کریم برای اولوالالباب، یعنی خردمندان و عقل‌مداران، نیز توصیه شده است.

آیه شریفه در سوره زمر، به روشنی این حقیقت را آشکار می‌سازد:

إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ

به : «تنها خردمندان متذكر مى‌شوند» (زمر: ٩). این آیه، تذکر را نه تنها برای ضعفا، بلکه برای افرادی که عقلشان خودساخته و از تقلید آزاد است، ضروری می‌داند. اولوالالباب، چونان ستارگان در آسمان عقل، با نور خرد خویش راه را می‌یابند و تذکر، چراغی است که مسیرشان را روشن‌تر می‌سازد.

درنگ: تذکر در قرآن کریم، ویژه خردمندان (اولوالالباب) است، نه صرفاً ضعیف‌الفکران. محدود ساختن موعظه به مبتدیان، جسارتی است به مقام والای تذکر و خردمندان.

استناد به آیه سوره ص

برای تأکید بر جامعیت تذکر، آیه دیگری از سوره ص مورد استناد قرار گرفته است:

كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ

به : «كتابى است كه آن را به سوى تو نازل كرديم، مبارك است تا در آياتش تأمل كنند و خردمندان متذكر شوند» (ص: ٢٩). این آیه، تذکر را نتیجه تدبر در آیات الهی می‌داند و آن را برای اولوالالباب، یعنی کسانی که با تأمل عقلانی به حقیقت می‌رسند، ضروری می‌شمارد. این دیدگاه، با تفسیر شارح که موعظه را به ضعفا محدود می‌کند، در تضاد است.

مهجوریت قرآن کریم و خطاهای تفسیری

یکی از دلایل اصلی خطاهای تفسیری، مهجوریت قرآن کریم است. در درس‌گفتار آمده است: «مهجورى قرآن باعث شده كه اینها تو هر علمى مى‌روند به خطا و اشتباه مبتلا مى‌شوند.» عدم مراجعه عمیق به قرآن کریم، منجر به تفاسیر نادرستی چون محدود ساختن موعظه به ضعفا شده است. قرآن کریم، چونان چشمه‌ای زلال، معیار هدایت است و هرگاه از آن فاصله گرفته شود، علوم دینی به خطا می‌افتند. این مهجوریت، نه تنها جسارت به مقام تذکر است، بلکه به تحریف جایگاه مؤمنان و حتی انبیاء منجر می‌شود.

بخش سوم: نقد شرط کوری نسبت به عیوب واعظ

ناسازگاری کوری با بصیرت قرآنی

یکی از شروط بحث‌برانگیز در متن اصلی، توصیه به کوری نسبت به عیوب واعظ است: «كسى كه می‌خواهد دنبال موعظه باشه باید كور از عیب واعظ باشد.» این شرط، به شدت مورد نقد قرار گرفته، زیرا با منطق قرآنی که بر بصیرت و آگاهی تأکید دارد، ناسازگار است. قرآن کریم، در آیه‌ای روشن، گفتار بی‌عمل را نکوهش می‌کند:

كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ

به : «نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزى را بگوييد كه انجام نمى‌دهيد» (صف: ٣). این آیه، هماهنگی گفتار و عمل را شرط اساسی واعظ می‌داند و کوری نسبت به عیوب او را نفی می‌کند. توصیه به کوری، چونان پوشاندن چشم حقیقت‌بین است که سالک را از مسیر هدایت بازمی‌دارد.

درنگ: کوری نسبت به عیوب واعظ، ضد ارزش قرآنی است. بصیرت، شرط پذیرش موعظه است و واعظ باید با تقوا و عمل صالح، الگویی برای هدایت باشد.

تأثیر باطن واعظ بر موعظه

موعظه، چونان عطری است که از گلستان باطن واعظ برمی‌خیزد. اگر باطن واعظ آلوده باشد، گفتارش نیز چونان عطری فاسد، قلب شنونده را گمراه می‌کند. در درس‌گفتار آمده است: «وقتى تو بد هستى از كوزه همان تراود كه در اوست، حرفت هم بدمیده.» این اصل، ریشه در حکمت عرفانی دارد که گفتار را بازتاب باطن می‌داند. واعظی که فاقد تقواست، هرچند سخنی نیکو بگوید، اثرش گمراه‌کننده است، زیرا از کوزه همان تراود که در اوست.

نقد مثال گوهر در دهان سگ

مثال «گوهر در دهان سگ» که در برخی تفاسیر برای توجیه پذیرش موعظه از واعظ معیوب به کار رفته، مورد نقد جدی قرار گرفته است: «موعظه مثل گوشت و پنير می‌ماند، مثل گوهر نیست.» گوهر، ماهیتی ثابت دارد و از آلودگی محیط اثر نمی‌پذیرد، اما موعظه، چونان گوشت یا پنیر، تحت تأثیر باطن واعظ آلوده می‌شود. این تمثیل، به روشنی نشان می‌دهد که موعظه از واعظ بی‌تقوا، نمی‌تواند هدایت‌کننده باشد.

بخش چهارم: ضرورت تقوای واعظ و پیامدهای اجتماعی

تقوا، شرط اساسی واعظ

واعظ، چونان چراغی است که باید با نور تقوا راه را روشن کند. در درس‌گفتار تأکید شده است: «كسى می‌خواد حرف بزنه باید سالم باشد، اعتقاد داشته باشد، قصد الهى داشته باشد.» تقوا، صداقت و نیت الهی، شروط اساسی واعظ هستند. معصومیت انبیاء، الگویی است که نشان می‌دهد واعظ باید از عیوب پاک باشد تا سخنش در قلب‌ها اثر کند. واعظ بی‌تقوا، چونان چشمه‌ای گل‌آلود است که آبش، به جای سیراب کردن، تشنگی را افزون می‌کند.

درنگ: تقوای واعظ، قلب موعظه است. تنها واعظی که با عمل صالح و نیت پاک سخن می‌گوید، می‌تواند سالک را به سوی حقیقت هدایت کند.

پیامدهای اجتماعی موعظه بی‌تقوا

موعظه بی‌تقوا، چونان بادی سمی است که اعتماد جامعه به هدایت دینی را از بین می‌برد. در درس‌گفتار آمده است: «ما ضعیف كشیم و قوى پرور، ظالم پرور، این خیلى باعث بدبختى ما شده.» ترویج کوری نسبت به عیوب واعظ، به ضعیف‌کشی و تقویت ظالمان منجر شده است. این فرهنگ، جایگاه عالمان ربانی را تضعیف کرده و مردم را به سوی کسانی سوق داده که صادقانه نقش خود را ایفا می‌کنند، هرچند غیر دینی باشند.

افول جایگاه عالمان ربانی

در جامعه معاصر، به دلیل موعظه‌های بی‌اصالت، جایگاه عالمان ربانی رو به افول نهاده است. در درس‌گفتار آمده است: «علماء نمى‌آیند از مردم خواهش بكنند كه كمك كنید… این مطربها، رقاصه‌ها، آوازخوانها، فیلم بازى‌كنها اینها می‌گن بله من آدم شما هم بیائید.» مردم، به دلیل تجربه موعظه‌های بی‌عمل، به سوی کسانی گرایش یافته‌اند که صادقانه نقش خود را ایفا می‌کنند، حتی اگر در قالب فیلم و سریال باشد. این وضعیت، نتیجه ترویج فرهنگ بی‌عملی در موعظه است.

بخش پنجم: بصیرت اجتماعی و اصلاح موعظه

نقش بصیرت اجتماعی

بصیرت اجتماعی، چونان سپری است که جامعه را از پذیرش موعظه‌های فاقد اصالت حفظ می‌کند. در درس‌گفتار تأکید شده است: «اگر جامعه چشمش باز باشه، وقتی یكى رفت بالاى منبر دیدند اهل عمل نیست، همه بلند شدند رفتند.» آگاهی مردم، واعظان بی‌تقوا را کنار می‌زند و زمینه را برای عالمان ربانی فراهم می‌سازد. این بصیرت، به مثابه نوری است که تاریکی‌های گمراهی را می‌زداید.

عصبانیت الهی از گفتار بی‌عمل

قرآن کریم، با صراحت، گفتار بی‌عمل را نکوهش می‌کند. آیه شریفه بار دیگر یادآوری می‌شود:

كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ

به : «نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزى را بگوييد كه انجام نمى‌دهيد» (صف: ٣). این آیه، نشان می‌دهد که خداوند از گفتار بی‌عمل واعظان خشمگین است، زیرا این گفتار، نه تنها به گمراهی جامعه منجر می‌شود، بلکه اعتماد به دین را نیز سست می‌کند.

درنگ: گفتار بی‌عمل واعظ، به دین و جامعه آسیب می‌رساند. خداوند از این گفتار خشمگین است، زیرا اعتماد به هدایت دینی را تضعیف می‌کند.

بخش ششم: ارزیابی شروط موعظه

ارزیابی شروط ماتن و شارح

در ارزیابی نهایی، شروط موعظه در متن اصلی و شارح مورد بررسی قرار گرفته است. شرط اول (شدت افتقار) و سوم (یادآوری وعده و وعید) در متن اصلی، با منطق قرآنی سازگارند و بر نیاز درونی و آگاهی از نتایج اعمال تأکید دارند. اما شرط دوم (کوری نسبت به عیب واعظ) نادرست است، زیرا با بصیرت قرآنی در تضاد است. در شارح، شرط سوم درست است، اما شرط اول (محدود کردن موعظه به ضعفا) و دوم نادرست هستند. این ارزیابی، بر اهمیت انطباق شروط موعظه با معیارهای قرآنی تأکید دارد.

جمع‌بندی

باب تذکر در «منازل السائرین»، چونان چراغی است که مسیر سلوک عرفانی را روشن می‌سازد. شدت افتقار به موعظه و یادآوری وعده و وعید، شروطی هستند که قلب سالک را برای دریافت هدایت آماده می‌کنند. اما محدود ساختن موعظه به ضعفا یا توصیه به کوری نسبت به عیوب واعظ، با منطق قرآن کریم و عقلانیت عرفانی ناسازگار است. آیات قرآن کریم، چونان ستارگان هدایت، تذکر را برای خردمندان و حتی انبیاء ضروری می‌دانند. تقوای واعظ، چونان روح موعظه، شرط اساسی تأثیرگذاری آن است. موعظه بی‌تقوا، نه تنها هدایت نمی‌کند، بلکه اعتماد جامعه به دین را سست می‌سازد. بصیرت اجتماعی و بازگشت به قرآن کریم، راه‌حل اصلاح این خطاها و احیای جایگاه عالمان ربانی است.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، چه کسی شدت افتقار به موعظه را احساس می‌کند؟

2. طبق درسگفتار، موعظه برای چه کسانی به اشتباه منحصر دانسته شده است؟

3. بر اساس درسگفتار، چرا گفتن 'کور از عیب واعظ باش' نادرست است؟

4. طبق درسگفتار، آیه 'کبر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون' به چه اشاره دارد؟

5. بر اساس درسگفتار، تذکر در قرآن برای چه کسانی مطرح شده است؟

6. بر اساس درسگفتار، موعظه فقط برای افراد ضعیف‌الفکر و مبتدی است.

7. طبق درسگفتار، شدت افتقار به موعظه قبل از تذکر در فرد ایجاد می‌شود.

8. درسگفتار بیان می‌کند که کوری از عیوب واعظ باعث اثرگذاری موعظه می‌شود.

9. بر اساس درسگفتار، حتی انبیاء مانند داود و سلیمان نیز به تذکر نیاز داشتند.

10. طبق درسگفتار، گفتار بدون عمل واعظ هیچ ضرری به شنونده نمی‌رساند.

11. چرا در درسگفتار شدت افتقار به موعظه پیش‌نیاز تذکر دانسته شده است؟

12. چرا درسگفتار ادعای 'موعظه برای ضعیف‌الفکر' را رد می‌کند؟

13. منظور از 'کور از عیب واعظ باش' در درسگفتار چیست و چرا نادرست است؟

14. چگونه آیه 'لم تقولون ما لا تفعلون' در درسگفتار تفسیر شده است؟

15. چرا درسگفتار تأکید دارد که واعظ باید بی‌عیب باشد؟

پاسخنامه

1. کسی که یقظه، توبه و محاسبه را در خود ایجاد کرده است

2. ضعیف‌الفکر و مبتدی

3. چون موعظه باید از عیوب واعظ پاک باشد

4. لزوم عمل به گفتار و پرهیز از گفتار بدون عمل

5. اولوالالباب و افراد با عقل کامل

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. شدت افتقار به موعظه از یقظه، توبه و محاسبه ناشی می‌شود که زمینه تذکر را فراهم می‌کند.

12. زیرا قرآن تذکر را برای اولوالالباب و افراد با عقل کامل نیز لازم می‌داند.

13. این عبارت به معنای نادیده گرفتن عیوب واعظ است که نادرست است زیرا واعظ باید پاک و بی‌عیب باشد.

14. این آیه بر لزوم هماهنگی گفتار و عمل واعظ تأکید دارد و گفتار بدون عمل را نکوهش می‌کند.

15. زیرا گفتار واعظ آلوده به عیوب او گمراه‌کننده است و به دین و مردم ضرر می‌رساند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده